کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
اندر وصف خوبیهای آمریکا
(2011-07-29 ساعت 15:12)frozen mind نوشته:  
(2011-07-29 ساعت 11:23)soheilbadami نوشته:  فکر کنم 2 تا خوبی دیگش نبود کاروان عروس ! و همچنین بیزنس ظروف کرایه است !
راستی کسی این 2 پدیده رو دیده جایی ؟

جدي ميگي؟ همين دوتا خوبيش كافيه تا عبد و عبيد ولايت كفر بشم! از دست اين كاروانهاي احمقانه عروسي خيلي شكارم. يواشكي بهتون ميگم: تو عروسي خودم گاز ماشينو گرفتم و كاروانو جا گذاشتم!!! البته فكر نكنين خيلي عجول بودم، بلكه از همراهي با كاروان احمقانه نفرت داشتم.

دوست عزیز اتفاقا من اکثرا سر چهارراه مکث میکردم که این کاروان به قول شما احمقانه به ماشین ما برسند، اینها اکثرا از دوستان و نزدیکان من و همسرم بودند که به احترام ما در مراسم عروسی ما شرکت کرده بودند و با بدرقه ما خود را در شادی ما سهیم میدانستند
شاد و تندرست باشید
شماره کیس: *****ANK20058
کنسولگری: آنکارا
نوع ویزا: خانوادگی F3
تاریخ مصاحبه: January 2012
تاریخ دریافت کلیرنس: March 2012
تاریخ دریافت ویزا:
تاریخ ورود به امریکا:
تعداد افراد: 3

در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک، بزرگ شد در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است !!!
پاسخ
تشکر کنندگان: MAHDI2012 ، frozen mind ، Tomas ، kamali2025
(2012-03-28 ساعت 16:14)kourosh2011 نوشته:  دوست عزیز اتفاقا من اکثرا سر چهارراه مکث میکردم که این کاروان به قول شما احمقانه به ماشین ما برسند، اینها اکثرا از دوستان و نزدیکان من و همسرم بودند که به احترام ما در مراسم عروسی ما شرکت کرده بودند و با بدرقه ما خود را در شادی ما سهیم میدانستند
شاد و تندرست باشید

ممنونم که بعد از مدتها نظر دادین.
کاروان به خودی خود احمقانه نیست، بلکه رفتاری که همون فامیلها و دوستان و نزدیکان در این کاروانها نشون میدن احمقانه س. مثلا در اتوبانی که برای سرعت بالا ساخته شده با سرعت 30 کیلومتر در ساعت رفتن یا حتی توقف کردن برای رقص و شادی و راه را بند آوردن و ترافیک را کند و سنگین کردن، احمقانه ترین رفتار و مردم آزارترین رفتار همین نزدیکان و آشنایان هستش.
[en] PD: Jan. 6, 2001
Visa: July 2012
F4
[/en]
پاسخ
(2011-07-29 ساعت 23:08)Ehaqiqi نوشته:  
(2010-06-17 ساعت 12:40)soroush2031 نوشته:  
(2010-06-10 ساعت 13:15)rasarasa نوشته:  

تصور کن من یه پیرمرد پول پرست اصفهونی هستم که تو امریکا زندگی میکنم .میدونی بهت چی میگم:
میگم: تو به من داری میگوی پولاما بدم به تو که بری تفریح؟خجالتم خب چیزیه .دختریه چش سفیدی پول حروم کن.این پولا از بالش من تکون نیمیخورد چون این پولارو گذاشتم تو بیزینس گز و پولکی سرمایه گذاری کنم .برو بیبینم

آقا من هم اصفهاني هستم و به اصالتم افتخار ميكنم.اگه ميخواي جلب توجه كني برو يه راه ديگه پيدا كن لازم نيست به كسي يا قوميتي جسارت كني.
البته فكر نميكنم شما اصالت اصفهاني داشته باشي چون يه اصفهاني اصيل فهيم تر از اين حرفهاست!!!!!!!!
همشهری عزیز به دل نگیر.مهم نیست.همه مدیریت اقتصادی اصفانیا را تقدیر می کنند.سال خوبی داشته باشی
===================
دوست عزیز، یه نگاهی به تاریخ اون پستها بنداز! Big Grin
ارادتمند شما، Frozen Mind
شماره کیس : 2012AS000200XX
کنسولگری: ANK
مصاحبه : 2012 /FEB دریافت آبی
دریافت کلیرنس:26 SٍEP با ستاره
دریافت وبزا: SEP 28
ورود به آمریکا : 2013/March






پاسخ
تشکر کنندگان: mavarfan ، frozen mind ، armanbala ، New York ، mohammad.maleki ، cmbt ، bakhshandehgy ، Tomas
با درود به همه دوستان دور از وطن و همه کسانی که در فکر مهاجرت هستند.
از بس که بعضی از دوستان دور از وطن، فقط از سختی‌ها و مشكلات و ناهماهنگ شدن با جامعه جدیدِ بعد از مهاجرت نوشته‌اند و همواره انرژی منفی در این فروم پخش کرده‌اند، من هم به فکرم رسید که کمی انرژی مثبت اینجا به دوستان بدهم!!
من در این تاپیک تلاش می‌کنم که واقعیت جریان مهاجرت، البته آنچه که خودم تجربه کرده‌ام را بنویسم. و خوشحال می‌شوم که دوستان هم تجربه‌های مثبت خود را بیان کنند.

یک خانمی، همین‌جا در مهاجرسرا یک تاپیکی راه انداخت به نام علایم بیماری مهاجرت و گفته که به هر ایرانی در آمریکا رسیده ، همه افسرده بودند و زانوی غم بغل کرده‌بودند و پشیمان از اینکه در آمریکا هستند. اولش دلم می‌خواست که پاسخی در همان تاپیک بگذارم، اما با راه انداختن این تاپیک، از دوستان موفق در مهاجرت هم می خواهم که آنها نیز تجربه‌های موفق‌شان را اینجا بازگو کنند، تا یک رقابتی هم باشه بین افسردگان و دل‌زندگان!! تا ببینیم که اشکال کار آنها کجاست!! من خودم هر از چندگاهی، مطلب جالبی در این باره به فکرم برسه، اینجا خواهم نوشت.

اندکی از خودم.
من ( مَرد ، مجرد ) ماه ژوین ۲۰۱۲ به آمریکا آمدم ، با برنده شدن در لاتاری گرین کارت. و پیش از آن ۱۰ سال در آلمان زندگی می‌کردم با ویزای دانشجویی و هر سال، و این آخری‌ها ، هر ترم باید ویزایم را تمدید می‌کردم. سختی مهاجرت را یک‌بار تجربه کرده‌ام و اینجا در آمریکا برای بار دوم دارم تجربه‌اش می‌کنم. با این تفاوت که از هنگامی که به آمریکا آمده‌ام سرشار از انرژی شده‌ام و با شور بیشتری زندگی می‌کنم. البته نه به خاطر که اینجا آمریکا است و همه یک تصورات الکی از آن دارند، ما اقشار آسیب‌پذیر که همش باید زحمت بکشیم ! در آلمان هم همین بود. بلکه اینجا احساس آزادی بیشتری می‌کنم.
من در آلمان بیشتر از ۱۹ ساعت در هفته اجازه کار کردن نداشتم، چون ویزای دانشجویی داشتم ، و با همان حقوق بخور و نمیر! هم خرج دانشگاه را می‌دادم و هم اجاره خونه و خورد و خوراک. و کار هم پیدا کرده بودم. البته در اوایل زندگی در آلمان کارهای جورواجوری انجام دادم، تا بالاخره یک کار درست و حسابی در دانشگاه گیر آوردم تا هنگام مهاجرت به آمریکا. اما خدا را شکر که در آمریکا حداقل اجازه کار دارم ، البته هنوز در رشته خودم یعنی مهندسی عمران، کاری پیدا نکرده‌ام، اما ناامید هم نیستم. یک ماه بعد از رسیدن به آمریکا، یه جایی کلاس زبان بود که از شانس من رایگان هم بود، و من تندی رفتم و نام نویسی کردم، و اکنون از وقتم اینجوری استفاده می‌کنم که زبان انگلیسیم را خوب کنم. تا می‌توانم تلویزیون تماشا می‌کنم ( البته نه سریال‌های مسخره ایرانی!!) بلکه کانال‌های آمریکا را تماشا می‌کنم که به یاد‌گیری زبانم کمک کنه.
در این ایالت ( کالیفرنیا ) که من فعلا دارم زندگی می‌کنم، من را خیلی یاد تهران خودمون، البته اون قدیم‌ها که هنوز انقدر تهران شلوغ نشده بود، می‌ندازه، چون آفتابش و گرماش مثل تهران هست و من هم که ۱۰ سال در آلمان از آفتاب دور بودم، دو‌چندان لذت می‌برم.

هفته پیش جای‌شما خالی، به یک همایش ایرانیان رفتم، یک سری از ایرانیان ، به ویژه تحصیل کردگان ، در اورنج کانتی ، هر ماه یک گرد‌هم آیی دارند. خیلی خوب بود، با چند تا دکتر و مهندس و وکیل هم آشنا شدم، که همه آدم‌های موفقی بودند و از زندگی کردن در آمریکا راضی هم بودند و غُر نمی‌زدند. البته با چندتاییشون که گپ زدم ، فهمیدم که چقدر زحمت کشیده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند. با چندتاشون هم شماره تلفن و ایمیل رد و بدل کردیم تا اگه کاری بود، به من خبر بدهند.

خدمت دوستانی که غم غربتشان گرفته، باید بگم که از وقتی که رفتم آنجا، باز شور و اشتیاقم بیشتر شده، گرچه با دوستان قدیمیم در ایران ارتباطم کم شده، در برابرش، اینجا دنبال دوستان جدید می‌گردم. اگه خانه می‌ماندم، احتمالا، من هم دِپرِس می‌شدم.

تا پست بعدی،،،،
2012AS35xxx
مصاحبه در اوایل ماه می ۲۰۱۲ در فرانکفورت
ورود به آمریکا، اواخر ماه می همان سال Big Grin
۲۰ روز بعدش هم گرین کارت Wink
تجربه‌های من در اینجا و آنجا
کار هر بز نیست خرمن کوفتن ، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن !
پاسخ
منم دارم دو روز دیگه میام ولایت شما و بزودی تجربه خوب خودم رو در همین تاپیک میذارم Wink البته زیادم زود نه چون باید فعالیت زیادی بکنم در ابتدای امر!
من فکر میکنم هر جایی که بخوای بری نباید فکر کنی آسمون آبی‌تری داره فقط باید بدونی که شرایطت داره عوض میشه که این عوض شدن شرایط ممکنه خیلی خیلی بهتر باشه و بهت کمک کنه تا سریعتر به سمت چیزهایی که میخوای حرکت کنی.
فعلا دورو ورم شلوغه و کلی کار انجام نشده دارم اما فک میکنم تاپیک بسیار خوبی خواهد بود که امید واهی نداده و با دیدن موفقیت سایر هموطنان میشه ازشون ایده گرفت و با پشت‌گرمی بیشتری تلاش کرد.
ممنون بابت این فکر قشنگ
مصاحبه:6/28/12
مشاهده کلیرنس:8/8
تحویل پاسپورت به سفارت:8/13
دریافت ویزا:8/15
تاریخ رفتن:9/18
اپلای برای سیتیزن: 12/30/17 بصورت آنلاین https://www.uscis.gov/file-online/log-online-filing

مهمه که قبل از اومدن بدونی چیکار میکنی.

http://www.mohajersara.com/thread-4459.html
پاسخ
تشکر کنندگان: Shezem ، frz61 ، siralex ، rasarasa ، bakhshandehgy ، opayamani ، Tomas ، فرامرز مسیبیان
(2012-09-16 ساعت 09:57)j1970 نوشته:  منم دارم دو روز دیگه میام ولایت شما و بزودی تجربه خوب خودم رو در همین تاپیک میذارم Wink البته زیادم زود نه چون باید فعالیت زیادی بکنم در ابتدای امر!
من فکر میکنم هر جایی که بخوای بری نباید فکر کنی آسمون آبی‌تری داره فقط باید بدونی که شرایطت داره عوض میشه که این عوض شدن شرایط ممکنه خیلی خیلی بهتر باشه و بهت کمک کنه تا سریعتر به سمت چیزهایی که میخوای حرکت کنی.
فعلا دورو ورم شلوغه و کلی کار انجام نشده دارم اما فک میکنم تاپیک بسیار خوبی خواهد بود که امید واهی نداده و با دیدن موفقیت سایر هموطنان میشه ازشون ایده گرفت و با پشت‌گرمی بیشتری تلاش کرد.
ممنون بابت این فکر قشنگ

من به شدت منتظر خوندن تجارب شما هستم . و یادتون باشه شماهایی که تازه وارد کشور میشید چیزهایی رو میبینید و بیان میکنید که ما قدیمیترها دیگه به چشممون نمیاد بنابراین خواهشم اینه که هر چه زودتر بیاید و از چیزهای قشنگی که میبینید برامون بگید که هم ما قدیمیترها هم از کشف دوباره ش لذت ببریم و هم کسانیکه در راه مهاجرتند از اون آگاه بشن. ممنونم
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
یکی از خوبیهای امریکا صبور بودن اکثر ادمها هست در بیرون از محیط کاری البته ! یعنی هر چه در محیط کار ایشان به خاطر اون فست پیس تحت فشار هستن ( و اکثر اشتباهات و ناکارامدی بیشترشون به این خاطره) در بیرون واقعا صبورند.
مثالی که من دارم مربوط میشه به این همسایه بالایی که شامل 2 عدد خانم بالای میانسال هستن که همخانه و هر دو شاغل اند و از اونطرف این بچه کوچیک ما که زلزله ای بود برای خودش (حالا بهتر شده و از نحسی در امده) و این بچه اصولا کم خواب هست مثل خودم شایدم بدتر و عادت داشت که بیجهت ساعت 3 و 4 صبح بیدار میشد و منزل را روی سرش میگذاشت و خلاصه وضعیتی ! و ما بعد از تلاش زیاد که ایشون رو ساکت میکردیم تازه من متوجه میشدم که این بنده خدا بالایی هم بیدار شده و داره مثل روح سرگردان ! بالای سر ما رزه میره و من هر شب کلی شرمنده میشدم و عذاب وجدان داشت مرا خفه میکرد گرچه تقصیری هم نداشتم. بالاخره 1 روز دل رو به دریا زدم و گفتم بهتره که به روی خودمون بیاریم و 1 عذرخواهی بکنیم این بهتر از بی تفاوتی هست. بالاخره یک روز ایشان رو دم در غافلگیر کردیم (چون ادمها اینجا کمتر دیده میشن ) و به اتفاق عیال و ان تخم جن ! رفتیم جلو و با شرمندگی خودمون رو معرفی کردیم و گفتیم که همسایه پایینی هستیم و خلاصه 1 کم صحبت و ایشان هم به طرف ابراز محبت کردن و ما منتظر بودیم که به هوای ایران یک متلکی چیزی بشنویم ولی خبری نبود. بالاخره دلو به دریا زدم و گفتم که ما چه احساسی داریم و میخوایم عذر خواهی کنیم که ایشان با یک پاسخ گیج کننده و بسیار فلسفسی -رمانتیک ما رو غافلگیر کرد. " من فقط از این پایین صدای زندگی رو میشنوم !" من هیچ مشکلی ندارم .
فکر کنم اگر در مجتمع خودمون توی تهرون بودیم با ادمهایی که شاید 8 سال همسایه بودیم کلی متلک محترمانه میشنیدیم و خدا بداد میرسید اگر مستاجر بودیم که باید اثاث رو جمع میکردیم !

من 1 خوبی دیگه امریکا رو هم میگم و میرم : " مبل امریکایی " ! بله درسته با این بچه اگر مبل غیر امریکایی بود باید تا حالا 2 بار لااقل فنرهاش عوض میشد !
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
بنده در آمریکا در یک کالج خیلی معمولی درس میخوانم آن هم در مقطع فوق دیپلم . با اینکه سابقه درس خواندن در مقطع لیسانس و فوق لیسانس در اولین دانشگاه ایران( از نظر رنکینگ ) را دارم هر روز که میروم سر کلاس همین کالج فکستنی خودمان که نه بودجۀ خرید وسایل مورد نیازمان را دارد و نه حتی بودجۀ تشکیل هر کلاسی بیش از یکبار در سال و نه حتی رنکینگ بالایی دارد ، حیرت میکنم از اینهمه مفید بودن هر جلسه !
هر بار تکالیفم را انجام میدهم احساس میکنم چند سالی جوانتر میشوم از بس که ذوق مرگ میشوم از چیزهای جدیدی که یاد میگیرم . به روز بودن سیستم آموزشی در اینجا حیرت آور است . به جای تلف کردن وقت دانشجو برای یادگرفتن سیستمهای هندلی و غیر کاربردی ماقبل تاریخ ،و فوکوس روی بیسیکترین چیزها ، و قرقره کردن نسخ خطی مربوط به قرون وسطی ،به تو چیزی را آموزش میدهند که به روز است و به کارت میاید !

در اینجا معلمها بیشتر از شاگردها درس میخوانند و آماده سر کلاس میایند . واو به واو برنامه ای که اول ترم به دستت میدهند را هر جلسه اجرا میکنند و تا تو یک کتاب حداقل 300 صفحه ای را در طول سه ماه یادنگیری دست از سرت برنمیدارند . معلم تمام وقت در خدمت دانشجوست . ما دانشجویان همگی ایمیل و شماره تلفن معلمهایمان را داریم و حتی اگر از خانه از او سوالی بپرسیم او حتما در 24 ساعت آینده جوابمان را خواهد داد و با روی باز استقبال خواهد کرد. معلمهای همین کالج فکستنی همگی دکترا دارند آن هم از بهترین دانشگاههای آمریکا و به معنای واقعی کلمه استاد هستند .

درس خواندن در آمریکا چیزیست که اگر حوصله و توانش را داشته باشید و از زیر درس دربرو نباشید ،میتواند یکی از لذتبخشترین کارها باشد از بس که مفید است ! هر چند که واقعا پوست آدم کنده میشود از تکلیف و امتحان و امتحان و امتحان ،ولی برای کسی که عشق آموختن و تجربۀ تحصیل در یک محیط واقعا آکادمیک را داشته باشد تجربه ای بی نظیر است .
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
یه روز همراه همسر گرامی نشستیم توی اتوبوس تا بریم سمت SSA واسه گرفتم شماره ssn که بتونیم کارامون رو انجام بدیم (بماند که توی اتوبوس قسمت جلو که متفاوته مخصوص افراد مسن و ناتوانه). اون عقب همینطور که حرف میزدیم، اتوبوس تو ایستگاه واستاد تا یه خانوم پیاده شه، من یهو حس کردم اتوبوس بلحاظ ارتفاع جابجا شد! دقت که کردم دیدم اتوبوس چند بار بالا و پایین شد و بعد اون خانوم پیاده شد. قضیه از این قرار بود که اون خانوم چون مشکل داشت موقع پیاده شدن (این مشکل بلحاظ ظاهری اصلا مشخص نبود) از راننده خواسته بود که پله رو همسطح پیاده‌رو کنه تا بتونه پیاده شه!!!
ناخودآگاه اشک هر دومون در اومد و فکر کردیم که چطور ما تو کشورمون همه جا تابلو کرامت انسانی و این چیزا داریم و اینا بدون تابلو و این تبلیغات دارن عملا این کار رو انجام میدن.
کاری به انسانیت و برادری و این داستانا ندارم که همش حرفه، میخوام بگم سیستم با همه مسائلی که میگن فکر این چیزا رو هم کرده
مصاحبه:6/28/12
مشاهده کلیرنس:8/8
تحویل پاسپورت به سفارت:8/13
دریافت ویزا:8/15
تاریخ رفتن:9/18
اپلای برای سیتیزن: 12/30/17 بصورت آنلاین https://www.uscis.gov/file-online/log-online-filing

مهمه که قبل از اومدن بدونی چیکار میکنی.

http://www.mohajersara.com/thread-4459.html
پاسخ
(2012-09-23 ساعت 10:18)rasarasa نوشته:  بنده در آمریکا در یک کالج خیلی معمولی درس میخوانم آن هم در مقطع فوق دیپلم . با اینکه سابقه درس خواندن در مقطع لیسانس و فوق لیسانس در اولین دانشگاه ایران( از نظر رنکینگ ) را دارم ..

خیلی برام جالبه که امشب نصمیم گرفتم بیام و یه خرده در مورد وضعیت کالجهای اینجا بنویسم، که دیدم حرفهای منو زدی سارا جان.

من هم مثل شما از دانشگاههای تراز اول مملکتم مدارک لیسانس و فوق لیسانس رو گرفتم. حقیقتش زمان لیسانس تلاش می کردم نمرات خوب بگیرم اما شیطونی ها نمی گذاشت، ولی تو مقطع فوق لیسانس شدم بچه درسخون کلاس و شاگرد اول دانشگاه . ولی خوب بعدش چی ؟ اصلا کسی پیدا شد تره خورد کنه برای این مدرک؟ خدا شاهده اونقدر تو دوره فوق، زحمتهای منو این اساتید هدر دادن، اونقدر حق کشی کردن، اونقدر سر این تز مسخره اسیر و عبید این سازمان و اون وزارتخونه شدم، اونقدر روزها و ماهها به دلیل نوع تحقیقاتم تو برّ بیابون می رفتم شهرکهای صنعتی و به جای همکاری فقط سنگ انداختن می دیدم، که در نهایت تصمیم گرفتم توبه کنم و فاتحه ادامه تحصیل رو برای همیشه بخونم. با تمام وجود از هر چه استاد و دانشگاه و کلاس و درس بود متنفر شدم.

بعد اومدم اینجا. چند ماه اول یا بهتره بگم سال اول باز هم مقاومت می کردم در برابر درس خوندن. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم سیستم آموزشی اینجا رو از طریق یک کالج معتبر و با گذروندن دوره های مربوط به رشته خودم امتحان کنم. مدتی نه چندان زیاد هست که کالج میرم. هم کار می کنم هم کالج میرم هم درس می خونم و میشه گفت اگه 24 ساعتم بشه 48 ساعت بازم وقت کم میارم. فرصتی ندارم به غذا و تفریح و خرید و ... برسم. خیلی مختصر می خورم. قید هر نوع تفریحی رو زدم و فقط تمرکز کردم تو این راههی که دارم میرم.

چرا؟ چون خودآزاری دارم؟ چون بلد نیستم حالا که اومدم آمریکا برم بگردم و تفریح کنم؟ نه، مسلّمه که اینطور نیست. منم مثل هر آدم دیگه ای لحظه شماری می کنم برای اون روزی که بتونم بدون فشار یک زندگی آروم و لذت بخش رو به دست بیارم.

اما یه نکته رو خوب می دونم. اون اینکه چون مجرد هستم، کسی دیگه نیست که بخوام بار زندگی رو باهاش قسمت کنم. هر چی هست خودم هستم و خودم. می دونم اگه الان برای یک تا دوسال آینده محدودتر زندگی کنم و عوضش این دوره ها رو بگذرونم چندین پله رو یکجا طی خواهم کرد. می دونم راه درستی رو انتخاب کردم و آینده اش کاملا برام روشنه.

---

حالا نمی دونم چرا حرفهام به اینجا رسید ! ولی در اصل می خواستم از محیط کالجهای اینجا بگم. اولین نکته اینه که هیچوقت کالج رو در سطح پیش دانشگاهی خودمون ندونید :-) خیلی از افراد که از کالج مدرک می گیرن اگر رشته و کالج درستی رو انتخاب کرده باشن ، به راحتی می تونن جذب کار بشن یا ارتقا پیدا کنن. بهتره بگم کالج بیشتر کاربردی هست تا دانشگاه ، البته به نظر من. نمی خوام وارد این بحث بشم که مثلا ادامه تحصیل در دکترا اینجا می تونه براتون آینده خوبی بسازه یا نه. چون یک مساله کاملا شخصی است و بستگی به علایق هر فرد داره. فقط می خوام بگم محیط کالج یک محیط کاملا آکادمیک هست و کنترل زیادی روی محتوا، روش تدریس، اساتید و حتی سیستم آموزشی اون انجام میشه.

توصیه می کنم پیش از انتخاب کالج حتما تحقیق مفصلی انجام بدین. چون بعضی کالجها مثلا شباهت اسمی به یک دانشگاه معروف دارن، ولی در اصل سطحشون خیلی پایینه. اگر در محدوده زندگی خودتون تحقیق کنید و حضوری به چند کالج مراجعه کنید می تونید از مشاوران اونجا اطلاعات خیلی خوبی به دست بیارید و بعد تصمیم بگیرید.

نکته خوب اینجا اینه که مثلا در ایالت کالیفرنیا اگر یکسال و یک روز زندگی کرده باشید و بتونید با مدارکی مثل گواهی بانکی، صورتحسابهای پرداختی، بیمه پزشکی، بیمه ماشین، گواهینامه و .. ثابت کنید که مقیم این ایالت بوده اید، شهریه یک فرد مقیم رو می پردازید و هیچ تفاوتی از نظر شهریه یا سایر امکانات با کسی که در این ایالت متولد شده نخواهید داشت. میزان شهریه هم خیلی فرق می کنه. مثلا در کالجی که من هستم هر واحد قبلا سی و خرده ای دلار بوده که حالا افزایش دادن به 45 دلار ( همین حدودها) . این شهریه یک فرد مقیم هست. اگر نتونید مدرکی ارائه بدید یا کمتر از یک سال اقامت داشتید باید شهریه عادی رو پرداخت کنید. در این صورت مثلا برای یک درسی که یک مقیم 250 دلار میده، یک غیر مقیم حدود 1500 دلار باید بپردازه. البته من فقط در مورد رشته خودم می دونم. می تونید از پذیرش کالج مورد نظرتون سوال کنید.

نکته خوب دیگه در کالجهای اینجا امکانات بسیار خوبی هست که رایگان در اختیارتون هست. بهتره بگم به جز شهریه و پول پارکینگ که من هر ترم 40 دلار میدم. بقیه موارد رایگان یا با حداقل هزینه هست. شما از انواع کلاسهای فوق برنامه می تونید استفاده کنید که خیلی از اونها رایگان هست. شما به مشاور تحصیلی و حتی مشاور خانواده دسترسی رایگان دارید. کتابخونه و سالن مطالعه بسیار خوب، سالن بدنسازی رایگان، برنامه های متنوع فیلم و .. که مرتب برگزار میشه، اینترنت رایگان و از همه مهم تر یک محیط بسیار آرامشبخش و دوست داشتنی که من گاهی دلم نمی خواد حتی ساعت 10 شب بعد از تموم شدن کلاسم برگردم خونه !

گفتم 10 شب .. اوائل نگران بودم که تو این کالج دراندشت اون موقع شب امنیت هست یا نه. ولی بعدش دیدم گرچه کاملا امنه ، ولی ماشینهای پلیس همون کالج هم مرتب در رفت و آمد هستن. اصلا حس نمی کنی که دیروقته.

کالج علاوه بر غذاخوری و سالن استراحت و مطالعه مجزا، امکاناتی مثل کافی شاپ و حتی چند مایکروویو اضافی هم در سالنها داره که هر کی خواست بتونه غذاشو گرم کنه. تو راهروهای کل طبقات میز و صندلی هست که بتونید درس بخونید. برای ذره ذره پولی که ازتون میگیرن امکانات بهتون میدن. از وقتی که کالج رو شروع کردم دوباره حس بچه مدرسه ای ها رو پیدا کردم که مدرسه شون رو خیلی دوست دارن. هر روز بعد از کار میرم کالج و باور کنید وقتی برمیگردم خونه سرحال تر از قبلش هستم. عاشق کلاسهام هستم و اونقدر با انگیزه و علاقه درس می خونم که برای خودم هم این همه انرژی تعجب آوره.

ولی من عوض نشدم ! محیطه که عوض شده. اینجا بهت بها میدن. بهت صرف نظر از نژاد و مذهب و سواد و شکل و تیپ، به عنوان یک انسان ، احترام می گذارن. محاله وقتی هر جا هستی از یک نفر سوالی بپرسی و اون با خوشرویی جوابت رو نده. اینجا تو رو با معیار مارک لباس و کفش یا مدل ماشین نمی سنجن. اینجا تمام فکر و ذکرشون این نیست که تیپ بزنن برن دانشگاه . اینجا همه ، از هر طبقه ای ، در نهایت سادگی لباس می پوشن ، به ندرت آرایش می کنن و اونقدر آزاد و رها هستن که فقط افسوس می خورم برای سالهایی که تو محیطهای دانشگاهی ایران تلف کردم. اینجا فقط کافیه که بخوای درس بخونی، همه امکانات برام فراهمه .

خلاصه اینکه نمی گم همه چی تو آمریکا خوبه. باور کنید بارها شده پشیمون شدم از اومدن ، هنوز که هنوزه برای کوچه خیابونهای مملکتم دل تنگ میشم. حتی برای گیر و گرفتاری های اونجا. نمی گم هیچ عیب و ایرادی تو این کشور نیست. نه ! اینجا هم، آدمهای بی ملاحظه و بی فرهنگ پیدا میشن. اینجا هم مثل همه جا خوب و بد داره. اینجا هم مثل ایران گاهی از این راننده وانت های حرص درآر ، راهنما نزده می پیچن جلوت ! اینجا هم خیابونها گاهی پر چاله چوله و وصله پینه است. اینجا هم متاسفانه مثل همه جا پارتی بازی و آشنا داشتن موقع استخدام ، حرف اول رو که نه ، ولی حرف دوم رو حتما می زنه ! اینجا هم ادارات دولتی چون رقیب ندارن، گاهی کم کاری می کنن. اینجا هم گرونی هست و قیمت بنزین روز به روز میره بالا.

ولی در عوض هزار و یک حسن هم هست که بعد یک مدت میشه جزئی از زندگیتون و اصلا بهش فکر هم نمی کنید که اگر نبود چی میشد . باید خودتون باشید و زندگی کنید تا متوجه حرفهام بشید.

نمی خوام کسی رو تشویق به آمدن کنم، نمی خوام کسی رو هم منصرف کنم. فقط خواستم آخر شبی، قبل از اینکه بیهوش بشم یه خرده از چیزایی رو که دلم می خواسته بهتون بگم.

ختم کلام ، به دنبال آمریکایی که تو فیلمهای هالیوود پر زرق و برق می بینید نباشید، فکر نکنید میاین تو این کشور و پول پارو می کنید . توقع نداشته باشید که همه چی اتو کشیده و صد درصد کامل باشه. برای خودتون یک تصویر بهشت گونه از آمریکا نسازید که به محض اومدن و با هر مساله ای این تصویر به هم بریزه و افسردگی بگیرید. همه زرق و برقها و دست نیافتنی ها تو چند ماه اول رنگ می بازه. براتون عادی میشه که مثلا سر کوچه تون کمپانی یاهو و سیسکو باشه و هر روز شرکتهای اپل و گوگل رو زیارت کنید. اونقدر فروشگاه و مارک و برند می بینید که بعد یک مدت اصلا رد میشین و دیگه نمی بینید ! اونچه که براتون میمونه ، یک اراده محکم و امید به آینده ای دست یافتنی هست که فقط و فقط با اراده خودتون می تونید بهش برسید. هیچ مانعی نیست که نتونید از سر راه بردارید. فقط بخواهید و تلاش کنید. همه کسانی که اینطور فکر کردند موفق شدند. مطمئن باشید.
پاسخ
@هستی بانو
بهتون تبریک میگم به باور من این یکی از بهترین و پخته ترین پستهای مهاجر سرا هست که تا بحال راجع زندگی در امریکا خوندم که یک فکر بلند و روح قوی در پس اون میشه دید.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
آقا سلام عرض میکنم ما قرار تا 25 امریکا این پمپ بنزین کارگر لیسانس با 12 سال سابقه کار ومدیریت نمی خواهند اگه می خواد و شما اونارا می شناسید بگید کدام شهر تاما مستقیم بریم اونجا با خانواده وکارگری ایرانی ها را بکنیم
پاسخ
تشکر کنندگان: Tomas
(2012-09-26 ساعت 11:44)hasti_banoo نوشته:  خیلی برام جالبه که امشب نصمیم گرفتم بیام و یه خرده در مورد وضعیت کالجهای اینجا بنویسم، که دیدم حرفهای منو زدی سارا جان. من هم مثل شما از دانشگاههای تراز اول مملکتم مدارک لیسانس و فوق لیسانس رو گرفتم...............
درود
من همیشه همه ی پست ها رو می خونم ولی بندرت چیزی می نویسم واۀان وقتیه که حتما باید بنویسم و بگم که چقدر زیبا و خوب نوشته بودی واقعا عالی بود لطفا ادامه بده و از دوستانم می خوام که مثل شما پست هایی کامل بنویسن .

موفق و پیروز باشید
پاسخ
تشکر کنندگان: hasti_banoo ، rasarasa ، Tomas ، pari pariaaa
اینجا فقط کافیه که بخوای درس بخونی، همه امکانات برات فراهمه...

[/quote]
من به عشق درس دارم پرپر میزنم برای اومدن پانزده ساله به هر دری زدم تا به امریکا بیام و هنوز امیدوارم مراحلی ممکن شد ولی همراهی صورت نگرفت و حالا که دو نفرمون می خواهیم تمام سدها برافراشته شده اند. تنها میترسم موقعی بیایم که هیچ دانشگاهی بعد از اتمام درسم منو استخدام نکنه...خیلی خوشحال شدم که در این مبحث با دختران گل ایرانی اشناشدم موفق وپیروز باشید.
پاسخ
کاش این دوستانی که یه چند مدتی هست که آمریکا هستند و انگار پارسی یادشون رفته! بجای پراندن واژه‌های انگلیسی که معادلشون در زبان پارسی خودمون هم هست، کمی هم به گرامر انگلیسی توجه می‌کردند. انگار از اینکه در آمریکا زندگی می‌کنند، فقط انگلیسی پراندن را خوب یاد گرفته‌اند!! حالا می‌پرسید چگونه؟ خدمتتان عرض می‌کنم!
تمام دوستان که نظری یا یادداشتی در اینجا ، یعنی مهاجرسرا، می‌نویسند، همش از وجه امری استفاده می‌کنند، مثلا همین دوستمون hasti_banoo که تجربیات خوبشان را در کالج، برای ما نوشته‌اند، در انتها هم نوشته‌اند که،،،
،،،،به دنبال آمریکایی که تو فیلمهای هالیوود پر زرق و برق می بینید نباشید،،
،،،،فکر نکنید میاین،،،،،
،،،توقع نداشته باشید،،،
و همینطور الی آخر!!
حالا اگه بخواهم که مسئله را ریشه‌یابی کنم، به قرمه‌سبزی! متهم خواهم شد. البته امیدوارم که hasti_banoo فکر نکند که من خُرده پُرده‌ای با ایشان دارم!! من فقط از نوشته ایشان مثال آوردم، چون دمِ‌دست بود.
یک خوبیِ فرهنگ اروپایی ، که من تجربه‌اش کرده‌ام، و حالا دارم آمریکاییش را تجربه می‌کنم، اینه که، حتی رییس آدم که می‌خواد دستور بده، اینجوری از افعال امری استفاده نمی‌کنه، اگر هم استفاده کنه، آخرش یه PLEASE هم میگه!! یا در آلمان یه BITTE هم می‌گفتند.
مثلا زمانی که من خودم از کسی در مورد چیزی راهنمایی می‌خواستم، به من می‌گفت: اگه من باشم این کار را می‌کنم! نمی دانم متوجه فرق ماجرا می‌شوید یا نه؟ یعنی نمیگه که برو این کار را بکن!

دلم نیومد ریشه‌یابی را نگم! مسئله به این بر‌میگرده که در فرهنگ ما ایرانی ها ، همش پند و نصیحت شده، و همه بجای اینکه بگذارند دیگران هم زندگی را برای خودشان تجربه کنند، همش پند و اندرز به دیگران می‌دهند! و مَنبر هم که چه فراوان است در ایران عزیز ما.
نیازی نیست راه دوری برویم، یه چرخی تو همین تاپیک‌های مهاجرسرا بزنید، مثال فراوان است.
2012AS35xxx
مصاحبه در اوایل ماه می ۲۰۱۲ در فرانکفورت
ورود به آمریکا، اواخر ماه می همان سال Big Grin
۲۰ روز بعدش هم گرین کارت Wink
تجربه‌های من در اینجا و آنجا
کار هر بز نیست خرمن کوفتن ، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن !
پاسخ
تشکر کنندگان: opayamani ، barsa ، Tomas ، خوش شانس ، Abdorrezaa ، kamali2025 ، American Darlin




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان