2011-01-25 ساعت 22:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-01-25 ساعت 23:32 توسط frozen mind.)
(2011-01-25 ساعت 16:52)gadfly نوشته: سلام به همه دوستان
من این شعر زیبا از استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی دکتر خسرو فرشیدورد که ...
شعر بسيار زيبايي است.
محض اطلاع دوستان عرض كنم كه زندگينامه زندهياد فرشيدورد را مي توانيد از اينجا مطالعه فرمائيد.
------------------------------------------
نام ايشون براي من خاطره انگيزه ... خاطرهي يك سيلي آبدار و اخراج از كلاس ...


دوم دبيرستان بودم. مدرسهي ما به مدرسهي ياغيها و ارازل و اوباش معروف بود و من ِ بچهي سادهي شهرستاني قاطي اونا بُر خورده بودم

يك روز دبير فارسي (كه خيلي دوستش داشتم و هنوز هم دارم) وارد كلاس شد و بعد از سلام، بي مقدمه گفت: «فرشيدورد ...» من پريدم وسط حرفش و گفتم: «نه آقا، فرشيد بهزادي فر (يكي از همكلاسي هايم)»! آقاي دبير دوباره تكرار كرد: «فرشيدورد ...»، من هم دوباره پريدم وسط حرفش و ... يهو دبيرمون با هيكل و قد و قواره بزرگش اومد طرفم و يه سيلي محكم نثارم كرد و از كلاس بيرونم انداخت!!
نگو بيچاره مي خواسته درس جديد رو شروع كنه و من نمي ذاشتم!

[en] PD: Jan. 6, 2001
Visa: July 2012
F4
[/en]
Visa: July 2012
F4
[/en]