2011-07-21 ساعت 21:51
حقوقش کفاف زندگی من را نمی دهد سهیل جان اگرنه بد ایده ای نبود!
یامی جان, صادقانه می گویم که خداوند صبری جزیل به شما عطا فرماید. به قول معروف تو دیگر ره توشه برداشته ای و قدم در راه بی برگشت بگذاشته ای. ولی با این حال جالب است که بدانی شانس موفقیت زندگی خانوادگی شما به مراتب بیشتر است و دلیل اصلی آن هم همان عدم درک متقابل است! یکی از نزدیک ترین دوستان من در اینجا همسرش امریکایی است و دو هفته پیش شانزدهمین سال زندگی مشترکشان را جشن گرفتند و به نظر من رمز موفقیت آنها هم همین بود که حتی تا امروز هم یکدیگر را کاملا درک نمی کنند. وقتی دوستم آهنگ ویولون نوازی ایرانی را می گذارد همسرش می گوید که برای من مثل وزوز پشه می ماند ولی با اینحال مشکلی با آن ندارد. ولی کار خوبی کردی که در این زمینه تحقیق کردی و همه کسانی که از طریق مهاجرت ازدواجی به امریکا می روند باید از تمامی حالت های ممکن آگاهی کافی داشته باشند.
ولی دوستان عزیزی که از طریق ازدواج به امریکا رفته اید, خاطراتتان را بریزید بیرون و خودتان را تخلیه کنید. همین آبروداری است که آدم ها را بدبخت می کند و مانع آگاهی رسانی همگانی می شود. اگر عروس و یا داماد پستی هستید بنویسید که پس از مواجهه با همسر خود در امریکا چه مشکلاتی برای شما پیش آمد. خیلی ها که در ایران هستند گمان می کنند وقتی پایشان به امریکا برسد خیلی راحت می توانند با یک نفر که حتی دوستش ندارند هم زندگی کنند. آیا این کار واقعا مثل آن چیزی که به نظر می رسد ساده است؟ آیا تا کنون در بحث ها و بگو و مگوها از طرف همسر و یا نامزد خود تهدید به دیپورت کردن شده اید؟ آیا تا کنون همسر شما به شما این انگ را زده است که به خاطر امریکا آمدن با او ازدواج کرده اید؟ آیا شما واقعا در درون خودتان احساس می کنید که رفتن به امریکا تا چه حد در ازدواج کردن شما نقش داشته است؟ اگر در ایران ازدواج کرده اید و همسر شما زودتر به امریکا رفته است و مجبور شدید مدت طولانی جدا از هم زندگی کنید این جدایی طولانی مدت چه تاثیری بر روابط شما گذاشته است؟ و در نهایت اگر احیانا کارتان به جدایی کشید بنویسید که چکار کردید. آیا به ایران برگشتید و یا برای ماندن وکیل گرفتید. خواندن خاطرات شما خیلی می تواند جذاب و سرگرم کننده باشد و در لابلای آن هم آگاهی تازه عروسان و تازه دامادان نسبت به این قضایا بیشتر می شود.
یامی جان, صادقانه می گویم که خداوند صبری جزیل به شما عطا فرماید. به قول معروف تو دیگر ره توشه برداشته ای و قدم در راه بی برگشت بگذاشته ای. ولی با این حال جالب است که بدانی شانس موفقیت زندگی خانوادگی شما به مراتب بیشتر است و دلیل اصلی آن هم همان عدم درک متقابل است! یکی از نزدیک ترین دوستان من در اینجا همسرش امریکایی است و دو هفته پیش شانزدهمین سال زندگی مشترکشان را جشن گرفتند و به نظر من رمز موفقیت آنها هم همین بود که حتی تا امروز هم یکدیگر را کاملا درک نمی کنند. وقتی دوستم آهنگ ویولون نوازی ایرانی را می گذارد همسرش می گوید که برای من مثل وزوز پشه می ماند ولی با اینحال مشکلی با آن ندارد. ولی کار خوبی کردی که در این زمینه تحقیق کردی و همه کسانی که از طریق مهاجرت ازدواجی به امریکا می روند باید از تمامی حالت های ممکن آگاهی کافی داشته باشند.
ولی دوستان عزیزی که از طریق ازدواج به امریکا رفته اید, خاطراتتان را بریزید بیرون و خودتان را تخلیه کنید. همین آبروداری است که آدم ها را بدبخت می کند و مانع آگاهی رسانی همگانی می شود. اگر عروس و یا داماد پستی هستید بنویسید که پس از مواجهه با همسر خود در امریکا چه مشکلاتی برای شما پیش آمد. خیلی ها که در ایران هستند گمان می کنند وقتی پایشان به امریکا برسد خیلی راحت می توانند با یک نفر که حتی دوستش ندارند هم زندگی کنند. آیا این کار واقعا مثل آن چیزی که به نظر می رسد ساده است؟ آیا تا کنون در بحث ها و بگو و مگوها از طرف همسر و یا نامزد خود تهدید به دیپورت کردن شده اید؟ آیا تا کنون همسر شما به شما این انگ را زده است که به خاطر امریکا آمدن با او ازدواج کرده اید؟ آیا شما واقعا در درون خودتان احساس می کنید که رفتن به امریکا تا چه حد در ازدواج کردن شما نقش داشته است؟ اگر در ایران ازدواج کرده اید و همسر شما زودتر به امریکا رفته است و مجبور شدید مدت طولانی جدا از هم زندگی کنید این جدایی طولانی مدت چه تاثیری بر روابط شما گذاشته است؟ و در نهایت اگر احیانا کارتان به جدایی کشید بنویسید که چکار کردید. آیا به ایران برگشتید و یا برای ماندن وکیل گرفتید. خواندن خاطرات شما خیلی می تواند جذاب و سرگرم کننده باشد و در لابلای آن هم آگاهی تازه عروسان و تازه دامادان نسبت به این قضایا بیشتر می شود.
با آرزوی موفقیت برای شما