کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
عوارض روزهای اول پس از هجرت
(2012-04-06 ساعت 02:57)sunset نوشته:  
(2012-04-06 ساعت 02:31)shahyad نوشته:  
(2012-04-06 ساعت 01:47)sunset نوشته:  امیدوارم همینجور که میگین باشه من که روزگار سختی رو دور از وطن میگذرونم. بشدت دلم میخواد برگردم ایران، به موندن در آمریکا بصورت موقت نگاه میکنم. نمیدونم تا کی دوام بیارم.
من به موندن تو ایران موقت نگاه میکنم خدا قسمت اونایی کنه که واقعا دوست دارن برن امریکا زودتر به خواستشون برسن یکی ارزو میکنه که فقط 1 روزشو تو امریکا بگذرونه و حاظره بخاطرش هزینه کنه یکی هم ناشکری میکنه از بودن تو امریکا چه دنیای عجیبیه قدر اون چیزی که به سختی گیر اوردی بدون و به راحتی از دستش نده
این داستانیه که تا ابد تکرار میشه. کسی که نیومده آرزوی اونطرف رو داره و کسی که اومده میخواد برگرده، معلومه یکجای کار میلنگه یا چند جای کار. اگر بدونی چقدر بر من در مدت سخت گذشته، کمی بهم حق میدادی. روزی صد بار به خودم لعنت میفرستم. من به دنبال فرصت ها اومدم اما میبینم فرصتی که نیست هیچ همونی هم که در ایران داشتم رو هم از دست میدم. اما با این حال مقاومت میکنم و تمام تلاشم رو میکنم که شکست نخورم. مشکل فقط دلتنگی نیست وقتی آدم راه موفقیت رو طی کنه با دلتنگی کنار میاد، اما وقتی مجبوری توی خونه پشت کامپیوتر بشینی و از صبح تا شب دنبال شغل بگردی و در نهایت بی نتیجه به خواب بری تمام غمها بهت حمله میکنن. کسی که در ایران موقعیتی نداشته و حالا اومده اینجا بدنبال فرصت از صفر شروع کردن براش مشکلی نیست. اما اونی که اینقدر براش فرصت شغلی در ایران مهیا بود که برای کارفرما ناز میکرد، از زیر صفر شروع کردن رنجش میده مضاف بر اینکه با کلی آرزو اومده اینطرف. شغل تازه یک مرحله مهم که باید ازش عبور کنی، بعد از عبور تازه با زندگی آمریکایی روبرو میشی که من هنوز تجربش نکردم اما از نزدیک که میبینم، مدینه فاضله ای نمیبینم. بنظرم مهاجرت بدون خانواده و بالای 20 سال سن داشتن چیزی جز حسرت در آینده برای آدم نداره، صحبت رو کوتاه میکنم.
یا حق
شما اگه موقعیت شغلیتون تو ایران خوب بود یا پیشنهاد کاری زیاد داشتید پس چرا ایرانو ول کردید؟ چرا قبلش تحقیق نکردید؟ چرا این احتمالاتو قبلش ندادید؟ نظر من اینه حالا که رفتید اونجا باید مقاومت کنید و تا اخرش برید و اگه من جای شما بودم دیگه تو این مرحله و شرایط اصلا به ایران فکر نمی کردم و ایرانو واسه همیشه فراموش میکردم تا بتونم موفق بشم و روی پای خودم بایستم

پاسخ
تشکر کنندگان: hoda2012 ، mavarfan ، smmyp ، farshadsh ، Sam2014 ، golia
(2012-04-06 ساعت 02:57)sunset نوشته:  این داستانیه که تا ابد تکرار میشه. کسی که نیومده آرزوی اونطرف رو داره و کسی که اومده میخواد برگرده، معلومه یکجای کار میلنگه یا چند جای کار. اگر بدونی چقدر بر من در مدت سخت گذشته، کمی بهم حق میدادی. روزی صد بار به خودم لعنت میفرستم. من به دنبال فرصت ها اومدم اما میبینم فرصتی که نیست هیچ همونی هم که در ایران داشتم رو هم از دست میدم. اما با این حال مقاومت میکنم و تمام تلاشم رو میکنم که شکست نخورم. مشکل فقط دلتنگی نیست وقتی آدم راه موفقیت رو طی کنه با دلتنگی کنار میاد، اما وقتی مجبوری توی خونه پشت کامپیوتر بشینی و از صبح تا شب دنبال شغل بگردی و در نهایت بی نتیجه به خواب بری تمام غمها بهت حمله میکنن. کسی که در ایران موقعیتی نداشته و حالا اومده اینجا بدنبال فرصت از صفر شروع کردن براش مشکلی نیست. اما اونی که اینقدر براش فرصت شغلی در ایران مهیا بود که برای کارفرما ناز میکرد، از زیر صفر شروع کردن رنجش میده مضاف بر اینکه با کلی آرزو اومده اینطرف. شغل تازه یک مرحله مهم که باید ازش عبور کنی، بعد از عبور تازه با زندگی آمریکایی روبرو میشی که من هنوز تجربش نکردم اما از نزدیک که میبینم، مدینه فاضله ای نمیبینم. بنظرم مهاجرت بدون خانواده و بالای 20 سال سن داشتن چیزی جز حسرت در آینده برای آدم نداره، صحبت رو کوتاه میکنم.
یا حق
من کاملا شرایط شما رو درک میکنم، منم مثل شما خیلی به ایران فکر میکنم، خیلی زیاد، توی این سه ماه کابوس گذشته برام، اونم توی این سن نزدیک 30، در هر صورت من به شما پیشنهاد میکنم هر کاری برات پیش آمد برو، حتی تمیز کردن زمین، کاری که خود من دارم میکنم، شب ها کار میکنم، صبح ها درس میخوانم که بتونم مدرکم رو زودتر بگیرم و شب ها هم بعد از اینکه برگشتم و دیگه نه حوصله کاری دارم و نه انرژی درس خواندن، میگردم دنبال کار، با اینکه از نظر مالی اصلا نیازی به کار کردن ندارم و از هفته دوم که آمدم تمام خرج هام رو دارم از کارم میدم و باعث شده که نه وقت فکر کردن داشته باشم نه فرصت دلتنگی.
پیشنهاد میکنم هر شغلی میتونی برو تا سرگرم شی. خدا را شکر پل های پشت سرم همه هستند و اگر دیدم نتونستم پا بگیرم بر میگردم.

(2012-04-06 ساعت 03:12)shahyad نوشته:  شما اگه موقعیت شغلیتون تو ایران خوب بود یا پیشنهاد کاری زیاد داشتید پس چرا ایرانو ول کردید؟ چرا قبلش تحقیق نکردید؟ چرا این احتمالاتو قبلش ندادید؟ نظر من اینه حالا که رفتید اونجا باید مقاومت کنید و تا اخرش برید و اگه من جای شما بودم دیگه تو این مرحله و شرایط اصلا به ایران فکر نمی کردم و ایرانو واسه همیشه فراموش میکردم تا بتونم موفق بشم و روی پای خودم بایستم

انسان مثل آب میمونه، با اینکه زلال و پاک هست ولی اگر یکجا بمونه میگنده، میشه مرداب، آدم باید بره همه جای دنیا رو اگر امکانش رو داشت ببینه و هرجا موفق بود بمونه، به تحقیق و اینها هم ربط نداره، آمریکا از نظر خیلی ها مساوی هست با خوشبختی، ولی وقتی میان از نزدیک میبینند متوجه می شوند که یک عمر اشتباه می کردند، یکی از اقوام نزدیک ما از وقتی دیپلم گرفت تا رفت دانشگاه و سربازی و سر کار، خلاصه تا 30 سالگی به قول خودش هر شب خواب آمریکا را میدید و تنها آرزوش این بود که بتونه بیاد آمریکا، وقتی رسید اینجا متوجه شد صدای دهل از دور خوش است...
برگشت به مملکت خودش با حسرت اینکه 12 سال از زندگیش رو در آرزوی سراب گذرونده.
آدمم هم هیچ وقت نمی تونه مملکتش رو فراموش کنه
پاسخ
تشکر کنندگان: rasarasa ، frozen mind ، jordanir ، farshadsh

دوستان مهاجرت به هر کجای دنیا تا یکی دوسال اولش واقعا شبیه کابوس هست و اینقدر این کابوس تحملش گاهی سخت میشود که اگر به بهشت هم مهاجرت کنید تا جا بیفتید زندگی مثل جهنم خواهد بود .

آمریکا به هیچ وجه سراب نیست ، دهل تو خالی هم نیست . این کشور چیزهای خوبی نسبت به بقیه کشورهای دنیا دارد که به مرور میفهمید. روزهای اول به دلیل فشار روحی و تغییر شرایط و ناسازگار بودن محیط همه چیز رنج آور است ولی کافیست که از کردۀ خود پشیمان نشوید و دوام بیاورید .

جا افتادن در کشور جدید برای هر کسی بسته به تواناییها ، فاکتورهای شخصیتی و روحیات و خواسته هایش زمان متفاوتی طول میکشد . برای خود من یکسال و نیم طول کشید تا بفهمم میخواهم چه کاری کنم . برای همسرم با اینکه زود کار پیدا کرد تازه بعد از دوسال و نیم این اتفاق دارد می افتد . هیچکدام از دوستان و آشنایانم زودتر از یکسال به نتیجه نرسیدند که در محیط جدید چه کار باید بکنند . ولی متاسفانه همۀ ما از جمله خود من عجله داریم ، زود نا امید میشویم .

در نظر داشته باشید که ما مهاجرها دقیقا مثل یک بچۀ یکی دوساله هستیم که حتی حرف زدن هم بلد نیست و والدینش او را رها کرده اند تا در محیط جدید روی پای خودش بایستد . ما به اندازۀ همان کودک زجر میکشیم ولی بلاخره بزرگ میشویم و زندگی روزهای خوشش را به ما نشان خواهد داد.

دوستان ایران و آمریکا غیر قابل مقایسه هستند . اگر ایران به اندازۀ امریکا خوب بود به هیچ وجه اینقدر درگیر انواع مشکلات سیاسی اقتصادی اجتماعی نبود و اینقدر جایگاه پایینی در دنیا نداشت ،همه چیز حکومت نیست ، در نظر داشته باشید که از ماست که برماست. واقعیتها را ببینید احساسی به قضایا نگاه نکنید . مهاجرت به هر کشور پیشرفته ای یک شانس بزرگ است برای ما جهان سومیها . فکر برگشت به نظر من منطقی نیست فقط یک تصمیم احساسیست که آینده ای هم در آن نمیبینم . اگر کشورمان ایده ال مان بود که بیمار نبودیم مهاجرت کنیم . حالا که این شانس را دارید که در محیط بهتری نفس بکشید این شانس را از خودتان نگیرید.از آن هم مهمتر به فکر فرزندانتان باشید (چه متاهل و چه مجرد) و لطف بزرگی که باخریدن مشقات این مهاجرت در حقشان کرده اید.

دوستان پیدا کردن راه زندگی در دنیای ناشناختۀ جدید خیلی مشکل است ولی به خودتان بباورانید که شما میتوانید و از پس یتیمی خود در سن دوسالگی برخواهید آمد . و آن وقت است که 20 سال دیگر به گذشته که مینگرید از اینکه دوام آوردید راضی خواهید بود .
تمام حرف من این است : دوام بیاورید. دوام بیاورید . دوام بیاورید.
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
(2012-04-06 ساعت 03:20)rbadboy85 نوشته:  
(2012-04-06 ساعت 02:57)sunset نوشته:  این داستانیه که تا ابد تکرار میشه. کسی که نیومده آرزوی اونطرف رو داره و کسی که اومده میخواد برگرده، معلومه یکجای کار میلنگه یا چند جای کار. اگر بدونی چقدر بر من در مدت سخت گذشته، کمی بهم حق میدادی. روزی صد بار به خودم لعنت میفرستم. من به دنبال فرصت ها اومدم اما میبینم فرصتی که نیست هیچ همونی هم که در ایران داشتم رو هم از دست میدم. اما با این حال مقاومت میکنم و تمام تلاشم رو میکنم که شکست نخورم. مشکل فقط دلتنگی نیست وقتی آدم راه موفقیت رو طی کنه با دلتنگی کنار میاد، اما وقتی مجبوری توی خونه پشت کامپیوتر بشینی و از صبح تا شب دنبال شغل بگردی و در نهایت بی نتیجه به خواب بری تمام غمها بهت حمله میکنن. کسی که در ایران موقعیتی نداشته و حالا اومده اینجا بدنبال فرصت از صفر شروع کردن براش مشکلی نیست. اما اونی که اینقدر براش فرصت شغلی در ایران مهیا بود که برای کارفرما ناز میکرد، از زیر صفر شروع کردن رنجش میده مضاف بر اینکه با کلی آرزو اومده اینطرف. شغل تازه یک مرحله مهم که باید ازش عبور کنی، بعد از عبور تازه با زندگی آمریکایی روبرو میشی که من هنوز تجربش نکردم اما از نزدیک که میبینم، مدینه فاضله ای نمیبینم. بنظرم مهاجرت بدون خانواده و بالای 20 سال سن داشتن چیزی جز حسرت در آینده برای آدم نداره، صحبت رو کوتاه میکنم.
یا حق
من کاملا شرایط شما رو درک میکنم، منم مثل شما خیلی به ایران فکر میکنم، خیلی زیاد، توی این سه ماه کابوس گذشته برام، اونم توی این سن نزدیک 30، در هر صورت من به شما پیشنهاد میکنم هر کاری برات پیش آمد برو، حتی تمیز کردن زمین، کاری که خود من دارم میکنم، شب ها کار میکنم، صبح ها درس میخوانم که بتونم مدرکم رو زودتر بگیرم و شب ها هم بعد از اینکه برگشتم و دیگه نه حوصله کاری دارم و نه انرژی درس خواندن، میگردم دنبال کار، با اینکه از نظر مالی اصلا نیازی به کار کردن ندارم و از هفته دوم که آمدم تمام خرج هام رو دارم از کارم میدم و باعث شده که نه وقت فکر کردن داشته باشم نه فرصت دلتنگی.
پیشنهاد میکنم هر شغلی میتونی برو تا سرگرم شی. خدا را شکر پل های پشت سرم همه هستند و اگر دیدم نتونستم پا بگیرم بر میگردم.

(2012-04-06 ساعت 03:12)shahyad نوشته:  شما اگه موقعیت شغلیتون تو ایران خوب بود یا پیشنهاد کاری زیاد داشتید پس چرا ایرانو ول کردید؟ چرا قبلش تحقیق نکردید؟ چرا این احتمالاتو قبلش ندادید؟ نظر من اینه حالا که رفتید اونجا باید مقاومت کنید و تا اخرش برید و اگه من جای شما بودم دیگه تو این مرحله و شرایط اصلا به ایران فکر نمی کردم و ایرانو واسه همیشه فراموش میکردم تا بتونم موفق بشم و روی پای خودم بایستم

انسان مثل آب میمونه، با اینکه زلال و پاک هست ولی اگر یکجا بمونه میگنده، میشه مرداب، آدم باید بره همه جای دنیا رو اگر امکانش رو داشت ببینه و هرجا موفق بود بمونه، به تحقیق و اینها هم ربط نداره، آمریکا از نظر خیلی ها مساوی هست با خوشبختی، ولی وقتی میان از نزدیک میبینند متوجه می شوند که یک عمر اشتباه می کردند، یکی از اقوام نزدیک ما از وقتی دیپلم گرفت تا رفت دانشگاه و سربازی و سر کار، خلاصه تا 30 سالگی به قول خودش هر شب خواب آمریکا را میدید و تنها آرزوش این بود که بتونه بیاد آمریکا، وقتی رسید اینجا متوجه شد صدای دهل از دور خوش است...
برگشت به مملکت خودش با حسرت اینکه 12 سال از زندگیش رو در آرزوی سراب گذرونده.
آدمم هم هیچ وقت نمی تونه مملکتش رو فراموش کنه
شما به اندازه سنتون در ایران بودید ایا به جایی رسیدید؟ اگه رسیده بودید پس چرا مهاجرت کردید اگه بحث دیدنه می تونستید کشورهای اطراف ایرانو بدون هیچ سختی و دردسری وحتی بدون ویزا ببینید نه اینکه این همه هزینه و استرس برای ویزای امریکا داشته باشید فقط به صرفه دیدن ادم گه بخواد میتونه خیلی چیزا رو فراموش کنه امریکا خیلی چیزها داره که تو ایران نیست و مقایسه این 2 کاملا اشتباست ودر اخر این نهایت ناسپاسی و ناشکریست از لطفی که خدا بهتون کرده ولی به نظر من طبیعیه ما ایرانیها تا وقتی چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم وقتی از دست دادیم تازه می فهمیم چی رو از دست دادیم
پاسخ
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، metaarash ، mavarfan ، smmyp
(2012-04-06 ساعت 11:18)shahyad نوشته:  شما به اندازه سنتون در ایران بودید ایا به جایی رسیدید؟ اگه رسیده بودید پس چرا مهاجرت کردید اگه بحث دیدنه می تونستید کشورهای اطراف ایرانو بدون هیچ سختی و دردسری وحتی بدون ویزا ببینید نه اینکه این همه هزینه و استرس برای ویزای امریکا داشته باشید فقط به صرفه دیدن ادم گه بخواد میتونه خیلی چیزا رو فراموش کنه امریکا خیلی چیزها داره که تو ایران نیست و مقایسه این 2 کاملا اشتباست ودر اخر این نهایت ناسپاسی و ناشکریست از لطفی که خدا بهتون کرده ولی به نظر من طبیعیه ما ایرانیها تا وقتی چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم وقتی از دست دادیم تازه می فهمیم چی رو از دست دادیم

بله رسیدم، مهاجرت اختیاری هست نه اجباری که کسی انسان را بازخواست کند چرا مهاجرت کردی!
شما آیا الان در آمریکا ساکن هستید؟
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، rasarasa ، farshadsh
(2012-04-06 ساعت 01:47)sunset نوشته:  امیدوارم همینجور که میگین باشه من که روزگار سختی رو دور از وطن میگذرونم. بشدت دلم میخواد برگردم ایران، به موندن در آمریکا بصورت موقت نگاه میکنم. نمیدونم تا کی دوام بیارم.

دوست عزیزم سلام
باید خدمتتون عرض کنم این شرایطی که شما داشتید من هم داشتم منتهی نه در یک کشور غریبه(البته الان باید بهش به چشم وطن نگاه کنی!) بلکه در وطنم ایران در دوران دانشجویی! در شهری درس میخوندم کهخیلی کوچیک و ابتدایی بود و منی که توی کلان شهر تهران بودماونجااحساس دلتنگی میکردم. کلاسهام5شنبه و جمعه بود توی این دو روز عذااااااااااب میکشیدم و تا کلاسم تموم میشد ساکم رو میبستم و شب راه میوفتادم تا صبح تهران باشم و چهارشنبه همون هفته دوباره راه میوفتادم به سمت اون شهر برعکس!!!!
چنان غم و غصه ای وجودم رو میگرفت که انگار توی غربت هستم!!! یه کشور خارجی!
دیگه چه برسه به شمایی که الان 12هزار کیلومتر فاصله هوایی و حدود 14 ساعت فاصله زمانی با زادگاهت داری!
من به شما میگم: به این رویداد به عنوان یک اتفاق میمون نگاه کن و خودت رو برای اتفاقات بزرگ م خوووووب آماده کن. از قدیم میگن بعد از شب سیاه سحر و روشنایی است. شما دوستان مهاجرتسرایی رو نگاه کن! امکان نداره هیچکدومشون بگن ماروزهای اول خوشحال بودیم و غم نداشتیم. شما به مرور به جامعه عادت میکنی، اگه زبانت ضعیفه قوی میشه، دوستان جدیدپیدا میکنی و تفریح میکنی، به زودی کار پیدا خواهی کرد و اونوقت هست که وقت لذت بردن از زندگیت خواهی بود!
بهت توصیه میکنم این روبا خودت همیشه تکرار کنی: من اومدم که بمونم و پیشرفت کنم نیومدم که ببازم و شکست خورده به ایران برگردم!
پس برای پیروز شدن باید جنگید و این جنگیدن مستلزم سختی هایی هست.
من به شما قول میدم به زودی مثل بقیه دوستان لذت های زندگی آزاد رو خواهی چشید و روزی میشه که وقتی این پست های خودترو میخونی دلت برای تنگ شدن برای ایران تنگ میشه!!
اما کارهایی که میتونی بکنی تا کمتر دلتنگ بشی!
خودت رو سرگرم کن، سعی کن همه سرگرمی های اونجا رو امتحان کنی،شب به دیسکو برو و یکمی خوش بگذرون، از هیچ شادی کردنی دریغ نکن، دوست پیدا کن،ازپیداکردن هیچ شغلی فرو گذار نکن، تجربه کسب کن، شهر رو ببین، زبانت رو قوی کن، با مردم حرف بزن (آمریکایی ها مثل خودمونناز خارجی ها خوششون میاد ولهجه انگلیسی شما براشون جالبه) و .....
خدا رو هم فراموش نکن

کاش یکروزی میشد که من برم و دلم تنگ بشه و یکی بیاد منو دلداری بده!!!
به آرزوم میرسم، شک ندارم Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، rasarasa ، hoda2012 ، wushu kung fu ، smmyp ، rs232 ، nahid.t ، ensan ، farshadsh ، hamed shayan ، Sam2014 ، amin_j ، lighthouse ، aram_hpanahi
من واقعاً نمی فهمم افرادی که می گن ایرانو فراموش کن و با فرهنگ اینجا جور شو...واسه چی می ری ایران و اینا... چقدر دارن راست می گن و خودشون دلشون تنگ نشده؟
پاسخ
تشکر کنندگان: zaherbin ، كاميلا ، rs232 ، farshadsh
سلام به همه
راستش من این سایتو خیلی وقته می خونم حدودا 1 سال و واقعا چیزای زیادی ازش یاد گرفتم و از همه ممنونم.
اجازه بدید یه کم راجع به خودم بگم ؛ من الان حدود یکسالی هست برای ویزای کار اقدام کردم گرافیست هستم و اگر ویزام به امید خدا درست بشه اونجا هیچ مشکلی نخواهم داشت نه از بابت جا, نه حقوق, نه خیلی زبان ( چون به دلیل سفرایی که داشتم یه کم ترسم ریخته واقعا سفر خیلی به تقویت زبان کمک می کنه ) چون یه اسپانسر خیلی خوب و حامی دارم .
تنها مشکلی که این روزها دارم و داره خیلی اذیتم می کنه و میام اینجا نظرات دوستان و می خونم که یه قوت قلبی پیدا کنم قضیه تنهاییه...راستش من اوایل فکر می کردم آدمی هستم که وابسته به کسی نیستم و می تونم راحت با شرایط کنار بیام اما مسافرتایی که به خارج از ایران داشتم به من فهموند آدم فوق العاده احساسی هستم . هر چی به زمان گرفتن ویزا نزدیکتر می شم بیشتر می ترسم و بعضی وقتها آرزو می کنم درست نشه,
من این حس تنهایی در ابعاد کوچکتر حس کردم اما اون موقع امیدواری یک هفته دیگه بر می گردی اما آمریکا چی ؟ حداقل سه ماه باید بمونی ...
خلاصه اینا چیزایی که بهش فکر می کنم , این روزا هر جا میرم کوچه, مغازه, خونه مامان بزرگ خلاصه هر جا همش با خودم می گم خوب نگاه کن, از بودن با کسایی که دوستشون داری لذت ببر دیگه از این فرصتا در آینده پیدا نمی کنی , البته هیجان رفتن و تجربه یه زندگی جدید و هم دارم اما خوب اینا همه کنار هم هستند... ببخشید طولانی شد...فقط یه خواهش , از کسانی که با ویزای کار رفتن آمریکا اگر کسی اینجا هست لطفا به من بگه من یه سری سوال دارم...ممنون
پاسخ
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، rs232 ، smmyp ، rasarasa ، LINDA1376 ، farshadsh ، American Darlin
خوبی ویزای کاری این است که آدم در زمان ورود به امریکا خیالش راحت است که کار و درآمد دارد. ولی ویزای کاری به مرور زمان مشکل دار می شود و شما فقط مجبورید برای همان کارفرما کار کنید و هر سه سال یک بار دوباره مراحل تمدید ویزا را بگذرانید که بسیار دلهره آور است. آقاب حمید میزوری نجف آبادی بهترین کسی است که در این زمینه تجربه دارد و اگر نوشته های او را بخوانید متوجه می شوید که پس از گذشت سالها هنوز درگیر گرفتن گرین کارت است. ولی خوشبختانه کار ایشان پس از گذشت سالها در حال درست شدن است و یا درست شده است.
ولی خوبی گرین کارت این است که اقامت شما وابسته به یک کارفرما نیست ولی در عوض شروع آن و پیدا کردن کار بسیار مشکل, دلهره آور و ناامید کننده است. باید ماه ها در خانه بنشینید و فرم پر کنید و منتظر باشید تا بلکه یک بیل از آسمان فرو بیافتد و به سر کسی بخورد تا به شما زنگ بزند و شما را برای مصاحبه دعوت کند. بعد هم باید آنقدر به کار تسلط داشته باشید تا آن طرف شما را به ده ها داوطلب دیگر ترجیح دهد. معمولا این کار آنقدر مشکل و طولانی است که من خودم بعضی وقت ها فکر می کنم شانس در آن نقش زیادی دارد.
حتما خاطرات من را خوانده اید و می دانید که اگر فقط یک هفته دیگر کار پیدا کردن من طول می کشید به ایران بر می گشتم چون نه توان مالی ماندن را داشتم و نه از نظر روانی دیگر طاقت می آوردم که در خانه بنشینم و هی برای این و آن رزومه بفرستم. شاید در آن مدت برای تک تک کمپانی های امریکا رزومه فرستادم و دریغ از یک جواب یا تلفن. اولین تلفنی که به من شد در رابطه با تکنسینی بود که برای مصاحبه دعوت شدم و آنقدر سنگ تمام گذاشتم که کارفرما فکر کرد نه تنها بهترین گزینه در میان داوطلبان هستم بلکه بهترین گزینه در تمام طول عمرش هستم و دیگر همچون خری چون من نخواهد یافت که با آن مبلغ کم چنین کارهایی را برایش انجام دهم.
اینجا است که اگر کسی از من بپرسد شانس چقدر در این ماجرا نقش دارد می گویم خیلی زیاد ولی اگر شانس حتی یک بار هم در خانه ما را زد باید چنان مچ دست او را بچسبیم که نتواند از دستمان فرار کند و اینجا است که مهارت و تحصیلات و زبان و تمام هنرهای تجسمی و تخصصی به کار آدم می آید.
وقتی که کار پیدا کردید تازه خیالتان از بابت پرداخت مخارج اولیه راحت می شود و تازه چشمتان باز می شود تا چیزهای دیگر را هم ببینید و بفهمید که آیا خوشتان می آید یا نه. من تا قبل از پیدا کردن کار به هیچ چیزی جز رزومه فرستادن فکر نمی کردم و هر چه من را به جنگل و سینما و جاهای زیبا و مهمانی می بردند همه را به شکل کارفرمایی می دیدم که ممکن است به دنبال یک نفر مثل من می گردند و من باید رزومه خودم را برایش بفرستم. انگار که بدون داشتن کار خوشی بر من حرام بود. البته شرایط روحی من هم طوری بود که با اینکه کارم در ایران نسبتا خوب بود و مشکلی نداشتم به خاطر حرف مردم و اینکه بگویند دیدی هی به تو می گفتیم و گوش نمی کردی اصلا دلم نمی خواست برگردم تا حرف نگفته مردم در گلویشان خشک شود. وقتی می گویم مردم منظورم غریبه نیست بلکه منظورم همین فامیل درجه اول و دوم است که هی انگشت در دماغ آدم می کنند.
ولی با همه اینها به نظر من هر کسی که موقعیتی برای آمدن به امریکا دارد حتما باید شانس خودش را امتحان کند. هیچ کسی نمی داند در آینده او چه اتفاقی می افتد و ممکن است یک نفر که اصلا امیدی به او نیست موفق شود و یک نفر هم که خیلی از هر نظر مساعد است موفق نشود و برگردد. ولی شما همیشه باید مثبت اندیش باشید و فکر کنید که اگر بشود چه می شود!
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
ولی شما همیشه باید مثبت اندیش باشید و فکر کنید که اگر بشود چه می شود! rs232

چه می شود؟؟؟ من واقعا تو همین موندم که آیا واقعا چیزی می شود, می خوام بدونم چی بدست میارم چه چیزایی از دست می دم من همه نوشته های شما رو خوندم حتی سایت شما که فیلتر هم شده , توی نوشته های همه یه حس دلتنگی وجود داره همه انگار دوست دارن ایران باشن اما آمریکا یه چیزی داره که همه می مونن و هر سختی و تحمل می کنن, فکر کنم یه حس آرامشه...
کسایی و دیدم که از خودشون می پرسن آیا ارزششو داره یا داشت؟ من هم پرسیدم اما واقعا نمیشه به این سوال جواب داد حتی اگه با خودت هم صادق باشی هیچ جوابی نداره ... من ایران و دوست دارم و فکر می کنم به اون سیاهی هم که گفته میشه نیست اگر هم باشه یه چیزایی اینجا داری که اون همه سیاهی به چشمت نمی یاد... من یه سوال دارم از همه دوستان :
آیا اگه توی ایران وضعیت درست بشه همه چی سر جای خودش قرار بگیره و نظم حاکم بشه بر می گردید, بیایید صادق باشید اونجا رها می کنید بیایید ایران زندگی کنید آیا یکبار دیگه مهاجرت می کنید به وطن؟
پاسخ
تشکر کنندگان: smmyp ، zaherbin ، rasarasa ، rs232 ، storagemeter ، SH1A2R3 ، LINDA1376 ، farshadsh
چیوا جان, این که در ایران همه چیز درست شود و سر جای خودش قرار بگیرد و نظم حاکم شود بیشتر شبیه نظریه های فیزیک کوانتوم است که مثلا می گوید اگر یک اپسیلون اختلاف فاز در سیکل زمانی ایجاد شود بی نهایت دنیای موازی ایجاد می شود و یک نفر می تواند در یک لحظه در مکان های مختلف باشد. از نظر تئوری این مسئله کاملا درست است ولی پیاده کردن این تئوری مستلزم صدها سال دانش و سرمایه و اراده انسان است که احتمالا به عمر ما قد نمی دهد. ولی به هر حال اگر در ایران چنین اتفاقی بیفتد و این تئوری عملی شود و حتی فقط نصف همه چیز در سر جای خودش قرار بگیرد نه تنها من به آنجا بر می گردم بلکه احتمالا بسیاری از مردم کشورهای دیگر جهان هم در پی گرفتن ویزا و اقامت و مهاجرت به ایران خواهند بود.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: storagemeter ، اليزا ، ParsTrader ، leilit ، SH1A2R3 ، sib 24 ، rasarasa ، mavarfan ، sezar ، el333 ، pr.kia ، farshad_sh ، nora ، sahar2311 ، hamed shayan ، Sam2014 ، ziba62ka ، golia
دوستانی که توی این تاپیک مینویسید بدانید و آگاه باشید که شما یکی از معدود ایرانی های با شهامت و شجاع هستید.
و بدانید و آگاه باشید که یکی از پربارترین تاپیک های مهاجرسرا این تاپیک هستش. پس لطفا باز هم با شهامت تمامی یافته های خودتون را صادقانه بنویسید و به تک و توک نظرهای مخالف را نادیده بگیرید و بگذارید به پای تصوری ناآگاهانه از خارج از کشور.
لطفا در مورد مسایل مربوط به کار منظورم عوارض مربوط به آن بیشتر بنویسید.
RS232 جان مثالت بسیار جالب بود. میگمUSB3 اومده تو نمیخوای تغییر پورت یا پروتوکل بدی؟
پاسخ
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، rs232 ، rasarasa ، كاميلا ، golia
در اینکه در اروپا استاندارد های زندگی به مراتب بالاتر هستش شکی نیست
شما کشور نروژ رو مدنظر قرار بدید
به مراتب از آمریکا زیبا تر و با امکانات تره ، مدرن تر هم هست
از مقایسه تاکسی ها شون می تونید به حرف من پی ببرید

ولی بعضی از همین نروژی ها برای آمریکا سر و دست میشکنند

شما باید جمعیت رو هم در نظر بگیرید.

مثال بارزش اینه، وقتی شما اولین سفر خارجی تون به ترکیه باشه و دومین سفرتون به دبی باشه ! از سفر به دبی به اندازه ای که انتظار داشتید لذت نمی برید ، چون توقع شما با سفر به ترکیه از کشور های خارجی بالا رفته
پاسخ
تشکر کنندگان: كاميلا ، SH1A2R3 ، mohammad.maleki ، emrah66 ، mehdi47 ، hamedrouhi
دوستان گل مهاجرسرایی خواهشا این نظر رو بخونین زیاده ولی خواهشا بخونین اگه قبول نکردین علتش رو بنویسین:
ببینید عزیزان من حدود 2 ساعتی میشه که کل نظریات رو خوندم چه عزیزانی که رفته اند و چه عزیزانی که مونده اند و قصد رفتن دارند واین رو قبل هر چیزی اضافه کنم که من اگه بخوام کامل نظر بدم چند صفحه میشه ولی میخوام کلی بنویسم که اگر کسانی که میخواد بره آمریکا و یا هر کجایی از این زمین خدای بزرگ ساکن بشه و بمونه 100000٪ اون زندگی رو که تو وطنش داشته امکان نداره که اونجا هم همون زندگی با همون راحتی رو داشته باشه و اگر کسی هم بگه که اینطوری نیست کاملا در اشتباه هست اجازه بدین چند تا مثال بزنم :
1- آیا بچه شیر خواری که هیچی از دنیا نمیدونه و فقط زمان گرسنگی منتظر شیر خوردنه و وقتی مادرش میدونه که بچه شیر میخواد و به عمد به اون شیر نده بنابراین به غیر از کلی عوارض که بوجود میاد این بچه بعد بزرگ شدن به مادرش با چشم دشمنی جانی نگاه میکنه که دومی نداره آیا اینطور نیست ؟؟؟؟
2- یادتونه وقتی بچه بودیم تو مدرسه که واکسن میزدن نفر قبلی ما که بهش واکسن میزدن وقتی میدیدمش چه حالی بهمون دست میداد و به کسی که واکسن میزد با چه دیدگاهی بهش نگاه میکردیم و حتی گاهی اوقات میخواستیم آمپولو بگیریم و بکنیم تو صورتش و به چشم دشمن بهش نگاه میکردیم آیا اینطور نیست؟؟؟
و...... که میلون ها مثال وجود داره که خودتون بهتر از من میدونین و شاید هم الان که اینارو خوندین بگین ای بابا این شیرین عقل کیه دیگه !!!!!! ولی خوندن رو ادامه بدین >>>>>> منظور من از این مثال ها میدونین چیه کسانی که رفتن و الان دور از وطنن ولی شغل مناسب با درآمد بالا و کیف و شادی های آنچنانی دارند و به زبون جایی که هستند مثلا همون آمریکا تسلط کامل هم نداشته باشن آمریکا واسشون بهشته ولی بازم دلشون به مامانشون تنگ میشه !!!!!!1 به خداوند یکتا قسم همون شخص اگه بگه آمریکا اله هست اینطوری اونطوریه کلا آدم رو بدبخت میکنه و از این جور مزخرفات اگه بیاد ایران و یک هفته بیشتر بمونه بسشه و مثل اینکه چند سال تو ایران مونده و باید بره ولی اگه یک هفته و 20 دقیقه اضافه بمونه بخدا قسم تو اون 20 دقیقه دیگه ا ی ر ا ن بهش جهنمی بیش نیست ولی وقتی رفت بازم دلش تنگ میشه که چرا نمیتونه یکم از ایران رو ببره و با خودش بیاره آمریکا و یا چندتا کپی برابر اصل از پدر و مادرش بیاره با خودش ---- پس قبول کنین که مشکل عمده ما ایرانیها عواطف هست و اسیر عاطفه های کشکی . ولی کسی که اومده آمریکا ولی در چند مدت نه کار حسابی نه زبان درست حسابی میتونه حرف بزنه و انتظارات هم که واویلا مثلا منتظره که اوباما خودش بیاد و ایشون رو ببره با خودش نگه داره و ..... نه عزیز من اینطور نیست قبل رفتن همه چیز رو فکر کن و خیال نکن که وقتی اومدی دیگه وارد بهشت شدی و دیگه همه چیز مهیا و بسم الله و اگه نتونی به اون انتظاراتی که داشتی برسی آمریکا همون میشه که تو مثال های بالا گفتم (( دشمن جانی که دومی نداره!!!!!!!)) البته همه اون چیزایی که فکر میکردی اونجا هست و بالاتر و بهتراش هم هست ولی ولی ولی ولی .... عزیز جان مگه چه خبره 3 ماهه اومدی میخوای همه چیز ok باشه و کسی که میخواد بره و کلی زحمت کشیده واسه زبان و.... و کاملا آماده مهاجرت هست میاد پیش این شخص و ایشون که چند ماهی آمریکا تشریف داشتن و به هیچی دست نیافتن میان کلی انرژی مثبت میدن !!!!! وااااااای ببین آمریکا میخوای بری -- پدر مادرتو ول کنی --- ایرانو ول کنی -- شمال و ول کنی -- تهران و نبینی ووووووو... تو نظر اون بدبخت که هزارتا امید آرزو داره از آمریکا یه هیولایی درست میکنه که دندوناش تیز و چشاش پر خون هر لحظه آماده بلعیدنه!!! آخه عزیزان چرا این نظرات منفی رو میاین اینجا مینویسین یعنی تو این مدت که تو آمریکا بودین 1 اپسیلون هم خوشی نکردین و لذت نبردین ......!
اگه بعضی ها فرصت قبول شدن رو از ما نگیرن به لطف خدا 2013
پاسخ
تشکر کنندگان: masih sh ، afshin4749 ، mitme
پنجه گربه رو دیدین چقدر نرم و ملوس و بامزه س؟ از نزدیک هم که نگاه کنی بازم متوجه نمیشی چه چنگال های تیزی توش مخفی شده! حالا این حکایت ینگه دنیاست ...
[en] PD: Jan. 6, 2001
Visa: July 2012
F4
[/en]
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان