کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
با عرض پوزش بخاطر تاخیرم. تقریبا یک ماه از مصاحبه ی من میگذره با این حال خلاصه ای از اتفاقاتی که افتاد رو مینویسم شاید بدرد کسی بخوره. شخصا از سفرنامه سایر دوستان خیلی استفاده کردم و لازمه همین جا ازشون تشکر کنم. چون اکثر سفرنامه ها مثل هم هستند سعی میکنم فقط به موارد مهم و مسائل خاص اشاره کنم:
مصاحبه من روز یکشنبه 23 دسامبر در ابوظبی بود و من طوری برنامه ریزی کردم که پنج شنبه صبح پرواز کنم و بعداز ظهر برم برای مدیکال.
محل اقامتم هتل ارکید بود که صرفنظر از غذای متوسط و سروصدای شب، هتل خوبی بود: مسئولین هتل به خوبی فارسی حرف میزنند و خصوصا جای هتل واقعا عالیه و به فرودگاه، ایستگاه مترو و مراکز خرید نزدیکه...
اما یه سری مسائل خاص در مورد کیس من وجود داشت که باعث شده بود قضیه کاملا پیچیده و غیرقابل پیش بینی بشه و در مواردی کاملا بیخیال باشم و کارم رو به سرنوشت بسپارم. به خودم گفتم اگه بشه خوبه اگرم نشه زندگی ادامه داره و نقشه های دیگه ای برای زندگیم دارم و اما اون مسائل:
1- چون کارم دولتی و در جای خاصی مثل د.ا.د.س.ر.ا هست از اول معلوم بود که "حداقل" از ویزای یک ضرب خبری نیست!
2- من کلا آدم خوش شانسی هستم و از همون اول زندگی جفت شش آوردم چون بیماری ارثی هموفیلی دارم. جهت اطلاع اونایی که نمیدونن: هموفیلی کمبود یکی از فاکتورهای انعقادی خونه که باعث میشه هنگام خونریزی خون دیر لخته شده و خونریزی بیشتر ادامه پیدا کنه. البته خوشبختانه بیماری من از نوع خفیف هست. برای کنترل بیماری هنگام خونریزی بایستی به فرد بیمار فاکتور مربوطه (فاکتور 8 یا 9) تزریق بشه تا خونریزی بند بیاد....
3- حدود 20 سال پیش در اثر ورود فاکتورهای آلوده به ویروس های هپاتیت و ایدز از فرانسه تعداد زیادی از افراد و بچه های بیگناه هموفیل مثل من و برادرم این بیماری ها رو گرفتن... من هپاتیت سی گرفتم. خوشبختانه با کمک و مساعدت وزارت بهداشت – که خودش در این پرونده مقصر بود- و یکسال مصرف داروی پگ اینترفرون و ریباورین بیماری رو درمان کردم. اگر کسی بعد از دو سال از پایان درمان آزمایش تعداد ویروسش نشاندهنده حذف ویروس از خون باشه یعنی درمان موفق بوده که خوشبختانه مال من بود. ولی با این حال چون آنتی بادی ویروس در خون وجود داره نتیجه آزمایش هپاتیت سی همیشه مثبت نشون داده میشه. حالا فکرشو بکنید که من چه حال و روزی داشتم!!
تصمیم داشتم همه چیز رو به دکتر بگم پس در اولین اقدام دو هفته قبل از سفر رفتم کانون هموفیلی تا یه سری آزمایش بدم که با خودم ببرم. دکتری که برام آزمایش ها رو نوشت وقتی فهمید میخوام برم برای مصاحبه پیش بینی فرمودند که سفارت آمریکا سخت گیره و بهت ویزا نمیدن. (حالمو گرفت!! ولی من دلمو به دریا زده بودم و همه چیز رو به دستهای توانگر و معجزه آسای خدا سپردم)
خلاصه موقع انجام معاینات در بیمارستان nmc، بعد از معاینات اولیه، آزمایش خون و عکس از قفسه سینه مشرف شدم حضور آقای دکتر شوکلا و همه چیزو بهش گفتم. آزمایش ها خیلی بدرد خورد و دکتر داد از نتیجه آزمایشها کپی بگیرن و گذاشت توی پروندم. (جالبه که از قضیه فاکتورهای آلوده خبر داشت!)
اینجا اتفاق عجیبی افتاد. نمیدونم تا حالا برای کسی پیش اومده یا نه. همون شب وقتی که توی هتل خواب بودم (ساعت 10 یا شایدم 11 بود) از بیمارستان بهم زنگ زدن و گفتن میتونی بیای بیمارستان... منم در حال خواب و بیداری گفتم الان دیره فردا میام! قضیه از این قرار بود که یکی از موارد آزمایش خون مشکوک میزد... توی بیمارستان ازشون خواستم اگه امکان داره از یک دکتر در موردش سوال کنم... اونا هم فرستادنم پیش یه دکتر جوون و خوش تیپ و خوش برخورد ایرانی... گفت از این موارد پیش میاد و نگران نباش... ازم 125 درهم بابت بررسی مجدد نمونه خونم گرفتن و گفتن فردا بیا نتیجه نهایی رو بگیر... اینم یه استرس دیگه چون اگه مشکلی پیدا می شد دیگه فرصتی باقی نمونده بود.
شنبه ساعت 8:30 شب طبق برنامه جواب مدیکال آماده بود. از کسی که کارامو انجام میداد سوال کردم که اگه مشکلی بود به خودم میگفتین که گفت بله و حتی دکتر میگفت که چطوری برای درمان اقدام کنید.... فقط پایین برگه واکسنم دو تا تاریخ برای زدن نوبت های بعدی واکسن Td نوشت که باید بزنم.
برای سفر به ابوظبی جمعه بعداز ظهر به خانم ملیکا زنگ زدم و قرار شد یکشنبه ساعت 5 صبح بیاد دنبالم. خانم ملیکا و همکاراشون در کارشون حرفه ای و واقعا برای همه کسانی که مصاحبشون ابوظبیه کمک بزرگی هستند. گذشته از هزینه کمتر نسبت به تاکسی راهنماییهای با ارزشی میکنن که کارو خیلی آسون میکنه و به آدم آرامش میده– جا داره ازشون تشکر ویژه بکنم- روز یکشنبه به لطف سحرخیزی خانم ملیکا حدود ساعت 7:15 رسیدیم جلوی سفارت. البته راننده یه آقا بود و ملیکا خودش وسط راه ازمون جدا شد. جلوی سفارت روی نمیکت های چوبی نشستیم تا ساعت 8. من نفر اول توی صف بودم و بعد از بازرسی و ورود به داخل سفارت شماره یک رو گرفتم. اول برای دادن مدارک شمارمو صدا زدن. متصدی بعد از گرفتن پاکت مدیکال (پاکت بزرگتر که مربوط به عکس قفسه سینه هست رو باید موقع ورود به آمریکا همراه داشته باشین) گفت هر چی مدرک داری اصل و کپی بده... همین جمله کلی باعث شد فراموش کنم نامه تمکن مالی رو بهش بدم. وقتی ازم پرسید خدمت کجا بودی و گفتم معاف، پرسید چرا؟ من که دلو به دریا زده بودم محکم گفتم بخاطر هموفیلی. نگاه عجیبی بهم کرد.. (تو دلم گفتم تمومه رد شدیم!) ضمنا تو این مرحله یه آدرس تو آمریکا ازم خواست که منم آدرس تنها کسیو که اونجا میشناسم در قسمتهای مربوطه نوشتم. بعد رفتم صندوق و 330 دلار دادم و از اونجا یه صف دیگه برای انگشت نگاری که خیلی راحت انجام شد. بعد از حدود 10 دقیقه انتظار رفتم برای مصاحبه:
مصاحبه به زبان فارسی انجام شد وکسی در هیچ مرحله ای ازم نپرسید میخوای به چه زبونی باشه... البته آقایی که مارو رسوند (چون یه خانم مسن و دخترش هم با ما اومدن که نقص مدرک خوردن) گفت حتما باید به زبان مادری خودت باشه که بعدا شخص مدعی نشه که من فلان سوالو خوب متوجه نشدم و بهانه ای برای جواب نادرست باشه... به نظر منطقی میاد!
افسر مصاحبه یه دختر خانوم جوون بود که فارسی رو با لهجه بانمکی حرف میزد. شبیه لهجه اصفهانیها! رانندمون میگفت اصلا ایرانی و اهل شیرازه ولی به ظاهرش که نمیخورد ایرانی باشه!
بعد از سلام و ضمن نگاه به برگه های پرونده و تایپ در کامپیوتر جلوش در طول مصاحبه:
(راستی لا به لای پرونده متوجه برگه ای شدم که روش همون عکسی چاپ شده بود که که باهاش توی لاتاری ثبت نام کرده بودم)
مصاحبه کننده: ....(اسم کسی که آدرسشو نوشتم) کیه؟ از اقوام پدرم هستن.
مصاحبه کننده: کارت چیه؟ توی د.ا.د.س.ر.ا کار میکنم. میدونید که کجاست؟ (با سر بله) البته من کارم کامپیوتره و ربطی به مسائل قضایی نداره.
در این جا برگه تمکن مالیو بهش دادم... یه نگاهی بهش کرد و با خنده گفت این نرخ مال 5 سال پیشه؟ منم گفتم این نرخ مرجع هستش.
یه نگاه دیگه به برگه ها کرد و پوشه رو بست و روش با ماژیک یه سری عدد و حرف نوشت. بعد ضمن پر کردن فرم آبی گفت شما الان برو ایران سه هفته دیگه برو به این آدرس و این شماره رو وارد کن بعد یه نفرو بفرست بیاد ویزاتو بگیره. خداحافظ. من: مرسی، خداحافظ!
در راه برگشت آقای راننده کارت خانوم ملیکا رو بهم داد و گفت وقتی کلییر شدم از طریق آژانسی که شمارشو بهم داد پاسپورتو بهشون برسونم تا ویزا رو برام بگیرن.
(آقای راننده آدم محترم و با اطلاعی بودن. ضمنا از پرونده خون های آلوده هم خبر داشتن و بهم اطمینان دادن که همه مقصرین به سزای اعمالشون رسیدن چون قضیه عمدی بوده!)

(اوووف مثلا خلاصه بود!) اینم از قصه من!
آخرین خبر اینکه : دیروز(17 ژانویه) کلییر شدم Cool
باز اگر از دوستان کسی سوالی داشت در خدمتم...
کیس نامبر: 2013AS1XXX، رویت قبولی: 1می، ارسال فرمها: 18جون با ایمیل، کارنتی: اکتبر، مصاحبه: 23 دسامبر-ابوظبی، نتیجه: برگه آبی، تاریخ کلییر: 17 ژانویه، مقصد: ?
(2013-01-21 ساعت 00:35)moon_rose نوشته:  دوست عزیز بابت ویزاتون تبریک می گم. می تونم جزییات مدارک مالیتون رو بپرسم.؟

مبلغ 60 میلیون تومان در بانک پارسیان. برای گرفتن گواهی تمکن مالی حتما به یکی از شعب ارزی بانکتون برید. شعب معمولی میتونن به فارسی صادر کنن که باز برای ترجمه باید ببرید به یک شعبه ارزی. تقریبا دو ساعت هم طول کشید تا صادر کنن. (سرشون شلوغ بود!)
تشکر Smile
سلام سلام من اومدم
بعد از همه کمک ها و راهنمایی هایی که از مهاجر سرا و بچه های گلش گرفته بودم. وظیفه خودم میدونستم که یک سفرنامه توپ و مفصل بنویسم. هر چند همه گفتنی ها گفته شده و حرف زیادی واسه گفتن نیست.

روز اول
القصه روز 19 ژانویه صبح ساعت 7.5 با پرواز ماهان به سمت دبی رفتیم. یک پروازیک ساعت پنجاه دقیقه ای که به خاطر بی خوابی شب قبلش بیشتر مسیر رو خواب بودم. موقع گرفتن کارت پرواز بنا به پیشنهادات دوستان به آقاهه گفتم اگه ممکنه ردیف های جلو رو به من من بده. که نامردی نکرد صندلی 47E رو به من داد. تازه اونم ردیف وسط که نمیتونستم خلیج همیشگی پارس رو از پنجره ببینم. خلاصه توی دلم کلی به نامردی آقاهه بد و بیراه گفتم. این شد که موقع پیاده شدن از هواپیما علی رغم دویدن و عجله کردن، خیلی دیر به صف اسکن قرنیه چشم رسیدم و دقیقا یک ساعت و چهل و پنج دقیقه توی صف معطل شدم. توی فرودگاه یک سیم کارت du خریدم به قیمت 55 درهم. که دیگه مجبور نباشم خط ایرانم رو روشن کنم. اما دوساعتی طول کشید تا فعال بشه. این شد که مجبور شدم واسه اینکه به مامانم خبر بدم صحیح و سالم رسیدم و هواپیما سقوط نکرده و توی کشور غریب دزدیده نشدم خط خودم رو روشن کنم و یک تماس کوچیک با خونه بگیرم. خلاصه با هر زحمتی بود خودم رو با مترو به بیمارستان nmc نزدیک ایستگاه ابوهیل (خط سبز) رسوندم. اما پذیرش کلینیک به من گفت که دیر اومدی و دیگه برای صبح پذیرش نمیشی برو ساعت 4.5 عصر بیا. منم رفتم هتل، هتل گرند سنترال یک هتل چهار ستاره نسبتا خوب توی رقه نزدیک به ایستگاه مترو، با پرسنلی که اکثرا هندی بودن. توی هتل سه تا دیسکو بود. با اینکه طبقه دوم بودم اما من اصلا شب صداشون رو نمی شنیدم. حالا یا من شبا خیلی خسته بودم و مثل جنازه میخوابیدم یا واقعا صداشون نمی رسید. یک نهاری زدم به بدن و کمی استراحت کردم و ساعت 4.5 کلینیک بودم برای پروسه مدیکال. اون ساعت از روز کلینیک خیلی شلوغه. خیلی طول کشید تا پرونده من به جریان بیافته که البته بعد از دو سه بار تذکر دادن و سوال پرسیدن و مثل عجل معلق بالای سرشون ایستادن، بالاخره یک دختر هندی خوش خنده اومد سراغ من پرونده منو پر کرد و با هم رفتیم برای انجام بینایی سنجی و فشار خون و قد و وزن. بی تربیت وزن منو از حد معمول بیشتر ثبت کرد. فکر کنم ترازوشون خراب بودها. Big Grin تازه موقعی که داشت قدرت بینایی منو میسنجید. گفت واقعا خوبه. توی دلم گفتم بگو ماشالله یک وقت چشمم نکنی. خلاصه دوباره چند دقیقه ای نشسته بودم توی لابی که منشی دکتر اومد سراغم گفت بیا برای معاینه. دکتر شوکلایی که از ترسش ده تا واکسن توی ایران زده بودم. یک پیرمرد هندی قد کوتاه و البته کمی غرغرو بود. سوالهای توی برگه رو از من پرسید. سوالهایی از قبیل اینکه: سابقه بیماری خاصی داری مثل بیماری قلبی یا ریوی یا سرطان و... سیگار میکشی؟ الکل مصرف میکنی؟ از این جور سواها و در اخر پرسید که آبله مرغون گرفتی گفتم بله وقتی 7 سالم بود گرفتم. دیگه به حرف خودم اکتفا کرد و لازم نشد نشونه های بیماری رو نشونش بدم. هر چند اگر هم میپرسید یک جا توی صورتم و یک جا روی بازوم داشتم که بهش نشون بدم. بعدش منشی اش معاینه های دیگه رو از قبیل چک کردن برای برست کنسر و غیره رو انجام داد. وقتی داشتم لباسم رو میپوشیدم سوئیشرتی که دستم بود رو پوشیدم و به منشی گفتم چقدر هوا سرده. دکتر صدای منو شنید و با تعجب پرسید هوا سرده؟؟؟ اینجا که از ایران گرم تره؟؟ گفتم میدونم اما به خاطر سیستم خنک کننده من احساس لرز میکنم. از بچگی هم از دکتر میترسیدم این مزید بر علت شده. خندید و وقت بخیر گفت و من رفتم برای آزمایش خون و عکس برداری از قفسه سینه. کل هزینه ای رو که پرداخت کردم 425 درهم بود. بعد با مترو رفتیم برای سیتی سنتر که کمی خوراکی و آب و نوشیدنی واسه دو سه روزی که توی دبی هستیم تهیه کنیم. چون خوراکی ها و نوشیدنی که توی یخچال اتاق هتل بود چندین برابر بیرون قیمتش بود. کمی هم توی سیتی سنتر گشتیم و از قیمت های بالای اجناس شوکه شدیم.


روز دوم
برای جواب مدیکال باید ساعت 8.5 شب میرفتم. به همین خاطر صبح یک شنبه آزاد بود. تعریف ابن بطوطه رو زیاد شنیده بودم واسه همین به امید گرفتن کلی عکس رفتیم ابن بطوطه. یک بازار فوق العاده که بر اساس سفر های ابن بطوطه توی 5 کورت مختلف با معماری های خاص اون کشور ساخته شده. ایران ، تونس، مصر و ... خیلی جالب بود و کلی قابلیت عکس گرفتن داشت. منتها اصلا قابلیت خرید کردن نداشت. روی هر چیز ساده ای که دست میذاشتی بالای 300-400 هزار تومن بود. این شد که قید خرید کردن رو زدیم. تصمیم گرفتیم فقط خوش بگذرونیم. عصر هم پیش به سوی کلینیک واسه گرفتن جواب. توی کلینیک باز نزدیک نیم ساعتی معطل شدیم تا جواب آماده شد. جواب رو گرفتیم و با مترو رفتیم دبی مال که رقص آب و آتش رو ببینیم. توی دبی مال هم یک دور کوچیکی زدیم و چون من باید صبح زود بیدار میشدم زود برگشتم هتل که صبح خواب آلود نباشم. قبل از خواب دوباره مدارک رو چک کردم و توی پوشه کلاسه بندی شده ای به ترتیب اهمیت گذاشتم.

روز سوم
صبح ساعت 5.5 یکی از دوستان اومد درب هتل سراغم و زدیم به دل جاده. اون موقع از روز مه غلیظی بود که کمی رانندگی رو سخت میکرد. اما خوشبختانه خانوم محمدی خیلی مسلط به رانندگی بود و مشکلی پیش نیومد. توی مسیر هم رادیو "شما" روگرفته بود و به خاطر کم شدن استرس من تا اونجا همش با آهنگ ها خوندیم و رقصیدیم. توی یکی از پمپ بنزین های بین راه هم ایستادیم و از مک دونالدز یک صبحونه توپی گرفتیم. همه چی برای برگذار کردن یک مصاحبه درست و حسابی مهیا بود. وقتی رسیدیم درب سفارت با اینکه تازه ساعت 7.10 دقیقه بود اما 5 نفر جلوی من بودن و من نفر ششم شدم. نفر اول میگفت نیم ساعتی هست که اینجاست. معلوم نیست ساعت چند بیدار شده. از این 5 نفرویزای مهاجرتی غیر از من فقط یک نفر لاتاری بود که اون هم کلیر خورد. دو نفر دونفر میفرستادن داخل برای بازرسی بدنی و تحویل وسایل. و بعد از اون راهروی شمشادهای معروف رد میشی تا به سالن اصلی برسی. از این راهرو که رد میشدم مطمئن بودم امروز با دست پر برمیگردم هتل. یک لبخند گنده هم روی لبم بود که این باعث میشد بقیه هم به من لبخند بزنن. رفتم داخل نشستم تا نوبتم بشه. هوا کمی سرد بود.با اینکه لباس گرم داشتم اما هنوز احساس سرما میکردم. بعد از حدود یک ربع چراغ کانترها روشن شد و همه یکی یکی اومدن. ساعت 8 شروع کردن به صدا کردن. ابتدا از مهاجرتی ها شروع کردن. اون طرف سالن که غیر مهاجرتی ها نشسته بودن خیلی شلوغ تر شده بود. پر بود از عربها و هندی هایی که میخواستن برن آمریکا. یک خانواده عرب بودن که واسه ویزای توریستی اومده بودن. یک زن و شوهر جوون با مادر شوهره و البته با 6 تا بچه قد و نیم قد، از 6 ساله تا نوزاد (انگار عربها به کنترل جمعیت و فرزند کمتر و زندگی بهتر اعتقادی نداشتن). خلاصه این 6 تا بچه سالن رو گذاشته بودن رو سرشون. ننه شون هم یک کلام بهشون نمیگفت بچه بتمرگ اینجا سفارت آمریکاست. حالا من هم میخواستم این بی اعصابی توی صورتم معلوم نشه. هی الکی به این بچه ها لبخند میزدم. اما ته دلم دوست داشتم یکی یک کشیده جانانه بزنم توی گوششون. به خصوص دوتا از بچه ها که پسر بودن خیلی آتیش میسوزوندن. رفته بودن از توی دستشویی ها یک رول کامل دستمال کاغذی رو آورده بودن و بازش کرده بودن باهاش بازی میکردن. اصلا یک وضعیتی بود در نوع خودش بی نظیر. خلاصه نوبت من شد و رفتم برای تحویل مدارک. مدارک رو توی پوشه به ترتیب اهمیت گذاشته بودم و خانوم تپل ایرانیه هر چیزی رو که میخواست سر حوصله تحویل میدادم (مدارکی که تحویل دادم: به ترتیب: نامه دوم، ترجمه شناسنامه و کارت ملی، ترجمه مدارک تحصیلی، تمکن مالی، کپی پاسپورت، اصل پاسپورت، پرینت مکاتبه های با کی سی سی و سفارت هیچ کدوم از اصل مدارک رو از من نخواست). دیدم روی پرونده ام عکس های قدیمی هست. پرسیدم نیاز نیست عکسها رو عوض کنم؟؟؟ گفت دوست داری عوضشون کنی؟؟ گفتم برای من فرقی نمیکنه فکر کردم شاید چون از زمان عکسا بیشتر از 6 ماه گذشته باید عوض بشن. گفت تو با این کاری نداشته باش اگه دوست داری عوض بشه عکس جدید بده. گفتم نه همونا خوبن. چون عکسای جدیدی که گرفته بودم. دوروز قبل از سفرو با یک سرماخوردگی شدید و ظاهر مریض و زیر چشمهای گود رفته بود. تصمیم گرفتم عوضش نکنم. خلاصه یک برگه داد گفت برو 330 دلار رو صندوق پرداخت کن و منتظر نباش که صدات کنن و برو واسه گرفتن اثر انگشت کانتر شماره یک. پول رو پرداخت کردم اما برای اثر انگشت که رفتم خانومه نبود و من مجبور شدم باز نزدیک ده دقیقه بشینم تا خانومه بیاد. نفر جلویی من هم یک آقای مسن بود که انگار نمیتونست اثر انگشتش رو بگیره. دائما با دستمال انگشت هاش رو پاک میکرد اما باز مشکل داشت. خلاصه اثر انگشت رو هم گرفت و گفت بشین تا آفیسر صدات کنه. بعد از دو سه دقیقه دیگه دوباره همون خانومه کانتر یک صدام کرد گفت رسید پولت رو بده. انگار یادش رفته بود ازم بگیره منم که گیج یادم رفته بود بهش تحویل بدم. Big Grin نزدیک بیست دقیقه پر از استرس نشستم و این بچه های شیطون هم حسابی روی اعصاب من پاتیناژ بازی میکردن. تا اینکه آفیسر اومد پشت کانتر سه و اسمم رو صدا زد. به چشم برادری یک آقای آمریکایی خوشتیپ با یک لهجه با مزه. سلام صبح بخیری گفتیم و از من خواست که برای مصاحبه به اتاق سمت چپ برم. خیلی خوشحال شدم که مصاحبه به صورت خصوصی برگذار میشه. فکر اینکه توی اون شلوغی بخوام مصاحبه کنم آرامشم رو به هم میریخت. تا پام رو گذاشتم توی اتاق اطمینان قلبی ام از اینکه من امروز ویزای یک ضرب میگیرم صد درصد شده بود. یک مصاحبه شیرین و پر از آرامش ده دقیقه ای. شامل سوالهای خیلی ساده. وقتی گفت قسم بخور. گفتم قبلش بهتره دو سه تا نکته رو بگم. گفت بگو. اشکالات و ایراداتی رو که توی پر کردن فرم داشتم رو بهش گفتم و گفتم پرینت مکاتبه هام با کی سی سی هم توی پرونده ام هست. گفت بله دیدم مشکلی نیست. حالا قسم میخوری؟؟؟ گفتم چرا که نه؟؟؟ هر چی شما امر کنی. Big Grin بعد از قسم هم دو سه تا سوال ساده. اینکه کجا میخواهی بری؟؟؟ (گفتم کارولینای جنوبی) میخواهی اونجا چکار کنی؟؟(گفتم تصمیم دارم درس بخونم) پیش کی میری؟؟(گفتم یک دوست قدیمی از دوره تحصیل) پرسید دوستت اونجا چه کار میکنه؟؟ ( گفتم مشغول تحصیله داره پی اچ دی میخونه) پرسید اسپانسر داری؟؟؟ ( گفتم نه ). تمکن مالی مو نگاه کرد و گفت فکر میکنی حدود چند دلار میشه؟؟ (گفتم حدود 40 هزار دلار). پرسید توی ایران کار کردی؟؟؟ (گفتم یک مدت خیلی کوتاه) چرا؟؟ (با رشته فوق لیسانسم مرتبط نبود) گفت کارت چی بود؟؟؟(براش توضیح دادم و اون برای اینکه مطمئن بشه منظور منو درک کرده دوباره جملات منو تکرار کرد و پرسید یعنی مشاور بودی؟؟ خندیدم گفتم یک همچین چیزی) . لبخندی زد و گفت شما ویزا رو دریافت کردی بعد یک برگه رو به من نشون داد و گفت برای گرفتن ویزا باید توی این سایت ثبت نام کنی. گفتم قبلا ثبت نام کردم. گفت پس با یک کارت شناسایی روز چهارشنبه برو مرکز پستی که توی سایت انتخاب کردی و اگه پاسپورت و ویزات رسیده بود بگیر. اما ممکنه آماده نباشه. چون دو روز کاری برای صادر کردن ویزا خیلی کمه. گفتم اگه آماده نباشه چی؟؟ گفت باید یکشنبه بری. گفتم اما من بلیط دارم. نمیتونم خودم حضوری بیام تحویل بگیرم؟؟؟ گفت نه نمیشه اما امیدوارم که آماده بشه. من هم طبق عادت گفتم انشالله. اونم خندید و گفت انشالله. بعد هم که خداحافظی و گفتن روز بخیر و آرزوی موفقیت و رفتن به سمت یک آینده روشن. (به همین سادگی به همین خوشمزگی). موقع برگشتن از خانوم محمدی خواستم که منو ببره مسجد شیخ زائد توی ابوظبی چون فکر میکردم دیگه وقت نداشته باشم برگردم ابوظبی. مسجد خیلی با ابهتی بود. با تعداد زیادی گنبد. (خانوم محمدی توضیح داد که اول تصمیم داشتن که به تعداد سن شیخ زائد یعنی 109 تا گنبد بسازن بعد دیدن که از تعداد گنبد های مسجد نبی توی مدینه بیشتر میشه اینه که 82 تا گنبد ساخته بودن). همه چی از سنگ های زیبا ساخته شده بود. اوج هنر و زیبایی. شانس آورده بودم که دوربین رو با خودم برده بودم. بعد از گرفتن کلی عکس اونم با چادر برگشتیم هتل و عصر دوباره به سمت دبی مال. عاشق دبی مال شده بودیم با اون آکواریوم خوشگل و رقص آب و آتش.


روز چهارم
سه شنبه صبح رفتم مالهای اطراف هتل یک دوری زدم. مثل الغریر و... و باز دست از پا دراز تر برگشتم هتل. عصر هم با اتوبوس رفتیم اوت لت که اونجا یک خورده ای خرید کردم و شب هم با سرویس های اونجا برگشتم هتل.


روز پنجم
صبح بعد روز سرنوشت سازی بود. پر از استرس. از طرفی دوستی که برای گرفتن ویزاش بعد از کلیر شدن اومده بود. رفت ابوظبی اما ویزاش صادر نشده بود. کلی خورد توی ذوقم، حسابی استرس داشتم که نکنه برای منم همچین مشکلی پیش بیاد. چون در این صورت باید بلیط برگشت رو عوض میکردم و یک فکری هم به حال هتل میکردم. چون هفته آخر فستیوال بود و حسابی هتل ها گرون شده بودن و اتاق خالی گیر نمی اومد. عصر تصمیم گرفتم با مترو برم تا نزدیک پست و بعد با تاکسی برم تا پست. رفتم ایستگاه امارات ایرلاین. اما وقتی از مترو پیاده شدم دیدم ای داد وسط اتوبانم و دسترسی به تاکسی خیلی سخته. برگشتم با مترو دو سه ایستگاه بالاتر اما بعد از کلی معطلی هر تاکسی که میگرفتم آدرس پست رو بلد نبود. این شد که زنگ زدم خانوم محمدی و بنده خدا به سرعت اومد سراغم و با هم رفتیم پست. اونجا با استرس اصلی روبه رو شدم. مسئول پست گفت چرا از رجیستر میل پرینت نگرفتی. گفتم من فکر میکردم فقط ای دی نامبر کافی باشه. پرسیدم خوب حالا چی کنم؟؟؟ گفت باید پرینت بگیری و بیایی.اما اصلا وقت نبود فرداش هم به مناسبت تولد حضرت محمد همه جا تعطیل بود.خلاصه با کلی اصرار حاضر شد با همون ای دی نامبر برام توی سیستم چک کنه. گفت بسته ات رسیده. یک ای دی کارت بده. کیفم رو گشتم دیدم ای داد بیداد از بس استرس داشتم ای دی کارتم رو جا گذاشتم هتل. از اون طرف هم یک پسری نشسته بود اونجا گه گفت روز پنجشنبه مصاحبه داشته اما هنوز پاسپورتش نیومده. یک دختر خانومی هم بود که ویزای توریستی داشت اونم گفت دوازده روزه دارم میام و میرم پاسپورتم گم شده. منو بگی با شنیدن این حرفا دیگه داشتم قالب تهی میکردم. که مرد هندیه مسئول پست اومد و گفت بسته ات اومده اما چون ای دی کارت نداری باید بازش کنم و از پاسپورتت کپی بگیرم واسه بایگانی. گفتم عیبی نداره تو فقط پاسپورت منو تحویل بده. خلاصه پاسپورت رو تحویل گرفتم و برگشتم هتل. پاسپورت با یک ویزای خوشگل و خوش آب و رنگ آمریکا. تا 21 جولای هم وقت دارم که وارد آمریکا بشم.

نکات قابل توجه:
1- برای csc فقط کافیه توی سایت ثبت نام کرده باشین و از رجیسترمیل تون یک پرینت گرفته باشین. آی دی کارت هم فراموش نشه.
2- برای تردد توی شهر بهترین و کم هزینه ترین راه استفاده از مترو و اتوبوسه. من از هر دو استفاده کردم ولی دو سه بار هم مجبور شدم از تاکسی استفاده کنم. که به محض نشستن با سه درهم شروع میشه. اما یک کارت سیلور گرفته بودم چهل درهم هم شارژش کردم. پوست مترو رو کندم. در روز اگه تا 15 درهم کارت بزنی دیگه سفرهای بعدی توی اون روز براتون شارژ نمیندازه. Big Grin
3- سعی کنید هتلتون نزدیک ایستگاه مترو باشه. منطقه رقه که من بودم. پر بود از هتل های سه ستاره و چهار ستاره خوب که دسترسی به مترو و مراکز خرید هم راحت بود.
4- واکسن هایی که مهرش توی کارتم خورده بود شامل: پنج نوبت DT/DPT سه نوبت کزاز دیفتیری، دو نوبت mmr، سه نوبت هپاتیت، و تست آنتی بادی برای آبله مرغون، آنفولانزا.
5- چون دوستان قبلا کلی عکس گذاشته بودن دیگه نیازی به عکس گذاشتن نبود.
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است... برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود

CN :2013AS0000023$$*رويت قبولي : 8 May* ارسال فرم‌ها : 21 May*سفارت: ابوظبی*دريافت نامه دوم Sep 22: * تاريخ مصاحبه: ژانویه 2013 (تغییر تاریخ مصاحبه) * ویزا: یکضرب * سفرنامه
نازنین خانم
1- یعنی 5 بعد از ظهر معاینه کردند و فردا 8 شب جواب را گفتند؟
2- واکسن آنفولانزا رو خودت زدی؟ یا به دستور سفارت یا کسی گفته بود؟
3- پول CSC رو کی دادی؟ یا باید بعداً پرداخت کنی؟
خانم محمدی جانشین اون یکی خانم هستند برای ترانسفر؟ چرا ایشون رو انتخاب کردی؟ شماره ای چیزی ازش داری؟
سفرنامه بعد از قبولی لاتاری

راهنمای اقدام برای سیتیزن شدن

تاریخ ورود و اخذ گرین کارت : June 2013
تاریخ اقدام برای سیتیزن شیپی: نوروز 97 (March 20)
تاریخ مصاحبه: 9 November
تاریخ سیتیزن شیپی:  November 15th Big Grin
(2013-01-25 ساعت 21:59)bayat_r نوشته:  نازنین خانم
1- یعنی 5 بعد از ظهر معاینه کردند و فردا 8 شب جواب را گفتند؟
2- واکسن آنفولانزا رو خودت زدی؟ یا به دستور سفارت یا کسی گفته بود؟
3- پول CSC رو کی دادی؟ یا باید بعداً پرداخت کنی؟
خانم محمدی جانشین اون یکی خانم هستند برای ترانسفر؟ چرا ایشون رو انتخاب کردی؟ شماره ای چیزی ازش داری؟

1- بله من ساعت 5.5 معاینه شدم فردا شبش ساعت 8 جواب اماده بود.
2- واکسن انفولانزا رو به پیشنهاد بچه ها زدم. گفته بودن که چون مصاحبه ات توی زمستونه بهتره که زده باشی.
3- نه از پول CSCهیچ خبری نبود. حرفش هم نبود که باید بعدن بدم.
4- خانوم محمدی یکی از دوستان دایی ام بود. که توی دبی کار تور میکرد. ترجیح دادم با یک آشنا برم. خدا رو شکر خیلی هم هوامو داشت. و به اندازه یک مادر دلسوز بود و بهم روحیه میداد. اما فکر میکنم از ملیکا کمی گرون تر میگیره. 400 درهم. شماره هم بله ازش دارم اگه دوست داشتین براتون میذارم.
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است... برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود

CN :2013AS0000023$$*رويت قبولي : 8 May* ارسال فرم‌ها : 21 May*سفارت: ابوظبی*دريافت نامه دوم Sep 22: * تاريخ مصاحبه: ژانویه 2013 (تغییر تاریخ مصاحبه) * ویزا: یکضرب * سفرنامه
(2013-01-26 ساعت 00:30)mgolchin13 نوشته:  نازنین خانم گرامی تبریکات فراوان بابت یکضرب شدن ویزاتون. خیلی خوشحال شدم و امیدوارم مراحل بعدی رو هم با موفقیت تمام پشت سر بگذارید.
یک سوال داشتم راجع بهcsc واون اینکه توی دبی هم مثل آنکارا مراکز پستی مختلف هست که باید از بینشون انتخاب کنیم ؟ اگر بله از کجا باید لیستشون رو گرفت؟

من موقع ثبت نام در CSC بر خلاف آنکارا که چندین PTT داره، فقط یک PTT در دبی دیدم که داشت و من همونو انتخاب کردم. اگه لیستی باشه در خود سایت CSC و موقع ثبت نام میبینید که همون طور که عرض کردم برای دبی فقط یک جا بود.
2013AS000035XX Post :Abu Dhabi, Interview Date : February 2013
سفرنامه
سلام به همه دوستان گل 2013
برای جمع آوری نقشه ها نیاز به کمک شما عزیزان دارم که در این پست گفتم.
خواهشم این است که چنانچه برروی نقشه شهرهائی که برای مصاحبه رفتید و یا میخواهید بروید و یا درخصوص نقشه شهری که بعنوان مقصد مهاجرت انتخاب کردید ، کاری انجام دادید - مخصوصا در گوگل ارث هر فعالیتی که داشتید چه کم و چه زیاد - کمکتان را دریغ نفرمائید.
با تشکر از همه شما
کیس نامبر 2013xxx همراه - 11 ژانویه کلیر
سفرنامه
مکان یابی با استفاده از google earth و gps
تشکر کنندگان: Saeedv13 ، roeentan ، bayat_r ، HAZARA ، moon_rose ، amir82 ، kasrafo ، saeid-ss ، sayeh_m ، immigrant2us ، sce ، azar1348 ، behfaza ، philter ، atlantis770
حالا دیگه نوبت منه که دینمو به دوستای عزیزم در مهاجرسرا ادا کنم.

صبح روز 24 ژانویه (پنجشنبه) با پرواز7،5 ماهان به سمت دبی رفتیم. روز قبل ازnmc برای ساعت 4 تلفنی وقت گرفتم. قرار بود با مترو برم ولی به خاطر اینکه لیدرمون تو فرودگاه ما رو جا گذاشت و 3 ساعت معطل بودیم و 1 ساعتم تو هتل کارای چک این طول کشید و شب قبل نخوابیده بودم با خانم ملیکا هماهنگ کردم.ساعت 8 روز شنبه هم خودش جواب آزمایش رو گرفت. 5 صبح یکشنبه با شوهر ملیکا خانم رفتیم به سمت ابوظبی با اینکه 6.5 رسیدیم ولی نفر سوم تو صف بودم. یه راست میرم سراغ مصاحبه..
افیسر یه مرد امریکایی خیلی خوش اخلاق و خوش تیپ بود .مصاحبم داخل یک اتاق بود. بعد از انگشت نگاری و قسم خوردن 2 تا اشکال تو فرمها رو بهش گفتم که کنار اون موارد تیک زد.راجب تحصیلاتم پرسید ..مجردی یا متاهل ؟ ،وضعیت شغلیم؟من کوتاه جواب دادم ولی همچنان منتظر توضیح بیشتر بود. دوباره یه سری توضیحات بیشتر دادم. اومدم یه مسئله کاری رو مخفی کنم ولی بعدا مچم رو گرفت منم خدارو شکر با 4و5 تا جمله ماست مالیش کردم،خلاصه به خیر گذشت. پرسید تمکنت به دلار چقدره ؟گفتم با دلار 2400 میشه 22 هزار، مکث کرد. فکر کردم شاید قابل قبول نباشه(52 میلیون). گفتم سند ماشین و وکالت بلاعزل خونه هم دارم که ازم گرفت(قبلش رو نکرده بودم) .
میخوای بری امریکا چیکار کنی؟ اول گفتم برای فرصت کار و زندگی بهتر ولی دیدم باز منتظره منم بیشتر توضیح دادم.
این آدرس مال کیه؟ یه دوست.. دوست شماست؟ دوست پدر و مادر... چطور آشنا شدین؟ جواب دادم..تا حالا امریکا رفتی؟ نه...پدر و مادر خواهر و برادر چطور؟ نخیر
کدوم شهر ساکن هستی؟ رشت..نشناخت .گفتم شمال ایران نزدیک دریای خزر..
شناخت ،گفت آهـــا..با لحجه گفت گشنگه؟؟ گفتم بلـــــه خیلی گشنگههه
هر چی نگاه کردم هیچ کاغذ رنگی پشت میزش ندیدم .آخر سر به من گفت روند دریافت ویزا تغییر کرده شماره پاسپورتت رو داشته باش باید از طریق پست ویزات رو بگیری.منم اون برگه پرینت CSC رو نشونش دادم و گفت چه خوب که زودتر ثبت نام کردین.گفتم نمیشه خودم بیام بگیرم گفت نه چهارشنبه از پست بگیر منم تو اون چند روز یکی دونفر رو دیده بودم که یک هفته ،ده روز کارشون طول کشیده بود نگران شدم گفتم سه شنبه شب بلیت دارم گفت ممکنه(3 بار گفت) غروبش حاضر باشه.منم فکر کردم واسه دلخوشی من گفته لابد.خلاصه تشکر و خداحافظی کردیم. کلا خیلی مرد آرومی بود واسه همین به نظرم مصاحبه زیاد طول کشید .هیچ کاغذ رنگی هم به من نداد فقط قبض امضا شده 330 دلار رو داد.

دوستان عزیزمن دیروز چند ساعتی صرف نوشتن سفرنامم با جزئیات کرده بودم و تو درفت ذخیره کرده بودم ولی متاسفانه امروز که خواستم پستش کنم دیدم خالیه. چون وسط هفته زیاد فرصت ندارم الان (ساعت 1:20 صبح) سعی کردم با ذکر نکات مهم براتون بنویسم که بدقولی نکرده باشم..اما گرفتن پاسپورت از پست در روز سه شنبه داستان دیگه ای داره که ایشالله حتما نکاتش رو فردا پس فردا مینویسم. اگه متنم از نظر دستوری مشکل داره به بزرگواری خودتون ببخشینShy
to be continued
شماره کیس:2013AS27##
کنسولگری:ابوظبی
1 نفر
کارنت شدن کیس:نوامبر ،مصاحبه:W4 ژانویه/ ویزای یکضرب
مقصد: هیوستون

شما که اخیرا با خانم ملیکا تماس داشتید ، لطفا شماره تماس با خانم ملیکا رو بگذارید . متشکرم
[/quote]

557388634 971+
567889083 971+
شخصا از خانم ملیکا خیلی ممنونم چون روز 3شنبه برای اینکه بتونم پاسپورتم رو زود بگیرم خیلی راهنماییم کرد.
شماره کیس:2013AS27##
کنسولگری:ابوظبی
1 نفر
کارنت شدن کیس:نوامبر ،مصاحبه:W4 ژانویه/ ویزای یکضرب
مقصد: هیوستون

دو نفر هستیم، من و همسرم. یک ضرب ویزا گرفتیم.
نوشته های دوستان عزیز در مهاجرسرا به ما خیلی کمک کرد. من هم تجربیاتم را می نویسم تا بلکه کمکی به دیگران باشد.
لازم به ذکر است که پیش از استارت زدن برای انجام پروسه زیر !!!حتما مطمئن شوید که گذرنامه شما اعتبار کافی داشته باشد!!! هر چه بیشتر، بهتر. مثلا حتی اگر 1.5سال هم باقی مانده است که قانونا کافی است، باز هم اگر توانستید اداره گذرنامه را راضی کنید، گذرنامه خود را تمدید کنید. چون تا زمانی که سیتیزن آمریکا نشده باشید باید همچنان با گذرنامه ایرانی خود سفر کنید که اگر در طول مدت اقامت شما در آمریکا اعتبارش تمام شود، تمدید آن از طریق سفارت ایران در آمریکا بسیار پردردسرتر و گرانقیمت تر برایتان تمام خواهد شد.
کسانی که شغل د و ل ت ی نداشته یا سربازی نرفته باشند، به احتمال 95 درصد فردای روز مصاحبه و یک ضرب ویزا خواهند گرفت. و بقیه به احتمال 99.9% بعد از انجام اف بی آی چک ویزا می گیرند. پس حتما سعی کنید کارهای عقب افتاده و پروژه هایی را که سالها به تعویق انداخته اید، هر چه زودتر، و ترجیحا قبل از مصاحبه انجام دهید. چون اگر خوشبختانه توانستید یک ضرب ویزا بگیرید، ویزایتان فقط 6 ماه اعتبار دارد که فرصت بسیار کمی برای جمع و جور کردن یک زندگی است و همان برسید کارهای اصلی مسافرت که مهمترین آن کسب اطلاعات درباره پیدا کردن محل زندگی، یادگیری سیستمهای بانکی و مالی آمریکا و کلا انواع تحقیقات درباره زندگی در آنجا ... و گرفتن بلیط و جمع و جور کردن وسایل و خانه و زندگی خود را انجام دهید. خصوصا کسانی که در اواخر دوره 2013 مصاحبه دارند که گاهی ممکن است حتی یک ماه هم کمتر فرصت قبل از سفر خود داشته باشند. البته ما هر دو شاغل هستیم که خیلی وقتمان را می گیرد. کارهایی مثل کارهای پزشکی، دندانپزشکی، جراحی، تعمیرات یا بازسازی منزل (در صورتی که بخواهید آن را گرانتر بفروشید یا اجاره دهید)، پاکسازی انباری، یادگیری یک هنر (موسیقی، خیاطی، ...) یا یک فن (نرم افزار کامپیوتری، ...) و کارهای اداری که دیگه نگو و نپرس که هر کدام یک پروسه طولانی است که باید از هفت خوان رستم گذر کرد (به نام زدن دارایی هایی که بصورت قول نامه ای یا وکالتی خریده بودید، تمدید گواهی نامه که جدیدا 2-3 ماه طول می کشد، گرفتن کارت هوشمند پایان خدمت، ریزنمرات دانشگاهی که برای ادامه تحصیل در آمریکا برایتان لازم خواهد شد. بعضیها می گویند که بهتر است از اساتید خود در ایران برای دانشگاههای آنجا توصیه نامه بگیرید که راحت تر پذیرش می دهند، ولی چندان اطلاعات دقیقی در این مورد ندارم.)
ما تصمیم گرفتیم خانه مان را رهن بدهیم و نفروشیم. وسایلمان را هم انبار کنیم که شاید رفتیم و آنجا را دوست نداشتیم.
در ایران کلی دوندگی داشتم تا مدارکم را ترجمه کنم. حتما از پاسپورت همه اعضا خانواده یک کپی همراه داشته باشید چون دارالترجمه ها یا بدون آن قبول نمی کنند، یا آنقدر اشتباه می کنند که آرزو می کردید روز اول آنها را همراه برده بودید. مدرک دانشگاه آزادم یک مهر کم داشت تا تایید دادگستری شود. البته می گویند فقط مهر مترجم کافیست، ولی من با وسواس تمام همه همه مدارکمان را هم ترجمه رسمی کردم، هم تایید دادگستری، و هم تایید وزارت امور خارجه. از همه مدارک 3 نسخه ترجمه کردم چون نسخه های اضافه فقط کمی هزینه اضافه تر دارند، اما برای ترجمه از اول باید از اول هزینه پرداخت شود. مضافا ممکن است در آن طرف آب لازم شوند که آن وقت از این راه دور، ترجمه و ارسال آنها هزار جور دردسر خودش را داره.
حتما همه مدارک را هم چک کنید. مال من یکی از آنها روی سربرگ اشتباه پرینت شده بود و دست آخر مجبور شدم همه مراحل را برای آن یک مدرک تکرار کنم. سعی کنید دقیقه 90 برای ترجمه مدارک نروید، چون اگر اشتباهی پیش بیاید که معمولا در سیستمهای اداری پیش می آید، آنوقت ممکن است به دردسر بیفتید.
نامه مانده حساب از بانک بصورت رایگان ترجمه شد، اما آن هم 2-3 روز طول کشید.
در سایتهای رسمی مربوط به لاتاری و سفر به آمریکا هر سفارت یک فایل پی دی اف (به درد نخور!) مخصوص به خود گذاشته که دستورالعملهای مورد نظر خودش را برای مصاحبه در آن نوشته. اما ما از روی آن دستورالعملها عکس پرسنلی تهیه کردیم که روز مصاحبه در سفارت به ما گفتند اینها سایزشان کوچک است و به درد اسکن کردن در ویزایتان نمی خورد و از همان عکسهایی که برای ثبت نام اولیه در لاتاری ارسال کرده بودیم استفاده کردند. یا شاید هم چون خیلی کم روتوش شده بود نپذیرفتند.
برای واکسنها به انستیتو پاستور نزد خانم دکتر طاهرنژاد رفتیم که ایشان بسیار خوب ما را راهنمایی کردند.
واکسنهایی که ما زدیم شامل:
هپاتیت
ام ام آر
دیفتری کزاز (چند روز مانده به مصاحبه حتما بزنید!)
آنفلوانزا (واکسن فصلی برای ما که در پاییز مصاحبه داشتیم. حتما واکسنهای فصل مربوطه خود را سوال کنید)
تست آنتی بادی برای آبله مرغان که در کارت زرد واکسن بین المللی ثبت شد
برخی واکسنها ممکن است ناگهان کم یاب شوند.
می توانید واکسنها را در جاهای دیگر بزنید یا آزمایشات را انجام دهید، از آنها گواهی بگیرید و برای انستیتو پاستور ببرید تا در کارت زردتان وارد کنند.
مراکز خوب و به داد ما برس به غیر از انستیتو پاستور عبارت بودند از:
هلال احمر کرج، یا تهرانپارس
کلینیک ماد-شهرک غرب
کلینیک -داروخانه ماهان - شهرک غرب
که می توانید آدرس و تلفن آنها را در گوگل جستجو کنید. تلفنی هم جوابگو هستند.
حواستون باشه که واکسنهای فعال را نمی توان از یک ماه قبل از مصاحبه انجام دهید. البته از خودشان بخواهید راهنمایی تان می کنند.
برای انجام معاینات در دوبی با کلینیک-بیمارستان ان ام سی در دوبی و ابوذبی با ایمیل مکاتبه کردیم و وقت گرفتیم و هزینه ها و ساعات کاری آنجا را جویا شدیم. البته در روز معاینات هیچ سراغی از وقت قبلی ما نگرفتند. چون دوبی بسیار بسیار توریستی تر و قابل اقامت تر، و ارزان تر از ابوذبی است، ما در نهایت در آنجا اقامت کردیم و به ان ام سی در دوبی رفتیم که البته نفری 75 درهم گرانتر از ابوذبی بود ولی می ارزید. و با اینکه چند روز زودتر رفته و جوابمان را نیز زودتر می خواستیم، همان یک روز مانده به مصاحبه جواب را دادند. در آزمایش خون فقط همان تست وی دی آر ال (بیماریهای مقاربتی) را که در هنگام آزمایشات قبل از عقد می گیرند، انجام دادند. قد، وزن، معاینه چشم، و معاینه عمومی بدن، و سوال راجع به سوابق برخی بیماریها نظیر کلیه، آبله مرغان، و... و عکس از قفسه سینه.
همانطور که بالاتر گفتم، دوبی هم ارزانتر از ابوذبی است و هم امکانات در آنجا به وفور یافت می شود. مثلا در ابوذبی می خواستم بروم و آن نامه کذایی را پرینت بگیرم اما حتی یک تاکسی هم از آنجا نمی گذشت، ولی در دوبی هر دقیقه یک تاکسی از مقابل آدم رد می شود. یا در ابوذبی تعداد انگشت شماری هتل هست، اما در دوبی هر دو قدم یک هتل پیدا می کنید. (البته کمی غلو کردم). از امکانات تفریحی و خرید هم که نگو.
ما در هتلی در ابوهیل اقامت داشتیم. هتل سه ستاره، ارزان ولی تمیز و با امکاناتی که از هتلهای پنج ستاره نه تنها چیزی کم نداشت، که بسیار هم بهتر بود، (فقط کتری برقی نداشت). پرسنل آنجا که بسیار بسیار خوش برخورد و با کلاس بودند و حس همکاری بسیار بالایی داشتند، و اصلا به خاطر ریخت و پاش نکردن و ولخرجی نکردن، برای مسافران قیافه نمی گرفتند (برخلاف هتلهای پنج ستاره) و حتی برای صرفه جویی در هزینه ها (که البته تا قبل از این نوسانات شدید ا ر ز برای ما ایرانیها اصلا هزینه محسوب نمی شد)، بسیار به ما راهنمایی و کمک کردند. هتل ما از قضای روزگار در یک محل استراتژیک واقع شده بود. انگار روی مرز قسمت قدیمی و جدید شهر قرار داشت. بصورت پیاده، اگر به سمت راست می رفتیم، به محله های بسیار شیک و ویلاهای رویایی دوبی می رسیدیم، و اگر به سمت چپ می رفتیم به محله های سنتی دوبی مثل بازار طلا (که بسیار دیدنی است، توصیه می کنم حداقل یک بار ببینید) و بازارهای موبایل و وسایل الکترونیکی و حتی ادویه جات و میدان "بنی یاس" که مملو از فروشگاههای زنجیره ای (بسیار مناسب برای خریدن سوغاتیهای شیک و با قیمت مناسب. ما توانستیم حتی در این گرانی برای تک تک اعضای خانواده و با صرف کمترین وقت و هزینه سوغاتیهای بسیار آبرومند و درست و حسابی بخریم)، و انواع غذاخوریها از رستورانهای شیک، انواع غذاهای سنتی کشورهای مختلف حتی ایران، و فست فودهای معروف، و کافی نت ها (که تنها با ساعتی 3 درهم می توانید از اینترنت استفاده کرده و برگی 1 درهم پرینت بگیرید)، می رسیدیم. فاصله با تاکسی تا سیتی سنتر و خیابان شیخ زاید نیز بسیار مناسب بود. حتی اگر حوصله و وقت داشته باشید، می توانستید تا بیمارستان ان ام سی نیز پیاده بروید. ایستگاه اتوبوس هم زیاد داشت، فقط فاصله تا مترو خیلی نزدیک نبود. ولی چون مترو دردسرهای خاص خودش را دارد، ما اصلا سراغ آن نرفتیم.
کسانی که شغل د و ل ت ی نداشته یا سربازی نرفته باشند، به احتمال 95 درصد فردای روز مصاحبه و یک ضرب ویزا خواهند گرفت. و بقیه به احتمال 99.9% بعد از انجام اف بی آی چک ویزا می گیرند. در یک صف کوتاه در بیرون از ساختمان نشستیم، گذرنامه ها و نامه وقت مصاحبه را چک کردند. به داخل رفتیم. وسایل اضافه مان را تحویل دادیم. فقط با پول و مدارک رفتیم داخل. مثل بانک یک شماره گرفتیم. برای تحویل مدارک صدایمان کردند. سپس صندوق صدایمان کردند. بعد برای انگشت نگاری رفتیم. در نهایت هم برای پاسخگویی به چند سوال و سوگند خوردن و امضای مدارک. سوالاتی که از ما کردند راجع به شغل د و ل ت ی، سربازی، آدرس در آمریکا و نسبت افراد آن آدرس با ما بود. بعد هم پاسپورتهایمان را گرفتند، یک برگه صورتی به ما دادند و گفتند فردا بیایید.
در مورد ترانسفر تا ابوذبی، با تجربه ای که ما داشتیم بهتر است با خانم ملیکا بروید. ایشان با یک تیم مجرب، بسیار وظیفه شناس و منظم هستند و به علاوه به امکانات خوبی دسترسی داشته و راه و چاه را خوب بلد هستند. همیشه این امکان وجود دارد که در یک سفر اتفاقات پیش بینی نشده ای رخ دهد، و داشتن یک حامی خوب ارزش خود را در چنین لحظاتی نشان می دهد. برای ما اگر ایشان نبودند، شاید اصلا کل سفر بی نتیجه می ماند و میلیونها تومان هزینه و زحمات چند ماهه و لاتاری -شانسی که تنها یک بار در خانه آدم را می زند، در نهایت تاسف از دست می رفت. به هزینه اش می ارزد. ما اول می خواستیم با اتوبوس برویم، ولی بعدا بسیار خوشحال شدیم که این کار را نکرده و با خانم ملیکا رفتیم. اگر در مهاجرسرا سرچ کنید، شماره تماس ایشان را نیز می توانید پیدا کنید. البته اتوبوس تنها بیست درهم است، ولی با احتساب هزینه های تردد تا ایستگاه اتوبوس و همچنین مسیر برگشت از ابوذبی برای دو نفر، دیدیم در مجموع تفاوت چشم گیری با کرایه دریافتی خانم ملیکا نداشت.
!!! در روز مصاحبه خواهش می کنم، خواهش می کنم، حتما پول خرد لازم برای پرداختن کارمزد سفارت بصورت د ل ا ر را همراه داشته باشید. اگرنه خیلی توی دردسر می افتید. آنجا وسط بیابان برهوت است، و دسترسی به هیچ چیز وجود ندارد.!!!
در روز مصاحبه ضروری نیست که لباس رسمی بپوشید (اسپرت هم قبول است)، خصوصا در روزی که برای گرفتن جواب می روید. البته بهتر است سعی کنید آراسته و شیک باشید.
عکاسی حتی در محوطه اطراف سفارت، که سفارتهای بسیاری از کشورهای دیگر نیز در آنجا هست، اکیدا ممنوع است و اگر عکس بگیرید، قطعا کیس شما مردود شده و جرم سنگینی نیز خواهد داشت.
ما با خودمان آب و کمی تنقلات هم برده بودیم. البته در ورودی سفارت همه وسایل اضافی را تحویل می گیرند و شما فقط با مدارک و کیف پول می توانید وارد شوید. در داخل سفارت هم دستشویی هست که عموم می توانند استفاده کنند.
نمی دانم چرا در دوبی قیافه ایرانیها تابلو است و هر کجا که بروید سعی می کنند با شما فارسی حرف بزنند. حتی در سفارت نیز اکثر مصاحبه کنندگان حتی اگر شده با لهجه جالب آمریکایی - ایرانی خود، با ما فارسی صحبت می کردند (حتی با اینکه من زبان انگلیسی را بسیار خوب صحبت می کنم).
حتما در انگشت نگاری محکم و خوب انگشتان خود را بر روی صفحه فشار دهید. یکی از دوستان من پس از سفر به آمریکا به یک کشور دیگر رفته بود که مجبور شد برای انگشت نگاری مجدد به آمریکا برگردد.
ما شنیده بودیم که اگر با تور سفر خود را بگیرید، چون تور با پرواز چارتر انجام می شود، دیگر نمی توان تاریخ پرواز را تغییر داد. ما بصورت عادی هتل و ویزا و پرواز را گرفتیم و برگشتمان را بلافاصله پس از مصاحبه برنامه ریزی کرده بودیم، که وقتی گفتند فردا بیایید ویزایتان را بگیرید، توانستیم آن را یک روز به عقب بیندازیم. برای گرفتن ویزای دوبی، حتما به آژانس خود تاکید کنید که ویزای فوری نمی خواهید. چون کار مهمی دارید. در ویزاهای فوری، آژانسها می گذارند در هفته آخر برای ویزای شما اقدام می کنند و دو روز مانده به سفر ویزای دوبی به دست شما می رسد. که این کار بسیار اعصاب خرد کن است. از "رزرو" کردن بلیط هم به شدت پرهیز کنید. بلیط را حتما کامل خریداری کرده، و اصل آن را به همراه مهر آژانس تحویل بگیرید. چون اگر پرواز شما در مقطع زمانی شلوغی واقع شده باشد، آنها به راحتی می توانند دبه کنند. ما از آژانس خود بیمه مسافرتی نیز گرفتیم. هزینه آن در حد 30هزار تومان بود، ولی تا حدود 5000یورو بیمه پزشکی شدیم. البته ما مشکل خاصی نداریم، ولی در مسافرت اطمینان خاطر چیز خوبی است. ما از آژانس ابرستاره در خیابان ولیعصر بالای پارک ساعی رزرو کردیم و بسیار راضی بودیم. هزینه ویزای دوبی و همچنین بخشی از هزینه هتل را بصورت "ا ر ز ی" از شما دریافت خواهند کرد که باید همراه داشته باشید. حتما قبل از رزرو هتل، ریتینگ آن را در اینترنت چک کنید. ریتینگ بالای 7 معمولا خیلی خوب است و سعی کنید زیر 6 نباشد.
بردن یک سه راهی ساده و یا سیم سیار در دوبی به درد می خورد. چون اکثر هتلها تعداد پریزهای کمی دارند، یا از جایی که شما نیاز دارید زیاد فاصله دارند. سشوارهای هتل هم برای بانوان گیسو کمند معمولا جوابگو نیستند یا پس از رسیدن به دمای خاصی تا چند دقیقه بصورت خودکار قطع می شوند و باید صبر کنید تا دوباره وصل شوند. بعضی هتلها اتو به مسافران می دهند، و بعضی هم بسته به شرایط ممکن است نداشته باشند. من همیشه سعی می کنم که اتاق هتل حتما حتما گاو صندوق داشته باشد. بردن یک کتری برقی برای هتلهای غیر از 5 ستاره (و احتمالا 4 ستاره) وسیله به درد بخوری است. سوسیس و کالباس درست و حسابی هم در دوبی پیدا نمی شود. ما می خواستیم از اینجا با خودمان ببریم که لحظه آخر پشیمان شدیم ولی آنجا دیدیم که خیلی به درد می خورد. یک ساندویچ ساده حدود 25هزار تومان می شد. یا بردن کنسرو از ایران که قبلا آن را جوشانده اید نیز یک فکر اقتصادی است. البته با این شرایط جدید.
پرواز ما با هواپیمایی امارات بود که مهمترین حسن آن امکان تغییر تاریخ پرواز بصورت رایگان و با استفاده از تلفن است. البته اطلاع رسانی از طریق ایمیل نیز خیلی به ما کمک کرد. پرواز ما ساعت 4 صبح بود که باعث شد اشتباها فکر کنیم فردا شب است، در صورتی که امشب بود و آنها به ما یک یادآوری با ایمیل داده بودند که خیلی کمک کرد. آنها حتی از دوبی تا ابوذبی پرواز مستقیم و رایگان (البته با یک توقف طولانی که اصلا نمی ارزد) و یا ترانسفر رایگان با اتوبوس (که می ارزد) دارند. قسمت اسکن چشم در فرودگاه دوبی جدیدا با قسمت کنترل گذرنامه تلفیق شده است و دیگر نیازی نیست که به سمت راست فرودگاه قبل از کنترل گذرنامه رفته و در صف طولانی اسکن چشم بایستید. حتما قبل از خروج از فرودگاه به فری شاپ آن یک سری بزنید. اجناسی آنجا هست که در خود شهر در فروشگاهها عرضه نمی شوند.
در خاتمه لازم می بینم که تعریف کنم که در روز تحویل گرفتن ویزاها در سفارت، تنها حضور یکی از افراد خانواده یا حتی یک شخص ثالث کافی است. البته نمی دانم که چگونه باید هماهنگی کنید برای این کار خصوصا اگر شخص غریبه باشد.
خب دوستان حالا نوبتی هم که باشه نوبت سفرنامه منه . اول از همه باید از مهاجرسرا و دوستان عزیزم تشکر کنم و بگم که اطلاعات اینجا خیلی خیلی خیلی کمک کننده بود و وقتی واسه مصاحبه رفتم انگار روال رو از قبل کامل طی کرده بودم و در جریان بودم.

[font=Arial]پرواز:[/font]
پروازی که انتخاب کردیم ماهان بود و روز دوشنبه ساعت 7:30 صبح رفتیم. بلیت رو هم چارتر خریده بودیم و نفری حدود 450 شده بود و ویزا هم 260 نفری. ساعت 10 رسیدیم دبی و رفتیم خونه ( ما هتل نگرفته بودیم و رفتیم خونه یکی از دوستانمون که دبی خونه داشت و خدا رو شکر پول هتل ندادیم). البته از فرودگاه تا خونه تاکسی ازمون 120 درهم!!!! گرفت و همین جا به بچه ها توصیه میکنم اگه ترنسفر نداشتید با مترو یا تاکسی های بیرون فرودگاه برید هتل که مثل ما پول الکی ندید Smile

[font=Arial]مدیکال: [/font]
ظهر دوشنبه با مترو رفتیم و ایستگاه ابوهیل پیاده شدیم و چون از قبل تلفنی تایم مدیکال رزرو کرده بودم طبق گفته خودشون ساعت 4 اونجا بودیم. آزمایش خون فقط شامل آزمایش VDRL یا همون سیفلیس بود . یه عکس قفسه سینه و یه معاینه توسط دکتر شوکلای اخموی بداخلاق Smile . به واکسن کزازمون هم گیر داد و با اینکه میدونست من پزشکم گفت آخه یکی از نوبت های واکسن کزازتون 2 هفته با تاریخی که باید زده میشد فاصله داره واسه همین هم باید نفری یه نوبت واکسن نوش جان کنید و اینجوری شد که نفری 100 درهم دیگه پیاده شدیم و هر کدوممون کلا 550 درهم دادیم و گفتن چهارشنبه ظهر آماده است.
چهارشنبه ظهر هم رفتیم و جواب ها رو گرفتیم و آماده شدیم واسه مصاحبه.

[font=Arial]مصاحبه: [/font]
روز پنج شنبه خانم ملیکا ساعت 5 اومد دنبالمون و ساعت 6:30 رسیدیم سفارت. ما اولین نفر بودیم و هوا تاریک و یه کم سرد بود. ساعت 7 کم کم مراجعین دیگه اومدن و شلوغ شد و فکر کنم اون روز حدود 20 مراجع ایرانی واسه مهاجرت اومده بودن. بعد از بازرسی بدنی و گذشتن از شمشادهای معروف رفتیم داخل سفارت و شماره 1 رو بهمون دادن. کم کم استرسم از بین رفته بود و بیشتر دچار هیجان شده بودم و حس خوبی داشتم (خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوب!). بعد از 15 دقیقه اون خانوم ایرانی کمی اعصاب ندار! ما رو صدا کرد و مدارک رو گرفت که شامل پاسپورت و ترجمه مدرک تحصیلی همسرم، سند ازدواج، شناسنامه، معافیت، تمکن مالی به مبلغ 80 میلیون ، سند ملک (که نیاز نبود). و بعدش رفتیم پول رو ریختیم و اون خانوم ایرانی از همسرم پرسید چرا معاف شدی و اینکه تا حالا جای دولتی کار کردی یا نه؟
بعد از این مرحله دوباره نشستیم و توی اون مدت اون آفیسر آقای امریکایی بعضی از مراجعین رو میبرد داخل اتاق و باهاشون مصاحبه خصوصی میکرد. بعد از 10 دقیقه شماره ما دوباره اعلام شد و برای انگشت نگاری به باجه 8 فراخوانده شدیم! وقتی رفتیم دم باجه دیدم اه ه ه این خانومی که انگشت نگاری میکنه چقدر شبیه خانوم سارا گرو هستش! بعد از انگشت نگاری یه دفعه گفت قسم بخورید! ما رو میگی هنگ کردیم آخه اون لحظه انتظار مصاحبه رو نداشتیم. بعد مدارک رو چک کرد و راجع به کار همسرم پرسید. بعدش به من گفت کار میکنی که گفتم نه . گفت چرا ؟ گفتم داشتم واسه تخصص میخوندم که لاتاری بردیم و کتابامو به کتابای امریکا چنج کردم Smile بعد گفت این پول رو کی بهتون داده که گفتیم ماشینونو فروختیم و یکم پس انداز و طلا داشتیم که فروختیم. بعدش گفت کسی رو امریکا دارید؟ که با افتخار!! گفتیم نه Smile
در همین لحظه بود که گفت خب من دیگه با شما کاری ندارم و 4-5 روز دیگه برید پست پاسپورتتون رو تحویل بگیرید. منم گفتم ما یکشنبه بلیت برگشت داریم و میتونیم بیایم اینجا بگیریم؟ و از اونجایی که سارا خانوم اونروز کلا یکم بی حوصله بود گفت نه و حتما باید با این سیستم جدید پیش برید و برید از پست بگیرید. درضمن گفت دوشنبه به بعد حاضره و برید بلیتتون رو عوض کنید Sad
خلاصه نمیدونید چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر ذوق زده بودیم.
اونروز عصر رفتیم ماهان و گفتن باید نفری 450 تا 650 درهم جریمه بدید و واسه همین تصمیم گرفتیم یکشنبه ظهر بریم سفارت شاید بتونیم ازشون بگیریم.
روز شنبه به ملیکا زنگ زدیم و گفت چون مسافر ندارم ازتون 350 درهم میگیرم و میبرمتون سفارت! ما هم از اونجایی که ایرانی هستیم و همش دنبال راهای ارزونتریم رفتیم با کلی پرس و جو اتوبوس های دبی به ابوظبی رو پیدا کردیم ( از ایستگاه ابن بطوطه حرکت میکنن) . و با نفری 25 درهم رفتیم ابوظبی . از اونجا هم با 15 درهم رفتیم سفارت!
دم در سفارت کلی داستان داشتیم تا رفتیم داخل. اونجا دوباره شماره گرفتیم و به اون خانوم ایرانی گفتیم ما امشب پرواز داریم و اگه پاسپورتمون اینجاست بهمون بدید و ... و بالاخره بعد از 15 دقیقه با پاسپورت مزین شده به ویزای متبرک Smile و پاکت مدارک اومدیم بیرون. اونجا هم با یه آقای ایرانی مهربون آشنا شدیم که دبی زندگی میکرد و باهاشون برگشتیم دبی ! ( البته خیلی اصرار کردن هااااااا وگرنه ما از اون خونواده هاش نیستیم Smile

این بود سفرنامه من . امیدوارم نکته مفیدی داشته باشه.
بازم از دوستای گلم مخصوصا مهندس بیات و نازنین عزیز و حجت و امیرمهاجر عزیز و همه دوستای دیگه بخاطر راهنمایی هاشون ممنونم و واسه بقیه دوستانم آرزوی موفقیت میکنم.
کیس نامبر: 2013AS00002XXX، کنسولگری : ابوظبی ، تاریخ مصاحبه: 31 ژانویه. دریافت ویزا : سوم فوریه
سفرنامه
ابن
(2013-02-05 ساعت 05:32)الهه سابق نوشته:  شیما جان سوال دیگه که داشتم اینه که لطف میکنی بهم بگی با اتوبوس از دبی تا ابوظبی چقدر طول کشید؟ (با احتساب حرکت از هتل به ابن بطوطه)
ممنون میشم جواب بدی
'

عزیزم بیرون ایستگاه ابن بطوطه اتوبوسها هستن. که اتوبوس ابوظبی یه ساعت های خاصی حرکت میکنه، از محل اقامت ما تا ابن بطوطه 10 دقیقه طول کشید اما اگه شما سمت میدون جمال عبدالناصر هستید فکر کنم 40 دقیقه ای با مترو راه باشه. اتوبوس هم ساعت 11:15 صبح حرکت کرد و 12:45 رسید ابوظبی. از ابوظبی تا سفارت هم 10 دقیقه شد. بنظرم روز مصاحبه ریسک نکنید و با ماشین برید حالا خانوم ملیکا از همه. ارزونتر میگیره(از ما نفری 150 درهم گرفت). اما بعد از مصاحبه اگه خواستید واسه گرفتن پاس برید اینو هم بدونید که سفارت از ساعت 1:30 به بعد مراجعین رو راه میده و میتونید با خیال راحت با اتوبوس برید
کیس نامبر: 2013AS00002XXX، کنسولگری : ابوظبی ، تاریخ مصاحبه: 31 ژانویه. دریافت ویزا : سوم فوریه
سفرنامه
(2013-02-05 ساعت 01:57)shima1364 نوشته:  خب دوستان حالا نوبتی هم که باشه نوبت سفرنامه منه . اول از همه باید از مهاجرسرا و دوستان عزیزم ت
[/size]
سلام شیما خانم و باز هم تبریک مجدد 3تا سوال دارم :
1- از خود شما هیچ مدرک تحصیلی حتی دیپلم رو هم نخواستن؟
2- کلا واکسنهایی که توی ایران زده بودید چیا بود و اگه لطف کنید عکس کارت واکسن ایرانتون رو هم بذارید توی مهاجرسرا ممنون میشم؟
3- آیا فقط همسرتون تمکن مالی داشتن یا شما هم علاوه بر ایشون گواهی رو داشتید؟
ممنونم.
کیس: 2013AS000090XX مصاحبه : ابوظبی 22 جولای کلیر : 18 آگوست ویزا : 28 آگوست
تعداد افراد كيس: 2 نفر سفر اول به آمریکا: 19 feb دریافت گرین کارت : 3 april
تشکر کنندگان: الهه سابق ، shima1364 ، roeentan ، kiaaa ، immigrant2us ، philter
(2013-02-05 ساعت 13:19)saeid-ss نوشته:  
(2013-02-05 ساعت 01:57)shima1364 نوشته:  خب دوستان حالا نوبتی هم که باشه نوبت سفرنامه منه . اول از همه باید از مهاجرسرا و دوستان عزیزم ت
[/size]
سلام شیما خانم و باز هم تبریک مجدد 3تا سوال دارم :
1- از خود شما هیچ مدرک تحصیلی حتی دیپلم رو هم نخواستن؟
2- کلا واکسنهایی که توی ایران زده بودید چیا بود و اگه لطف کنید عکس کارت واکسن ایرانتون رو هم بذارید توی مهاجرسرا ممنون میشم؟
3- آیا فقط همسرتون تمکن مالی داشتن یا شما هم علاوه بر ایشون گواهی رو داشتید؟
ممنونم.


سعيد عزيز
از من هيچ مدرك تحصيلي نخواستند و حتي وقتي مدركمو دادم گفتن لازم نيست. واكسن هام: كزاز ٣ نوبت، mmr دو نوبت، هپاتيت ٣ نوبت، آنفولانزا و سابقه مثبت آبله مرغان.
تمكن مالي هم فقط يكي داشتيم كه به نام همسرم بود و ٨٠ تومن بود. تازه پرسيد اين پول رو كي بهتون داده و از كجا آورديد. در كل روندش خيلي راحته
کیس نامبر: 2013AS00002XXX، کنسولگری : ابوظبی ، تاریخ مصاحبه: 31 ژانویه. دریافت ویزا : سوم فوریه
سفرنامه
تبریک به شیما خانم و همسرشون برای گرفتن ویزا و تشکر از سفرنامه ای که نوشتید
شیما خانم انتظار داشتیم شوکلا رو ضربه فنی کنید :دی اما اینکه تونستید از خود سفارت پاسپورت رو بگیرید خیلی جالب بود ، اما دوستان رو اینکه سفارت حتما بهتون پاسپورت رو بده برنامه ریزی نکنید ، احتمال اینکه برید و اونجا ویزاتون آماده نباشه هم هست

منم یک هفته هست که پاسپورتم مزین شد به یک ویزای خیلی خیلی قشنگ که امیدوارم برای همه دوستان زود زود صادر بشه

اما چند تا مطلب رو بگم شاید بدرد دوستان بخوره (تجربیات از سفر دوم البته با کمی تاخیر )
برای رفتن به ابوظبی (بجز زمانی که میخواید صبح زود برین برای مصاحبه) میتونید از اتوبوس استفاده کنید ، همونطور که شیما خانم گفتن هم از ایستگاه ابن بطوطه میتونید برید ، و هم می تونید از ترمینال اصلی نزدیک ایستگاه مترو الغبیبه Al Ghubaiba (خط سبز) برید که خیلی بهتر از ابن بطوطه هست ،
ایستگاه ابن بطوطه فاصله بین حرکت ها زیاده و هر نیم یا یک ساعت یک اتوبوس میاد که با نصف صندلی هاشو مسافر از ایستگاه الغبیبه سوار کرده و نظم خاصی نداره ، اما ایستگاه الغبیبه تقریبا هر 10 یا 15 دقیقه یک اتوبوس حرکت می کنه ، که بعد از 2 ساعت میرسه به ابوظبی ولی از ایستگاه ابن بطوطه یک ساعت و نیم طول میکشه ، هزینه از ایستگاه الغبیبه 25درهم بود و هست
برای کسایی که تو دیره هستند بهتره از الغبیبه حرکت کنند ، فاصله ابن بطوطه از مرکز شهر زیاده و از ایستگاه الاتحاد 20 ایستگاه فاصله داره
مترو دبی فاصله بین هر ایستگاه رو میانگین حدود دو و نیم دقیقه طی می کنه
از ترمینال ابوظبی تا سفارت تقریبا 10 تا 20 دقیقه طول میکشه بستگی به ترافیک و چراغ قرمزها داره ، هزینه تاکسی از ترمینال تا سفارت بین 17 تا 20 درهم میشه
کارمندای سفارت با اینکه خوش اخلاق نیستند اما اگه کاری از دستشون بر بیاد انجام میدن ، من یکروز قبل از روزی که گفته بودن ویزات آماده میشه رفتم که پاسپورت رو بگیرم(بخاطر بلیط برگشتم) اما آماده نبود و دست از پا درازتر برگشتم
وقتی که پاسپورت و جواب کلیر شدن رو تحویل بدین (برای اونها که کلیر خوردن) یه برگه سفید تحویل میدن که اسم و شماره کیس و تاریخ تحویل رو توش نوشته ، اگر یک خانواده هم باشید بازهم یک برگه تحویلتون میدن فقط تعداد پاسپورت رو نوشته
برای گرفتن پاسپورت همون برگه سفید لازمه ، وقتی اون برگه رو میدین ، میرن یه فایل پشت سرشون رو چک میکنن که ببینن ویزاتون آمادست یا نه ، اگه آماده باشه همون لحظه میدن و تمام و هوراا ، اگر آماده نباشه میگن بشینید که صداتون کنیم ، که برای من آماده نبود و استرس اینکه نکنه امروز آماده نباشه اومد سراغم ، بعد از نیم ساعت صدا کردن و پاسپورت رو با پاکت زرد رنگ A4 که گوشش بریده بود رو تحویل دادن
حتما حتما مشخصات ویزا و پاسپورت رو چک کنید که مغایرت نداشته باشه ، اونجا یه آقایی اسمشه یه حرف جابجا زدن که دوباره پاسپورت رو ازش گرفتن و گفتن بشین ، فکر کنم براش عوض کردن اون موند و نمیدونم چی شد
زودتر از ساعت 1.30 در سفارت باشید 1.30 میرید داخل سفارت و دوباره نوبت میگیرید و سیستم شماره خونی مثل روز مصاحبه ست ، ساعت 2 باجه های قسمت مهاجرت شروع بکار میکنند و فقط تا ساعت 3 هستند که بعد از 2.30 گیر میدن و غرغر می کنن و میگن چرا زودتر نیومدین

تاریخ اعتبار ویزا از تاریخ صدور ویزاست نه مدیکال که با سالهای قبل فرق داره ، من خودم رو آماده کرده بودم که دوباره برم مدیکال که روز آخر فهمیدم که مدیکال لازم نیست و تاریخ اعتبار شش ماه از زمان صدور ویزاست - برای من فاصله بین مصاحبه و صدور ویزا حدودا 45 روز بود که تاریخ اعتبار رو شش ماه بعد از تاریخ صدور زدن و با تاریخ بلیطم به نیویورک فاصله داره

دوستانی که پاسپورت هاتون رو میدین به آژانس ها خیلی مراقب باشید و دقت کنید کارشون رو بلد باشند ، چند نفر از اینها که پاسپورت ها میارن اونجا بودن ، یکی دوتاشون واقعا کارشون رو بلد بودن و یکی دوتاشون اصلا هیچی نمی دونستن ، حتی یکیشون فارسی هم بلد نبود و نمیدونست که چی رو باید تحویل بده
یکی شون که با ما تا دبی برگشت پاکت A4 و پاسپورت رو داخل تاکسی جا گذاشت ، تاکسی که رفت یادش افتاد پاکت رو جا گذاشته و شانس اورد تاکسی صدای سوت رو شنید و ایستاد ، بیچاره اونایی که با هزار امید پاسپورتشون رو میدن دست اینها
کیس:**2013AS17 ، ابوظبی، مصاحبه: هفته اول نوامبر ، کلیر: 17دسامبر 39 روزه
مقصد: TX or NY یک نفر ، هزینه ها:پروفایل سفرنامه




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان