کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
بازگشت به خانه بعد از تعطیلات کریسمس
بالاخره سفر طولانی من برای دیدن پدر و مادرم به ایران به پایان رسید.البته این بار اصلا زمان خوبی رو برای سفر انتخاب نکردم اول به دلیل اینکه تعطیلات کریسمس رو از دست دادم و دوم اینکه در ایام عزاداری در ایران بودم و بنظرم این بخش از کره زمین همینجوری هم در روزهای عادی اونقد غمزده هست که تحملش گاها از توان من خارجه دیگه چه برسه به روزهای .........بگذریم خوب یا بد گذشت و الان خونه خونواده همسرم در پراگ هستم و هفته آینده به اسلو بر میگردم. فرصت کوتاهی بدست آوردم تا اتفاقات و فراز و نشیبهای این سفر رو به یادگار ثبت کنم!!!
ندرتا از KLM استفاده میکنم اما این بار از این ایرلاین بلیط گرفتم.اضافه بار اندکی داشتم که با چند اسکناس مشکلش حل شد خوشبختانه در ایران برای حل مشکلات راه حل های زیادی وجود داره از جمله روابط عمومی قوی!!!،اسکناس و یا پارتی(نمی خوام فقط از معایب وطن گفته باشم)
طولی نکشید که فهمیدم مشکل علما همچنان با بوت پوشیدن خانوما پابرجاست منتها در حال حاضر بنابدلایلی چون امکان بازخواست خانوما در خیابان توسط افرادی بسیار محترم و گاها پاره کردن بوتها و گرفتن عکسهای یادگاری برای نگهداری در پرونده این مجرمان نیست این عزیزان به نحوی دیگه عقده های روانی خودشون رو خالی می کنن.در زمان کنترل چمدونها فقط خانمائی که بوت پوشیدن باید بوتها رو در بیارن!!!!همه جا باید تبعیض جنسیتی رو داشته باشیم وگرنه جهان سومی نیستیم که!!!خلاصه ما نیم ساعتی به تنهائی پابرهنه در حال جابجا کردن کیف و ساک داخل کابین و سین جیم شدن بودیم و هیچ کس ککش نگزید که البته چیز تازه ای نبود فقط مشکل فراموشی بنده حقیر بود که طی 5 سال زندگی در خارج از ایران همه این پروسه ها رو از یاد برده بودم.در مرحله آخر هم خانومی محترم با چهره ای دلنشین و جذاب به گربه من نگاه کرد و پرسید این چیه و این عجیب ترین سوالی بود که من به عمرم شنیده بودم!زیر لب کلمات قصاری بارش کردم و به راه خودم ادامه دادم.
هواپیما خیلی خوب بود و مهماندارا از هواپیما بهتر.من همیشه به محض خروج از سالن فرودگاه خمینی و ورود به هواپیما احساس راحتی عجیبی می کنم انگار توی کشور جنگ زده ای هستم که هر لحظه ممکنه کشته بشم و یییییییهو به سفارت یه کشور درست حسابی میرسم و درش به روم باز میشه و یه نفس راحت میکشم .
پرواز کردیم و نفسی به راحتی کشیدم .در طی پرواز فیلمها رو چک کردم و در بین اونا یه فیلم رو که هیچ وقت فرصت نکرده بودم کامل ببنیم یافتم و کلی ذوق مرگ شدم که بالاخره میتونم با خیال راحت اینجا به تماشای این فیلم بشینم که متاسفانه چون برخی از بخشهای فیلم حاوی تصاویر بازیگران ژیمناست بود و همه مسافرای عزیز ایرانی فقط از سر کنجکاوی سرشون به مونیتور جلوی من بود و چنان با تاسف و تامل و عصبانیت به من نگاه میکردن که یه لحظه احساس کردم گناه کارترین و منحرف ترین انسان روی زمین هستم بنابراین کلا از خیر دیدن فیلم گذشتم.
بین دو تا پروازم فقط یه ساعت فاصله بود بنابراین باید به محض رسیدن به فرودگاه امستردام به سرعت برق و باد کارامو انجام میدادم.مادر عزیز هم که لطف کرده و بدون توجه به التماسای من 40 کیلو بار هدیه کردن که 25 کیلو رو در کارگو تحویل دادم و 15 کیلو در کابین در یه ساک کوچیک و کیف دستی ام بود به اضافه گربه 6 کیلوئی نازنینم که ایرلاین لطف فرموده بودن و 160 یورو ناقابل برای ایشون دریافت کردن هرچند در سایت ایرلاین من عدد 150 دلار رو دیده بودم!!!!حالا خدا داند این اختلاف حساب داخل جیب مبارک چه کسی رفت یا وافعا قیمتها در سال جدید تغییر کرده بود و KLM هنوز مطالب سایت رو بروز نکرده بود؟؟!!
فکر کنم بتونین تجسم کنین من با این همه بار چجوری وسط فرودگاه بال بال میزدم تا به کنترل پاسپورت برسم و پاسپورتم تو هوا گرفته بودم تا همه عالم بدونن من عجله دارم که خوشبختانه موثر بود و پلیس با حرکت دست منو به بخشی که فقط برای مسافرائی که فاصله زمانی کمی بین پروازاشون وجود داشت در نظر گرفته شدو بود راهنمائی کرد و صفش طولانی نبود و سریع هم مهر میزدن(البته چون من برای بار اول بود که فاصله دو تا پروازم اینقد کم بود همش نگران بودم خلبان بدون من گازشو بگیره و بره که بعد فهمیدم همیشه برای این مسافرا در فرودگاه های ترانزیت پیش بینی هائی شده تا کاراشون سریع انجام شه تا جا نمونن)
گیتم رو پیدا کردم و حسابی خسته بودم چون اصلا توی پرواز اول نخوابیده بودم بنابراین روی صندلی لم دادم تا چرتی بزنم که یه دفعه اعلام کردن گیت پرواز من عوض شده دوباره 20 کیلو بارو رو چرخ گذاشتم و به راه افتادم و همین که رسیدم اعلام کردن پرواز ما 10 دقیقه تاخیر داره.با خودم گفتم 10 دقیقه خیلی مهم نیست اما 5 دقیقه بعد گفتن 30 دقیقه تاخیر خواهیم داشت،از پنجره نگاه کردم زمین حسابی یخ زده بود و داشتن با ماشینهای مخصوص یخها رو میشکوندن و زمین رو خشک میکردن.از مامور چک این هم هیچ خبری نبود و حس ششمم می گفت تاخیر خیلی بیشتر از ایناست خصوصا اینکه در یخبندون کریسمس فرودگاه امستردام از فرودگاه هائی بود که خیلی از پروازاش کنسل شده بود و مسافرای زیادی بخشی از تعطیلات خودشون رو در فرودگاه گذرونده بودن. می خواستم کم کم دنبال جای مناسبی برای خواب تو فرودگاه بگردم که مامور چک این اومد و همه چی به خیر گذشت.
پرواز پراگ مسافرای زیادی نداشت بنابراین یه هوپیما اندازه مینی بوس برای ما در نظر گرفته بودن،از تونل هم خبری نبود و چون هواپیما نزدیک سالن توقف کرده بود اتوبوس هم برامون نذاشتن و باید روی باند هواپیما مسیری رو پیاده می رفتیم.عجب حالی داد توی سرما منفی 15 درجه ساعت 6 صبح این پیاده روی!
مهماندارای این پرواز هم خیلی خوش اخلاق و صبور بودن و یکیشون گیر داده بود مطمئنی اب و غذائی به گربه ات نمی خوای بدی و منم هی توضیح می دادم برای همه مسافرا و همینطور خودش بهتره چیزی نخوره نگران نباشین چیزیش نمیشه.بیشتر از یه مسافری که بچه کوچیک داره تو هر دو پرواز حواسشون به من بود.توی پرواز اول هم صندلی منو عوض کردن و یه ردیف سه تائی خالی بهم دادن و پرواز دوم هم که ردیف آخر کاملا خالی بود رفتم اونجا.
دو تا برادر و خواهر 5 6 ساله هم تو پرواز دوم بودن که مرتب می اومدن پیش من و درباره گربه ازم سوال میکردن و من جوابی برای بعضی از سوالهای سختشون نداشتم البته کلا من میونه جالبی با بچه ها ندارم ولی اینجا وضع فرق داره مثل بعضی از بچه های ایرانی لوس و بی ادب و غیرقابل تحمل نیستن بنابراین مشکلی نبود و تا رسیدن به مقصد کلی با من صمیمی شده بودن
کلا 40 دقیقه تاخیر داشتیم اما نمیدونم چرا نهایتا ما با 10 دقیقه تاخیر نشستیم احتمالا خلبان میانبر اومد یا بیشتر گاز دادBig Grin
با توجه به اینکه بین دو پرواز فقط یه ساعت فاصله بود به احتمال زیاد چمدونای ما روز بعد میرسید اما شانس آوردم و 40 دقیقه تاخیر در اینجا کمک کرد تا بلافاصله چمدونا رو بدون کوچکترین آسیب تحویل بگیرم.
در مجموع با همه سختی های قبل از پرواز و تاخیر در فرودگاه امستردام پرواز خوبی بود و من از KLM راضی بودم.اینم انشای من درباره ایرلاین KLM و مصائب فرودگاه خ!!!

فقط یه نکته الان به ذهنم رسید برای دوستانی که قصد سفر به محدوده شینگن رو دارن و از ایران به کشور مقصدشون یه پرواز نیست بنظر من ترازیتشون رو حتما یه کشوری شنگین انتخاب کنن چون به محض ورود به ترانزیت همه کنترلهای لازم انجام میشه و وقتی به مقصد برسن دیگه هیچ جا چکشون نمی کنن اما اگه بطور مثال از ترکیه برین وقتی به مقصد برسین تازه خسته باید به سوالات پلیس قبل از دریافت مهر خروج جواب بدین.گاهی اصلا سوالی نمی پرسن گاهی کلی وقتتون رو می گیرن و با سوالات عجیب روی اعصابتون میرن پس بهتره زمانیکه انرژی و حوصله کافی دارین کاراتون رو انجام بدین.

اگه احیانا بخشی از مطالب نیاز به ویرایش داره دوستان زحمتش رو بکشن من هر زمان میرم ایران و می بینم وضع داره بدتر و بدتر میشه بدجور قاط میزنم البته سعی کردم خیلی حواسم به کلمات باشه اما خب شاید بعضی از بخشهای متن مشکل داشته باشه
پاسخ
سیما(شیما) خانم عزیز، درود و سال نوی میلادی بر شما مبارک و به سلامت برگشتنتان را به زندگی و منزل، تبریک عرض میکنم. امیدوارم که با همه ی ویژگیهای خاص، سفر خوبی را پشت سر گذاشته باشید و مطمئنا ً دیدار عزیزانی چون پدر و مادر، به همه ی سختیهای سفر، می ارزد.

امیدواریم که از نوشته های خوبتون بیشتر استفاده کنیم، فقط یک درخواست، لطفا ً از این نوشته هایی که باعث میشه همه ی زندگی ما بریزه به هم دیگه ننویسید!!!؟؟؟ Sad آخه این مبحث گیاه خواری چی بود نوشتی و فکر ما رو درگیر کردی و حالا هرچی میاییم که گاو و جوجه ها را با ولع به نیش بکشیم، یک عذاب وجدان بدی همه ی وجودم را میگیره طوریکه هر بار نمیتونم بیشتر از دو تا جوجه و شش تا سیخ کباب، به تن بزنم!!! Wink

موفق و پیروز باشید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، honareirani ، یه مهاجر ، hvm
مثل همیشه با نثر ساده و صمیمی مخصوصتون مارو مستفیض کردین ، ممنون. Smile
میشه بپرسم گربه تون چند ساعت بدون آب و غذا بود ؟ طفلکی چطور تحمل کرد ؟ Sad
توی اون مدت ترانزیت داخل فرودگاه از توی باکسش درش آوردین یا از اول سفر تا آخرش اونجا بود ؟ Sad
Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: یه مهاجر ، hvm
(2010-01-07 ساعت 23:33)lexington نوشته:  امیدواریم که از نوشته های خوبتون بیشتر استفاده کنیم، فقط یک درخواست، لطفا ً از این نوشته هایی که باعث میشه همه ی زندگی ما بریزه به هم دیگه ننویسید!!!؟؟؟ Sad آخه این مبحث گیاه خواری چی بود نوشتی و فکر ما رو درگیر کردی و حالا هرچی میاییم که گاو و جوجه ها را با ولع به نیش بکشیم، یک عذاب وجدان بدی همه ی وجودم را میگیره طوریکه هر بار نمیتونم بیشتر از دو تا جوجه و شش تا سیخ کباب، به تن بزنم!!! Wink

عجب!!! اگه بدونی چقد گیاه خواری خوبه که می گفتی زندگیت رو نجات دادمWink در هر حال هر چی در زندگی لذت میبرین و در مثلث عقل و منطق و علم قرار داره انجام بدین . توجهی به حواشی نداشته باشین بقول دوستان این مبحث گیاه خواری هم یه مسئله کاملا شخصبه اگه پذیرشش براتون سخته زیاد ذهنتون رو مشغول نکنین
شاد زی
(2010-01-08 ساعت 00:41)سارا کوچولو نوشته:  مثل همیشه با نثر ساده و صمیمی مخصوصتون مارو مستفیض کردین ، ممنون. Smile
میشه بپرسم گربه تون چند ساعت بدون آب و غذا بود ؟ طفلکی چطور تحمل کرد ؟ Sad
توی اون مدت ترانزیت داخل فرودگاه از توی باکسش درش آوردین یا از اول سفر تا آخرش اونجا بود ؟ Sad

سارا جان معمولا به پتها خصوصا گربه ها قبل از سفر با نظر دامپرشک قرص ارامبخش میدن چون سروصداهای هواپیما ازارشون میده.در طی پرواز هم اگه چیزی بخورن امکان تهوع و استفراغ براشون هست .من 6 ساعت قبل از پرواز چیزی بهش ندادم و تو فرودگاه امستردام چند دقیقه ای اوردمش بیرون هرچند در هر فرودگاهی که میرسین از مبدا تا مقصد مسئولین درش میارن و چک میکنن بنابراین همش تو باکس نیست.کمی اب و غذا هم تو امستردام بهش دادم و کاملا تا مقصد گشنه و تشنه نموندTongue
پاسخ
تشکر کنندگان: سارا کوچولو ، rbrb-2015
به این جمله ها دقت کنید:
من میونه جالبی با بچه ها ندارم ولی اینجا وضع فرق داره مثل بچه های ایرانی لوس و بی ادب و غیرقابل تحمل نیستن
همه جا باید تبعیض جنسیتی رو داشته باشیم وگرنه جهان سومی نیستیم
این عزیزان به نحوی دیگه عقده های روانی خودشون رو خالی می کنن.در زمان کنترل چمدونها فقط خانمائی که بوت پوشیدن باید بوتها رو در بیارن
من هر زمان میرم ایران و می بینم وضع داره بدتر و بدتر میشه
پاسخ
تشکر کنندگان: mohsen324 ، ساشا
(2010-01-08 ساعت 20:40)hamid123 نوشته:  به این جمله ها دقت کنید:
من میونه جالبی با بچه ها ندارم ولی اینجا وضع فرق داره مثل بچه های ایرانی لوس و بی ادب و غیرقابل تحمل نیستن
همه جا باید تبعیض جنسیتی رو داشته باشیم وگرنه جهان سومی نیستیم
این عزیزان به نحوی دیگه عقده های روانی خودشون رو خالی می کنن.در زمان کنترل چمدونها فقط خانمائی که بوت پوشیدن باید بوتها رو در بیارن
من هر زمان میرم ایران و می بینم وضع داره بدتر و بدتر میشه

بنظر من اینها حقایق موجوده و موجب ف...ی...ل..ت...ر شدن سایت هم نمیشه
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: یه مهاجر ، honareirani ، Parslottery ، shahram1347
(2010-01-08 ساعت 22:43)sadra_sepehr نوشته:  
(2010-01-08 ساعت 20:40)hamid123 نوشته:  به این جمله ها دقت کنید:
من میونه جالبی با بچه ها ندارم ولی اینجا وضع فرق داره مثل بچه های ایرانی لوس و بی ادب و غیرقابل تحمل نیستن
همه جا باید تبعیض جنسیتی رو داشته باشیم وگرنه جهان سومی نیستیم
این عزیزان به نحوی دیگه عقده های روانی خودشون رو خالی می کنن.در زمان کنترل چمدونها فقط خانمائی که بوت پوشیدن باید بوتها رو در بیارن
من هر زمان میرم ایران و می بینم وضع داره بدتر و بدتر میشه

بنظر من اینها حقایق موجوده و موجب ف...ی...ل..ت...ر شدن سایت هم نمیشه
منم دقیق متوجه نشدم منظور دوستمون از اینکه به جملات دقت کنیم چیه؟؟؟

در مورد بخشی که قرمز کردین و ظاهرا مهمترین بخش بوده براتون یه واقعیته متاسفانه که حتی خیلی از افراد تحصیل کرده ما نحوه تربیت درست بچه رو بلد نیستن و اغلب بچه ها واقعا پرتوقع،وابسته ،طلبکار و لوس هستن.من وقتی یه دختر 10 ساله وسط خیابون به پدر و مادرش اویزون شه و برای براورده نشدن خواسته ش گریه کنه میگم لوس یا همینجور بچه ای که هیچ درکی از احترام گذاشتن به بزرگتر نداره میگم بی ادب.و متاسفانه تعداد این بچه ها تو ایران کم نیست که البته کاملا بی تقصیرن و اشکال جای دیگه ای هست.و تفاوت فاحشی بین رفتار بچه های تو ایران و جاهای دیگه ای ست که من دیدم خیلی خیلی متفاوت.نمیگم اینجا هیچ بچه ای مثل اونچه که توصیف کردم نمی بینین اما تعدادشون خیلی کمه و همینطور نمیگم همه بچه ها تو ایران خصوصیات فوق رو دارن اما درصدشون خیلی خیلی بیشتر از اونائیه که درست تربیت شدن و متاسفانه هر چی میگذره انگار نسلهای جدیدتر نسبت به تربیت بچه هاشون تو ایران سهل انگارتر شدن هرچند ظاهرا اینجور نشون میدن که خیلی از تربیت درست میدونن!!!

و بخش بعدی،جهان سومی نیستیم؟یا تبعیض جنسیتی نداریم؟در بیان کدومش دقت نکردم و اشتباه گفتم؟

اینکه هر کسی در هر پست ناچیزی اجازه داشته باشه برای شخصی ترین بخش از زندگی شما مثل پوشش باید و نباید تعیین کنه یا حتی بخاطرش وقت شما رو بگیره و بدتر از اون وسط جماعتی تحقیرتون کنه عقده روانی نیست؟؟

چی باید می نوشتم؟می نوشتم هر بار که میام وضع بهتر و بهتر شده؟؟؟

در پایان فقط میتونم عذرخواهی کنم که مطالب به مذاقتون خوش نیومد و کار دیگه ای از دستم بر نمیاد چون هر اونچه دیدم و میبینم و مقایسه کردم نوشتم
پاسخ
خیلی خوشحالم که برای اولین بار دارم می بینم که دوستان علیرغم اختلاف نظرهاشون به همدیگر هیچ توهینی نمی کنند و سعی در اقناع همدیگه دارند . امیدوارم این روند همینجور ادامه پیدا کنه.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، honareirani ، shahram1347 ، Parslottery
(2010-01-08 ساعت 23:02)sadra_sepehr نوشته:  خیلی خوشحالم که برای اولین بار دارم می بینم که دوستان علیرغم اختلاف نظرهاشون به همدیگر هیچ توهینی نمی کنند و سعی در اقناع همدیگه دارند . امیدوارم این روند همینجور ادامه پیدا کنه.

ای بابا صدرا جون خیلی کم لطفی میفرمائید..............
من بارها و بارها در این انجمن شاهد گفتگوهای متمدنانه و اینچنینی بین اعضا بودم...............
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، hvm ، honareirani ، shahram1347
(2010-01-08 ساعت 23:02)sadra_sepehr نوشته:  خیلی خوشحالم که برای اولین بار دارم می بینم که دوستان علیرغم اختلاف نظرهاشون به همدیگر هیچ توهینی نمی کنند و سعی در اقناع همدیگه دارند . امیدوارم این روند همینجور ادامه پیدا کنه.
(2010-01-08 ساعت 23:23)laili نوشته:  ای بابا صدرا جون خیلی کم لطفی میفرمائید..............
من بارها و بارها در این انجمن شاهد گفتگوهای متمدنانه و اینچنینی بین اعضا بودم...............

لیلی جان

من اولین بارم بود که می دیدم ، شاید قبلا دقت نکرده بودم .

بهر حال ممنونم هم از شما بخاطر یادآوری این نکته و هم از سایر دوستان که جو سایت رو آروم نگه می دارند.Wink
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: shahram1347
(2010-01-08 ساعت 22:57)@Š!M نوشته:  
(2010-01-08 ساعت 22:43)sadra_sepehr نوشته:  
(2010-01-08 ساعت 20:40)hamid123 نوشته:  به این جمله ها دقت کنید:
من میونه جالبی با بچه ها ندارم ولی اینجا وضع فرق داره مثل بچه های ایرانی لوس و بی ادب و غیرقابل تحمل نیستن
همه جا باید تبعیض جنسیتی رو داشته باشیم وگرنه جهان سومی نیستیم
این عزیزان به نحوی دیگه عقده های روانی خودشون رو خالی می کنن.در زمان کنترل چمدونها فقط خانمائی که بوت پوشیدن باید بوتها رو در بیارن
من هر زمان میرم ایران و می بینم وضع داره بدتر و بدتر میشه

بنظر من اینها حقایق موجوده و موجب ف...ی...ل..ت...ر شدن سایت هم نمیشه
منم دقیق متوجه نشدم منظور دوستمون از اینکه به جملات دقت کنیم چیه؟؟؟

در مورد بخشی که قرمز کردین و ظاهرا مهمترین بخش بوده براتون یه واقعیته متاسفانه که حتی خیلی از افراد تحصیل کرده ما نحوه تربیت درست بچه رو بلد نیستن و اغلب بچه ها واقعا پرتوقع،وابسته ،طلبکار و لوس هستن.من وقتی یه دختر 10 ساله وسط خیابون به پدر و مادرش اویزون شه و برای براورده نشدن خواسته ش گریه کنه میگم لوس یا همینجور بچه ای که هیچ درکی از احترام گذاشتن به بزرگتر نداره میگم بی ادب.و متاسفانه تعداد این بچه ها تو ایران کم نیست که البته کاملا بی تقصیرن و اشکال جای دیگه ای هست.و تفاوت فاحشی بین رفتار بچه های تو ایران و جاهای دیگه ای ست که من دیدم خیلی خیلی متفاوت.نمیگم اینجا هیچ بچه ای مثل اونچه که توصیف کردم نمی بینین اما تعدادشون خیلی کمه و همینطور نمیگم همه بچه ها تو ایران خصوصیات فوق رو دارن اما درصدشون خیلی خیلی بیشتر از اونائیه که درست تربیت شدن و متاسفانه هر چی میگذره انگار نسلهای جدیدتر نسبت به تربیت بچه هاشون تو ایران سهل انگارتر شدن هرچند ظاهرا اینجور نشون میدن که خیلی از تربیت درست میدونن!!!

و بخش بعدی،جهان سومی نیستیم؟یا تبعیض جنسیتی نداریم؟در بیان کدومش دقت نکردم و اشتباه گفتم؟

اینکه هر کسی در هر پست ناچیزی اجازه داشته باشه برای شخصی ترین بخش از زندگی شما مثل پوشش باید و نباید تعیین کنه یا حتی بخاطرش وقت شما رو بگیره و بدتر از اون وسط جماعتی تحقیرتون کنه عقده روانی نیست؟؟

چی باید می نوشتم؟می نوشتم هر بار که میام وضع بهتر و بهتر شده؟؟؟

در پایان فقط میتونم عذرخواهی کنم که مطالب به مذاقتون خوش نیومد و کار دیگه ای از دستم بر نمیاد چون هر اونچه دیدم و میبینم و مقایسه کردم نوشتم

من کاملاً با شما موافق نیستم. اگر بچه ها در ایران لوس هستند اما در 14-15 سالگی نمیرن سراغ دراگ و الکل و س.ک-س و از این نظر "پاکدامن" تر هستند اما در عوض رفتار های مدنی را یاد نمی گیرند و در جامعه ای بزرگ می شوند که خیلی از اصول شهرنشینی در آن رعایت نمی شه. شما همه تقصیر را گردن خانواده ها می اندازید. اما برادر من هزار بار به پسرش گفته بود که در خیابان آشغال نریزد و این بچه هم یاد گرفته بود اما از وقتی رفت مدرسه شد مثل باقی همکلاسی هایش... می خواستم بگم اتفاقاً در ایران پدر مادر ها بسیار بیشتر نسبت به پدرمادر های اوروپایی و آمریکایی به بچه شان توجه می کنند و مثل غربی ها بخاطر تمایلات خودشان بچه را تنها نمی گذارند تا بدون حضور پدر یا مادر و گاهی هردو بزرگ شوند.
پاسخ
تشکر کنندگان: sh-b ، indmehdi ، shahram1347 ، honareirani ، ساشا
(2010-01-09 ساعت 12:18)msnazi نوشته:  من کاملاً با شما موافق نیستم. اگر بچه ها در ایران لوس هستند اما در 14-15 سالگی نمیرن سراغ دراگ و الکل و س.ک-س و از این نظر "پاکدامن" تر هستند اما در عوض رفتار های مدنی را یاد نمی گیرند و در جامعه ای بزرگ می شوند که خیلی از اصول شهرنشینی در آن رعایت نمی شه. شما همه تقصیر را گردن خانواده ها می اندازید. اما برادر من هزار بار به پسرش گفته بود که در خیابان آشغال نریزد و این بچه هم یاد گرفته بود اما از وقتی رفت مدرسه شد مثل باقی همکلاسی هایش... می خواستم بگم اتفاقاً در ایران پدر مادر ها بسیار بیشتر نسبت به پدرمادر های اوروپایی و آمریکایی به بچه شان توجه می کنند و مثل غربی ها بخاطر تمایلات خودشان بچه را تنها نمی گذارند تا بدون حضور پدر یا مادر و گاهی هردو بزرگ شوند.

اتفاقا من بچه های ایران رو خصوصا بچه های امروزی رو پاکدامن تر از بچه های غربی نمی بینم.من خلافهای عجیب و غریب زیادی از بچه ها در ایران دیدم که در غرب ندیدم!!!!!ضمنا بچه های غربی یه مزیت و برتری در این زمینه دارن که اگه در سن پائین هم بدنبال س ک س میرن بواسطه اموزش های لازم در مدرسه اطلاعات کافی دارن و بیشتر مراقب سلامت خود و در نهایت کل جامعه هستن!!!درباره مصرف مواد مخد هم که با توجه به آمار کاملا واضحه که مصرفش در ایران به مراتب از بسیاری از کشورها بیشتره.
من کل تقصیر رو گردن پدر و مادر نمی اندازم ولی پدر و مادرهای رو توی ایران خیلی موثرتر از جامعه میدونم چون ساختار جامعه ما حول محور خونواده میگرده و نقش اون خیلی پررنگتر از جامعه ست.و اتفاقا همین نکته ای که شما اشاره کردین توجه بیش از حد والدین ایرانی باعث ایجاد این خصلتها و رفتارهای فردی و اجتماعی اشتباه میشه.در غرب هم اگه خونواده ای بخاطر تمایلات خودش به بچه توجه کافی نداشته باشن بچه همینجور تنها در جامعه رها نمیشه.ضمن اینکه این قیاس شما با وضعیت فعلی جامعه ایران فقط در غرب مصداق پیدا نمیکنه چون حتی اگه همه والدین غربی با هدف عیش و نوش خود به بچه ها بی توجه هستن اینجا هم والدین بدلیل مشکلات اقتصادی و مشغله کاری زیاد بچه ها رو ساعات زیادی از روز تنها رها می کنن
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، shahram1347 ، honareirani ، laili ، سارا کوچولو ، hvm
با سلام
خدمت دوستان گرامي صدرا جان و محسن عزيز و شيما خانم گرامي .

هم حق با شيما خانم است و هم حق با محسن خان گرامي . ولي دوستان با توجه به جمع بندي مطالب شما قبول دارم كه خانواده در تربيت بچه نقش اساسي دارد ولي بگفته دوستمان جناب محسن جامعه هم ميتواند تاثير گذار باشد ولي اينجا ديگر بسته به ظرفيت آن بچه دارد با توجه به نوع تربيت خانوادگي ايشان. ولي من بنوبه خودم آن رفتار پدر و مادرهاي قديمي را كنار گذاشته ام و با اين كه دخترم الان دوره ابتدايي را ميگذراند . هيچ موقع نقش يك پدر و يا يك حاكم را براي بچه ام ايفا نميكنم بلكه تا آنجائيكه در توان دارم و حدودا به نتيجه رسيدم ، سعي كرده ام با بچه ام رفيق باشم تا يك پدر ( با توجه به اينكه همسرم هم شاغل است). خلاصه بگويم دوستان مثلي هست كه ميگويد (( نه به آن شوري شور - نه به اين بي نمكي)) مطلبي كه صدراي عزيز به آن اشاره نمود . اما اگر نظر من را بخواهيد نه ميشود هردو فرهنگ را كوبيد و منكر شد و نه ميتوان يكي را كوركورانه قبول كرد و ديگري را نهي كرد ولي حد اعتدال را نگه داشتن معمولا بهتر جواب ميدهد. از خواندن مطالبتان لذت بردم و به اميد موفقيت شما دوستان.
[font=Arial] دستاني كه كمك ميكنند از لبهائي كه دعا ميكنند مقدس ترند . ( كوروش كبير )[/font]
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، Ali Sepehr ، honareirani ، hvm ، mohsen324 ، یه مهاجر
این باور که خانواده های غربی بی احساس هستند و به بچه اهمیتی نمیدن و فقط دنبال عیش و نوش خودشون هستند اشتباه ترین باوریه که من دیدم.اینقدر که اینها به بچه هاشون اهمیت میدن ما این کار و نمیکنیم.
ما زمانی خودمون و مادر نمونه میدونیم که توی کوچکترین مسائل بچه ها از نوع پوشش و خوراک دخالت کنیم اون زمان است که در دید عوام مادر خوب و با احساسی شناخته میشیم..و یا در فرهنگ ما یک پدر زمانی پدر خوبیست که ذره بین دستش بگیره و بچه رو کنترل کامل کنه .در صورتی که در جوامع غربی وقت و هزینه ای رو که خانواده برای بچه ها میذارند به مراتب بیشتر از ماست...
مانند مثالی که میگه اگه میخواهی یک نفر و یک روز سیر کنی به او ماهی بده ولی اگر میخواهی برای تمام عمر سیرش کنی بهش ماهی گیری یاد بده...ما بچه هامون و یک روزه سیر میکنیم برای همین به نظر با احساس تر میائیم....که این اصلا درست نیست

اکثر خانواده های ایرانی با همین به اصطلاح احساس و مهربونی زیادی که دارند باعث فلج شدن بچشون برای تمام عمر میشن...کلا فرهنگ ما به دلیل همین تربیت غلط داخل خانواده یک فرهنگ ناراضی و پر توقعی هست که همیشه از همه انتظار داریم فقط به ما سرویس بدن.....

من احساسی رو که در اینها دیدم خیلی عمیق تر و ریشه ای تر از ما ایرانیهاست.....ما با مهربونیهای بیش از حدمون گاهی باعث خفگی بچه هامون میشیم...

تمام این مسائل در مورد خانواده های سالمه ...نه در مورد خانواده ای که پدر خانواده به مدت 18 سال دخترش و در زیر زمین خانه محبوس میکنه و .....که اگر آمار دقیقی از اتفاقات اینچنینی در جامعه ی خودمون در دست بود میدیدیم که این مسائل بسیار بیشتر اتفاق میوفته
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
من با نظر laili موافقم اكثر ايراني ها بچه هايشان را وابسته تربيت مي كنن كه اين امر در آينده براي بچه ها ايجاد مشكل مي كنه مثلا همين برنده شدن در لاتاري چند نفر از خود شما همون اول منصرف يا دو دل شديد . من خودم براي بچه خودم با همسرم سر غذا دادن به بچه و محبت بيش از حد و . . . اختلاف نظر داريم .
اگر بچه از همون اول بفهمه كه بايد كارهاشو خودش انجام بده وقتي بزرگ شد ديگر نياز نيست مادر برايش غذا گرم كنه ، آب بياره ، جاشو مرتب كنه و خيلي از اين مسائل كه تمام مادران ايراني براي بچه هاي حتي بالاي بيست سال بايد خدمات بدن و اگر قرار شد زندگي جديد شروع كنن حتما بايد پدر و مادر مشكلات آنان رو حل كنه.
شرمنده خيلي زياد شد . مي دونم همش توضيح واضحات بود. . .
پس از اينكه بچتون زمين ميخوره نترسيد از اين كه نتونه بلند شه بترسيد . . .
تجربه شکست خیلی بهتر از حسرت خوردن از دست دادن یه موقعیت هستش
 

نشویل - تنسی : جایی که من زندگی‌ می‌کنم ، شهری کوچک ، با هزینه‌های متوسط ، وضعیت کار بد نیست 
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، shahram1347 ، sh-b ، laili ، یه مهاجر ، honareirani




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان