کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
آرشیو سفرنامه های 2011
در تاپیک‌های سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی ٬ سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا و سفرنامه و تجربه مصاحبه در سایر کشورها سفرنامه‌های بسیاری وجود دارد که در حجم عظیم پست‌های تشکر و پرسش و پاسخ تقریباً گم می شوند . در این تاپیک قصد داریم تمام سفرنامه‌های دوستان عزیز برنده ۲۰۱1 را جمع‌آوری کنیم.
این تاپیک قفل شده و ارسال جدید فقط توسط مدیر‌ها میسر است. کاربران برای نوشتن سفرنامه به همان تاپیک‌های ذکر شده مراجعه کنند. مدیر‌های سایت پست‌های شما را به اینجا کپی خواهند کرد.
**************************
جهت مشاهده موضوع مشابه در انجمن برندگان سال 2010 اینجا را کلیک کنید.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: loony ، Linspire ، amir_ebrahimi99 ، petros ، kaveh1979 ، 1979SAM ، AMIN3Y ، OMID_R ، User ، maryam_goli ، b!ta ، mavarfan ، elnaz295 ، DLT ، sorena ، ابی22 ، alirezagh ، Homer ، bfarhadm ، ravian ، SH1A2R3 ، payam62 ، ASALI ، Hamid_110
(2010-10-08 ساعت 13:30)maryam_goli نوشته:  سلام خدمت دوستان

بخش اول:

1 )تهیه بلیط انکارا:
من بلیطم(تور) رو ازاژانس هواپیمایی برج گرفتم...همینم بگم که این آژانس بدون برنامه ریزی بامن تماس گرفت و گفت قیمت بلیط رفته بالا در صورتی که به قول خودش تحت شرایطی قیمت بلیط رفته بالا ...حالا من یک هفته قبل پول بلیط رو پرداخت کرده بودم خیلی ناراحت شدم با دوستانم که مشورت کردم و چند جا تماس گرفتم صلاح دیدم اژانس رو تغییر ندم و بنابر دلایلی مجبور شدم هتل رو تغییر بدم...تا قیمت پرداختی قبلی برام در بیاد .

2)ورود به انکارا:
دقیقا 7:30 صبح انکارا رسیدم,ترانسفرم از کارمندای جزیره بهشت بود ,آقایی به نام موسوی بود, که خیلی مودب و دارای روابط عمومی بالا بودن ,خلاصه یک چند دقیقه صبر کردیم تا بقیه مسافر ان که از هتل های دیگه بودن سوار ون بشن,کارمند جزیزه بهشت به مسافرا پیشنهاد کرد که در قبال پرداخت مبلغی کارهای سفارت و مدیکال رو انجام بدن ومن به خودم گفتم که عمرا همچین پولی بدم..Tongueخلاصه بعداز اینکه ترانسفر ما رو گذاشت وارد هتل(بیوک ارشان) شدم تعریفش رو از بچه ها شنیده بودم برا همین شکه نشدم Cool....این هتل این وقت سال مناسبه چون نه سیستم گرمایش مناسب داره و نه سیستم خنک کننده ...انکارا سرده اگر رفتید لباس گرم ببرید سرما نخورید ....
خلاصه قرار شد 10:30 دقیقه وسایلم بزارم تو اتاق کارمندای هتل بد نبودن من هم چون دیدم تا 10:30 هنوز .وقت دارم به کارمند هتل گفتم که مراقب وسایلم باشه تا برگردم....حالا می خواستم شا هکار کنمBig Grin رفتم مطب دکتر اونگان رو پیدا کنم با یک نقشه کوچولو که اقای موسوی بم داده بود حالا پرسون پرسون از ترک ها می پرسیدم بنده های خدا خیلی همکاری کردن با اینکه انگلیسی بلد نبودن ولی این وسط چند نفر بلد بودن....
حالا پیدا کردم ولی من برا روز بعد وقت معاینه داشتم....خیلی حس بدی بود Sadبخاطر اینکه کارمند دکتر اونگان بهم گفت نمیزاره که من مدیکالم رو اونروز انجام بدم چون من فرداش نوبت داشتم.کاش نمی گفتم مصاحبه ام فرداست شاید کارم رو انجام میدا حالا این زبون ما چرخید و راستشو گفتیم که کاش حرف نمیزدم سکوت ت ت....
حالا پیاده برو تا هتل چه پا دردی گرفتمRolleyes می خواستم مثلا به قول خودم راه رو پیدا کنم یا به قولی اشراف پیدا کنم...رفتم هتل وسایلم رو که گذاشتم تو اتاق اومدم تو لابی پر ایرانی که این هتل به داشتن مسافر زیاد ایرانی معروف بود....یکمی که گذشت دوست پیدا کردم...چه دوستان خوبی که همگی گل و گلاب بودن

چند تا زوج بودن که خیلی گل گلاب بودن و یک خواهر برادر گل بودن یکی از برندگان2010 بود که مادر و نامزذش یرای بای بای کردن ا ومده بودن که این خانواده مهربون باعث شدن منم با بقیه دوستان اخت بگیرن ...یک اقایی هم بود که شیرازی بود و از کمک کردن دریغ نمی کرد ....این دوستمون بم گفت برای اینکه دکتر اونگان الکی بم واکسن نزنه که البته که من ههمه رو تو ایران زده بودم غیر آبله مرغون : قبل از اینکه دکتر اونگان دست به کاری بشه بش بگم من همه رو زدم غیر ابله ...خلاصه شب قبل از معاینه ما رفتیم پارک با دوستان خلاصه گروهی بودیم حدود یازده نفر دوستان گفتن بریم شهربازی پارک چشمتون روز بد نبینه پیشنهاد شد که سوار یکی از وسیله های خوفناک بشیم ما هم رفتیم الفاتحه من سنگ کوب کردم ...وی هی من به دوستان میگفتم اگه جواب معاینم جزو عجایب در بیاد بگم از همشینی با رفقا ناباب بوده و اینا من رو اغفال کردن....Big Grin
خلاصه ما اون شب رو تا هتل با یک آقای اصفهانی که صدای خیلی زیبایی داشت و برای ما اواز می خوند البته همه اونجا خواننده بودند....با دست زدن تا چند قدمی هتل پیش بردیم که باعث شد ملت ترک از مدیحه سرایی و اوازخوانی حیرت زده بشن .......Big Grin

مطب دکتر اونگان:
90:30 صبح مطب دکتر اونگان حضور داشتم ,معاینه ها رو انجام دادن ولی بخاطر اینکه یک هفته قبل سرما خوردگی و سرفه های شدید داشتم یک بار دیگه ازم ایکس ری چست رو گرفتن...چون درست نفسم رو نمی تونستم نگه دارم یعنی نفس کم می اوردم با اموزش هایی که دوست شیرازی بم دادن بودن به دکتر گفتم که همه واکسن ها رو زدم غیر ابله و تاکید هم کردم , اونم نامردی نکرد ابله رو زد ...خلاصه کارم ساعت 3 تموم شد....و هزینه اش کم تر از 200 دلار شد...
ازمایش خون و ایکس ری چست:47$
معاینه دکتر و واکسن ابله 130 $
و قرار شد فردا 11:00 اونجا باشم تا جواب معاینه رو بگیرم چون شنبه بود,می خواستن زود تعطیل کنند.


To be continued

ادامه دارهBig Grin
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
(2010-10-08 ساعت 22:33)maryam_goli نوشته:  بخش دوم:
حالا دیگه کاری ندارم تا دوروز صبر کنم تا برم برای مصاحبه ....
خب این رو برای دوستانی می گم که قصد خرید دارن :Cool
برای خرید دوستان بهتر برن انکامال (مرکز خرید)
1)تنوع خرید پوشاک
2)فست فود
و غیره
قدرت انتخاب بیشتره من با مترو این من مسیر رو رفتم که می شد 2 لیر یک بارم شد 5/3 لیر البته رفت و برگشت حساب کردم ارزش نداره پول به تاکسی بدید چون چند برابر میشه بخصوص اگر تنها باشید
LC WAKIKI(جهت خرید پوشاک)
همه جای انکارا شعبه داره....قیمت هم مناسبه.....و کیفیت هم خوب....
خب این دو روز تمام شد....Tongue

4 اکتبر وقت مصاحبه:
دوشنبه است و ساعت 8:30 به وقت انکارا زمان مصاحبه منه....من 7:30 دم دره سفارت بودم...6 نفر جلوی من بود ن که خانم ها و اقایان مسنی بودن که فرزندانشون براشون اقدام کرده بودن ..
دو تا صف بودیم:1) ایرانی ها(ترکیبی از گرین کارد و لاتاری)
2)ترک ها
حالا دم سفارت و اعتماد به نفس هایی که ایرانی ها به من می دادن که خانمی حدودا 60 ساله که خودش مرادی معرفی کرد از مرادی تور و برای من جز تضعیف روحیه نبود .
ا عکس منو دید گفت عکست ایراد داره چون بخشی از موهام رو گوشام بود و گفت لیدرت چرا بهت نگفته!!!! گفتم من که لیدر ندارم گفت می فرستنت بیرون تو دلم گفتم حالا بزار من برم بعد ایه یاس بخون!!!
اگر من از اول میدیدم بهت میگفتم که بری عکس و غیره خلاصه ما هم اهمیتی ندادیم....
و درباره رشتم پرسید و کجا تحصیل کردی گفت دوماه کلیرنس رو شاخت بازم ما خودمون رو زدیم به کوچه علی چپ حالا کجاست خدا میدونه!!!! Big Grinو لی خدایش هر چقدر ادم محکم باشه این جور ادم ها استرس وارد می کنن....
چون قبلا تو ایران بعضی ها عنایت کرده بودند و این استرس رو برای ما کادو پیچ کرده بودندTongue
تقریبا ساعت 7:50 دقیقه درباز شد
خلاصه دوتا صف بودیم یک چنتا ایرانی رد کرد و یک چنتا ترک خلاصه....ولی خدایش اون موقع صبح از سرما ترک برداشتم...
از در گیت اول که وارد شدیدم وارد گیت دوم بازم پشت صف ایستادم برای ورود به گیت سوم به ترتیب وارد می شدیم باجه ایرانی ها برای تحویل مدارک جدا از باجه ترک ها بود...
اصل مدارکی که من دادم :
شناسنامه
کارت ملی
پاسپورت
جواب ازمایش مدیکال البته سی دی رو بهم پس داد
2 قطعه عکس 5 در 5
اخرین مدرک تحصیلی , مدرک کارشناسی و ریز نمرات دوره کارشناسی ارشد رو به اون خانم دادم ...چون هنوز مدارک کارشناسی ارشدم کامل نبود البته من یک نامه از کالج همراه با خودم برده بودم که به افیسر برای تایید اون ریز نمرات بدم...
ولی به عکسم هم یکمی ایراد گرفت ولی گفت اگر کامپیوتر قبول نکرد برو بگیر خدا رو شکر جناب کامپیوتر قبول کردندWink در ضمن اون خانم ایرانی بود و خیلی هم همکاری می کرد البته همه ی کارمندای سفارت امریکا خوش برخورد بودند و لبخند بر لب داشتند
خلاصه این خانم خوش برخورد بم گفت می خوای مصاحبه ات به فارسی باشه یا انگلیسی!!!! منم گفتم انگلیسی فکر کردم شاید امتیاز باشه حالا نمیدونم هست یا نیست هر کی یک چیزی میگه الله اعلم....یک شماره داد دستم و یک برگه که راهنمای انگشت نگاری که به زبان انگلیسی و فارسی و ترکی بود ...

شماره ها که اعلام میشد البته تصویری شماره باجه که باید می رفتیم رو کنارش میزد کلا 7 تا باجه بود اگر درست یادم مونده باشه ....
کلا شمارم سه بار اعلام شد البته اعلام شمارها به ترتیب نبود یعنی ترتیبی نداشت ولی سریع کار انجام می شد و اصلا استرس نداشتم.
دفعه اول : شمارم اعلام شد بخاطر این بود که من دوبار مدارکم رو دی اچ ال کرده بودم چون اون زمان من اشتباه جزیی کرده بودم و با کی سی سی مکاتبه کرده بودم گفته بودند دوباره بفرست و من هم فرستادیم .یک امضا کردم یک ادرس پستی در امریکا نوشتم همچنین پرداخت 819$ به این دلیل ادرس پستی رو خواست که من ادرس رو ننوشته بودم .
داشت یادم می رفت اون خانم ایرانی ازم برگه اسپانسر یا تمکن مالی رو خواست ولی من قبلا همه رو پست کرده بودم البته من اسپانسر نداشتم یک گواهی از بانک داشتم و سند زمین بدون ارزش گذاری .
دفعه دوم: برا انگشت نگاری بود خانم بسیار مهربانی بودند
دفعه سوم برای مصاحبه :
مصاحبه من خیلی ساده بود اصلا حس نکردم مصاحبه است
ازم پرسید کجا درس خوندی !!! ایا کار دولتی داشتی !!!ایا در هند همراه با تحصیل مشغول به کار بودی من هم حقیقت رو گفتم...بعد گفت قسم بخور منم قسم خوردم و امضا زدم.
و مدارکی که هم بش دادم: اصل سوء پیشنه هندم و نامه ای که از کالج برای تایید ریز نمراتم
همه مدارک اصلم مثل شناسنامه ,کارت ملی, ریز نمرات کارشناسی ارشد,نامه کالج رو بهم پس داد غیر سوءپیشنه که گفت برات با مدارک دیگت می فرستیم
کارت سفید بم داد گفت برو UPS منم رفتم چند لیری پرداخت کردم گفتند 3 الی 4 روزه دیگه پاست میاد دم هتل ویک رسید داد که با استفاده TAKIP NO تو سایت UPS روند ارسالش رو بعد از ساعت 4 اعلام میکردکه ایا به پست تحویل داده شده یا خیر رو پیگیری کنم که خدا رو شکر ساعت 8 من که چک کردم به UPS ارسال شده بود من خیلی خوشحال شدم چون فردا روزی مصاحبه پاکت نامه همراه پاسم رسید..همراه با پاسپورت مدارک دیگه که تو پاکت زرد رنگ هست فرستاده شد که پاکت زرد رنگ رو نباید باز کنیم که یک برگه صورتی رنگ بود که نوشته بود لطفا پاکت زرد مربوطه را باز نکنید چنتا برگه اچار در ارتباط با سوشیال سکیورتی و مالیات هم بود
مدارک اضافی که فرستاده بودم رو هم پس دادن .همراه با اون فرم های اولیه و عکس که فرستاده بودم به عنوان مدارک اضافی همراه با بسته پستی .....
و از خوشحالی دنبال تلفن میگشتم با خانوادم تماس بگیرم ....
حرف از تلفن شد تلفن کارتی 4 لیر و 5 لیری بود 4 لیری راحتر بود 5 لیری خیلی تشریفات داشت چون سیستم هوشمند بود .
روز اخری که داشتم بر میگشتم فاجعه رخ داد چون ترانسفرم ما رو به هتل ددمان انتقال داد برای گرفتن ون بزرگتر و وسایلم جا موند تو هتل ددمان وقتی رسیدم فرودگاه تازه متوجه شدم ولی اقای موسوی با یک ترنسفر دیگه که برای آژانس دیگه برای جابجایی مسافراش توهتل ددمان بود هماهنگ کرد و وسایلم رو فرستادن...

همه چی به خیر و خو بی گذشت

امیدوارم این مطالب رو که نوشتم به درد دوستان بخوره
من هنوزم دینم رو به مهاجر سرا ندادم چون دوستان خیلی کمکم کردن...SmileSmileSmileSmileSmile
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
سلام مهاجرسرا (با اجازه آدونیس که همیشه به این شکل خطاب می کرد)
فکر می کنم تنها کسی هستم که پیش از مصاحبه سفرنامه اش رو می نویسه. تلاش می کنم کاربردی بنویسم تا کسی خواست مسیر من رو بره براش مفید باشه.
چون سفرنامه رو در طول سفر می نویسم بنابراین زمان بعضی از فعل ها ممکن است حال یا آینده باشد. به ترتیب با جلو رفتن قسمت های بعدی را به آن اضافه می کنم.

ما برای سفر به آنکارا راه زمینی-هوایی رو انتخاب کردیم. از تهران تا ارومیه با ماشین شخصی اومدیم و از ارومیه تا وان (ارومیه- نقطه مرزی سرو- یوکسکوا- وان) رو با تاکسی و ون و از وان تا آنکارا با هواپیما
سه شنبه 26 اکتبر مصاحبه ما خواهد بود در آنکارا. ما برای روز شنبه وقت دکتر گرفتیم (یکشنبه ها تعطیل است و به ناچار بیش از چهار روز زودتر می باید آنکارا می بودیم)
ما روز 5 شنبه ساعت 8 صبح حرکت کردیم به سمت ارومیه و ساعت 18 (با احتساب همه توقف های ما در طول راه و در دریاچه زیبا و خشک شده! ارومیه) رسیدیم ارومیه.
هتل خرم هتل تمیز و ارزانی بود که شب را آنجا گذراندیم. همانجا 260 لیر از صرافی روبروی هتل پارک ارومیه خریدیم (هر لیر 765 تومان)
ماشین را هم در پارکینگ طبقاتی واقع در خیابان عطایی پارک کردیم (هرشب 1800 تومان)
همان شب هم با یک تاکسی هماهنگ کردم برای فردا صبح که ما رو از هتل برسونه مرز سروSeru (9000 تومان که من بهش 10000 تومان دادم).
روز جمعه (که امروز هست: تاریخ نگارش این قسمت) پرواز ما از وان به آنکارا ساعت 20 است. ساعت 8 صبح از هتل حرکت کردیم. تا مرز سرو (50 کیلومتر) نزدیک به چهل دقیقه طول کشید.
نکته مهم: در بازرسی لب مرز اگر از شما پرسیدند قصد شما از سفر چیست؟ علت اصلی را بگویید: (آیکن چشمک) تفریح! و اگر باز هم سوال پرسیدند، به هیچ وجه مقصد اصلی که سفارت هست رو اعلام نکنید. بازرسی مرزی از من می پرسید: بعضی ها از روی اینترنت! ثبت نام می کنند برای لاتاری!! من هم بطور ضمنی تایید کردم که این کار، درست نیست!!! (باز هم آیکن چشمک)

تشریفات قانونی مرزبانی و گمرک و ورود/خروج کمی کمتر از 20 دقیقه طول کشید. (عوارض هر نفر در مجموع 12000 تومان که همانجا پرداخت می کنید.)
از مرز که رد شدید از شنیدن صدای بلند اهالی ترکیه تعجب نکنید! اصولا با صدای بلند حرف می زنند. آن طرف مرز ون های زیادی منتظر هستند. ظرفیت هر ون 9 نفر است و خیلی زود تکمیل می شود. کرایه هر نفر از سرو Seru تا اولین شهر مرزی ترکیه "یوکسکوا Yuksekova: یوک سِ کو وا (با نام محلی گور Gavar)" 7.5 لیر ترک است مسیر جاده کوهستانی و بسیار زیباست. در طول 45 دقیقه مسیر وان-یوکسکوا (55 کیلومتر) از آن لذت ببرید. به محض پیاده شدن از ون، همانجا ون های به مقصد وان منتظر شما هستند. و خیلی زود تکمیل می شوند. (ظرفیت باز هم 9 نفر اما ون های شیک تر و راحت تری از ون های قبلی دارد.)
از یوکسوکوا تا وان 3.5 تا 4 ساعت طول کشید. می توانید استراحت کنید. می توانید سفرنامه های فبلی را گه پرینت گرفته اید بخوانید، یا می توانید از طبیعت زیبای وان لذت ببرید. سد دریاچه وان و رودخانه وان که هم مسیر شماست.
ما ساعت 14.5 رسیدیم وان. در حالیکه پرواز ما ساعت 20 است.
از زمانیکه از مرز عبور کردیم و در ون نشستیم، چون تنها کسانی بودیم که نمی توانستیم آذری حرف بزنیم، یکی از هموطنان بسیار خوب و خونگرم ارومیه به ما کمک کرد. از ترجمه حرف های راننده، تا رساندن منظور ما به دیگران، کمک به ما در انتخاب نوع غذایی که در میانه راه می خواستیم نوش جان کنیم (موساکا که خوشمزه بود: برای دونفر 14 لیر شد) و زمانی که رسیدیم وان. ایشون در وان آشنا داشتند که مغازه دار بود. یکراست رفتیم مغازه ایشون، کوله هامونو گذاشتیم پیش ایشون و رفتیم توی شهر. کمی توی شهر گشتیم و جاتون خالی چای و نسکافه هم میل شد و از پاساژها هم دیدن کردیم. ساعت 16.5 هم که می خواستیم بریم فرودگاه، برامون تاکسی (که آشناشون بود) صدا زدند و با 20 لیر مسیر 10 دقیقه ای مرکز شهر تا فرودگاه رو اومدیم. فرودگاه هم خلوت و متاسفانه اینترنت مجانی نداره!
بلیت رو قبلا با همکاری ساشای عزیز از برندگان 2010 از یک آژانس در ارومیه اینترنتی خریده بودم: وان-آنکارا، رفت و برگشت برای دونفر: 270 هزار تومان، به گفته ای دیگر هر نفر 135 هزارتومان. هر چه زودتر بلیت بخرید، ارزانتر می خرید. (هر نفر 87 هزار تومان هم بود که من از دست دادم چون دیر اقدام کردم!)
الان هم در فرودگاه وان کارت پرواز رو گرفتیم و داریم میریم برای پرواز!
تاپیک استانبولی در سفر که ساشا نوشته بسیار کمک می کند. مرسی ساشای عزیز.
نقاطی که اینترنت وایرلس مجانی داره:
مرز سرو- گمرک ترکیه. من با موبایل از همونجا مهاجرسرا رو زیارت کردم!
در شهر وان، یک پارک کوچک درون شهر کنار بیمارستان. (تاپیک استانبولی در سفر رو اونجا روی موبایل بارگذاری کردم.)

ادامه دارد.
وان/فرودگاه وان/ 19:07 وقت ترکیه

(2010-10-24 ساعت 12:37)User نوشته:  ادامه سفرنامه...
پرواز ما از وان به آنکارا 1:30 دقیقه طول کشید. کیفیت پروازهای داخلی ترکیه هم بسیار مناسبه. ایرباس 320 ترکیش 30 دقیقه تاخیر داشت. پذایرایی بسیار مختصری هم داشتند. 8 کیلو داخل کابین و 12 کیلو چمدان قسمت بار می تونید با خودتون ببرید.(کوله من 12 کیلو بود اما بردم داخل، اما یک چمدان 8.800 رو اجازه ندادند ببریم داخل! ) نکته جالبی که باعث تعجب ما شد این بود که چمدان قسمت بار زودتر از اینکه ما وارد سالن بشیم اومده بود روی نوار نقاله بار! از این بابت اصلا منتظر نشدیم!
بیرون از فرودگاه اتوبوس های هاواش HAVAS منتظر هستند. (کوله یا چمدان رو خودشون کمک می کردند بگذارند داخل) کرایه اتوبوس هر نفر 10 لیر (معادل 7000 تومان) که یک مسیر 20 دقیقه ای رو طی کرد و ما رو تا نزدیکی یک ترمینال تاکسی رسوند. اینجا به ایتگاه متروی Ataturk kultru merkezi نزدیک است که با خط متروی قرمزرنگ METRO میشه به کیزیلای هم رفت.اما ما با تاکسی رفتیم هتل که کمتر از 10 دقیقه بود. کرایه تاکسی هم 15 لیر شد. (چون ما دیروقت رسیدیم با تاکسی اومدیم. دوستان می تونند با مترو بروند.)
من از تهران با یکی از ایرانی هایی که اینجا خونه داره هماهنگ کرده بودم که یکی از اتاق هاش رو برای یک هفته بگیرم. اما روز آخر نظرم عوض شد و هتل اوزیلهان رو رزرو کردم. شبی 54 دلار برای دابل (البته به ما تریپل داد!) اوزیلهان هتل شیک و بسیار تمیزی نیست. اما در مقایسه با هتل های دیگر و قیمتش مناسب است. (هتل متروپول Metropol هم هتل خوبی بود که تا 70 دلار برای دابل قیمتش رو آورد پایین. هتل آرگنتوم هم هتل بسیار شیک و تمیزیست البته کمی گران 120 دلار برای دابل. هتل ارگن Ergen اما مناسب نبود. دست کم احساسی که ما داشتیم احساس خوبی نبود. به نظر می رسید نسبت به اوزیلهان تمیزتر نیست. همینکه به ما گفت به خاطر شما که ایرانی هستید به جای 80 دلار در شب، 50 دلار در شب می گیریم، ما گریزان شدیم! تحقیر تا این حد!)
---------------------
هتل اوزیلهان: 00903124174400
هتل ارگن: 00903124175906
هتل متروپول: 00903124173069
هتل آرگنتوم Argentum در خیابان آرژانتین:00903124262656
------------------
دکتر اونگان:
ساعت 9 صبح وقت قبلی داشتیم. اما ساعت 9:30 رسیدیم. از هتل اوزیلهان تا مطب دکتر پیاده راه زیادی نیست. مطب دکتر اونگان در لابراتوار دوزن DUZEN LAB. قرار دارد. اگر خواستید از کسی آدرس بپرسید باید این نام را بدانید.
ابتدا طبقه 4 رفتیم. پاسپورت و یک قطعه عکس از ما گرفت. برگه آزمایش و پاس رو به ما داد و ما رو فرستادند طبقه سوم. (در برگه آزمایش نام تست VDRL دیده شد. تست تشخیص سیفیلیس) در طبقه سوم 95 دلار پرداخت کردیم برای خون و عکس قفسه سینه. که کمتر از 15 دقیقه طول کشید. (در ضمن نیاز به هیچ لیدر و یا هر نوع عامل دیگر برای انجام اینکارها ندارید.) بلافاصله که عکس قفسه سینه تمام شد باید می رفتیم طبقه 4 تا وقت بگیریم برای معاینه و واکسن از دکتر اونگان. منشی اونگان به ما گفت ساعت 11 جواب آزمایش ها آماده میشه. تا 11 منتظر باشید. رفتیم طبقه سوم تا 11 منتظر شدیم. 11 اومدیم بالا و منتظر دکتر اونگان شدیم (در این فاصله منشی دکتر هم برای ما ویدیوی یک کنسرت رو گذاشت!). اول من رفتم داخل. بعد از سلام از من تحصیلاتم رو پرسید. بعد گفت که دارو استفاده می کنی؟ "خیر". جراحی داشتی؟ "بله، ختنه دو نقطه دی!" بعد گفتش که تو ایران بهش میگین ختنه؟ "بله". من هم گفتم این مخصوص ایرنیها نیست. همه مسلمونها این جراحی رو دارند!
بعد گفت که آبله مرغون داشتی؟ به انگلیسی میشه: Chicken Pox . من هم گفتم مادرم بهم گفته بچه که بودم داشتم. اما من چیزی یادم نمیاد. دکتر هم گفت نتیجه آزمایش شما نشون میده که آنتی بادی آبله مرغان نداری تو خونت؟ من هم جواب دادم: من یک میکروبیولوژیستم و میدونم بعد از ابتلا به آبله مرغان آنتی بادی ساخته میشه. اما اگر آزمایش شما این رو نشون نمیده، باید به یکی از این دو شک کرد! یا من مادر من اشتباه کرده، یا آزمایش! دکتر هم گفت پس من هم به مادر شما اطمینان می کنم. اما برگشتی ایران چون خودت اهمیت این رو میدونی، اطمینان حاصل کن!
این از جریان واکسن! اما خوب من نوبت دوم واکسن کزاز رو نزده بودم، وقت نکرده بودم برم پاستور. بنابراین اون رو دریافت کردم.
معاینه هم شامل اینها بود:
روی تخت صداهای قلب رو چک می کنه. ضربه به قفسه سینه و شکم. بعد پشت رو چک میکنه و نفس عمیق. و همینطور گلو رو. تامام!! کلا کمتر از 7 دقیقه پیش دکتر بودم. آخر سر هم گود لاک به من گفت و بای!
بلافاصله هم خانمم رفت داخل. مداحل معاینه برای خانم هم مثل من بوده! ازش تحصیلاتش رو پرسیده بود و یوخده فرانسوی بلغور کرده بوده! (وو پغله فغانسه! در این حد) در مورد واکسن آبله مرغان هم همینطور! حتا جای آبله مرغان رو نگاه نکرده بوده! مثل من! اما ایشون هم نوبت دوم کزاز رو دریافت کرده بودند! آخر سر هم دکتر تشکر کرده بوده که سه روز قبل از مصاحبه اومدیم برای معاینه، و گله کرده بوده از کسانی که روز قبل و بدون وقت میان برای معاینه!
فراموشم شده بود بنویسم» هزینه واکسن و معاینه برای دونفر ما 240 دلار شد. (آزمایش خون و عکس قفسه هم قبلا 95 دلار شد= هزینه کلی مدیکال335 دلار برای دو نفر با احتساب فقط واکسن کزاز برای هر دو)
بعدش هم گفت دوشنبه ساعت 3 بیاییم برای جواب.
کلا سه ساعت و نیم مدت زمانی بود که ما در لابراتوار دوزن بویدم برای همه آزمایش ها و معاینه و واکسن.
فعلا هم کمی شهر تمیز آنکارا رو می گردیم و کمی هم خرید تا فردا پس فردا!
یک شنبه/11:00 آنکارا-
ادامه دارد...

(2010-10-29 ساعت 11:35)User نوشته:  قسمت اول
قسمت دوم
ادامه سفرنامه - قسمت 3:
مصاحبه
ما روز شنبه آزمایش ها و معاینه رو انجام دادیم (کل هزینه مدیکال برای دو نفر (واکسن کزاز برای هر دونفر) شد 335 دلار) و دوشنبه ساعت 16:30 رفتیم برای جواب ها. (قرار بود ساعت 2-3 بریم) وقتی رفتیم مطب دکتر خیلی شلوغ بود. منشی تا ما رو دید جواب ها رو به ما داد و گفتش که همه چیز خوب بوده. تاکید کرد که CD رو باز نمیکنید تا زمان ورود به آمریکا.
بعد از دریافت جوابهای مدیکال سر راهمون یک سر رفتیم تا سفارت. سفارت درتقاطع خیابان جی.اف.کندی-پاریس و بلوار آتاتورک قرار گرفته. در حالیکه لابراتوار دوزن (دکتر اونگان) بالاتر (یا دقیقتر بگم در جنوب این تقاطع و نزدیک به خیابان های Polonya و Kavaklidereh) قرار گرفته است.
دورتادور سفارت آمریکا با دیوار فلزی تیره رنگی پوشیده شده و تابلوهایی با سه زبان انگلیسی ترکی و فارسی اعلام می کنند: "اکیدا ممنوع است هرگونه عکسبرداری و فیلمبرداری”
سفارت دوتا درب دارد. از بلوار اتاتورک که وارد خیابان Nevzat tandogan می شوید ابتدا یک درب ماشین رو را می بینید که روش نوشته: MAIN GATE. بعد از این درب و بعد از یک پیچ 70-80 درجه به سمت چپ درب کنسولی را میبینید که یک کیوسک پلیس هم کنار آن قرار دارد.
مصاحبه ما ساعت 8:30 دقیقه بود. ما ساعت 8:00 از هتل پیاده رفتیم و 8:10 رسیدیم سفارت. صف بلندی پشت درب کنسولی تشکیل شده بود که مربوط به ویزاهای دانشجویی و توریستی (اکثرا ترک ها) بود. صف سمت راست کوتاه اما، و گرین بود! همه هم ایرانی. من و همسرم آخرین نفر بودیم. تقریبا 5 دقیقه توی صف بیرون ماندیم بعد نوبت ما شد وارد سفارت بشویم. با نشان دادن پاسپورت وارد شدیم. (اون دربی که معروف هست به تق تق کردن، رو دیدیم و هر دو درب برای ما تق تق کردند!) بعد از تق تق دوم وارد محوطه کوچک شدیم که صف اصلی و بلند مدت انجا بود. به ازای هر گرین کارتی 8-9 نفر توریستی وارد میشد.
نکته جالبی که اینجا بود این بود که تقریبا همه افراد توریستی زمانی که می خواستند وارد سفارت بشوند، درب خروج و ورود را اشتباه می گرفتند. در همه موارد ایرانی ها راهنماییشون می کردند که درب ورود اونیه که روش نوشته ورود! و باید بکشی درب رو به سمت بیرون!
یک توصیه هم بکنم: کلا توی صف، توی سالن از گفتگو با افراد دیگر پرهیز کنید. تا ذهن آرامی برای مصاحبه داشته باشید. و بخصوص از افرادی که امواج منفی از خود بروز می دهند دوری کنید. (کسانی که روی لب لبخند ندارند!)
بعد از این درب وارد که شدیم اون خانم هندی رو زیارت کردیم. ایشون به فارسی از شما مدارک رو می خواد. اگر قبلا مدارکی رو ارسال کرده اید و از شما مجددا خواست (مثل مدارک مالی و ترجمه ها) بهشون بگید که قبلا ارسال کرده اید. بعد از شما می پرسه مصاحبه به چه زبانی باشه. و شماره رو به شما میده.
دقیقا روبروی این خانم یک میز کوچک قرار داره که به احتمال زیاد سروکارتون به این میز همون روز مصاحبه میافته. مگر اینکه برگ آبی دریافت کنید. میز UPS
بعد از دریافت شماره وارد سالن می شوید. سالنی که گنجایش 87 نفر دارد. شماره شما سه بار روی تابلو اعلام می شود. بار اول برای اثرانگشت. یک خانم خیلی باحال و مهربان که قشنگ هم انگلیسی صحبت می کنه. فراموش نکنید وقتی شماره هاتون میافته و میرید برای اثر انگشت/پرداخت پول/ مصاحبه، بهشون لبخند بزنید و همون لحظه تاثیرش رو ببینید. بعد از اثر انگشت دوباره می نشینید تا شماره برای پرداخت پول بیافته. از قبل پول رو آماده داشته باشید. 819 دلار برای هر نفر. بعد دوباره می نشینید تا بار سوم که برای مصاحبه می روید.
مصاحبه رو حتما با سلام و احوالپرسی و خوش بش کردن شروع کنید. (به هر زبانی. فارسی یا انگلیسی) سوال هایی که در مصاحبه پرسیده می شه بسته به کیس فرق می کنه. هر قدر اطلاعاتی که قبلا در فرمها و در فرم آنکارا اعلام کرده اید، روشن تر و دقیق تر باشد، ابهامات کمتری باقی می مونه برای مصاحبه. اما به طور معمول این سوال ها رو می پرسند:
کجا کار می کنید؟ دولتی است یا خصوصی؟
دقیقا چه کاری انجام می دهید؟
سوال هایی که از ما پرسیدند همین دو بود. به اضافه اینکه در خوش و بش کردن اولیه هم ازمون پرسید فامیل در امریکا دارید یا نه.
(اگر بخوام جزیی تر بگم:
بعد از سلام و احوالپرسی /چون مصاحبه ما به زبان انگلیسی بود/ خانم آفیسر از ما خواست دست راستمان را بالا ببریم. سپس پرسید: آیا قسم می خورید که هرچه که در فرم ها اعلام کرده اید درست و بر مبنای واقعیت است. ما هم گفتیم بله. دوباره پرسید: آیا قسم می خورید هرچه که در طول مصاحبه اعلام می کنید درست و بر مبنای واقعیت است؟ "بله"
این از قسم خوردن ما. کسانی که به فارسی مصاحبه خواسته بودند قسم خوردن آنها به این شکل بود:آفیسر از آنها خواست دست راست را بالا ببرند و هرچه او می گوید آنها تکرار کنند. آفیسر می گفت: من قسم می خورم که هرچه که در فرم ها اعلام کرده ام راست و بر مبنای واقعیت است... "تکرار از سوی مصاحبه شونده" .. و هرچه در طول این مصاحبه می گویم راست و بر مبنای واقعیت است. "تکرار از سوی مصاحبه شونده”
بعد از قسم خوردن آفیسر از ما خواست فرم 230 رو (قسمتی رو که قبلا امضا نکرده بودیم) امضا کنیم. بعد پرسید فامیل توی آمریکا دارید؟ جواب از هر دوی ما. بعد از من پرسید کجا کار می کنید؟ حواب از من. دوباره پرسید دقیقا چه کاری انجام می دهید؟ من هم به طور مختصر اما دقیق پاسخ دادم و دیگه سوالی از من نپرسید.
بعد از خانمم پرسید: این جایی که کار می کنید دولتی است یا خصوصی؟ جواب از خانم. دوباره پرسید اما شما یک جای دیگه هم کار می کنید؟ جواب از خانم. بله اما اون به صورت پاره وقت است. بعد پرسید چه کار می کنید؟ جواب از خانم. اینجا رسما مصاحبه ما تمام شد. بعد که همزمان داشت توی کامپیوترش مطالبی رو وارد می کرد آفیسر پرسید زبان فرانسه بیشتر محبوبیت داره یا اسپانیایی؟ که من و خانمم هم که انگار چراغ سبز به ما نشان داده بودند، از جو مصاحبه اومدیم بیرون و کمی خودمانی تر گپ زدیم و جو رو کاملا برگردوندیم. خانم آفیسر چون قبلش داشت با یک خانم مسن ایرانی مصاحبه می کرد(و اون خانم کلی اذیتش کرد. سر سند خونه و سند ازدواج و قسم خوردن. آفیسر داشت جمله اول قسم رو می گفت که ایشون تکرار کنه، بعد ایشون یهو وسط قسم خوردن گفت کدوم فرم؟ چه فرمی" آفیسر گفت همون فرمهایی که قبلا فرستاده بودید؟... آفیسر بنده خدا کلافه شده بود) یک خورده عصبی شده بود، اما ما حالش رو سرجاش آوردیم!
در طول مصاحبه من برگه آبی رنگ را در پرونده خودم دیدم و فهمیدم که کلیرنس در انتظار هر دوی ماست. اما علاوه بر اون افیسر مصاحبه کننده فرم 9 سوالی را هم به من داد و توضیح داد که چه شکلی باید جواب و CVها رو ارسال کنم.در آخر هم گفت که همه چیز پرونده شما خوب است و هیچ مشکلی ندارد.
به نظر من تصمیم در مورد اینکه کلیرنس شامل یک کیس بشود یا نه قبلا توسط کی سی سی (یا سفارت؟ مطمئن نیستم) گرفته شده است. در زمان مصاحبه آفیسر تنها شدت (اگر واژه مناسبی باشد) کلیرنس را تعیین می کند. اینکه چه زمینه هایی مورد بررسی قرار بگیرند توسط آفیسر تعیین می شود. بنابراین با یک مصاحبه بدون استرس و با دادن کامل اطلاعات شاید بتوان روی این موضوع تاثیر مثبت گذاشت. البته اینها نتیجه گیری و نظر شخصی بنده است.
مصاحبه ما با خوش و بش کردن با آفیسر تمام شد و ما رو با فرم 9 سوال و برگه آبی راهی کرد.
بعد از مصاحبه اطلاعات لازم برای جواب به 9 سوال رو آماده کردم. جواب ها رو نوشتم. CV ها رو آماده کردم و به آدرس ایمیلی که نوشته شده بود فرستادم. و کمتر از 45 دقیقه بعد جواب آمد که اطلاعات دریافت شد اقدام لازم انجام می شود.
سه شنبه مصاحبه ما بود. پرواز برگشت ما 5 شنبه است. ما از هتل تا فرودگاه رو با تاکسی اومدیم 35 لیر. البته به پذیرش هتل گفتیم تاکسی، 60 و با تخفیف 555 و با چونه 50 تا قبول کرد. اما باز هم قبول نکردم. بعد از چک اوت اومدیم بیرون از هتل بلافاصله تاکسی اومد و با 35 لیر اومدیم تا هاوالانی/فرودگاه.
اگر پرواز داخلی دارید، فراموش نکنید نام شهر مقصد را به راننده بگویید تا شما را به سالن پروازهای داخلی ببرد. در غیر این صورت به صورت پیش فرض شما را به سالن بین المللی خواهند برد.

اما توصیه های من برای مصاحبه:
خیلی فرقی نمی کنه خیلی زود برید دم در سفارت یا به موقع. چون شماره ی شما بر اساس زمان مصاحبه شما تعیین میشه. (ما ساعت 8:10 رسیدیم دم در سفارت ساعت 8:30 وقت داشتیم و آخرین نفر بودیم شماره ما 200 بود).
شماره هایی که اعلام میشه به ترتیب نیست. بنابراین باید همیشه یک نگاهی به تابلو داشته باشید.
وقتی در سالن انتظار نشسته اید، می توانید جزوه هایی که در سالن هستند رو مطالعه کنید (هم فارسی و هم انگلیسی) یا با خودتون مطالبی برای مظالعه بیارید. سرتون رو با کتاب یا مطالعه گرم کنید و از افرادی که بلند بلند حرف می زنند و خودشون رو همه کاره نشون می دهند دوری کنید. تلاش کنید برای مصاحبه ذهنی آرام داشته باشید.
نوع پوشش شما تاثیری بر مصاحبه شما ندارد. بنابراین زیاد به نوع پوشش فکر نکنید. اما مرتب باشید.
وسایل اضافی مانند کیف یا موبایل با خود نیاورید.
روز قبل یک بار تا سفارت بروید تا مسیر را یاد بگیرید. تا با خیلی آسوده و بدون نگرانی وارد شوید.
قبل از مصاحبه یک نگاه اجمالی به فرم 230 و 122 که قبلا ارسال کرده اید و همینطور فرم آنکارا بیندازید. تا اطلاعات داده شده فبلی را برای خودتان یادآوری کنید.
کسانی که شغل دولتی دارند: پیش از مصاحبه جواب این دو سوال را پیش خود تمرین کنید: کجا کار می کنید؟ دقیقا چه کاری انجام می دهید. اگر به انگلسیس است تلاش کنید شفاف و با جزییات و خلاصه در کمتر از 30 ثانیه جواب بدهید. اگر زبان فارسی بخواهید، تلاش کنید خلاصه و دقیق و با جمله و کلماتی استاندارد و کمی هم کتابی جواب دهید. ممکن است آفیسر متوجه بعضی از جمله ها و کلمات ما نشود!
از ما هیـــچ سوالی در باره سربازی، تمکن مالی /اسپانسر، چه ایالتی؟ چه هدفی؟ و سایر سوال های روتین نپرسید. تمام مکالمات ما همان بود که بالاتر نوشتم!
با توجه به اینکه 4 ماه پیش برای مهاجرت به کانادا در سفارت کانادا در سوریه حاضر شده بودم و این رو دقیقا در فرم آنکارا نوشته بودم، اما هیـــچ سوالی در این باره نپرسید و اطلاعاتی هم نخواستند. بنابراین کیس های مشابه من که دو پرونده در جریان دارند، در فرم آنکارا بنویسید که برای سفارت کانادا رفتید سوریه. مشکلی پیش نمی آید.
متاسفانه قسمتی از سالن که هموطنان عزیز نشسته بودند با همهمه و سروصدا همراه بود (دو سه تا از خانم ها فقط دو سه کیلو سبزی کم داشتند که بشینند پاک کنند و صحبت هاشون رو ادامه بدهند!). اما بقیه سالن ساکت بودند. خود را قاطی مسائل دیگران نکنید تا بعد از مصاحبه.
عکس هایی که سفارت به عنوان نمونه روی شیشه درب گذاشته بود (در مورد خانم ها) حتا خانم هایی که حجاب داشتند هم دوتا گوش مشخص بود. بقیه هم موها رو پشت گوش انداخته بودند تا دوتا گوش معلوم باشه.
در حال حاضر هوای آنکارا سرد و بارانی است. دوستانی که از این به بعد مصاحبه دارند، لباس گرم و چتر فراموش نشود.
در مورد دکتر اونگان:
دکتر اونگان اول معاینه و پیش از واکسن ها شغل را می پرسد تا بسته به اینکه چقدر با آزمایش های پزشکی آشنا هستید به شما واکسن بزند. بد نیست یکی از دوستان در جواب بگه که یک دو سه ماهی در آزمیشگاه تشخیص طبی کار می کرده و با واکسن ها آشناست. ببینیم تاثیر داره یا نه! چون وقتی من تخصصم رو بهش گفتم واکسن تحمیلی به من نزد به خانمم هم همینطور!
من دقت کردم زمانی که دکتر می خواست واکسن کزاز رو بزنه دقیقا نگاه کردم (طوری که دکتر متوجه بشه من دارم کارش رو دقیقا نگاه می کنم) دکتر واکسن رو با سرنگ کشید و و بعد تزریق کرد. من نمی تونم بگم چیزی تزریق نکرد. چون واکسن رو جلوی چشم خودم کشید و زد.
بعد از اینکه عکسبرداری قفسه سینه تمام شد منتظر نمانید و بلافاصله دوباره برید طبقه 4 تا منشی دکتر وقت معاینه به شما بدهد.

غذا:
چون ذائقه افراد با هم فرق می کند، نمی تونم یک نوع غذا یا یک رستوران را حتما توصیه کنم. اما غذاهایی که ما خوشمون اومد:
اسکندر کباب (در طبقه زیرزمین آنکامال) که خوشمزه بود (برای رفتن به انکامال: بروید به کیزیلای متروی قرمز رنگ را سوار شوید ایستگاه Akkupro پیاد شید)
دونار در منقل کباب (در خیابان Konur موازی با بلوار آتاتورک)
کباب 49 روبروی هتل اوزیلهان که صاحبش هم خیلی خوب انگلیسی صحبت می کنه و مشکلی نخواهید داشت. (در خیابان Akay)
مک دونالد و کینگ برگر فست فودهای استاندارد هستند اما برای ما که حجم خوراکی هم کمی اهمیت دارد ممکن است کافی به نظر نرسند! (اشتباه نکنید یوزر اصلا شکمو نیست! بلکه یک موجود اولیگوتروف است!) (هر دو در خیابان های مختلف، نزدیکترینشان هم در خ تونالی هم در خیابانKaranfil موازی با بلوار اتاتورک)
متاسفانه رستوران شب های تهران رو بد موقعی ما رفتیم و اون موقع ما نتونستیم قورمه سبزی خوشمزه ای نوش جان کنیم! (شاید هم انتظارمان واقعا قورمه سبزی ایرانی بود! ) کمی هم گران بود!

خریـــــــد!
آنکامال جای خوبیه برای خرید، بخصوص برای خرید کفش (فروشگاه DEICHMANN سبزرنگ طبقه همکف قیمت های ارزان دارد).
بعضی از فروشگاه ها هدیه می دهند: مثلا به ازای هر 100 لیر خرید 20 لیر هدیه!
موقع خرید حتما واژه جادویی ایندیریم رو ذکر کنید! Indirim یعنی تخفیف!
غیر از آنکامال LCWAKKII هم قیمت های مناسبی دارد. در بلوار آتاتورک و در میدان کیزیلای.
جای دیدنی:
NA
مکان های تاریخی:
تاریخی که نیست، اما تاریخ استقلال کشور ترکیه را می توانید در موزه مقبره اتاتورک مشاهده کنید. از کسانی که در موزه هستند بخواهید برایتان درباره جنگ استقلال ترکیه توضیح بدهد. بد نیست بدانید مردم ترکیه با چه مشقتی مستقل شدند! و حق دارند قدر اتاتورک را بدانند. هنگام بازدید از موزه به قسمت هدایا دقت کنید. همینطور عکس پادشاهان آن زمان که برای آتاتورک فرستاده شده! آشناست!
امنیت:
قبلا در باره ناامنی در ترکیه شنیده بودم. اما باید خوتان تجربه کنید. آنکارا شهری امن، با مردمی آرام و مهمان دوست است. روز اول پیگیر safety box بودیم، اما کم کم متوجه شدیم جای نگرانی نیست. (با اینحال توجه به این ضرب المثل مفید است: پای مرغتو ببند، همسایه رو دزد نکن!) مردم خوبی هم داره ما که از هرکسی کمک خواستیم با روی باز کمکمون کردند.(وقتی می خواستیم بریم مقبره آتاتورک از یک نفر آدرس رو پرسیدیم گفت همراه من بیایید. قسمتی پیاده رفتیم بعد برامون توضیح داد. دید ما ترکی متوجه نشدیم ما رو با ماشین خودش رسوند تا مقصد. همینطور برگشتنی یک بنده خدایی ما رو تا کیزیلای همراهی کرد.)
اصولا تاکسی ها در همه جا بدنام هستند! (خوب وقتی یک تاکسی بیشتر دور خودش بچرخه، تاکسیمتر عدد بالاتری نشون میده!) اگر خواستید تاکسی بگیرید، از قبل مسیر را از گوگل مپ، یا هر جای دیگری مرور کنید، نام خیابان ها را بدانید و ترجیحا روی کاغذ بنویسید بعد تاکسی بگیرید. پیش از سوار شدن هم از راننده بپرسید: کاچ؟ یعنی چند؟ هر چی که گفت شما دست کم 10 درصد بیایید پایینتتر! اینجوری ارزونتر حساب میشه براتون! فقط یادتون باشه هر چه از ایندیریم و کاچ؟ در تاکسی تخفیف گرفتین، 50 50 شریکم! دونقطه دی!

آسیا کارت برای تلفن به ایران به مدت 19 دقیقه و با قیمت 5 لیر مناسب است.
مردم آنکارا حتا نمی توانند سمت چپ یا راست را به شما به انگلیسی بگویند. حتا در گفتن اعداد هم مشکل دارند. بنابراین قبل از سفر کروکی تمامی نقاطی که به انها نیاز دارید را چاپ کنید. (اگر موبایل دارای GPS و نقشه نوکیا دارید آنرا قبل از سفر به روز کنید تا نقشه آنکارا را روی GPS داشته باشید. با GPS قسمت عمده ی (نه همه) مشکلات برطرف می شود).

شب اخر رو ما با Has55 و خانم گرامی شون رفتیم بیرون و کمی گشتیم و شام خوردیم.اما من هنوز دلیل اصرار دخترکان گل به دست برای فروختن گل به من رو پیدا نکردم! Has55 یادش به خیر!
از ایران لیر نخرید! فقط به اندازه نیازی که شما رو تا هتل برسونه کافیست! از صرافی های ترکیه (دوویز=صرافی) با هر 100 دلار می توانید 141 لیر بخرید. اما در ایران با هر 100 هزار تومان 130 لیر!
-----
ببخشید که این سفرنامه من سرو ته نداره! دلیلش اینه که همه اش رو یکباره ننوشتم و به مرور نکات رو بهش اضافه کردم.
این هم دین من هرچند ناچیز به انجمن مهاجرسرا که می باید ادا می کردم.


سفرنامه دوم- دریافت ویزا
(2010-10-23 ساعت 09:45)kiarash86 نوشته:  خوب طبق رسم مهاجرسرا نوبت به من رسید که به عنوان اولین مصاحبه شونده 2011 ابوظبی (یاد خط شکنای فیلم جنگیا افتادم!) با کمال میل تجربه مصاحبمو در اختیارتون بزارم

قبل از هر چیز همونطور که تو تاپیک 2011 در یک نگاه ازتون تقاضا کردم ، یک بار دیگه ازتون میخوام که از مطرح کردن و بحث کردن راجع به اینکه فلانی ویزای یک ضرب گرفت یا فلانی غیر یک ضرب گرفت بپرهیزید ، به این خاطر که این یه مشغولیت ذهنی بی مورد هست و خیلی از ما چه بخوایم و چه نخوایم چون اینجا زندگی می کنیم ممکنه با این قضیه مواجه بشیم و در مورد مسائلی که دست ما نیست نباید نگرانی داشته باشیم (مثلا آیا شما استرس داشتین که لاتاری برنده میشین یا نه؟) و این یه مسئله عادی برای متقاضیان ویزا از ایران هست و اصلا اتفاق خیلی عجیبی نیست.
پس بیایم به اصل قضیه فکر کنیم که ما همگی به امید خدا ویزاهامونو خواهیم گرفت (حالا دیر یا زود) و با مطرح این چیزا نه باعث بشیم کسی احساس شکست کنه و نه اینکه استرس رو برای بقیه دوستامون زیاد کنیم.

خوب دیگه زیادی رفتم بالا منبر ، حالا میرسیم به سفرنامه


تهیه بلیط و ویزا :

خوب با توجه به اینکه من تجربه سفر خارجی نداشتم و تاحالا دوبی نرفته بودم ترجیح دادم که تهیه بلیط + ویزا + هتل رو بسپارم به یه آژانس مسافرتی و خیال خودمو با گرفتن تور ازین بابت راحت کنم ، به همین خاطر به روزنامه همشهری گرفتم و از نیازمندی ها چند تا شماره آژانس مسافرتی برای دوبی رو درآوردم و زنگ زدم یکیشو که از همه مناسب تر بود رو انتخاب کردم ، رفتم پاسپورت و مبلغ مورد نظرو دادم و خلاص!
آژانس هم 2روز مونده به زمان پرواز بلیط + ویزا + پاسپورت + ووچر (voucher) هتل رو برام فرستاد و تمام.

ملاحظات :
- توصیه من به همه دوستان اینه که تور رو برای دوبی بگیرن (اصلا فکنم تور ابوظبی وجود نداشته باشه!) چون شما فقط یک روز اونم صبح تا ظهر با ابوظبی کار دارین و بقیه وقتتون رو میتونین در دبی که یه شهر توریستی هست و جا برای تفریح و خوش گذرونی و خرید زیاددددددد داره سپری کنید ولی در ابوظبی ازین خبرا نیست.
- با توجه به تحقیقی که کردم مشخص شد که اگر پرواز رو با هواپیمایی ماهان بگیرم میتونم به راحتی (در صورتی که بخوام بیشتر بمونم تو دبی) پرواز رو عقب بندازم.
- به دوستانی که متاهل هستن و یا با خانواده تشریف میبرن توصیه می کنم هتل سیاج (هتلی که من بودم) رو انتخاب نکنن! تو این هتل درسته که اکثرا ایرانی بودن ولی خیلی از اون ها از یه مرتبه اجتماعی و شخصیتی پایین برخودار بودن (البته با تمام احترامی که برای اشخاص محترمی که اونجا حضور داشتن قائل هستم) و یه سری (عذر میخوام) ارازل و اوباش اونجا مدام در حال رفت و آمد بودن! و من که اونجا بودم ازین بابت برا خیلی از خانواده ها مزاحمت ایجاد میشد.


ورود به دبی (25 مهر) :

روزی که پرواز داشتم صبح یکشنبه بود (25 مهر) ساعت 7:30 صبح ، رفتم فرودگاه امام ، وسایلم و چمدونا چک شد و وارد قسمت پروازهای خروجی شدم ، از یکی از کانتر های هواپیمایی ماهان با ارائه بلیط کارت پرواز گرفتم ، مبلغ 50 هزار تومن بابت عوارض خروج لازم بود (حتما پول همراهتون باشه!) که تو همون قسمت یه شعبه بانک ملی بود که فیش ها آماده نوشته و مهر شده بود و فقط پولو میدادیو یه فیش پرداخت میگرفتی ، بعدش صف چک کردن پاسپورت + ویزا + کارت + کارت پرواز ، و بعدش به طرف گیت پرواز
خلاصه پرواز با تاخیر بلند شد و بعد 1:45 دقیقه در فرودگاه دبی به زمین نشست ، بعد پیمودن یه مسیر طولانی به طرف تحویل بار (Bagage Levering) یه قسمتی بود (قبل تحویل بار) که همه تو صف وایسادن (فکنم همه ایرانی بودن) و اون عربا یکی یکی از همه عکس قرنیه چشم (برای شناسایی) میگرفتن و یه مهر میزدن تو ویزا و به سلامت...
از آسانسور بالا رفتم و بار رو تحویل گرفتم و باز هم ویزا و پاسپورت چک شد و به سمت در خروج رفتم ، بیرون فرودگاه یه عالمه راننده با کاغذی در دست که اسم هتل (یا شخص) روش قید شده بود ایستاده بودن که من اسم هتل رو پیدا کردم و راننده ووچر هتل رو چک کرد و بعدش منو برد رسوند هتل ، اتاق و تحویل گرفتم.


آزمایشات پزشکی (25 مهر) :

بعد از گذاشتن وسایلم آماده شدم که برم برای تست های پزشکی ، مدارک لازم پاسپورت + کارت واکسن بین المللی + پول (به میزان لازم و یا شاید بیشتر از میزان لازم!)

برای آزمایشات پزشکی من به کلینیک مید ایست در خیابون رقه (Rigga) رفتم (وقت قبلی نمی خواست) که اکیدااااا توصیه می کنم اونجا نرید که حسابی گرون حساب می کنن!!!! رسپشن اونجا یه خانم ایرانی بود و بعد از گرفتن پاسپورت و کارت بین المللی واکسن و 950 درهم (نامردی بود خیلی زیاد گرفت و خود دکتر هم اعتراف کرد که اونجا از همه جا گرون تره) رفتم برای آزمایش خون و عکس قفسه سینه و غیره ... و بعدش هم رفتم برای ویزیت که اتفاقا پزشک هم یه آقای ایرانی بود و یه نگاه به کارت واکسن بین المللی کرد و گفت اینجا فقط یه نوبت DT هست که باید یه سری دیگه بزنی که 150 درهم اون آب خورد و جمعا 1100 درهم پیاده شدم. بعدشم قرار شد که فرداش برم جواب رو بگیرم.
فردای اون روز (26 مهر) رفتم و جواب آزمایش رو که در یک پاکت مهر شده بود + عکس رادیولوژی + یه کاغذ که اطلاعات واکسن ها توش بود + کارت واکسن خودم رو گرفتم.


مصاحبه (27 مهر) :

تو هتلی که من بودم اکثرا مسافرای ایرانی بودن و حتی تو اطلاعات هتل هم یه خانم ایرانی کار میکرد ، ایشون به من پیشنهاد داد که یه ماشین ردیف کنه که ما رو (یه مادر و دختر هم برای کیس نامزدی میخواستن اقدام کنن همراه من بودن) با هزینه 200 درهم ببره ابوظبی و برگردونه. جالبه که من برنامه چیده بودم که با اتوبوس برم دبی ولی شب آخر چون می خواستم این قضیه بی درد سر باشه برام ، هماهنگ کردم که با همون ماشین که رانندش آقایی به اسم هادی بود بریم ابوظبی.

اگه خودتون بهش زنگ بزنین با 350 درهم می بره ابوظبی و برمیگردونه و اگه چند نفر باشین کاملا به نفعتونه و 350 درهم تقسیم میشه

مدارک لازم (هرچی که فکرشو کنین + پاسپورت!!!! حتما یادتون باشه پاسپورت رو از هتل گرفته باشین)
خلاصه ساعت 5:30 صبح هادی اومد دنبالمون و حرکت کردیم به سمت ابوظبی که حدودا 120 کیلومتر راه بود ولی چون تو ساعات اولیه صبح ترافیک شبیه تهران-کرج رو داشت ما تو اون ساعت راه افتادیم که به موقع برسیم. ساعت 7:30 صبح بود که رسیدیم اونجا ، سفارت یه ساختمونی داشت که سقفش یه شیب خاصی داشت و پرچم امریکا همد در اطراف اون به اهتزاز درومده بود ، بیرون سفارت یه سری نیمکت پشت سر هم بود که مردم که تو صف ورود به سفارت بودن به ترتیب روش نشسته بودن ما هم به صف پیوستیم. یه مامور هم بود که مسئول حفظ نظم و ترتیب اونجا بود. یهکی دیگه هم بود که نامه دوم و پاسپورت رو چک میکرد (Interview Appointment) و از سر صف دونه دونه افراد رو به داخل هدایت میکرد. وارد ساختمون که شدم 2تا مامور بودن که وسایل ، کیف ، موبایل و غیره رو تحویل می گرفتن و یه شماره بهت میدادن و فقط اجازه میدادن مدارک رو با خودت ببری تو ، و بعدش یه بازرسی بدنی و در رو باز کردم و از ساختمون خارج شدم و از یه محوطه شبیه حیاط و مسیری که دوطرفش با شمشاد محصور شده بود عبور کردم و دوباره وارد یه ساختمون دیگه شدم. به محض ورود یه شماره دادن بهم (یا خداا شماره 13!!) و بعدش یه سالن انتظار که چندین ردیف نیمکت داشت که همه به ترتیب شماره نشسته بودن. کانتر های اونجا 11 تا بود که شبیه باجه های یه تیکه و به هم چسبیده بودن و مثل بانک شماره ای که اعلام می شد روی تابلو بالای اون نمایش داده می شد.

توی سالن اکثرا ایرانی بودن و کیس های مختلف ، ویزای نامزدی ، ازدواج ، مهاجرت خانوادگی و ... شماره ها یکی یکی اعلام میشد تا نوبت به شماره 13 رسید، سکوت سالن رو فرا گرفت، صدای قدم های من دونه به دونه در سالن طنین افکن می شد و همه منتظر بودن ببینن چه اتفاقی می افته! (اینجاش شبیه فیلما شد ، الان همون که خودش میدونه میگه این بازم داره خودشو لوس می کنه! بخند  ) این شوخی بود تا از یه نواختی در بیاین!

رفتم به کانتر 5 که مدارک رو تحویل بدم ، یه خانم هندی بود (چقدر این هندیا بد انگلیسی صحبت میکنن!) که مدارک رو ازم گرفت ، اول نامه دوم (Interview Appointment) و بعدش بقیه مدارک ، جالب اینجاست که خانومه هیچ اصراری روی ارائه تک تک مدارک نداشت و همش میگفت خوب دیگه چی داری؟ مدرک چیزی داری بده! ولی خوب ترجمه شناسنامه ، کپی پاسپورت و عکس و چند تا چیز دیگه که ظاهرا از واجبات بود رو همون اولش گرفت. خلاصه من دیدم این خانمه یکم پرت میزنه و خودم تمام مدارک لازم رو بهش دادم و اصل هیچ کدوم از مدارک رو چک نکرد و کپی و ترجمه کفایت میکرد.

در مورد عکس هم من همون عکسی رو دادم که زمان پر کردن فرم های DSP-122 و DS-230 داده بودم رو ارائه دادم (چون کمتر از 6 ماه گذشته بود ازش) و اون خانم پرسید که اینا که همینه منم گفتم که مال کمتر از 6 ماهه و اونم گفت خوب پس نیازی نیست و عکسارو برگردوند و یه کاغذ داد که هزینه رو روش نوشته بود (هم به دلار و هم به درهم قابل پرداخت بود) و دور مبلغ هزینه یه خط کشید و گفت برو صندوق اینو پرداخت کن و منتظر باش تا دوباره شمارتو صدا بزنیم. من هم در ادامه توصیه های بچه های 2010 توصیه میکنم که این مبلغ رو به دلار پرداخت کنین که به صرفه تره چون به دلار 819 دلار و به درهم 3157 درهم میشد و اگه با نرخ الان دلار و درهم حساب کنند متوجه میشید که اگه به دلار پرداخت کنید حدود 120 هزار تومن به نفعتونه!

خلاصه رفتم و مبلغ رو پرداخت کردم و منتظر شدم تا دوباره شمارم اعلام شد ، این بار کانتر 11 ، و اون آقا که خیلی خوش برخورد بود ازم اثر انگشت گرفت (به صورت الکترونیکی) و گفت که باز هم منتظر باش تا شمارتو اعلام کنیم.
برای بار سوم شمارم اعلام شد و رفتم برای مصاحبه ، مصاحبه در کانتر 3 که یه خانم تپل امریکایی بود که خیلیم خوش برخورد بود شروع شد (چون من تقاضای مصاحبه فارسی یا با مترجم نکرده بودم مصاحبه انگلیسی برگزار شد). مصاحبه به همون ترتیب سه مرحله قبل به صورت سر پایی انجام شد و من از پشت شیشه با یه تلفن (مثل ملاقاتی زندانی ها) به سوالات اون خانم جواب میدادم ، خیلی شمرده صحبت میکرد و از کلمات معمولی و راحت استفاده میکرد که کاملا مصاحبه شونده متوجه بشه (دمش گرم).

اول گفت دست راستت رو بیار بالا و قسم بخور که هر چی میگی عین حقیقته! و من هم این کارو کردم
ازم پرسید بار چندمه شرکت می کنی؟ من گفتم بار اول! کلی خندید و گفت خیلی خوش شانسی و ازین حرفا
میخوای بری امریکا چیکار کنی؟ درس میخوا بخونی؟ کار میخوای کنی؟ که جواب مثبت بود
سربازی رفتی؟ نه. چرا نرفتی؟ معاف شدم
اینجایی که به عنوان محل کار نوشتی یه جای دولتی هست یا خصوصی؟ من گفتم نمیدونم (ما بعد از 2 سال نفهمیدیم شهرداری بلاخره دولتی هست یا یه موسسه غیر انتفاعی) ولی من اصلا استخدام اونجا نیستم و پروژه ای کار می کنم و بیمه هم نیستم.
اونم گفت اوکی ازینجا که پول میگیری؟ گفتم آره و پرسید اینجا کجاست؟ و گفتم شهرداری، اونم گفت اوکی خوب پس ... و رفت و یه برگه آبی آورد و گفت مدارک شما اوکی هست و هیچ مشکلی در مورد کیس شما وجود نداره و فقط باید یه کمی بیشتر بررسی کنیم. و احتمالا 6 تا 8 هفته دیگه ویزای شما میاد و شما از 5 هفته دیگه سایت رو با این شماره پیگیری و این آدرس سایت که روی برگه آبی نوشته شده بود چک کنین و هر وقت اوکی شد با پاسپورت بیاید و ویزا رو بگیرید.
ازش پرسیدم که میشه من بدم پاسپورت رو یکی دیگه بیاره و اون گفت آره مشکلی نیست.
و من به سمت در خروج اومدم و داستان به پایان رسید
امیدوارم توضیحاتم و سفرنامه ام برای دوستان مفید واقع بشه
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
(2010-11-11 ساعت 10:41)drmahmoodi نوشته:  انگار همین دیروز بود که نامه برنده شدن در لاتاری را دریافت کردم و حالا کمتر ازشش ماه از انموقع دارم سفرنامه خودم را به رسم یادبود وتشکر از دوستان مهاجر سرایی در این پست مینویسم.
ما دوشنبه هشتم نوامبر مصاحبه داشتیم و من بلیط را برای عصر جمعه گرفتم هتل ما یک هتل چهارستاره بنام کاپت هورن بود که در نزدیک سیتی سنتر دیره و پلی کلینیک قرار داشت .هتل تمییز و خوبی بود و نزدیکیش به محل پلی کلینیک والبته سیتی سنتر و شعبه جدید دی تو دی کار ما را راحت کرده بود.

مدیکال:
روز شنبه اول وقت راه افتادیم و کمتر از پنج دقیقه پیاده روی ساختمان رو پیدا کردیم که خیلی سر راست بود اگر ایستگا ه مترو سیتی سنتررا در نظر بگیرید در یک چهار راه قرار گرفته که سه تا خروجی داره در سه سمت این چهار راه ودقیقا اون سمتی که خروجی نداره ساختمان قرار گرفته مشخصه اصلی اون یک داروخانه است بنام ابن سینا در طبقه همکف وپلی کلینیک در طبقه اول اون ساختمان است.شعبه جدید دی تو دی هم راهنمای خیلی خوبیه که دقیقا روبروی ساختمان پلی کلینیک قرار داره.
ما ساعت نه صبح اونجا بودیم ولی یک خانوده گرین کارتی خانوادگی چهار نفره زودتر ازما رسیده بودند با اینکه ساعت کار 9-14 و5-8 عصر بود تا ساعت 9 و ربع خبری نبود تا اینک خانمی اومد و در رو باز کرد و وارد شدیم وبعد از اون بود که یکی یکی مراجعه کنندگان ایرونی وارد میشدند.
پاسپورت و نامه وقت سفارت ودو تا عکس را گرفت وگفت بنشینید.
کم کم صحبت خانمها گل انداخت و وقتی بقیه فهمیدند ما برنده لاتاری هستیم ولی انها سالهاست منتظر هستند موج منفی شروع شد یکی میگفت چرا عکستون 5 در 5 است برای مدیکال باید 3 در4 باشه.
دیگری گفت انگشت نگاری رفتید؟ سوئ پیشینه دارید؟ گفتم نیازی نیست.گفت حتما کیستون رد میشه؟
به خانمم گفتم خوبه ایشون افسر مصاحبه نیست. وطبق توصیه مهاجرسرایی ها قرار گذاشتیم وارد صحبت با دیگران نشیم و اگر مدیکال اینجوره دم در سفارت جه خبر خواهد بود!!!!!!!!!
بعد از مدتی انتظاربرای گرفتن عکس ریه صدامون کرد یک هندی سیاه قد بلند بود که عکس ازمن و خانم گرفت و گفت برای دخترتون که زیر پانزده سال است لازم نیست.
تو این فاصله خانواده قبلی رفته بودند برای معاینه و ازمایش و ما باید منتظر میشدیم و چون چهار نفر بودند کمی طول کشید.تا اینکه از اطاق دکتر اومدند بیرون و معلوم شد همه کارها تو یک اطاق انجام میشه.
یک خانمی که پرستار دکتر وقبلا عكسش روتوي سايت پلي كلينيك ديده بودم بما را صدا زد و قبل از ورود به اطاق قد و وزن را اندازه گرفت و سپس وارد اطاق دکتر النیال شدیم که اصلا سوریه ای است و تو اطاقش پر از عکس بچه هاش و مدارکش بود .پس از کمی انتظار خود همون خانم پرستار پشت میز دکتر رفت وگفت آقای دکتر تشریف ندارند و برای یک کنفرانس به تونس رفته اند و من بجای ایشان کار شما رو انجام میدم
داشتم از تعجب شاخ در میاوردم که مگه ممکنه یک پرستار کار دکتر رو انجام بده و مهر اون رو بزنه و بعد بخودم گفتم ما چقدر بدبخت شده ایم که این عربها و هندیها اینجوری سر ما کلاه میذارن و نمیتونیم حرف بزنیم.
ولی نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و گفتم پس خیلی شانس اوردید چون من خودم پزشک متخصص هستم و خانمم هم پرستاره!!!
حال بوضوح دیدم اون داره شاخ در میاره و به لکنت افتاده.
ولی کم کم خودش رو جمع وجور کرد وگفت چند تا سوال معمولیه و چیز مهمی نیست بعد شروع کرد سوالهارو از روی لیست خوند در مورد سابقه بیمار و عمل جراحی و مصرف دارو وبعد هم روی تخت فشار خون و چکش زدن به زانو و نمونه خون جهت ازمایش که پرسیدم چی بررسی میشه گفت فقط سیفیلیس. البته از دخترم نمونه خون نگرفت.
بعد رسیدیم به بحث واکسن که دید کارتمون کامله ولی گفت ابله مرغان و سیاه سرفه ومننژییت نداره گفتم ما ابله مرغان گرفتیم و تست انتی بادی داریم. گفت مننژیت گفتم ما حج رفتیم و اجباری زدیم گفت :کارتش؟ گفتم تو فرودگاه سعودیها گرفتن.
گفت سیاه سرفه گفتم ما توی بچگی زدیم و توی سن بالغین موردی نداره گفت ولی ما میزنیم فهمیدم اینها دنبال سرکیسه کردن هستند وهر چی بگی بالاخره باید یک واکسن بزنند
اخرش به من و خانمم سیاه سرفه و به دخترم واکسن کانسر سرویکس رو زد وما اومدیم بیرون دیدم به خانواده قبلی چهار تا واکسن زده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منشی حساب کرد برای من و خانمم نفری 650درهم و برای دخترم 1100 درهم که اختلافش برای قیمت واکسن کانسر بود وجمعا شد 2400 درهم وگفت جواب یکساعت دیگر حاضره. ولی من عصر رفتم و جوابهارو توی یک پاکت در بسته همراه پاکت عکس گرفتم کارت واکسن پاستور و کارت واکسن خودشون رو هم جدا داد وگفت برای ادامه واکسن تو امریکا لازمتون میشه .

مصاحبه:
یکشنبه عصر با خانم ملیکا تماس گرفتم و برای دوشنبه صبح ساعت5و نیم صبح قرار گذاشتم البته ایشون نظرش 5صبح بود در مورد مبلغ هم گفتند400 درهم که چونه زدم گفت این مبلغ برای چهار نفره و چون شما سه نفرید اگر کسی اضافه شد میشه300 یعنی نفری100 درهم.گفتم خیلی ممنون همون400 خوبه دنبال مسافر نباشید.
شب هم زودترخوابیدیم و5ونیم صبح دم در هتل بودیم وخانم ملیکا با یک ماشین میتسوبیشی قدیمی اومد وبا ایشون اشنا شدیم و را افتادیم خانم خیلی خوب و مهربانی بودند و خیلی با احتیاط رانندگی میکردن وپس از یکساعت ونیم رسیدیم ابوظبی.
سفارت توی یک منطقه ای بود که همه سفارتهای خارجی اونجاست ساعت حدود 7و نیم بود و هفت هشت نفر جلوی ما بودن وکم کم هفت هشت نفر هم پشت سر ما اومدن.خانم ملیکا میگفت خیلی شلوغه ولی من با اونچه که دم سفارت انگلیس و المان توی تهرون دیده ام خیلی خوب بود.
دو ردیف نیمکت روبروی هم بود یکی برای گرین کارت و دیگری برای ویزای مسافرتی عربها بود که خلوت بود افراد بترتیب ورود روی نیمکتها مینشستند و یک مامور هم صف رو مرتب میکرد. بیشتر هموطنها برای مدیکال به کلینیک مروستی یا همون مید ایست رفته بودن وحسابی سر کیسه شده بودن من تا 1500 هم شنیدم همه پاکت عکس رادیولژی همراهشون بود که نیازی نبود و ما به پیشنهاد دوستان قبلی نبرده بودیم.
هوا خیلی گرم نبود ولی تو محوطه کولر بود تنها چیز اذیت کننده مگس های زیادی بود که در دوبی اصلا ندیده تودیم!
چند دقیقه مونده به هشت یک مامور سیک هندی اومد و پاسپورت و نامه مصاحبه را چک کرد و بترتیب شروع کرد به فرستادن داخل سفارت .پس ازبازرسی و تحویل کیف و موبایل از یک محوطه وارد یک حیاط وسپس وارد یک سالن دیگه شدیم در بدو ورود شماره 9 رو گرفتیم . روی نیمکت که مقابل گیشه ها بود منتظر نشستیم.هوا خیلی خنک بود بخصوص خانمهایی که با لباس خیلی کم و کوتاه بودندخیلی اذیت میشدن بخصوص که استرس مصاحبه اونروتشدید میکرد همینجا بگم اونها اصلا توجهی به لباس نداشتند و لازم نیست مدل خاصی پیشنهاد بشه مهمه اینه که مرتب و رسمی باشه.

پس از چند دقیقه شماره مون اعلام شد پشت باجه یک اقای هندی مسن بود باسری کاملا کچل و ریشی بلند شبیه نیروهای طالبان!
چون از قبل میدونستم خانم و دخترم روی نیمکت نشستند ومن تنها رفتم نامه مصاحبه وپاس من رو گرفت و رفت قسمت پشت که من میدیدم از یکسری کمد فلزی دنبال پرونده میگرده کلی طول کشید تا باکمک یه جوانتر پیدا کرد و اومد.
پرونده رو باز کرد دیدم مدارک قبلی که فرستاده بودم با یک برگه زرد اونجاست.
گفت: مدارک: بترتیب ابتدا مدارکمو دادم و اون چک میکرد و توی یه برگه ای ضربدر میزد و هی میگفت دیگه چی داری من بترتیب ترجمه شناسنامه و ازدواج و پایان خدمت ومدارک تحصیلی واخر سر هم مدارک اسپانسر و حساب بانکی رو دادم و اونهم یک نگاهی سرسری میکرد و میذاشت داخل یه پوشه بعضی کپی هارو پس میداد اصل مدارک رو هم اصلانخواست و اخر هم یکدونه عکس 5در5 گرفت و همونجا اسکن کرد و بعد هم بهمین ترتیب یک فایل برای خانمم و یکی برای دخترم درست کرد بعد یک کاغذ داد برم صندوق کلا خیلی پرت بنظر میرسید.
صندوقدار گفت میشه 819 دلار گفتم ما سه نفریم گفت ولی توی اینجا نوشته یه نفر حدس زدم طرف خیلی شوت بود گفتم ما سه نفریم گفت خوب میشه 2457دلار من هم که قبلا همین مبلغ رو(24تا صد دلاری یک پنجاه دلاری یک پنج دلاری ودو عدد یک دلاری) اماده کرده بودم دادم وطرف کف کرد که من چه جوری خرده ه اشو اماده کرده بودم کلی تشکر کرد و بعد هم ارزوی موفقیت.
برگشتم فیش رو دادم طرف گفت اه برای سه نفر پول دادی گفتم بعععععععله!
گفت بشین تا شماره ات دوباره اعلام بشه. هنوز به نیمکت خانمم نرسیده بودم که دوباره شماره مون برای یک گیشه دیگه اعلام شد.
رفتیم اونجا دیدم آقاهه هنوز مشغول صحبت کردن با دو نفر قبلیه که ظاهرا پروندهشون قاطی شده بود و چون انگلیسی بلد نبودن ازمن کمک خواست و چون دید میتونم انگلیسی صحبت کنم یک خانمی رو صدا کرد و پرونده ما رو داد و گفت برید پیش ایشون
اون خانم هم گفت بیایید باجه3 !
من فکر کردم قراره ایشون فقط انگشت نگاری کنه نگو ایشون قراره انگشت نگاری و مصاحبه رو با هم انجام بده.
ایشون یک خانم چاق و جوون امریکایی بود و اصلا فارسی بلد نبود با قدی کوتاه و خوش برخورد.
پس از خوندن اسممون خواست تا اسممون رو کامل بگیم بعد چهار انگشت دست چپ در حالیکه بهم چسبیده بودند و سپس چهار انگشت دست راست و سپس دو تا شست رو انگشت نگاری کرد.و سپس دستش رو بالا برد وگفت ایا سوگند میخورید هر چی تو فرمها نوشتید و میگید حقیقته ما هم سه نفری دستهارو بالا بردیم و گفتیم بععععععععععله! بعد گفت petiton
شما کیه؟ گفتم ما لاتاری هستیم !گفت ببخشید اشتباه کردم خوب چندمین بار بود شرکت میکردید گفتم دومین بار گفت خیلی خوش شانس بودید. تشکر کردم.
ادامه داد کجای امریکا می خواهید بروید اومدم توضیح بدم پیش کی می خواهیم برویم و اونها کجا هستند حرفم رو قطع کرد وگفت منظورم اینه که وارد کدوم ایالت میشید گفتم واشینگتن! گفت کی عازم هستید؟ گفتم چند ماهی طول میکشه تا اماده بشیم دوباره حرفم رو قطع کرد وگفت چند ماه دیگه؟یکماه ؟سه ماه؟ شش ماه؟گفتم ششماه. بنظرم دنبال جوابهای چند کلمه ای بود چون بلافاصله پس از طرح سوال شروع میکرد به تایپ کردن. گفت پزشک جراح هستید ؟گفتم اره- گفت این بیمارستان دولتیه- گفتم اره گفت سربازی هم رفتید فقط یکسال؟گفتم تقریبا بیست سال پیش اونموقع همینقدر بود.گفت امریکا می خواهین چه کار کنید؟گفتم امتحانات تایید مدارک
سری تکان داد و از خانمم پرسید بیمارستان شما چی؟گفت خصوصیه.اونجا می خواهید چه کار کنید؟خانمم گفت امتحانات لازم و بعد هم کار.
بعد از دخترم پرسید چند سالته؟ دخترم گفت چهارده. گفت:چهارده سالت تمام شده؟ دخترم گفت اره.گفت کلاس چندی؟ اول دبیرستان
گفت مدرسه ات رو ایران تمام می کنی یا امریکا؟دخترم گفت امسالو ایران ولی بقیه دبیرستانو امریکا.
بعد بقیه مدارکو ورق زد و هیچ سوالی از کسی که می خواهیم بریم پیشش و همینطور اسپانسر نکرد.
اخرین صفحه پرونده هم نامه ای بود که من بخاطر اشتباه تاریخ تولد فرستاده بودم گفت تاریخ تولد توی فرما درسته؟ گفتم اره گفت تاریخ تولدت چیه گفتم24 اپریل1966 گفت 24 یا 21 گفتم 24 ومن تازه فهمیدم کجای تاریخ اشتباه بوده بهر حال سری تکون داد وگفت مسئله ای نیست اصلاح شده!
بعد هم با خنده گفت پرونده شما کامله و مشکلی نداره ولی ما باید بررسی بیشتری انجام بدیم و رفت و دو تا برگه ابی اورد و گفت 6 تا 8 هفته دیگه سایت رو چک کنید بعد میتونید پاسهاتون رو بوسیله هر کسی بیارین تا ویزا صادر باشه و بعد ادامه داد ویزای شما از تاریخ صدور ششماه اعتبار داره و من میتونم مال خانم ود خترتون را بدم ولی چون با هم بهتره برید بهتره تاریخش یکی باشه!
کلا خیلی جو دوستانه و راحتی بود و من بیش از اونکه نگران کلیرانس باشم نگران مشکل تاریخ تولد بودم که خوشبختانه خیلی راحت حل شد.
چند تا مطلب حاشیه ای:ما و افسر مصاحبه کننده هر دو ایستاده بودیم روی شیشه یه بلندگو بود که صدای افسر خیلی خوب می اومد ویک میکروفن هم بود که صدای مارو منتقل میکرد کلا از اینجهت مشکلی نبود ولی بعضی هموطنها اونچنان داد می زدند که ما کاملا می شنیدیم مثلا گیشه بغلی یک مورد ازدواج بود که خانم داستان اشناییش با اقارو با صدای بلند و فارسی داد میزد که خودش یک رمان عشقی کامل بود پشت سرمون یک نفر مشغول تبدیل ارز ودرهم بود.اینطرفمون هم صندوق و کمی اونطرفتر هم فروش چای وقهوه داشتند خلاصه سر و صدای محیط اطراف خیلی زیادبود.
بعد از مصاحبه ما هم چایی گرفتیم و توی همون سالن نشستیم و خوردیم که بعد از مصاحبه و اون هوای سرد خیلی چسبید.
از جمعیت اونروز ما فقط یک اقا و خانم مسن دیدیم که اونها هم لاتاری بودند و در کمال تعجب به اونها هم برگه ابی دادند.
بعد از گرفتن کیف و موبایل زدیم بیرون ساعت 9 و نیم بودوخانم ملیکا منتظر جهت برگشت!
من سعی کردم چیزی جا نمونه ولی اگر موردی بود ببخشید و اگر سوالی هم بود خوشحال میشم جواب بدم
ارادتمند همه مهاجرسراییهای گل
ضميمه ها:
كارت ويزيت مليكاباتلفن جديد
كروكي پلي كلينيك
برگه آبي
ادرس سايت پلي كلينيك:http://nayalclinic.hpage.com/index.html
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: javidk ، hanok ، REZA1390 ، Blaze ، mh_hshk ، coming soon ، sorena ، ابی22 ، najibi ، vahidvm60 ، Homer ، tamanna ، payam62
سلام مردم!!! (به سبک سعید)

دوستانی که سفرنامه شون از قلم می افته لطف کنند به من پیام خصوصی بدند و لینک سفرنامه شون رو ارسال کنند تا اون رو هم اینجا اضافه کنم . الان هم بدون مقدمه میرم سراغ سفرنامه ی زیبای hanok از ابوظبی و بعدش سفرنامه ی زیبای negin65 از آنکارا

(2010-12-02 ساعت 01:54)hanok نوشته:  سلام،

خوشحالم که بالاخره وقت جبران بخش بسیار کوچکی از کمک های مهاجرسرا در این 6 ماه رسید. در این 6 ماه، من روزانه و گاهی روزی 2-3 بار این سایت را چک کردم و از کمک های سال بالایی ها و هم سالان استفاده های زیادی بردم!
پارسال در حالی که خانم من 8 ماهه باردار بود خودم را برای سومین و او را برای دومین بار در لاتاری ثبت نام کردم. خلاصه، حدود 6-7 ماهی که از ثبت نام گذشته بود، یک روز من سر کنفرانس مشترک نشسته بودم که پدرم وارد شد و یک پاکت قهوه ای رنگ رو به من داد و رفت جلو نشست(من آدرس پدرم رو در فرم ثبت نام داده بودم)! این که من چطور تا عصر اون روز تونستم توی اتاق عمل تحمل کنم، گفتنی نیست! عصر که رفتم خانه و به خانمم گفتم که یک خبر خوش دارم، دومین حدس اون درست از آب در اومد(فکر کنم خیلی تابلو بودم)! اسم خانم من به عنوان برنده با شماره کیس حدود 1900 انتخاب شده بود. در عرض یک هفته سایت فوق العاده مفید مهاجرسرا رو با توصیه ی سال بالایی ها پیدا کردم و در عرض دو هفته فرم های اولیه رو با پست DHL فرستادم که 8 روز بعد تحویل KCC شد. یادآوری کنم که فرم های ما با دست و خودکار مشکی پر شده بود. هزینه ی اون هم 48000 تومان شد. راستی فراموش کردم بگم که ما درتهران زندگی نمی کنیم. بعد هم افتادیم دنبال آماده کردن مدارک و کارهای واکسیناسیون. هیچ نیازی به انجام کارهای واکسیناسیون بطور انحصاری در پاستور تهران نیست و هر مرکز استان مجاز به صادر کردن کارت های واکسن بین المللی زردرنگ هست. من و همسرم قبلا واکسن های هپاتیت B رو زده بودیم و دوره ی واکسیناسیون دوگانه هم کامل بود( من آخرین دوگانه را 6 سال پیش و همسرم 1 سال پیش زده بود). MMR رو هم یک بار در واکسیناسیون سراسری چند سال پیش و یک بار هم در مرداد ماه زدیم. مننژیت رو هم به اصرار مرکز هلال احمر زدیم که نیازی بهش نبود. واکسن آنفلوانزا رو خودم، همسرم و کودک (به توصیه ی متخصص اطفال) زده بودیم که اهمیت اون رو بعدا خواهم گفت!
همسر من هم (برنده اصلی) پزشک هست. در ایران اصل مدرک پزشکی رو تا گذراندن 2 سال طرح مناطق محروم بعلاوه ی 1 برابر سال های تحصیل (جمعا 6-7 سال) تحویل شخص نمی دهند. یعنی خانم بنده که در حال گذراندن طرح هست، مدرک دانشگاهی قابل ترجمه ندارد. در عین حال برنده اصلی، اصل مدرک پیش دانشگاهی خودش را هم گم کرده بود و هرچه که گشتیم نتوانستیم پیداش کنیم! در نهایت برای حل این مشکل، اصل و ترجمه دیپلم، کپی برابر اصل مدرک پیش دانشگاهی (خطاب به دارالترجمه) و ترجمه ی اون رو روز مصاحبه با خودمون بردیم. همچنین کارت نظام پزشکی رو هم ترجمه کردیم و با اصلش همراه بردیم. این جزییات رو برای کمک به دوستانی می گم که ممکنه مشکلی شبیه به ما داشته باشند.
برای اسپانسر، من به خاله ی پدرم و همسرم به برادر شوهر خواهرش(!!!) گفت که هر دو اوکی دادند و گفتند که فرم های I-134 رو براشون بفرستیم. ما هم دو سری فرم I-134 همراه با فرم راهنمای پرکردن با پست DHL براشون فرستادیم. البته برادر باجناق بنده در این میان صاحب دوقل کودک شد و خودبخود از گردونه ی رقابت خارج گردید. خاله ی پدرم فرم های پر شده رو یک ماه و نیم قبل از مصاحبه برای ما بر گرداندند و توی اون ذکر کردند که مایل هستند امکانات قابل توجهی را (البته با ذکر جزییات) به مدت 5 سال در اختیار ما قرار دهند. اگرچه ما اصلا قصد نداشتیم و نداریم که برای زندگی به لوس آنجلس و یا حتی کالیفرنیا برویم، اما این جمله همان طور که بعدا خواهم گفت برای افیسر مهم بود. نقطه ضعف اسپانسر ما این بود که فرم 1040 سال 2009 و فرم W9 سال 2008 را فرستاده بود و اسپل اسم فرزند ما هم یک غلط کوچک داشت و کپی پاسپورت و یا نامه از محل کار را هم نفرستاده بود و من هم دیگه قصد نداشتم بیشتر از این مزاحمشون بشم (این زن و شوهر حدود 70 سال دارند). بنابراین تصمیم گرفتیم که از بانک هم نامه ی مانده حساب ببریم. 1 ماه مانده به مصاحبه، مبلغ جمعا 70 میلیون رو به مدت 1 هفته در حساب بانک رفاه نگه داشتیم و مانده حساب از امور بین الملل بانک گرفتیم. البته نیازی به نگه داشتن پول به مدت یک هفته نبود و 24 ساعت هم کفایت می کرد. سند ماشین را هم ترجمه کردیم.
3 هفته مانده به مصاحبه یک تور برای دبی گرفتیم. مصاحبه ی ما روز یکشنبه 28 نوامبر بود و ما با پرواز کیش ایر صبح جمعه به دبی رفتیم و ظهر سه شنبه برگشتیم. از طریق ترمینال 2 وارد شدیم که اگرچه کوچک بود اما کارها بسیار سریع انجام شد و حتی چمدان ها باز نشدند. ما به هتل کاپتورن 4 ستاره رفتیم که از لحاظ محل و کیفیت بسیار مناسب است. غذای این هتل واقعا هنرمندانه هست. نکات منفی این هتل یکی گران بودن اینترنت داخل آن و دیگری محدودیت های جنسیتی و مذهبی مثل جدا بودن زمان استفاده از استخر و جیم برای بانوان و آقایون و عدم سرو الکل در هتل هست(اگرچه که ما هیچ کدام الکل استفاده نمی کنیم). اگر به هتل کاپتورن رفتید، حتما تقاضای اتاقی بکنید که دید خور دبی را داشته باشه. وقتی از در هتل خارج می شوید، اگر به روبرو (و خیلی مختصر به راست) نگاه بکنید، تابلوی داروخانه ی ابن سینا را در فاصله ی 200-300 متری می بینید. طبقه ی بالای این داروخانه، پلی کلینیک هست. از فروشگاه day to day هم به عنوان نشانه می شود استفاده کرد که کلینیک دقیقا روبروی آن قرار دارد. قبل از سفر با پلی کلینیک تماس گرفتم و آن ها گفتند که نیازی به گرفتن نوبت نیست. صبح شنبه 27 نوامبر، ساعت 9:15 از هتل خارج و 3-5 دقیقه بعد وارد پلی کلینیک شدیم. مدارک مورد نیاز در پلی کلینیک 2 قطعه عکس 5*5 برای من و همسرم و یک قطعه برای کودک، پاسپورت ها و کارت های واکسیناسیون هست. در آنجا قد و وزن اندازه گیری شده، عکس قفسه ی سینه از بزرگسالان گرفته شده و آزمایش خون انجام میشه. حدود 10:30 دکتر سلیمان نایال که مرد شوخ طبعی هست وارد شد و بعد از یک معاینه گذرا از نظر سمع قلب و ریه و لمس شکم و معاینه ی چشم از افراد عینکی، حتما یک واکسن تزریق می کنه. برای من و همسرم قرعه ی فال به نام دوگانه افتاد و باعث شد که در تمام طول سفر دست راست هر دومون از کار بیافته! اینجا بود که دکتر برای کودک ما هم دستور دو واکسن آنفلوانزا و heamophilus influenza type B (همان Hib) رو داد که بعد از توضیح ما مبنی بر اینکه واکسن فلو رو یک ماه پیش بهش زدیم و همچنین این مساله که آب بینی بچه ی ما به علت سرما خوردگی جاری بود، از خیرش گذشت! در نهایت با پرداخت 1600 درهم (دلار قبول نمی کرد) همون موقع پاکت های مهر و موم شده ی نتایج معاینات و عکس های قفسه سینه را تحویل دادند. در کل حدود 3 ساعت داخل کلینیک بودیم. در این حین، یک خانواده ی دوست داشتنی از دوستان عضو مهاجرسرا را هم در مطب دکتر دیدیم و از مصاحبت باهاشون لذت بردیم. چون مصاحبه ی ما یک روز زودتر از این دوستان بود، نتونستم از نتیجه ی اون مطلع بشم ولی امیدوارم که همراه با موفقیت بوده باشه.
شب قبل از مدیکال، به کمک کارت ویزیتی که دکتر محمودی عزیز در سایت قرار داده بود، با خانم ملیکا تماس گرفتم و برای صبح یکشنبه هماهنگ کردم. روز مدیکال خانم ملیکا به مطب دکتر آمد و هماهنگی های نهایی را انجام دادیم. صبح یکشنبه ساعت 4:30 از خواب بیدار شدیم و 5:15 سوار ماشین تویوتای فرستاده ی خانم ملیکا شدیم، تا 5:45 در سطح شهر دو نفر دیگری که قرار بود با ما بیایند را سوار کردیم و ساعت 7:50 دم در سفارت توقف کردیم. دو نگهبان با کنترل نامه مصاحبه و پاسپورت ها صف را منظم می کنند. داخل سفارت، بعد از چک امنیتی و گرفتن همه چیز بجز مدارک وارد حیاط سفارت شدیم که بخشی از مسیر را شمشادها پوشانده اند. به محض ورود به ساختمان یک شماره داده می شود که شماره ما حدود 20 بود.سپس تا زمان اعلام آن شماره باید مرتبا برای کنترل اضطراب نفس های عمیق بکشید!! البته برای ما اصلا نیاز به چنین کاری نبود چون کوچولوی ما چنان اون روز سنگ تمام گذاشت که دو بار من مجبور شدم برای هواخوری به داخل حیاط ببرمش. شماره یک بار برای انگشت نگاری، یک بار برای تحویل مدارک و یک بار هم برای مصاحبه اعلام شد. مدارک ما را یک خانم خوش اخلاق ایرانی تحویل گرفت و بعضی از کپی ها و بعضی از اصل ترجمه ها را همراه با همه ی اصل مدارک برگرداند. من به این خانم گفتم که اگرچه ما اسپانسر داریم اما با توجه به ناکامل بودن مدارک اسپانسر، ترجیح می دهیم که الویت با مدارک مالی خودمان باشد و ترجیحا خودمان خودمان را ساپورت کنیم! او هم گفت که این مساله را به افیسر منتقل خواهد کرد. سپس 2457$ را به صندوقدار پرداخت کردم و نشستیم تا دوباره شماره اعلام شود.
افیسر مصاحبه گر، یک خانم کاملا محجبه و ظاهرا مهربان بود که در یکی دو دقیقه ی اول مصاحبه مستقیما به ما نگاه می کرد ولی بعد از آن تماما درگیر کامپیوتر روبرو بود و داخل آن تایپ می کرد. از ما پرسید که آیا برای مصاحبه به زبان انگلیسی مشکلی داریم؟ که گفتیم نه! البته ما هر دو تصمیم گرفته بودیم به فارسی مصاحبه کنیم، اما وقتی سوال را به این شکل مطرح کرد، ما هم گفتیم کم نیاریم! در طی مصاحبه ما ایستاده بودیم و او نشسته بود، بین ما و او یک شیشه بود و مصاحبه بوسیله ی گوشی تلفن انجام شد. البته صدایی که از طریق گوشی می آمد، دیجیتالیزه بود. من فکر می کنم که افیسر در یک دقیقه ی اول با خودش به این نتیجه می رسد که ما صادق هستیم یا خیر. برای همین چند سوال اول خیلی جدی نیستند: شما... هستید؟ بار چندم هست که برای لاتاری ثبت نام می کنید؟ شغلتون چیه؟... آیا کسی رو در آمریکا دارید؟ نسبت اسپانسر باحاتون چی هست؟...
تاکید اصلی افیسر در زمان مصاحبه با همسرم این بود که بداند همسر من در یک مجموعه ی دولتی کار می کند و یا خصوصی؟ همین که این نکته را فهمید، از من خواست که گوشی را بگیرم و در مورد شغلم سوال کرد. سپس از من پرسید که شما در سپاه خدمت کرده اید، درست است؟ و من تایید کردم. در نهایت دو برگه ی آبی آورد و گفت از دو هفته ی دیگر سایت را چک کنید. وقتی خواست خداحافظی کند من گوشی را گرفتم و پرسیدم که در نهایت ما بر اساس مدارک مالی شخصی مورد تایید واقع شدیم و یا مدارک اسپانسر هم استفاده شد؟ افیسر گفت که برای اینکه مطمین باشد که ما در آمریکا جان سالم بدر خواهیم برد (!survive) مدارک اسپانسر را هم در نظر گرفته است.
در نهایت با همان سواری به دبی برگشتیم و 260 درهم پرداخت کردیم.
امروز 1 دسامبر که سایت ابوظبی را چک کردم، تازه برای اولین بار نوشت:
Application in processing.
تا قبل از این می نوشت که چنین کیسی وجود ندارد.
اگر نکته ای جا افتاده، یادآوری کنید تا ذکر کنم. اگر هر سوالی را چه خصوصی و یا در انجمن بتوانم پاسخ دهم، در خدمت هستم.

(2010-12-01 ساعت 14:06)negin65 نوشته:  سلام
اولا میخواستم کلی از مهاجرسرا به خاطر همه ی کمکای دوستان تشکر کنم و بخاطر تاخیرم در نوشتن جزییات سفرم معذرت میخوام!
-1--بلیط و هتل رو از جزیره ی بهشت گرفتم . از اول نوامبر ایران ایر هواپیماشو ایرباس کرده ولی من از چند نفری که با ایران ایر اومده بودن شنیدم که هواپیما مشکل داشته و بیشتر از 2 ساعت تاخیر داشته. من با ترکیش رفتم، رفت با هواپیمای اندولونو جت بود که خیلی کوجیک بود ولی اصلا تاخیر نداشت 2:15 دقیقه تو راه بود و برگشت هم ترکیش ایرلاین بود در ضمن قیمت ایران ایر و ترکیش یکی بود فقط ترکیش در صورت جابجایی تاریخ 50$ جریمه داره.
هتلم هم هیلتون بود دابلش شبی 90 یورو ،از ددمان بهتر بود ولی نه به خوبی ریکسوس !اطاقش خوب بود ، صبحانش هم کامل بود در کل تو هتل هیلتون ایرانی کمتر از بقیه هتلا بود ، اگه یه وقت رفتین هیلتون حتما از استخر و کلاپ ورزشش استفاده کنین! ایراد بزرگ هیلتون اینه که اینترنت رایگان نداره و برای یک ساعت 10 لیر و برای یک روز 50 لیر میگیره. به مدیکال خیلی نزدیکه تقریبا 5 دقیقه پیاده راهه و تا سفارت هم 20 دقیقه . (مدیکال کنار کوگولو پارک یا همون پارک قو قرار داره) (اگه دوست داشتین یه سر هم به دیسکو هیلتون بزنین به خصوص پنجشنبه ها!!)
2- من بخاطر تعطیلات ترکیه که 10 روز بود نتونستم مدیکال رو قبل از مصاحبه انجام بدم. روز 2شنبه 22 نوامبر مصاحبه داشتم ساعت 6.30 صبح رفتم دمه سفارت تا ساعت 7.30 فقط من بودم و یه سگ ولگرد !!! حتی نگهبان سفارت هم داشت چرت میزد!! ساعت 8 در سفارت باز شد و من اولین نفر رفتم تو و اخرین نفری بودم که واسه انگشت نگاری و پرداخت 819$ و مصاحبه صدام کردن . یه چیزی که باید بگم اینه که دوستان ادم خودش روز مصاحبه کلی استرس داره مخصوصا اگه مثل من یه اشتباه هم تو پروندش داشته باشه و وقتی که سفارت شوخیش گل کنه و مثل اون روز بعد از دو ساعت و نیم تازه یادش بیاد که اسم رو صدا کنه ،این درست نیست که دیگران با گفتن حرفایی مثل:" خیلی عجیبه که هنوز صدات نکردن، حتما یه مشکلی داری که صدات نمیکنن" رو خط اعصاب طرف راه برن متاسفانه یکی از دوستان لاتاری دقیقا همین کارو کرد و چیزی نمونده بود با حرفاش اشکمو در بیاره!!
بعد از رفتن داخل سفارت اولین باجه ،خانمی بود که مدارکو ازم تحویل گرفت،شناسنامه،کارت ملی،لیسانس،و مدارک مالی که پرینت حسابم بود،ازم مدارک پزشکی رو خواست که براش توضیح دادم بخاطر تعطیلات نرفتم مدیکال. شمارمو بهم داد و بعد از 2 ساعت برای انگشت نگاری و بعد برای پرداخت پول صدام کردن و اخرین بار هم برای مصاحبه!!
باجه ی شماره 5 ،افیسر یه خانم به شدت عصا قورت داده بود. ازم خواست دست راستمو ببرم بالا و قسم بخورم که هرچی در مصاحبه میگم حقیقت داره .منم قبل از قسم اشتباه تاریخ تولدمو براش توضیح دادم ، اونم گفت که از نظد من این کیس رده و نمیتونه 40 روز اختلاف رو بپذیره. دوباره واسش توضیح دادم و باز هم نپذیرفت ،دفعه ی سوم که قشنگ تر توضیح دادم بله رو گفت !!!!و بالاخره کوتاه اومد.ازم پرسید که کار میکنم؟ منم گفتم نه.گفت چرا کار نمیکنی؟ منم گفتم تازه درسم تموم شده. گفت برو مدارک پزشکیتو بیار و بعد برو !!ups
3-منم سریع بعد ازسفارت تاکسی گرفتم و رفتم مطب دکتر اونگان! ازمایش خون و عکس قفسه سینه رو انجام دادم و رفتم پایین واسه معاینه! دکتر به من هیچ واکسنی نزد ولی پولشو گرفت!!130$ واسه معاینه و 50$ واسه ازمایش و عکس قفسه سینه!! جواب هم روز بعد ساعت 3 حاظر بود.
کارای مدیکال خیلی سادست و نیازی نیست بابتش پولی به کسی بدین که واستون انجام بده .فقط یادتون باشه موقع تحویل مدارک پزشکی به سفارت سی دی رو پیش خودتون نگه دارین و به سفارت ندین!!! من اشتباهی دادم به سفارت که خدا رو شکر همراه پاسپورتم برام فرستادن!!!
منشی دکتر یه کم قاطی داره ،کلا زیاد به وقت گرفتن اهمیت نمیده ولی گاهی وقتا هم قاطی میکنه و میگه باید وقت میگرفتی!! وقت بگیرین که بهانه نداشته باشه! بعد از گرفن مدارک مدیکال ساعت 3:15 رفتم سفارت و مدارکو تحویل دادم و افیسر هم برگه ی سفیدو داد که ببرم باجه ی ups. ویزام هم بعد 4 روز اومد هتل
در اخر باید بگم که مردم انکارا خیلی ادمای خوبی هستن فقط وضع انگلیسیشون افتضاحه!! حتما یه کتاب ترکی در سفر ببرین!!
پوریا راهواری و اقای محمد موسوی که کارمند طهران تراولن هم ادمای خیلی خوبین و واقعا کمک میکنن من که واقعا ازشون بدی ندیدم. مصاحبه هم خیلی راحت و سادست و بچه هایی که مثل من اشتباه داشتن هم زیاد دلواپس نباشن !!
رایان ،یوزر ،فریفری ازهمتون بابت راهنمایی متشکرم!! 
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
(2010-11-14 ساعت 15:03)javidk نوشته:  دوستان عزیزم سلام.

امروز 23 آبان ماه 1389 هست که دارم این سفر نامه رو می نویسم،
من بلیط رو از یه آژانس هواپیمایی تو میدان محسنی گرفتم که آخرسر وقتی برگ Voucher هتل رو بهم داد دیدم تمام هماهنگیها رو آژانس سفیران کرده و اون فقط درصد گرفته!
پرواز ما پنج شنبه 13 آبان ( 4Nov ) با ترکیش بود. پروازش بد نبود ولی خداییش خلبانهای ایرانی تو Landing خیلی ماهرتر هستند.موقعی که هواپیما فرود اومد رعشه به تن همه افتاد.
کارمند آژانس اومد دنبالمون و رفتیم به سمت هتل ددمان. هتل خوب با امکانات مناسبیه برای اقامت.

چند تجربه و نصیحت در مورد هتل:

الف- سعی کنید تو لابی هتل چای نخورید. ما دو تا چای خوردیم شد 12 TL یعنی 9216 تومان. میدونید چرا؟ آهان... جونم براتون بگه: از دهن ما در رفت گفتیم چای لیوانی.اونم توی چای لیوانی به جای 1 نپتون در هر لیوان 2 نپتون انداخت. فکر کرد حجم لیوان هر چقدر بزرگتر باشه باید تعداد نپتون هم بیشتر باشه!!! Smile
( فرداش رفتم یه بسته نپتون گرفتم و هر شب یه قوری آب جوش میگرفتم از لابی هتل و چای نوش جان میکردیم)
ب- اگه سر صبحانه پرتغال دیدید و در کنارش دستگاه آب میوه گیری یه وقتی ذوق زده نشید بگید شاهکار کردم، عجب هتلی گرفتم!
میدونید چرا؟ آهان... جونم براتون بگه: ما جلوی خانممون سینه رو سپر کردیم و گفتیم کیف کردی چه هتلی گرفتم. سر صبحانه آب پرتغال تازه هم می دن. خلاصه بعد از صرف صبحانه به همسرم گفتم بشین 2 تا آب پرتغال بزنیم به بدن! چشمتون روز بد نبینه، هنوز از گلومون پایین نرفته بود صورت حساب آورد، شاخ درآوردیم 12 TL یعنی 9216 تومان برای دو لیوان آب پرتغال! Sad
(تو مغازه ها که تعدادشون کم هم نبود آب پرتغال لیوانی 2 TL یعنی 1536 تومان)
ج- سعی کنید آب معدنی بزرگ هر روز بخرید تا مجبور نشید از یخچال اتاقتون آب بردارید، چون آب معدنی کوچک رو دو برابر آب معدنی بزرگ باهاتون حساب میکنن و در ضمن روش درصد هم بابت سرویس دهی میگیرن.
د- حتماً به محض ورود به اتاق و تحویل گرفتن اتاق داخل یخچال رو خوب نگاه کنید، چون شیشه ویسکی که تو یخچال ما بود خالی بود ولی پلمپ بود که من رفتم و توضیح دادم و برام عوض کردن.
ه- اگر تو سالن هتل عروسی بود برید تماشا کنید. عروسیاشون جالبه.

گرفتن وقت از دکتر و تست مدیکال

دوستان گل مهاجرسرا;
به هیچ وجه من الوجود ، به هیچ عنوان ، تو رو خدا ، جون مادرتون پول بابت خدمات تست مدیکال به آژانس ها ندید.
ببینید فقط چند بار تاٌکید کردم!!!
خیلی خیلی راحت تر از اون چیزیه که فکرشو کنید. حتی واقاً نیازی به وقت قبلی هم نداره ولی اگر خواستید مثل من وسواس به خرج بدید وقت گرفتن از تو سایتش راحته. اگه دوستان خواستن من در خدمتتون هستم بابت وقت گرفتن.
الف- میرید مطب دکتر که طبقه 4 هست. یه برگه میده میگه برید طبقه 3
ب- تو طبقه 3 برگه رو میگیره و نفری 47 $ میگیره (دقیقاً یادم نیست نفری چند)، و میگه بشینید.
ج- اسمتونو صدا میزنن و میرید واسه آزمایش خون.دوباره میشینید.
د- اسمتونو صدا میزنه و میرید واسه عکس از سینه که خودش به فارسی میگه نفس عمیق بکش و حبس کن.
و آخر سر هم یه برگه و دوباره میرید طبقه 4. بهتون وقت دکتر میده و میگه فلان ساعت بیاید.
حالا خداییش ارزش داره پول مفت بدید به آژانس ها؟. با این پول برید اسکندر کباب بخورید (وای دلم قش رفت)
راستی دوستانی که حول شدن و رفتن ب بسم الله کارت واکسن گرفتن سعی کنند نزدیک رفتن به ترکیه برن پاستور و بخوان کارت جدید با تاریخ های جدید بگیرن چون دکتر واسه ما که هفته قبل از پرواز کارت رو گرفته بودیم واکسن نزد ولی یه خانواده 4 نفری که 4 ماه قبل کارت رو گرفته بودن واسشون نفری $200 افتاد!
اگه گفت جای آبله مرغون رو بدنت هست یا نه یه وقت نکنه بگید نه! بگید آره و تند تند رو جاهای مختلف صورتتون دست بزارید و بگید ایناهاش ایناهاش ایناهاش. اونقدر بگید تا چشماش قیلی بیلی بره بگه OK و از رو بره. من این کار رو کردم و جواب داد در صورتی که پوست صورت من صاف هستش! 
بعد از اینکه نفری $70 دلار بابت معاینه دادید (با فرض اینکه واکسن نخورید) جواب رو هم که در روزی که تعیین میکنه میرید میگیرید. به همین سادگی فیلمی از ... ولی خداییش راحته

مصاحبه

وقت مصاحبه ما سه شنبه NOV 9 بود. ما بچه بدی بودیم به حرف دوستان مهاجرسرا گوش نکردیم دیر رفتیم، ته صف بودیم.
یه پدر و پسر جلوی ما بودن که بنده های خدا انقدر کارشون پیچیده بود که ما با تاریخ تولد اشتباه کلی به خودمون امیدوار شدیم. خیلی خیلی استرس داشتم. هم من و هم همسرم. ولی مژگان (همسرم) میگفت: ما برگه آبی میگیریم، همینم شد. وقتی داخل حیاط سفارت ته صف بودیم یه خانم با قد بلند اومد و اسم ما رو پرسید و به محض اینکه خانمم خودشو معرفی کرد گفت با من بیاید. منو بگی گفتم یا ابوالفضل کارمون تمومه. آخر سر هم نفهمیدیم چرا اومد دنبالمون در صورتی که تو صف کیس لاتاری بود ولی فقط ما رو برد. شایدم انرژی مثبت بچه ها اونقدر شده بود که یه آن نظر کرده شدیم!؟! به تاریخ گیر ندادن و برگه آبی دادن Smile . “من پرسپولیسی هستم و اولین بار بود که با دیدن یه برگه آبی ذوق کردم.”
داریوش و ساناز عزیز هم فردای ما مصاحبه داشتن که اونها یک ضرب ویزا رو گرفتن ( بازم تبریک )

دوستان عزیزم این چند خط رو سعی کردم طوری بنویسم که بجای اینکه خاطرات من رو بخونید تجربه ای بابت دوستانی که میخوان برن ترکیه باشه. امیدوارم چنین شده باشد.

چند خط توضیح درباره آنکارا (محل های خرید و رستوران ها)

آنکارا پر از فروشگاه برای خرید هست. ارزان و گران
- مغازه های داخل متروی کیزیلای (ایستگاه Kizilay ) رو سعی کنید که از دست ندید. قیمت هاش خیلی مناسبه.
- برای رفتن به مرکز خرید آنکامال کافیه تو ایستگاه سوار متروی قرمز رنگ بشید و ایستگاه چهارم پیاده بشید. ایستگاه Akkupro
یه مرکز خرید خیلی بزرگ و متنوع. حتماً حتماً تو طبقه پایینش یه رستوران وسط راهرو هست که برید و اسکندر کباب و کوفته رو بگیرید و بخورید.فوق العاده خوشمزه هست
عکسی از اسکندر کباب:

. که در قسمت مرکزی آنکارا قرار دارد مرکز خرید جدید آنکارا می باشد Kizilay منطقه
.فروشگاه های کوچک و بزرگ زیادی می شود پیدا کرد ، Kizilay در بلوار آتاترک، خیابان اصلی منطقه

.نزدیک بلوار آتاترک قرار دارد Kocabeyoglu Pasaji بازار سنتی
که به خاطر فروشگاه های چرم خود معروف است نیز نزدیک بلوار Izmir Caddesi خیابان
.آتا ترک قرار دارد

.قسمت قدیمی آنکارا بروید ، Ulus اگر می خواهید اجناس ارزان بخرید آن وقت باید به

.مرکز آنتیک فروش های آنکارا قرار دارد که پر از اجناس قدیمی می باشد ،Ulus در نزدیکی

اما اگر می خواهی اجناس مارک دار و لوکس بخری، اجناسی از مارک های معروف، آن وقت باید به
. بروی Gaziosmanpasa در مناطق Arjantin Caddesi

قرار دارد، این خیابان مرکز Kavaklidere ختم می شود خیابان Cankaya در جاده ای که به
.دست فروش ها می باشد

. قرار دارد ، Karum در انتهای خیابان، یکی از مرکز خرید های محبوب آنکارا، بنام

بروی. که از طرف وزارت Dosim اما اگر به دنبال سوغاتی و فرش و گلیم هستی آن وقت باید به
.فرهنگ و سازمان صنایع دستی ترکیه اداره می شود

از مطب دکتر که میاید بیرون سمت راستتون یه خیابونه که هرچی میرید بالاتر قیمت هاش ارزون تره.
فروشگاه های متنوع و مناسبی داره.
فروشگاه های زنجیره ای LCWAKKII هم جنس های خوب با قیمت مناسب داره.

مسجد Kocateme واسه دیدن و نماز خوندن جای مناسبیه.یه مسجد خیلی بزرگ و زیباست



در مورد Night Club ها و Bar ها:

دوستان گلم، در کنار هتل ددمان 4 بار نزدیک هم بود که محیط بسیار بد و نا امن داشتند.
در صورتی که من با خانمم جلوی در پرسیدیم بار خوبیه؟ خانوادگیه؟ اونا هم میگفتن YES,YES , VERY GOOD . گفتیم میریم داخل و نگاه میکنیم، اگه خوب بود میشینیم. اون هم گفت:
NO PROBLEM ، ما رفتیم تو ... چشمتون روز بد نبینه، افتضاح آقا افتضاح. اصلاً اصلاً توصیه نمیکنم.
خیلی محیط بارهاش بد بود.
رفتم پیش رزوشن هتل و ماجرا رو گفتم اونم گفت NO NO NO بعد آدرس یه بار رو داد که شرق هتل ددمان بود (اون سه چهار تا بار غرب هتل بودن)
یه بار خیلی مناسب از نظر محیط و آدماش. مثلاً یه دختر ترک با دامن کوتاه اومده بود راهش ندادند.
اسمش ARENA 312 بود. روبروی رستوران شب های تهران (راستی اگر برنج خورید برید شب های تهران). در ضمن این بار Live Music هم داره. جاتون خالی ما با یک خانواده گل ایرونی و داریوش و ساناز عزیز و آقای دکتر سه شنبه شب اونجا بودیم و کلی گپ زدیم.

عکس ARENA 312


میدان آتاتورک هم جای جالبیه تو منطقه Ulus

امیدوارم که این سفر نامه واستون جالب بوده باشه و بدردتون بخوره.
اگه سؤالی داشتید شماره بدید یا بگیرید در خدمتتون هستم.

مرسی دوستان.مرسی مهاجر سرا
ارادتمند شما: Javid.K
ایران،تهران، 23 آبان ماه 1389
به امید موفقیت همه در لاتاری و گرفتن ویزا.
بدرود.


سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: DLT ، free_free ، behijon ، coming soon ، REZA1390 ، mh_hshk ، maaref ، shahrooz59 ، sorena ، ابی22 ، najibi ، vashah ، vahidvm60 ، tamanna ، payam62
(2010-12-06 ساعت 16:23)success نوشته:  سلام دوستان
در خرداد ماه وقتي صبح از بيرون به خانه آمدم ديدم كه يك پاكت در داخل آبها (چون حياط را شسته بودند) نزديك خروجي آب افتاده برداشتمش و ديدم نام خانومم روش نوشته شده اول نمي دونستم چي هست بعد يكدفعه فكر كردم كه ممكنه نامه قبولي لاتاري باشه با خوشحالي تمام رفتم داخل خانه و به خانومم نشان دادم و بازش كردم وقتي براي خانومم خواندمش اصلا باور نمي كرد و به اين ترتيب بود كه زندگي ما راه ديگري پيدا كرد و دائم منتظر روز مصاحبه بوديم تا نوبتمون شد و حالا هنوز هم باور نمي كنم كه دارم سفرنامه ام را مينويسم.
روز پنجشنبه ساعت 6 صبح تهران را به مقصد آنكارا ترك كرديم. هواپيمايي تركيش البته به اسم تركيش اما شركتي ديگر كه زير مجموعه تركيش بود (Anadolujet) ، هواپيماي كوچكي بود ولي پرواز خوبي بود با لندينگ خوب.
از دوستان مهاجرسرا SMSipa و خانواده Tahsino از همسفران ما بودند. حدود ساعت 9 به وقت تهران و 7:40 به وقت آنكارا ما ساك ها را تحويل گرفته بوديم و داشتيم فرودگاه آنكارا را ترك مي كرديم. از فرودگاه كه بيرون مي آييد سمت راست تقريبا نزديك به انتهاي قسمت مسقف اتوبوسهاي 442 ايستاده اند كه با 7/3 لير تا ميدان كيزيلاي مي برند كه حدودا سه ربع طول مي كشد كه با همراهي دوستان طولاني بودن زمان را متوجه نشديم. از ميدان كيزيلاي تا هتل ازيلهان را پياده رفتيم البته كمي بيشتر از آنچه كه فكر مي كرديم راه بود. هتل ازيلهان هتلي دو ستاره است كه اتاق دابل لوكس آنرا از تهران فقط براي يك شب 70 دلار رزرو كرده بوديم. پس از مستقر شدن در اتاق همراه دوستان براي ناهار رفتيم بيرون . در نزديك هتل ازيلهان ساندويچ كوفته خورديم كه خوشمزه بود.
اتاق هتل خيلي سرد بود وقتي با مسئول هتل صحبت كرديم گفت كه شوفاژها را از ساعت 6 بعداز ظهر تا صبح روشن مي كنند و از آنجائيكه ظهر بارون آمده بود و ما بيرون بوديم و خيس شده بوديم و سرماي اتاق مزيد علت شد و من حسابي سرما خوردم. شب هم رفتيم رستوران 5 ليري كنار مترو و سوپ و برنج (رشته پلو) و خورشت و دسر و 1 ليوان نوشابه را 5 لير گرفتيم. البته يك رستوران 5 ليري ديگر هم كنار Mcdonolds در همان خيابان karantil SK است كه از 5 ليري كنار مترو تميزتر و بهتر است.
روز بعد رفيم براي صبحانه كه چنگي به دل نمي زد البته براي هتل دو ستاره خوب است اما نه براي شبي 70 دلار. با توجه به سرماي اتاق در شب قبل و اينكه بچه همراه ما بود تصميم گرفتيم هتل خود را عوض نماييم.
البته چند نفر ديگر هم بودند كه هتلشون را عوض كردند و با هماهنگي با عباس آقا توانستند هتل سگمان را كه بهتر بود با شبي 70 دلار براي دابل بگيرند. پس از صرف صبحانه رفتيم به مطب دكتر اونگان جهت معاينات پزشكي.
مطب دكتر اونگان در بلوار آتاتورك واقع شده است كه بالاتر از تقاطع جان اف كندي در لابراتور Dozen واقع شده است كه با وجوديكه ما براي دخترم كالسكه برده بوديم ولي مسيرش برامون طولاني بنظر آمد. ابتدا در طبقه چهارم مدارك را داديم و سپس در طبقه سوم آزمايش خون و عكس از قفسه سينه را براي دونفر با 95 دلار انجام داديم و بعد از آن برگشتيم طبقه چهارم كه به ما گفت ساعت 5 بعد از ظهر براي معاينه و واكسن برگرديم. در اين فاصله به هتل Neva palas نقل مكان كرديم كه بعدا كاملتر توضيح خواهم داد. بعد از ظهر وقتي رسيديم به مطب دكتر اونگان متوجه شديم كه كارت واكسنها را در هتل جا گذاشته ايم كه برگشتم هتل و همين سبب خير شد چون خدمت آقاي دكتر اونگان نرسيديم و خانم دكتر اونگان را زيارت كرديم. ابتدا من داخل رفتم و خانم دكتر بعد از احوالپرسي با سرعت شروع كرد به پرسيدن سوال.
جراحي داشتي ، بيماري ، ناراحتي قلبي ، اقدام به خودكشي و سيگار و ... البته بايد حواستون جمع باشد كه اين وسط ميگه آبله مرغان كه بايد شما سريعا بگويد كه گرفته ام به محض اينكه گفتم گرفته ام گفت اثر آن را نشان بده و من چون هيچ اثري از اين بيماري بر روي صورتم نمانده بود توضيح دادم كه من 5 سال قبل با خانومم با هم آبله مرغان گرفتيم و اثرش روي صورت خانمم هست كه نفر بعد مي آيد خدمتتان كه او هم قبول كرد و سپس معاينه را انجام داد. البته چون از اول انگليسي صحبت كرده بود و من هم انگليسي جواب داده بودم اصلا فارسي صحبت نكرد. به اين ترتيب من بدون واكسن آمدم بيرون و سپس خانومم رفت داخل و همين مراحل را اما با زبان فارسي طي كرد و بدون واكسن آمد بيرون و بعد از آن نوبت دختر 4 سالم شد كه با خانمم رفت داخل و دكتر پس از معاينه و ديدن كارت واكسن دخترم گفته بود كه نصف واكسن آنفولانزا و واكسن مننژيت را با تست سل بايد به دخترم تزريق كند و چون دخترم خيلي جيغ مي زد منشي من را هم صدا زد تا براي نگه داشتن دست دخترم براي زدن واكسن برم داخل اتاق. خانم دكتر خوش برخورد بود و قبل از زدن هر واكسن توضيح مي داد كه من مي خواهم واكسن آنفولانزا را بزنم و غيره. البته ما يك ماه پيش همگي واكسن آنفولانزا زده بوديم.
خلاصه بابت 3 ويزيت و دو واكسن مبلغ 320 دلار پرداخت كرديم كه اگر 95 دلار صبح را هم اضافه نماييم كلا مبلغ 415 دلار بابت معاينات پزشكي پرداخت كرديم و خانم منشي گفت كه روز دوشنبه 5 بعدازظهر براي گرفتن نتيجه و ديدن نتيجه تست سل دخترم مجددا به مطب مراجعه نماييم و همان موقع هم CD مربوط به عكس قفسه سينه را به ما تحويل داد و گفت نگهداريد تا در آمريكا از شما تحويل بگيرند. تست سل بچه 3 روز طول مي كشد و دوستان بچه دار حتما توجه داشته باشند كه تست سل بچه ها در روزهاي 5 شنبه انجام نمي شود.
روز دوشنبه هم مجددا رفتيم مطب و دست دخترمان را نگاه كرد و گفت مشكلي ندارد و سپس سه پاكت در بسته به ما تحويل داد و گفت آنها را باز نكنيد و به سفارت تحويل دهيد.
روز مصاحبه
صبح زود بيدار شديم و بعد از صرف صبحانه ساعت 15/7 رفتم جلو سفارت و تقريبا در جلو صف بودم. سپس ساعت 8 به بعد خانمم با دخترم آمدند كه سريع رفتيم داخل سفارت و پس از انجام مراحل بازرسي وارد سفارت شديم و بعد از آن اصل شناسنامه و پاسپورت و كارت ملي و مدارك پزشكي و اصل سند خانه و اصل سند ازدواج را تحويل داديم سپس گفت عكس ، كه ما گفتيم قبلا فرستاديم و گفت پس نمونه عكسها را بدهيد تا من ببينم. بعد از آن شماره را به ما داد و ما رفتيم داخل و منتظر نشستيم . براي دختر كوچكمان دفتر نقاشي برده بوديم و با وعده اينكه اگر دختر خوبي باشي برايت جايزه مي خريم توانستيم در مدتي كه آنجا بوديم آرام نگه داريمش.
منتظر بوديم كه شماره مان براي انگشت نگاري اعلام شود كه دخترمان گفت به WC (با عرض معذرت)احتياج دارد و با خانومم رفتند بيرون در همين لحظه شماره ما را براي انگشت نگاري اعلام كردند. رفتم جلو و ديدم يك خانم بسيار خوش اخلاق و خندان آنجاست كه به من گفت براي انگشت نگاري بايد همه اعضاء حاضر باشند و من هم براش قضيه را توضيح دادم و گفت پس بنشينيد تا من دوباره شما را صدا بزنم. پس از چند دقيقه دوباره ما را صدا زدند . ابتدا خانمم دست چپ ، دست راست و سپس دو انگشت شصتش را قرار داد و بعد نوبت من شد ، همين كه من دستم را روي دستگاه گذاشتم نفهميدم چه اتفاقي افتاد كه بهم گفت شما برو بشين يك قهوه بخور و وقتي صدات كردم برگرد چون مثل اينكه دستگاه مشكل پيدا كرده است. نشستم تا شماره ام اعلام شد و اين دفعه (تا سه نشه بازي نشه) انگشت نگاري با موفقيت انجام شد. دوباره منتظر نشستيم تا شماره ما براي پرداخت پول اعلام شد. 2457 دلار پرداخت كردم و منتظر مانديم تا شماره مان براي مصاحبه اعلام شود.
شماره ما براي مصاحبه در باجه 5 اعلام شد. شانس ما آفيسر آدم جدي و كمي بد اخلاق بود. پس از قسم خوردن و توضيح دادن دو مورد اشتباه كوچك در اطلاعات ارسالي از خانمم كه برنده اصلي است پرسيد چكاره هستيد و كجا كار مي كنيد. در مورد كار خانمم خيلي سوال پرسيد حتي پروسه توليد كارخانه را هم پرسيد نمي دانم چرا با اينكه كارخانه اي كه خانمم كار مي كند خصوصي است ولي خيلي سوال كرد. از من هم پرسيد خدمت سربازي رفتي يا نه ؟ كارت چيه؟ آيا مهندس هستي يا نه ؟‌ و اسم دو شركتي را كه قبلا كار كرده بودم پرسيد كه من با تاكيد به خصوصي بودن آنها پاسخ دادم. سپس بعد از وارد كردن اطلاعات در كامپيوترش برگه آبي را به ما مرحمت كردند و گفت 40 تا 60 روز ديگه سايت را چك نماييد و هر موقع كه شمارتون را ديديد يكي از افراد براي گرفتن ويزا بيايد.
من فكر مي كنم كه برگه آبي يا سفيد در پرونده همه هست و اين مسئله به نظر آفيسر بستگي دارد كه كدام برگه را تحويل دهد. البته مصاحبه چيزي جز ديدن افراد و چند سوال در رابطه با كار و سربازي نيست پس به خودتان استرس وارد نكنيد.

هتل
بعد از ديدن چند هتل از جمله هتل سگمن ، متروپل ، گلد و بست رفتيم به شيدا تور كه در زير ساختمان مطب دكتر اونگان بود و يك آقاي ايراني با دخترشان آنجا را مديريت مي كردند و از آنها خواستيم كه اگر مي توانند هتل ددمان را با قيمت مناسب براي ما بگيرد. ايشان فرمودند چرا ددمان ، هتل Neva palas همان پشت هتل ددمان است و 4 ستاره و با قيمت مناسب 80 دلار براي دابل همراه با صبحانه و اينترنت وايرلس براتون مي گيرم. البته اگر خودتون به اين هتل مراجعه كنيد دابل را شبي 120 يورو مي دهد. رفتيم هتل را ديديم خيلي هتل خوبي بود. گرم و تميز با اتاقي بزرگ و مهمترين قسمت اينكه در اتاقمان كتري برقي داشت و چند عدد قهوه و چايي ليپتون كنارش بود كه هديه هتل بود و free بود. پس از ديدن هتل رفتم شيداتور و پول 8 شب را يكجا پرداخت كردم و با خانم و دخترم از ازيلهان به Neva palas نقل مكان كرديم و از بابت راحتي خانواده خيالم راحت شد. مسئله جالب اينجاست كه اگر در آنكارا بگرديد مي توانيد هتل مناسب چند ستاره با قيمت مناسب پيدا كنيد و اگر از بابت مورد پسند بودن هتل شك داريد مي توانيد يكي از هتلها را براي يك شب از ايران رزرو كنيد و در صورت مورد پسند نبودن جايتان را عوض نماييد. حتي يكي از دوستان از تهران هتل ازيلهان را با تور گرفته بود و با اينكه اصلا راضي نبود مجبور شد 3 شب بماند و بعد از سه شب توانست بقيه روزها را كنسل كرده و به هتل بهتر با همان هزينه نقل مكان نمايد. راستي اگر از دوستان كسي شماره تلفن شيدا تور را خواست براي من پيام خصوصي بگذارد.
رستورانها
رستوران منقل كباب در خيابان bestekar SK مقابل رستوران 49 ، شش كباب و كفته منقل و چيكن وينگ و پيده فوق العاده اي دارد البته يك منقل كباب هم در اطراف ميدان كيزيلاي در خيابان selanik Cd هست كه آن هم دونر و شش كبابش حرف ندارن . اين دو رستوران منقل كباب بعد از صرف ناهار سماور زغالي را سر ميزتون ميارن و مي تونيد چايي را در استكانهاي كمر باريك آنجا صرف نماييد. يك رستوران به نام Kirakkumpir پايين تر از مسجد كوك تپه ، مقابل دانشگاه كوك تپه و سر چهارراه غذاهاي متنوع و متفاوتي داره مثل سوپ و سالادهاي خوب و Kumpir خوبي هم دارد – kumpir سيب زميني بزرگ تنوري است كه در آن سوس و زيتون و خيارشور و مواد مختلفي را اضافه مي كنند.
Mcdonolds, KFC و KingBurger هم كه لازم به تعريف نيست و همه با آنها آشنا هستند. ساندويچ هاي 3 ليري هم بد نبودند . همه قيمتي غذا هست از 3 لير تا 20 لير كه البته كيفت ها و حجم بسته به قيمت متفاوت است ولي همشون خوشمزه هستند. تنوع غذايي بسيار زياد هست ولي برنج خيلي كم هست و چون اكثر غذاهاشون تند هست ممكنه بچه ها دوست نداشته باشند. يك رستوران هم به نام Ayabakanbalikcilik بين هتل رامادا و خيابان bestekar در خيابان تونالي هيل هست كه ماهي را انتخاب مي كنيد و وزن مي كند بعد از آن همان ماهي را براتون طبخ مي كند و مي آورد. خلاصه در اين چند روز از غذاهاي تركيه كلي لذت برديم. (خوشحالم از اينكه براي گرفتن ويزاها يك بار ديگه بايد برم تركيهWink)

مكانهاي ديدني
- موزه و مقبره آتاتورك كه از ميدان كيزيلاي قطار آبي سوار مي شويد و سومين ايستگاه (تاندوگان) پياده شويد.
- مسجد كوك تپه بالاتر از هتل ددمان كه واقعا با عظمت و قشنگ هست حتما سري بزنيد.
- در ميدان كيزيلاي سمت چپ خيابان ، پارك است كه اگر بچه داشته باشيد مي تونه آنجا بازي كند و مجسمه و فواره هاي قشنگي هم دارد.
- برج آنكارا
- باغ وحش آنكارا

تور قونيه
روز سوم با همان شيدا تور رفتيم قونيه . اگر روز شنبه برويد به قونيه مي توانيد شب رقص سما را هم ببينيد اما روزهاي ديگر رقص ندارند. نفري 85 دلار براي تور داديم وقتي از خانم شقايق پرسيدم چرا تور شما گرانتر از تهران تراول است گفت تور ما همه افراد را بيمه مي كند و كامل است و شما هيچ خرجي در آنجا نمي كنيد. خلاصه ماشين تور ساعت 5/9 صبح آمد دنبالمون ، راهنمايمان آقاي تبريزي بود كه خيلي مرد با حالي بود. پنج خانواده بوديم از هتلهاي ديگر هم بودند كه كيس خانوادگي و نامزدي بودند. تقريبا 4 ساعت در راه بوديم. وسط راه براي چايي نگه داشت وقتي رسيديم قونيه اول رفتيم ناهار در خانه اي قديمي كه تبديل به رستوران شده بود، وارد يك اتاق شديم كه ميز و مبل داشت . ناهار خوبي خورديم و بعدش هم چايي. جاتون خالي خيلي چسبيد. سپس رفتيم مقبره حضرت مولانا و مقبره شمس و تپه علاء الدين و در نهايت مركز فرهنگي مولانا كه رقص سما در آنجا برگزار مي شود. پس از آن شام خورديم و بالاخره ساعت دو ونيم شب رسيديم هتل.
مراكز خريد
همانطوريكه دوستان قبلا نوشته بودند خيابانهاي اطراف ميدان كيزيلاي فروشگاههاي LC Wikiki,Colins, Koton قيمتها به نسبت جنسها مناسب بود. آنكامال اجناس گرانتر بودند اما كيفيت اجناس بهتر بود مخصوصا كفشهايش كه واقعا خوب بودند. البته چون نزديك ژانويه بود خيلي از اجناس indrim يا تخفيف داشتند. در مركز خريد Optimum فروشگاههاي پير گاردين و مانگو خوب بود و تخفيف خوبي داشتند. البته براي رفتن به optimum محمد آقا ترانسفر تهران تراول نفري 15 دلار مي گرفتند. در طبقه آخر optimum و آنكامال تمام شعبات غذايي مثل Mcdonold,KFC و ... هستند.
براي رفتن به آنكامال از ميدان كيزيلاي سوار متروي قرمز شده و ايستگاه چهارم پياده شويد.
خيابان تونالي هيل هم بد نبود.

چند نكته
- روز مصاحبه پاسپورتها و كارت هتل (آدرس هتل) را يادتان نرود. وسايل اضافي مثل موبايل و غيره را از كيفتان خارج كنيد.
- حتما قبلا از دكتر اونگان وقت بگيريد. چون يكي از دوستان بخاطر نگرفتن وقت جواب معايناتش در روز مصاحبه آماده شد البته اگر روز مصاحبه معاينات پزشكي نباشد مهم نيست و مي توانيد بعد از ظهر يا فرداي آن روز هم آنها را تحويل دهيد اما اگر مي خواهيد استرستان كمتر باشد قبلا وقت بگيريد.
- مديكال كاري ندارد و خودتان از عهده آن بر مي آييد و الكي پول اضافه به ليدرها ندهيد.
- اگر بچه داريد كالسكه تاشو يادتان نرود. دختر ما چهارساله است اما اگر كالسكه نبود مطمئنا يا هتل نشين بوديم يا دست به جيب براي كرايه تاكسي يا بايد دختر را بغل مي گرفتيم و موقع آمدن به ايران با كمر درد مي آمديم. البته مثل ما در موقع برگشت كالسكه را در فرودگاه امام جا نگذاريد.
- حتما از لبنيات آنكارا مثل ماست ، پنير، شير، بستني و دوغ استفاده كنيد. ما علاوه بر استفاده از دوغ همراه با غذا بقيه لبنيات را از فروشگاه زير مسجد كوك تپه مي خريديم. باقلوا هم مي توانيد به صورت كيلويي از اين مركز خريد تهيه نماييد.
- آب 6 ليتري باصرفه تر است.
- قهوه در كافه starBucks كنار colins هم مي تونه براتون جالب باشه.
- خانمها مراقب باشند چهره شان (آرايش و رنگ مويشان) در هنگام مراجعه به دكتر اونگان يا سفارت با آرايش عكسشان يكسان باشد چون در روز معاينات خانمي بودند كه چون رنگ موهايشان با رنگ موي عكسشان يكي نبود مجبور شدند مجددا عكس بگيرند.
- اگر دلار بانكي تهيه مي كنيد بهتر است كه فقط به اندازه روز اول از اينجا لير بخريد و در همانجا دلار را به لير تبديل نماييد.

تشكر و قدرداني
در طي اين سفر با دوستان خوبي مثل سميه و شهرام آشنا شديم كه چند باري با هم بيرون رفتيم و در خريد و ناهار با هم بوديم. شادي گرفتن ويزاي آنها شامل حال ما هم شد و واقعا از ته دل خوشحال شديم مخصوصا وقتي ويزاشون را در پاسپورتشون ديديم. و همچنين وقتي ما در روز مصاحبه با برگه آبي به هتلمان آمديم ما را دلداري دادند و خانمم را از ناراحتي در آوردند و با هم براي ناهار بيرون رفتيم و بودن با آنها ناراحتي گرفتن برگه آبي را براي همسرم كمتر كرد و بسيار باعث دلگرمي و خوشنوديمان شدند. در ضمن زوج بسيار با حالي بودند. همچنين smsaipa و frozenmind و همسر و دخترشان و عرشيا و Tahsino و همسر و پسرشان از دوستان خوبي بودند كه در اين چند روز باعث دلگرمي همديگر بوديم و اوقات خوبي را با هم داشتيم و از آنها تشكر مي كنم . بالاخره در نهايت از خانمم بسيار متشكرم كه در تهيه اين سفرنامه بسيار زحمت كشيد و همچنين لاتاري برنده شد.
در پايان از اينكه سفرنامه ام طولاني شد عذرخواهي مي كنم اما دوست داشتم كه تمام مراحل را بنويسم و توضيح بدهم چون خودم با خواندن سفرنامه هاي 2010 و 2011 دوستان توانستم بدون داشتن ليدر تقريبا در سفر با تمام مراحل آشنا باشم و سفر خوبي را تجربه كنم.
(2011-01-13 ساعت 00:46)success نوشته:  سلام دوستان
در خرداد ماه وقتي صبح از بيرون به خانه آمدم ديدم كه يك پاكت در داخل آبها (چون حياط را شسته بودند) نزديك خروجي آب افتاده برداشتمش و ديدم نام خانومم روش نوشته شده اول نمي دونستم چي هست بعد يكدفعه فكر كردم كه ممكنه نامه قبولي لاتاري باشه و ...
.
.
.
.
ادامه سفرنامه ( سفرنامه دوم جهت گرفتن ويزا)
ما روز 2 دسامبر مصاحبه داشتيم و به ما برگه آبي دادند و گفتند كه از 40 تا 60 روز ديگه روزهاي جمعه سايت را چك نماييد و هر زمان كه شماره شما در سايت اعلام شد يكي از اعضاء خانواده براي گرفتن ويزا بيايد به سفارت . ما با توجه به تعطيلات سفارت آمريكا در آنكارا كه از تاريخ 17 دسامبر تا 1 ژانويه تعيين شده بود انتظار داشتيم كه كليرمون مدتي ديرتر اعلام بشه ولي با اين حال همانطور كه همگي افرادي كه كلير خوردند اطلاع دارند و تجربه كرده اند روزي چند مرتبه سايت را چك مي كرديم. تا اينكه روز 23 دسامبر با كمال ناباوري ديديم كه شماره ما بعد از 21 روز در سايت اعلام شده است. خيلي خوشحال شديم و در سايت يك هوراي حسابي كشيديم. حالا بايد يك هفته صبر مي كرديم تا تعطيلات سفارت تمام بشود . من قبلا در سايت نوشته بودم كه هر زمان كه كلير بشم مي خواهم با قطار برم آنكارا و اين روش را هم امتحان كنم . اما وقتي كلير شديم با توجه به وضعيت برفي هوا تصميم گرفتم با هواپيما بروم ولي ديدم كه برنامه پروازها با رفت و برگشت من جور در نمي آيد و همچنين به دليل تعطيلات بليط هواپيما گران است و بليط قطار هم اصلا نيست به همين دليل تصميم گرفتم اتوبوس را امتحان كنم. اين سفرنامه را هم بيشتر به اين دليل مي نويسم كه دوستان با جزئيات سفر با اتوبوس بيشتر آشنا شوند و راحتتر بتوانند تصميم گيري نمايند. براي گرفتن بليط با شركت رويال سفر تماس گرفتم و بليط رزرو كردم . بليط اتوبوس VIP تهران – آنكارا به مبلغ 60000 تومان براي روز شنبه ساعت 13 روز 1 ژانويه تهيه كردم كه گفتند 36 ساعت در راه خواهيم بود. روز شنبه به ترمينال رفتم و اتوبوس با يك ساعت تاخير ساعت 14 با 9 نفر (اتوبوس 27 نفره است) مسافر به سمت آنكارا حركت كرد. صندليهاي اتوبوس كاملا راحت هستند و من در طول سفر خسته نشدم. در طول سفر با همسفران خوبي آشنا شدم كه يكي از آنها نيز كيس لاتاري بود و كلير شده بودند و همراه همسرشان براي گرفتن ويزا به آنكارا مي رفتند. جالب اينجا بود كه ايشان (آقا محسن) در همان روز 2 دسامبر كه ما مصاحبه داشتيم مصاحبه داشتند و با ما هم كلير شده بودند. البته ما روز مصاحبه همديگر را نديده بوديم . مسير اتوبوس تهران- زنجان – تبريز- مرز بازرگان بود كه تسمه ماشين در زنجان پاره شد و حدود 45 دقيقه در آنجا معطل شديم تا دوباره اتوبوس به راه افتاد. در راه هوا سرد بود و اتوبوس هم زياد گرم نبود خوشبختانه من يك پتوي مسافرتي با خودم برده بودم كه به دادم رسيد. حدود ساعت 23:30 به صوفيان رسيديم كه اتوبوس براي شام نگه داشت . در بين راه در يكي از پاسگاهها دو نفر نيروي انتظامي سوار اتوبوس شدند و پاسپورتها را چك كردند و از همه مي پرسيدن براي چه منظوري به تركيه سفر مي كنيد و به كدام شهر مي رويد. من هم به توصيه user عزيز حقيقت را گفتم و در جواب گفتم كه دارم براي ديدن عموم مي رم تركيه و اون دوباره پرسيد عموت كدام شهر است و من جواب دادم آنكارا Wink Smile. اما وقتي از آقا محسن پرسيد كجا مي رويد جواب داد دارم ميرم سفارت براي گرفتن ويزا و اون هم چيزي نگفت و رفت. ساعت 3:45 دقيقه به مرز بازرگان رسيديم كه ديديم حدودا 12 اتوبوس در صف بودند تا چك بشن و از مرز ايران رد بشن . پياده شديم و ساك هامون را گرفتيم و رفتيم داخل سالن . نفري 11800 تومان براي عوارض خروج و هلال احمر پرداخت كرديم و وسايلمون را چك كردند و بعد افسر مربوطه پاسپورت هامون را مهر خروج زد و رفتيم بيرون مدتي منتظر مانديم تا اتوبوس بازرسي شد و آمد و ما بعد از حدود يك ساعت و نيم سوار اتوبوس شديم ولي هر چه منتظر مانديم ديديم راننده نمي آيد تازه متوجه شديم كه پاسپورت راننده مشكل دارد و به ايشان اجازه نمي دهند كه از مرز ايران بيرون برود و به ما گفتند كه بايد تا صبح منتظر بمانيد تا افسر مافوق بيايد و در مورد ايشان تصميم گيري نمايد. خلاصه تا صبح در اتوبوس و در سالن گشتيم تا صبح شد هوا هم خيلي سرد بود. افسر مافوق هم صبح كه آمد گفت چون قبلا به اين راننده تذكر داده ايم قابل گذشت نيست و تماس گرفتند تا از خوي يك راننده جايگزين بيايد. خلاصه ساعت 10:40 به وقت تهران بود كه كارهاي اداري تعويض راننده و مرز تركيه انجام شد و بالاخره سوار بر اتوبوس به سمت آنكارا حركت كرديم. در راه با توجه به تاخيرهاي انجام شده چون ديدم كه خيلي بد موقع به آنكارا مي رسيم از تلفن كارتيهاي بين راه با عباس آقا تماس گرفتم و گفتم يك اتاق سينگل براي خودم و يك دابل براي آقا محسن در هتل سگمن رزرو كند. (سينگل شبي 45 دلار و دابل شبي 65 دلار) . دوشنبه 3 ژانويه ساعت 3:30 صبح به وقت تهران (2 صبح به وقت آنكارا) در هتل سگمن بوديم . راستي در اتوبوس فقط يك بسته شامل كيك و آبميوه و يك بسته بادام زميني دادند و چند بار هم چاي . آب معدني هم بود. به همين دليل دوستاني كه از غذاي رستوران بين راه استفاده نمي كنند با خودشون غذا ببرند. از نظر من هتل سگمن از هتل ازيلهان داراي امكانات بهتري مي باشد و تميزتر و شيك تر نيز مي باشد و در ضمن شبي 3 دلار براي اتاق سينگل از هتل ازيلهان ارزانتر مي باشد. روز دوشنبه ساعت 11 با دوستانمون آقا محسن و آقا حميد (كه در اتوبوس همراه ما بودند و كيس خانوادگي بودند) رفتيم جلو سفارت و با هم بوديم تا ساعت 13 كه وارد سفارت شديم و طبق معمول شماره گرفتيم و بعد از اعلام شماره پاسپورتها را تحويل داديم و فرستادنمون به ups در آنجا هم كارت هتل را به همراه 42 لير (14 لير براي هر پاسپورت) دادم و برگه ups را تحويل گرفتم و برگشتيم هتل. روز اول گذشت و در سايت ups چك كرديم و هنوز پاسپورتها تحويل ups نشده بود. روز دوم (سه شنبه) پاسپورتهاي آقا حميد تحويل ups شد و چهارشنبه ups پاسپورت هاشون را بهشون تحويل داد ولي پاسپورتهاي من و آقا محسن روز چهارشنبه ساعت 15:30 تحويل ups شد و روز پنجشنبه ساعت 12 در هتل پاسپورت هامون را از ups تحويل گرفتيم. دوستان حتما توجه داشته باشند كه پس از تحويل گرفتن پاسپورت هاتون اسپل ها نام ها و تاريخ تولد و تاريخ انقضا و تاريخ صدور ويزا و كلا ويزا را كامل چك كنيد چون چند نفر را در جلو سفارت ديديم كه به خاطر اشتباه در ويزاهاشون از ايران برگشته بودند.
اتوبوسهاي VIP كه مستقيم از آنكارا به تهران مي آيند روز جمعه ساعت 18 حركت مي كردند و ما ( من و آقا محسن و همسرشون) تصميم گرفتيم كه تا روز بعد صبر نكنيم و با اتوبوسهاي ساعت 15 به وقت آنكارا از ترمينال آنكارا به سمت مرز حركت كرديم( نفري 60 لير) . اتوبوسهاي تركيه 40 نفره بودند و جاي پاشون چندان راحت نبود ولي كاملا گرم بود و از لحاظ پذيرايي نيز از اتوبوس ايراني بهتر بود. در ضمن در جلو هر مسافر يك LCD تاچ بود با يك هدفون كه در آن تعداد زيادي فيلم سينمايي ، فيلم شهرهاي مختلف تركيه ، تعداد زيادي موزيك ، عكس ، دو بازي و 4 كانال تلويزيوني بود كه تا مرز كاملا سرگرم بوديم. البته همه به زبان تركي بودند. اتوبوس هر 4 ساعت مدت كمي جهت استراحت نگه مي داشت كه بسيار خوب بود و خستگي پاهامون در مي رفت. حدود 30 كيلومتري مرز اتوبوس نگه داشت و كرايه همه مسافرها تا مرز را به ماشين ون داد ما سوار ون شديم و ساعت 10:30 به وقت آنكارا به مرز رسيديم بعد خيلي راحت و بدون معطلي پياده از مرز رد شديم و با يك ميني بوس رفتيم بيرون گمرك . آنجا هم با يك سواري با نفري 12500 تومان حدود 3 ساعت طول كشيد كه به تبريز رسيديم و از تبريز هم نفري 11000 تومان داديم و با اتوبوسهاي تك صندلي راحت حدود 7 ساعت بعد (ساعت 22:30 ) به تهران رسيديم. از همسفران خوبم در اين سفر، آقا محسن و آقا حميد كمال تشكر را دارم كه در اين سفر دوستان خوبي بودند و سفر را براي من راحتتر كردند.
در ضمن واقعا از دوستان خوب مهاجرسرا و مخصوصا مديران اين سايت كمال تشكر را دارم كه با راهنمايي اين دوستان بود كه توانستم به راحتي و بدون اشكال ويزاهامون را بگيرم.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: rayan.s ، Amir78 ، mehdi_behzadi ، naeiji1974 ، free_free ، REZA1390 ، mh_hshk ، maaref ، shahrooz59 ، sorena ، najibi ، vahidvm60 ، ali.narooei ، tamanna ، payam62
(2010-12-07 ساعت 23:47)سمیه 2011 نوشته:  سلام به دوستاي خوب مهاجرسرا
ببخشيد بابت وقفه.خوب خوشبختانه ما ويزامونو يك ضرب گرفتيم و داريم كم كم با كمك دوستاي سايت واسه رفتن حاضر مي شيم.
سفرناممونو از يك ماه قبل رفنن شروع مي كنم.از لحظه ايكه از تاريخ مصاحبه با ايميل سفارت مطلع شديم كاراي واكسيناسيونو شروع كرديم.براي دوستاي مشهدي مي گم واكسيناسيون به صورت كامل پيش دكتر دهقان نيري انجام شد مطبشون ميدون امام رضا هستش فك ميكنم حدود 100 هزار نومن هزينش شد براي من و همسرم شهرام.
بليط و هتل از تهران گرفتيم از جزيره ي بهشت براي هتل ددمان بلوك بي و پرواز تركيش براي 6 شب نفري 680000 شد و اين قيمت فك ميكنم فوق العاده بود چون تقريبا تمام اژانسهايي كه انكارا كار ميكنن حداقل 150000 بيشتر از اين بهم قيمت دادن.و يك چيزي توصيه مي كنم حتما از طريق اژانس برين همه چي واستون بهتره مخصوصا از نظر اقتصادي و اينكه فكرتون راحته چون اژانس بابت پولي كه ازتون ميگيره در قبالتون احساس مسوليت مي كنه البته نظر شخصي منه!و چيز ديگه در مورد اقاي راهواري و همكارانشون اينكه خيلي خوب بودن مخصوصا اقاي محمد توي همه ي موارد به ما كمك كردن و بر خلاف چيزي كه تو سايت شايع شده درقبال راهنمايي از ما پولي نگرفتن. در ضمن بگم كه از مشهد با چند تا اژانس صحبت كردم براي هتل ددمان بلوك بي و پرواز تركيش براي 6 شب نفري 1400000در مي يومد.
بعد نوبت دوست پيدا كردن ميرسه كه واقعا مهمه.چند روز قبل از رفتنمون با ساكسس (اقا محسن) و همسر گراميشون بيتا جون اشنا شديم البته با يك پرواز نرفتيم ما يكم ديرتر با پرواز يكشنبه صبح تركيش رفتيم(اونا بخاطر تست سل غزل كوچولو زودتر رفتن).
نامه ي دوم 1 اذر اومد دم خونه.پروازمون 1 شنبه 2 صبح بود و مصاحبمونم كه چهار شنبه.ساعت نه ونيم صبح رسيديم هتل تو لابي منتظر مونديم تا اتاق تحويلمون بدن خيلي خسته كننده بود مخصوصا اينكه ما 1 ليرم نداشتيم بريم بيرون چيزي بخوريم و چون 1شنبه بود دويزا باز نبودن براي چنج حتما در حد 50 لير با خودتون داشته باشين.(البته اقاي محمد به دادمون رسيد ولي ساعت 4 بعد از ظهر!1 ادرس بهمون داد كه بريم با دلار خريد كنيم و با نرخ دويز لير بقيه پولمونو بگيريم) ساعت 1 رفتيم اتاق و خوابيديم!عصر رفتيم جايي كه گفتم از در هتل ددمان رفتيم سمت راست 1 خيابونه كه كوچه پس كوچه هاش پر از بازاره و رستوران و كافه تا انتهاش رفتيم تا به مسجدي كه پايينش شاپينگ سنتره رسيديم فقط 1 شكلات خريديم و 100 دلار با نرخ 148 لير چنج كرديم كه فرداش تو دويزم با همين مبلغ واسمون چنج كردن البته روزاي بعد از همينجا كلي چيزاي خوب خريديم چون طبقه ي همكف مواده خوراكيه و بالاش چيزاي ديگه قيمته همه چيزش از بيرون مناسبتر بود.
دوشنبه 7 صبح رفتيم مطب دكتر اونگان طبقه سوم ساختمون و بنا به گفته ي دوستان سايت وقت نگرفتيم و شما اين اشتباهو نكنين چون سايت با اينكه خيلي كمكمون كرد ولي همه ي مطالبش سنديت نداره و بعضي از ما فقط برداشت شخصيمونو مي نوسيم نه واقعيت.توي صف وايستاديم تا ساعت نه كه در مطب باز شد بايد بلافاصله بعد از ورود پاسو بذارين رو ميز منشي اولين نفر اسممونو خوند اما متاسفانه به عكس من ايراد گرفت(بخاطر عوض شدن رنگ مو) رفتيم پايين 10 لير داديم عكس جديد گرفتيم تقريبا 10 دقيقه طول كشيد اما چون پاسمونو دوباره تحويل گرفت و بعد گفت بريم طبقه 4 ديگه اخرين نفر شديم!تقريبا ساعت 1 نوبتمون شد براي ازمايش خون ازمايش كه تموم شد رفتيم طبقه 3 براي واكسن و چون اينترنتي وقت نداشتيم براي فردا عصرش بهمون وقت داد تازه با كلي غرغرو منت خيلي بهشون برخورده بود كه ما همينجوري سرمونو انداخته بوديم پايينو بدون وقت رفته بوديم!
بعدش رفتيم سمت هتل و يكم جلوتر از هتلمون به مسجد نرسيده 1 رستوران تركيش بود دومين رستوران بعد از شبهاي تهران و ناهار جاتون خالي 1 دونر كباب عالي خورديم و اقا محسن و بيتا جونو كه پشت هتل ما بودن پيدا كرديم كه البته اتاق نبودن.بعد از ظهرم رفتيم سمت ميدون كيزيلاي خريد وشبم رفتيم پيش بيتا جون كه بالاخره پيداشون كرديم.
سه شنبه صبح با 1 تور كه طهران تراول واسمون گذاشت رفتيم مركز خريد اپتيمم نفري 15 $ ازمون گرفتن.مركز خريد خيلي خوبي بود تقريبا تمام چيزايي كه ميخواستمو خريدم با قيمتاي باور نكردني و تقريبا همشونو از منگو گرفتم ولي چون روزاي اول بود ترسيدم زياد خريد كنم و بهتر از اينارو از دست بدم كه بعدا خيلي پشيمون شدم كاش الانم اونجا بودم!
ساعت 2.30 رفتيم هتل ساعت 4 وقت داشتيم واسه واكسن!3.30 رسيديم مطب وخانوم منشياي خيلي خيلي ترك و بد ساعت 5.30 فرستادنمون پيش دكتر اونگان.اول شهرام رفت و 1 واكسن زد و اومد بعد من چون يوزر گفته بود دكتر اونگان ادم باحاليه و به اون بدي كه ميگن نيست بعد از جواب دادن به سوالاش اومدم باهاش حرف بزنم كه گفت بخواب رو تخت و اصلا جوابمو نداد!معاينه و1 واكسن و بعدم رفت به همين راحتي!
منشي گفت فردا ساعت 3 جواب حاضره و البته به 1 خانوم قبل از ما گفت 6.30 همون روز ولي كلا با ما خيلي را نمي يومد! چون صبح مصاحبه داشتيم خيلي مضطرب شديم و باهاش صحبت كرديم كه زودتر بده ولي خيلي بد و بي ادبانه گفت اينجا واينستين(حتما با وقت قبلي برين تا اينجوري باهاتون برخورد نشه)اويزون اومديم بيرون و اقاي محمد اونجا بود بهمون گفت مديكال ربطي به مصاحبه نداره با خيال راحت برين و به ما ادرس كباب 49 داد پايين مطب دكتر 1 كافه بود كه از كنارش راه داشت به خيابون تونالي رفتيم سمت چپ در امتداد خيابون خيلي گشتيم تا پيداش كرديم از تركا ميپرسيديم متاسفانه بلد نبودن خلاصه ساعت 7.30 پيداش كرديم و ناهار خورديم!
1 سر به اقا محسن اينا زديم ورفتيم هتل تا استراحت كنيم واسه فردا.
4شنبه 7 صبح اولين نفر تورستوران هتل بوديم من خيلي ريلكس بودم 7.20 از جلو در هتل 1 تاكسي گرفتيم تا سفارت 5 لير تقريبا 7.30 رسيدم اولاي صف بوديم در ضمن جلوي در سفارت فقط 1 صف داره سمت چپ و بعد ساعت 8 نگهبان سفارت اومد گفت ويزايي ها سمت راست گرين كارتيها سمت چپ ما جلوتر رفتيم چون چند نفر از جلوي ما رفتن سمت راست پاسا اماده دستمون بود تا نگهبان چكش كنه 8.30 رفتيم تو.توي سفارت بر عكس ميشد يعني گرين كارتيها ميرفتن صف سمت راست ويزاييها سمت چپ فك كنم نيم ساعتم اونجا تو صف بوديم با اينكه نفر 5 يا6 بوديم البته همه ي اعضاي 1 خانواده با هم ميرن تو.تو سمت چپ 1 خانم فارسي زبون(يعني مث بلبل فارسي بلد بود فك كنم ايراني بود چون حتا ته لهجم نداشت بچه ي ناف تهرون!)مداركمونو ازمون گرفت و بهمون شماره داد دوباره رفتيم تو!اونجا شماره ها مي يومد رو تابلو 7 تا باجه بود كه هفتمي مال انگشت نگاري بود همه اول ميرفتن باجه ي 7 شماره ي ما اومد اما باجه ي 5!نقص مدارك داشتيم فرم دي اس 230 فقط واسه خودم پر كرده بودم يادم رفته بود واسه ي شهرام پر كنم خلاصه دوباره فرمو بهمون دادن پر كنيم خيلي خيلي عصبي شدم فك كردم تمومه ديگه كلي كارامون گره خورد با هزار تا بد بختي و با كمك فرمايي كه برده بوديم(بنا به توصيه ي اشكان عزيز از همه ي چيزايي كهاز روز اول فرستاده بوديم سفارت و كي سي سي كپي برده بوديم)تونستيم فرم شهرامو پر كنيم اما تاريخ دقيق و شناسنامه اي تولد پدر و مادر شهرامو نداشتيم فقط سالو نوشتيم و رفتيم باجه 7 كه 1خانم تپل خيلي خيلي مهربون امريكايي توش بود فرمو نشون داديم و افيسر اوليه اومد و تحويل گرفت و من بهش گفتم تاريخا دقيق نيست اونم گفت مهم نيس برو بشين صداتون مي كنم.با استرس نشستيم دوياره اسممون اومد رو تابلو باجه 7 انگشت نگاري.كارمونو انجام داديمو نشستيم تا دوباره شمارمون اومد رو تابلو 1 باجه ي ديگه براي پرداخت پول نفري 819$ و دفه ي بعد مصاحبه...............خيلي خيلي بهتر از اوني بود شنيده بودم ارامش افيسر ما رو كاملا اروم كرد پروندمون جلوش باز بود قابل توجه دوستان عزيز فرم ابي توش بود و من گفتم واي تموم شد اف بي اي چك!ازمون كلا 3تا سوال پرسيد شغلم كه تاكيد كردم تو شركت خصوصي هستم و ازم پرسيد چي تو شركت توليد ميكنين گفنم هيچي شركت مهندسيه و از شهرام پرسيد سربازي رفتي اونم گفت نه معاف شدم پرسيد چطور تونستي معافي بگيري و شهرام علتشو گفت و شغلشو پرسيد كه بازم شهرام تاكيد كرد مدير 1 جاي خصوصيه تموم!باورم نشد گفت برين يو پي اس با خوشحالي اومديم جلوي ميز يو پي اس كه روبروي خانمي بود كه اول مداركو ازمون گرفت من از اون خانم پرسيدم مديكالو چي كار كنم ساعت 3 اماده مي شه اونم با تعجب گفت بدون مديكال چطور برگه ي يو پي اس گرفتين؟بعد برگرو گرفت و رفت تو بعد از 5 دقيقه با برگه ي ابي اومد واييييييييي ترسيديم چون نمي دونستيم برگه ي ابي 1 فرمه كه مال تكميل مداركه فك ميكرديم فقط مال اف بي اي چكه!(برگه ابي 1 كاغذ آ 4 بود كه شامل قسمتاي مختلفه بالاش و اولين گزينش مربوط به اف بي اي چك مي شه و بقيش مال نقص مدارك جلو هر كدوم تيك بزنه نقص اونجاس و براي اف بي اي چكيا بالا رو تيك مي زنه كه ادرس سايتي كه بايد برن از اونجا وضعيتشونو چك كنن داره) گفت ساعت 1 بعد از ظهر مديكالتونو بيارين بعد يو پي اس بگيرين(تكميل مدارك از دوشنبه تا پنجشنبه ساعت 1 به بعده)اومديم بيرون تقريبا 11 بود رفتيم مطب اصرار كرديم زودتر جوابو بدن البته منشي چاقه كه خيلي بهش برخورده بود اصلا محلمون نذاشتو گوش بهمون نداد ولي اون يكي گف تا 1 ساعت ديگه بياين ببرين بعد رفتيم هتل به بچه ها خبر داديم و به خونواده هامون زنگ زديم 12 با تاكسي رفتيم مطب مديكالو گرفتيم برديم سفارت تحويل داديم اومديم بيرونو رفتيم ناهار خيلي خوشحال بوديم ديگه كاري نداشتيم جز انتظار!
5شنبه از صب با دوستاي گلمون بوديم اقا محسن و خونواده خيلي خوش گذشت ناهار با هم منقل كباب بوديم واقعا عالي بود.
جمعه راس 2 ظهر پاسمون اومد ديگه تو تركيه كاري نداشتيم جز غذا خوردن و خريد كه واقعا خيلي خوب بود ولي كاش بيشتر ميشد بمونيم چون هنوز چندتا از غذاهاشو امتحان نكرده بودمو چندتا جاي ديگم دوس داشتم واسه خريد برم!
در اخر مي خوام از اشكان و فرشيد و بازم از اشكان(چون واقعا خيلي كمكمون كرد از روز اول تو پر كردن فرم تا الان و فك كنم حتي بعد از اين!)خيلي خيلي تشكر كنم بخاطر تمام لطفاشون و براي همتون ارزوي موفقيت مي كنم.
دوستاي عزيزم به سوالات همگي از طريق پيغام خصوصي جواب مي دم مخصوصا به سوالاي خانوما در مورد خريد!

سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: rayan.s ، Amir78 ، HOMAYON53 ، DLT ، javad1998 ، free_free ، armido ، POURIA RAHVARI ، mh_hshk ، maaref ، shahrooz59 ، sorena ، najibi ، vahidvm60 ، tamanna ، success ، payam62 ، armin1
(2010-12-12 ساعت 16:40)rokmita نوشته:  سلام به همه دوستان.من سعی می کنم مختصرومفید بنویسم تا هم حتی الامکان موارد تکراری توش نباشه و هم بتونم نکات مهم و ارزشمندی رو بهتون منتقل کنم.امیدوارم به دردتون بخوره.Wink
اول از همه تهیه بلیط و هتل.ما چون بچه کوچیک داشتیم و باید چند روزی زودتر اونجا می بودیم و از طرفی مشکل کارو مدرسه بچه بود و با توجه به محدودیت روز و زمان پروازهای ایران ایر و ترکیش ترجیح دادیم با ترکیش بریم استانبول و با یک توقف یکی دو ساعته آنکارا.چون پرواز ترکیش تو این مسیر هرروزه هفته هست.که پیشنهاد می کنم اگه مجبور نیستین این کارو نکنید چون هم خستگیش زیاده و هم اینکه اتلاف هزینش بالاست.Sad
و اما در مورد هتل،باز هم چون همه به ما می گفتند اگه برین اونجا رودررو هتل ارزونتره ما فقط برای سه شب از اینجا رزرو کردیم و رفتیم. نشون به اون نشون که اونجا با هزار منت و استرس و .... هر شب اضافه رو 5 یورو گرونتر برای همون اتاق پرداختیم . پس هتل رو هم تمام و کمال از همینجا رزرو کنید. هتل ما هم هتل هیلتون بود که از جزیره بهشت گرفتیم . خداییش خیلی عالی بود و با قیمت شبی اتاق دبل 90 یورو خیلی می ارزید و خود هتل اونجا این قیمت نمی داد ، تنها اشکالش همونطور که تو سفرنامه های قبلی هم هست ، اینترنتش مجانی نیست. اینم از این...Tongue
و اما درمورد تاکسی و اتوبوس ، ما که رسیدیم آنکارا ، چون ترانسفر تو قراردادمون نبود سوار یه اتوبوس که اونجا مستقر بود شدیم و رفتیم (یادم نیست ترمینالش فکر کنم) . که نفری 10 لیر بود. از اونجا هم یه تاکسی واسه هتل. فقط بچه دارا حواستون باشه اشتباه ما رو نکنید . اونجا اگه از راننده اتوبوسا بپرسین واسه بچه ها حتی تا 9 و 10 سال هم بلیط نمی خوان ، ما اون اوایل تا پیش از اینکه بپرسیم واسه بچه 4 سالمونم بلیط می دادیم. در مورد تاکسی هم اگه تعدادتون 1 یا 2 نفره و مسیری که می خواین برین طولانی نمی ارزه ولی برای تعداد بیشتر و مسیرهای کوتاه ارزشش رو داره. خودتون حساب کنید ورودی اتوبوس برای هر نفر حدود 1.5 تا 2 لیره ، با توجه به تعدادتون با قیمت تاکسی تو هر مسیر مقایسه کنید. ضمنا قیمت تاکسی رو هم هر چی راننده گفت 30 درصدی کم کنید حتما می بره .Wink
در مورد تورهای آقای راهوری هم خودتون حساب کتاب کنید ، اکثر مسیرهای اونجا اتوبوس و مترو داره و با نصف اون قیمتها هم میشه رفت و برگشت . مگر درمواردی که اتوبوس نباشه که اونم کم کم دستتون می یاد. ما که فقط برای ترانسفر برگشت از تور اونا استفاده کردیم که خوب بود سر به سر میشد ولی در سایر موارد با اتوبوس و مترو رفتیم که خیلی به صرفه بود . حتی برای قونیه هم از ترمینالشون اتوبوس هست ، البته ما اونجا نرفتیم که بخوام دقیق توضیح بدم.
خوب خیلی طولانی شد بقیه اش رو تو فصل(سی زن) 2 قسمت(اپیزود) 2 می نویسم.(ارسال شماره 165) فعلا خدانگهدار.....
آنچه در قسمت بعد خواهید خواند..( کارهای پزشکی و سفارت)
(2010-12-22 ساعت 22:15)rokmita نوشته:  باسلام دوباره به همه دوستان ، همونطور که وعده داده بودمBig Grin می خوام راجع به کارهای پزشکی و روز مصاحبه مطالبی رو براتون بنویسم.ولی ترجیح می دم اول درمورد آماده سازی مدارک پزشکی و واکسیناسیون براتون بگم.
برای تکمیل کارت واکسن خودم و همسرم چون هیچ سابقه مکتوبی نداشتیم به پاستور تجریش مراجعه کردیم و تقاضای صدور کارت واکسن بین المللی کردیم. همونجا و همون روز به من یه واکسنmmr و یک واکسن دو گانه (کزازو..) زد ولی چون همسرم تو بچگی اوریون و سرخک گرفته بود فقط کزاز زد ولی برای اون یکی هم یه تاریخ قدیمی زد و مهر کرد.درمورد آبله مرغان هم مطابق آنچه در پست شماره 331 در تاپیک " واکسیناسیون و آزمایشهای پزشکی " نوشتم عمل کردیم.درمورد واکسن هپاتیت هم ، اگر قبلا واکسنش رو نزدین که همونجا می زنید ولی اگر قبلا زدید ولی مستنداتی براش ندارین همون روش آبله مرغان . یعنی آزمایش تست آنتی بادی هپاتیت رو بدین اگر سطح آنتی بادیتون قابل قبول باشه ، باز هم همونجا و همون خانم دکتر براتون مهرش رو میزنه.فقط حتی الامکان سعی کنید تاریخ واکسنهاتون خیلی از زمان مدیکالتون دور نباشه.کارت واکسن بچه ها رو هم که اول باید بدید ترجمه و بعد ببرین پاستور تایید کنه.اون رو هم خیلی خیلی دقت کنید ، چون اکثر ترجمه ها بجای mmr می نویسند سرخک و این باعث می شه که دکتر اونگان دوباره به بچه واکسن بزنه, پس حتما حواستون به این نکته باشه. واکسن انفولانزای فصلی رو هم که همگی ما در یک کلینیک زدیم و ازشون گواهی گرفتیم . گواهی خودمون رو بردیم پاستور وارد کارت کرد ولی مال بچه ها رو چون تو کارت جایی برای آنفولانزا نداره دادیم ترجمه و بعد هم بردیم پاستور همون ترجمه رو تایید کرد که مورد قبول دکتر اونگان هم واقع شد. البته خود پاستور هم آنفولانزا می زنه. فقط یه نکته مهم دیگه اینکه برای بچه هایی که تست سل باید بدهند مطابق آنچه در سایت دکتر نوشته تا یک ماه قبلش نباید هیچ واکسنی خورده باشند پس طوری تنظیم کنید که واکسن آنفولانزا یا هر چیز دیگه ای برای بچه ها تا یک ماه قبل از مدیکالتون انجام شده باشه.
خوب چی می گفتم ؟ آهان ، چون من تو سفرنامه های قبلی هم خونده بودم که بهتره یه واکسن برای دکتر اونگان بذارین باشه،آبله مرغون بچه ها رو اینجا نزدم و گذاشتم واسه اونجا(چون هم هزینه اش معادل اونجاست و هم اینکه ترجیح دادم بچه ها واکسن بیمورد نخورند ، ضمن اینکه نوشته بودند که دکتر اول همه می ره سراغ آبله مرغان) .
خلاصه دردسرتون ندم. ما با این همه کارت و مهرو ترجمه و تایید رفتیم خدمت دکتر اونگان.
اولا که وقت ماروز شنبه بود و ظاهرا روزهای شنبه چون دکتر می خواد زودتر تعطیل کنه همون صبح تمام کارها انجام میشه یعنی هم عکس و آزمایش
و هم ملاقات بادکتر و نوش جان کردن واکسنها.در حالیکه ظاهراروزهای دیگه این پروسه در دو مرحله انجام می شه، صبح و بعدازظهر.راستی یادتون باشه یکی ازنامه های کی سی سی رو که کیس نامبرتون توش قید شده رو همراه داشته باشید که منشی دکتر می خواد. ) .
اینکه بگم ما اول کدوم طبقه رفتیم و چیکار کردیم میشه تکرار مکررات ، چون تو سفرنامه های قبلی بهش اشاره شده.ولی اون روز ما خوردیم به پست خانم دکتر اونگان. مطب خلوت بودو خیلی معطل نشدیم.اول من رفتم داخل ، در حالی که داشت کارت واکسنم رو مرور می کرد،سوالاتی درمورداعمال جراحی مصرف انواع داروها، سابقه ابتلا به انواع بیماریها و ... پرسید بعد هم صدای قلب گوش دادو چند تا چکش به زانو زدو گلو دهان رو نگاهی انداخت (حتما مسواک بزنیدWink)و گفت برو.(بدون هیچ واکسنی).
همسرم هم همین مراحل رو طی کردو اومد بیرون. درمورد بچه ها هم یکی شون تست سل خورد و واکسن آبله مرغان( مطابق پیش بینی خودمون). ما هم کلی خوش به حالمون شده بود که یکباره دیدیم خانم دکتر تمام طلباش رو یک جا باهامون تسویه کرد و به دختر کوچولوی ما سه تا واکسن و یک تست سل زذ.یکی آبله مرغان(مطابق پیش بینی) و دوتای دیگه هم
مننژیت و ذات الریه . خلاصه خیلی از اینکه بچه واکسن بیمورد خورده بود حالم گرفته شد ولی گفتم شاید خیری توش بوده و سعی کردم به فال نیک بگیرم.
پیشنهاد می کنم شما هم زیاد به مقوله دکتر و واکسنهاش فکر نکنید چون آدمو بی جهت دچار استرس و دلشوره می کنه.دو روز بعد هم رفتیم مطب ، جای تست بچه ها رو اینبار آقای دکتر دید و تایید کرد. ( ظاهرا نباید محل تزریق سفت بشه ، دستکاریش هم نباید بکنید) بعد خانم منشی پاکتهای
دربسته ای رو به همراه سی دی بهمون دادوگفت پاکتها رو دربسته تحویل سفارت بدین و سی دی ها رو ببرین آمریکا.یه نکته دیگه که بد نیست بگم اینه که بعضی واکسنها یادآور داره مثلا آبله مرغان . پس وقتی برگشتین پیگیر این موضوع از پزشکتون بشید.
خوب اینم از کابوس دکتر و واکسنهاش . و اما روز سفارت:
صبح روز سفارت هم همسرم ساعت 6.45 و ما 7.15 رفتیم . صفی تشکیل شده بود که ما نفر سومش بودیم. جهت صف هم قابل پیش بینی نیست و اون روز دقیقا خلاف جهتی بود که من انتظارش رو داشتم و تو سفرنامه های قبلی خونده بودم . حدودای ساعت 8 نگهبان که مرد نه چندان مودبی بود اومد و صف رو مرتب کرد . افراد مسن و بچه دارها رو آورد جلو و ما شدیم نفر دوم. و بعد هم از کل صف پرسید کیا ترکن ؟ و ترکیه ای ها رو آورد جلوی همه و به این ترتیب ما شدیم نفر دهم .
القصه ، بالاخره وارد سفارت شدیم . اگه همراهتون گوشی موبایل یا دوربین عکاسی باشه همونجا ازتون می گیرن . پس بهتره باخودتون نیارید . بعد از عبور از بازرسی همون خانم هندی یا ایرانی یا ... معروف مدارک رو گرفت و شماره ای بهمون داد و رفتیم داخل . طی 4 مرحله شماره ما رو خوندن . اول : انگشت نگاری . دوم : پرداخت هر نفر 819 دلار . سوم : امضای فرم 230 و چهارم هم مصاحبه . در مصاحبه هم یک خانم آمریکایی خیلی خشک و جدی خورد به پست ما که هیچ رقمه راه نمی داد . راستی حواستون باشه وقتی می گه قسم بخورید منظورش همگیتونه, البته به جز بچه ها . پس دست راست رو بالا ببرید و به وضوح قسم بخورید(فکر نکنید اول نوبت صاحب کیسه و بعد اون یکی ، همه با هم قسم بخورید ) .درمورد تحصیلات و شغل من سوال کرد همین و بس درمورد همسرم هم دقیقا همینطور. درنهایت هم برگه آبی و فرم 8 سوالی رو داد دستمون و گفت از زمانی که جواب سوالها رو بفرستیم پروسه کلیرنس شروع می شه و از 6 هفته پس از ارسال ، سایت مذکور رو چک کنیم .
والسلام نامه تمام
امیدوارم خستتون نکرده باشم . قسمت بعد سفرنامه ام رو هم درفصل آخر اپیزود پایانی براتون خواهم نوشت . شاد و سلامت باشید.
آنچه درقسمت بعد خواهید خواند ( آنکارا ، اماکن دیدنی و مراکز خرید)Smile

چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
تشکر کنندگان: rayan.s ، armido ، mh_hshk ، maaref ، shahrooz59 ، sorena ، najibi ، vahidvm60 ، success ، payam62
(2010-12-12 ساعت 16:22)rayan.s نوشته:  
(2010-11-08 ساعت 11:29)rayan.s نوشته:  با سلام؛ دوستان گرامی من تمام تجربیات خودم و قسمتی از تجربیات دوستان عزیز همسفرم را از زمان ارسال مدارک تا روز مصاحبه خدمتتان ارائه میکنم شاید ذره ایی از دینم را به سایت ادا کرده باشم.
من اصل نامه های تمکن مالی و کپی رنگی ترجمه کلیه مدارک خواسته شده و اصل آنها را در تاریخ 27 سپتامبر برای سفارت ارسال کردم که 30 سپتامبر بدستشان رسید (تاریخ مصاحبه من 3 نوامبر بود ) من علاوه بر مدارک فوق کپی رنگی تمام صفحات دو پاسپورت قبلی خودم و همسرم را که نوشته یا مهر ورود و خروج یا ویزا بود را ضمیمه لیست مسافرتهام ارسال کردم . همچنین کپی رنگی ترجمه و اصل کارت پایان خدمتم براشون فرستاده بودم.
در مورد اسپانسر:
DLT عزیز اسپانسر داشت به همراه 35 میلیون پول ؛ Sohrab-p فقط اسپانسر داشت ؛ Peyman74 اسپانسر و 11 میلیون پول و منم بدون اسپانسر و نامه تمکن مالی از بانک صادرات و پارسیان به میزان 101 میلیون داشتیم که از هیچکدوممون در مورد مسائل اسپانسر سوال نشد.
کیس من و DLT بچه دارشدن بعد شرکت تو لاتاری بود که مدارک و فرم ها رو براشون فرستاده بودیم و هیچ مشکلی نبود Sohrab-p عزیزم کیسش ازدواج بعد قبولی بود که ازشون در این مورد سوال کرده بود که با توضیح مسئله ازدواج مسعجل شد و ویزای همسرشان صادر گردید .

در مورد دکتر اونگان :
روز مراجعه ما دوشنبه بود که وقت ما و Sohrab-p اولین وقتها بود یعنی 9 تا 9:20 دقیقه و ما ساعت 8:50 اونجا بودیم و با صف منتظران که 5-6 نفری بودن مواجه شدیم و اونجا متوجه شدیم وقت گرفتن از دکتر امری الکی میباشد و وقتی به منشی گفتیم بابا جان مگه توسایت نگفتی حتما" باید وقت گرفت؟ گفت: ها ! ای که گفتی یعنی چه؟ خلاصه تو مطب اول ترکها بعد مریضای کارچاق کن ( که این کار متاسفانه تضیع حقوق دیگران است ) و بعد سایرین که پروسه عکس و خون هم بیش از 1 ساعت در شلوغ ترین روز طول نکشید و بعد از گرفتن وقت عصر برای 16:20 دقیق و مراجعه در ساعت 16:15 پی بردم اینم کشکه و باید زود رفت که البته باز هم زمانش کمتر از 1 ساعت شد.
اما ملاقات با این جانور گرامی دکتر اونگان؛ ایشون یه متن انگلیسی رو حفظه و وقتی متوجه میشه شما کمی انگلیسی متوجه هستید براتون بلغور میکنه. ... شما ایرانیا با ما ترکا خوبید من اگه با خودم بود به کسی واکسن نمیزدم ... این آمریکایها سخت گیرن ( حالا پول واکسنها رو خودش میگیره ولی آمریکایها سخت گیرن) ...ایرانیا دروغ میگن و...انیستیتو پاستور شما حالیش نیست چه واکسنایی باید بزنید و ...
بگذریم، برای پسر 8 ماهه من که تمام واکسناش رو زده بود بعد اینکه به مادرش در اطاق بغل گفته بود واکسن لازم نداره از من پرسید شغل چیه گفتم مهندس ساختمانم گفت : جانمی جان! (رشته تحصیلی در میزان واکسن اضافی تاثیر داره چون کسایی که مثل من سر رشته ایی از علم پزشکی ندارن هرچی بخواد بهشون میگه) دو تا وکسن به پسرم زد که یکیش هپاتیت بود و به من که قبلا" آبله مرغون گرفته بودم واکسنش رو بدون اینکه بپرسه بهم زد و واکسن نوبت سوم MMR رو که نزده بودم رو اصلا" چیزی نگفت و به خانومم هم که آنتی بادی آبله مرغان تو خونش بود و بچه هم شیر میداد به ادعای خودش واکسن آبله رو زد.
به Sohrab-p که آزمایش خونش اشتباه شده بود و روز اول گفته بود واکسناتون کامله و آزمایش مجدد هزینه ایی نداره فرداش دوباره که رفته بود به Sohrab-p یه واکسن زد!!!
خلاصه: این دکتر هر کاری دلش بخواد میکنه و تو مطبش وقت گرفته از سایت و نگرفته فرقی ندارن و کلا" وقت اهمیت نداره و تو روز دوشنبه که شلوغ ترین بود دو تا 1 ساعت وقت برد.
روز مصاحبه:
اگه بچه دارید و کالسکه هم با خودتان میبرید لازم نیست تو صف وایسید بخاطر سرمای هوا مامور دم در شما را بدون صف و حتی قبل از ترکها به داخل راه میده ( مجدد میگم به خاطر سرما و بچه کوچک لازم به صف ایستادن نیست) . در هنگام تحویل مدارک با اونکه ایمیلی برام اومده بود خواسته بود مدرک دیپلم رو ببرم مسئول تحویل مدارک گفت لازم نیست دم دستت باشه اگه کنسول خواست موقع مصاحبه بهش بده که ایشونم نخواست.کارت پایان خدمتم ازم نگرفتن.ضمنا" ازم تو همون ایمیل خواسته بودن رای دادگاه رو که تو توضیحات شناسنامه بهش اشاره شده رو هم ببرم که به مسئول تحویل مدارک تحویل دادم.
من چون زود وارد شده بودم تونستم مصاحبه چند نفر از ایرانی های عزیز که کیسشون مهاجرت بود ولی نه از جنس لاتاری رو ببینم . به همه حتی اونی که 40 سال پیشم خدمت کرده بود و یا بازنشسته دولتی بود یا رشته خاص (برق,کامپیوتر, مکانیک و میکروبیولوژی ...لیسانس به بالا- Peyman74 فوق دیپلم برق بود برای همین برگه سوالات رو دریافت نکرد)بدون استثناء کارت آبی و فرم 9 سوالی (رشته خاص) رو بهشون دادند.
کسی هم بود که اسپانسرش باباش بود و چون مالیات 2009 رو پیچونده بود گفتن بهش تا دلایل ندادن مالیات رو نیاری کیست به جریان نمیفته!
پس حتما" دوستان اسپانسر دار مطمئن بشن اسپانسرشون مالیات داده باشه.
بعد از انگشت نگاری و هنگام پرداخت وجه برگه آبی رو تو پروندم روئیت کردم
اما مصاحبه ، بدون هرگونه توضیحی بابت توضیحات شناسنامه و با علم به اینکه تمام فرمهام رو درست پر کردم و مدارکم صحیح قسم رو خوردم و خانم کنسول یا همون آفیسر سوالاتش رو شروع کرد.
آفیسر: کار میکنی؟ گفتم: بله گفت: رشته ساختمانی؟ گفتم : بله گفت: ساختمان سازی میکنی؟ گفتم: بله گفت: شرکت چی؟ خصوصیه؟ گفتم: شرکت ... خصوصیه. گفت سربازی کردی؟ گفتم: بله. رو به خانومم , گفت: کار میکنی؟ گفت : نه گفت : قبلا" هم کار نمی کردی؟ گفت: نه.
گفت: بچه (البته به اسم ) ماه چقدر؟ گفتم : 8 ماه بعد رو به خانومم, در مورد شناسنامه به زبان انگلیسی سوال کرد و ایشونم انگلیسی جواب داد و بعد از دادن برگه آبی گفت: شما پرونده تان کامله فقط 1 تا 2 ماه آینده جوابتون میاد. همین و بس. به امید موفقیت تمام عزیزان.
با سلام خدمت دوستان؛ من سفر نامه دومم را خدمتتان ارائه میکنم :
......خلاصه بعد شروع پروسه F.B.I چک، علیرغم اعلام نظر آفیسر که پروسه 4 تا 8 هفته طول میکشه، روزی صد بار سراغ جدول کلیرنس سفارت آنکارا میرفتم و وقتی تاریخ مصاحبه آخرین کیس اعلام شده در جدول کلیرنس را به لطف SNAGHIAN عزیز متوجه شدم که 1 نوامبر میباشد متن میلی رو تهیه کردم ( متن میل در تایپیک: کلیرنس برندگان 2011 صفحه 39 ارسال 576 موجود هست) و برای سفارت ارسال کردم که من بیش از 30 روزه که هر روز جدول کلیرنس را چک میکنم و ... . و سفارتم در 8 دسامبر ساعت 12 جواب داد که کلیر شدم (لذت دیدن کیس نامبرم رو در جدول کلیرنس تجربه نکردم) و منم سریع و قبل از اینکه به خانواده خبر بدم در سایت اعلام کردم تا شادیم رو با عزیزانی که جزء سه نفرشان را هرگز ندیدم ولی مطمئن بودم اگه بیشتر از من شاد نشن کمتر شاد نمیشن تقسیم کنم...و بعد اعلام خبر، رفتم آژانس و بلیط ترکیش ایر را برای 9 دسامبر به مبلغ 399600 تومان گرفتم و به لطف اطلاعات سفر نامه کامران توکلی عزیز با تماس با رزویشن هتل اوزلیهان تماس گرفتم و برای دو شب اطاق لوکسش(شبی 48 دلار) رو رزو کردم. آدرس سایت هتل : http://ozilhanotel.com.tr/homepage.html
این هتل برای افرادی که میخوان مثل کامران خان و من برن ویزاشون رو بگیرن بسیار مناسبه .ضمنا" موقعیتشم از لحاظ فاصله تا سفارت و بلوار آتاترک خوبه.( کامران توکلی عزیز در سفرنامه شان کاملا" توضیح دادند)
صبح پنج شنبه رسیدم آنکارا و ساعت حدود 9 رسیدم هتل و با خوش شانسی اطاق 702 را که خالی بود رو گرفتم و رفتم وسایلم رو گذاشتم و هرچی سعی کردم بخاطر استرس نتونستم بخوابم به هر حال من فکر کنم اولین نفری بودم که قبل از اینکه اسمش تو جدول کلیرنس بیاد میرفتم سفارت میگفتم نکنه بگن ندید بدید تا اسمت تو جدول نیومده ما ویزا صادر نمی کنیم و... خلاصه ساعت 11:30 دم در سفارت بودم و دیدم نفر چهارمی هستم که با برگ آبی اومده دم در سفارت!!! و نکته جالب این بود که تمام کیسهای مهاجرتی و غیر مهاجرتی با هر سن و سالی (حتی 80 سال) بخاطر خدمت سربازی یا خدمت دولتی F.B.I چک حداقل 2 ماه رو خورده بودند و من تنها کیس لاتاری بودم و قتی میفهمیدا" کلیر من 35 روز ( بعد از صدور ویزا فهمیدم دقیقا" 1 ماه بود.) طول کشیده تعجب میکردند! یکی از اشخاصی که من با هاش گرم صحبت بودم خلبان 73 ساله ایی بود (( که از صحبتاش و نشونه هایی که داد متوجه شدم روز مصاحبه اش با خانوم مریم گلی یکی بوده .)) که علیرغم ویزای مسافرتی در سالهای 2007 و 2009 به آمریکا 2 ماه کلیرش طول کشیده بود.!!!
راس ساعت 12:50 مامور سبیلوی دم در سفارت از دارندگان برگ آبی خواست بیان و تو یه صف فرار بگیرن ( تا اونموقع جلوی دکه متینگ تشکیل داده بودیم و ضمنا" دارندگان برگ زرد که مسافرتی و تحصیلی بودن بعد از ورود افراد برگ آبی اجازه ورود به سفارت را داشتند.) و راس ساعت 13 با چک کردن نام نوشته شده در برگه آبی با پاسپورت اجازه ورود میداد و بعد ورود به سفارت خانوم ایرانی بلده دم در بهمون شماره میداد و ما هم بعد ورود منتظر اعلام شماره میشدیم که نکته جالب عوض شدن صندلی های سفارت بود و اینکه اعلام شماره ها راس ساعت 13:30 شروع میشد . ..
من که استرس داشتم و یه مقاله آماده کرده بودم که اگه گفت : شما باید صبر کنید ، ارائه نمایم ، یه دفعه در تابلو شماره 603 رو دیدم که باید به باجه 5 مراجعه کنم ، خانوم جوونی پشت باجه بود (دفعه قبل خانوم آفیسری که در همین باجه بود یه خانوم مسن بود که فکر کنم بخاطر عدم صدور ویزا برای من در روز مصاحبه اخراجش کرده بودندTongue) و اول برگه آبی رو گرفت و کیسم رو وارد کامپیوتر کرد و گفت : پاسپورتها و بعد گرفتن پاسپورتها با دادن یه برگه گفت : برو UPS و من خوشحال و شاد و خندان رفتم باجه UPS و با پرداخت 52 لیر و دادن آدرس هتل ( دوستان کارت هتل را همراه داشته باشید) از سفارت اومدم بیرون و رفتم هتل .....
و در نهایت روز جمعه ساعت 18 سایت : WWW.UPS.COM.tr را طبق Takip No:H061048B0883758 (دوستان دقت کنند جزء چهار رقم آخر Takip No ها یکی هستند و فقط شامل دو حرف H ,B میباشد) که در رسید مدارکم بود چک کردم و پیغام زیبای مدارک از سفارت تحویل UPS شده رو دیدم و در نهایت ساعت 12 روز شنبه کارمند UPS که هر روز ساعت 11 میومد تشریف آوردند و بسته من را که شامل 3 پاسپورت و 3 بسته زرد و یه سری فرم به زبان انگلیسی جهت ارائه یکسری نکات و کلیه مدارک اضافی مثل کپی پاسپورتهای قدیمیم و ایمیلهایی که به سفارت زده بودم را تحویلم داد... تو ویزای صادر شده برای من تاریخ صدور 10 دسامبر و دریافت کلیرنس رو 3 دسامبر زده!!! و در ویزای خانومم / بچه ام که کلیرنس نداشتند نوشته در صورت اخذ ویزای همسر / پدر ) یه Registration Number در ویزا میباشد که مال من **611921 بود ، خانومم **611921 و پسرم **611921 هست که فکر میکنم اگه دوستانی که ویزا گرفتن این شماره را اعلام کنند میشه متوجه شد این تعداد ویزا های صادر شده هست یا نه؟
در نهایت منم با پرواز 23:15 شنبه ترکیش که به خاطر بدی هوا و مرگ مغزی یکی از مسافران ترکیه ایی قبل از بلند شدن با 2:15 دقیقه تاخیر پرواز کردم و ساعت 5:30 رسیدم ایران که حس اینکه احتمالا" تا 5 سال آینده نخواهم دیدش حس غریبی بودSad
دوستان گل مهاجر سراییم امیدوارم همه ویزای آمریکا رو بگیرید و با توجه به اینکه در ایران قسمت نشد همدیگر رو ببینیم یه روز تو آمریکا همتون رو خونم دعوت کنم و دور هم خوش بگذرونیم..
و در نهایت از همه شما بخاطر انرژی های مثبتتان سپاسگذارم و یک تشکر ویژه دارم از USER عزیز که با ارائه اطلاعات مفصل و دقیق در این پروسه بسیار بهم کمک کرد.
....ادامه دارد

چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
تشکر کنندگان: rayan.s ، armido ، merdax ، mh_hshk ، maaref ، sorena ، najibi ، alirezagh ، vahidvm60 ، User ، payam62
(2010-12-16 ساعت 13:54)SNAGHIAN نوشته:  عزيزان قصه ما هم به سر رسيد و بلاخره زندگيم وارد مرحله ي ديگه اي شد.
حتما شنيديد كه ميگن شانس 1 دفعه در خونه آدمو ميزنه ! بعد از برنده شدنم همش به اين فكر بودم كه آيا اين همون شانسس يا ...؟ من چند سال پيش خيلي آرزوي رفتن رو تو سرم داشتم موقعيتش رو هم داشتم اما به دلايلي پشيمون شدم. بعدش هم كه دانشگاه رفتم و كار و..... خلاصه شرايط رو پذيرفته بودم كه روال زندگي من اينطوريه ...........تا اين قضيه لاتاري پيش اومد.
متاسفانه من در حين پر كردن فرمها زياد به مهاجر سرا نميومدم به همين دليل اشتباهاتي تو پر كردن فرمها داشتم(در باره شغل) كه منجر به f.bi چكم شد.البته اون موقع بيشتر دقدقه خروج رو داشتم .................
من تقريبا تمام سفر نامه هاي بچه ها رو خوندم از( 2009 تا 2011 ) مطالبي كه دوستان در باره سفارت و مديكال (دكتر اونگان) نوشتن به جز قيمتها كه يكم تغيير كرده ، همگي درست و شما رو از هر گونه سوالي بينياز ميكنه.
من يك سري نكات رو كه از سفر نامه بچه ها در آوردم رو بصورت word ميزارم براتون.
تجربيات خودم رو هم به صورت نكته وار مينويسم كه كمكتون كنه :
•اينو بارها بچه ها گفته بودن ولي من به خاطر شرايطم كه ممكن بود بخوام تركيه بمونم تا جوابم بياد ليدر گرفتم تا بعدا برام 1 جاي امن و ارزون پيدا كنه...... البته اگه يكم تركي بلد بودم اين كارو نمي كردم.
•متاسفم به عنوان 1 ايراني اينو ميگم ولي اصلا با ايراني هاي تركيه قاطي نشيد.!! براتون مشكل درست ميكنن..
•اگه جنس با قيمت ارزونتر از ايران ميخوايد به ulus بيايد.من قيمت ها شو با سمت كزيلاي مقايسه كردم خيلي فرق داره.
•از سوپر ماركت هاي بزرگ خريد كنيد كه به شما قبض ميدن(رسيد خريد).
•اين مساله رو شايد شما هم ديديد يا شنيديد .بعضي از ايرانيها بيشتر دختر خانم هاي جون ايراني به محض اينكه پاشون به تركيه ميرسه از اين رو به اون رو ميشن. بسيار باعث تاسفه. در اينجا (وسط سرما)طوري ميگردن كه انگار وسط گرماست!!!!!!!!!!!! البته در مورد پسر ها هم هست ولي كمتره. تركها هم با پوزخند از كنارشون رد ميشن. نمي دونم چه بايد كرد و چه بايد گفت. قبل از اومدن يه كم فكر كنيد به كارهايي كه ميخواهيد بكنيد.!!!!!!!!
•اين نكته هم مربوط به سفر به آمريكاست :قبل از رفتن به آمريكا حتما خودتونو از لحاظ پزشكي چك آپ كامل كنيد .مخصوصا دندانها .هزينه اين كارها در اونجا سرسام آوره.

چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
تشکر کنندگان: rayan.s ، armido ، merdax ، mh_hshk ، maaref ، sorena ، najibi ، vahidvm60 ، payam62
(2011-01-05 ساعت 14:21)TAHSINO نوشته:  با توجه به اينكه ما از اين سايت استفاده شاياني داشتيم نوبت ّه آن رسيده كه دين خود را ادا كنيم و تجربه هاي خود را در اين پروسه بيان كنيم تا شايد به درد ديگران هم بخورد.
ما تاريخ 2 خرداد 89 نامه اول را دريافت كرديم و چون در آن زمان با اين سايت اشنهئي نداشتيم و براي ارسال مدارك عجله كرديم ، اشتباهاتي در فرم هاي اوليه بوجود آمد، دو هفته بعد از دريافت نامه اول مدارك را با پست DHL به هزينه 64 هزار تومان ارسال كرديم و بعد از مدتي همسرم كه برنده اصلي است مطالب اين سايت را كه مطالعه مي كرد متوجه شد كه فرم DS-230 را براي تمام افراد خانواده پر نكرديم و محل مصاحبه را نيز بدون اينكه متوجه شويم از ابوظبي به آنكارا تغيير داديم. البته حتما خيري در كار بوده. از زمانيكه كارنت شديم تا زمانيكه نامه دوم بدستمان برسد واقعا استرس داشتيم و اين تغيير محل مصاحبه در تاخير نامه بي سبب نبوده. بهر حال.
ايميل زديم و تاريخ مصاحبه را متوجه شديم و در فكر تهيه بليط. و چون براي گرفتن بليط زود اقدام كرديم توانستيم براي سه نفرمان با تركيش اير لاين آنادولجت روز 5شنبه 6 صبح بليط به قيمت 760 هزار توان تهيه كنيم و اين دفعه عجله كردن به نفعمان شد حسابي.
25 نوامبر بليط رفت گرفتيم و 30 نوامبر تاريخ مصاحبه بود. پسرم چون 2 سال و 8 ماهه بود بليطش بالطبع كمي ارزان تر شد.در اين حين به سفارت ايميل زديم و اعلام كرديم مدارك ارسالي ناقص است و اشتباه دارد كه گفتند دوباره پر كنيد و همراه با مدارك بعدي ارسال كنيد. نامه دوم 20 مهر ماه بدستمان رسيد. شماره كيس ما تو رنج 5000 است و با آنكه مدارك نامه اول را خيلي زود فرستاديم به خاطر همان تغيير نا خواسته محل مصاحبه اينقدر دير بدستمان رسيد و تاريخ مصاحبه دير تعيين شد. بهر حال تمام مداركمان را براي ترجمه داديم و هزينه 360 هزار تومان شد. واكسن ها را هم كه از قبل زده بوديم و تعدادي را نيز تمديد و كسري ها را هم زديم كه 45 هزار تومان شد و از انستيتو پاستور تجريش كارت واكسن بين المللي گرفتيم.
فرمها را مجددا پركرديم و همسرم در يك پوشه كاور دار تمام مدارك را مرتب و تميز قرار داد و مدارك مالي را نيز از دو بانك به موجودي 30 ميليون تومان و سند خانه و سند ماشين و ترجمه هاي كارت ملي و شناسنامه سه نفرمان و مدارك تحصيلي مربوط به همسرم را به همراه مدارك خواسته شده ديگر 25 روز قبل از مصاحبه با پست DHL به مبلغ 68 هزار تومان ارسال كرديم. جالب اينجاست كه ما تمام مدارك تحصيلي و كاري هر دومان را براي ترجمه داده بوديم و با مهر دادگستري و .. كه اصلا نياز به ارسال مدارك تحصيلي و كاري من نبود . يعني در مدارك خواسته شده گفته بود فقط مدارك تحصيلي و كاري مربوط به شخص بنده . بهر حال
خروجيها را نيز پرداخت كرده بوديم كه چون سه تا پاسپورت داشتيم 150 هزار تومان داديم. چهارشنبه شب با smsaipa قرار گذاشتيم و نيمه شب با ماشين خودمان از شمال شرق تهران به سمت فرودگاه امام رفتيم.و ماشين را در پاركينگ پارك كرديم كه هزينه آن 27 هزار تومان شد.
پسرمان از زماني كه به فرودگاه رسيديم بيدار شد و با اينكه سومين بار بود سوار هواپيما مي شد از شوق ديگر نخوابيد. با smsaipa و success در آنجا اشنا شديم و تبادل اطلاعات. پرواز ساعت 6 انجام شد و راحت و خوب. ساعت 7:40 به وقت آنكارا بارها را تحويل گرفتيم و بكمك دوستان راهي شديم و خط اتوبوس 442 را كه چند متر جلو تر از درب اصلي خروج فرودگاه بود ( بسمت راست) پيدا كرديم و با چمدانهاي سنگين و كوله پشتي و پسر بچه سنگين و شيطون كه يك قدم هم در اين روزهاي سفر راه نرفت و تو بغل بود سوار اتوبوس شديم . البته دوستان خيلي به ما كمك كرديند. حدود 45 دقيقه تا مركز شهر فاصله بود و هزينه آن هم نفري 7/3 لير .
البته ما كمي دير هم رسيديم. چون راننده در اتوگار از ما خواست تا سوار اتوبوس ديگري شويم و دوباره بكش بكش چمدانها و بالخره به مركز شهر يا همان كيزيلاي معروف رسيديم. هوا سرد و نم نم بارون بود. راستي اگر بخواهيد با تاكسي از فرودگاه تا همين مركز شهر بيائيد چون فاصله زياد است حدود 60 يا 70 لير بايد بدهيد.
از مركز شهر تا هتل ازيلهان كه خانواده success از قبل رزرو كرده بودند پياده رفتيم. خيلي سخت بود و خسته شديم. ولي دوستان كمكان كردند. ما از قبل دكتر اونگان را براي 10 صبح وقت گرفته بوديم و چون مي خواستيم عصر همانروز به سمت قيصيره كه فاميل همسرم در آنجا زندگي مي كنند برويم ، چمدانها را نزد دوستان و در هتل آنها گذاشتيم و رفتيم تا مطب دكتر اونگان را پيدا كنيم. با نقشه اي كه smsaipa داشت سوار تاكسي شديم و گفتيم لابراتوار DUZEN . و او مارا كمي دور شهر چرخوند و جائي ما را پياده كرد و رفتيم تو و فهميديم كه يكي ديگر از لابراتوار هاي DUZEN مي باشد. داخل كه شديم با زبان بي زباني فهمانديم كه از دكتر اونگان وقت گرفته ايم و انها آدرس لابراتوار اصلي را به ما دادند و دوباره ايندفعه پياده به سمت آنجا رفتيمو اصولا انگليسي بلد نيستند و جواب نمي دادند. ولي پيداش كرديم . و درست ساعت 10 آنجا بوديم. مطب خيلي شلوغ بود. و ما پاسها را داديم و منتظر مانديم تا نوبتمان شود. تقريبا نفر آخر بوديم . از من و همسرم آزمايش خون گرفتند و عكس قفسه سينه گرفتند. و براي بعد از ساعت 6 براي معاينه بياييد.در آنجا فهميديم كه مي توانيم از 3:30 بعداز ظهر مراجعه كنيم. ولي به كساني كه شخصي اقدام مي كنند ( يعني بدون كمك افرادي كه پول مي گيرند و كار راه مي اندازند) ساعت ديرتري را مي گويند و ما هم كه مي خواستيم به قيصريه برويم پيش خودمان فكر كرديم بعد از نهار خوردن مجددا بر مي گرديم تا كارمان زودتر راه بيافتد.
خلاصه با تاكسي به هتل دوستان برگشتيم كه باران شديدي هم گرفته بود و خيس شديم.( ما با اينكه آب و هوا را در اينترنت چك كرده بوديم ولي چتر را جا گذاشتيم)
وقتي رسيديم هتل دوستانمان تازه اتاقشان را گرفته بودند و چمدانهاي نما را نيز در اتاقشان گذاشتيم و همگي براي خوردن ناهار رفتيم و ساندويچ 3 ليري خورديم كه بد هم نبود ولي همسرم چون بچه نخورد ناراحت بود.
از همانجا دوباره به مطب دكتر برگشتيم كه وقتي گفتيم مي خواهيم عصر عازم شويم و چه و چه . گفتند آزمايشات پسرتان ( سل) بايد حتما سه روز قبل از مصاحبه باشد و فردا بعد از ظهر بايد انجام دهيد و اصلا قبول نكردند كه همان روز آزمايش را بگيرند. ( پس روزهاي 5شنبه بخاطر تعطيلي شنبه و يك شنبه و رعايت سه روز اعتبار آزمايش ، آزمايش سل براي بچه ها نمي گيرند)
خلاصه، هرچه اصرار كرديم فايده نداشت. ناچارا بعد از معاينه خودمان توسط دكتر به سمت هتلي كه براي شب قبل از مصاحبه رزرو كرده بوديم رفتيم. كه شب را همانجا بمانيم. هتل best western 2000 . دقيقا روبروي خيابان سفارت. 4 ستاره و فوق العاده تميز. صبحانه عالي و مفصل . ما اين هتل را از قبل و بكمك يكي از اقوام تلفني رزرور كرده بوديم و تخفيف گرفته بوديم. و براي آن شب هم توانستين با همان قيمت اتاق بگيريم. شبي 100 دلار. و آن دو شب آتي را هم مجددا ok كرديم.
دسترسي به همه جا خوب بود. پرسنل بسيار مودبي داشت. چندين بار هم چاي مار ار مهمان مي كردند. كتري برقي با چاي و نسكافه Free هم داشت.
همسرم و پسرم در هتل ماندند. من پياده به سمت هتل دوستان رفتم و كليه چمدان ها را با تاكسي به هتل خودمان آوردم. حواستان كامل به راننده تاكسي ها و مسيري كه مي روند و ادعاهائي كه مبني بر نداشتن پول خرد مي كنند باشد تا مثله من يكي از كيسه هاتان را دو در نكنند. حالا بماند كه در آن كيسه چه بود كه راننده تاكسي در فاصله اي كه من از هتل پول خرد بياورم از من پيچاند.
شانس آورديم كه چمدان ها را نبرد و كلي خدا را شكر كرديم. آن شب هم به كمي گردش در خيابان و استراحت گذشت.
راستي يادتان باشد هتل Best بر خيابان آتاترك است و هتلي كه ما در آن بوديم Best western 2000 در خيابان جان اف كندي مي باشد.
روز جمعه نزديك ظهر اسبابمان را جمع كرديم و اتاق را تحويل داديم و بجز كوله ها ، دو چمدان را به هتل امانت گذاشتيم و رفتيم ناهار خورديم كه در انتهاي خيابان آتاترك بعد از مطب دكتر جائي بود كه واقعا دونر كباب خوشمزه اي داشت. پشت سفارت فرانسه. به نام كبابستان. پارك نزديك مطب هم بعد از ناهار ( پارك قو) رفتييم و پسرمان كلي بازي كرد و عكس انداختيم.. سپس به مطب رفتيم. جواب آزمايشات من و همسرم اماذه بود. ساعت 3:30 . پسرمان هم آزمايش سل را انجام داد و كارمان تمام شد و به هتل برگشتيم. تاكسي گرفتيم و با 15 لير به اتوگار رفتيم. و با اتوبوس به سمت قيصريه رفتيم. اتوبوس بسيار تميز و راحت با پذيرائي عالي . SOHA . Metro هم جزو خطوط خوب اتوبوسراني تركيه مي باشد.تو ايران اگه يك ليوان آب اضافه بخواهي بدهكار مي شوي ولي در تركيه با همان مبلغ اينقدر بهت اخترام مي ذارن كه آدمي كمي تو فكر مي رود. كلا با نيم ساعت استراحت وسط راه ، 5 ساعت تو راه بوديم و نيمه شب به قيصزيه رسيديم. شهري بسيار آرام و زيبا. 2 روز و 3 شب اوقات خوشي را با فاميل سپري كرديم. صبح زود دوشنبه به سمت آنكارا با همان اتوبوسراني SOHA حركت كرديم و به همان هتل رفتيم. دوباره 15 لير از اتوگار تا هتل.براي دو شب 200 دلار داديم براي هتل. مستقر شديم و بعد بسمت مطب دكتر رفتيم تا جواب آزمايش پسرمان را بگيريم. كلا هزينه مديكال هر سه نفر 600 دلار شد. قبل از مطب دكتر در همان حوالي در رستوران گردو ناهار خورديم. در خيابان تانلي پر از فروشگاه و رستوران بود و خيابان خوبي بود. خيلي بهتر از كيزيلاي.
بعد از اينكه جواب آزمايش را گرفتيم رفتيم دنبال آرايشگاه براي همسرم. از مطب دكتر آدرس گرفتيم. پرسون پرسون پيداش كرديم. آقائي بسيار مودب و متبحر موهاي هميرم را كوتاه كرد و با براشينگ 30 لير گرفت كه واقعا مي ارزيد و از ايران هم ارزانتر در آمد. بقيه روز به كمي خريد و استراحت گذشت.
و اما روز مصاحبه – سه شنبه صبح 30 نوامبر 2010
صبح زود بعد از خوردن صبحانه پياده به سمت سفارت رفتيم. صف طويلي در آنجا بود. قسمت چپ و راست هم نداشت. با يكي ديگر از بچه هاي مهاجرسرا كه در هتلمان بودند آشنا شديم. نياز كيان كه البته كيسش لاتاري نبود. ولي از اشنائي با ايشان و همسرشان بسيار خرسند شديم. و چه حيف كه دير و روزهاي آخر باهاشون آشنا شديم.
با اينكه دم در خيلي معطل شديم و كلا كارمان تا ظهر طول كشيد ولي مصاحبه فقط چند دقيقه بود. سفارت مثل بانك بود و همه پشت باجه هاي شيشه اي بودند و بايد سرپا مي ايستادي تا كارت را انجام دهي. انگشت نگاري كرديم و هزينه 2457 دلاري پرداخت كرديم ( براي 3 نفر)‌ . وقتي شماره ما براي سومين بار خوانده شد، آفيسر خانومي كه خيلي هم سرحال نبود ، فقط از ما سئوال كرد كه در حال حاضر چه كاري انجام مي دهيد و بعد از چند تا امضا گفت كه ويزاي خانوم و بچه را مي توانيد بگيريد اما آقا بايد يك پروسه را طي كنند كه بين 1 تا 2 ماه طول مي كشد و از ما سئوال كرد كه مي خواهيد با هم ويزا بگيريد يا الان مال خانوم و بچه را بدهم؟ كه همسرم گفت اگر يك نفرمان مي تواند براي گرفتن آن اقدام كند – با هم مي گيريم و آفيسر گفت كه بعله. و برگه آبي را به ما داد كه با فرم 8 سئوالي همراه بود. ما فرم را درون كيفمان گذاشتيم تا وقتي برگشتيم آن را مطالعه كنيم و با حوصله جواب آنها را ايميل كنيم و بعد فهميديم كه فرم آبي كه يك برگه ديگر به آن وصل شده بود و مربوط به ما مي باشد بايد 9 سئوالي باشد.
جالب اينجاست كه smsaipa هم همين طور بود و برايش ايميل زده بودند كه بايد 9 سئوالي را جواب دهد ولي به ما ايميل نزده بودند.
شب آخر را با گردش با smsaipa عزيز گذرانديم و خيلي خوش گذشت و چهارشنبه شب هم به سمت تهران كه باز هم پرواز راحتي بود ، برگشتيم.
خود چهارشنبه هم بيشتر به جمع آوري و تحويل اتاق و كمي خريد و استراحت در هتل و بعد با همان اتوبوس 242 از كيزيلاي به فرودگاه رفتن و خريد از freeshop و منتظر شدن تا پرواز گذشت.
يك نكته در رابطه با تلفن زدن به ايران برايتان بگويم كه در آنكارا در همه محله ها دفاتر ptt وجود دارد و باجه تلفن براحتي با خريد كارت تلفن بين المللي و قيمت مناسب قابل استفاده مي باشد .
وقتي برگشتيم ، فرم 9 سئوالي را پركرديم و يك هفته بعد براي سفارت ايميل كرديم و در انتظار كليرنس به سر مي بريم. كه البته تعطيلات كريسمس اين وسط آمد و تا قسمت ما چه باشد ؟
فعلا كه در هوا معلقيم.
نكته ديگر اينكه بعد از ظهر چهارشنبه براي ديدن موزه آتا ترك رفتيم و تعطيل بود . ساعت بازديد تا 4 بعد از ظهر بيشتر نيست. با راننده تاكسي ها تا مي توانيد چانه بزنيد و قبل حركت باهاشون طي كنيد و نگذاريد با تاكسي متر ازتان پول بگيرند. ادرسها را هم از قبل نوشته شده روي كاغذ داشته باشيد.
و نكته آخر اينكه اگر بچه داريد حتما حتما كالسكه با خودتان ببريد و چتر در هر حال يادتان نرود.
درآخر تشكر و قدرداني از مهاجرسرا ، smsaipa و خانواده success و نياز كيان و همسر عزيزش.

چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
تشکر کنندگان: armido ، rayan.s ، mh_hshk ، maaref ، sorena ، najibi ، vahidvm60 ، payam62
سفرنامه های ابوظبی :
(دوستان در صورتی که سفرنامه ی کسی جا مونده لطفا اطلاع بده. مرسی)

(2010-12-19 ساعت 00:04)heli نوشته:  شماره کیس: 03271As2011
کنسولگری:ابوظبی
سلام به همه دوستان خوب
پدر من 4 نوامبر وقت سفارت داشت در نامه دومی که کی سی سی برای ما فرستاد وقت سفارت به همراه نام همراه که اسم مادرم و اسم خودم که 27 سالم هست بود در حالیکه اسم خواهرم که 5 سال از من کوچکتر است نبود.ما به کی سی سی ایمیل زدیم که اونها گفتند باید با کنسول راجع بهش صحبت کنید.البته ناگفته نماند که ما یادم نمیومد که در فرم اولیه یا همان فرم اینتر نتی چی پر کردیم.
و اما سفر ما همانطور که همه دوستان راهنمایی کرده بودن ما بلیط و هتل را برای دوبی گرفتیم.دوشنبه 7:30 پرواز بود که حدودا 9 9:30 رسیدیم.من به اتفاق پدر و مادر و خواهر کوچکترم همان روز به پلی کلینیک که دقیقا روبروی دی تو دی بود رفتیم.وارد ساختمان که می شوید طبقه اول است.ساعت 11 رسیدیم اونجا بعد از گرفتن عکس و پاسپورت شروع کردن به ازمایشهای معروف که همه می دونیم مثل فشار خون عکس ریه گرفتن خون و... بعد نوبت معاینه دکتر شد که اتفا قا دکتر خیلی خو شرو و خوش بر خورد بود.و بعد واکسن که به من و پدر و مادرم سیاه سرفه زدن و به خواهرم علاوه بر سیاه سرفه واکسن سرطان دهانه رحم هم زدن که 650 درهم پول همون واکسنو گرفت.500 درهم نفری برای معاینه و 150 درهم برای واکسن گرفتن که نفری 650 درهم گرفتن به جز خواهرم که 1300 درهم شد البته به این دلیل خواهرم و من ازمایش دادیم که احتمال اشتباه میدادیم چون خواهرم زمان پر کردن فرم اینترنتی 21 سالش بود.دکتر هم همون سوال های معروف پرسید که همه میدونین که ما هم نه گفتیم.خلاصه تا ساعت 2 اونجا نشستیم و جوابو بهمون دادن.از همه دوستان خواهش می کنم مید ایست نریم چون 900 درهم نفری برای معاینه می گیرند و 2 روز بعد جوابو حاضر میکنند.البته ما همه واکسن را ایران انسیتو پاستور زده بودیم.
و اما روز سفارت در بان جلوی در بعد از دیدن نامه دوم و پاسپورت ما را به داخل راهنمایی کرد و خواهرم را راه ندادن به دلیل اینکه اسمش نبود.داخل سفارت شماره دادن به ما و بعد باید منتظر میماندیم تا شماره را اعلام میکردن بعد از اعلام شماره یک اقای هندی مدارکو از ما گرفت و وقتی مدارک منو دید گفت شماin process نیستی من بهش گفتم خواهرم بیرونه و جوابه ایمیل کی سی سی نشون دادم و پرسید متولد چند گفتم 1988 که بعد بی سیم زدن و خواهرم را صدا کردن.مدارک هم فقط مدارک پزشکی دیپلم عقد نامه ترجمه شناسنامه و مدارک ساپورت را گرفتن حتی کارت معافی پدرم هم نخواستن وقتی خواهرم امد مدارکو خواهرم را دادیم مرد هندی مدارکو نگاه کرد و به خواهرم گفت شما دو ماه از 21 سالت گذشته و شما هم in process نیستی و شما دو تا می تونید منتظر بمانید بعد رفتیم باجه پرداخت پول که ما به دلار دادیم 815 دلار و بعد انگشت نگاری و بعد ملاقات با کنسول.
سفارت ابوظبی نمی پرسند که مصاحبه فارسی باشه یا انگلیسی خانمی که با پدرم مصاحبه کرد فارسی بلد بود و خیلی هم بد اخلاق بود و اجازه نداد ما همراه پدرم باشیم پدر و مادرم پشت باجه مصاحبه ایستادن و با تلفن فارسی از شون سوال کرد.
کنسول پرسید کسی که مدارکو مالی را پر کرده کیه؟آمریکا می خواه پهلو اینا بمونی ؟چیکار می خواه بکنی؟شغلت در ایران چیه
شغل پدرم من دو لتی و مسافرتم داشته که اصلا کاری به ان نداشتن.
فقط همین سوا ل هارو پرسید البته از پدرم پرسید کی فرم اینترنتی پر کرده پدرم گفت خودم گفت پس چرا سن دختر تو اشتباه زدی تازه یاد مون اومد که چون فرزندان اختیاری بود و سن خواهرمو قبول میکرد سن منو با 10 سال اختلاف زده بود به همین خاطر اسم من در نامه دوم بود.بعد برگه ابی را داد و گفت بعد از 4 تا 6 هفته در سایت چک کن .
وقتی ایران اومدیم تو سایت که کیس نامبرو میزدیم می زد not found ولی بعد از 4 هفته زد اماده است.به همین راحتی
البته تمام این مراحل با استرس زیاد بود که اشتباه است چون مصاحبه نیست بلکه معارفه است پس از همه دوستان خواهش می کنم استرس نداشته باشین.از همه دوستان که ما را همراهی کردند واقعا ممنون و ببخشید که دیر ادای دین کردم.از آقای آشکان هم خیلی خیلی ممنونم که با حوصله جواب منو می دادن.
آرامش خودتان را حفظ کنین و همه چیز را روراست و صادقانه بگویید.


(2010-12-21 ساعت 22:59)sunrise نوشته:  با سلام به همگی ما دیروز مصاحبه داشتیم و خوشحالم که الان می تونم سفر ناممونو واسه دوستان مهاجرسرا بنویسم.[/size]
ما روز دوشنبه 22 آذرماه وارد دبی شدیم و سه شنبه رفتیم واسه مدیکال چکاپ به پولی کلینیک معرف همه دوستان(خیابان الاتحاد،ساختمان الوحده،طبقه اول،بالای داروخانه ابن سینا روبروی دی تو دی و از طرفی هم روبروی سیتی سنتر که جای خرید خیلی خوبی هم هست) ما ساعت 10 به کلینیک رسیدیم و یک خانواده 4 نفره ایرانی اونجا بودند .موقع تحویل مدارک خانم منشی نامه دوم ،پاسپورت ،و نفری 3 قطعه عکس 5*5 گرفت بعد گفت منتظر بشید (نکته مهمی که اینجا بد نیست بگم اینه که حتما سایز عکس باید 5*5 باشه چون عکاس محترمی که از ما در ایران عکس گرفته بود به علت بی دقتی و بی حوصلگی یکی دوتا ازعکسارو کج و کوله برش زده بود و خانم منشی بداخلاق هم اون عکس منو قبول نکرد و گفت برید سیتی سنتر عکس بگیرید اما شانس آوردیم همسرم واسه احتیاط عکس بیشتر آورده بود که اونو قبول کرد).
تازه نشسته بودیم که یادمون اومد بخاطر عجله زیاد یادمون رفته دلار رو به درهم تبدیل کنیم و از منشی پرسیدیم که دلار هم قبول میکنید یا نه که گفت نه برید سیتی سنتر چنج کنید ،خلاصه بدو بدو رفتیم سیتی سنتر بدنبال صرافی و بعد از پرسیدن از این و اون که صرافی کدوم طبقه و کجاست (همونطور که دوستان عزیزی که تشریف بردن دبی میدونن در مال های بزرگی مثل سیتی سنتر آدرس پیدا کردن یخورده سخته)بالاخره دلارو چنج کردیمو بعد از نیم ساعت دوباره اومدیم کلینیک،به محض اینکه رسیدیم یه آقای هندی صدامون کرد واسه عکس قفسه سینه بعد از اون هم حدودا 45 دقیقه بعدخانم منشی واسه گرفتن قدو وزن و نمونه خون و فشار خون صدامون کرد.و بعد از اون هم حدود 1 ساعت و 20 دقیقه نشستیم تاوارد دفتر دکتر سلیمان نیال(که ادم شوخ و بذله گویی هست ) شدیم و در اونجا شروع به پرسیدن سوال هایی مثل اینکه :تا حالا عمل جراحی داشته ای؟مشکل قلبی،سرطان، کلیه،اقدام به خود کشی داشتی یا نه،اعتیاد داری یا نه؟سیگار میکشی یا نه؟و...... کرد که همه این سوال هارو به فارسی با لهجه عربی میپرسید،بعد هم معاینه قلب و شکمو انجام داد و در آخر بدون اینکه سوالی بپرسه سریع 1 واکسن سیاه سرفه-دیفتری –کزاز به همسرم و به من هم همین واکسنو بعلاوه واکسن سرطان رحم زد وکلا 10 دقیقه طول کشید و بعد از حدود8-7 دقیقه جواب هارو مهروموم شده بهمون دادن و 1950درهم گرفتن( نفری500درهم هزینه ویزیت دکترنفری150درهم واکسن سیاه سرفه،650 درهم واکسن سرطان رحم) که البته واکسن سرطان رحم باید در 3 نوبت تزریق بشه که نوبت دوم 1 ماه بعد و نوبت سوم 6ماه بعده که دکتر سلیمان گفت از همینجا تهیه کنید اما چون این واکسن باید در یخچال نگهداری بشه گفت یک روز قبل از پروازتون بیایید بگیرید که ما رفتیم از یه داروخانه به قیمت کمتری 405درهم گرفتیم.
روز مصاحبه هم با خانم ملیکا که از قبل هماهنگ کرده بودیم نفری 150درهم ساعت 5 صبح اومدن دنبالمون دم هتل و ساعت 6.5 صبح دم در سفارت پیادمون کردن اما با اینکه صبح زود رسیدیم حدود 6-5 نفر از هموطنان زودتر از ما رسیده بودند ،خلاصه تا ساعت 7:45 با دوستان مشغول صحبت( و از اونجایی که صبحانه نخورده از هتل اومده بودیم ) و صبحانه خوردن بودیم که نگهبانان سفارت که یکی هندی و یکیشون تو مایه های کره ای یا فیلیپینی بود اومدن واسه چک کردن نامه دوم و پاسپورتا به ما که رسید و نامه دومو که دید از اونجایی که پاس منو همسرم یکی بود و برنده اصلی هم همسرم بود با اینکه در نامه دوم اسم من هم ذکر شده بود اما چون پاس جدامو خواست به من گفت نمیشه شما برید توو رو به همسرم گفت فقط شما میتونید برید داخل که باز هم از اونجایی که همسر بنده فکر همه جارو کرده بود و پاس تکی منو آورده بود اونو نشون داد و اون افسر هم که دید دیگه بهونه ای نداره گفت باشه هردو میتونید برید داخل ،و بعد از حدود 10 دقیقه نگهبان دیگه که هندی بود اومد و بعد از چک دوباره پاس ها اول هم به ما گفت برید داخل که پس از رد شدن از گیت و بازرسی کیف ها و گرفتن موبایل رفتیم داخل سالن انتظار نشستیم و بعد از حدود 5 دقیقه وارد سالن اصلی سفارت شدیم که شماره میدادن.به محض ورود شمارمون در بورد ظاهر شد که رفتیم پیش یه خانم محجبه هندی که مدارکمونو تحویل دادیم سند ازدواج،شناسنامه،کارت معافی،و...و مدارک ساپورتر رو خواست که ما گفتیم واستون از امریکا فکس کردن که در پرونده گشت و پیداش کرد و گفت فرم مالیاتی که گفتیم اون هم هست که دوباره نگاه کرد گفت اره اینجاست(ساپورتر ما فرم آی134 و مالیاتی رو حدود 1ماه قبل پست کرده بود اما ما ایمیلی که 2 هفته قبل از سفر به دبی زده بودیم گفت هنوز چیزی به دست ما نرسیده و ما هم سریعا به ساپورترمون گفتیم که مدارک رو واسه سفارت فکس کنه اما دیگه نمیدونیم تا روز مصاحبه مدارکی که پست شده بود به دستشون رسیده بود یا نه .دوستانی که مورد مشابه دارن زمان رسیدن مدارک ارسالی رو هم در نظر بگیرید). مدارکی که میگرفت رو میپرسید خودتون اصل ترجمشو احتیاج دارین یا نه که اگه جواب مثبت بود کپی ترجمه رو میگرفت و اصلشو میداد به خودمون ،بعد هم یه فیش به همسرم داد به مبلغ نفری 440$ گفت بپردازید و به من گفت تو وایسا بعد از من پرسید همسرت کار میکنه یا نه؟واسه دولت کار میکنه یا نه؟عنوان شغلش چیه؟خودت کار میکنی یا نه؟و بعد هم گفت همسرت که اومد این سوالارو از اون هم میپرسم اما وقتی که همسرم اومد چیزی ازش نپرسید فقط پرسید شغلت چیه.بعد هم گفت بشینید و ما هم رفتیم نشستیم به امید اینکه سریع شمارمون رو بورد ظاهر میشه و ما ساعت 10 نشده کارمون تموم میشه نشستیم اما جاتون خالی یه یک ساعتی نشستیم تا واسه اثر انگشت شمارمون اومد رو برد که نمیدونم چرا اینقدر طولانی شد چون کسانی بودن که خیلی بعد تر از ما اومدن اما واسه اثرانگشت زودتر رفتن.بهرحال بعداز پروسه اثرانگشت گیری هم حدودد 40 دقیقه نشستیم تا واسه مصاحبه شمارمون اومد رو برد(در این حین خانم ملیکا هم بدلیل اینکه کار ما طولانی شده بود اومد داخل و به ما گفت که با خانم محمدی برگردیم مثل اینکه مسافراشونو عوض کرده بودند) واسه مصاحبه هم پیش یه خانم حدودا 24-23 ساله تپل امریکایی رفتیم که فارسی هم بلد بود اما بدون اینکه از ما بپرسه مصاحبه رو به انگلیسی انجام داد و سوال هایی مثل اینکه کدوم ایالت میرید؟ساپورترتون چکارتونه؟مدرک تحصیلی دانشگاهیتون چیه؟مدرک تحصیلی همسرمو که اون خانم هندی نگرفته بود رو گرفت و بعدازاینکه از همسرم پرسید که کجا کار میکنی (شغل اصلی ایشون غیردولتیه اما چون همسرم در چند دانشگاه(من جمله دانشگاه دولتی) تدریس میکنه) رفت و با اون برگه آبی معروف برگشت و گفت صدور ویزای شما یک سری مراحل اداری داره که باید طی بشه و از 2 هفته و حتی تا 6 ماه امکان داره صدور ویزا طول بکشه.بعد هم گودبای گفت و ما سعت 10:40 با خانم محمدی بطرف دبی حرکت کردیم .وامروز که سایتو چک کردم زده بود پروسه در حال انجام .یک اقا دیگه هم که لاتاری بودن همون روز ویزا شونو گرفتن چونکه نه سربازی رفته بودن و نه کار میکردن هیچ چکاپ اف بی آی نخوردن.
اما نکته ای که میخواستم بگم اینه که اگر دوستان عزیز ساپورتر دارن دیگه زحمت حساب باز کردنو سند خونه ترجمه کردنو این قبیل کار هارو به خودشون ندن.چون ما خودمون از اونجایی که میگن کار از محکم کاری عیب نمی کنه سند خونه ترجمه کردیم ،خونه رو توسط کارشناس قیمت گذاری و ترجه کردیم و حساب بانکی خوبی هم باز کردیم و حتی اعتبار از بانک گرفتیم اما اونجا که خواستیم ارائه بدیم به افسر مصاحبه کننده گفت احتیاجی نیست. خیلی پرچونگی کردم اما حداقل امیدوارم تونسته باشم تجربیات خوبیو در اختیار دوستان قرار بدم .سوالی بود خوشحال میشیم کمکی کنیم.


(2010-12-23 ساعت 00:43)mehrdadalemi نوشته:  با سلام به دوستان مهاجر سرایی
از شما و راهنمایی های شما و نکاتی که نوشته بودید استفاده کردم و حال که نوبت به این حقیر رسید بر خود لازم دانستم تا شرحی از سفر خود را بازگو نمایم و امیدوارم تجارب شخصی بنده به کار آید و مثمر ثمرواقع گردد.
تقریبا در فاصله ای 4 هفته مانده به رفتنم بدلیل آنکه از مهلت اعتبار گذرنامه ام فقط 5 ماه مانده بود اقدام به تعویض آن نمودم، پس شما نیز ترجیها اگر زیر 1 سال و مخصوصا حتما اگر 6 ماه از اعتبار گذر نامه تان مانده می باید به تعویض آن اقدام نمایید و زمان لازمه را برای دریافت و ارائه به آژانس هوایی مورد نظرتان را در نظر بگیرید.
بعد از آنکه پاسپورتم به دستم رسید صبح که به سر کار می رفتم روزنامه همشهری خریدم و با کمی وقت صرف کردن توانستم آژانس سبزینه گشت (تهران) را انتخاب کنم که خانم جوادی مسئول فروش بلیط در آنجا بود و برام 355000 آب خورد .
بعد از ظهر روز 17 دسامبر تهران را به مقصد دوبی ترک کردم و ایران ایر با کلی تاخیر ساعت 7:45 بالاخره پرواز کرد ،تو هواپیما نزدیک 1 ساعت و چهل دقیقه علاف شدم و طاقتم هم داشت تموم می شد البته تو برگشتمم نیز یکمی علاف شدم به همین جهت ماهان رو به بقیه توصیه می کنم زیرا اگر بعدش بخواهید بلیط رو عوض کنید هم دفترشو راحت پیدا می کنید و هم پول کمتری می پردازید و تاخیرم اکثرا نداره.
خلاصه وقتی رسیدم دوبی دیگه از تاکسی هتل خبری نبود چون فکر کردن ما دیگه نمی آییم در نتیجه اینجا از تجربه سفرهای قبلی به دوبی استفاده کردم و با مترو خودم را به هتل رساندم ،چون تاکسی فرودگاه همین که تو ماشین بشینید 25 درهم شارژ می کنه ولی با مترو کلا من 5.5 درهم دادم اگه خواستید با مترو جایی برید حتما کارتتونو با رسیدش نگه دارید چون کلید خروج شما از مترو همین کارت هستش وگرنه 600 درهم توسط پلیس جریمه داره.
خلاصه فردا اون روز رفتم پیش The policlinic و با پرداخت 650 درهم سرو ته تست پزشکی رو هم آوردم 3 ساعت بعدم جوابش حاضر شدو گرفتمش در اونجا یکسری دلال بودن که می خواستن منو با حداقل 150 درهم ببرن سفارت کارتاشونو بمن دادن و منم گرفتم و داشتم متقاعد می شدم که با یکیشون برم ولی در آخرین لحظه گفتم که آقای ... من عصر با شما تماس می گیرم ولی بعد از ظهر به ایستگاه اتوبوسهای Bur Dubi رفتم و ساعات حرکت اتوبوسهای ابوظبی را جویا شدم ، دیدم اولین اتوبوس ساعت 5:20 حرکت میکنه و نوشته 7:25 می رسه نزدیک سفارت بعد که قیمتشو پرسیدم فهمیدم که فقط با 20 درهم نفری مشه به اونجا رفت منم همین کارو کردم و صبح ساعت 5 اونجا بودم و بلیطو خریدم و پریدم بالا و بعدش روبروی کرفور که پیاده شدم با یک تاکسی 3 دقیقه بعدش با 7 درهم جلو سفارت پیاده شدم ساعت حدود 7:40 بود و دیدم ایرانی ها اونجا صف کشیدن .
ساعت 8 پلیس سفارت یک به یک ما رو فرستاد داخل و یک شماره بهمون دادن گفتن بشینید تا صدا بشین در مرحله 1 مدارک اصل و ترجمه را گرفتند و اصل مدارک را تحویل دادند و فیش پرداخت 819 $ را صادر کردند پول خرد 19 دلار را حتما فراهم کنید. مرحله 2 انگشت نگاری بود و مرحله پایانی که مثل فوتبال جام حذفی بود شروع شد نفسم تو سینم حبس شده بود زیرا قبلش همه اونجا بمن گفتند که به پسر جوان و مجردی مثل شما حتی با لاتاری بعید هست ویزا بدن و کلی دلمو خالی کردن (اینم از اخلاق ما ایرانی ها است بجای روحیه دادن از شکست صحبت می کنیم.) آفیسر شماره منو اعلام کرد و بعد از احوالپرسی با من خواست که سوگند بخورم :
I swear whatever I will say is true and isn’t but the truth البته ناراحت سوگند نباشید چون اگه نتونید بگید خودش کمکتون می کنه .
بعد سئوالات زیرا از من پرسید بهتر برای خودتون جواب انگلیسیشو حاضر کنید :
1- اسم و فامیل
2- نام اسپانسر و نسبتش با شما
3- اسپانسرتون در کدوم ایالت و کجا زندگی میکنه و کارش چیه؟
4- چند بار در لاتاری شرکت کرده اید؟
5- چرا آمریکا را به عنوان مهاجرت برگزیدید و می خواهید در آنجا چه بکنید؟
6- به چه ایالتی می روید؟
7- تا به حال مورد عمل جراحی یا تحت بستری طولانی مدت بوده اید؟ (اینها رو باید به دکتر ختما قبلش بگید وگرنه تو دردسر می افتید.)
8- وضعیت سربازی؟
9- وضعیت مدرک و رشته تحصیل و کاری که الان مشغول هستید؟
10- در مورد کارتون کمی توضیح دهید.
11- آیا محل کارتان دولتی یا نیمه دولتی بوده یا شما با یکی از این دو نوع ارتباط یا پیمانی داشته اید یا دارید؟ (مهم)
12- آیا سابقه ورود به خاک آمریکا را داشته اید ؟
در انتهای این سئوالات اکثرا دو حالت پیش می آید یا شما مثل من برگه ای دریافت می کنید که باید 48 ساعت بعد برای گرفت ویزا بروید یا باید در سایت سفارت وضعیتتان را حدود 3 هفته بعد پیگیری نمایید.
به هر حال ویزا خواهید گرفت اگر ... نگویید یا با آقایان ... نباشید.
بعدش با 17 درهم به ترمینال برگشتم و با 15 درهم بلیط اتوبوس که نمی دونم چرا از رفت ارزونتر هستش برگشتم به هتل و شهید تا شب خوابیدم.
اما در انتها لازم می دانم با توجه به هویت تاریخی خودمان منهای 30 سال اخیر نکاتی را بگویم زیرا اینها را عینا دیدم . لطفا با ظاهری رسمی حاضر شوید و درهم و بر هم نپوشید . با صدای بلند صحبت نکنید . مراقب فرزندان کم سن و سالتان باشید. دستمال کاغذی را در داخل دستشویی نیندازید زیرا بیرون و جایی که دسنها را می شویید سطل زباله هست. در هنگام صحبت با افسر سفارت صاف و مرتب بایستید .
برای همه شما آرزوی موفقیت دارم.


(2010-12-27 ساعت 15:02)California نوشته:  به نام خدا
با سلام خدمت دوستان و آرزوی موفقیت همه شما
مصاحبه من ساعت 08:00 صبح روز یکشنبه 26 دسامبر در سفارت ابوظبی بود که من سه شنبه 21 دسامبر ساعت 15:00 با پرواز ایر ان ایر به مقصد دبی حرکت کردم. پرواز رفت بر عکس برگشت پرواز خوبی بود غذا بد نبود و برخورد مهماندارها هم خوب بود خلبان با مهارت عمل TakeOff و Landing را انجام داد خلاصه که آب تو دل کسی تکون نخورد. پس از پیاده شدن از هواپیما در فرودگاه دبی از تمامی مسافران اسکن قرنیه چشم انجام شد. چند نفر از مسافران توی فرودگاه سردرگم شده بودند. بنابراین اگر تجربه اولین سفرتون است و انگلیسی تون هم خوب نیست کافیست تا تابلویی که علامت چمدان دارد را دنبال کنید و فقط در قسمتی که نوشته شده Eye Scan صبر کنید تا اسکن قرنیه چشم از شما گرفته بشه . در قسمتی که منتظر چمدان ها هستید چندین فروشگاه وجود داره که من پس از کمی کنجکاوی قسمت مربوط به خدمات تلفن همراه را پیدا کردم و یک عدد سیم کارت du به قیمت 49 درهم (14500 تومان) که 5 درهم شارژ اولیه و یک کارت شارژ 20 درهمی داشت ( فکر کنم ارزون ترین پلن باشه ) تهیه کردم که تا آخر سفر برای من کافی بود و دیگه شارژ نخریدم. چنانچه از طریق تور مسافرت میکنید در خارج از فرود گاه راننده ها که اکثرا بنگلادشی و پاکستانی هستند اسم هتل یا اسم شما را در برگه ایی نوشته و منتظرتان هستند. پس از کلی انتظار برای راننده و چند دفعه چک کردن اسامی که راننده ها در دست داشتن آماده بودم که خودم مثل چند نفر دیگر از مسافران برای هتل تاکسی بگیرم که به نظرم رسید از چند نفر از این رانندگان محترم سوال بکنم و پس از پرس و جو یک راننده که معلوم نبود تا حالا کجا بود یک دفعه پیداش شد و اسم هتل رو پرسید و همراه با چند مسافر دیگر مارا به هتل برد. پس لطفا مقداری حوصله داشته باشید .همیشه سوال کردن می تواند به شما کمک کند. در تاکسی هم متوجه شدم که تور 5 شب را که من 660 هزار تومان بابت آن پرداخت کردم 2 نفر از دوستان برای 8 شب به قیمت 490 هزار تومان تهیه کردند پس حتما از چند آژانس قیمت تور و اسم هتل ها رو بپرسید. اگه برای اولین بار است که مسافرت خارجه تشریف میبرید خواهشا از روی خط کشی عابر رد شید وحتما صبر کنید تا چراغ عابر سبز بشه دست فرمون راننده های دبی افتضاحه ولی چون مقررات رو بسیار رعایت میکنند هیچ مشکلی پیش نمیاد و از شماهم انتظار دارند که به مقررات احترام بگذارید ( اینو میگم چون برای یکی از بچه های ایرانی اتفاق افتاد و ارزشش رو نداره که یه راننده پاکستانی دستش رو بذاره رو بوق و داد و بیداد کنه ) پس اگه پریدید وسط خیابون مسئول جونتون خودتون هستید.
ساعت 08:00 صبح روز چهارشنبه از هتل در خیابان الرقه پیاده به سمت مطب دکتر نایال حرکت کردم خیابان ال مکتوم را مستقیم تا تقاطع خیابان الاتحاد سپس خیابان الاتحاد را به سمت سیتی سنتر ادامه دادم تا به چهار راهی که ساختمان الوحده در آن است رسیدم (درضلع جنوب شرقی چهار راه سیتی سنتر ، درضلع جنوب غربی دی تو دی و ضلع شمال غربی ساختمان الوحده قرار دارد) مطب دکتر طبقه اول واحد 106 است. ساعت 08:45 بود و هنوز دکتر نیامده بود مدارکم ( پاسپورت ، نامه اول ، 3عکس 5*5 ) را به مژگان خانم منشی ایرانی دکتر تحویل دادم ( آقایون و خانومها آخه چرا آدرس سایت لاتاری رو به مژگان خانم اشتباه میدید خدارو خوش میاد؟) 1 ساعتی منتظر بودم که با مصاحبت مژگان خانم سپری شد سپس منشی فلیپینی پس از اندازه گیری قد و وزن آزمایش خون را از من گرفت . 1 ساعت دیگر صبر کردم تا آقایی که مسئول X-Ray بود پیداش بشه دو تا زوج مسن ایرانی دوست داشتنی هم تو مطب بودند که یکی از آنها برای سفر به ابوظبی با ون 500 درهم پرداخت کرده بود و زوج دیگر هم که تصمیم نگرفته بودند با چه وسیله ایی به ابوظبی بروند اما بعدا در سفارت به من گفتند که 300 درهم پرداخت کرده اند. پس چنانچه قصد مسافرت با تاکسی را دارید حتما ابتدا از قیمت مطمئن شوید. پس از گرفتن عکس X-Ray دکتر بالاخره در ساعت 1200 به مطب آمدند و پس از انجام معاینات اولیه یک عدد واکسن به من تزریق کردند که تا اومدم بگم دکتر این چیه که داری میزنی؟ سوزش سوزن را همراه با نام واکسن احساس کردم ( تمامی واکسن های مربوطه و حتی بیشتر را جهت اطمینان زده بودم و دکتر واکسن dTap را به من تزریق کرد) پس از پرداخت 650 درهم (257 هزار تومان) به هتل برگشتم. اما باز هم توصیه میکنم که حتما پیش دکتر نایال برید چون همانطور که همه میدونید و دوست عزیز "سوپر مکس" هم در فرودگاه به من گفت جواب آزمایشات دکتر نایال تا 1 سال اعتبار داره. فردای آن روز صبح پنج شنبه جهت شناسایی اتوبوس های ابوظبی پیاده از خیابان الرقه به میدان ساعت و سپس توسط خیابان ام هریر از روی خور رد شدم و خیابان خالد بن ولید را پیاده تا خیابان " الغبیبه " که ایستگاه اتوبوس های ابوظبی در آن قرار دارد طی طریق نمودم (خیلی راهه ! فکر کنم یه 7-8 کیلومتری شد) ایستگاه اتوبوس روبه روی مرکز خرید کارفور قرار داره بلیت اتوبوس هم 25 درهم است و 2 ساعته به ابوظبی می رسد. پس از شناسایی مکان اتوبوس ها و گشت گذاری 2 ساعته در کارفور با پرداخت یک درهم توسط قایق از روی خور رد شدم . و چون واقعا دیگه این غوزک پا یاری رفتن نداشت با یک تاکسی به هتل برگشتم.
صبح روز یکشنبه ساعت 05:00 صبح از خواب بیدار شدم و با تاکسی به سمت خیابان الغبیبه و ایستگاه اتوبوس های ابوظبی حرکت کردم.(از خیابان الرقه 11 درهم پول تاکسی تا ایستگاه اتوبوس دادم) 05:45 در ایستگاه اتوبوس بودم که با صف بسیار طولانی مسافران و نبود اتوبوس مواجه شدم. اگر قصد سفر با اتوبوس را دارید حتما حساب صف صبحگاهی ، مسیر 2 ساعته و حوادث احتمالی را بکنید حتما 10 دقیقه قبل از 5 صبح در ایستگاه باشید در این صورت با مشکلی مواجه نمیشید. مصاحبه من ساعت 0800 صبح بود و پس از 45 دقیقه انتظار (کلا زیاد دچار استرس نمیشم) ساعت 6:30 سوار اتوبوس شدم در دبی نباید کنار خانم ها نشست و من که این مسئله رو نمیدونستم همون جلو اتوبوس بغل یه دختر خانم نشستم تا اول از همه پیاده شم بعد مسئول اتوبوس اومد و از تمامی دختر پسر هایی که بغل هم بودند پرسید شما فامیلید ؟ من گفتم نه اونهم گفت کاش اینجا نمینشستی گفتم اگه میخواید جام رو عوض کنم که دختره گفت نه من راحتم و مشکلی ندارم و من همچنان در اولین ردیف نشستم تا پس از راننده دومین نفری باشم که به ابوظبی می رسه Big Grin داشت دیر میشد و من که طاقت دیدن رانندگی آهسته راننده در لاین یک اتوبان رو نداشتم تصمیم گرفتم بقیه مسیر رو چرتکی بزنم. به راننده گفتم برای سفارت آمریکا منو صدا کن اون هم آدرس دقیق رو نمیدونست و من خودم با دیدن ساختمان مثلثی سفارت در ساعت 8:20 از اتوبوس پیاده شده و در ساعت 08:30 با پرداخت 10 درهم با تاکسی به سفارت آمریکا رسیدم.سریعا بانشان دادن پرینت میل سفارت ابوظبی وارد سفارت شده تمامی وسایل به غیر از مدارک را به مامورین امنیتی سفارت تحویل دادم پس از ورود به محوطه یادم افتاد که کیف پول را در کوله جا گذاشتم به ورودی برگشتم و پس از گرفتن کیفم از مامورین خوش برخورد (طبق قوانین اجازه نگه داشتن پول رو ندارند و اون دو نفر هم با صحبت درگوشی داشتن تقصیر رو مینداختن گردن همدیگه که من هم بابت حواس پرتیم ازشون عذر خواهی کردم ) به داخل ساختمان اصلی سفارت رفتم و با گرفتن شماره 25 روی نیمکت منتظر شدم . حدود ساعت 10:00 بود که تا شماره 24 را صدا زده بوند و کارکنان سفارت پس از یک استراحت کوتاه دوباره به سر کارشون برگشتند و شروع به رسیدگی به ویزاهای توریستی و دانشجویی کردند( شماره های 300 به بالا) من هم به مامور امنیتی سفارت گفتم که شماره منو نخوندین اونهم به یک دختر خانم تپل آمریکایی که پشت باجه بود منو ارجاع داد خانومه هم رفت با چند نفر صحبت کرد. و گفت برو باجه 6 مدارک رو ازت میگیره . آقایی که تو باجه 6 بود به صورت بین مریض ! منو قبول کرد و اول گفت فارسی یا انگلیسی که من هم گفتم " پرشن پلیز Big Grin " مدارک من را ( نامه دوم که پرینت از میل سفارت گرفته بودم ، ترجمه شناسنامه ، ترجمه آخرین مدرک تحصیلی و برگه موجودی بانکی که حدودا 27 میلیون تومان بود و زیر آن نرخ برابری دلار و تومان درج شده بود اصل هیچکدام از ترجمه ها رو نخواست ) ازم تحویل گرفت و برگه صندوق که 819 دلار بود رو به من داد پس از پرداخت پول که ازقبل به صورت خرد آماده کرده بودم و کلی باعث خوشحالی خانم صندوق دار شدم دوباره منتظر شدم که دیدم انگار این دفعه هم نمیخوان منو صدا کنند رفتم پیش همون دختر خانم تپل آمریکایی گفت بشین شاید آخرین نفر باشی در طول مدت انتظار چیزی که برام جالب بود شناختی بود که از فرهنگ ها داشتن به طور مثال نگهبان داخل سفارت اجازه نمیداد مردهای عرب کنار زنهای ایرانی بشینند ولی با مردای ایرانی زیاد سختگیر نبود در طول یک ساعت انتظار یک خانم سیاه پوست آمریکایی که مسول امنیتی اونجا بود دو بار اومد و گفت ویزای مهاجرتی کسی هست که من تا اومدم بلند شم برم مامور دیگه گفت نه نوبت شما نیست و یکی دیگه رو فرستاد و بالاخره بار سوم بنده به خدمت همان خانم تپل آمریکایی شرفیاب شدم که تا منو دید با خنده و به فارسی گفت کجایی پسر من همش دارم صدات میکنم گفتم که نه اینطور نیست گفت چرا پسر سه بار صدات کردم منهم بی خیال تعریف کردن ماجرا شدم و گفتم خوب ببخشید. بعد گفت انگلیسیت چه طوره گفتم یه کم بلدم ازم به فارسی پرسید چی خوندی الان داری چی میخونی بعد پرسید سربازی رفتی گفتم آره گفت نیرو زمینی دریایی کجا بودی ( نمیدونم کدوم سوال رو به عادت این چند روز اقامت دبی انگلیسی جواب دادم که گفت خوب تو انگلیسیت خوبه بقیش رو انگلیسی ازت می پرسم) که منهم جواب دادم بعد گفت:
- چند بار تا حالا تو لاتاری شرکت کردی؟
- مطمئن نیستم 2 یا 3بار
- خوب دست راستت رو ببر بالا اینها که اینجا نوشتی راسته؟
- بله فقط اون آدرس رو میخوام عوض کنم
- باشه
منهم آدرس رو عوض کردم و فرم رو امضا کردم
- این آدرس جایی که میخوای بری؟
- آره تا زمانی که یه خونه پیدا کنم اینجا میمونم
- اینها کی هستند؟
- دوستان خانوادگی
- کجا زندگی میکنند؟
- همون آدرسی که نوشتم کالیفرنیا
- خوب شما مدارکت تکمیله ولی ما باید یه بررسی بکنیم " به فارسی گفت مراحل اداری" این قبض رو بگیر این شمارته این هم آدرس سایت تا 3-6 هفته دیگه ویزای شما حاضره
- تمومه همین؟
- بله همین تمومه بای
- بای
از من انگشت نگاری نکردند و باز هم طبق گفته دوست عزیز "سوپر مکس " که من در سفارت ایشون رو دیدم و افتخار همصحبتی با ایشون رو در پرواز برگشت داشتم احتمالا موکول میشه به روزی که ویزا را انشاالله تحویل میگیریم (البته طبق گزارشات دوست عزیز Miss delay از بعضی کیس های لاتاری انگشت نگاری نکردند که شاید به معنی این باشه که انگشت نگاری فقط در بعضی موارد که به تشخیص خودشون هست لازم باشه ). مصاحبه تمام شد و من که حسابی تو سفارت تابلو شده بودم با همه عوامل از توی سفارت گرفته و دم در هم از همون نگهبانان ( که ضمن صحبت با آنها متوجه شدم نپالی هستند ) خداحافظی کردم و آنها هم برای من آرزو کردن که برم آمریکا . برخوردها خیلی با احترام و صمیمیت بود. البته همه جای دنیا همینه و ما ایرانی ها انقدر سختی کشیده و اخمو هستیم که فکر میکنیم بقیه خیلی صمیمی و خوش برخورد هستند.
برای برگشت به دبی از دم سفارت تاکسی به مقصد اتوبوس های دبی گرفتم که شد 19 درهم و اتوبوس هم 15 درهم گرفت و من در همان ایستگاه الغبیبه در دبی پیاده شدم. تقریبا هزینه سفر با اتوبوس با حساب نرخ تاکسی تا ایستگاه اتوبوس و بلعکس حدود 80-90 درهم میشود .
به هر حال برای همه آرزوی عاقبت به خیری و دریافت گرین کارت و موفقیت دارم ، انشالله.


این هم عکسهایی از مکان مطب دکتر نایال:
[عکس: f016607da849e794e0f0ba2477646317.gif]how to make a gif


(2010-12-29 ساعت 19:51)maxsupermax نوشته:  بسمه تعالی
SadMaxSupermax) سفرنامه امارات
سلام درود خدای بزرگ بر محمد امین (ص) و بندگان پاکش
عرض ادب و سلام دارم خدمت تک تک بچه های گل مهاجر سرا که همیشه بهترین بودند و هستند چه توو اطلاع رسانی- چه توو کمک های فوری - و چه توو تشکرات و تذکرات و همه وهمه خوبی هایی که هست و الان تو ذهن من نیست.
من مدیون همتون هستم از بزرگان و قدمای سایت گرفته تا اون آخری ها که با صمیمیت پیگیر کار من بودن و حسب وظیفه و دین من به سایت سفرنامه خودم را در اختیار شما می گذارم. سفر نامه رو 5 بخش می کنم که سه بخش کلی و دو بخش مشروح دارد:
1- شرکت در لاتاری
2- ارسال مدارک پیگیری ها و نامه نگاری ها
3- آزمایشات و واکسیناسیون
4- عزیمت به امارات و مصاحبه
5- نکات ریز قابل توجه

1 - شرکت در لاتاری
من از 2007 تا 2009 در لاتاری شرکت کردم 1بار مجردی و دوبار متاهلی.قصدم خروج از ایران برای زندگی و تحصیل و کار بهتر بوده و هست .وقتی 2009 برای 2011 اسمم درومد سفر نامم شروع شد تا الان که در خدمت شمام.از روزی که ثبت نام الکترونیکی انجام می دادم 6 دانگ حواسم روی بند بند و جزء جزء فرم بود و صد در صد از صحت ثبت اطلاعات خویش مطمئن بودم (تو همه سالها). برای اطمینان از همه فرمها یک نمونه به ایمیل خودم می فرستادم تا اگه تو دست و بالم گم شد اونجا باشه .
***پس عزیزانی که تازه واردند بدونند که ثبت اطلاعات با کم توجهی در آغاز کار تبعات استرسی بسیار به دنبال دارد.***
2- ارسال مدارک پیگیری ها و نامه نگاری ها
پس از رسیدن اصل نامه قبولی اول خوشحال شدم ولی بعدش هم "دغدقه برم یا نرم امریکا"! با یک ماه تاخیرتصمیم به تکمیل فرمها ومدارک به روش قبل ( با دقت بسیار پر کردن) گرفته و 2 کپی از اونها تهیه کردم.یکی برای ارسال و دیگری برای بازنگری مجدد خودم در روز مصاحبه ( چون حدس می زدم که سوالی بجز آنکه در فرمها موجود است از من پرسیده نخواهد شد).سپس با پست تی.ان.تی فرستادم و برای رسیدن آن پیگیری ایمیلی شدید انجام گرفت و KCC طفلی گفت :"آقا به خدا رسید".
بعد با حساسیت منتظر و پیگیر کارنت شدن بودم و با 6 ایمیل قرا(قوی) پیگیر نامه دوم.نامه دومم تا3-4هفته قبل از مصاحبه هنوز نرسیده بود و ابوظبی برام نوشت که :"تاریخ شما 26 دسامبر 2010 تائید شده بی خیال نامه اصلی شو و پاشو بیا" .
3- آزمایشات و واکسیناسیون
من بخش واکسیناسون را در ایران تا انتهایش انجام داده بودم. برای همه واکسن ها با تائید پیگیرانه از انستیتو پاستور کوشیدم ونتیجه اینکه کارتم 12 مهر داشت وهمه اینها را برای این انجام دادم که دکتر نایال (این برادر گرامی سوریه ای) بر ما ظلم مالی روا مدارد و هزینه هایمان را افزایش ندهد که نشد... می گویم چرا.صبر کنید...
از آنجایکه شنیده بودم از مهاجرسرائیان که آنجا واکسن " روبلا" و "وارسیلا" خواهند زد در حرکتی پیشگیرانه تستهای آنتی بادی خون دادم و مشخص شد که قبلا" اینها را گرفتم و در خونمان موجود و واکسن نیاز نیست و این دو گواهی(به انگلیسی و در سربرگ تشخیص طبی با مهر و امضاء) را نزد نایال بردیم.البته مثمر ثمر هم واقع شد.ولی نمی دانستم که او در عوض با تیزی بسیار چنان واکسن سیاه سرفه ای بر ما فرود آورد که تا روز بعد از مصاحبه جایش درد می کرد... نامرد...Tongue

4- عزیمت به امارات و مصاحبه:
برای عزیمت به دبی من دو ماه قبل ازمصاحبه پیش از ورود به ایام پایان سال میلادی و گرانی قیمت ها رزرو بلیط و هتل را جداگانه انجام داده بودم .هتل من "ایبیس دیره " بود و پروازم ساعت 7 صبح "ایران ایر". از قیمتها کلا" راضی بودم چرا که با شرایط کاری من و برنامه هایم جفت و جور شد.ساعت 7:30 با تاخیر پرید و 9:35 رسید دبی و چون دو روز بعد تعطیل عید مسیح و جشن (X-mas ) بود باید قبل 2 ظهر روز پنجشنبه خودم رو می رسوندم به نایال گل .تو فرودگاه با عجله ای که من داشتم خوردیم به "اسکن قرنیه چشم" که فقط و فقط مختص ایرانی های عزیزه ...( نه افغان نه پاکستانی نه عراقی... فقط ایرانی)
بعد از صف طولانی11:45 دقیقه رسیدیم به درب مطب نایال طبقه اول اتاق 106
آقا سلام" علیکم و تحویل مدارک به "مژگان" خانم منشی( فارس زبان) و X-Ray با جوان 50 ساله رشید و مودب هندی ومراحل قد و وزن و خون با" Linda" عزیزی از دیار فیلیپین و نهایت دکتر گل و بلبل امارات نایال بزرگ و شوخ طبع.Wink دارنده عکس با"شیخ محمد ال مکتوم" امیر دبی و" بشار اسد" و کشته مرده بگو بخند . البته این طبع نازش برای نرم کردن مغز مراجعین و گرم کردن جیب خودش می باشد.من که حواسم بود برای اینکه تعداد واکسن های من و همسرم بالا نره تست آنتی بادی ها را رو کردم...Cool یه نگاهی کرد و 2 تا از واکسن های هر کدوممون رو که قصد داشت اولش بزنه گذاشت کنار(کلا" 4 تا تا اینجا)بعد دید اگه نزنه که نمی شه که پول بگیره و از در دیگری ورود کرد و بلاخره تا سر چرخوندیم 2 واکسن از هشت واکسن مد نظرش رابه قیمت 1300درهم زد و کلا" شد 1950 درهم .1.5 ساعت بعد با جوابها شد که در بیاییم از مطب ایشان.
القصه:
با هماهنگی قبلی با " ملیکای " گرامی که بسیار مودب و متین با یک میتسوبیشی تمیز که به وقت هم حاضر شدند رفتیم ابوظبی حالا کی (چه وقت)است ؟ساعت 5 صبح روز 26 ام.
توو راه اطلاعات اضافه برسازمان زیادی اخذ شد که در صورت سوال بصورت پیام خصوصی پاسخگو خواهم بود.کرایه ایشان برای اینکه نتوانسته بودند 2 نفر دیگر پیدا کند رفت و برگشت 300 درهم شد که برای من قابل قبول بود ... ساعت 7 و 5 دقیقه رسیدیم دم سفارت و دومین نوبت توحیاط بودیم. روی نیمکت های مربوط به "مهاجرتی ها " نشستیم و ساعت 8 با تفتیش الکترونیکی بدون وسایل اضافی وارد اتاق انتظار جنب نگهبانی شدیم و پس از 10 دقیقه انتظار از بین شمشادهای معروف حیاط بعدی وارد مکان اصلی شدیم.
مجددا" نوبت 2 به ما خورد و زیر یک دقیقه نوبت تحویل مدارک به کانتر 9 و مرد آسیایی تباری که فارسی و انگلیسی را با مهربانی تمام صحبت می کرد رسید . آنهم انجام شد و من که خورجینی از مدارک به همراه داشتم شاید یک هشتم آن هم نیاز نشد .نه توجهی به مهر ترجمه ها نه اصل مدارک و گواهی ها ....فقط عکس + کپی پاس و شناسنامه و عقد نامه و گواهی مالی(42 میلیون تومان برا دو نفر+2سند ملک به نام دو نفرمون+ارزیابی ها) ودیگر هیچ... برگه ای به من داد برای پرداخت 2 فقره 819$ یا معادل آن به درهم که دقیقا" ریز و درشت همان میزان تفکیک شده به دلار پرداخت کردم و بعلت 1 دلاری های زیادی که من پرداخت کردم مورد اسقبال نیز واقع شد.چون با خنده گفت : " اینقدر یه دلاری تو امریکاهم نایاب است!"{من 2 تا19 تایی‘ یه دلاری سوا کرده بودم.}
سپس نشستیم دوباره و زیردو دقیقه برای انگشت نگاری در کانتر 11نزد آقایی شبیه مرحوم مغفور *جان.اف کندی* اسپل اسم منو پرسید و گفت 4 انگشت چپ –حالا راست وآخر هم دو انگشت شست. برای خودم و همسرم. مجددا" انتظارشش دقیقه ای تا افسر مصاحبه کننده نهایی.
افسر مصاحبه کننده در کانتر 4 خانمی جوان تپل با روسری لبنانی و محجبه با لبخند گفت : "دست راستتان را برای قسم بالا بیاورید.... آیا قسم می خوردید که حقیقت را گفته و چیزی جز صداقت نگویید؟ ..... بله (خب مبارکه!!!).حالا گوشی رو بردار
سوالات پرسیده شده ازمن :
1-اسم و فامیل؟
2-مدرک تحصیلی؟
3-کارتان دولتی یا خصوصی است؟
4-تعداد دفعات شرکت در لاتاری؟
5-مبلغ تمکن مالی (ریال) شما در گواهی چه میزان به دلار امریکاست؟وفکر می کنید این مبلغ کفایت کنه؟
6 –برای چه کاری می روید؟
و همسرم نیز همین سوالات بجز4 و 5 ودیگر اینکه اصلا" از نام فرودگاه مد نظر ماجهت ورود به امریکا وسکونت آتی ما در آنجا نشد.راستی من تو فرم ابتدایی گزینه 10 را که N/A زده بودم را نیز پر نکردیم و از من هم چیزی نخواست...
طی این مدت جواب های ما توسط وی تایپ می شد . سپس گفت که ویزای همسرتان حاضر است ولی چون شما نیاز به "فرایند اداری بیشتری" دارید این برگه ناز آبی مال شما برو حالشو ببر!!! Smile
از چند روز دیگر چک کن رو سایت که ممکن است از 2 هفته تا چند ماه طول بکشه .
بعد ویزای شما باهم که حاضرشد یکجا میدیم برید (امریکا)WoW!!!
بعدش هم ماچ و بوسه Winkو خداحافظی و برگشت با ملیکا خانم به دبی و همون روز برگشت به فرودگاه محشردبی و دیدن "کالیفرنیای عزیز" که نگو تو تمام مراحل داشته آمار مارو می گرفته و از اونجایی که از زمان ورود به در سفارت من و همسرم شارژ و بگو بخند بودیم و تو محل مصاحبه هم با افراد انجا این روند ادامه داشت فرمودند:"نگاه افسرها به شما یه طور دیگه ای بود !!!!" سپس گفتگو در امورمهاجرسرائی و گیرهای من به ایشان که چرا زیاد ازسایت استفاده می کنی ولی مشارکت کم داری و..... و سرتون را درد نیارم پرواز آنتایم به تهران...
5-نکات ریز قابل توجه:
-با نام و یاد خدا قدم بردارید و ذکر" الابذکراله تطمئن القلوب" یاریتان می کند.
-همه کارها را از بسیار قبل برنامه ریزی زمانی و مکانی کنید
-برای احتمالات نرسیدن یا اینکه شاید چنین و چنان شود بدون استرس برای خود راهکار ارائه کنید.
-حتما" جزو اولین نفرات حاضر در محل مصاحبه باشید.
-لباس های من و همسرم رسمی و تمیز مرتب البته کارمندی بود. هر طور هستید شیک بیایید.
-ارسال موج مثبت از جانب شما (ان شاءاله که دائمی باشد) حتی بصورت تصنعی اول بر اعصاب شما و سپس بر مخاطبان تاثیری شگرف دارد.
-متوجه شدم در سالن آخر(مکان مصاحبه) یک خانم "کنترولردوربین ها" نشسته که تمامی مسیری که ما از ابتدا تا این سالن در آن آمدیم را به جزئیات تحت نظر داشته و در زمان ورود من و همسرم با لبخند بسیار و روی گشاده خوشامد گفت و با سایرین اندکی کمتر....
-شوخ طبعی در کار من آن روز هم مرا به جلو راند و تعامل مان راحت و روان انجام شد.
-زمان انتخابی روز مصاحبه را به هیچ وجه تغییر ندادم چون می دانستم بعد از روز عید و کیف و حال ! شب قبلشان باعث شده بود آنها سرحال ترباشند تا ایام دیگر.
-این کار را من انجام دادم شما را نمی دانم ! برای 3 روز اقامتم از تهران کنسر غذای اماده بردم که پول غذای اضافه در شرایط عید پرداخت نکنم.که برایم به صرفه شد... کارمندی خب...
-عکسهایمان نیز با اینکه برای 2 ماه قبل بود ولی با همان لباسهای تمیززمان عکس حاضر شدیم که تاثیر داشت.
-آقایان محترم کراوات بنظر من در نظم لباستان و طرز نشستنتان تاثیر مثبت دارد.مخصوصا"اگر از فرم "گره کراوات مراسم رسمی" استفاده کنید.چون خودم چنین کردم ودرنگاه آنها این مهم را حس کردم.
-خانمهای محترم از آنجا که می دانم از روی محبت بسیار نگران دور و بر خود و نیز همسرتان هستید در زمان سوال و جواب زیر لب صحبت نکنید چون روی دیواره شیشه ای مابین شما و افسر میکروفون های بسیار قوی موجود است.
-اصل مدارک را از اصل ترجمه ها و کپی آنها جداگانه قرار دهید تا در زمان خواستن انها با کاغذ ها درگیر نشوید .
-درزمان تحویل مدارک و تمکن مالی با تاکید پرسیده شد :آیا در بانک امریکایی پول دارید؟ ارزش این سوال برمن مبهم است.ولی چون نداشتم گفتم : No Never
-خونسرد ومهربان و با دید باز و روی خوش به مصاحبه بروید.
-این که می گویم تبلیغ ملیکا نیست و حتی اگر نخواستید با او بروید سفارت (که توصیه می کنم بروید) با وی برای امور روز مصاحبه مشورت(رایگان) حضوری کنید. خانم پر اطلاعات و با دقتی است.همه چیز این کاررا می داند و در سفارت او را به خوبی می شناسند.
- کلا" به فرمایش یکی از دوستانمان در سایت آن روز روز "مصاحبه" نبود " مشاهده و معارفه" بود.پس خوب ظاهرشده وخوب معرفیتان کنید.
عزیزان چون گفته بودم یک سفرنامه پر و پیمون می نویسم اینقدر به طول انجامید .مرا عفو کنید
دوستدار همه شما مهاجر سرائیان .محسن

(2010-12-31 ساعت 12:08)shabnam1 نوشته:  سلام به همه ی دوستان
ببخشید یه کم دیر سفرنامم را نوشتم

من سعی کردم سفرنامم را خیلی مختصر و مفید بنویسم من سال اولم بود در لاتاری شرکت کرده بودم ولی به خواست خدا برنده شدم و مسیره زندگیم به کل تغییر کرد
من یه هفته زودتر از مصاجبم به دبی رفتم روزه 16 دسامبر برای ازمایشات پزشکی به توصیه دوستان رفتم polyclinic ابتدا منشی پاسپورت و 2 قطعه عکس از من گرفت و یه خانم دیگر قد و وزن و خون ازم گزفت و عکس از ققسه ی سینه و در نهایت منشی منا صدا کرد که پیشه اقای دکتر برم یه دکتره فوق العاده خوش اخلاق. ابتدا اسمم راپرسید بعد یه سری سوالاتی که از روی یه برگه میخوند و ازم میپرسید و تیک میزد مثل تا حالا اقدام به خود کشی کردی. سرطان داری.عمله جراحی داشتی ... بعد 2 تا برگه در اورد توشون 2 عدد نوشته بود که بهم گفت چیه/ و یه تست بینایی گرفت و در نهایتم معاینم کرد و 2 تا واکسن بهم زد که یکیش خیلی درد داشت واکسن سرطان رحم بود وبعد گفت از نظره من همه چی خوبه و همه این کارا تقریبا 2 ساعت طول کشید.وهمون موقع هم جواب را بهم داد
روزه دسامبر20 ساعت 5:30 اقای کاوه اومد دنبالم و ساعت 7 دمه دره سفارت بودیم نفره 3_4 بودم نشستیم رویه یه سری نیمکت جلو سفارت بعد یکی از مامورین اومد یکی یکی مدارکه همه را چک کرد و بهمون اجاره میداد بریم داخل بعد داجل یه اتاقی شدیم که اون جا همه را میگشتند و دوباره داخله یه اتافه دیگه شدم و از اون جا دوباره همه را به ساختمان اصلی راهنمایی میکردند داخل ساختمان اصلی که شدم یکی از مامورین شماره 4 را بهم داد و 5 دقیقه بعد شمارم اعلام شد یه اقایی مدارکه تحصیلیم (ترجمه و کپی اصل مدارکم) ترجمه شناسنامه و کپی اصلش و 2 قطعه عکس و پاسپورت و گپی پاسپورت ومدارک پزشکیما ازو گرفت و ازم پرسید فارسی حرف میزنی یا انگلیش گفتم فارسی . دوباره شماره 4 را اعلام کردند این دفعه اثر انگشت و دفعه ی اخر که شمارم اعلام شد یه خانم تپل و عینکی باهام مصاحبه کرد اومدم فارسی حرف بزنم بهم گفت اگه فارسی حرف بزنی ردی منم گفتم مشکلی نداره انگلیش حرف بزنبد ازم پرسید1. این ادرس تو فرمت ماله کیه 2. کی میخوای بری امریکا؟چرا؟ 3.برا پدر . مادرت میخوای اقدام کنی؟ 3. رشتت چیه و در اخرم بهم یه برگه داد و گفت 2 روز دیگه ویزات امادس البته یادشون رفته بود ازم پول بگیرند که خودم بهشون گفتم و 819$ واریز کردم خودم باورم نمیشد این قدر مصاحبم راحت باشه. فقط نترسید و حول نکنید اینم از سفر نامه ی من. انشاالله که مفید باشه.


(2010-12-31 ساعت 21:11)Miss Delay نوشته:  سفر نامه مصاحبه در ابوظبی
سلام به همه دوستان مهاجر سراییم و با عرض پوزش از تاخیر در نوشتن سفر نامه
در واقع به علت سرماخوردگی شدید نتونستم بشینم و بنویسمSad.

همه دوستان لطف می کنن و تجربه هاشونو کامل توضیح میدن و من دلیلی برای تکرار اونا نمی بینم فقط می خواستم چندتا نکته مهم و کلیدی رو بهش اشاره کنم که ایشالله به درد همه بخوره
همون طور که کالیفورنیای عزیز گفت بعد از خروج از هواپیما و طی کردن اون سالن طولانی نرسیده به قسمت تحویل چمدان ها یه پله برقی هست که می ره بالا. بلافاصله قبلش سمت چپ یه ردیفهایی هست که طناب کشی شده و یه چند نفر هستن که eye scan می کنن. اونجا اینکارو انجام بئین و بعد برین چک پاسپورت. بدون اون شما رو بر میگردونن همونجا. بعد از اسکن از پله ها به سلامتی برین بالا.
راجع به کلینیک:
همون سلیمان نیال از همه بهتره.
چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
تشکر کنندگان: armido ، rayan.s ، javidk ، sh-b ، mh_hshk ، maaref ، sorena ، matin2257 ، vahidvm60 ، payam62




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان