(2010-01-26 ساعت 03:38)rasarasa نوشته: عارضه دیگری که ممکن است هر کسی که مثل من مجبور شود در عرض 3ماه ،7 بار تغییر مکان دهد،به آن دچار شود، چیزیست که من آنرا "گم شدن در زمان و مکان" مینامم.من وقتی کوچک بودم این اتفاق خیلی برایم می افتاد و اگر جای خوابم عوض می شد وقتی بیدار می شدم چندین ثانیه طول می کشید که مغز من تجزیه و تحلیل کند که من کجا هستم! البته بعدها دیگر مغزم خیلی آلرت شد و دیگر هیچوقت نتوانستم مثل دوران کودکی طوری بخوابم که زمین و زمان را از یاد ببرم. حتی اگر نصف شب کسی از بالای سرم رد شود ناخودآگاه من میداند که آیا من در جایی هستم که چنین اتفاقی عادی است و یا اینکه من باید از جایم بپرم. من تا ده سال پیش هم اینطوری نبودم ولی از زمانی که یک دزد از کانال کولر وارد خانه مان شد دیگر نتوانستم مانند قبل آنچنان عمیق بخوابم و فکر می کردم که حتی یک دزد ممکن است از چاه فاضلاب دستشویی هم وارد خانه شود!
در این عارضه شخص به دلیل تکرر تغییر مکان ،آگاهی به محیط از ناخودآگاهش پاک شده و در زمان ومکان گم میشو.د این عارضه معمولا درچند ثانیه، هنگام بیدار شدن از خواب ،رخ میدهد و بعد به سرعت آگاهی و واقعیتِ موجود ،جای آنرا میگیرد.
به اینصورت که در لحظۀ جدا شدن از دنیای خواب و سُر خوردن در بیداری ،قبل از اینکه چشم باز کنی یادت نیست که در چه مکان و چه زمانی قرار داری.
بدون باز کردن چشم نمیتوانی موقعیت جغرافیایی که هستی را تشخیص بدهی و نمیدانی الان در کدام اتاق قرارست چشم باز کنی؟ درکدام خانه ای ؟در کدام شهر یا کشور؟ تختی که رویش خوابیدی چه شکلیست؟ پنجره کجاست؟ درِ اتاق، کدام سمت است؟ کنار تخت چیست؟ سرت در کدام جهت جغرافیایی قرار گرفته؟ اولین کسی که میبینی کیست؟ مادرت؟همسرت؟ خاله؟ کی؟...
البته تمام این اتفاقات در عرض چند ثانیه ای قبل از اینکه چشمت را باز کنی می افتد و حس عجیبی از گم شدن در زمان و مکان را به آدم میدهد ،که البته برای من هیجان انگیز است.و خودم گاهی به عمد کشش میدهم و مثلا تصور میکنم که در 17 سالگیم روی تخت بچگیهایم هستم و الان مامان مرا برای صبحانه صدا میکند .
و چون در آن لحظات هیچ پیش زمینۀ ذهنی در مورد مکانم ندارم ،تخیل کردن، بازیِ لذتبخشی میشود که چند ثانیه میتوانی مثل واقعیت باورش کنی! و هیجان انگیز است! مخصوصا که نمیدانی وقتی چشم باز میکنی با چه منظره ای روبرو میشوی.
البته حس گم شدن در فضا ،برای من که همیشه در حال موشکافی واقعیتم و نمیتوانم خودم را گول بزنم حس لذتبخشیست . شاید اگر کسی با روحیه ای متفاوت به این عارضه دچار شود مثل من لذت نبرد.
هرچند که این قضیه گذراتر از آنست که بتوان اسم عارضه را روی آن گذاشت ولی برای خودش سرگرمیی ست در روزهای اول پس از هجرت!
با آرزوی موفقیت برای شما