قسمت آخر سفرنامه:
به کجا رسیده بودیم؟؟؟؟اها....
ما جمعا 470 دلار برای مدیکال دادیم و دکتر گفت باید 3 روز دیگه بیاین برای کنترل تست.ما هم رفتیم واسه انکارا گردی و با خانواده محترم انیکو کلی گشت و گذار داشتیم.دوشنبه رفتیم دکتر که جوابو نگاه کرد وگفت برید ساعت 4 عصر بیاین واسه جوابها .من گفتم من پزشکم میشه جوابارو خودمم ببینم گفت نمیشه ولی کاملا سالمین.و ما هم عصر جوابارو گرفتیم.روز مصاحبه همونطوریکه ماکا2 فرمودن قرار گذاشتیم هر کی زود بیدار شد به اونیکی زنگ بزنه.شبش من تا اماده بشم و لباسهارو یه اطویی بکشم دیگه دیر خوابیدم کل شب هم از استرس فقط خواب برگ قرمز دیدم.صبح با اضطراب بیدار شدم.
سریع به ماکا2 زنگ زدم و اماده حمله به سفارت...
با تاکسی 6 لیر دادیم و 5 دقیقه ای رسیدیم دم سفارت .
دیدیم جلوتر از ما حمله شروع شده و ما بعد از 6-7 خانواده بودیم.چند دقیقه منتظر شدیم و پس از جدا شدن سف ترکها و گرین کارتیها پس از گرفتن پاسها و خوندن اسممون و گذشتن از در تق تقی معروف مدارک رو گرفتن و اصل کارت ملی و پایان خدمت رو نخواستن.
یه شماره دادن و رفتیم تو.تازه داشتن جارو برقی رو خاموش میکردن.ما رفتیم اون صندلیهایی که عمود بر کانتر های مصاحبه بود نشستیم تا بهتر بتونیم به همه چی تسلط داشته باشیم.هر چند دقیقه یکبار دینگی میکرد و سر های همه بالا میرفت برای خوندن شماره اعلام شده.
به ترتیب اول برای اصلاحات که با کلی گیج بازی انجام شد.و طرف رو حسابی تیلیط کردم.
بعد برای انگشت نگاری که برای بچه ها نمیخواد.
بعد نوبت مرحله ای که هیچکی دوست نداره یعنی پول که 990 دلار ناقابل دادیم رفت که البته نوش جونشون
ماکا 2 ویزای یکضرب گرفت(اولین مصاحبه شونده از گرین کارت) بعد یه خانواده 3 نفری ابی گرفت .خانواده 3وم ما بودیم که با خانم مو مشکی :
اول سلام و خسته نباشین
بعد گفت هر دو دکترین هان؟
قسم میخورین؟ما هر سه دست بالا بریم خندید و گفت دخترتون نمیخواد قسم بخوره ولی از طرز قسم خوردن دخترم خوشش اومد و گفت اوکی هر سه قسم بخورین.
به شوهرم که برنده اصلیه گفت:تخصصتون مربوط به کجاست ؟و روی بدنش نشون داد که اینجا؟ما خندیدیم و گفتیم نه بالاتر
پرسید:چه بیماریهایی رو معالجه میکنید؟و همسرم شروع کرد به گفتن بیماریها.
از من پرسید :شما هم در چه زمینه ای تخصص دارید .و....
طرح گذروندین؟یله کجا؟....
لازم بذکر است که اسپانسر ما دقیقه نود مارو گال گذاشت و ما تمام داراییهامونو ترجمه کردیم و حساب بانکی حدود 160 میلیون برای هر کدوم.
که هیچ سوالی در این زمینه نشد .
پرسید:کجا میخواید برید ما گفتیم کالیفرنیا گفت میخو.اید کار پزشکی بکنید؟ما جواب دادیم بله که پزشکی...
بعد با لبخند نچسب گفت شما پرونده تون کامله و نقص مدرک ندارین ولی برای پروسه اداری ما مجبوریم یه سایت براتون معرفی کنیم که اونقدر اونجا بچرخید تا شماره خوشگلتونو ببینید
من پرسیدم:دخترم باید سپتامبر بره مدرسه من چیکارش کنم؟گفت بابا اونقدر طول نمیکشه شما سه هفته دیگه سایتو کنترل کنید.
لازم به ذکره که مدارک من مهر دادگستری و وزارت خارجه رو نداشت و اصلا نیازی به اینها نیست.
در سالن هم با frz1 و همسر محترمشون اشنا شدیم.
پس از اومدن رفتیم بیرون و امروز هم پس از بدرقه ماکا2 رفتیم انیت کابیر که به نظر من حتما برید .من که کلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم .و حتی چند بار چشام خیس شد
اتاتورک مرد بزرگی بود....
الانم که نیکو اینها رو بدرقه کردیم احساس تنهایی میکنیم.فرداشب برمیگردیم ایران.من یار دیگه بخوام برای ویزاها بیام انکارا مییام هتل مراد که خیلی راضی بودیم.من در مورد مهاجرسرا براشون توضیح دادم .هر کسی از بچه ها خواست بیاد اینجا به من بگه من براشون ایمیل بزنم.تا حالا واسه 5 مهاجرسرایی رزرو کردم.با قیمتی که به ما داده.اگه کمکی ازم واسه دوستام بربیاد دریغ نمیکنم.چون شاید به خاطر شغلمه که کمک کردن رو دوست دارم.
به کجا رسیده بودیم؟؟؟؟اها....
ما جمعا 470 دلار برای مدیکال دادیم و دکتر گفت باید 3 روز دیگه بیاین برای کنترل تست.ما هم رفتیم واسه انکارا گردی و با خانواده محترم انیکو کلی گشت و گذار داشتیم.دوشنبه رفتیم دکتر که جوابو نگاه کرد وگفت برید ساعت 4 عصر بیاین واسه جوابها .من گفتم من پزشکم میشه جوابارو خودمم ببینم گفت نمیشه ولی کاملا سالمین.و ما هم عصر جوابارو گرفتیم.روز مصاحبه همونطوریکه ماکا2 فرمودن قرار گذاشتیم هر کی زود بیدار شد به اونیکی زنگ بزنه.شبش من تا اماده بشم و لباسهارو یه اطویی بکشم دیگه دیر خوابیدم کل شب هم از استرس فقط خواب برگ قرمز دیدم.صبح با اضطراب بیدار شدم.
سریع به ماکا2 زنگ زدم و اماده حمله به سفارت...

با تاکسی 6 لیر دادیم و 5 دقیقه ای رسیدیم دم سفارت .
دیدیم جلوتر از ما حمله شروع شده و ما بعد از 6-7 خانواده بودیم.چند دقیقه منتظر شدیم و پس از جدا شدن سف ترکها و گرین کارتیها پس از گرفتن پاسها و خوندن اسممون و گذشتن از در تق تقی معروف مدارک رو گرفتن و اصل کارت ملی و پایان خدمت رو نخواستن.
یه شماره دادن و رفتیم تو.تازه داشتن جارو برقی رو خاموش میکردن.ما رفتیم اون صندلیهایی که عمود بر کانتر های مصاحبه بود نشستیم تا بهتر بتونیم به همه چی تسلط داشته باشیم.هر چند دقیقه یکبار دینگی میکرد و سر های همه بالا میرفت برای خوندن شماره اعلام شده.

به ترتیب اول برای اصلاحات که با کلی گیج بازی انجام شد.و طرف رو حسابی تیلیط کردم.

بعد برای انگشت نگاری که برای بچه ها نمیخواد.
بعد نوبت مرحله ای که هیچکی دوست نداره یعنی پول که 990 دلار ناقابل دادیم رفت که البته نوش جونشون

ماکا 2 ویزای یکضرب گرفت(اولین مصاحبه شونده از گرین کارت) بعد یه خانواده 3 نفری ابی گرفت .خانواده 3وم ما بودیم که با خانم مو مشکی :
اول سلام و خسته نباشین
بعد گفت هر دو دکترین هان؟
قسم میخورین؟ما هر سه دست بالا بریم خندید و گفت دخترتون نمیخواد قسم بخوره ولی از طرز قسم خوردن دخترم خوشش اومد و گفت اوکی هر سه قسم بخورین.
به شوهرم که برنده اصلیه گفت:تخصصتون مربوط به کجاست ؟و روی بدنش نشون داد که اینجا؟ما خندیدیم و گفتیم نه بالاتر

از من پرسید :شما هم در چه زمینه ای تخصص دارید .و....
طرح گذروندین؟یله کجا؟....
لازم بذکر است که اسپانسر ما دقیقه نود مارو گال گذاشت و ما تمام داراییهامونو ترجمه کردیم و حساب بانکی حدود 160 میلیون برای هر کدوم.
که هیچ سوالی در این زمینه نشد .
پرسید:کجا میخواید برید ما گفتیم کالیفرنیا گفت میخو.اید کار پزشکی بکنید؟ما جواب دادیم بله که پزشکی...

بعد با لبخند نچسب گفت شما پرونده تون کامله و نقص مدرک ندارین ولی برای پروسه اداری ما مجبوریم یه سایت براتون معرفی کنیم که اونقدر اونجا بچرخید تا شماره خوشگلتونو ببینید

من پرسیدم:دخترم باید سپتامبر بره مدرسه من چیکارش کنم؟گفت بابا اونقدر طول نمیکشه شما سه هفته دیگه سایتو کنترل کنید.
لازم به ذکره که مدارک من مهر دادگستری و وزارت خارجه رو نداشت و اصلا نیازی به اینها نیست.
در سالن هم با frz1 و همسر محترمشون اشنا شدیم.
پس از اومدن رفتیم بیرون و امروز هم پس از بدرقه ماکا2 رفتیم انیت کابیر که به نظر من حتما برید .من که کلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم .و حتی چند بار چشام خیس شد

اتاتورک مرد بزرگی بود....
الانم که نیکو اینها رو بدرقه کردیم احساس تنهایی میکنیم.فرداشب برمیگردیم ایران.من یار دیگه بخوام برای ویزاها بیام انکارا مییام هتل مراد که خیلی راضی بودیم.من در مورد مهاجرسرا براشون توضیح دادم .هر کسی از بچه ها خواست بیاد اینجا به من بگه من براشون ایمیل بزنم.تا حالا واسه 5 مهاجرسرایی رزرو کردم.با قیمتی که به ما داده.اگه کمکی ازم واسه دوستام بربیاد دریغ نمیکنم.چون شاید به خاطر شغلمه که کمک کردن رو دوست دارم.

2012as55XXX
مصاحبه: 27 JUNE
کلیرنس: 8 august پس از 42 روز انتظار بسیار سخت
ورود به امریکا: 3 سپتامبر2012
مقصد:کالیفرنیا/اورنج کانتی
مصاحبه: 27 JUNE
کلیرنس: 8 august پس از 42 روز انتظار بسیار سخت

ورود به امریکا: 3 سپتامبر2012
مقصد:کالیفرنیا/اورنج کانتی