2013-04-25 ساعت 00:22
یلدا جان انشالله
وای نگو شادزاد منم فکر کنم ترس اونروز که میرمو همش میکنم که کارم طول میکشه
الان که نوشتتو می خوندم چشام بارونی شد بابا خوشبحالت که همسرت اینجاست وای خدا اونروزو بیار ولی با صبر و خوشی.وای الان خانوادت چه جورین؟چمدونا حاضره؟وای بچه ها من نمیتونم اخه اونروزو تصور کنم میترسم انگار! چرا مگه دوست ندارم نامزدمو!!؟نمیدونم
چراااا
وای نگو شادزاد منم فکر کنم ترس اونروز که میرمو همش میکنم که کارم طول میکشه


ازدواجی
دریافت رسید نامبر 20dec
approv: 5dec
دریافت رسید نامبر 20dec
approv: 5dec