(2009-12-09 ساعت 17:38)Xman نوشته: سلام
من روزانه به اين Forum مراجعه ميكنم كليه مطالب جديد (مخصوصا "زندگي در آمريكا")رو با دقت ميخونم و لذت ميبرم, بعضي وقتا هم نظراتي ميدم . البته اولش به اين دليل خوندن اين مطالب رو دوست داشتم چون فكر ميكردم اگه يه وقت (گوش شيطون كر ) تو لاتاري برنده بشم اين اطلاعات و تجربيات گرانبهايي كه دوستان عزيز بدون هيچ گونه چشم داشتي در طبق اخلاص گذاشتن واسه من خيلي مفيد خواهد بود.
ولي اين روزها به طوركلي نظرم عوض شده و مطالب شما رو ميخونم كه در زندگي روزمره ام تو ايران هم استفاده كنم .
ديروز يه سئوال واسه من پيش اومد كه با خودم عهد كردم فردا حتما اينجا و با دوستاني كه تجربه مهاجرتي به آمريكا و ديگر كشورها رو دارن در ميان بگذارم و از اونها بخوام كه در اين زمينه حاصل تجربياتشون رو با ما در ميان بگذارند.
سئوال من اين هست :
آيا اعضاي عزيز فرام مهاجرسرا كه الان مقيم آمريكا يا كانادا و ديگر كشورها هستن ميتونن به من توضيح بدن كه چرا بعضي از ايراني هايي كه با زحمت و مشقت زياد به كشورهاي ديگه كوچ ميكنند بعد از مدتي به اين نتيجه ميرسند كه تو ايران هم ميتونستن با يه كمي خلاقيت و زحمت بيشتر به موفقيت و درآمد خيلي بيشتري از ايني كه حالا تو كشورهاي ديگه دارن زندگي ميكنن داشته باشن و بعضي ها هم ميگن كه حيف از اون دو سه سال و اون همه پول وپس اندازي كه تو ايران صرف گرفتن ويزاي اقامت فلان كشور كردم كه بيام اينجا و ببينم هيچ خبري نيست و تازه بفهمم كه منبع اصلي كسب درآمد تو خود ايران هست و خلاصه اينجا پول ياموفت به كسي نميدن و همش بيگاري ميكشن و....؟
تازه بعدش وقتي ازشون ميپرسي خوب چرا برنميگردين و زندگيتون رو تو ايران ادامه نميدين ؟, ميگن ديگه به اينجا عادت كرديم و گرنه مي اومديم ايران و چنين ميكرديم وچنان ميكرديم ؟
البته من نميگم كه اينها اشتباه ميگن ,بلعكس من خودم دو سه نفر رو ميشناسم كه چند سال بعداز مهاجرت ,دوباره از آمريكا يا كانادا و بقيه كشورهاي پيشرفته ديگه برگشتن ايران و نسبتا موفق هم بودن.
و شايد اين اشخاصي كه من ديدم به خوبي از تابعيت دوگانه خودشون كمال استفاده رو بردن به اين شكل كه حالا يه پاشون ايرانه(واسه كار و كسب درآمد)و يه پاشون هم آمريكا و كاناداست(واسه استراحت و پول خرج كردن).
حرف واسه گفتن بسيار است ولي من به همين بسنده ميكنم و انتظار دارم كه دوستاني مثل آرش و حميد عزيز يا ليلي خانوم از آمريكا و ديگر دوستان بزرگوار كه تجربه مهاجرتي دارن در اين مورد اظهار نظر بفرمايند و اگه واسه خودشون هم چنين احساسي پيش اومده , در موردش بنويسن به طور مثال اگه يه وقت بخوان واسه زندگي به ايران بازگشت داشته باشن چه ايده هايي واسه ساختن دوباره زندگيشون تو ايران خواهند داشت؟
اميدوارم دوستان ديگر هم كه مثل من تجربه مهاجرتي ندارن ما رو از نظرات خودشون بي بهره نگذارند.
باتشكر
عليرضا
دوست عزيز اول از همه اينكه همه هدف از مهاجرت كسب درامد بيشتر نيست.ايراني ها با انگيزه هاي مختلفي غربت نشين ميشن!!!
در مورد اينكه ميگين يه سري ها پشيمون ميشن و ميگن اگه ايران بوديم بهتر بود و الان به صرف عادت اينجائيم يا اينكه بخاطر بچه ها و بهانه هاي اينجوري،نظر من اينه اين حرف و حديثها يا برميگرده به خصلت ما ايرانيا !!! (نميدونم چرا هميشه عادت داريم به اونچه داريم يا بدست اورديم غر بزنيم و خودمون رو يه جور ديگه جلوه بديم)يا اينكه افرادي هستن كه اون ور به موفقيت نرسيدن و حالا شروع كردن به شكايت و گلايه از اون ور.اينا همون افرادي هستن كه هر زمان يه مشكل كوچيك در ايران هم ميديدن نيم ساعت گلايه ميكردن كه اي بابا فلان كشور ميدوني براي شهرونداش چي ميكنه بعد ايران ما رو باش.بنابراين به حرف اين ادما خيلي نميشه توجه كرد چون بدون هيچ تلاشي و بدون هيچ ثمري براي جامعه شون يه سره در حال انتقاد هستن و فقط ميخوان دنيا يه گلستان بدون خار باشه و از رودهاش عسل جاري باشه و از اسمونش هم پول بباره و اينا راحت زندگي كنن.هيچ جاي دنيا (حداقل دنياي مادي!!!!!! )هم چنين زندگي وجود نداره.........
توي هيچ كشوري دست و پاي ما رو نبستن يا التماس نامه برامون ننوشتن كه تو رو خدا نرين اما خيلي از ما بقول شما بعد يه مدت انگار فيلمون ياد هندوستان ميكنه كه از نظر من همش بهانه ست وگرنه كسي كه واقعا بخواد برگرده برميگرده....(اشتباه نشه دلتنگي هاي ماه هاي اول رو اصلا وارد اين بحث نميكنم،منظورم كساني هستن كه بيشتر از 10 ساله كه رفتن و همچنان مدعي هستن كه ايران براشون بهتره ولي برنمي گردن)
ميزان رضايت از زندگي بعد از مهاجرت 100 درصد به خود مهاجر بر ميگرده.1- تا چه ميزان خودش رو با شرايط جديد وفق بده!!! مثلا اينجا ديگه اقايون بايد ياد بگيرن كه از قوانين مردسالار ايران خبري نيست و اگه بخوان پهلوون بازي در بيارن خرجش يه 911 ست.و خانوما هم بايد بپذيرن كلمه خونه داري تو كشوراي صنعتي معني نداره و.........2-بايد انگيزه مهاجرت منطقي و بلندمدت باشه مثلا اينجوري نباشه كه يه خانوم جوون صرف اينكه از محدوديتهاي خودش در ايران خسته شده يه دفعه بگه من به هر قيمتي شده ميرم اون ور بعد يه كاريش ميكنم(كاري كه خيلي از مهاجرا دارن ميكنن،فقط فرار)3-قبل از مهاجرت خوبي ها و بدي هاي اين ورو هم خوب سبك و سنگين كنن و فقط اين تو ذهنشون نباشه دارم ميرم جائي كه اگه بيكار هم باشم دولتش ماهيانه يه پولي با احترام ميذاره تو پاكت بهم ميده و...........هر كشوري خوبي ها و بدي هاي خودش رو داره.....براي همه ايراني ها كه يه عمر به قانون شكني و حل مشكلاتشون با ترفندهاي مختلفي چون پارتي بازي و........عادت كردن و مثلا جمع ساعتهاي كاري مفيدشون در طول 5 سال سابقه كارشون 5 ساعت هم نيست اين ور ميتونه يه كابوس باشه...اينجا براي هر ثانيه مفيدي كه در زمان كار تلف كني متضرر ميشي و...............
باتوجه به محدوديتهاي سايت متاسفانه من نميتونم از انگيزه هاي خودم براي مهاجرت بگم اما در همين حد توضيح ميدم كه من نوعي حتي اگه درامدي چند برابر حال حاضر در ايران بهم پيشنهاد بشه حاضر نيستم هيچ زمان براي زندگي به ايران برگردم و صادقانه بگم كه اگه پدر و مادرم اينجا نبودن حتي ديگه به اين كشور سفر هم نمي كردم.چون براي من زندگي فقط پول نيست.براي من خيلي مهمه كه وقتي هر ساعتي بيرون از خونه هستم ارامش و امنيت داشته باشم و يه مرد گستاخ به خودش اجازه نده متلك بگه چه برسه به اينكه بخواد براحتي يه تنه هم بهم بزنه و بعد براحتي به بي پناهي من و با علم به اينكه هيچ قانوني ازم حمايت نميكنه بخنده،برام مهمه كه به همون ميزان كه به مردم احترام ميذارم احترام ببينم و اطرافيانم براي حريم شخصي ام ارزش قائل باشن،برام مهمه كه در مقابل كاري كه انجام ميدم مورد تقدير و ترفيع در محل كارم قرار بگيرم درست به ميزان يه همكار مرد،برام خيلي چيزاي ديگه مهمه كه تو كشور خودم محقق نشد و فكر نمي كنم هيچ زمان بشه
سعي كردم بعد از مهاجرت يه سري از خصلتهاي بد ايراني رو كنار بذارم و دروغ و تظاهر نكنم.بنابراين چرا وقتي راضي هستم مثل خيلي هاي ديگه ناله كنم نه بابا اينجا هم خوب نيست،هر جا بري اسمون همين رنگه،اتفاقا من هيچ عقيده اي به اين جمله معروف ندارم و علي رغم اينكه اسمون كشوري كه من دارم توش زندگي ميكنم غالبا ابريه من اينجا رو افتابي و پر از اميد و ستاره مي بينم

(2009-12-09 ساعت 22:22)rs232 نوشته: علیرضا جان, من دقت کردم که ما ایرانیها از جمله خود من یک عادتی داریم که اگر چیز خیلی خوبی داریم هیچ وقت از آن تعریف نمیکنیم. شاید بخاطر باورهای قدیمی باشد که بطور ناخودآگاه در مغز ما وجود دارد و فکر می کنیم که اگر خیلی تعریف کنیم دیگران ما را چشم خواهند زد.
دقيقا ميخواستم به همين روحيه ايراني ها اشاره كنم اما كلمات مناسب براش پيدا نكردم.ممنون آقا ارش كارم رو راحت كردين.دقيقا همينطوره بعضيا فكر ميكنن اگه از موفقيت خودشون بعد از مهاجرت بگن همه ايراني ها ميخوان هجوم ببرن اونجا و جاشون رو تنگ كنن يا اينكه چشمشون بزنن وگرنه برگشت به ايران بعد از پشيموني از مهاجرت اونقد نشدني نيست كه بعضيا ساليان سال دارن به غيرممكن بودنش تظاهر ميكنن