کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
قبل از آمدن به آمریکا (عمری کار) بیشتر مطالعه کنید
(2011-01-03 ساعت 13:53)mehran626 نوشته:  
(2011-01-03 ساعت 13:44)soheilbadami نوشته:  چک لیست بسیار خوبی هست که جای تشکر دارد. فقط 1 نکته راجع بیمه بچه هاست
من برای فرزندم اینجا (تکزاس) تقاضای بیمه دولتی کردم که اسمش اینجا چیب هست
و به این شکل که تا مرز 20 سال رو پوشش میده و شما تقریبا کسر کوچکی از هزینه
رو میدید برای درمان احتمالی. این برنامه رو روز ثبت نام در مدرسه به ما معرفی کردن.
نکته جالب اینکه بعد تز درخواست اینها پرونده رو بررسی کردن و چون ما طبیعتا منبع درامدی نداشتیم بچه رو اتوماتیک تا 6 ماه زیر پوشش مدیکد بردن که کاملا مجانی هست
واقعا این که گفتید بهشت بچه هاست همینطوره و واقعا اهمیت میدن از همه لحاظ.
حالا این پسر ما هر روز پشت در وامیسه و میگه برگردیم ! بسه دیگه همه چیز رو دیدیم !
خوب بود عالی بود ! بریم خونه ! (البته بچه نیس راهنمایی هست ولی نظرش فعلا اینه)
اینم داستان بچه داری که ادم رو بلا نسبت همه چوب دو سر طلا میکنه
موفق باشید
سهیل جان ممنون و خوشحالم که تاییدش میکنی آیا در مورد هزینه ها هم نظر موافق داری؟ هزینه بیمه ، ماشین ، خرید وسایل و هزینه های جاری زندگی
یکی از مواردی که من در مورد بچه ها شنیدم اینه که ممکنه پذیرش بچه در مدرسه از سوی دیگر بچه ها یه مقدار زمانبر باشه و حتی ممکنه درگیری هم داشته باشه بدین منظور من در مورد مدارسی ( در شهر هیوستون)که درصد دانش آموزان مهاجر و عدم تسلط کافی به زبان انگلیسی آنها بیشتر است جستجو و مواردی رو هم تونستم پیدا کنم در این حالت اونها در اقلیت قرار نمی گیرند که اتفاقا مدارس با رتبه بندی خوب هم با این شرایط پیدا کردم که با بعضیهاشون هم مکاتبه داشتم ممکنه یکی از دلایل زدگی پسر گل شما هم همین باشه بررسی کنید شاید بتونید بهش کمک کنید
ممنون از توجه شما
در مورد هزینه ها نظرم اینست که برای تکزاس مقداری دست بالا لحاظ
شده البته این به نحوه زندگی هم بستگی دارد و دیگر اینکه مدیریت هزینه ها هم در ماههای اولیه به علت نا اشنایی مشکل تر هست.

در مورد پسرم مقداری به شخصیتش بر میگرده که عاطفی است و در سن بلوغ و وابستگی زیادی به نزدیکان مانده در ایران داره.
از لحاظ زبان مشکل خاصی ندارد چون ما سالهاست که قصد مهاجرت داشتیم و عنقریب به کشور همسایه اینجا میومدیم که ناگاه قسمت این شد. اما در کل سال اول برای بچه ها سخت خواهد بود اما هرچه گذشته وضع این پسر ما بهتر شده. مشکل تفاوت فرهنگ و سیستم اصل کار هست.

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: oghab ، free_free ، maaref ، MAHDI2012 ، Rainy ، farshadsh
(2011-01-03 ساعت 14:45)oghab نوشته:  باسلام .
با تشكر از مهران و سهيل عزيز . اقا من مدتهاست بدنيال افرادي هستم كه فرزند (راهنمايي ) داشته باشند . به مهاجر سرا قسم ميدهم كه لطف كنيد . تا جايي كه در خصوص مسائل و مشكلات از درس و مدرسه و اموزش و غيره كه تابحال در گير ان شده ايد در جاي مناسب بنويسيد چون اين از بزرگترين دغدغه هاي من و امثالهم براي امدن يا نيامدن است .

دوست عزیز هنوز خیلی زود هست که من قضاوت کلی راجه به اموزش در اینجا داشته باشم که بتونه ملاک اومدن یا نیومدن بشه ولی در کل مشکل خاصی نیست فقط همون تفاوت در سیستم هاست مثل همه چیز دیگه از واحد وزن و طول و حجم بگیر تا برق و تلفن و فرهنگ و زبان و غیره اصلا
امریکا یک جای دیگه ای هست ! خلاص . من اطلاعات کشور های زیادی رو دارم اما اینجا کلا متفاوته و تازه خودش 50 کشور مختلف !
اما بگم که در بحث اموزش دروس پایه حجم خیلی کمتر هست و برای کسی که دیپلم میخواد لزومی نمیبینند که خیلی عالم باشه.
اما همین مقدلر از دروس بسیار سیستماتیک تدریس میشه و بر پایه تحقیق و نه خفظیات و هلو هلو !
در بحث پرورش اما- چه به لحاظ جسم و چه روح و تربیت- عملکرد فوق العاده هست. البته اینها به رتبه بندی مدرسه و محل سکونت شما بستگی کامل داره. اما به جرات یکی از بهترین جاهای دولتی که باش سر و کار دارید مدارس هست و مابقی دوایر اصلا تعریفی ندارند.
ببخشید من اگر تایپ بلد بودم همه چیز رو براتون مینوشتم ! ولی واقعا این چند جمله فکر کنم 40 دقیقه طول کشید. ایشالا اگه تشریف اوردید به من زنگ میزنید همه رو تند تند عرض میکنم !
خلاصه خدا به داد کاربران میرسید اگر ما تایپ فارسی بلد بودیم این فروم ترکیده بود ! چون مطلب خیلی هست برا گفتن.
به هر حال راجع بیمه -مدرسه- دکتر و از این دست مطالب مربوط به بچه ها هر کمکی بود دریغ نمیکنیم.
موفق باشید
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: gadfly ، اليزا ، frozen mind ، oghab ، bita-p ، OverLord ، parviz ، reza89 ، najibi ، success ، maaref ، sahel-2012 ، MAHDI2012 ، pr.kia ، farshadsh ، Nataliea
(2010-12-27 ساعت 13:04)User نوشته:  حالا بگذريم از همه اينها، بهتره همه به اين سوال ها خوب فكر كنيم و براشان جواب خوبي داشته باشيم:

1- چرا مي خواهم مهاجرت كنم: از چه چيزهايي دارم مي گريزم؟ (خانواده، جامعه، دوستان، همكاران، شهر، فرهنگ)

2- به دنبال چه چيزهايي در مقصد مي گردم؟ (------با تذکر یکی از دوستان ویرایش شد-----، تحصيل در دانشگاه، فرهنگ جهان اولي، كار خوب با حقوق بالا؟، هر كاري؟، كار مورد علاقه؟، نكنه فعلا هيــچ هدف مشخصي از مهاجرت نداريم و منتظريم رسيديم اونجا يك فكريش بكنيم؟!؟)

3- چه چيزهايي را از دست مي دهم؟ (خانواده، دوستان، همكاران، كار، موقعيت اجتماعي، درآمد، سرمايه، هويت )

4- به چه چيز هايي فكر نكرده ايم؟ (اگر كار پيدا نكنم چه مي شود؟، اگر پذيرش دانشگاهي و فاند گير نياورم چه مي شود؟، اگر هزينه هاي زندگي بسيار بالا باشد چه مي شود، اگر سرمايه ام تمام شود، اگر با فرهنگ مقصد سازگار نباشم، اگر تحمل فرهنگ جديد را نداشته باشم، اگر دلتنگي دوري از خانواده قابل تحمل نباشد، اگر...)

5- چه كارهايي مي بايد انجام دهم؟ (زبان انگليسي، زبان انگليسي، زبان انگليسي! خواندن، خواندن و خواندن اطلاعات موجود در سايت ها و انجمن ها: از جمله همين مهاجرسرا، انتخاب شهر محل زندگي، اطلاع از هزينه متوسط زندگي در شهر مقصد، جستجوي خانه و اطلاع از هزينه هاي اجاره، جستجوي مدرسه براي فرزندان در شهر محل مقصد، تعيين تاريخ پرواز: كي بروم، چه چيزهايي بايد ببرم، چه چيزهاي نبرم)


به دوست/فاميل/آشنا در آمريكا دل خوش كرده ايد؟ پس لازم است مطالب بالا را دوباره و جدي تر بخوانيد.

با تشکر از یوزر گرامی
من این سوالها را اینطوری جواب می دهم:
1- از فرهنگ می گریزم. چرا؟ چون بعضی وقتها بعضی مسائل پیش می آیند که می بینم من که به نظر خودم انسان صادق و شرافتمندی هستم باید برخی اصول اصلی زندگی ام را زیر پا بگذارم. مثال موردی: امروز ساعت 1:30 دقیقه یک کار به من محول شد. من ساعت 3 یعنی 45 دقیقه بعد از پایان وقت اداری، وقت دندانپزشک داشتم. شروع کردم به کار کردن. دیدم امروز نمی رسم تمام کنم، به رئیسم گفتم من 3 وقت دکتر دارم. گفت باشه کارت رو زود تمام کن، زود برو. رئیسم می دانست که کار بیشتر از آنی طول می کشد که تا پایان وقت اداری تمام شود و منظورش این بود که باید کار را تمام کنی و بروی. من به دندانپزشکم زنگ زدم و گفتم که من دیر می کنم. ساعت 2:45 بود و رئیسم یکهو دلش خواست برود و در خانه ناهار بخورد و من در اطاق او کار می کردم و باید در اطاق را می بست و می رفت. به من گفت که باشه؛ کار را بگذار فردا تمام کن. و من داشتم فکر می کردم که اگر کار می توانست فردا تمام شود چرا من باید برنامه ام را کنسل می کردم. آیا دندانپزشک رفتن من اینقدر بی ارزش تر نهار خوردن رئیسم با خانواده اش است؟ چرا ما در اینجا نمی توانیم به همدیگر، به زندگی همدیگر، به خواسته های همدیگر و علائق همدیگر ارزش قائل باشیم؟؟؟
2- به دنبال ادامه تحصیل و زندگی بدون حرص خوردن هستم. به دنبال این هستم که به عنوان یک انسان حقوق تعریف شده و البته خط قرمز ها و حدود تعریف شده و قانونی داشته باشم.مثال موردی: دو سال پیش برای امتحان دکترای یکی از دانشگاهها شرکت کرده بودم و سر جلسه دو تا از دوستانم را دیدم که در آن دانشگاه درس خوانده بودند. قرار بود سه نفر در مرحله اول و یک نفر در مرحله دوم انتخاب شوند. نیم ساعت قبل از شروع جلسه آنجا بودم. در های سالن را بسته بودند. چند دقیقه از وقت شروع امتحان گذشته بود و هنوز امتحان شروع نشده بود که یکنفر از امتحان دهندگان، تازه وارد شد. و دوستانم بعد از جلسه به من گفتند که اون قراره قبول بشه!!!!!!!!!! و من دیگر هیچوقت در امتحان دکترای هیچ دانشگاهی شرکت نکردم.
3- خانواده ام را، کار بخور و نمیرم را، و دوستانم را از دست می دهم. شخصا فکر می کنم موقعیت اجتماعی چیز مهمی نیست و آدم می تواند در هر جایی کاری کند که دیگران به او احترام بگذارند و دوستش داشته باشند. از موقعیت اجتماعی چیزی بیشتر از این نمی خواهم.
4- اگر کار پیدا نکنم سعی می کنم از کار های کوچک و حتی رده پایین شروع کنم. اگر نتوانم پذیرش دکتری بگیرم سعی می کنم اول یک فوق لیسانس دیگر بخوانم و بعد به دکتری فکر کنم. اگر فوق لیسانس قبولم نکردند از لیسانس شروع می کنم. سعی می کنم از استعدادهایم استفاده کنم. اگر کار تخصصی و متناسب با رشته ام گیر نیاوردم می روم سراغ عکاسی و مجسمه سازی و عروسک سازی.
5- دارم زبان می خوانم(تافل 89 دارم: اسپیکینگ 15- رایتینگ 21- ریدینگ 25 و لیسنینگ 28) و دارم جی آر ای میخوانم. برای خواندن کتابهای زبان اصلی رشته ام برنامه ریزی کرده ام. با 2 نفر از اساتید برای پذیرش فوق لیسانس مکاتبه کرده ام و باز هم ادامه می دهم تا آخرش از رو بروند.من باید دکتری بگیرم!!!
6- من فکر میکنم زندگی سخت نیست اگر سختش نگیریم. هدف بزرگترین چیز در زندگی است اما نباید زندگی را فدای هدف کرد. راحت زندگی کنیم ولی هدفمان را فراموش نکنیم. درست است که من آرزوی دکتری گرفتن را دارم اما هیچوقت راضی نیستم جریان عادی زندگی ام را مختل کنم. درست است که من از آدم های دغل و پررو و بی وجدان بدم می آید و فکر می کنم که الان در جامعه ما از این آدم ها زیاد هستند اما اگر هم ویزا نگرفتم (زبونم لال) خودم را نمی کشم. سعی می کنم زندگی ام را طوری تنظیم کنم که با آنها مراوده نکنم یا اینکه حساسیتهایم را کم می کنم. حاضر نیستم برای هیچ چیزی غصه بخورم اما حاضرم برای هر هدفی تلاش کنم و بیخوابی بکشم.
ببخشید اینقدر از خودم تعریف کردم. آخه یاشار خان فعلا به خاطر کارش دور از منه و من یکی رو میخوام که به حرفام گوش کنه و منو تحویل بگیره. Big Grin بابا مردم از تنهاییییییییییی.SadSadSadSad
شماره کیس :2011AS35XXX
دریافت نامه: 9 خرداد -- 30 می
ارسال فرمها: 11 خرداد-- 1 ژوئن
کنسولگری:آنکارا
مصاحبه: 10 مرداد-- 1 آگوست
دریافت ویزا:23 شهریور-- 14 سپتامبر
ورود به آمریکا: ۱۴ مهر--۶ اکتبر
دریافت سوشال:۱۵ روز بعد از ورود
دریافت گرین کارت: ۲۱ روز بعد از ورود

پاسخ
ماري عزيز

سپاسگذارم براي گفتن همه ناگفته هاي من.
دل ما داره مي تركه از ديدن و شنيدن مسائل كوچك فرهنگي كه تباهي عمر ما را بيش از هر خسران ديگري به ما نمايانده!

پاسخ
(2011-01-05 ساعت 11:06)User نوشته:  ماري عزيز

سپاسگذارم براي گفتن همه ناگفته هاي من.
دل ما داره مي تركه از ديدن و شنيدن مسائل كوچك فرهنگي كه تباهي عمر ما را بيش از هر خسران ديگري به ما نمايانده!

من هم از شما متشکرم که نوشته های من رو می خونید و ما رو توی جمع خوبتون پذیرفتین. شاد و پیروز و سربلند باشید.
شماره کیس :2011AS35XXX
دریافت نامه: 9 خرداد -- 30 می
ارسال فرمها: 11 خرداد-- 1 ژوئن
کنسولگری:آنکارا
مصاحبه: 10 مرداد-- 1 آگوست
دریافت ویزا:23 شهریور-- 14 سپتامبر
ورود به آمریکا: ۱۴ مهر--۶ اکتبر
دریافت سوشال:۱۵ روز بعد از ورود
دریافت گرین کارت: ۲۱ روز بعد از ورود

پاسخ
تشکر کنندگان: OverLord ، Hossein81 ، najibi ، free_free
(2011-01-05 ساعت 11:06)User نوشته:  دل ما داره مي تركه از ديدن و شنيدن مسائل كوچك فرهنگي كه تباهي عمر ما را بيش از هر خسران ديگري به ما نمايانده!

فکر میکنم شما تمام داستان طولانی و مفصل، تمام پیچیدگیها، تمام فلسفه ها و ریشه تمام بیم و امیدهای مهاجرت رو در همین یک جمله ی بظاهر کوتاه - اما بسیار عمیق و تفکر برانگیز - بیان کردید.
قطعا همه کسانی که در اندیشه مهاجرت هستند در جواب به این سوال کوتاه که: "چرا؟"، فلسفه بافی های مختلف و متفاوتی میکنند. اما در اعماق ذهنشان فقط یک جواب وجود دارد. یک جواب خیلی کوتاه: عمرمان دارد تباه میشود...
پاسخ
تشکر کنندگان: User ، maxsupermax ، alireza.nayyeri ، kavoshgarnet ، najibi ، ابی22 ، free_free ، maaref ، farshadsh
چه جور مطالعه ای باید بکنیم متوجه نمیشم یکی منو روشن کنه
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، maaref
مطالعه به معنی علمی در اینجا یعنی(( آنالیز ریسک))
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، seravin
خیلی از بچه های مهاجرسراا هدفشون از مهاجرت انگیزهای مادی مثل پست، مقام ، پول،و یا ....نیست و با شناختی که بنده از برخی از دوستان دارم بیشتر در جستجوی هویت انسانی و حقوق از دست رفته خودشون هستند...

شاید خیلی از دوستان ازجمله خود من برای بدست آوردن حقوق اولیه انسانی خودمون حاضر باشیم کارمون رو با چندین سال سابقه ،موقعیت اجتماعیمون رو که به هزار بدبختی بدست آوردیم و اندوخته های حاصل سالها کار و تلاشمون رو به حراج بگذاریم به امید آینده ای نه چندان مطمئن..

ولی جالب اینکه آدمی هر آنچه که در ذهن خودش پرورش می دهد سرانجام به آن دست پیدا میکند، همه ما کسانی بوده ایم که برنامه مهاجرتی داشته ایم و یا اینکه در تدارک آغاز چنین پروسه هایی بوده ایم و یقین دارم که با ادامه راه و نهراسیدن از حواشی(پیدا کردن کار و هزینه های زندگی و ...) به اهداف بلندمان خواهیم رسید

به امید آنروز . . .

آرزوی من مفید بودن برای مهاجرسراست در صورتی که پرسش و یا مشکلی دارید(هرچندغیرقابل حل) دارید می توانید تا حد توان من روی کمک من حساب کنید...Smile

دستهایی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستندکه رو به آسمان دعا می کنند(کورش کبیر)
پاسخ
تشکر کنندگان: GBUSA ، ParsTrader ، gadfly ، zohreh36 ، behzadb57 ، frozen mind ، seravin ، success ، maaref ، Man ، wushu kung fu ، farshadsh
(2011-08-31 ساعت 20:41)free_free نوشته:  خیلی از بچه های مهاجرسراا هدفشون از مهاجرت انگیزهای مادی مثل پست، مقام ، پول،و یا ....نیست و با شناختی که بنده از برخی از دوستان دارم بیشتر در جستجوی هویت انسانی و حقوق از دست رفته خودشون هستند...

شاید خیلی از دوستان ازجمله خود من برای بدست آوردن حقوق اولیه انسانی خودمون حاضر باشیم کارمون رو با چندین سال سابقه ،موقعیت اجتماعیمون رو که به هزار بدبختی بدست آوردیم و اندوخته های حاصل سالها کار و تلاشمون رو به حراج بگذاریم به امید آینده ای نه چندان مطمئن..

ولی جالب اینکه آدمی هر آنچه که در ذهن خودش پرورش می دهد سرانجام به آن دست پیدا میکند، همه ما کسانی بوده ایم که برنامه مهاجرتی داشته ایم و یا اینکه در تدارک آغاز چنین پروسه هایی بوده ایم و یقین دارم که با ادامه راه و نهراسیدن از حواشی(پیدا کردن کار و هزینه های زندگی و ...) به اهداف بلندمان خواهیم رسید

به امید آنروز . . .

عزیزان همه نوشته هاتون روی فرغ سر من هست و قبوله.همه بزرگ منید Cool
ولی امریکا اومدن قضیه اش مطالعه می خواد شرایط زندگی بدون بک آپ مالی حداقل برای 6 ماهه اول عواقب روحی تاسف بار خواهد داشت که همه این ارزشو هویت انسانی و اینا فراموشتون میشه .... بعد از اینا مونده و از اونا رونده نشیدها ....راه رو برای خودتون باز بذارید.....واقع گرا که هستید واقع نگر و واقع پذیر هم باشید.دکتری ایران با 20سال سابقه اینجا هیچه. مگر مدرک اینجا رو داشته باشه .می دونید اخذ مدرک هم 2 سال میکشه... کارای ابتدایی هم تو دست اسپانیش ها و چشم بادامی هاست با بازده بالای کاری.مطالعه همه جانبه اساس کار است که من نکردم و تا نیاین نمی فهمید من چی مینالم.قصدم ابراز و بیان واقعیت حال حاضر (31/8/2011) است نه منفی نگری و موج منفی دادم.
فکر همه چیز رو بکنید. خدا دست ما رو هم بگیره ان شاء اله.
منو ببخشید ولی من شعار بی عمل رو دوست ندارم.وظیفه دونستم که همه خبردار باشید و برای شکار شیر مهیا باشید.
کوچک همه مهاجرسرائیان.
مکس سوپرمکسSmile

امام راحل یه جمله جالبی داشت می فرماید" انشاله خدا همه ما را آدم کند" !
آمین رو بلند بگو ! Big Grin
Lol Wink
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، seravin ، free_free ، hanok ، anab ، moraddad ، Ashkan78 ، puzzle ، kasra ، comrun ، maaref ، كاميلا ، hitab ، MAHDI2012 ، Rainy ، sunset
سلام
از استرس کارنت شدن و مصاحبه و ویزا گرفتن که بگذریم این استرس کار پیدا کردن رو نمیشه نادیده گرفت. اسپانسر ما هم که هرروز داره توصیه میکنه که خیلییییییییییییییییی خووووووووووووب در مورد مهاجرت فکر کنیم چون اوضاع کار توی آمریکا افتضاحه و میگه اکثرا" بعد از یکی دوسال و خرج کردن کل پولی که داشتن برمیگردن ایران !!!! (البته یکی از بستگان خودمون که دوسال پیش لاتاری برنده شد و بهمراه همسر و دختر 16 ساله اش رفت حدودا" دو ماه پیش برگشت و میگه 120.000.000 تومان خرج کرده و کار هم پیدا نکرده !!!!!!) . نگرانی من از همینه که اگر ذخیره مالی یکساله هم تموم بشه و از کار خبری نباشه چه باید کرد؟ بالا رفتن قیمت دلار هم که شده قوز بالا قوز. ارزش اون چیزی که قرار بود به دلار تبدیل بشه میشه نصف ، تازه اگر دلار رو همین 2000 تومان حساب کنیم. بعضی وقتها انقدر کلافه میشم که میگم اگر قراره بریم و دو سال بعدش بادست خالی برگردیم اصلا" برای مصاحبه هم نریم و الکی خودمون رو درگیر یه کار بی نتیجه نکنیم. احساس میکنم دارم افسردگی میگیرم. وقتی هیجان دوستان دیگر رو بابت کارنت شدن یا رفتن به مصاحبه می بینم فکر میکنم که من یه مشکلی دارم که هییییییچ هیجانی ندارم و فقط دارم بابت مشکل کار غصه میخورم!!!
شماره کیس : 2012AS0005xxxx
تاریخ مصاحبه: هفته آخر june برگه آبی
دریافت کلیرنس: 31 جولای
دریافت ویزا: 10 آگست 2012
تعداد افراد این کیس : 3 نفر
تاریخ ورود به امریکا: 2 DEC
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، كاميلا ، MAHDI2012 ، Rainy ، sunset ، mitme
شما واقعا حق داريد كه نگران بشيد.من خودم شخصا به همه چيزهايي كه گفتيد حق ميدم. راستش درسته كه خيلي از سايت مهاجرسرا استفاده كرديم و خواهيم كرد.و هيچ وقت نميگيم كه دوستان پيش كسوت اميد الكي بدن ولي حداقل انتظاري كه داريم اينه كه در كنار بيان مشكلاتي از قبيل كمبود كار و يا گران بودن خرج و مخارج و... راه حلها رو هم پيشنهاد بدهند.بالاخره بايد قبول كرد كه كار مهاجرت كاري سخت هست ولي من هرگز قبول نميكنم كه هيچ كس نميتونه اونجا موفق بشه و همه پولشون تموم خواهد شد و برخواهند گشت.
درسته پيدا كردن كار سخته ولي مگه در ايران خودمون وضع كار و درامد چقدر خوبه؟ ما به عنوان مهاجر كه نميخواهيم در بدو ورود بدون هيچ تحصيل و آموزشي يه كار مناسب و خوب داشته باشيم.ولي صد در صد ميتونيم كارهاي ساده تر رو پيدا كنيم.البته اين هم به شخص بستگي داره و ممكنه كسي حاضر نشه هر كاري بكنه.به نظر من بايد در وهله اول تا جايي كه ميتونيم هزينه ها رو پائين بياريم و در كنار اينكار توقعاتمون رو هم پائين بياريم و در وهله دوم حتما اونجا تخصصي رو ياد بگيريم و به كار تخصصي مشغول بشيم. مطمئن هستم كه با پشتكار همه چيز حل ميشه.
من ميخواهم از همه اعضا كه اطلاعاتشون رو در اختيار ما قرار ميدن قدرداني كنم و بگم كه اين نظر بنده هست وممكنه همه تائيد نكنند و نظر همه افراد مسلما براي ما محترم هست.
2012AS00041XXX
دریافت نامه قبولی: 2011 , 15 Jul
سفارت: آنكارا
ارسال فرمها: 2011 , jul 25
کارنت شدن:june
دریافت نامه دوم:19 april
مصاحبه:12 june
دریافت کلیرنس:در انتظار كلير
2 نفر
هزینه ها:14000عکس+74000 DHl+ عكس12000+10000 بانك+200000 ترجمه+ 64000dhl+واكسنها 141000 +بليط 560000 تركيش فقط رفت

پاسخ
تشکر کنندگان: hoda2012 ، mavarfan ، Man ، laili ، sahel-2012 ، MAHDI2012 ، farshadsh
دوست خوب اومدیم شما کار توی ماک دونالد هم پیدا کردی اخرش میخای چی بکنی ؟ انقدر امریکایی کالج تموم کرده بیکار هست که هیچی اگه پول حسابی ندارید همینجا خوبه هست.
پاسخ
تشکر کنندگان:
(2012-03-13 ساعت 05:30)قانون نوشته:  دوست خوب اومدیم شما کار توی ماک دونالد هم پیدا کردی اخرش میخای چی بکنی ؟ انقدر امریکایی کالج تموم کرده بیکار هست که هیچی اگه پول حسابی ندارید همینجا خوبه هست.
آقا خداییش ما یه پست امیدوار کننده از شما ندیدیم


پاسخ
تشکر کنندگان: hoda2012 ، كاميلا ، vroom ، laili ، mavarfan ، ASALI ، pr.kia ، shkhmo ، farshadsh
دوستان عزیز من یک نصیحتی به شما میکنم

ابتدا به این سوالات برا خودتون جواب بدید بعد میبینید که چی میشه

1- آیا شما اونقدر به خودتون اعتماد ندارید که اجازه میدید دیگران برای شما تصمیم بگیرن ؟؟ و شما رو وارد حاله از ابهام کنن ؟ ؟

2- شما که خیال نمیکنید در ابتدای ورود به آمریکا براتون فرش قرمز پهن کردن؟ ( فکر نکنم هیچ کس از ما ها این خیال رو کنه )

3- آیا شما خودتون رو باور دارید ؟؟؟

4- توانایی هاتون رو ارزیابی کردید؟

بله دوستان حتی مهاجرت برای یک پرنده سخته چه برسه به انسان ! بله مهاجرت سخته سخته چون باید همه ی چیزای رو که داری بزاری بری از خانواده - رفیق- وطن- عشق - و از همه مهمتر خاطرات رو . مهاجرت یعنی وارد دنیای شدن که همه جاش تو ی دوشکی - دوراهی هست . مهاجرت یعنی این که قبول کنی هزاران مایل دورتر از جای که توش بزرگ شدی و هویت ایرانی رو گرفتی اتفاق های برات میافته که شاید تو خوابم نمیتونی ببینی !

از دیدگاه من انسان ها دو نوع اند همینو بس 1- خیلی شجاع 2- خیلی ترسو

ترسو های با ترس و دو دلی و شک وارد سرزمینی ناشناخته میشن ولی کم میارن و جا میزنن و بر میگردن ( خیلی از این گزینه ها رو دیدم )

ولی شجاع ها همچنان ادامه میدن و حتی اگه کم بیارن و به روی زمین پرت شن همچنان سینه خیز به سوی موفقیت راه میرن

ترسو ها جای توی تاریخ ندارن دقت کنید میبنید که تمام صفحه های تاریخ رو افرادی شجاع پرکردن

باز یک حکایتی میگم از استاد فقید بروسلی
روزی بروس توی سیاتل با رفیقش نشسته بود که به رفیقش گفت میخوام برم هالیوود رفیقش گفت بروس مطمئنی !!!! هر سال 1200 نفر میرن هالیوود تا بازیگر و فیلم نامه نویس و .... بشن ولی فقط 3-4 نفر از اونها موفق میشن و بروس با قاطعیت گفت : من هم جزو همون 3-4 نفر خواهم بود
( دوستان نامه ی که بروسلی قبل از این که ستاره بشه برای خودش نوشته توی نت موجود هست فقط کافی سرچ کنید Bruce lee's letter to himself )

بله دوستان میرسیم به این جمله که میگه :

دل شیر نداری سفر عشق مرو


من دیدگاهم در مورد مهاجرت اینکه بهترین سن از 19 - 24 سالگی است زمانی که انسان میتونه خودش رو با شرایط وقف بده و ریسک پذیری بالای داره و هنوز شروع نکرده و در نقطه ی صفر ه پس من از دوستان مهاجرسرای خواهش میکنم اندکی تفکر کنن در مورد مهاجرت اگر :

1- سنشون بالا تر از 25
2- موقعیت مالی خوبی دارن
3- شرایط اجتماعی بالای دارن
4- همسر و بچه دارن
5- هدف خاصی توی مهاجرت ندارن


با تشکر
یه تصمیم یه هدف یا شکست یا پیروزی .... در جاده ی موفقیت دور زدن ممنوع
پاسخ
تشکر کنندگان: erfan1992 ، hoda2012 ، Man ، بنفشه ، MAHDI2012 ، mavarfan ، lovepeacejoy ، pr.kia ، vahid605




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان