کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
آیا در امریکا بمانیم با برگردیم؟
من قضیه را جور دیگری میبینم
درست است که یک معلم میتواند بازاری منصف -پزشک دلسوز-قاضی عادل-سرباز فداکار-گارگر ماهر-نقاش هنرمند و و و
را پرورش دهد اما نه در محیط نامناسب
گلی در شوره زار فقط یک استثناء است و در شوره زار فقط نمک پرورش میدهند
مصداق عینی آن هم همین وضعیتی است که الآن در مملکت گل بلبلمان میبینیم
حالا هی بیا و فداکاری کن و هی درجا بزن
مگه چند سال میخواهیم زندگی کنیم؟؟
من 48 سال سن دارم و به اندازه خودم برای جامعه کار کرده ام اما از این به بعد میخوام برای خودم زندگی کنم
حاظرم قانون را رعایت کنم و مقررات جامعه را رعایت کنم و مالیات بدهم اما در قبالش دوست دارم قانون هم در قبال آن من را و شان من را رعایت کند
اینجا نشد جای دیگر
نمیخواهم زندگی خود را بر اساس احتمالات بنیان گذارم پس با آرش موافقم و اگه قسمت بشه با برنامه ریزی میرم
بالفرض که اونجا را مناسب ماندن نیابم حد اقل تجربه جدیدی کسب خواهم کرد و این فرصت را از خود دریغ نخواهم کرد

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، honareirani ، Hamid55 ، lexington ، hitab ، cmbt ، SH1A2R3 ، el333 ، nahid.t ، asdesz ، smmyp ، ASALI ، mhb161 ، 3pideh ، behzad2013 ، AsemanAbee ، azadeh212 ، azar1348 ، taherifar
من هم با آرش موافقم.
ما کوچکترها هم که هنوز زندگی مون سر و سامونی نداره بالاخره واسه زندگی در اونجا تو ذهن خودمون یه برنامه ریزی هایی می کنیم ، البته درسته که شاید چندان دقیق نیستند ولی سعی همگی ما داشتن زندگی منظم و روی روال است که منجر به داشتن آرامش و آسایش ذهنی و فکری بشه. همه این برنامه ریزی ها هم از همین صحبت ها که از تجربیات امثال آرش عزیز و حمید میزوری و بقیه دوستانی که الان در یو.اس.آ زندگی می کنند و به ما میفرمایند ساخته خواهد شد. زیرا این صحبت ها تنها منابعی هستند که شاید بتوان در تمام ایران از آنها استفاده کرد.
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، hvm ، Hamid55 ، lexington ، SH1A2R3 ، mohsen66 ، ASALI ، 3pideh ، mahbube ، azar1348 ، taherifar
آن زمان که این متن را می نوشتم در میانه برنامه دوم بودم ولی الآن مدتی است که وارد برنامه سوم شده ام. این نوشته و توضیحات تکمیلی دوستان برای کسانی که تازه می خواهند مهاجرت کنند ممکن است بسیار مفید باشد و به آنها کمک کند تا از مسیر اصلی مهاجرت خودشان منحرف نشوند.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
(2009-11-08 ساعت 23:00)rs232 نوشته:  .

خلاصه شما تا زمانی که هدف شماره 1 و شماره 2 را پشت سر نگذاشته اید هیچوقت نمیتوانید روی هدف شماره 3 فکر کنید. در ضمن باید سعی کنید تا برای رسیدن مقطعی به اهدافتان, تواناییهای خودتان را (زبان,پول,تخصص) افزایش داده و شانس خودتان را بیشتر کنید.
در ضمن برای محاسبه اموال خودتان برای مهاجرت قبل از مرحله سوم به فروش املاک خود اصلا فکر هم نکنید.
این یک برنامه ریزی کلی است که شما میتوانید پارامترهای آن را نسبت به وضعیت و شرایط خودتان تغییر دهید ولی هر وقت برنامه ریزی کردید دیگر هیچوقت خارج از برنامه خودتان عمل نکنید.
امیدوارم این اطلاعات بدردتان بخورد.
با جرات می‌تونم بگم این یکی‌ از بهترین پست‌هایی‌ بود که من خواندم.من عاشق اینطور برنامه ریزی‌ها هستم .آرش عزیز واقعا ممنون.
***2012AS16
تاریخ دریافت ویزا:29 March
تاریخ ورود به آمریکا :June 1
تاریخ دریافت گرین کارت : 20 June,Big Grin
تعداد افراد با این کیس:3
پاسخ
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، smmyp ، amir0_0amir ، rs232 ، tamanna ، mhb161 ، 3pideh ، parsush ، azar1348 ، taherifar
(2012-08-18 ساعت 11:47)rs232 نوشته:  آن زمان که این متن را می نوشتم در میانه برنامه دوم بودم ولی الآن مدتی است که وارد برنامه سوم شده ام. این نوشته و توضیحات تکمیلی دوستان برای کسانی که تازه می خواهند مهاجرت کنند ممکن است بسیار مفید باشد و به آنها کمک کند تا از مسیر اصلی مهاجرت خودشان منحرف نشوند.
سلام...
من بسیاری از نوشتهات رو خوندم آرش جان....بسیار به من و همسرم که الان دارم دوران کلیرنس رو سپری میکنم کمک کردی .....اگر موارد دیگه ای رو هم داری اون گوشه ها اضافه کنی استفاده میکنیم.....
2013AS45xx ღ دیدن قبولی: 07 نوامبر ۲۰۱۲ ღ ارسال فرم‌ها: 23نوامبر ۲۰۱۲ با ایمیل ღ مصاحبه: 20 مارچ ۲۰۱۳، آنکارا، برگهٔ صورتی ღ سفرنامه ღ مقصد:  *San diego *California  Smile ، کلیر:16 سپتامبر(180 روز انتظار)، تاریخ issued : سپتامبر 19، دریافت ویزا: 20 سپتامبر *آنکارا* تاریخ ورود به امریکا: 23 نوامبر(قطر ایرلاین)
پاسخ
تشکر کنندگان: mhb161 ، 3pideh ، rs232 ، AsemanAbee ، azar1348 ، اریوبرزن ، taherifar
این نوشته ادم را از سرگردانی رهامی کند
قابلیت این را دارد که حتی زیر برنامه هایی به آن اضافه شود، مثلا بحث تحصیل حتی نوع کار براساس اهداف فردی و شریط زندگی
و یک جوری مشخص می کند که ادم خط قرمزش کجاست
واقعا عالی بود من پست اول رو انصافا به عنوان یک نگرش فوق العاده و کاربردی علم در عمل می بینم
درسته شاید ادم وقتی می خواد مهاجرت کنه خوبه که یکی رو اون طرف داشته باشه چند روزی کمکش کنه حتی فرودگاه بیاددنبالش یا غیره
اما این جور نوشته ها ، باعث می شه آدم دور از نظر اطرافیان ، بشینه تصمیم بگیره ، آرامش پیدا کنه
اگر یک روزی برگشت دیگه فکر نمی کنه که شکست خورده و قضاوت دیگران براش مهم نیست چون می دونسته قرار نیست همه چیز از بین بره و برگرده، اگر یک زمانی زیاد تر موند تا به هدفش سریع تر برسه بازم به قضاوت دیگران توجه نمی کنه
به نظرم معرکه بود واقعا پست اول این تاپیک معرکه بود، دمت گرم که اینها رو نوشتی، به من که نوشته هات خیلی کمک می کنه ، امیدوارم همواره با ادمهای مهربون و دوس داشتنی روبرو بشی که همیشه بهت کمک کن و زندگی فوق العاده ای داشته باشی، آرامش همراه با اسایش هر جا که هستی
همیشه راه های زیادی برای رسیدن به یک هدف واحد وجود دارد.
من و مهاجرت
فعلا زندگی قشنگم رو بین بین خاورمیانه - اروپا و امریکا سپری می کنم. با تشکر از مهمان نوازی مردم امریکا - مردم پرتغال - مردم ایران و مردم ترکیه.
پاسخ
تشکر کنندگان: 3pideh ، سمانه777 ، ASALI ، parsush ، rs232 ، الهه سابق ، itsmasoud ، پروا ، shatsi ، AsemanAbee ، taherifar
(2009-11-08 ساعت 23:00)rs232 نوشته:  الان صبح یکشنبه است و هوا هم آفتابی و یک کمی سرد است. البته هوا برای ماهیگیری عالیه ولی یه جورایی حالش رو ندارم که از رختخواب گرم بیام بیرون و برم ماهیگیری. معلم گیتارم بعداز ظهر قراره با چند تا از شاگردهاش بیاد اینجا تا ببرمشون قایق سواری. البته از لگون خارج نمیشیم و همین دور و اطراف میچرخونمشون. صبح هم میخواست بیاد دنبالم که باهاش برم کلیسا ولی حالش نبود. چند ماه پیش یه بار باهاش رفتم. البته کلیسای کریسشن ها با کاتولیکها خیلی فرق میکنه و از اول تا آخرش سخنرانی میکنند و آواز میخونند. کشیشکها هم لباس معمولی میپوشند و مثل بقیه هستند. آخر سر هم همه دست بقل دستیهاشون رو میگیرند و هاله لویا میخونند. برای همین اگه یه موقع خواستید برید کلیسا باید بگردید و یه صندلی خوش آب و هوا پیدا کنید!

الان که هنوز توی رختخواب دراز کشیدم گفتم براتون کمی در مورد این بنویسم که چطور میتوانیم برای مهاجرت خودمان برنامه ریزی کنیم. سوالهای زیادی را در تاپیکهای مختلف میبینم در مورد مسائل و مشکلات مختلفی که در جریان مهاجرت وجود دارد و همه میخواهند در مورد ماندن و یا برگشتن از آمریکا تصمیم گیری کنند. البته روی صحبتم بیشتر با کسانی است که گرین کارت قبول شده اند و هنوز در شش و بش هستند.

واقعیت این است که مهاجرت هم مانند ازدواج و دیگر مسائل مهم زندگی یک معادله n مجهولی است و هیچ نسخه آماده ای وجود ندارد که بتوان آن را برای همه تجویز کرد. بسیاری از عوامل تاثیر گذار وجود دارند که در توجیه پذیر شدن مهاجرت شما نقش عمده ای ایفا میکنند.

چون یکی از تخصصهای من تجزیه و تحلیل سیستم است, میخواهم به شما یاد بدهم که چگونه میتوانید مهاجرت را که یک سیستم باز است, بصورت یک سیستم بسته تعریف کنید و بر مبنای آن برای خودتان برنامه ریزی کنید. این دقیقا همان کاری است که من برای مهاجرتم انجام دادم و هنوز هم دارم طبق آن پیش میروم. البته باید اعتراف کنم که وقایع پیش بینی نشده اساسی هم برایم رخ داد.. ولی چون برنامه ام بدون نقص بود مشکلی برایم ایجاد نکرد.

اجازه بدهید قبل از هرچیر سیستم باز را برایتان تعریف کنم و بگویم چگونه میشود آن را به یک سیستم بسته تبدیل کرد. فرض کنید شما میخواهید بروید سر کوچه و شیر بخرید و برگردید. این عمل یک سیستم باز است زیرا هزاران اتفاق مختلف میتواند در این عمل شما موثر باشد. مثلا اگر زلزله بیاید یا اگر بقال سر کوچه بسته باشد یا اگر زبانم لال بیفتید توی چاله و پایتان بشکند و هزاران عامل پیش بینی نشده دیگر.

ولی شما میتوانید این سیستم باز را به یک سیستم بسته تبدیل کرده و برای آن برنامه ریزی کنید. برای اینکار شما باید تمامی پارامترهای موجود در این کار را به دو دسته کلی تقسیم کنید:
1- پارامترهایی که در اختیار شما است.
2- پارا مترهایی که خارج از اختیار شما است.
سپس تمامی پارامترهایی را که در اختیار شما است بنویسید و دور آن یک خط بکشید. در واقع شما اعضای سیستم بسته خود را یافته اید.
مثلا این پارامترها میتواند چنین باشد:
1- لباس مناسب برای بیرون رفتن از خانه
2- پول کافی برای خریدن شیر
3- برداشتن کلید خانه
4-........

شما نمیتوانید برای پرامترهای خارج از این سیستم بسته, برنامه ریزی کنید بنابراین نیازی به نوشتن و یا حتی فکر کردن به آنها را ندارید چون سیستم بسته شما باید طوری عمل کند که در مواجهه با عوامل پیش بینی نشده بهترین راه را برای شما داشته باشد.

سپس با تمامی اعضای سیستم بسته خود بدینصورت برنامه ریزی میکنید:
1- آیا لباس مناسب برای خرید دارم؟
اگر جواب بله است برو به 2.
اگر جواب خیر است برو به بخش "نحوه تهیه لباس مناسب برای خرید!"
2- آیا پول کافی برای خرید شیر دارم؟
اگر جواب بله است برو به 3
اگر جواب خیر است برو به بخش "چگونه پول در بیاورم!"
3-......

شما باید مهاجرتتان را هم دقیقا به اینصورت برنامه ریزی کنید. البته این کار مثل خریدن شیر از بقالی سر کوچه ساده نیست ولی میتوان از همان الگو برای تعریف آن استفاده کرد. در وحله اول باید ببینید که چه پارامترهایی در اختیار و توان شما است و آنها را برای خودتان تعریف کنید. این پارامترها میتواند به سه بخش عمده زیر تقسیم شود:
1- تسلط بر زبان انگلیسی
2- مهارات و تخصص
3- پول

سپس هدفهای خودتان را به سه بخش عمده زیر تقسیم نمایید:
1-گرفتن گرین کارت
2- گرفتن پاسپورت آمریکایی
3- زندگی در آمریکا
شما باید بصورت پله ای و به ترتیب اهداف ذکر شده برنامه ریزی کنبد. بعنوان مثال شما نباید از اول برای گرفتن پاسپورت آمریکایی و یا زندگی در آمریکا برنامه ریزی کنید بلکه هدف اولیه شما باید فقط گرفتن گرین کارت باشد. اگر همه چیز خوب پیش رفت سپس شما به گرفتن پاسپورت آمریکایی و سیتیزنشیپی فکر کنید و اگر همه چیز بر وفق مراد بود, بعد از گذشت پنج سال میتوانید بطور قطعی برای زندگی در آمریکا تصمیم بگیرید.

برنامه ریزی من برای مهاجرتم بدینصورت بود و البته هنوز هم هست:
1- شش ماه به آمریکا میروم و بر میگردم. تمام اهداف و برنامه ریزی من در وحله اول برای 6 ماه بود. بنابراین من فقط 3 هزار دلار با خودم برداشتم و یک بلیط دو طرفه با یک تاریخ برگشت مشخص خریدم. به هیچکدام از وسایلم هم دست نزدم و آنها را در یک جای مناسبی گذاشتم تا پس از برگشتنم از آنها استفاده کنم. با رئیس شرکت صحبت کردم و او را متقاعد کردم که شش ماه به من مرخصی بدون حقوق بدهد تا بتوانم این شانس خودم را امتحان کنم.
-اگر در مدت 6 ماه کار گیر آوردم, برو به برنامه ریزی هدف شماره 2
-اگر در مدت 6 ماه کار گیر نیاوردم برگرد به ایران
(مدت زمان برنامه شماره یک بستگی به میزان سرمایه و تعداد نفرات و شرایط کاری در ایران دارد)
(برای بردن پول هیچگاه روی بیش از یک سوم سرمایه خودتان حساب نکنید تا در صورت برگشت به مشکل اساسی برخورد نکنید)

2- پنج سال در آمریکا میمانم و پس از گرفتن پاسپورت آمریکایی به ایران برمیگردم.
-اگر در مدت 5 سال توانستم کار کنم و خودم را با محیط فرهنگی و اجتماعی آمریکا تطبیق دهم, برو به برنامه ریزی هدف شماره 3
-اگر در مدت 5 سال نتوانستم خودم را با محیط تطبیق دهم و یا از شرایط کار و زندگی راضی نیستم, برگرد به ایران
( شما کار خودتان را احتمالا در ایران از دست داده اید ولی با دانستن زبان و پاس آمریکایی احتمال پیدا کردن کار مناسب برایتان هست)

3- میخواهم برای تمام عمرم در آمریکا زندگی کنم.
- فروش املاک در ایران (در صورت وجود)
-خرید خانه در آمریکا
-ازدواج (اگر مجرد هستید), طلاق (اگر متاهل هستید! شوخی)
- بازنشستگی
-....

خلاصه شما تا زمانی که هدف شماره 1 و شماره 2 را پشت سر نگذاشته اید هیچوقت نمیتوانید روی هدف شماره 3 فکر کنید. در ضمن باید سعی کنید تا برای رسیدن مقطعی به اهدافتان, تواناییهای خودتان را (زبان,پول,تخصص) افزایش داده و شانس خودتان را بیشتر کنید.
در ضمن برای محاسبه اموال خودتان برای مهاجرت قبل از مرحله سوم به فروش املاک خود اصلا فکر هم نکنید.
این یک برنامه ریزی کلی است که شما میتوانید پارامترهای آن را نسبت به وضعیت و شرایط خودتان تغییر دهید ولی هر وقت برنامه ریزی کردید دیگر هیچوقت خارج از برنامه خودتان عمل نکنید.
امیدوارم این اطلاعات بدردتان بخورد.
من هم امروز این مطلب رو خوندم ونمی دونم بعد از گذشت تقریبا" چهار سال از ارسال این مطلب توسط دوست عزیزمون "آرش" ایشون کجا هستند و امیدوارم هر جا هستند ایام بکامشون باشه و بدونند که افراد زیادی مثل من از نوشته هاشون کمال استفاده رو میبرند و اینکه از ایشون کمال تشکر و قدر دانی رو دارم که برای نوشتن چنین مطالبی وقت میزارند.
و بعد اینکه من به جرات میتونم بگم هیچ جا چنین مطلبی ندیدم که بتونه به زوایای کلی مهاجرت و برنامه ریزی راجع به اون بپردازه. و ایشون تونستند در چند پاراگراف چکیده ای کامل و به تعبیری معجونی قابل هضم برای همه آماده کنند که هر کس به اندازه خودش استفاده کنه.
و اگر از دوستان به من ایراد بگیرند که در تعریف این مطلب اغراق کردم باید بگم که من به نحوی شیفته قلم ایشون شدم. و چون تمام این سایت و زیر و رو کردم و هر جا که ایشون مطلبی نوشته بودند و خوندم و به اندازه فهم خودم استفاده کردم . خودم و به نحوی مدیون ایشون میدونم .
................................................................................................
سخنی از حضرت علی(ع):هر کس کلامی به من بیاموزد مرا غلام خویش ساخته.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ayeh Ala ، shatsi ، sadeghi897 ، dana ، h15 ، taherifar ، behjan
سلام منم از مطلب ایشون خوشم اومد و واقن همه چیو خوب مو شکافی کردن من ایرانم و برنامه هایی واسه مهاجرت در سر دارم دستو بالمم زیاد بازنیس و نمیدونم عملی میشن یانه .ایران جایی هس که باید هروز برنامتو عوض کنی و طبق روال کشور پیش بری در واقع واسه بقیه زندگی میکنی و بقیه واست برنامه میریزن و اشخاصی مث من ک دوس دارم حداقل تا 1سال ایندم برنامه بریزم از این وضعیت عذاب میکشن چون مدام باید برنامتو عوض کنی . شرایط زندگی توایران هی عوض میشه و هروز ایندت از دیروزت گنگ تره و این واقن عذا ب اوره
پاسخ
تشکر کنندگان: shatsi ، sadeghi897 ، taherifar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان