کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربهٔ مصاحبه در ایروان
به نام نامی دوست که هرچه داریم از اوست
اول از هر چیزی تشکر میکنم از همه بابت کمک ها ، راهنمایی ها ، دلداری ها و امیدواری هایی که همه دوستان تو این مدت، بی منت در اختیار من گذاشتن تا راهی رو که شروع کردیم رو با آرامش طی کنیم و تشکر ویژه از مهاجرسرا که باعث و بانی همه اینهاست.
خــــــب بریم سراغ سفرنامه
از اونجایی که بعضی از بزرگواران از سفرنامه بعضی از دوستان ایراد میگیرن که این چیه نوشتی و کمکی به بقیه نمیکنه اینها ، بیخیال ما شو مرد مومن من میخوام ریـــــــز تمام اون چیزی که اونجا دیدم و بنویسم گیر نده دیگه :دی
خب بریم سر اصل مطلب ، از 1 هفته قبل از رفتن با سروش عزیز در تاپیک سفر به ارمنستان آشنا شدیم ، به طور کاملا خودجوش و مردمی و کار خدا همه چیز جور بود ، با این که میگم 1 هفته قبل سفر با هم آشنا شدیم اما 2تایی در یک پرواز بودیم ، 1 روز زمان میدکال بود و فقط اون 9 آپریل مصاحبه داشت و من 10 پس همسفر شدیم و صبح روز 5 آپریل ساعت رفتیم فرودگاه ، پرواز به موقع انجام شد و هیچ مشکل خاصی نبود ، فرم ویزا رو به سفارش دوستان از ایران تهیه کرده بودم و تکمیل شده دستم بود اما جهت اطمینان 1 دونه زاپاس همرام بود که لازم نشد ، فرم سروش رو هم در حین پرواز تکمیل کردیم . تو پرواز که بودیم چون نصف هواپیما خالی بود و کسی نبود سروش رفت قسمت 5تایی و منم واسه خودم لم داده بودم و صفایی کردیم ، به جای صبحانه هم مهماندار عزیز اشتباه کرد و ناهار به من داد که جوجه کباب بود جاتون خالی اما سرد بود فاز نداد.
رسیدیم فرودگاه و طبق نقشه وارد که شدیم رفتیم سراغ دستگاه برای تبدیل دلار به درام ، دوستان توجه کنین که دستگاه ارمنی مینویسه پس گیج نشین ، پول رو که دستگاه بلعید شما به مانیتور نیگا کنین 2 ردیف کلید کنارش هست ، ردیف سمت چپ کلید اول از پایین رو بزنین تمام ( واسه این موضوع از یک خانم خوشگل ارمنی که کارمند فرودگاه بود سوال کردم ) بعد به همراه پول رفتم واسه ویزا و فرم و تحویل دادیم و پرسید آدرس اینجات کجاست گفتم نمیدونم میان دنبالم که بریم خونه رو ببینیم و آدرس ندارم که گفت شماره اون کسی که میاد دنبالت رو بده و همون رو به عنوان آدرس قبول کرد ، ویزا صادر شد و 3 سوته اومدیم بیرون و کلا 10مین طول کشید. از گمرک که رفتین بیرون همون کنار نمایندگی ویواسل هست هرکی خواست سیم کارت بگیره.
آقا ما اومدیم و خونه رو دیدیم و پسندیدیم و ساکن شدیم. خونه ما 2 خوابه با امکانات کامل ، از لحاظ موقعیت مکانی بسیار عالی ( تا اپرا 4 دقیقه و تا جمهوری 10 دقیقه ، نزدیک به ایستگاه خط 67 واسه مدیکال که 7 دقیقه راه بود ، فاصله تا اولین فروشگاه 2 دقیقه تا ساس رفت و برگشت 14 دقیقه ، فاصله تا این پارک پایین که اسمش و نمدونم 5 دقیقه ) .
شب رفتیم اپرا دور زدیم و بعد رفتیم جمهوری و برگشتیم و کلا یه جورایی قلمرو جدید رو شناسایی کردیم که یعقوب هم همراهمون بود و خوب بود .
1شنبه صبح رفتم نون خریدم :دی ( هاتسِ میشه نون به ارمنی ، منم گفتم آقا 2تا نون بده گفت از کدوما گفتم ایناها اینا بعد خندید گفت اینا اسمش لواش هست :دی به نون لواش نمیگفتن هاتس میگفتن لواش Big Grin ) عصر هم بارون گرفت و تو نم نم بارون رفتیم پارک اول هزارپله که خیلی قشنگ بود و برگشتیم.
2شنبه رفتیم مدیکال ، صبح یعقوب اومد دنبالمون و سر راه رفتیم بانک پول چنج کردیم و جلو بیمارستان از یعقوب جدا شدیم ، رفتیم داخل و مجدد از نقشه استفاده کردم و صاف رفتیم جلو در مطب و تو راهرو ایرانی های عزیز رو دیدیم که 1 آقا پسر جون بود که کیس ازدواجی بود و 1 زوج جون که داشتن از همدیگه عکس میگرفتن و منم اصلا انگار نه انگار صاف رفتم تو دیدم اه نباید برم تو خودش صدا میزنه :دی خلاصه گفت بیرون منتظر باشین که ماهم شدیم.
من ساعت 12 زمان داشتم سروش 1 اما من که رفتم داخل گفتم ایرادی نداره اون هم بیاد گفت اگه شما راحتی نه ایرادی نداره منم گفتم بابا همخونه ایم ایرادیش چیه خلاصه دونفری باهم معاینه شدیم اون وسط من روز مادر و تبریک گفتم به دکی و یک لبخند ملیح تحویل ما داد و کارها رو سریع انجام دادیم و بعد دکتر کلی با تتو من حال کرد و با لوسی هی میگفتن و میخندیدن البته مشغول زمبس هرکی بگه داشتن مسخره میکردن Big Grin
رفتیم پایین واسه عکس ، اونجا با خانمی آشنا شدیم که ایرانی بود و محجبه ، ایشون دکتر بودن و کلی صحبت کردیم و نفهمیدیم کی نوبت ما شد که به ترتیب رفتیم تو و عکس گرفتیم بعد گفت صبر کنین ، عکس ها که آماده شد گفت همراهم بیاین ، رفتیم تو اتاق کناریش یک خانم دکتر دیگه بود چک کرد عکس ها رو گفت مشکلی نیست ، بعد رفتیم پشت ساختمون واسه آزمایش خون و تموم شد اومدیم بیرون دقیقا روبه روی بیمارستان ایستگاه اتوبوس و ون بود که با ون شماره 67 اومدیم جمهوری پیاده شدیم و اومدیم خونه. فردا صبح با همون خط رفتیم واسه جواب مدیکال ، در راهرو منتظر بودیم خانم مسنی بودن که کیسشون لاتاری بود به همراه چندتا از دوستان دیگه ، جواب مدیکال رو هم گرفتیم و به گشت و گذار در شهر ادامه دادیم تا روز 4 شنبه که سروش ساعت 9 وقت داشت . ما راس ساعت 9 رسیدیم که مجبور شدیم توی صف واستیم ، من نامه دعوب به مصاحبه رو بردم پیش نگهبان گفتم ما ساعت 9 وقت داریم گفت تو صف منتظر بمونین هیچ مشکلی هم پیش نمیاد و نترس
خلاصه 10 دقیقه منتظر شدیم و سروش رفت داخل من منتظر موندم .
نزدیک سفارت فضایی هست که یک مجمسمه بزرگ داره و نمای قشنگی هم داره و وسوسه میشین که برین عکس بگیرین ، آقا ما همین کار رو کردیم عکس گرفتیم برگشتیم چشتون روز بد نبینه ، یک خانم خوشگل مو طلایی اومد ، سلام کرد و ییهو آقا قاطی کرد دعوا و سر صدا و چرا عکس گرفتی از سفارت تو کی هستی اینجا چیکار میکنی و پاسپورتتو بده و اصلا له له شدیم ، داغون آقا داغون SadSad
خلاصه خر بیار و باقالی بار کن گفتم تموم شد ، خداحافظ ای هم نشینه همیشه ، بعد کلی توضیح و سند و مدرک و چک کردن و اینا متوجه شد که نه منظوری داشتم و اینکه وقت سفارت دارم و بعد گفت نگران نباش ( دونت ووُری ) منم گفتم ( ایم ووِری ووُری ) بعدم گفت موفق باشی و منم پرو گفتم فردا میبینمت Big Grin
بعد از 1 ساعت هم سروش اومد و گفت برگه آبی گرفتم ، استرس شروع شد ، واقعا استرس داشتم خدایی ، اون شب و گذروندیم و فردا 8 بیدار شدم ، همه چی رو چک کردم ، خونه رو جارو زدم ، غذا رو درست کردم اما لب نزدم ( از استرس) ساعت 2 وفت داشتم ساعت 1 اومدم بیرون و اولین ماشین دربست ( توجه کنین برای گرفتن تاکسی حتما حتما اول طی کنین ، هرجای شهر برین بیشتر از 1000 درام نمیشه دربستی فقط فرودگاه 20000 درام میشه ، خارج شهر هم که بر اساس مسافت هست دیگه ) دم در سفارت که نمیشه بالاترش پیاده شدم . رفتم دیدم هیچکی نیس ، عوارضی اول و رد کردم رفتم داخل رسیدم به در اصلی که چندا نگهبان بود ، گفتم من ساعت 2 وقت دارم ساعت و نیگا کرد گفت زود اومدی برو جای عوارضی اول نه اون عقب تر منتظر بمون ، بعد از 10 دقیقه 1 خانم و آقای ارمنی رفتن جای عوارضی واستادن ، منم دیدم اینجوره سریع رفتم واستادم و بعد یکی از دوستان با برادرش اومد که شمالی بودن ، بعد آقای مسنی اومدن که دیروز هم توی صف دیده بودمشون ، بعد خانمی که کیس ازدواجی بودن ، بعد خانم و آقای جونی که خانم باردار بودن بعد چندتا ارمنی و خلاصه شلوغ شد و ارمنی ها اصلا انگار نه انگار ما تو صفیم هی میخواستن جا بزنن ، در همین حین اون خانمی که جلوی من بود یک چیزی گفت که توش فارسی یا پارسی داشت ، بعد این دوست شمالیمون گفت فک کنم به ما چیزی گفت ، منم گفتم نمیدونم شاید اما محض اطمینان خودتی هرچی گفتی ، بعد از 1 دقیقه خانمه شروع کرد به فارسی صحبت کردن :دی :دی برگشت گفت شما چرا؟ گفتم چی چرا؟ گفت شما چرا میخواین برین؟ گفتم شما خودتون واسه چی میخواین برین؟ گفت مگر ایران بده که میخواین برین؟ گفتم کسی هم نگفته بده خیلی هم خوبه ، فقط از یک جای خوب میخوایم بریم جای خوبتر ، اینجا شوهرشون وارد صحبت شدن و خانمش رو به سکوت دعوت کرد ، خانمه ادامه داد که آره من ایرانی هستم اونجا متولد شدم و 10 سالگی اومدم اینجا مهم نیست بگذریم ، نگهبان اومد و لیست هم دستش بود ، شلوغ شد همه ازدحام کردن ، من محکم همون جای سوم ایستادم اجازه ندادم کسی جا بزنه به خانمه هم گفتم به ارمنیا بگو رعایت کنن ، اون خانم هم که ازدواجی بودن به خانمه همین رو گفت ، ناگهان یک خانمی که خدا خیرشون دهد نامرد از یک گوشه اومد پاسشو نشون داد و رفت داخل ، آبرو واسه ما نزاشت خدا آبروشو حفظ کنه واسش.
نوبت من شد رفتم داخل ، گوشی خاموش ، سکه با خودتون نبرین ، بعد از ایست و بازرسی وارد فضای باز میشید ، ساختمون سفید رنگ درب دوم وارد میشید ، درب اول دقت کنین نوشته خروجی Big Grin
وارد که شدید سمت چپ میز نگهبان هست که بهتون میگه برید سمت راست ، سفره 7 سین رو جمع کردن احتمالا توجه نکین ، رو یکی از صندلی ها بشینید تا صداتون کنن ، البته میگه نفر بعد و خودتون متوجه میشید نوبت کی هست ، اون خانم خیلی محترم مدارک رو تک تک تحویل میگیره ، من فرمم تغییرات داشت مثل روز تولدم که اشتباه نوشته بودم و آدرس جایی که میخوام در آمریکا برم و گرین کارد بیاد اونجا رو نزده بودم که در فرم جدید بود و تحویل دادم و مشکلی هم وجود نداشت ، باجه 3 پول رو پرداخت کردم و برگشتم و منتظر موندم تا آفیسر صدا بزنه ، تقریبا 1ساعت و 20 دقیقه زمان برد که همه نشسته بودیم ، اون خانمی که کیس ازدواجی بودن تعریف کردن که با پدرشون تاکسی دربست گرفتن اما طی نکردن راننده هم دیده ایشون خانم هستن و خیابون هم خلوت نامردی نکرده و 20000 درام پول گرفته ازشون نامرد که ایشالا به زمین گرم بخوره ، اینکه گفتم حتما حتما اول طی کنین واسه همین بود ، بنده خدا خیلی دچار شوک شده بودن چون عملا زورگیری بوده دیگه ، اون آقای مسنی که تو صف بودن و روز قبل هم دیدمشون هم داستان جالبی داشتن ، ایشون پدربزرگ لاتاری ایران بودن Big Grin
15 سال پیش در اولین دوره لاتاری شرکت و برنده میشن ، همسر و فرزندانشون اونجا زندگی میکنن اما ایشون در همون سال برمیگرده به ایران و ایجا زندگی میکنه ، امروز هم کیس خانوادگی بودن و برای دریافت ویزا مراجعه کرده بودن.
خلاصه اتاق 11 اون خانمی که بی نوبتی کردن رو صدا زد و رفتن داخل ، من نفر دوم بودم اما اون خانم و آقا که خانم باردار بود رو باجه 10 صدا زد و زودتر رفتن ( به دلیل شرایط خانم) باجه 11 نفر سوم که اون آقا پسر شمالی بود رو صدا زد و بالاخره باجه 10 من رو صدا زد و رفتم داخل ، آفیسر جون خوش برخورد و عینکی ، تبریک گفت و فرم و داد واسه امضا ، بعد اسکن دست چپ بعد سوگند و کلا 6 یا 7 سئوال پرسید ، چرا شناسنامت المثنی هست ؟ شغلت چی هست؟ در این شرکت هایی که گفتی چه کار میکردی؟ درامدت چقدر هست ؟ا م ر ی ک ا میخوای بری کجا ؟ گفتی شغلت چی بود؟
خب تبریک میگم شما قبول شدید ، اینجا هتل گرفتی؟ گفتم نه خونه گرفتم ، گفت شمارت رو بده تماس میگیریم که بیای منم شماره دادم و تشکر کردم و اومدم بیرون و از سفارت تا خونه پیاده اومدم از خوشحالی Big Grin
چیزی که کاملا میشد احساس کرد این بود که از قبل تعیین شده بود همه چی ، یعنی آفیسر فقط برگه ها رو نیگا میکرد و همینجوری 1 میپرسید و اصلا استرس نداشته باشید خیلی بشاش و با لبخند و پرانرژی صحبت کنین ، از همونجا که تو صف می ایستید زیر نظر هستین تا زمانی که میاین بیرون پس کلا پر انرژی باشید و حالشو ببرین
فرداش هم ساعت 3 زنگ زدن که پاشو بیا ویزاتو بگیر
به خوبی و خوشی
البته من همون روز 5 شنبه بعد از سفارت رفتم دفتر آسمان بلیط رو واسه 4 شنبه گرفتم بدون هیچ هزینه ای ، فرداش که ویزا رو گرفتم یعنی روز جمعه مجدد رفتم دفتر آسمان و بلیط رو عوض کردم واسه شنبه و باز هم هزینه ای نگرفتن.
در انتها بازم ممنونم واسه چیزای که اینجا یاد گرفتم و خیلی کمکم کرد ، نوشته های من که کمکی فک نکنم بکنه اما وظیفه بود که نوشتم
یکشنبه بازار نزدیک میدون جمهوری رو از دست ندید ، با خودتون موادغذایی ببرین تو هزینه ها کمک میکنه
با حساب هزینه خونه ، بلیط ، خورد و خوراک ، نوشیدنیهای زبونم لالی کلا 2.100.000 هزینه داشت این سفر
نه کلاب رفتیم نه دیسکو نه قرطی بازی ( سفر کاری هست ) CoolBig Grin
یا علی
F2A

ارسال مدارک Jan/30
دريافت فرم رسيد : Feb/02
انتقال مدارك به سرويس سنتر كاليفرنيا :Aug/28
تاريخ اپروو: Sep/24
...


پیام‌های این موضوع
RE: سفرنامه و تجربهٔ مصاحبه در ایروان - توسط demented - 2014-04-16 ساعت 17:13
کلیرنس برندگان ۲۰۱۴ - توسط blinkly - 2013-11-02 ساعت 23:00



کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان