کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
چالش های برنامه ریزی برای زندگی در امریکا
(2011-04-09 ساعت 08:30)Shiva7223 نوشته:  اما آشنائی با مردی که اون موقع همکارم بود مسیر زندگیم رو تغییر داد ما به هم علاقه مند شده بودیم و من حاضربه دوستی یا ازدواج با این مرد نبودم .....اونجا بود که خاله اون آقا پیشنهاد جالبی به من داد ""مشاور ازدواج "" و ی خانوم مسن که تحصیلاتشون رو در زمینه مشاوره در امریکا گذرانده بودند رو به من معرفی کردند ما هردو قبل از ازدواج چند جلسه جدا گانه و باهم این خانوم رو ملاقات کردیم علایق و سلایق ما رو بررسی کرد با تست های مختلف طرز فکر و نزدیکی ضریب هوشی مارو برآورد کرد و .......دردسرتون ندم اون آقا الان حدوده ۱۰ ساله که همسر منه و من تا عمر دارم سپاسگزار اون خانم محترم هستم .میخام بگم گاهی باید آگاهانه ریسک کرد !!!!! چه در ایران چه در امریکا .....
ماشالا شما که دیگه ریسک نکردی! سفینه هم قرار بود بره کره مریخ اینقدر برنامه ریزی و آزمایش شده نبود Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، maaref ، rs232 ، mavarfan ، laili ، aNTea ، SH1A2R3 ، taherifar
(2011-04-09 ساعت 04:35)shahrzad_a نوشته:  چه قشنگ یه پست آپ کردین و من رو ریختین به هم هااااا. ای ول!

فکر کنم اولین نفری بودم که پست رو خوندم . 3-4 تا جواب هم توشتم از دیروز اما خوب تو پیش نویس حبس شدن. گفتم که ! به هم ریختم!

فقط علی الحساب یه نصیحت خواهرانه دارم. شایدم مادرانه! ( اما مادر بزرگ خودتیSad) خواهش می کنم همتون فکر این که "برم ایران زن بگیرم بیارمش امریکا " را از سرتون بیرون کنین! تمام نگرانی ها تون رو درک می کنم. خودمم باهاش درگیرم! طوری که زمانی که تصمیم می گرفتم بمونم یا برم این رو قبول کردم که در صورت موندن باید قید ازدواج رو بزنم. مگر اینکه هدفم به جای تشکیل یک خانواده واقعی یک همخونه باشه که همیشه" من "می مونه و" ما" نمی شه. آدمها قابل پیش بینی نیستن پسرم!!!Tongue از کجا می دونی "بله" را به شما میگن یا به گرین کارتتون ؟؟ از کجا می دونین دختر ایرانی ,ایرانی خواهد موند؟من تو این 6 ماهه فکر می کردم اگر ازدواج کرده بودم اینجا حتما جدا می شدم. چون محیط معیار هارو عوض می کنه. من به شخصه عوض شدم . نمی گم اعتقاداتم رو از دست دادم فقط می گم معیار های خوبی و بدی برام عوض شده. به خودتون رحم کنین که مجبور نشین دوباره برای شناخت همسرتون وقت بزارین که تازه شاید مورد پسندتون هم نباشه.
راستی خود جدیدتون را شناختین؟
آره ننه جون من این موها رو تو آرایشگاه مش کردم! می دونین که کلی تجربه تو ارایشگاه زنانه کسب میشهBig Grin( منم به خاطر امتحان عربی مرجان گلی خل شدم فقطااا)
شهرزاد جان:
بله تا حدودی حق با شما است و ازدواج پستی و مهاجرتی کمتر به عاقبت خوشی می رسد. علت هم این است که حتی اگر آن دختر خوشبخت که قرار است زن من شود به خاطر خودم دست به این کار بزند با آمدن ما به امریکا همه چیز دچار تغییر و تحول می شود و دگرگونی نوع روابط قابل پیش بینی نخواهد بود. بقیه موارد ازدواج هم که منتفی است و در نتیجه بهتر است که این قضیه را بدهم یک نفر دیگر ببوسد و بعد آن را بگذارم کنار!
(2011-04-09 ساعت 17:24)anab نوشته:  نمی دونم شاید هم من تو زمان خودم موندم ! ولی باز هم معتقدم آدم با تجربه و با فکری مثل آرش میتونه از عهده شناخت افراد تا حدود زیاد بر بیاد. فرمول نداره ولی مجموعه ای از همه عوامل کمک کننده است. در ضمن داشتن گرین کارت یک امتیاز هست همونطور که داشتن تحصیلات و داشتن پول و موقعیت های اجتماعی. ولی من یکی هیچ وقت حاضر نمی شدم زندگی خودم رو فدای اون کنم . باورها و اندیشه های فرد و اینکه در چه محیط خانوادگی و اجتماعی رشد کرده خیلی موثر هست. خلاصه با همتون موافقم!

عناب جان
اتفاقا کسانی که مثل من فکر می کنند زیاد می فهمند پس از اینکه در مخمصه گیر کردند تازه متوجه می شوند که ظاهرا خیلی هم در باغ نبوده اند. بهرحال من به خاطر مشکلاتی که در روابطم پیش آمده است از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسم و هر احتمالی را منتفی نمی دانم. این هم خودش یک بیماری روانی جدید است که به مجموعه مشکلات روحی روانی من اضافه شده است.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: shahrzad_a ، mavarfan ، Lopez ، aNTea ، kasra ، SH1A2R3 ، maaref ، shatsi ، taherifar
(2011-04-09 ساعت 17:30)مرجان گلی! نوشته:  وای!نه!اتفاقا من وبتان را بسی دوست داشتم و از خوانندگان خاموشش بودم...شما زیبا می نویسید و طنز رو با واقعیت یکجور خیلی باحالی قاطی می کردید که گاهی ادم نمی دانست به خندد یا به خاطر ان موضوع متاسف شود...البته من بیشتر پستهاییتون رو دوست داشتم که جنجالی بود و دستتان را می گذاشتید رو ناحیه حساس ایرانیان و غلغلکشان می دادید !غلغلک یک مشت چیز بی مصرف البته!من اون پست وطن پرستیتونو(تیترشو یادم نمی یاد البته!)خیلی دوست داشتم...فکر کنم بعد از اون می خواستی وبتو ببندی !چه کارا از این اقدامات البته قبلشم زیاد کرده بودیدها!اما انگار این وبلاگتون دل کندنی نبود-و البته برای خوانندهاش!-شایدم یکجور کفش های میرزا نوروز...به هرحال امیدوارم دوباره همون طور بنویسید -همون غلغلکیه-منم به دنبال فیل شکن می رم و پیدا می کنم!
درباره سراشیبی زندگی هم فکر نکنم!کلا اگر از لحاظ عمری حساب کنیم زندگی سراشیبی و اینا نداره!یهو دیدی فردا اون اتفاقه افتاد یا شاید 100سال دیگه!40سالم زیاد پیر نیست البته اون رو من همون جوری نوشتم من یکجور مشکل با سن دارم گای فکر می کنم خودمم دارم پیر می شم...!!!

مریم گلی جان
از زمانی که دوستان به آن دسترسی ندارند صفا هم از آنجا رفته است. خوب اینقدر دوستانی مثل شما از من تعریف کردند که لوس و ننر بار آمده ام و هر دری که به تخته بخورد قهر می کنم و برای همه ناز می کنم که من دیگر نمی نویسم. همه هم قربان و صدقه من می روند که ای وای چرا نمی نوییسی و از این حرف ها و من خوشم می آید و دوباره می نویسم! در مورد سن هم من قبلا فکر می کردم که سراشیبی یک حرف نمادین است ولی الآن متوجه می شوم که یک واقعیت در پشت آن نهفته است که البته نه تلخ است و نه شیرین. فقط انسان در مواجهه با آن کمی جا می خورد و یک زنگ خطری در مغزش به صدا در می آید که این ایام نیز بگذرد.
(2011-04-09 ساعت 18:08)AvRiMcM نوشته:  باز از آرش عزیز ممنونم
داداش اینقدر ناامید نباش زن خوب هم گیر میاد داداش
بالاخره یکی گیر میاد که نذاره بره
تو آمریکا هم استثنائی وجود داره فقط باید پیداش کنی!
بعد اگه برگردی ایران زن بگیری، زن ایرانی هم خوب و بد داره اگه طرف واسه گرین کاردت باهات ازدواج کنه بیاد اینجا بذاره بره شکست روحی شدیدی میخوری!
مگر اینکه یه کاری کنی اونم اگر بشه اینجا زن بگیری، هر چند وقت یبار هم واسه تغییر آب و هوا و تفریح ببریش آمریکا نه واسه موندن، خودت تو آمریکا کار میکنی یه پولی هم میفرستی ایران تا اوضاعت جور شه و بتونی زنتو بهتر بشناسی اونوقت اگه با جنبه بود ببریش آمریکا!
بلی!

بله خوب. این هم راه حلی است برای خودش. اینطوری باید چند نفر را زیر سر داشته باشم که برایشان آزمون عملی برگزار کنم و ببینم که کدام یک قبول می شوند.
(2011-04-09 ساعت 18:12)wushu kung fu نوشته:  آرش همه ی اینا که گفتی درسته ولی اگه یه زن ایرانی بگیری و بیاریش آمریکا فکر کنم بتونی تقریبا به تمام چیزهای که میخواستی برسی درست نمیگم؟

اگر مرغ از قفس نپرد شاید
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: AvRiMcM ، مرجان گلی! ، wushu kung fu ، mavarfan ، aNTea ، kasra ، SH1A2R3 ، maaref ، taherifar
(2011-04-09 ساعت 19:02)amir53 نوشته:  آرش جان شما باید نیمه گمشده خود را پیدا کنی در آنصورت ملیت و نژاد مطرح نیست . ضمنا" خوب و بد در همه جای دنیا وجود دارد . ملاک و سنجش خوب و بد به تفکرات شخص و آموزه های دینی او دارد .
نصیحت من به شما این است انتخابت بر مبنای ملاکهایت باشد و مواردی چون گرین کارت ارزش و محرک برای انتخاب همسر نباشد . اگر شما آگاهانه و با شناخت خود وبا منطق انتخاب داشته باشی و بر اساس احساس و اینکه در آینده فرد بهتر می شود و یا به او آموزش می دهم انتخاب همسر ننمایی حتما" موفق می شوی .
بله امروزه بنیان خانواده در کشور ما هم منسجم نیست و آمار طلاق رو به رشد است ولی بسیار کسان خوب و ارزشی وجود دارند. به هر حال ایرانی بهتر است ولی با مطالعه و شناخت خانواده و فرهنگ و قومیت .

بله امیر جان حق با شما است. موضوع اینجا است که من بر مبنای درایت خود همسری را به زنی انتخاب می کنم که درایت داشته باشد و چون آن بانو درایت دارد بر مبنای درایت خود شرایط من را می سنجد و من را به شوهری برنمی گزیند. اینجا است که دل و قسمت در کار درایت رخنه کرده و امورات را به دست می گیرند. جایی هم که درایت نباشد عاقبت را قسمت و چرخش روزگار رقم خواهد زد.
(2011-04-10 ساعت 10:46)soheilbadami نوشته:  با درود به همگی
فکر میکنم انتخاب درست برای ایجاد زندگی مشترک 30% قضیه است و باقی مدیریت زندگی مشترک هست.
اکثر جداییهایی که تا امروز دیدم صرف نظر از اختلافات قومی و فرهنگی و .... مربوط به عدم مدیریت طرفین در
زندگی مشترک بوده است. مدیریت هنری است که در اکثر ما ایرانیان عزیز کمتر یافت میشود نه تنها در زندگی
مشترک بلکه در امور حتی شخصی - کاری - مالی و غیره.
اگر منتظر بیش از 50% تفاهم (در همه شئون ) با همسر خود هستیم بنظرم دست نیافتنی است. چاره چیست ؟
مدیریت !
ارزوی نیکبختی برای دوستان.

بله سهیل جان
من هم با شما موافق هستم. همسر داری هم خودش یک هنری است که باید یاد گرفت. ولی همسر داری در ایران با همسرداری در امریکا کمی متفاوت است و کسی که می خواهد در ایران ازدواج کند و به امریکا بیاید باید هر دو نسخه آن را فرا بگیرد.
(2011-04-10 ساعت 20:25)یاشار و ماری نوشته:  با اینکه به تاپیک ربط نداره ولی من هم با سهیل موافقم که مدیریت رابطه بخش بسیار بزرگی از زندگی زناشویی است. من در طی مدت کوتاهی که از زندگی مشترکم میگذره به این امر بسیار مهم پی برده ام و متاسفانه از کودکی در این زمینه آموزشی در این زمینه به من داده نشده بود. و مطمئنم که بخش بزرگی از کودکان در جامعه ما در این زمینه چیزی یاد نمی گیرند. به هر حال آرش به نظر من دید خوبی نسبت به انسانها دارد و احساس من این است که به راحتی می تواند تشخیص بدهد که طرف مقابلش به گرین کارت بعله می گوید یا به خودش. کسانی که به گرین کارت بعله می گویند هم اصلا کم نیستند و من دو نمونه از بین آشنایان خودم (یکی همکلاسی دوران دبیرستان خواهرم و دیگری خواهر معلم تنیس چند سال پیشم) را سراغ دارم و یکی دیگر را می شناسم که با داشتن اقامت آمریکا به دنبال کسی بود که به گرین کارتش بعله بگوید و برای جلوگیری از عوارض بعدی با داشتن چهل و خورده ای سال دنبال یک دختر 18 تا 20 ساله بود و البته که به نظر من کمی خوش بینانه به قضیه نگاه می کرد و راه حل مناسبی برای مشکلش پیدا نکرده بود. به هر حال آرش خیلی بهتر از هر کس دیگه ای می تواند راه خودش را پیدا کند و فقط کمی زمان می خواهد. و من بالشخصه متشکرم که دغدغه هایش را با ما در میان می گذارد و به ما اجازه می دهد که حتی برای چند ساعت خودمان را جایش بگذاریم و خیالپردازی کنیم و تصمیم بگیریم.
امیدوارم آرش هم از تصمیمی که می گیرد تا آخر عمرش راضی باشد.
ممنون یاشار و ماری جان
متاسفانه این زن گرفتن ما هم مثل زن گرفتن مشتی عباد شده است یک معظل برای جامعه مجازی! من هم امیدوارم که این قائله به خیر و خوشی تمام شود و یک شیر حلال خورده پیدا شود که متناسب با احوالات من باشد.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: mavarfan ، amir53 ، soheilbadami ، Lopez ، aNTea ، kasra ، maaref ، taherifar
(2011-04-10 ساعت 21:36)free_free نوشته:  آرش جان من تمام این تاپیک رو خوندم و تقریبا میتونم بگم که متوجه منظورت شدم...
بحران 40 سالگی قابل تامل است ..! زمانی که انسان به پشت سرش نگاه میکنه و نتیجشو بررسی میکنه و زمانی که احساس میکنه مثل یک گیاه در نیمه دوم زندگیش باید به بار بشینه ....

هدفت برای ازدواج طبیعیه و هر انسانی بالاخره یه روزی باید با یک انسان دیگه یکی بشه و همچنین تفاوت فرهنگ ها بین شرق و غرب هم از زمین تا آسمان..

ما ایرانی ها خیلی احساستی هستیم و در پیدا کردن شریک زندگی خیلی باید دقت کنیم تا ضربه نخوریم ولی این مطلب که شما برگردی ایران و یه نفر 0 کیلومتر رو بیاری اینجا که باهاش زندگی کنی دقیقا بهمون دلیل برنامه 5 ساله اولت غیر ممکنه چون همیشه از لحاظ فرهنگی با همسرت 5 سال اختلاف فاز خواهی داشت و این تاخیر فاز تا آخر خواهد بود . بنظر من از هیچ طرف پشت بام نباید افتاد نه ایرانی ایرانی و نه غربی غربی. بنظر من شما باید یکی مثل خودتو پیدا کنی کخ مطمئن هستم زیاد پیدا میشه...Smile

موفق باشی

فری فری جان
بله خوب. این هم راه حل بدی نیست که از کسانی خواستگاری کنم که مثل خودم پنج سال است که به امریکا آمده اند. حالا چند ماه زودتر و دیرتر هم اشکالی ندارد چون چند ماه اختلاف فرهنگی را می شود یک جورهایی نادیده گرفت! فقط باید چشم هایم را خوب باز کنم و با دقت به اطرافم نگاه کنم که ببینم این عروس خوشبخت کجا است!
(2011-04-11 ساعت 14:32)Shiva7223 نوشته:  منهم با سهیل موافقم ولی فکر میکنم همفکر بودن و شناخت درست از هم داشتن و مدیریت در زندگی لازم و ملزوم همدیگه هستند اگه همسر من مثلا خیلی اهل رفت وآمد و مهمانی دادن و مسافرت باشه و من برعکس خلوت و سکوت رو ترجیح بدم هر چقدر هم که بر روابطمون مدیریت کنیم آخرش جز اعصاب خردی و دعوا چیزی گیرمون نمیاد ،به نظر من هر کسی برای خودش الویت هائی داره که دوست نداره عوضش کنه چون یا با اندیشه بهش رسیده یا بهش آرامش میده . دو نفری که با هم زندگی می کنند باید الویت های همدیگر را بدونند و به اون احترام بزارند در بقیه موارد باید هنر زندگی یا همون مدیریت رو اجرا کنند شناخت اولیه قبل از ازدواج خیلی مهمه و اداره کردن زندگی بعد از ازدواج ! که البته میشه با مطالعه و بررسی زندگیهای موفق اون رو کسب کرد ،. ولی به هرحال وقتی که آدم حس میکنه نیاز به همسر داره باید بدونه چی میخاد و چه انتظاری از خودش و همسرش داره و ترجیحا اون ها رو روی کاغذ بنویسه از شکل ظاهری گرفته تا خصوصیات اخلاقی و بیشتر از روی رفتار و کمتر از روی گفتار طرفش رو بشناسه . ....یک چیز دیگه که میخام بگم اینه که به نظر من شرط اول و مهم برای زندگی مشترک عشق ،علاقه و دوست داشتنه ،،فکر میکنم هرچند برای بقا زندگی مشترکمان تلاش میکنیم ولی آدمها تغییر میکنند و من نمیخام علتی جز دوست داشتن همسر دلیل ادامه زندگی ام باشه .بنابرین من اینرو اشکال نمیبینم اگه وقتی همسرم دیگه دوستم نداره و یا بر عکس من دیگه علاقه ای به او ندارم از هم جدا بشیم ، فکر میکنم ممکنه سخت باشه ولی آرامش روحی داره چون با این شرطی که برای همدیگه گذاشتیم تا وقتی با هم زندگی میکنیم مطمئن هستیم که همدیگر را دوست داریم و به هم خیانت نمیکنیم چون نیازی به خیانت نیست !

شیوا جان
خوب جدا شدن من و همسر سابقم هم بر همین اساس صورت گرفت و چون او زودتر از من به امریکا آمد در مدتی که از هم دور بودیم بنا به شرایطی که من از آن بی خبرم به این نتیجه رسید که دیگر من را دوست ندارد و می خواهد از من جدا شود. در حالی که ما در هفت سال زندگی مشترک خود کوچکترین درگیری و مشکلی نداشتیم و در زمانی که می خواست به امریکا برود حتی نمی خواست در فرودگاه از من جدا شود. ببخشید که این را می گویم ولی دوست داشتن گهگاهی می تواند با دیدن یک چیز بهتر و زیباتر و فلان تر تغییر مسیر بدهد و به یک سمت دیگری برود. اگر قرار باشد که تعهدات زندگی مشترک اولویت دوم را در زندگی پیدا کند بهتر است که آدم در امریکا از فکر ازدواج بیرون بیاید.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: sohi ، mavarfan ، Shiva7223 ، soheilbadami ، moraddad ، aNTea ، kasra ، maaref ، hamid87 ، taherifar
(2011-04-11 ساعت 21:18)shahrzad_a نوشته:  
(2011-04-09 ساعت 06:53)anab نوشته:  خیلی از دختر های ایرانی هم به اون سطح از آگاهی رسیدند که داشتن یک گرین کارت واسشون معیار ازدواج نباشه. شهرزاد جان شما که جزو بانوان هستید دیگه چرا؟ البته من حرف شما رو رد نمیکنم ولی نباید گفت همه دخترها در ایران. خیلی از دختر های امریکایی هم شاید گزینه های مناسبی برای ازدواج نباشند. در هر حال این مونده به تفکر و اندیشه و تصمیم فرد متقاضی ازدواج!

anabجان اصلا قصد من توهین به دخترای ایرانی که خودمم جزوشم نبود. بله خیلی ها به این اگاهی رسیدن. اما خیلی ها هم نرسیدن. و تشخیص این دو گروه از هم برای کسی مثل آرش, که نهایتا می تونه 1ماه بره ایران و با یه نفر آشنا بشه و 1 سال هم تلفن و چت نزدیک ترشون کنه و آخرش یه سفر یه هفته ای( مرخصی هاش تو اون 1 ماه تموم شد آخه) با هم برن دوبی ! ؛ امکان داره؟
بعدشم به قول رهبر در شرایط مساوی یه امتیاز به حساب میاد! هر چند که به نظرمن یا برای من شرایط مساوی وجود نداره. چون آدمها هیچ وقت شبیه هم نیستند و شرایط مساوی یعنی ظاهر یا حساب بانکی مساوی! یعنی هویت آدم امتیازی نداره اما خونه بزرگتر یا محل بهتر یا گرین کارت یا مدرک تحصیلی بالاتر امتیاز نداره.
امیدوارم سوء تفاهم برطرف شده باشه
راستی جناب ADMIN یه سایت خانوادگی مهاجران راه بندازین این بحث رو اونجا ادامه بدیم!Big Grin
AvRiMcM هم راست میگن آرش !بیا بابا قهر نکن! بچه دپرس شده نمیاد کامنتاشو جواب بده! همه رو انداخت به جون هم!Tongue

شهرزاد جان
من چند روزی سرم به جایی گرم و بود و اصلا یادم رفت که به اینجا سر بزنم. بهرحال آدم وقتی می خواهد ازدواج کند همه داشته و نداشته هایش را رو می کند تا بلکه دل طرف را بدست بیاورد. حالا گرین کارت که جای خودش را دارد حتی اگر یک فامیل هم در خارج داشته باشید خودش امتیاز به حساب می آید!
(2011-04-11 ساعت 23:07)mori نوشته:  ... و خیلی ها هم به این آگاهی رسیدن که به گرین کارت بله بگن...(صرفا دخترا رو نمیگم. پسرا هم همینطور...)

بله. ظاهرا من هم به همین نوع آگاهی رسیده بودم!
(2011-04-12 ساعت 00:15)shahrzad_a نوشته:  
(2011-04-12 ساعت 00:08)amir53 نوشته:  جالب اینه که همه ما قسمت ازدواج آرش عزیز را دیدم و خوشمان آمد و بحث کردیم . فکر کنم عقیده دوستان را راجب به برنامه ریزی در آمریکا را بدانیم بد نباشد چون آرش حتما" کیس مناسب خود را با شناخت پیدا می کند .

فکر کنم باید پیش نویس هامو آزاد کنماااا. راست می گین عین پیرزنها می خوایم این جوون زودتر سرو سامون بگیره!
برنامه 5 ساله! ..............
برنامه ریزی.........!؟!؟!؟!

خوب ... از ظهر که اینو خوندم کاملاً هنگ کردم.
یکی ازم پرسید تو که شغلت برنامه ریزی هست تو زندگی خودت هم برنامه داری؟ یادم اومد مدت هاست نه هدف دارم و نه برنامه . یادم اومد یاد گرفته ام به عنوان یک آدم منعطف و موفق! , هدفهای کوچک و کوتاه مدت و البته بدون برنامه داشته باشم و موفق شدم خیلی هارو با این مسلک آشنا کنم.
برنامه ریزی ....!
باز یادم اومدم در دوران دانشگاه( سال دوم) دوستی ازم سوال کرد قیمت خونه اطراف شما چنده؟ می خوام بعد از فارغ التحصیلی خودم و دوست دخترم و سر کار رفتنمون بعد از 2-3 سال با وامهای بانک پارسیان خونه بخرم. دارم تحقیق می کنم کجا بخرم! ...... و من با این موجود دیوانه قطع رابطه کردم...
برنامه ریزی.....!؟!؟!
هدف؟ هدف من اون روزی که داشتم می رفتم کتاب سرا تا کتابی برای کلاس آمادگی تافل بگیرم و آقایی دود سیگارش رو تو صورتم فوت کرد که تو گاز اشک آور دوام بیارم کلا تغییر کرد!
فراموش کرده بودم میشه برای زندگی برنامه داشت و دیوانه هم نبود....
شاید اینجا بشه بدون نگرانی تح.ریم و انتخ.ابات و حم.له به ایران و ج.نگ و.... برنامه ریزی کرد و کسی بگه طبق برنامه پیش رفتم.
اما من .. حتی نمی دونم به چی فکر کنم! ایده های برنامه ریزی و هدف دارین به من بدین؟ هنوز دارم با هدفهای کوچیک زندگی می کنم.
ای بابا! شرمنده می کنید که می خواهید به من سر و سامان بدهید. می گویم شهرزاد جان, برنامه پنج ساله تو هم با من همخوانی دارد. نکند خدای نکرده با هم تفاهم داشته باشیم؟!
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: shahrzad_a ، mavarfan ، Lopez ، farzad24 ، aNTea ، kasra ، maaref ، taherifar
اوپس! صاحبش اومد ! در بریم!
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، mavarfan ، fgh747 ، kasra ، aNTea ، maaref ، taherifar
همه در این اینجا نگرانتنا!انشاالله یه زن خوشگلو با کمالات پیدا کنی!به خودت امیدوار باش همینکه این بحثو را انداختی یعنی اینکه داری درباره این قضیه فکر می کنی!و اینی که فکر می کنی مسئله بسیار خوبیه!خیلیا رو می شناسم که اهل فکر کردن نیستن و بارکاهوشون خودشان که هیچی دیگران را هم بدبخت می کنند!(منظورم این بود شما هم انگار کمکمکی درایت دارید!!!)
شما فقط به ان برنامه ورزشی که داشتی عمل کن کمی هم زبانت را خوب کن که بتوانی مخ طرف را تیلیت کنی بندازی در فرقان بقیش حله!
هرچند من هنوز فکر می کنم بهتر است ادم بنشیتد در خانه و تنهایی نون و ماستش را بخورد تا ازدواجو بچهو و دعوا و مسئولیتو...وای مسئولیتو بگو!!!
در این گیرو دار هم که همه داریم فرار می کنیم از اینجا شما با زنی که در ایران است ازدواج نکنی بهتر است!!!!هر چند در بالا گفتم....!!!!!
البته این اخری مهم نیستا اما من از اسم مریم واقعا بدم می یاد!حالا شما می خوای مرجان گلی یا قلی یا نصرت و حشمت بگو ولی مریم نه!البته دقیقا نمی دونم چرا انقد بدم می یاد!

وای فقط دارم فکر می کنم امضای قبلیم چقدر مزخرف و پر مدعا بود!!!
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، mavarfan ، Lopez ، aNTea ، maaref ، taherifar
هاهاها!!!همین حالا به این نتیجه رسیدم که من هم ادم بی فکری هستم(تازه بعد خوندن تمام نظرات)ما اینجا می خوایم ارشو زن بدیمو و زن ندیم در حالی که اسم اینجا چالش های برنامه ریزی برای زندگی در امریکاس!بد نیس کمی درباره چالشو برنامه ریزیو اینا حرف بزنیم!!!!ممنون ازامیر53وشهرزاد که یک چیزی گفتند در این باره!!!اشاره ای کردند به هر حال...باید رو خودم کار کنم ها یک چیزی بود درباره شکر و شکردونو شکرساز!یا اون قضیه قصههو معنی قصه!
وای فقط دارم فکر می کنم امضای قبلیم چقدر مزخرف و پر مدعا بود!!!
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، mavarfan ، Lopez ، SH1A2R3 ، maaref ، taherifar
(2011-04-13 ساعت 22:21)مرجان گلی! نوشته:  همه در این اینجا نگرانتنا!انشاالله یه زن خوشگلو با کمالات پیدا کنی!به خودت امیدوار باش همینکه این بحثو را انداختی یعنی اینکه داری درباره این قضیه فکر می کنی!و اینی که فکر می کنی مسئله بسیار خوبیه!خیلیا رو می شناسم که اهل فکر کردن نیستن و بارکاهوشون خودشان که هیچی دیگران را هم بدبخت می کنند!(منظورم این بود شما هم انگار کمکمکی درایت دارید!!!)
شما فقط به ان برنامه ورزشی که داشتی عمل کن کمی هم زبانت را خوب کن که بتوانی مخ طرف را تیلیت کنی بندازی در فرقان بقیش حله!
هرچند من هنوز فکر می کنم بهتر است ادم بنشیتد در خانه و تنهایی نون و ماستش را بخورد تا ازدواجو بچهو و دعوا و مسئولیتو...وای مسئولیتو بگو!!!
در این گیرو دار هم که همه داریم فرار می کنیم از اینجا شما با زنی که در ایران است ازدواج نکنی بهتر است!!!!هر چند در بالا گفتم....!!!!!
البته این اخری مهم نیستا اما من از اسم مریم واقعا بدم می یاد!حالا شما می خوای مرجان گلی یا قلی یا نصرت و حشمت بگو ولی مریم نه!البته دقیقا نمی دونم چرا انقد بدم می یاد!

ببخشید مرجان گلی جان. آخر اسمت من را یاد برنامه جعفری می اندازد که در زمان کودکی نگاه می کردم. من در مورد سخنوری و گذاشتن طرف فوق الذکر در فرقان مورد نظر شما مشکل چندانی ندارم. ولی کجا بقیه اش حل است خواهر من؟ تازه وقتی می خواهم دسته فرقان را بگیرم و آن را راه ببرم همانجا است که دولا می مانم و دیگر کمرم صاف نمی شود.
(2011-04-13 ساعت 22:34)مرجان گلی! نوشته:  هاهاها!!!همین حالا به این نتیجه رسیدم که من هم ادم بی فکری هستم(تازه بعد خوندن تمام نظرات)ما اینجا می خوایم ارشو زن بدیمو و زن ندیم در حالی که اسم اینجا چالش های برنامه ریزی برای زندگی در امریکاس!بد نیس کمی درباره چالشو برنامه ریزیو اینا حرف بزنیم!!!!ممنون ازامیر53وشهرزاد که یک چیزی گفتند در این باره!!!اشاره ای کردند به هر حال...باید رو خودم کار کنم ها یک چیزی بود درباره شکر و شکردونو شکرساز!یا اون قضیه قصههو معنی قصه!

بله. باید اسم تاپیک را عوض کنم به چالش های زن گرفتن آرش!
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: mavarfan ، مرجان گلی! ، Lopez ، aNTea ، kasra ، SH1A2R3 ، maaref ، taherifar
(2011-04-08 ساعت 21:38)ali.8888 نوشته:  درود و سلام بر همه دوستان به ویژه آرش (rs232)
عزیز دل برادر نمی دونم در چه حال و هوایی بودی که این پست را نوشتی، - البته من اول در وبلاگت خوندم بعدا دیدم که اینجا هم گذاشتی - اما احتمال میدم بعدا از خودت سوال کنی که این چی بود من نوشتم(اون تیکه برگشتن به ایرانش اونم فقط به بهانه تشکیل زندگی!!!) شما که تجربه داری چرا؟
ایام به کام

علی جان هشت هزار و هشتصد و هشتاد و هشت
بله. البته حال و هوا هم بی تاثیر نیست و گهگاهی امورات هورمونی انسان رشته امور را به دست می گیرند. ولی نوشتن آنها هم بد نیست چون دیگران با این حال و هوا آشنا می شوند حتی اگر خودشان هرگز تجربه نکنند.
ایام به کام شما هم خوش باد
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: ali.8888 ، Lopez ، moraddad ، mavarfan ، aNTea ، kasra ، SH1A2R3 ، maaref ، taherifar
باسلام به آرش عزیز
میدونید به نظر من وقتی ۹۹ در صد از خانومها رو با یه دوست دارم میشه به هر کاری وا داشت و به هر سمتی کشید(حتی اگه یه جین بچه و ۵۰ سال سن داشته باشه) نشوندهنده اینه که این نوع جنس غیر قابل اعتماده
بنا براین من اگه جای شما بودم وقتم رو صرف یادگیری راههایی میکردم که بشه تا آخر عمر احساسات طرفو تحت تأثیر خودم قرار بدم
واون شخص هم این قابلیت رو داشت باشه که هم جوابگوی نیازها باشه وهم واسم جذابیت داشته باشه و این رو فراموش نکن که هیچ وقت نباید احساساتی بشی (یه مرد احساساتی=یه بازنده)
امیدوارم که نظر من بدردت بخوره(هر چند تلخه ولی واقعیته)
پاسخ
تشکر کنندگان: farzad24 ، maaref ، hamid87 ، taherifar
(2011-04-22 ساعت 02:58)mohandes نوشته:  باسلام به آرش عزیز
میدونید به نظر من وقتی ۹۹ در صد از خانومها رو با یه دوست دارم میشه به هر کاری وا داشت و به هر سمتی کشید(حتی اگه یه جین بچه و ۵۰ سال سن داشته باشه) نشوندهنده اینه که این نوع جنس غیر قابل اعتماده
بنا براین من اگه جای شما بودم وقتم رو صرف یادگیری راههایی میکردم که بشه تا آخر عمر احساسات طرفو تحت تأثیر خودم قرار بدم
واون شخص هم این قابلیت رو داشت باشه که هم جوابگوی نیازها باشه وهم واسم جذابیت داشته باشه و این رو فراموش نکن که هیچ وقت نباید احساساتی بشی (یه مرد احساساتی=یه بازنده)
امیدوارم که نظر من بدردت بخوره(هر چند تلخه ولی واقعیته)

آقای مهندس عزیز متاسفم که شما مجبورید با این طرز تفکر زندگی کنید چون میتونم حدس بزنم کسی که اینطوری فکر میکنه چقدر میتونه اذیت شده باشه و یا اینکه از این به بعد اذیت بشه!!!!..
امیدوارم از این به بعد اتفاقهای خوبی براتون بیوفته و نگرشتون نسبت به زندگی تغییر کنه..تا بتونید طعم آرامش و اعتماد و عشق رو تو زندگیتون تجربه کنید!!!

جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: shahrzad_a ، admin ، soheilbadami ، مرجان گلی! ، mavarfan ، anab ، frozen mind ، ParsTrader ، fgh747 ، satusa ، farzad24 ، yas ، aNTea ، SH1A2R3 ، maaref ، taherifar
(2011-04-22 ساعت 02:58)mohandes نوشته:  باسلام به آرش عزیز
میدونید به نظر من وقتی ۹۹ در صد از خانومها رو با یه دوست دارم میشه به هر کاری وا داشت و به هر سمتی کشید(حتی اگه یه جین بچه و ۵۰ سال سن داشته باشه) نشوندهنده اینه که این نوع جنس غیر قابل اعتماده
بنا براین من اگه جای شما بودم وقتم رو صرف یادگیری راههایی میکردم که بشه تا آخر عمر احساسات طرفو تحت تأثیر خودم قرار بدم
واون شخص هم این قابلیت رو داشت باشه که هم جوابگوی نیازها باشه وهم واسم جذابیت داشته باشه و این رو فراموش نکن که هیچ وقت نباید احساساتی بشی (یه مرد احساساتی=یه بازنده)
امیدوارم که نظر من بدردت بخوره(هر چند تلخه ولی واقعیته)
با اینکه موضوع تاپیک و کلا سایت چیز دیگه ایست اما بدین وسیله موافقت خود را با فرمایشاتتون اعلام میدارم البته با مسئولیت محدود!
یعنی اون دسته از خانمهایی که حاضرند به خاطر امریکا ازدواج کنند می تونن اونقدر سطحی و بی فکر باشند که با این جمله [Beep] بشن! البته این گروه 99% خانمها را تشکیل نمیدن !
همچنین اگر من جای شما یا آرش خان بودم وقتم رو صرف یادگیری راههایی میکردم که بشه تا آخر عمر احساساتم رو به طرف مقابل نشون بدم!

هی می گم یه سایت مهاجران بسازین گوش نمی دین دیگه!
پاسخ
تشکر کنندگان: مرجان گلی! ، ParsTrader ، farzad24 ، maaref ، taherifar
مهندس عزیز, من این موضوع را از از دید تبعیض جنسیتی نگاه نمی کنم و به نظرم یک انسان چه مرد باشد و چه زن می تواند در روابط عاطفی و یا دیپلماتیک خود متعهد و یا به همان نسبت غیر قابل اعتماد باشد. این مسائل بسیار بیشتر از اینکه به نوع جنسیت یک نفر مربوط باشد به دانش و تجربه ای که او از محیط پرورش خود کسب کرده است مربوط می شود. برای همین من اعتقاد دارم افرادی در امور خانوادگی خود در کشوری مثل امریکا موفق خواهند ماند که نسبت به تعهدات خود در روابط فیمابین پایبند باشند و تمایلات دیپلماتیک و یا حتی عاطفی خود را بر آن تعهدات برتر ندانند زیرا اگر چنین نباشد احتمال تجربه های جذاب تر عاطفی و یا حتی دیپلماتیک احتمالی و اتفاقی در کشوری مثل امریکا برای زوجین زیاد است و این ممکن است به تلاشی روابط آنها بیانجامد و بنیان پیوند آنها را بترکاند.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: shahrzad_a ، soheilbadami ، مرجان گلی! ، mavarfan ، anab ، laili ، gadfly ، mori ، moraddad ، fgh747 ، satusa ، farzad24 ، aNTea ، nastaran86 ، najibi ، SH1A2R3 ، maaref ، shatsi ، taherifar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان