کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
درس تاریخ
باسلام
راستش همه ی مردم، چشم میزنند که یه تعطیلی جانانه بیاد و بزنند به دشت و صحرا، ما هم از بس باد میاد و سرماست، چپیدیم گوشه ی خونه و شبها از دست دخترم ودوستاش در عذابیم و روزها هم به سردرد و مهمون داری مشغولم و مبیخشید اگر کمتر سرو کله ام پیدا میشه.

از طرف دیگر، این آقای آرش ، واسه ی ما هیچ مشتری نذاشته و حسابی کار و کاسبی ما رو تخته کرده و اگرهم مطلبی بنویسم یا اینکه نظری ندارید و یا اینکه از ترس معلـّم بودن من، چیزی نمینویسید و مرا در سر در گمی قرار میدهیدکه آیا مطالب این حقیر، مطلوبتان بوده است یا نه؟؟

لذا نترسید و نظر بدهید که نمره ای در کار نیست. وگرنه من هم اسمم را عوض میکنم و میذارم « آرش بی قایق» !!؟؟Wink تا شاید تحویل بگیرید!!؟؟ چطوره؟

امـّا بد نیست بدانید چرا شبها خواب درستی ندارم.

یک رسم جالبی که بین دانش آموزان اینجا رایج است، گردهم آیی و شب زنده داری به بهانه های مختلفی همچون تولد و ... است. بدین نحو که دوستان همکلاسی گردهم جمع شده(Sleep Over) و ضمن صرف شام (اغلب پیتزا) به تفریح و دیدن فیلم، تا خود صبح سرو صدا و بقول اصفهانی ها : هرهر و کر کر میکنند و میخندند.

البته بنا به سلیقه ی میزبان، دیگر سرگرمی هایی نیز، مثل برگزاری مسابقه، بازی های هوشی و... نیز ترتیب میدهند.امـّا از آنجاکه هنوز خانمم، حساسیتهای دخترداری ایرانی اش را دارد؛ بیشتر، خانه ی ما پاتوق است و شاید هم بقیه ی خانواده ها، خوشحال هستند که این سروصدها را مخصوصا ً ناشی از ترس صحنه های فیلمهای ترسناک را حواله ی من میکنند و خودشان، تختCool میخوابند.من هنوز نفهمیده ام این علاقه ی بچه های نوجوان به اینگونه فیلمها، از روی چیست؟

بهرحال، برویم سراغ موضوع اصلی.
تا آنجاکه یادم میاد، کتاب و درس تاریخ، مخصوصا ً دوره ی دبیرستان، یکی از بی رونق ترین ساعات درسی بود، بخصوص که همه ساله برای خوش آمد بعضی ها!!؟Sad، از سر و ته آن میزدند و بدتر از همه، آنقدر این درس، خشک و بی تنوع بود که بیشتر بینش اسلامی تدریس میشد تا، تاریخ ایران(والبته چیزی هم که مطرح نبود، تاریخ ایران پیش از اسلام).

دیروز برنامه ی بسیار جالبی در مدرسه ی دخترم برگزار شد که بد ندیدم، گزارشی از آن را برایتان بنویسم ؛ شاید هم ، نکته ای بدرد بخور در آن یافتید.
حدود یک هفته ای بود که دخترم تا ساعت پنج عصر، در مدرسه می ایستاد تا در کنار دوستان و معلمشان،با پارچه و کاغذهای رنگی، ماکتی از یک کشتی جهت درس تاریخ سال ششم( اول راهنمایی)، بسازند.

سپس با تمرین شخصیتی که قرار است بازی کنند، روز موعود رسید و همه ی آنها با گریم چهره های خود در غالب اروپاییان و مهاجران چند صد سال پیش آمریکا، هرکس لباسی بسیار قدیمی پوشیده بود و بهمراه دیگر دانش آموزان و معلمشان، سوار بر آن کشتی (ماکت در سالن اجتماعات مدرسه)، میشدند.
جالب که همزمان پخش نوار صدای امواج دریا، آنها را به سه دسته ی پولدار و متوسط و فقیر کرده بودند و دائم با صدای ناخدا، به نشستن سر جای خود امر میشدند.

چیزی که بسیار برایم جالب بود اینکه ، نه تنها باید تمامی دانش آموزان، از خنده پرهیز میکردند، بیشتر آنها چنان در نقش خود غرق شده بودند که به راحتی میشد، دلهره ی مسافرانی را که از دست فقر و تعصب کلیسا، حاضر به ترک وطن شده بودند؛ در چهره های آنها دید.

پس از پناه گرفتن کشتی، در جزیره ی «الیس»(Ellis Island) در نزدیکی مجسمه ی آزادی و نیویورک، همه ی آنها به داخل سالن بزرگ گمرک راهنمایی شدند و سپس یک به یک پس از تست پزشکی،انجام امور قانونی و پاسپورت، با تبدیل پول کشورشان به دلار و تهییه ی بلیط قطار ، راهی مقصد موردنظرشان شدند تا زندگی تازه را،درسرزمینی تازه، شروع کنند.

چندنکته ی دیگر را قابل ذکر میدانم :
-- از افرادی حقیقی برای اجرای نقشها استفاده شده بود و برای من جای بسی ذوق داشت وقتی یک پزشک واقعی و یا پلیس محلی و ... را هنگام اجرای نقش(بهتره بگم وظیفه)شان دیدم، که البته به انتقال حس واقعی زمانهای نچندان دور اجداد همین دانش آموزان، سهم بسزایی داشت.

-- برای تبدیل ارز، از پرینت پول واقعی، و نیز نمونه ها ی بلیط قطار آنزمان و حتی قیمتهای گذشته استفاده شده بود که ذکر نمونه ی نرخها، باعث طولانی شدن مبحث میشود.

-- تمامی افراد محلی و ادارای، بطور افتخاری در برگزاری این مراسم، که همزمان است،با سالگرد روز «شکرگذاری»(Thanksgiving Day) شرکت کرده بودند و حتی در پذیرایی (دونات و نوشیدنی در ظروف قدیمی) سهمی نیز داشتند.

-- دیدنی تر از آن زمانی بود که بعضی از افرادی که بخاطر مدارک و یا مشکل پزشکی، برگردانده(Deport)میشدند، چطور غمیگین بودند!؟؟ از جمله، دختر خودم که شاید نگرانی هایم در مورد آینده مان، در او بی تاثیر نبوده است، ولی جای سوال است، در مورد دیگران؟

پایان سخن اینکه، زمانی مردمی بسیار، از سرناچاری و شاید هم فقر، به آمریکا کوچیدند و اکنون میبینید که نه تنها ابرقدرت نظامی که حتی(تاحدودی) اقتصادی دنیاست و سرزمینی شده است که آرزوی بسیاری، حتی اروپاییان،(کماکان) هست. و نیز هموطنانی که دل به دریا زده و با مهاجرتی جانانه، میایند که آینده ی خود را بسازند وشاید هم روزگاری، داستان مهاجرتشان است که باید در مدارس، اجرا بشود.

معلم تاریخ مرا خبر سازید که این دانش آموز کند ذهنش، هنوز کامل نمیداند چرا اجداد آریای اش به منطقه ی ایران کنونی و یا هند و اروپا، مهاجرت کرده اند؟
امــّا درد هجران اینباره اش،گرچه «مثل دردهای مردم زمانه اش نیست، درد مردم زمانه است».

پیروز باشید. ارادتمند همگی حمید میزوری. Happy Thanksgiving
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
سلام آقای حمید خان میزوری. بسیار ممنون از متن زیبایی که نوشتید. آقا شما مشتریهای خاص خودتان را دارید و نوشته های شما ارزش ادبی دارد و ارزشمند است. من فقط تند تایپ میکنم و همینطور چرت و پرت از خودم در میکنم.
در مورد مطلبی که نوشتید, واقعا از مقایسه سیستم آموزشی اینجا با ایران حسرت میخورم. بهترین کاری که برای ما میکردند این بود که جمع شویم توی حیاط و انجزه وعده و نصره عبده بخوانیم و سینه بزنیم.
این روش آموزشی باعث میشود که بچه ها با تمام وجودشان تاریخ را حس کنند و از آن فراری نباشند. من که هر موقع اسم تاریخ میاید یاد خط کش معلم تاریخمون می افتم. اول کلاس, یکی یک دونه محکم میزد توی سر بچه ها تا بقول خودش اطلاعات بره پایین و جا برای درس جدید باز بشه!
باز هم ممنون از متن جالبون
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
!!!!!!!!!!!!YES
Big Grin
لاتاری 2008
شماره پرونده: ***14
مصاحبه: روزهای پایانی ماه آگوست
دریافت ویزا: 13 روز بعد از مصاحبه
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، taherifar
حالا كه خدا ا شكر ميخواهند تاريخ افتخارات ايران را از كتب درسي .... كنند تا نسل اينده بيشتر و بيشتر خودش را بشناسد
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، taherifar
سلام استاد! اجازه! ببخشيد... ما هميشه اين مطالب شما رو مي خونيم! اتفاقا خيلي دوستشون داريم، از روشون جزوه هم مي نويسيم! Big Grin
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، taherifar
بابا اینا بچه رو لوس میکنن!!
ما کلاس اول که بودیم معلم های عزیزمون یه دوجین از نوشکوفه های کلاس اولی رو در روز نخست فلک کردن تا گربه رو دم در مدرسه بکشن!!!
اینهم نتیجش که میخواهیم فرار کنیم ! نه راه و روش زندگی کردن بهمون یاد دادن ، نه ریاضی و فیزیک و شیمی کاربردی ، نه از تاریخ و هویتمون اطلاع داریم ، نه قانون رو بلدیم و نه یک تحول مثبت فرهنگی برامون اتفاق افتاده ....
Sad
شماره کیس:2010AS00007xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:یادم نیست!
کنسولگری:Abu Dhabi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: JUNE-12- 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: 2009 Sep
تاریخ مصاحبه: Feb 2010
تاریخ دریافت نامه دوم:دو هفته بعداز مصاحبه
تاریخ دریافت کلیرنس: 23 Sep -بیش از ۷ ماه!
تاریخ دریافت ویزا : ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۰
پاسخ
تشکر کنندگان: Monica ، lexington ، usa.lover ، WIKIMAN ، summery_armin ، taherifar
فقط دوستان يكم دقت كنن كه وارد بحث هاي ممنوعه نشن! ممنون از همگي ... Wink
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، Ali Sepehr ، taherifar
بازم عالی
case:19###
Big Grin



پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، taherifar
ana جان حذف شد رفت، کجایی؟
حمید خان این حرفها چیه که میفرمایید. من که همیشه مطالب شما را دنبال میکنم. و بعدش هم تا نیم ساعت چشمام تار میبینه. :d
ادامه بدید حتما، ما تشنه اطلاعات هستیم.
ارادتمند شما محمد از ایالت نفت خیز ایران(ما که چیزی ندیدیم به جز وایتکس)
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، taherifar
سیستم آموزشی ایران افتضاحههههههههههههه !!!
از پاسخ به پیام خصوصی معذورم. Shy
شماره کیس:‌ 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس :‌ June 2011 9
دریافت ویزا :‌ 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، lexington ، ChairMan ، homeless ، taherifar
تاریخ میخواهیم چه کار کنیم؟
ما اینجا هنوز داریم توی گذشته زندگی میکنیم
برای درست کردن یه فیلم مربوط به هزار سال پیش میتونی بیای تو روستاهای ایران و بدون تغییر دکوراسیون پلاتو بگیری Big Grin

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، laili ، lexington ، rs232 ، usa.lover ، ChairMan ، Monica ، payam_prz ، homeless ، آلیس-1980 ، taherifar
سلام
توصیف زیبایی از کلاس تاریخ فرزندتون نوشتن .
اگه از نکته های زیبایی از تاریخ آمریکا که برای گرفتن سیتیزن شیپ بدرد می خوره بذارید خیلی خوب میشه با تشکر
شماره کیس:$$2016AS2$ ، کنسولگری:آنكارا تغيير داده به ايروان توسط KCC، تعداد افراد کیس: 1نفر، تاريخ مصاحبه: هفته دوم اكتبر، آپديت : 16 اكتبر ، 3 مارچ ، کلیرنس : 3 مارچ
پاسخ
تشکر کنندگان:




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان