کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
به نظر شما مردم ایران بهتر هستن یا مردم آمریکا
@سایه گفت که «ولي يك چيز مشخصه ، با روال كنوني ، زندگي با مام وطن ، براي كساني كه چندين سال در اينجا زندگي كردن ، بسيار مشكل و بعيد به نظر مياد»...

اگه با نگاه کردن به اونایی که سالها پیش به آمریکا اومدن و دیگه به ایران برنگشتن به این نتیجه برسیم به نظر من زیاد صحیح نیست. درسته من هم اینجا ایرانیهایی میشناسم که بدون اینکه کوچکترین مشکلی در ایران داشته باشن بیش از سی ساله که اینجان و دیگه حس رفتن به ایران درشون نیست اما از طرفی دیگه باید در نظر داشت که نسل ما با اونا خیلی فرق داره...

اونا زمانی اومدن که ایران قبل و بعد از انقلاب و حس کردن و به نوعی حسابی سرخورده شده بودن ولی نسل ما هر چی باشه از زمان جنگ به این طرف خورد خورد ارتقا وضعیت زندگی در ایران رو شاهد بوده (علیرغم تمام مشکلات). بعید میدونم کسی از دوستان بگه که من مثلا دهه 60 یا 70 زندگی بهتری نسبت به دهه 80 داشتم.

از طرفی زمانی که اونا به آمریکا اومدن امکانات ارتباطی واقعا در حد صفر بود! نه اینترنتی بود و هزینه تلفن بین الملل به نسبت درامد مردم قیمتی باور نکردنی بود. مردم به ندرت هر چند ماه یک بار میتونستن چند دقیقه با خانواده شون صحبت کنن. ایرانیهایی که اون زمان آمدن به خاطر همین مسائل کلا درعرض چند سال با کشورشون کاملا قطع رابطه عاطفی کردن اما ما وضعمون فرق میکنه. گاها ما زودتر از اونایی که در ایران هستن از وقایع باخبر میشیم و اینترنت و ... فاصله ها تقریبا از بین برده. هزینه سفرهای هوایی به نسبت درامد اصلا قابل مقایسه با اون زمانها نیست.

با این تفاسیر بعید میدونم آینده ما مثل اون نسل از ایرانیها بشه. البته نباید فراموش کرد که همانگونه که آرش عزیز همیشه به این نکته اشاره کرده، نسل ما نسبت به اون نسل قدیمی که اومدن اینجا، بلانسبت دوستان البته روم به دیفار، همگی با آسیبهای روحی و روانی مهاجرت کرده! و این زخمهای عمیق که به این سادگیها هم التیام نمی یابند، معلوم نیست که تا آخر عمر با ما چه بکنند و به کجا ببرندمون. من هنوز هم که هنوزه یکی از دلمشغولی هام در آمریکا نگاه کردن به زندگی teen agerها و مقایسه اش با دوران نوجوانی و جوانی خودم و بقیه همه سالانم هست. ما ها از بچگی یکباره به دوران میانسالی پاگذاشتیم. نه بچگی مون بچگی بوده و نه میانسالیمون بعلت بیگانگی و میانسالی در یک کشور تازه ممکنه یک میانسالی واقعی باشه و دو مقطع نوجوانی و جوانی هم که کلا از عمرمون حذف شده!! داستان شیر خالکوب و پهلوان پنبه رو در مثنوی خودین که طاقت سوزن نداشته و هی به خالکوب میگفته که حالا سر شیر و بیخیال شو و بقیه اش رو بکش، دمشم بیخیال شو نخواستیم و ... و در نهایت خالکوب سوزن رو به زمین میزنه و میگه:

بر زمین زد سوزن آن دم اوستاد گفت در عالم کسى را این فتاد؟
شیر بی دُم و سر و اشکم که دید؟ اینچنین شیرى خدا خود نآفرید

ما هم یک مدلی این شیره هستیم و احتمالا والدین و تربیت کنندگانمون در زمان کودکی و نوجوانی این پهلوان پنبه که هر چه خواستن به بهانه های جنگ و بحران و تحریم و عقاید مذهبی و ... از شیره کم کردن!! و نهایتا دیگه شیری باقی نمونده که ما باشیم!!

آرش جان، منم هم علامتی به شهرم نشون دادم که متاسفانه هیچوقت در زندگیم نه خودش و نه مردمش به من روی خوش نشان نداد... و البته هنوز هم نبخشیدمش. در هر جای ایران بجز شهر خودم زندگی کردم، هم شهرش و هم مردمش با من مهربانتر بودن.
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، sayeh_m ، Puerto Rico ، rs232 ، el333 ، laili ، 2013selectee ، ParsTrader ، maxima2012 ، afshin4749 ، saman98 ، behfaza ، taherifar ، behjat ، msar
Wow چه اعترافاتی! Big Grin

اصلا بیایین یک تاپیک مستقل بزنیم درباره این که «آیا شما هم به شهرتان علامتی نشان داده اید»؟!!

یامی جان با نظرت موافقم. اما حس می کنم نسل ما بیشتر از نسل های گذشته متوجه شده چه چیزهایی نداشته و ازش دریغ شده. و به همین خاطر نسل ما وطن را با نشان دادن علامت مخصوص ترک کرده،‌ کاری که نسل های پیشین انجام نداده اند که هیچ، مدام سنگ وطن هم به سینه می زنند.
نمی دانم. شاید این حس و این نظرم اشتباه باشه.
[en] PD: Jan. 6, 2001
Visa: July 2012
F4
[/en]
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، sayeh_m ، laili ، soheilbadami ، yami ، 2013selectee ، storagemeter ، ParsTrader ، face1 ، afshin4749 ، taherifar ، msar
من هم در دلم علامتي فرستادم . تازه به شهر كه هيچ ، به كل مناطقش فرستادم Wink
اينجا وقتي يك خارجي از من ميپرسد كه از كجا امدي ، با افتخار و لبخند ميگويم ايران ، و سرم را هم كمي بلند ميكنم ، ولي بايد اعترافي بكنم ، گاهي اوقات زياد هم افتخار نميكنم . يعني ته دلم اينطوريه ، مخصوصا زماني كه از هموطن ضد حال ميخورم .
چند وقت پيش ، در يكي از سايتها ، يك اقاي به قول خودمان عاقله مردي ، يك عكسي از بازار خشكبار يكي از شهرستانها گذاشته بود ، خب عكس فكر كنم مال خيلي سال پيش بود ، با فتوشاپ خوش اب و رنگش كرده بودن ، طرف كلي هم قربون صدقه نخودچي كشمشها رفته بود Big Grin خب براي امثال من كه تازه اومديم اينطرف و از قيمت هاي خشكبار و كيفيت اطلاع داريم و اينكه خيلي از مردم شب عيد فقط تخمه كدو ميذارن و پسته ها هم كه قيمتش سربه فلك ميزند و اكثراً هم سمي است و لابلاي برگه ها هم كرم وول وول ميزند ، خيلي مسخره مي ايد كه كسي قربان صدقه اجيل برود . البته من هم كمي به نظر اون شخص احترام گذاشتم و فقط نوشتم كه اينهايي كه الان ارزو داري مثل قبل نيست و كرم و پروانه در لابلاي ان پرپر ميزند Wink طرف ان چنان به خشم امد و انچنان پدر و مادر من را به جلوي چشمم اورد كه انگار خدايي نكرده فحش بد داده ام . اينكه يادم باشد كه از كجا امده ام و پدر و مادرم چه كساني بوده اند و جو گير شده ام و خودم را گم كرده ام و...
خب در ان لحظه چه افتخاري ميتوانم بكنم ؟؟؟ چه حسي به انسان دست ميدهد ؟ به جز اينكه پيش خودم گفتم خدايا شكرت كه نجاتم دادي Wink
€€€ ღ 2013AS آنکارا ۳ نفر ღ آخر نوامبر ღ کلیرنس118 روز ღ سفرنامهاطلاعات کلیرنس منتظر سرا‫۱۱۸ مهاجرسرا
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، el333 ، laili ، soheilbadami ، yami ، 2013selectee ، storagemeter ، frozen mind ، face1 ، tartar ، afshin4749 ، taherifar ، biparva ، msar
پوتوریکو جان, نه دیگر جان برادر! قوانین هر کشور نه. بلکه قوانین کشوری که بر طبق قوانین عرف بین المللی و حقوق اولیه انسان ها تهیه شده باشد. اگر قوانین ایران و یا دیگر کشورهای عقب افتاده و جهان سومی را بپذیریم پس مثلا نباید از کسی که به پشت بام خانه ما می رود و با لگد به جان بشقاب هوایی می افتد گله ای داشته باشیم و باید آن را با آغوش باز بپذیریم و خوشحال هم باشیم. یا اگر به خاطر معلوم بودن چند تار مو شب را در بازداشتگاه خوابیدیم و ماشین هم در پارکینگ متوقف شد باید از آنها به خاطر اجرای قوانین تشکر کنیم و بسیار هم مشعوف شویم. اگر به خاطر نوع عقیده و مذهب از کلیه حقوق مدنی محروم شدیم باید به آنها تکریم کنیم که بسیار عالی همه قوانین را اجرا کردند. ما حتی قوانینی بر طبق شریعت داریم که خود رئیس قوه مهرورزی هم اعتراف کرده است که نمی توانیم همه آنها را تا حد خود اجرا کنیم اگرنه تعداد مجرمان در ایران سر به فلک می کشد.

یکی از علت های اصلی هم که من مهاجرت کردم همین بود که در جایی زندگی کنم که به کلیت قوانین آن اعتماد و اعتقاد داشته باشم نه این که مجبور باشم به قانون ضد بشری که مغایر تمدن و عقل بشری است تمکین کنم. قانون قرار است که برای رفاه انسان ها و در جهت منافع شهروندی و انسانی آنها باشد نه این که فقط برای مصلحت عده ای خاص وضع شود و مردم هم بدون اختیار فقط مجبور به اطاعت باشند. اگر یکی از قانون های ما را بخواهند در امریکا پیاده کنند مردم امریکا در یک روز کشور را بر روی سرشان خراب می کنند و اتفاقا یکی از بحث هایی هم که بر سر آزادی اسلحه وجود دارد و هنوز نتوانسته اند خرید آن را برای مردم ممنوع کنند این است که در ارکان قوانین اساسی امریکا چنین آمده است که مردم باید اسلحه داشته باشند تا دولت کشورشان هیچ گاه نتواند به آنها زور بگوید و قوانین ضد منافع مردمی را به آنها اعمال کند.

بنابراین اگر کسی برای اجرای قوانین دقیق مثلا خدای نکرده هشتاد ضربه چماق به سر کسی کوبیده باشد, یا مثلا درب یک واحد تجاری را به خاطر داشتن یک مانکن پلمپ کرده باشد و یا بر طبق قانون امر به معروف و نهی از منکر کرده باشد و یا عامل هر قانون دیگری بوده باشد که به قول شما اشکالات داشته است نباید انتظار واکنش مثبتی از سوی مردم داشت.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: el333 ، laili ، yami ، 2013selectee ، storagemeter ، ParsTrader ، frozen mind ، tartar ، afshin4749 ، taherifar ، biparva ، msar
ای خمشی مغز منی پرده ی آن نغز منی

کمتر فضل خمشی کش نبود خوف و رجا

...

آینه ام آینه ام مرد مقالات نه ام

دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما

...

عارف گوینده بگو تا که دعای تو کنم

چون که خوش و مست شوم هر سحری وقت دعا

حضرت مولانا
پاسخ
تشکر کنندگان: yami ، rs232 ، behfaza ، taherifar ، msar
پورتوریکو جان عزیز Smile

در این کشور من تا حالا کسی رو ندیدم که ادعا کنه از پلیس نمیترسه با اینکه پلیس اینها در مقایسه با پلیس دولتی ایران مثل نگهبان خصوصی مسلح هست. کسی رو ندیدم که ادعا کنه با پارتی فلان کارش راه افتاده یا اگه پارتی داشته باشم فلان مشکلم حل میشه. اگه با کسی اختلاف داشتم نگفته که پسر عموش یا برادرش تو سازمان سیا کار میکنه و اگه حرف اضافه بزنم، بهش میگه که دمار از روزگارم در بیاره! کسی رو ندیدم که ادعا کنه بخاطر پارتی یا چرب کردن سبیل فرمانده اش سربازی بجای عراق فرستادنش تو کاخ سفید خدمت کنه! کارمند و کارگر به معنی واقعی کلمه در وقت کار خودش رو تحت امر کارفرما و مشتری میدونه. حتی وقتی پلیس هم ماشینتون رو متوقف میکنه، بخاطر حین کار و حقوق بگیری اش این پلیس هست که از ماشینش پیاده میشه و میاد خدمت شما (نه مثل کشورهای جهان سوم که جااااب سروان تو ماشینش لم میده و شما باید بدوبدو بری دستبوسش بلکه جریمه الکی نکنه). مجرم رو برای اعتراف کتک نمی زنن بلکه به خودشون اونقدر ایمان دارند که به اندازه کافی بر علیهش مدرک مستدل جمع آوری کنند. وقتی میخواهی کاری بکنی و یا بیزنسی راه بندازی، بیشتر میخوان بهت کمک کنن چون در نهایت میدونن که خیرش به همه کشور میرسه. حتی اگه تبعیضی هم قائل میشن براش قانون دارند!! قانون میگه که اگه شرکتی متعلق به زنان یا اقلیتها باشه بیشتر شرکتهای و سازمانهای دولتی باید در خریدهاشون در شرایط مساوی به اونا ارجحیت بدن. یعنی شما اگه خارجی هم باشه ولی یک زن یا یک اقلیت صاحب شرکت باشی مطابق قانون در معامله با فلان شرکت دولتی نسبت به یک شرکت آمریکایی با سابقه ارجحیت داری. و صدها فاکتور دیگه آمریکا رو آمریکا کرده و علیرغم تمام ایرادهای بنی اسرائیلی که از خودش و مردمش میگیریم و احتمالا ریشه در بلانسبت کمی تنبلی و بیشتر زیاده خواهی ما داره، کماکان حرف اول رو میزنه و همه اینا به نظر من ریشه در قانونمدار و قانون هراس بودن مردمش داره.
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، el333 ، 2013selectee ، ParsTrader ، Puerto Rico ، sayeh_m ، mrhj50 ، afshin4749 ، rs232 ، behfaza ، taherifar ، biparva ، msar
یادم میاد که منم مثل خیلی دیگه اقایون ایران وقتی که خدمت سربازیم تمام شد با اینکه با سن و درجه بالاتر خدمت میکردم و کسی زیاد کاری بهم نداشت اون علامت مورد بحث ! رو نثار کردم که ناشی از سرخوردگی مفرط و احساس اتلاف عمر و چیزهایی که همه میدونیم بود. اما خب حالا که زمان زیادی گذشته هر موقع فکرش رو میکنم بیشتر اون بگو بخندها و سر به سر دزبان گذاشتن و یواشکی سیگار کشیدن و کلا خاطرات نسبتا خوش به یادم میاد
حالا نمیدونم برای همه همینطور باشه اما القصه اینکه "فروزن" جان شما هم ممکنه در طول گذشت بیشتر زمان وقتی به وطن (البته نه اون اب و خاک فیزیکی بلکه خاطرات خوب احتمالی) فکر کنی دیدگاه علامتی ات مقداری تعدیل بشه. الان حالت شما مصداق این اسلنگ چش ابیهاست که میگن " آ دون گیو اه فا.... Smile " که متاسفانه معادل فارسی خوب نداره ! (اگه داره یکی بگه چیه؟! Smile) که حق هم هست مثل همون قضیه سربازی.
در ضمن با این پستهای ما این تاپیک هم مثل اینکه از خط موضوع خارج شد !

*خارخ از باغ ! : ایا این پستهای بالا جواب یه پستی هست که پاک شده ؟ یا نامرئیه ؟!
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: storagemeter ، frozen mind ، sayeh_m ، yami ، 2013selectee ، el333 ، rs232 ، taherifar ، biparva ، msar
سهیل جان، داخل موضوع یا خارج موضوع، خداییش اصلا همه موضوع آمدن یا نیامدن ما به اینجا همین بحث است!! بد میگم بگو بد میگی!؟
همین الان داشتم این رو میخوندم: http://www.tabnak.ir/fa/news/370768/%D8%...9%86%D8%AF
با خودم میگفتم آخه ... بخدا بدون بد و بیراه و فهش دادن آدم نمیتونه احساسات صادقانه اش رو بیان کنه Sad
کسی که وایتکس میزنه تو شیر که بار میکروبیش بیاد پایین بفروشه، از خارج نیومده، همان هموطن ساده دل روستایی ماست!!
کسی که چربی شیر رو میگیره و به اسم کره اعلا میفروشه و بجاش روغن نخل میزنه تو شیر و دوباره اون شیر رو به اسم شیر پرجرب میفروشه هم عامل استکبار جهانی نیست، کارخانه دار عزیز هموطن ماست که یک کلمه بهش اعتراض کنی بهت میگه که اشکال از منه که مثل بقیه نذاشتم برم کانادا و استرالیا و موندم ایران تا کارآفرینی کنم.
یکی نیست بگه آخه **** جنابعالی کدام یک از این کثافتکاری ها رو امکانش رو در استرالیا و کانادا داشتی که نرفتی انجام بدی و ماندی تا ایطوری به هموطنانت خدمت کنی؟
اسم این کارها رو آدم چی بذاره؟ دزدی جنایت نادانی خدا نشناسی و لامذهبی چی؟؟؟
عادت کردیم همه چیز رو همیشه میندازیم گردن دولت و حکومت و ... اما انصافا دیگه این چیزها باید در یک ملتی بلانسبت خورده شیشه باشه که از دستش بر بیاد.
پاسخ
تشکر کنندگان: sayeh_m ، soheilbadami ، 2013selectee ، ParsTrader ، el333 ، afshin4749 ، Puerto Rico ، rs232 ، frozen mind ، behfaza ، taherifar ، msar
يامي جان

با اين تفاسير باز هم دوست داري برگردي ؟ همون شير و پنير و كره رو با چند برابر قيمت بايد بخري تازه نميدوني چي چي توش هست Wink و با همون مردم بايد سر و كله بزني .
€€€ ღ 2013AS آنکارا ۳ نفر ღ آخر نوامبر ღ کلیرنس118 روز ღ سفرنامهاطلاعات کلیرنس منتظر سرا‫۱۱۸ مهاجرسرا
پاسخ
تشکر کنندگان: soheilbadami ، 2013selectee ، yami ، el333 ، afshin4749 ، laili ، rs232 ، frozen mind ، taherifar ، biparva ، msar
جهت صرف چلوکباب نائب و قورمه و قیمه ننه جون حتما اما برای زندگی نه.
دلیلش هم اینه که ماها رو در ایران معمولا برای درامد و شرایط زندگی بهتر بازی نمیدن!!
الان من ماههاست از طریق دوستم برای راه انداختن یک بیزنس کوچک صادرات به ایران پیگیر هستم که هم در ایران قانونی هست و از طرف آمریکا تحریم نیست.
در ایران هم قانونا مسیر راه اندازی این بیزنس کاملا مشخص و ساده هست. اما وقتی دوستانم برای پیگیری میرن همشون رو سر میدوونن. میگن نمیشه. فعلا مجوز نمیدیم. به شماها نمیدن. حالا شما اقدام کنین ببینین چی میشه. این بیزنس دست آدمهای خاصه. مافیاست آقا مافیاست، شما خودتون رو قاطی نکنین خوبه و چی و چی و چی و ....
مطمئنا اگه من در کشور خودم شهروند درجه یک حساب بشم یا بهتر بگم در کشورم یک درجه شهروند بیشتر نداشته باشیم که منم یکیش باشم، زندگی کردن در اون نباید سخت باشه.
اونوقت من میدونم که به راحتی میتونم از کسی که تو شیر وایتکس میریزه یا چربی شیر رو میگیره جاش روغن نخل میریزه شکایت کنم و سیستم قضایی (غذایی!) هم رسیدگی خواهد کرد یا اگه کسی به گلگیر ماشین من هفت تیر بکشه، میدونم که در یک سطح شهروندی با اون هستم و میتونم از حقوق گلگیر ماشینم دفاع کنم. ولی درحال حاضر متاسفانه اگه اعتراض کنم احتمالا خودم رو بکنن تو وایتکس یا توی شیرم روغن موتور اضافه کنن، یا معذرت خواهی کنن بابت اصابت اشتباهی گلوله ها به گلگیر ماشین و قول بدن که دفعه بعد مطمئنا در مخ بنده جا خواهد گرفت.
همین قضیه هفت تیر کشی واقعا مایه شرمندگی من در اینجا شد و یک جورایی مونده بودم که چطور جواب سوالهای اطرافیان رو بدم. آخرش مجبور شدم مسئله رو به طنز بکشم و بگم طرف عامل عستکبار جاهانی بوده ولی بعد ضرب شست دیدن کلا تغییر جهانبینی داده و ضمن داشتن ارادت خالصانه به مسائل مذهبی رضایت داده و یک چیزی هم دستی تشکر کرده بخاطر هدایت شدن به راه راست. کسی هم که هفت تیر کشیده چون مجوز داشته و باید هر سال تعداد مشخصی گلوله در میکرده، دیگه تو رو درواسی مونده که سهمیه اش رو استفاده نکنه و اگه استفاده نمیکرد مجوزش باطل میشد و از این برنامه ها...
چیکار کنم خوب آخه. آدم از دست کی به کجا فرار کنه آخه Sad
پاسخ
تشکر کنندگان: el333 ، afshin4749 ، sayeh_m ، 2013selectee ، redemption ، Puerto Rico ، storagemeter ، tartar ، rs232 ، frozen mind ، behfaza ، taherifar ، msar
اینکه مردم ایران را با مردم آمریکا مقایسه کنید ، یک مطلب کلی ست . آخر از چه جهت بهتر هستند ؟ فرهنگ ؟ روابط اجتماعی ؟ احترام به یکدیگر و رعایت قوانین ؟ هزار و یک موضوع وجود دارد که بتوانید جوامع را با هم مقایسه کنید. اما به نظر شخصی من که دو سال است در این سرزمین زندگی میکنم ، مردم آمریکا رفتار به مراتب معقولانه تر و سنجیده تری را نسبت به مردم سرزمینم دارا هستند . مثلاً در رانندگی ، هنگامی که شما قصد پیچیدن به چپ یا راست را دارید ، فردی که در پشت سر شما در حرکت است ، با دیدن چراغ راهنما و یا ترمز شما از شما فاصله میگیرد و اجازه میدهد که شما این کار را به راحتی انجام دهید . بر خلاف آن در ایران ، نه تنها رعایت نمیکنند ، بلکه شما را مورد آماج فحش و ناسزا و قرار داده و شاید هم در بسیاری از موارد با شما برخورد فیزیکی کنند . در هنگام خرید در فروشگاهها ، اگر برخوردی صورت گیرد ، فوراً عذرخواهی کرده و سعی میکنند که شما را از رفتار غیر ارادی خود آگاه سازند . اما در ایران چنین چیزی کمتر افتاق می افتد.
مشکل بعدی که ما در ایران داریم و در اینجا اصلاً بنده ندیده ام ، برخورد جوانان پسر و دختر است !!! بله ، متلک گویی و مزاحمت خیابانی !!! این ضد فرهنگ سالهای زیادیست که در ایران وجود دارد و ربطی هم به قبل و یا بعد از انقلاب ندارد. لااقل اینکه بنده سن و سالی را دارا هستم که آن دوران را نیز درک کرده ام . این ضد فرهنگ نه تنها در اینجا وجود ندارد ، بلکه در صورت مشاهد ، با آن برخوردی جدی خواهد شد .
خلاصه آنکه بنده آنقدر موارد دارم که لازم نیست توضیح دهم و حوصله آن را هم ندارم . همین یکی دو مثال خودش به خودی خود قضاوت ما را نسبت به وطن و این غریبستان مشخص میکند . امیدوارم که هموطنان عزیزم از این مطلب ارسالی بنده دلخور نشوند و به بزرگواری خود ببخشند . بنده نه وطن فروشم و نه بی فرهنگ . اما خیلی چیزها باعث شده که قضاوتهای من و امثال من اینگونه باشد که اگر نبود ، الآن اینجا که نبودیم هیچ ، آمریکاییها و سایر کشورها به کشورمان مهاجرت میکردند .
پاسخ
تشکر کنندگان: yami ، sayeh_m ، el333 ، 2013selectee ، redemption ، Puerto Rico ، laili ، storagemeter ، rs232 ، soheilbadami ، frozen mind ، behfaza ، taherifar ، msar
نوبت من شد. گلاب میان کلامتان می خواستم بگویم که دوست داشتن و میزان بدی و خوبی یک چیز چندان ارتباط تنگاتنگی به هم ندارد. مثلا ممکن است یک نفر بداند که دخانیات بد است ولی آن را دوست داشته باشد. ممکن است عموی بنده آدم چندان خوبی نباشد و یا مثلا اخلاق های بدی داشته باشد ولی من او را دوست داشته باشم. ممکن است یک نفر ناخلف و یا حتی جانی باشد ولی مادر و پدرش او را دوست داشته باشند. من هم به همین منوال کشور خودم را دوست دارم چون در آنجا به دنیا آمده ام و در آن بزرگ شده ام. اگر در آنگولا هم به دنیا آمده بودم احتمالا همین احساس را نسبت به زادگاهم داشتم. ولی لااقل خودم را گول نمی زنم و می دانم که نه کشور و نه مردم سرزمین من هیچ آش دهن سوزی نیستند. به هر حال به خاطر علاقه ای که به ایران دارم گاهی مجبور هستم که در تاریخ نبش قبر کنم تا بلکه بتوانم چیزی را از آن بیرون بکشم و به آن افتخار کنم. یا مثلا دلم به این خوش باشد که مثلا فلان ایرانی در فلان کشور موفق است در حالی که او در کشور دیگری بزرگ شده و پرورش یافته است و ممکن است حتی خودش هم یادش نباشد که ایرانی است.

به نظر من اگر کسی بتواند برای همیشه یاد و احساس علاقه و تعلق نسبت به ایران را در خودش از بین ببرد کار بسیار بزرگی انجام داده است و باید به او آفرین گفت ولی من بعید می دانم کسی که در آنجا به دنیا آمده باشد و زندگی کرده باشد بتواند به راحتی چنین کاری را انجام دهد. خود من یکی از کسانی بودم که خیلی دوست داشتم امریکایی شوم و از ایرانی بودن خودم متنفر بودم و تمام تلاش خودم را هم کردم ولی حتی وقتی که به طور رسمی امریکایی شدم و پاسپورت امریکایی گرفتم خودم را کمتر از ماه ها و سال های اولیه متعلق به امریکا می دانستم. من همیشه از پاسپورت ایرانی خودم بدم می آمد و در فرودگاه ها آن را قایم می کردم تا مبادا کسی آن را ببینید و بفهمد که ایرانی هستم ولی الآن صفحات آن را بو می کنم و از داشتن آن در کنار خودم آرامش می گیرم در حالی که دو بار هم به پاسپورت امریکایی خودم نگاه نکرده ام و با آن غریبه ام. می دانم که پاسپورت ایرانی من آشغال است و پاسپورت امریکایی من ارزش دارد ولی نمی دانم چرا که من همان آشغال را بیشتر دوست دارم. مثل همان فرزندی که همچنان پدر خلافکار خود را که سال ها در زندان است دوست دارد.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: yami ، el333 ، sepideh _s ، sayeh_m ، usa lover ، IN.USA@2013 ، 2013selectee ، afshin4749 ، tartar ، frozen mind ، Blaze ، apoornaki ، taherifar ، biparva ، msar
(2014-01-13 ساعت 22:38)rs232 نوشته:  نوبت من شد. گلاب میان کلامتان می خواستم بگویم که دوست داشتن و میزان بدی و خوبی یک چیز چندان ارتباط تنگاتنگی به هم ندارد. مثلا ممکن است ...

آرش جان، خلاصه فقط میخواستم عرض کنم که عامل جذب شدن یا نشدن در یک جامعه جدید هم یکی از مهمترین عاملها هست.
تصور کن با تمام دافعه هایی که در مورد ایران گفتی و گفتیم، در اینجا بالعکس با آغوش باز جامعه صد در صد پذیرفته میشدی هم باز همان احساس را داشتی؟

به مثال انیشتین نگاه کن؟ از جامعه آلمانی خودش با نفرت و انزجار و تبعیض رانده شده و در کشور دشمن که آمریکا باشه باز آغوش احترام و ارزش پذیرفته شد.

آیا فکر میکنی کماکان انیشتین نسبت به آلمان احساسی داشت؟ تا جایی که میدانم تا آخر عمرش حتی یک بار هم به آلمانی بودن خودش افتخار نکرد یا به فکر برگشت نبود.

حالا اگر به انیشتین در آمریکا به چشم یک مهاجری که اکثر جامعه نظری مثبتی به حضور آنها در آمریکا ندارن نگاه میشد، فکر نمیکنی که کماکان انیشتین همیشه به فکر بازگشت میبود یا کماکان احساس تعلق خاطر به آلمانی که بدترین خاطرات رو از اون داشت، داشت؟ (!!!)

همانطور که یک مهاجر افغان یا پاکستانی یا هندی اگه خودش رو بکشه و به اعلا درجه موفقیت هم برسه هیچوقت در جامعه ایران جذبه صد در صد نخواهد داشت، ما هم فکر میکنم که در این جامعه شرایطی تا حدی یکسان یا احتمالا کمی بهتر داریم.
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، sepideh _s ، sayeh_m ، 2013selectee ، laili ، afshin4749 ، frozen mind ، Puerto Rico ، behfaza ، taherifar ، biparva ، msar
جواب این سوال برای من خیلی‌ سادست. ایران ممکنه خیلی‌ چیزا داشته باشه که ممکنه من باهاش مشکل داشت باشم، اگه با همه اونها کنار بیام، آخرین چیزی که من باهاش مشکل خواهم داشت خود مردم ایرانن .یعنی‌ مهمترین دلیلی که بخاطرش ۷ ساله ایران برنگشتم دقیقاً همینه. البته نه اینکه من تافته جدا بافت باشم. منم همون ایرانی هستم با همون خصوصیات ، اما حداقل در مورد ایرانیها، وقتی در اقلیت قرار میگرن اون نکته‌های منفیشون خیلی‌ کم اثر تر می‌شه.
گرچه همین جا هم هر وقت کار ما با ایرانی گره خورد یه داستانی‌ باهاش داشتیم.

با همه اینها، من شخصا هیچ جوره نمی‌تونم با غیر ایرانی کنار بیام. با خارجیها هم زندگی‌ پر شهر و شور دانشجوی رو تجربه کردم ، هم کار و هم بار رفتن و این حرفا. اما وقتی هیچ خاطر مشترکی وجود نداره، وقتی حتی تعریف کردن یک جوک برات سخت می‌شه و برای فهموندنش باید خودتو به در و دیوار بزنی و خیلی‌ چیز‌های دیگه. آخرش احساس می‌کنم انگار دارم جلوشون فیلم بازی می‌کنم. آخه وقتی نتونی با یکی می‌‌زدم و لولم رو بخونی ، این رابطه به چه دردی میخورهBig Grin

خلاصه اینکه به هزار و یک دلیل مردم آمریکا بهتر از مردم ایرانن اما من فقط با همین مردم می‌تونم ارتباط حسی و کامل ایجاد کنم
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، sayeh_m ، redemption ، 2013selectee ، afshin4749 ، yami ، tartar ، frozen mind ، el333 ، rs232 ، soheilbadami ، taherifar ، biparva ، msar
واقعاً اگر در ته اعماق خود از خود سوال کنیم که آیا مام وطن را دوست میداری ، پاسخ خواهیم داد که بله !!! دوست میداریم ، آنهم چه جور !!!! . اما واقعیت مهاجرت تنها و تنها رهایی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ست . هیچ آدم عاقلی کشورش را بدون دلیل ترک نمیکند !! اکثریت مهاجران ، دلیل مهاجرتشان را یکی از رویکردهای نام برده شده میدانند . همه ما وطنمان را دوست داریم . در آنجا زاده شده و رشد کرده ایم . در کنار خانواده چه خوب و چه بد شادیم و دلگرم . اما با بروز پدیده تکنولوژی و ارتباطات قدرتمند ، به ناگاه متوجه میشویم که مشکلات اولیه و بسیار پیش پا افتاده ما که باعث نگرانی ، اضطراب و یا نا امنی ما در هر موضوعی شده و مانع لذت بردن ما از زندگیست ، در آن سوی آبها وجود ندارد و ما را وادار به ترک زادگاه میکند. مشکل ما ، آنقدر پیش پا افتاده است که اگر کسی در پیدا شود که سایه آنها را از سر مام وطن کم کند ، دیگر هیچکس حاضر به ترک خاکش نیست . مثلاً کسی کاری به کار دختری که یک تار مویش بیرون است نداشته باشد . هرکس که دوست دارد رنگ مورد علاقه اش را بپوشد و کسی به او گیر ندهد که این رنگ جلف است و نا هنجار !!! . با خیال راحت هر جوانی برود دانشگاه ثبت نام کند و به آینده اش امیدوار باشد و ترس از پشت کنکور ماندن نداشته باشد و یا اینکه فلان آدم در فلان سازمان آینده اش را با تیر خلاص پاپوش هدف نگیرد. شبها با خیال راحت از محل کار به خانه برگردند و یا اینکه با عهد و عیال به بیرون رفته و تفریح کند و دیگر نگران آن نباشند که چهار تا جوان الدنگ جلویشان را میگیرند و از آنها اخاذی میکنند و شبگردیشان را به کامشان زهر مار میکنند. دیگر هیچکس از پلیس نترسد و احساس کند که در کنارش آرامش بیشتری دارد تا اینکه دلهره و ترس . آنهم ترس مسخره ای که انتظار میرود از آدمهای ناجور داشته باشند تا از پلیس که مظهر امنیت است . خلاصه اینکه آنقدر مشکلات پیش و پا افتاده است که حتی از نظر معمولی ترین آدمهای کشورهای پیشرفته نه تنها قابل تصور نیست بلکه وجودشان مسخره تر از آن چیزیست که ما تصور میکنیم .
تازه اینها همه بخش کوچکی بود از آنچه که همه ما درگیرش بودیم !!! . چه بخواهیم و چه نخواهیم ، وطن ، وطن ما و زادگاه ماست و همه ی ما دوستش میداریم . ریشه در خاکش داریم و خانواده ما آنجا هستند . اما بیشتر دوستش خواهیم داشت اگر این مسائل برطرف شود و ما بتوانیم به راحتی و آنطور که لااقل 50% دلمان را راضی کند درش زندگی کنیم . مگر همه ما از اینجا 100% راضی هستیم ؟ نه که نیستیم . اما حداقل اینکه اگر اراده کنیم ، هر آنچه که بخواهیم را بدست خواهیم آورد .
پاسخ
تشکر کنندگان: yami ، 2013selectee ، frozen mind ، el333 ، ffrfar ، rs232 ، soheilbadami ، behfaza ، taherifar ، biparva ، msar ، azra.amin




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان