سلام به همه !
از آنجاييكه هميشه « مرغ » همسايه « غاز » است و بقول معروف تو امريكا «خر» خيرات مي كنند !!!!
و با عنايت به اينكه همه جا آسمان همين رنگ است و امريكا هم « مشكلات خودش » را دارد ! از مطلب داشته ها و نداشته هاي مهاجرت بيشترين استفاده ممكن را برده و اعلام ميدارم :
اگر ثمره مهاجرت براي خانواده من ( هر كدام از ما راهيان راه مهاجرت ) فقط همين باشد كه به آزادي و امنيت اجتماعي برسيم كه آرش جان به عنوان يكي از داشته هاي مهاجرت عنوان مي كنند ؛ پس هيچگاه از مهاجرت و اين تصميمم پشيمان نخواهم شد !
اگر در نهايت بتوانم به امريكا يا استراليا مهاجرت كنم و فرزند كوچكم در يكي از اين دوكشور مشابه تحصيل كند و با رسم و رسوم و قوانين حاكم بر اين جور اجتماعات رشد كند ، با تمام سختي هايي كه خواهم ديد ! با همه تحقير هاي احتمالي كه نصيبم ميشود . با تمام نيشخند هايي كه گاهي براي گفتن YES يا NO در جواب شخصي كه حرفش را نفهميدم ! روبرو خواهم شد ؛ با قبول امكان اينكه پسر كوچك و نازم شايد در 18 سالگي ديگر از دنياي من نباشد ! و من را در جامعه اي كه به ان تعلق خواهد داشت غريبه و مهمان ( مهاجر ) ببيند ، با قبول اينكه در جامعه مثل امريكا بايد از صفر و زير صفر شروع كنم ، و ..... باز هم آغوشم را براي لمس تمام سختي ها و در عوض يافتن بستري مناسب جهت ايجاد يك زندگي آزاد مي گشايم. اگر فرداي فرزند من تغيير مثبت كند قطعا من هم شاد خواهم بود !
باشد كه از اندوخته 30 سال زندگي در ايران يادگارهايي ارزنده با خود به غربت ببرم و با ياد نداشته هايم در ايران از داشته هايم در ديار جديد حداكثر استفاده را بنمايم.
از آنجاييكه هميشه « مرغ » همسايه « غاز » است و بقول معروف تو امريكا «خر» خيرات مي كنند !!!!

اگر ثمره مهاجرت براي خانواده من ( هر كدام از ما راهيان راه مهاجرت ) فقط همين باشد كه به آزادي و امنيت اجتماعي برسيم كه آرش جان به عنوان يكي از داشته هاي مهاجرت عنوان مي كنند ؛ پس هيچگاه از مهاجرت و اين تصميمم پشيمان نخواهم شد !
اگر در نهايت بتوانم به امريكا يا استراليا مهاجرت كنم و فرزند كوچكم در يكي از اين دوكشور مشابه تحصيل كند و با رسم و رسوم و قوانين حاكم بر اين جور اجتماعات رشد كند ، با تمام سختي هايي كه خواهم ديد ! با همه تحقير هاي احتمالي كه نصيبم ميشود . با تمام نيشخند هايي كه گاهي براي گفتن YES يا NO در جواب شخصي كه حرفش را نفهميدم ! روبرو خواهم شد ؛ با قبول امكان اينكه پسر كوچك و نازم شايد در 18 سالگي ديگر از دنياي من نباشد ! و من را در جامعه اي كه به ان تعلق خواهد داشت غريبه و مهمان ( مهاجر ) ببيند ، با قبول اينكه در جامعه مثل امريكا بايد از صفر و زير صفر شروع كنم ، و ..... باز هم آغوشم را براي لمس تمام سختي ها و در عوض يافتن بستري مناسب جهت ايجاد يك زندگي آزاد مي گشايم. اگر فرداي فرزند من تغيير مثبت كند قطعا من هم شاد خواهم بود !
باشد كه از اندوخته 30 سال زندگي در ايران يادگارهايي ارزنده با خود به غربت ببرم و با ياد نداشته هايم در ايران از داشته هايم در ديار جديد حداكثر استفاده را بنمايم.