کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
گفتگوی آزاد در مورد اعلام نتایج (شمارش معکوس)
.

نظرسنجی جدید در ارتباط با اعلام نتایج لاتاری DV-2018
https://www.mohajersara.org/forum/thread-7409.html

.
سلام دوستان عزیز
حالا که راجع به هوملس های آ م ر ی کا صحبت شد توی این چند سفر من هم خاطراتی دارم که برایتان بازگو میکنم:
1-ساحل سانتا کلارا ( از شهرهای کالیفرنیا )اسکله چوبی داره شبیه اسکله قدیمی کیش که یکی از محل های گردشگری است ومردم مخصوصا شب ها روی اون قدم میزنند و روزها در دریا شنا وقایق سواری میکنند وبساط فوتبال ساحلی هم براهه .یکروز داشتم میرفتم روی اسکله که درپایین اسکله روی شن های ساحل چند پارچه کنار هم پهن بود (به اندازه یک حوله حمام )وبا یک تیکه مقوا روی اونا نوشته هایی بود خوب که دقت کردم .روی یکیشون نوشته بودآبجو میخوام ولی پول ندارم و روی دیگری نوشته بود الکلی هستم و پول ندارم مردم هم تعدادی سکه های 25 سنتی انداخته بودند روی پارچه هاشون ولی جالب بود که خود این فقرا پهلوی بساط گدایشون نبودند یعنی اصلا کسی پایین اسکله وپهلوی بساط نبود شایدغرور و شخصیت اونا اجازه نمیداد که دستشون رو برای کمک به دیگران دراز کنندویا برای این کار دیده بشن.
2-توی ساحل سانفرانسیسکو جوانی بساطی پهن کرده بود وبا آهنگ تند وریتمیک روی بوم نقاشی میکشید بیشتر از اسپری های رنگ های مختلف برای نقاشی استفاده میکرد وبعد ازاینکه نقاشی تمام میشد دستیارش تابلو رو برای فروش کنار بساط میذاشت ودوباره با سرعت آهنگ شروع میکرد نقاشی بعدی .درچند متری این بساط چند پیرمرد بودند که با آهنگ نقاش میرقصیدند وتوجه مردم رو به خود جلب میکردند یک کلاه بزرگ رو کناری گذاشته بودند ومردم هم 25سنتی ویا حتی یک دلاری های خودشون رو توی کلاه میریختند(معمولا مردم آم ر ی کا به همه دوره گردهاکمک میکنند ولی درحد 25سنتی مگر آنکه از حرکات ویا ساز وآوازهای کسی خیلی خوششان بیایند که حتی5دلاری هم هدیه میدهند )مشخص بود که پیرمردها الکلی هستند وپولی جمع میکنند تا شب را درمیکده ای به صبح برسانند جالب بود که عمق نگاهشان نشان از داشتن شخصیت وغرور بود موقع برگشتن باوجودی که هنوز ساحل شلوغ بود ومملو از توریسم ولی پیرمرد ها رو ندیدم احتمالا به اندازه ای که شب رو خوش باشند پول بدست آورده بودند ونیازی بیشتر درخود نمیدیدندکه ادامه دهند .دربیشتر جاهاکه دیدن کردم گدایی را ندیدم که مثل گداهای مشرق زمین دست تکدی دراز کنند وبه اصطلاح ازکول آدم بالا بروند برای گرفتن پول ویا به هزاران حیله ویا التماس وزاری متوصل شوند برای درآمد بیشتر .
3-یک هفته ای که در شهر لاس وگاس بودم حتی یک گدا ندیدم درپیاده روهای دوطرف بلوار اصلی شهر که محل هتل ها وکازینو ها ست ومحل رفت وآمد توریسم هاست هر کسی هنری داشت به نمایش میذاشت واز این طریق پول درمیآورد مثلا یکی خودش رو شبیه الویس پریسلی دار آورده بود با همان لباس سفید وهمان آرایش ومردم با او عکس میگرفتند وبهش پول میدادند اگر هم کسی عکس میگرفت وپولی نمیداد اصلا اعتراض نمیکرد وفقط با یک لبخند بدرقه اش میکرد .درقسمت دیگر پیاده رو چند جوان بودند رقص های مایکل جکسون رو اجرا میکردند ودرکناری سطلی گذاشته بودند وهرکس میخواست کمک میکرد. هتل ها وکازینو ها پر بود از جوانان دختر وپسر که مشغول کار بودند واکثرا دانشجو یانی بودند که درفصل تابستان که فصل گردشگری وتوریسم بود آمده بودند تا درآمدی کسب کنند وآخر تابستان به شهرهای خود برگردند واما برگردیم به افراد هوملس که امسال دیدم.
4-تابستان گذشته حدود 3ماهی رفتم برای دیدن بچه ها .تقریبا هر روز صبح حدودای ساعت11 میرفتم جیم (سالن ورزشی شهرک) یک ساعتی با ترد میل مشغول میشدم .دریکی از روزهای اول مشغول دویدن بودم که صدای در اومد برگشتم دیدم مرد لاغر حدود 40 ساله ای که مشخص بود هوملس است با علامت بهم میگفت در رو باز کن از تردمیل اومدم پایین ورفتم در رو براش باز کردم(معمولا به ساکنین یک کلید میدن برای استفاده از جیم چون همیشه در سالن بسته است وبرای استفاده باید در رو با کلید باز کنیم و وقتی رفتیم تو دربسته میشود وفقط کسایی میتونند استفاده کنند که کلید دارند اومد تو وتشکر کرد ورفت توالت .من از توی آینه پشت سرم اونو میپاییدم کارش که تمام شد رفت بیرون ودرهم بسته شد فردای اون روز وقتی رفتم جیم اونو دیدم که کنار استخر روی تخت دراز کشیده بود وداشت زیر سایه درختان استراحت میکرد منو که دید با لبخندی برام دست تکان داد من هم با اکراه سری براش تکون دادم(شب قبلش که ماجرا رو برا پسرم تعریف کردم گفت نباید در رو براش باز میکردی چون اگه اتفاقی بیوفته برات مشکل بوجود میاد) .فردای اون روز باز اون مرد رو دیدم داشت دوچرخه اش رو میشست ولباس هاشو که شسته بود پهن کرده بود تا خشک بشن باز خوش وبشی با علامت دست چون من داخل سالن بودم واون بیرون کنار استخر .(پنجره های سالن از کف زمین تا نزدیکای سقف ساخته شده بودند بطوریکه کسی که ورزش میکرد کل محوطه رو که شامل استخر وفضای سبز وزمین تنیس بود رو میدید) .هر روز برای استفاده از توالت داخل سالن درمیزد ومن در رو براش باز میکردم ولی احتیاط رو هم رعایت میکردم .تقریبا به جز روزهای آخر هفته بقیه روزها توی اون ساعت فقط خودم توی جیم بودم وبیرون سالن ودرکنار استخر هم فقط اون مرد بود .یک روز مرد دیگری هم کنار استخر پیداش شد مردی ژنده پوش وبنظر میومدعقل درست وحسابی نداشت رفت و روی چمن و زیر درختی دراز کشید تا ازگرمای طاقت فرسای تابستان دالاس درامان بماند مرد اولی تازه بساطش رو روی میز کنار استخر پهن کرده بود ومیخواست غذا بخوره (تقریبا هر روز این کارش بود دوچرخه اش را میشست ولباسهای شسته شده اش رو روی نرده پهن میکرد وبعد آماده میشد برای غذا خوردن طوری رفتار میکرد انگار مهمان دارد سفره ای روی میز پهن میکرد نوشابه اش رو سمت راست قرار میداد ولیوان پر از یخ را کنار آن میگذاشت با آهستگی وباحوصله غذایش را که معمولا ساندویچ بود از پاکت درمیآورد وشروع به خوردن میکرد شاید حدود 20 دقیقه غذا خوردنش طول میکشید گاهی که میدید از روی ترد میل نگاهش میکنم با دست به من تعارفی هم میکرد. آن روز که نفر دوم پیدایش شد ورفت زیر سایه درختی دراز کشید مرد اولی که تازه میخواست شروع به خوردن کند وقتی اون مرد رو دید بدون مکث ساندویچش رو از وسط نصف کرد لیوان را از نوشابه پر کرد ورفت داد به تازه وارد. من که ازاین صحنه به شدت دراماتیک هیجان زده شده بودم یک لحظه حواسم پرت شد وتعادلم بهم خورد و از روی تردمیل پرت شدم بیرون .حالا که حدود 6ماه از اون موقع میگذره وقتی به یاد اون مرد میفتم میبینم که اون مرد واقعا جنتلمن وبا شخصیت وبا خصوصیات یک انسان واقعی بود فقط پول نداشت و خانواده وآشیانه ای نداشت وهوملس بود .شاید اگر شرایط طور دیگه ای رقم میخورد اون حالا یک.......
بدرود تا خاطره ای دیگر....
پاسخ


پیام‌های این موضوع
RE: گفتگوی آزاد در مورد اعلام نتایج (شمارش معکوس) - توسط farrokh33 - 2017-04-04 ساعت 20:26



کاربران در حال بازدید این موضوع: 4 مهمان