کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سوتی های کاربران در خارج از ایران
pipe???!!!!
تنها سوتی ای بود که واقعا منو خندوند Smile) =))
pipe!!!!!!
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، honareirani ، Parslottery ، mml ، SH1A2R3 ، SomeOneX ، msar ، alirezanz
والله یه کاری ما امروزکردیم کمی از سوتی دادن نیست .
کلی آدم برداشتیم سوار از این اتوبوس تند رو ها کردیم و یک ساعت توی راه بودیم تا به نمایشگاه بین المللی برق برسیم .اینهمه هم توی راه کیف بودیم که داریم میریم نمایشگاه . یعنی همه اونا رو من دعوت کردم . خلاصه رسیدیم نمایشگاه دیدم چقدر خلوت هست . گفتم شاید مردم از برق خوششون نمیاد . خلاصه رفتیم میبینیم نمایشگاه تا 9 بهمن بوده و ما 10 بهمن رفتیم اونجا . خلاصه خیلی جلو بچه ها ضایع شدم .
در ضمن صدرا اون کاری رو که گفتی بعدا انجام میدم.
راستی هنر ایرانی جان یادش به خیر من خوراکم فوتبال 2000 بود . تمام کلوپ های شیراز میرفتم واسه مسابقه.
تعریف از خود نباشه یه زمانی هیچکس حریفم نبود و چقدر پول کاسب میشدم .
پاسخ
سلام
حالا سوتی منو بخونین.
خیر سرم چند ساله پیش تو شهر غربت دانشجو بودم.یه استاد زبانی داشتیم که اونم اتفاقا یه 10 سالی رو تو امریکا استاد دانشگاه بود.خلاصه این استاد ما به جای درس دادن میو مد مینشست میگفت که برید تو این داخل شهر با این توریست ها که مثل مورو ملخ ریختن تو اصفهان یه کم اینگلیسی بلغور کنین تا شاید واستون فرجی شه.
منم یه شب با 2 تا از بچه ها که داشتیم از لب اب برمیگشتیم یه هویی یه فرانسوی (بعدا ازش پرسیدم که واسه کجاست)رو دیدم که تنهایی داشت از چهار باغ میاومد پایین.منم یه لحظه یاد حرف استادمون افتادم که الان بهترین فرصت واسه بلغور کردنه.Cool
چشمتون روز بد نبینه/ همچین رفتیم سراغه این بیچاره که انقار دزد گرفتیم اونم ساعت 11.30شب.Big Grin
اخه یکی نیست بگه بابا نصفه شب انگلیسی حرف زدن و میخوای چی کار/برو پیه کارت.
چون اون موقه ها هنوز انگلیسی صحبت کردنم تعریفی نداشت دستو پا شکسته یه چیزایی واسه اشنایی بهش گفتم.
بعد از چند دقیقه صحبت کردن بهش گفتم کجا میری؟
یه لحظه دیدم که چهره این فرانسویه یه حالت عصبانی به خودش گرفت. به بچه ها گفتم مگه من چیزه بدی گفتم.
این اقا نه گذاشت نه برداشت یه هویی پرید وسط خیابون د فرار. ما هم ماتو مبهوت به فرار کردنه اون نگاه میکنیم که چی شدو کجا میره.منم دیگه بیخالش شدم که کجا میره.یه 200 متر که از اون جا دور شدیم دیدم که اقا پلیسه مارو صدا میکنه.Sad
خلاصه .... این اقا هه رفته به پلیسا گفته که اینا می خواستن منو بدزدن!!!!!!!!!با اجازه بچه های مهاجرسرا ما اون شبو به جای اینکه بریم خوابگاه رفتیم بازداشتگاه.Sad
اینم نتیجه گوش کردن به حرف یه استاد.Big Grin
من در جهان یک دوست داشته ام و آن هم خودم میباشم.(نیچه)
پاسخ
(2010-01-30 ساعت 23:42)sadra_sepehr نوشته:  
(2010-01-29 ساعت 23:03)sadra_sepehr نوشته:  راستش خود منم سوتی هایی از این دست داشتم.
یکبار وقتی وارد شرکت بابا شدم دو تا مهمون ترکیه ای داشتیم و موقع سلام و احوال پرسی ترکها کلمه سلام رو میگن مرحبا ، وقتی گفت مرحبا منم که معنیشو نمی دونستم شوخیم گل کرد و گفتم مرحبا به این قد و هیکل چرا به من نی قلیون؟؟؟Big Grin خلاصه بابا و یکی از همکارامون زدند زیره خنده این دو تا بدبختم هاج و واج نگاه می کردند که چی شده ؟ چرا سوژه ی ما شدند؟Big Grin
وقتی همکارمون براشون ترجمه کرد اینقدر خندیدند که دیگه توی اون چند روز که ایران بودند این مرحبا تیکه ی هممون شده بود.
شبش توی فرحزاد وقتی از من راه دستشویی رو پرسید منم مثل مهدی همین Go Away رو گفتم و با توجه به سابقه ای که از من توی ذهنش بود داشت از خنده می ترکید که فهمیدم چه سوتی ای دادمTongue
(2010-01-30 ساعت 23:23)honareirani نوشته:  من که مهدی نیستم صدرا خان! حمید ام!

شرمنده حمید جان از اونجایی که به نام کاربریت دقت نکردم با indmehdi اشتباه گرفتمتTongue

صدرا این مساله رو گفت من یاد یه سوتی افتادم که خودم توو همین مهاجرسرای خودمون گفتم.وقتی پیام تایپک عکس نوید در کنار استخر رو داد من هم رفتم پست دارم گفتم صدرا (من هم به نام کاربری دقت نکردم تا دیدم قرمز گفتم صدار بعدا" اومدم دیدم صدرا پست داد می گه من نبودم کار پیام بود صدرا هم سوتی منو نگرفته بود من وقتی خوندم مردم از خنده منم دیگه به روی خودم نه اوردمBig Grin Big Grin Big Grin ولی گفتم اینجا اعتراف کنم خالی از لطف نیست.Wink
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، Ali Sepehr ، R.F ، honareirani ، Iman-gta ، mml ، SH1A2R3 ، msar
نازی جان اتفاقا من همون وقت فهمیدم چی شد!!! ولی زیر سبیلی ردش کردم Wink
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: nnazi_2005 ، honareirani ، Amir78 ، Iman-gta ، mml ، SH1A2R3 ، rouzbehdarvishi ، Rock ، msar ، alborzarya
این قضیه سوتی‌های مرتبط با زبان محدود به اون ور آب نیست. چند سال قبل توی روزنامه خاطره یه پرستار رو خوندم. نوشته بود وقتی دانشجو بوده با استادش رفته بودن بالای سر یه مریض خیلی بد حال (فرض کنید سرطانی) و استاد شروع کرده به انگلیسی حرف زدن و گفته که چون مریض بدحاله و همراهای بی‌سوادی داره که حالیشون نیست انگلیسی صحبت می‌کنه. بعد هم در مورد نگهداری از بیماران دم مرگ حرف زده و این‌ها. دست آخر هم گفته که احتمالاً همراه‌های بیمار خیلی آگاه نیستن و از سطح شغلی و سواد پایینی برخوردارن. بعد برگشته به یکی از همراه‌های بیمار گفته «آقا می‌تونم بپرسم شما شغلتون چیه؟» طرف گفته «من در بخش اخبار انگلیسی صدا و سیما مطلب ترجمه می‌کنم!»
پاسخ
عنوان تاپیک هست "سوتی های کاربران در خارج از ایران" اینها که همه تا حا لا گفتن سوتیهای زبانی بوده...سوتیهای جور دیگه که مثلا بر سر آشنا نبودن به مقررات یا فرهنگ بوده کسی نداشته؟
شماره کیس: 2009AS15xxx
تاریخ نامه قبولی: May 2008
کنسولگری: Mumbai
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: 15Aug 2009
تاریخ مصاحبه: May 2010
دریافت ویزا: 9June 2010
-------------------------------
پاسخ
تشکر کنندگان: mml ، SH1A2R3 ، SomeOneX ، msar
من آن اوایلی که در امریکا ماشین گرفتم یک بار داشتم در اوکلند رانندگی می کردم و طبق معمول همیشه گم شدم. من وقتی که گم می شوم گیج هم می شوم. من می خواستم وارد اتوبان شوم ولی ورودی آن را پیدا نمی کردم تا اینکه در یک چهار راهی که شش تا خیابان به هم وصل شده بودند پیچیدم به سمت اتوبان و بعد متوجه شدم که اینجا خروجی اتوبان است خیلی سریع دنده عقب گرفتم و خواستم برگردم به آن خیابانی که بودم ولی حواسم نبود که آن خیابان هم یک طرفه بود دوباره دنده عقب گرفتم و وسط چهارراه همینطور دور خودم می گشتم. همه ماشینها هم در چهارراه ایستاده بودند و من را نگاه می کردند و می خندیدند و می خواستند ببینند که بالاخره من چکار می کنم. تا اینکه ورودی را که آن طرف چهارراه بود پیدا کردم و رفتم. دیگر به چراغ هم توجه نکردم چون من وسط جهارراه بودم. فکر کنم اگر پلیس من را در آن حالت می دید فکر می کرد که من حتما دراگ مصرف کرده ام و بخاطر مانورهایم وسط چهارراه من را چند سال زندانی می کرد!
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
حمید جان حالا شما دیدی ما یه ادعای سوتی دادن کردیم، تا آبرومون رو نبری ول نمیکنی، ها؟؟

Sad

اولین هفته ای که اومده بودم کانادا، طبق معمول آخر هفته ها تمامی فامیل دور هم جمع شده بودند و برای تبریک و ... بنده رو هم دعوت کرده بودند، متاسفانه من بیشترین چیزی رو که تحمل کمی در موردش دارم، جشن ها و پارتی های خودمون ایرانی هاست (البته اگر هم سن و سال خودم باشن کمی وضعیت بهتره). خلاصه من نمیخواستم به مهمونی برم، اما از اونجایی که من کشته مرده ی نی نی کوچولو هستم، خواهرم اصرار کرد که یک نی نی بسیار تپل مپل هم قراره بیاد، تو هم بیا.
خلاصه خواهر ما عکس این نی نی رو توی فیس بوک نشونم داد و گفت اگه نیای پشیمون میشی. دیدم یه تپلی 8-9 ماه قراره ببینم من هم که طبق معمول در این موارد ضعیف، سریعا قبول کردم.
جاتون خالی توی مهمونی بعد از 1 ساعت که به همه معرفی شدم رفتم سراغ این نی نی و ...... بابای بقیه Big Grin
بقیه دیدن نه بابا این شعور توی جمع اومدن رو نداره، چسبیده به بچه... اونها هم بعد از چند بار تعارف بیخیال من شدند
من هم که توی دنیای خودم بودم و واقعا از با مزه گی و معصومیت این بچه مخم دیگه کار نمیکرد.
اسم این نی نی کوچول ما رو هم فرض کنید نینا بود.
اسم پدر این نی نی ما فرض کنید علیرضا بود.
اسم مامان ایشون هم تینا
شوهر این تینا خانم که دوست صمیمی داماد ما بود اومد کنار ما نشت و شروع کرد به احوال پرسی و سوال های دیگه که چه جوری اومدی و از اینجا خوشت میاد و ..
من هم بعد از 10 دقیقه جواب دادن
شروع کردم به تعریف کردن از مهمونی اون شب:
آره والا من امشب نمیخواستم بیام اما خواهرم عکس تینا جون رو نشونم داد، گفت این هم امشب میاد، من هم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم، گفتم حتما باید بیام از نزدیک ببینمش، بخدا فقط بخاطر این اومد.

هاا؟؟ Big Grin

دیدم طرف قرمز شده احتمالا پیش خودش گفته بزنم چشم و چالش رو دربیارم ....اما به خدا نمیدونستم مشکل از کجاست
خلاصه بعد از نیم ساعت چرت و پرت گفتن طرف خودش فهمید که من درمورد نی نی اشون دارم صحبت میکنم نه خانمش. بیچاره 10 بار این نی نی رو به اسم نینا صدا کرد تا من خنگ دوزاریم اوفتاد .
من هم که توی این موقعیت ها کم نمیارم، بقیه ی جمله هام رو به جا تینا به نینا تبدیل کردم بدون اینکه به روی خودم بیارم.

آخه بابا کی اسمه بچه اش رو کپه اسم خودش میذاره؟؟
البته این سوتی من نبود ها، قهرمان داستان یکی از دوستام بود که من خودم رو گذاشتم به جاش، به جان نوید راست میگم.



indmehdi جان منظورم Hamid 55 بود، اونهم اسمش آرشه ؟؟!! Big Grin
اگه سوتی دادم بگو سریعا بقیه ی داستان رو با آرش ادامه بدم.
من سوات ندارم امزا بزارم. نمیشه انگشط بزنم؟؟ په ای چه وب صاتی یه
پاسخ
(2010-02-03 ساعت 07:50)Parslottery نوشته:  حمید جان حالا شما دیدی ما یه ادعای سوتی دادن کردیم، تا آبرومون رو نبری ول نمیکنی، ها؟؟

Sad

مجيد جان!!! اون آرش هست.

ولي خاطره دوستت خيلي جالب بود. کلي خنديدم.Big Grin
برنده گرین کارت لاتاری 2010.
ساکن لوس آنجلس، کالیفرنیا.
پاسخ
تشکر کنندگان: Parslottery ، Hamid55 ، Amir78 ، mml ، rs232 ، ali.narooei ، rouzbehdarvishi ، msar ، alirezanz ، admiral.arash
(-18)
ما یه سوتی بد جوری دادیم که امیدوارم بد آموزی نداشته باشه و دوستان بنده سراپا تقصیر رومورد بخاشیش قرار بدهند . ماجرا از این قراره که ما توی یک گودبای پارتی بودیم و اکثریت داشتن خوش میگزروندند این باغی که ما داخلش بودیم خیلی شلوغ بود ولی نه اونطوریکه چپون چپون باشه . در حال رقصیدن بودیم ومنم داشتم با سوژه مورد نظر خودم میرقصیدم که ناگهان برق رفت . یه چند دقیقه ای صبرکردیم دیدم برق نمیاد و من ساده به خیال اینکه برق از طرف اداره برق قطع شده رفتیم و سلانه سلانه نشستیم اون گوشه . خلاصه چشمتون روز بد نبینه همین که 5 دقیقه بعد برق اومد همه ما رو در حالت بوس و ماچ بازی اون آخر دیدند .
خلاصه دوست داشتم زمین دهان باز کنه و مارو بکشه داخل متاسفانه نشد . خیلی ضایع شدیم و با لبخند معنی دار بعضیا و چهره عصباین بعضیا مواجه شدیم . این هم آخر و عاقبت کارهای جوونیمون .
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، lexington ، mh_hshk ، mavarfan ، behy_b ، pr.kia ، mml ، Yashar1989 ، SH1A2R3 ، majidusa01 ، amione ، ساری ، mehdiii ، roze ، mdtrmd ، shovaleye ، SomeOneX ، msar ، alirezanz ، aref_ra
من و خانومم رفته بودیم موزه تاریخ طبیعی نیویورک همینطور که داشتیم از قسمت سیاره های منظومه شمسی دیدن می کردیم یه وزنه به چشمم خورد همینطور رفتم روش که ببینم وزنم چقدره، دیدم وزنمو بالای 200 پوند نشون میده منم رو کردم به آقایی که مسئول اون قسمت بود گفتم: "فکر میکنم این وزنتون خراب باشه" در جوابم گفت: "مگه تا حالا خودتو تو سیاره مشتری وزن کردی؟" اونوفت بود که یذره با دقت نگاه کردم دیدم 7-8 تا وزنه دیگه هم هست که هر کدوم وزن آدم رو روی یک کره خاص نشون میده و فهمیدم بد ضایع شدم.
تاریخ مصاحبه: 2 دسامبر 2009
--------------------------------
تاریخ کلیرنس: 13 ژانویه 2010
-------------------------------
ورود به آمریکا 14 فوریه 2010

پاسخ
واقعا لذت بردم من به لطف واكسنهايي كه زدم كمي ناخوش هستم ولي اين تاپيك واقعا جالب بود كلي خنديديم ممنون از همه
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، nnazi_2005 ، mml ، ali.narooei ، SH1A2R3 ، msar
امروز توی کارگاه بودیم که یکی از بچه ها اومد داخل و یه گیتار رو کولش بود .
من گفتم چطوری فلانی ؟ به به چشمم روشن پیانو هم میزنی که یکدفعه کل کلاس منفجر شد Big Grin
پاسخ
این بیشتر شبیه خاطرست ولی خوب محتوای سوتی وحشتناکی داره،امیدوارم تحمل بفرمایین،شاید خالی از لطف نباشه خوندنش
روز بیست و ششم یا هفتم بود که اومده بودم آمریکا(سیاتل) ورداشتم کیفمو پر از خوراکی کردم و از روی نقشه گوگل مسیرمو پیدا کردم و گفتم اوکی،میریم تایه جایی پیاده میرسیم یه ایستگاه اتوبوس اونم سوار میشیم تا سر خط میریم!
مثلا سیستم غذایی و وزن بارمو اونقدری گذاشته بودم که مثلا 3مایل راه برم!
سوتی اصلی و اول این بود که هیچ اتوبوسی مثل ایران!!!! مسیرشو با فونت 90 اون پشت شیشه عقبش نمینویسه! یعنی پکر شدم! خلاصه نقشه کاغذیمو باز کردم دیدم بله! اینم مسیر! حالا اصلا اندازشو نگاه نکردم ولی انصافا به نظرم زیاد میومد!
خلاصه سردرد نیارم براتون،رفتش شد 13مایل،برگشتش شانسی یکی از رفقا رو دیدم سوار 2چرخه! منو دید یهو گفت حالت خوبه؟ فکر کن بعد از مثلا 5سال دیده بودمش دم نمایندگی نایک توی سیاتل! قشنگ 1دیقه هنــــــــــــــــــــگ هنگ بودم! به اصطلاح گُرخیده بودم! خلاصه جاتون خالی دوچرخشو گذاشت جلوی اتوبوس رفتیم سوار شدیم تا یه جاهایی رفتیم بعد یهو یکی زنگ زد،اینم شمارشو سریع داد منم ذخیره کردم،یهو جیم زد!
منم وسط اتوبان پیاده شدم حالا اون وسط اون بادی که به خاطر حرکت ماشیناس داشت منو میبرد با خودش! نقشه داشت از دستم میرفت وسط اتوبان با چنگ و دندون نگهش داشتم خلاصه یه 8مایل هم اونجا پیاده روی کردم رسیدم خونه پاهام شده بود مثل تَرکه آلبالو! یه دوش گرفتم ساعت 7بعد از ظهر خوابیدم که مثلا 10پاشم شام بخورم،صـــــــــــــــــــــــــــــــــاف رفتم تا 7ونیم صبح فردا!
خلاصه سوتی این بود که پشت اتوبوس مثل ایران دنبال آدرس مبدا مقصد میگشتم!!! از هیچکس هم نپرسیدم که کجا میره این شماره ! صاف سرجمع 21مایل پیاده روی! واقعا فکرشم سخته!
[font=Verdana]
یا به ما یار نشو یا چو شدی چون ما شو+++ما چو رسوای جهانیم تو هم رسوا شو
عاشق و رند و غزل خوان و فرنگی مشرب+++رند و لاقید و ملامت کش و بی پروا شو
[/font]


پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان