2010-07-18 ساعت 14:45
سلام حمید خان. درست میفرمایید. گاهی وقتها یه اتفاق کوچک و عادی مسیر زندگی آدم رو عوض میکنه. اگه زبان فارسی, مسیر زندگی شما رو اینقدر عوض کرده, اندک بضاعت ما در زبان انگلیسی, ما رو به اینجایی که هستیم رسونده. و تا حالا خیلی اتفاقای خوب به واسطه همین علاقه و یادگیری زبانهای مختلف از جمله انگلیسی و فرانسه برام افتاده.
یه معلم ادبیات فارسی دبیرستان داشتیم که آرزو میکنم هرجا هست مثل شما همیشه سالم و سعادتمند باشه, یه جمله ازش همیشه تو گوشم مونده, میگفت اگه یاد بگیری از دیوار راست هم بالا بری خوبه, بالاخره یه روز به دردت میخوره. منم از انجا که در شرایط سختی بزرگ شدم و با انواع محرومیت ها مواجه بودم, همیشه تشنه تجربه های تازه بودم و بیشتر از همه یادگیری زبانها و علوم جدید. اما اصولا چیزهایی که یادگرفتم, فقط برای دل خودم بوده و خیلی به دنبال کسب مهارتهایی نبودم که به قول معروف به درد دنیا و آخرتم بخوره یا بشه از اون راه یه لقمه نون در آورد.
حالا هم از سر حسن تصادف روزگار, رشته مهندسی خوندیم و در وزارت علیّه به کار مشغول شدیم. علمی هم که اندوختیم اونقدر تخصصی هست که اگه روزگاری این طلای سیاه, به قهر روی از آدمیان بگرداند و در رگهای زمین جاری نگردد, عنقریب از گشنگی تلف شده و به دیار باقی خواهیم شتافت! ... نیست در لوح دلم جز الف قامت یار--- چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
به قول مادر بزرگ ها بعد از 25 سال درس خوندن هنوز بلد نیستیم یه لامپ عوض کنیم.
شعر و شاعری هم شاید به نوعی هیجان های زودگذر جوانی و روزگار عاشقیت بوده: همه قبیله من عالمان دین بودند--- مرا معلم چشم تو شاعری آموخت. بازهم اعتراف میکنم شعر و شاعری به ما نیامده.
ولی خب, همیشه تونستم خدا رو شکر از بضاعت علم و هنر اندکی که داشتم استفاده کنم و به قول معروف گلیم خودم رو از آب بیرون بکشم. حالا هم بسیار خوشبین و امیدوارم که آمریکایی ها قدر هنر و دانش ما را خواهند دانست و خلاصه ما قادر خواهیم بود که چرخی از چرخی اون مملکت رو هم بچرخونیم!
ببخشید که ما زیادی حرف زدیم. به هر حال پیدا کردن کسی که به دردل های آدم گوش بده تو این زمانه غنیمته.
ما همیشه منتظر شنیدن حرفهای شیرین و تجربیات با ارزش شما هستیم. زنده و پایدار باشید.
یه معلم ادبیات فارسی دبیرستان داشتیم که آرزو میکنم هرجا هست مثل شما همیشه سالم و سعادتمند باشه, یه جمله ازش همیشه تو گوشم مونده, میگفت اگه یاد بگیری از دیوار راست هم بالا بری خوبه, بالاخره یه روز به دردت میخوره. منم از انجا که در شرایط سختی بزرگ شدم و با انواع محرومیت ها مواجه بودم, همیشه تشنه تجربه های تازه بودم و بیشتر از همه یادگیری زبانها و علوم جدید. اما اصولا چیزهایی که یادگرفتم, فقط برای دل خودم بوده و خیلی به دنبال کسب مهارتهایی نبودم که به قول معروف به درد دنیا و آخرتم بخوره یا بشه از اون راه یه لقمه نون در آورد.
حالا هم از سر حسن تصادف روزگار, رشته مهندسی خوندیم و در وزارت علیّه به کار مشغول شدیم. علمی هم که اندوختیم اونقدر تخصصی هست که اگه روزگاری این طلای سیاه, به قهر روی از آدمیان بگرداند و در رگهای زمین جاری نگردد, عنقریب از گشنگی تلف شده و به دیار باقی خواهیم شتافت! ... نیست در لوح دلم جز الف قامت یار--- چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
به قول مادر بزرگ ها بعد از 25 سال درس خوندن هنوز بلد نیستیم یه لامپ عوض کنیم.
شعر و شاعری هم شاید به نوعی هیجان های زودگذر جوانی و روزگار عاشقیت بوده: همه قبیله من عالمان دین بودند--- مرا معلم چشم تو شاعری آموخت. بازهم اعتراف میکنم شعر و شاعری به ما نیامده.
ولی خب, همیشه تونستم خدا رو شکر از بضاعت علم و هنر اندکی که داشتم استفاده کنم و به قول معروف گلیم خودم رو از آب بیرون بکشم. حالا هم بسیار خوشبین و امیدوارم که آمریکایی ها قدر هنر و دانش ما را خواهند دانست و خلاصه ما قادر خواهیم بود که چرخی از چرخی اون مملکت رو هم بچرخونیم!
ببخشید که ما زیادی حرف زدیم. به هر حال پیدا کردن کسی که به دردل های آدم گوش بده تو این زمانه غنیمته.
ما همیشه منتظر شنیدن حرفهای شیرین و تجربیات با ارزش شما هستیم. زنده و پایدار باشید.
Impossible n'est pas français!