2010-07-09 ساعت 13:59
لیلی منم که 21 سالگی میام اونجا اینطوری میشم ؟!
به نظرم آدمهایی مثل من و نامی شاید چون دیگه راه برگشت نداریم، همش فکر می کنیم همه پل ها را خراب کردیم، مثلا دانشگاه را ول کردیم و خانواده رو ول کردیم و ... نمی تونیم برگردیم، وقتی از جمع دوستان و خانواده میریم به آغوش تنهایی آمریکا، همش به این فکر می کنیم که چرا اومدیم. من برای این که سریع مشغولیات پیدا کنم ، می رم دانشگاه ! منتظر هم نمی مونم in-state شم . اونجا آدم هم دوستای جدید پیدا می کنه هم انقدر مثل خودش رو می بینه که برای آدم همه چی عادی می شه
البته من تجربه ای از مهاجرت ندارم ولی این تنها راه حلی هستش که برای همسن های خودم به ذهنم می رسه !
به نظرم آدمهایی مثل من و نامی شاید چون دیگه راه برگشت نداریم، همش فکر می کنیم همه پل ها را خراب کردیم، مثلا دانشگاه را ول کردیم و خانواده رو ول کردیم و ... نمی تونیم برگردیم، وقتی از جمع دوستان و خانواده میریم به آغوش تنهایی آمریکا، همش به این فکر می کنیم که چرا اومدیم. من برای این که سریع مشغولیات پیدا کنم ، می رم دانشگاه ! منتظر هم نمی مونم in-state شم . اونجا آدم هم دوستای جدید پیدا می کنه هم انقدر مثل خودش رو می بینه که برای آدم همه چی عادی می شه

از پاسخ به پیام خصوصی معذورم. 
شماره کیس: 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس : June 2011 9
دریافت ویزا : 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011

شماره کیس: 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس : June 2011 9
دریافت ویزا : 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011