کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
(2010-09-04 ساعت 09:29)Adventurer نوشته:  پريسا جان

من هم شرايط شما را دارم، بهترين راه اينه كه زنگ بزني سفارت و باهاشون چك كني- بايد ساعت 4 تا 5 با شماره 45555555 تماس بگيري -
من زنگ زدم- همون لحظه ايميلم رو باز كرد و گفت درسته و دقيقاً فرداش ايميلي از سفارت برام اومد كه ما ايميله شمارو دريافت كرديم و پروسه چكينگ شما شروع شده.

مطمئن باش ايميلت رو ديدن ولي اگر زنگ بزني وي پيگيري كني هم خيالت راحت تره و هم اونها مداركت رو سريعتر بررسي مي كنند.

با آرزوي كلير شدن هممون
آيا با اين شماره براي چك كردن كليرنس هم مي شود تماس گرفت؟ اگر نه از چه شماره اي براي اين كار مي توان استفاده نمود؟

شماره کیس:***2010AS00023
تاریخ دریافت نامه قبولی: June 2009
کنسولگری: آنکارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: July 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: June 2010
تاریخ دریافت نامه دوم: July 2010
تاریخ مصاحبه: August 25, 2010
تاریخ دریافت کلیرنس:13 September
جمع تقریبی هزینه ها:نه ميليون براي دو نفر و دو بار سفر به تركيه
تشکر کنندگان: Jav3 ، aadine ، balot
سلام

بله ميشه - اين شماره از ساعت 4 تا 5 جوابگوي موارد مربوط به لاتاري است.


Case Number:2010AS25***
The future belongs to those who believe in the beauty of their dreams
- Eleanor Roosevelt
تشکر کنندگان: Taraneh ، aadine ، balot
امروز ساعت 11:30 مامور UPS ویزای خوشگل ما رو آورد Cool
شماره کیس:2010AS296XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:Aug 22
کنسولگری:ANKARA
تاریخ کارنت شدن: Aug 2010
تاریخ مصاحبه: 2 Sep
تاریخ دریافت ویزا: Sep 4
جمع هزینه ها: 3.5 میلیون برای دو نفر
ورود به آمریکاBig Grinec 10
ایالت:ویرجینیا-حومه واشینگتون دی سی

(2010-09-04 ساعت 09:29)Adventurer نوشته:  پريسا جان

من هم شرايط شما را دارم، بهترين راه اينه كه زنگ بزني سفارت و باهاشون چك كني- بايد ساعت 4 تا 5 با شماره 45555555 تماس بگيري -
من زنگ زدم- همون لحظه ايميلم رو باز كرد و گفت درسته و دقيقاً فرداش ايميلي از سفارت برام اومد كه ما ايميله شمارو دريافت كرديم و پروسه چكينگ شما شروع شده.

مطمئن باش ايميلت رو ديدن ولي اگر زنگ بزني وي پيگيري كني هم خيالت راحت تره و هم اونها مداركت رو سريعتر بررسي مي كنند.

با آرزوي كلير شدن هممون

مرسی از راهنماییت. جولب میل من هم اومد یه کمی خیالم راحت شد
تشکر کنندگان: aadine ، Adventurer ، mohammadm64
سلام به همه دوستان
کسی می دونه داخل سفارت می شه همراه کسی رفت؟ مثلا واسه همراهی پدر و مادر ؟؟ یا فقط فقط اونهایی که نوبت مصاحبه دارن می تونن داخل برن؟؟
تشکر کنندگان:
(2010-09-05 ساعت 15:14)Parniya نوشته:  سلام به همه دوستان
کسی می دونه داخل سفارت می شه همراه کسی رفت؟ مثلا واسه همراهی پدر و مادر ؟؟ یا فقط فقط اونهایی که نوبت مصاحبه دارن می تونن داخل برن؟؟
زمان مصاحبه که صبح هست به صف میکنن بعد پاسپورتتون رومیگیرن و چک میکنن اسمتون توی لیستشون باشه بعد وارد میشید یعنی اینکه فقط اونهایی که مصاحبه دارن میتونن برن داخل

تشکر کنندگان: aadine ، bluelady
(2010-09-05 ساعت 15:14)Parniya نوشته:  سلام به همه دوستان
کسی می دونه داخل سفارت می شه همراه کسی رفت؟ مثلا واسه همراهی پدر و مادر ؟؟ یا فقط فقط اونهایی که نوبت مصاحبه دارن می تونن داخل برن؟؟

دوست عزیز همین طوری که شمیم جان گفت اجازه ورود همراه رو نمی دن، اما اون روزی که ما برای مصاحبه رفته بودیم خانوم مسنی روی ویلچر نشسته بود که بالطبع با یک همراه وارد شد، منظورم اینه که در حالت های خاص، مخصوصاً اگر متقاضی ویزا سن بالایی داشته باشه با یه مقدار چک و چونه و من بمیرم تو بمیری قضیه حل میشه ... اینم در نظر داشته باش که اول صبح اون مامور دم در خیلی رو مقررات تاکید می کنه اما بعدش که از حجم و هیجان جمعیت کم شد یه مقدار دلش به رحم میاد و استثنائاتی قائل میشه
تشکر کنندگان: Ashkan78 ، sanaz2010 ، pashaneco ، Farshid22 ، aadine
(2010-09-05 ساعت 15:14)Parniya نوشته:  سلام به همه دوستان
کسی می دونه داخل سفارت می شه همراه کسی رفت؟ مثلا واسه همراهی پدر و مادر ؟؟ یا فقط فقط اونهایی که نوبت مصاحبه دارن می تونن داخل برن؟؟
زمان مصاحبه یکی که citizenship بود ،و خودش برای پدر ومادرش اقدام کرده بود،با پدر و مادرش وارد سفارت شد

تشکر کنندگان: behzadb57
(2010-09-05 ساعت 15:14)Parniya نوشته:  سلام به همه دوستان
کسی می دونه داخل سفارت می شه همراه کسی رفت؟ مثلا واسه همراهی پدر و مادر ؟؟ یا فقط فقط اونهایی که نوبت مصاحبه دارن می تونن داخل برن؟؟

روز مصاحبه ي من هم خانمي که کيس اش ازدواج بود چون نتونست افسر را متقاعد کنه و ازش خواست که شوهرش بياد صحبت کنه و با اجازه افسر شوهرش اومد
2010
------------------------------
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
تشکر کنندگان:
(2010-09-06 ساعت 00:10)aadine نوشته:  
(2010-09-05 ساعت 15:14)Parniya نوشته:  سلام به همه دوستان
کسی می دونه داخل سفارت می شه همراه کسی رفت؟ مثلا واسه همراهی پدر و مادر ؟؟ یا فقط فقط اونهایی که نوبت مصاحبه دارن می تونن داخل برن؟؟

روز مصاحبه ي من هم خانمي که کيس اش ازدواج بود چون نتونست افسر را متقاعد کنه و ازش خواست که شوهرش بياد صحبت کنه و با اجازه افسر شوهرش اومد
مگه افسر متقاعد کردن میخواد؟ شاید دلیل آمدن شوهرش چیز دیگه بوده نه متقاعد کردن
تشکر کنندگان:
سلام دوستان بالاخره روز مصاحبه ما هم هومد و بدون clearويزارو دادن.2 روز بعد از مصاحبم فرستادن هتل
كيس نامبر:2010AS00029xxx
تاريخ دريافت نامه اول:june 2009
كنسولگري:انكارا
تاريخ ارسال فرمهاي اول:august 2009
زمان دريافت نامه دوم:july 2010
تاريخ مصاحبه:اوايل,september 2010
تاريخ دريافت ويزا:دو روز بعد
سفرناممو چند روز ديگه مي نويسم.ايشال..همه ويزاشونو بگيرن
كيس نامبر:2010AS00029xxx
تاريخ دريافت نامه اول:june 2009
كنسولگري:انكارا
تاريخ ارسال فرمهاي اول:august 2009
زمان دريافت نامه دوم:july 2010
تاريخ مصاحبه:اوايل,september 2010
تاريخ دريافت ويزا:دو روز بعد
تشکر کنندگان: Ashkan78 ، Adventurer ، aadine ، behrouz ، اليزا ، behzadb57 ، sanaz2010
(2010-09-06 ساعت 00:35)shamim نوشته:  
(2010-09-06 ساعت 00:10)aadine نوشته:  
(2010-09-05 ساعت 15:14)Parniya نوشته:  سلام به همه دوستان
کسی می دونه داخل سفارت می شه همراه کسی رفت؟ مثلا واسه همراهی پدر و مادر ؟؟ یا فقط فقط اونهایی که نوبت مصاحبه دارن می تونن داخل برن؟؟

روز مصاحبه ي من هم خانمي که کيس اش ازدواج بود چون نتونست افسر را متقاعد کنه و ازش خواست که شوهرش بياد صحبت کنه و با اجازه افسر شوهرش اومد
مگه افسر متقاعد کردن میخواد؟ شاید دلیل آمدن شوهرش چیز دیگه بوده نه متقاعد کردن
سلام
دوستان كسي رو به عنوان همراه نمي‌شه برد تو سفارت ولي اگه كيس ازدواج باشه يا كسي اومده باشه تا يكي از خانوادشو ببره اگه افسر قانع نشد مشكلي نيست ميرين تو و موقعي كه نياز باشه از داخل تماس مي‌گيرن كه بزارن بياد تو فقط همره بايد همون اطراف در بمونه
چقدر قاطي نوشتم اميدوارم منظورم واضح باشه

2010AS9500
Visa: Sep 2010
First Travel: Dec2010-Mar2011
SSN: After 7 days
Green Card: After 27 days
Second Travel: Nov2011-Dec2011

گاهـــــــــــــــــــــی وقتـــــــــــــــــها . . .

از کنار غصه ها باید رد شد و گفت :

میـــــــــــــــــــــــگ میـــــــــــــــــــــــــگ . . .
تشکر کنندگان:
سلام به همه دوستان.
ما هم بر حسب وظیفه و برای اینکه لطف همه دوستان مهاجرسرایی رو جبران کرده باشیم تصمیم به نوشتن این سفرنامه گرفتیم. هرچند ایم مطلب دیگه به کار دوستان 2010 نمیاد و بچه های 2011 و بعدیها شاید بتونن ازش استفاده کنن:
سفرنامه لاتاری (شماره 1):

1- تهران- آنکارا
ما 7 شهریور 1389 یعنی Aug. 29th 2010 با پرواز ایران ایر به سمت آنکارا حرکت کردیم. پرواز قرار بود ساعت 5 بعدازظهر انجام بشه که به علت .... کارکنان محترم فرودگاه، با یه ساعت تاخیر پرواز انجام شد. نکته جالب اینه که علاوه بر مسافرا که حسابی کلافه شده بودن، خلبان هم شاکی بود !!! خلاصه با یه فوکر 100 با کلی نذر و نیاز و صلوات 27ام رو بلندتر بفرست، راه افتادیم به سمت آنکارا. پرواز هم بدون مشکل خاصی انجام شد. به دوستان خوش ذوق توصیه میکنم یه دوربین عکاسی با خودشون توی هواپیما داشته باشن. چون بعضی وقتا از اون بالا صحنه های زیبایی دیده میشه که آدم دلش میخواد واسه همیشه تو کامپیوترش نگهشون داره. ما میخواستیم با موبایل این کارو انجام بدیم که البته مجاز نیست. غذای توی هواپیما هم باز از اون کتلت ها (یا هر اسم دیگه ای که داره) بود که خوردن همانا و دگرگونی اوضاع و احوال مزاجی همانا.
ساعت 7 بعدازظهر به وقت آنکارا تو فرودگاه نشستیم و تقریبا بدون معطلی خاصی کارامون انجام شدو اومدیم از فرودگاه بیرون. چون تو تابستون سفر میکردیم هنوز هوا روشن بود.

2- حمل و نقل از فرودگاه به آنکارا
واسه رسیدن از فرودگاه به داخل شهر آنکارا 4 تا راه وجود داره:

2-1- خدمات ترنسپورت فرودگاهی که از طرف آژانس مسافرتی ایران و یا هتلتون هست که معمولا با یه ماشین ون انجام میشه (که به گفته دوستان از ون سبزهای توی خیابونای تهران بهتره و کولر داره و ...). اما یه مشکلی که داره اینه که اگه مسافرها تو چند تا هتل مختلف اقامت داشته باشن یه خورده اینور اونور کردن و معطلی داره و مثل اینکه این مشکل هنگام برگشت ار آنکارا بیشتره.

2-2- تاکسی که راحت ترین راهه و البته بین 50 تا 70 لیر ترکیه واستون خرج برمیداره. این نوسان قیمت هم به این برمیگرده که هتلتون کجای آنکارا باشه. از سالن فرودگاه هم که میاین بیرون به راحتی میبیننشون.

2-3- اتوبوس های معروف هاواش که اونا هم دقیقا جلوی در خروجی سالن فرودگاه هستن و حدود 10 لیر میگیرن و تا یه ایستگاهی که اسمش یادم نیست میبرن. ولی به میدان اصلی آنکارا یعنی کیزیلای Kizilay نمیره. از اون به بعد باید تاکسی بگیرین و برین هتلتون. خوبی هاواش اینه که یکی دو تا ایستگاه بیشتر نداره. ضمن اینکه عین اتوبوسهای بین شهری، باراتون رو هم میتونین بذارین تو قسمت بار (که تو کف اتوبوسه) و خودتون به راحتی برین تو اتوبوس بشینین. این قضیه زمانی مهمتر میشه که یکی دو تا چمدون مسافرتی سنگین همراهتون باشه.

2-4- مورد آخر هم که ما ازش استفاده کردیم استفاده از اتوبوسهای خط 442 بود که از فرودگاه که ترکا بهش میگن Havalimani یا یه چیزی مثل این تا یه خورده بعد از میدان کیزیلای Kizilay میره و بدون توقف برمیگرده فرودگاه. منظورم اینه که مثل اتوبوسهای داخل شهری ما ایستگاه ابتدا و انتهای خط ندارن. بلکه مسیرشون یه سیکل بسته هست که از فرودگاه شروع میشه و بعد از طی کردن کل مسیر دوباره به فرودگاه میرسه. ضمن اینکه تعداد ایستگاههای این اتوبوسا همچین هم زیاد نیست. گمونم کلا تا میدان کیزیلای 4 یا 5 تا ایستگاه داشته باشه که از نظر ما اصلا هم معطلی نداشت. خلاصه ما نفری سه و نیم لیر به صورت نقدی دادیم و راننده خودش دو تا بلیت رو بهمون داد که زدیم تو دستگاهشون و راه افتادیم. بعد از حدود 30-40 دقیقه رسیدیم میدان کیزیلای. اتوبوس ما رو تو ضلع جنوب شرقی میدون پیاده کرد. این خیابونی که اتوبوس ازش رد میشه و میرسه به میدون کیزیلای همون خیابون سفارت و دکتر اونگان هستش.

3- هتل
دوستای خوبمون یعنی خانم الیزا و شوهرشون پرهام عزیز زحمت کشیدن و زمانی که ما هنوز ایران بودیم یه هتلی رو به نام ERK واسمون رزرو کردن. این هتل به اندازه 1 دقیقه با میدان کیزیلای فاصله داره و در ضلع شرقی میدان توی سومین کوچه سمت راست (Menekse 2, No. 27) قرار گرفته. یعنی خیابون سفارت رو که به سمت میدون کیزیلای میاین، باید برین تو خیابون سمت چپ میدون که سر نبش خیابون یکی از شعبه های فروشگاه Colin's هم قرار داره (مشکل اینه که اسم خیابون رو فراموش کردم. وگرنه لازم نبود اینقدر آدرس های جورواجور بدم). خلاصه هتل تو سومین کوچه سمت چپه یعنی Menekse 2 که روبروی اون کوچه هم یه شعبه Burger King هستش.
آدرس دقیقش اینه:
No. 27, Menekse 2 Sokak, Kizilay, Ankara
خداییش شاکی میشم اگه پیداش نکنین.
یه هتل 4 طبقه با حدود 25 تا 30 اتاق که نسبت به هتلهای دیگه ای که بچه ها تو مهاجرسرا معرفی کردن خیلی جمع و جوره. ERK یه هتل دو ستاره اما تمیز و مرتبه که به نسبت پولی که واسه یه ااتاق میدین به نظر من ارزش داره. اونجا ما تونستیم به لطف دوستان اتاق دو تخته رو شبی 75 لیر بگیریم که به پول خودمون میشد تقریبا 52500 تومان. اتاق یه نفرش هم 60 لیر بود.
به نظرم از بین هتلهای آنکارا، این هتل رو فقط میشه با هتل بیوک ارشان مقایسه کرد. چون هتلهای دیگه ای که تو مهاجرسرا معرفی شدن همشون 4 و 5 ستاره ان و با توجه به قیمتی که دارن با این هتل قابل مقایسه نیستن.
در مقایسه با هتل بیوک ارشان:
 این هتل خیلی خلوت و آرومتره. در صورتی که بیوک ارشان تقریبا در تمامی ایام شلوغ و معمولا هم پر از ایرانیه.
 خیابونای اطراف این هتل نسبت به بیوک ارشان خیلی شیک تر و آرومتره. در صورتی که اطراف بیوک ارشان پر از باره. من قصد مقایسه هیچ کدوم از اینا رو ندارم. دوستان میتونن بسته به روحیاتشون یکی از این فضاها رو انتخاب کنن. شبای بیوک ارشان یه چیزی تو مایه های فرحزاد خودمونه. البته فقط از نظر شلوغ پلوغی و بار و ایناش (خواستم بگم لاله زار دیدم سنم قد نمیده). بچه هایی که بیوک ارشان بودن ناراضی نبودن. تنها چیزی که یه خورده بچه ها رو اذیت میکرد صدای سگ ها تو روز (تو خیابون دو تا جونور فروشی داره) و صدای موزیک تو شب بود.
 برخورد پرسنل هر دو تا هتل به نظرم خوب بود. تازه بیوک ارشانی ها یه خورده هم فارسی بلدن. توی ERK هم دو نفر انگلیسی رو تا حدودی بلدن که یکیشون شب و اون یکی روز توهتلن.
 از نظر تمیزی به نظرم ERK بهتر بود.
 یه مزیت خیلی اساسی ERK نسبت به بیوک ارشان اینه که ERK تو اتاقاش کولر گازی داره. در صورتی که بیوک ارشان از نظر تهویه مطبوع تعطیله. بچه هایی هم که اعتراض کرده بودن گفتن بهشون پنکه میدن که خوب تو گرمای تابستون به هیچ وجه جواب نمیده. این مورد واسه کسایی مهمه که تابستون میخوان تو آنکارا باشن.
 مزیت بیوک ارشان به ERK اینه که تو اتاقاش یه یخچال کوچولو داره. البته ما هم تو هتل ERK میتونستیم غذا یا هر چیز دیگه ای رو تو یخچال هتل بذاریم که تو طبقه زیرهمکف و در کنار سالن سرو صبحانه بود.

4- حمل و نقل داخل آنکارا
جابجا شدن تو آنگارا احیانا به سه دلیل میتونه باشه:
 رفتن به سفارت و دکتر که با توجه به مسافت هتل تا هر کدوم اینا و همچنین میزان استرسی که واسه زود رسیدن دارین میتونین از تاکسی و یا پای پیاده استفاده کنین. ما از هتل به دکتر، 7 لیر و از هتل به سفارت، 6 لیر دادیم. برگشتن رو هم با توجه به اینکه با دوستان بودیم در هر دو مورد پیاده رفتیم هتل که حدود 20 دقیقه پیاده روی آروم بود.
 خرید
 گردش
که هر کدوم از اینها رو میتونین با پای پیاده و یا مترو انجام بدین و کمتر پیش میاد که بخواین از اتوبوس و یا تاکسی استفاده کنین. بلیط مترو هم هر عدد 1/1 لیر هستش.

5- گشت و گذار
مقبره آتاتورک: به نظر میرسه بهترین راه واسه رفتن به مقبره آتاتورک استفاده از مترو باشه. وارد مترو میدان کیزیلای که بشین میتونین تو ایستگاه چهارم (Tandogan) خط سبز پیاده بشین و یه مسیر کمتر از 10 دقیقه ای رو پیاده برین تا درب ورودی مجموعه. بعد از عبور از گیت امنیتی، میتونین دم در ورودی وایسین تا یه مینی بوس بیاد و سوارتون کنه و ببره به مجموعه اصلی برسونه. اگه فکر میکنین که خیلی جوونین میتونین این مسیر رو خودتون پیاده برین. ما که تو گرما هلاک شدیم تا این ماشینه رسید و نجاتمون داد.
فضای جالبیه و به دیدنش می ارزه، اما موزه اونجا خیلی بزرگه و ما آخراش دیگه خسته شده بودیم. البته تنها دلیلی که من رفتم اونجا واسه دیدن شمشیری بود که رضاخان به آتاتورک هدیه داده بود و الحق دیدنی بود. به نظر من زیباترین هدیه اون مجموعه همین شمشیره بود.
یه چیز جالبی که شاید بتونین اونجا ببینین صحنه تعویض شیفت سربازای اونجاست که طی یه مراسم رژه خاصی انجام میشه و دیدنیه. ضمن اینکه سربازاش هم همچین بی حرکت وایمیستن که آدم دلش میخواد باهاشون کل بندازه و اذیتشون کنه تا ببینه تکون میخورن یا نه؟

مسجد کجاتپه: عظمتیه واسه خودش. حتما برین اونجا رو ببینین. البته ما توی مسجد نرفتیم. اما دوستانی که رفتن گفتن خیلی زیبا بوده. میتونین از خیابون مشروطیت (Mesrutiyet) برین تو Mithatpasa. به اونجا که برسین دیگه امکان نداره مسجد رو نبینین. البته این آدرسیه که من از میدان کیزیلای دادم. تو ضلع شرقی مسجد هم یه قهوه خونه کوچیک هست (در مجاورت خیابون Bankasi) که جای کوچیک و آرومیه واسه نشستن و چای خوردن.

لونا پارک: میتونین از میدان کیزیلای سوار خط قرمز بشین و تو ایستگاه دوم یعنی Ulus پیاده بشین. فضای پارک زیباست. یه چرخ و فلک بزرگ داره که میشه از اون بالا منظره آنکارا رو دید. ماشین برقی، رنجر، فوتبال دستی و ... جز بازیهای دیگه لونا پارکه.

پارک آبی (Aqua Park): ما نتونستیم به این پارک بریم. اما به گفته دوستان تجربه خیلی خوبیه. شما میتونین از کیزیلای با مترو با خط قرمز برین ایستگاه Sihhiye. از ایستگاه که در اومدین یه مجسمه بزرگ رو وسط یه میدون میبینین که شامل سه تا گوزن تو یه حلقه دایره ای بزرگه. روبروی این مجسمه هم یک پل بزرگ ماشین رو هستش که زیرش ایستگاه اتوبوسه. شما باید راس ساعت 10 و 11 تو این ایستگاه باشین. سرویس رایگان هتل آنادولو که پارک آبی مال اونه میاد و مسافرا رو میبره هتل. انگار مسیر حدود 30-40 دقیقه طول میکشه و سرویس های برگشت هم ساعت 6 و 7 عصر هستن. احتمالا بتونین تو سفرنامه های دو تا از دوستامون با Userهای Farshidkhalafi و الیزا جزئیات بیشتری رو بخونین.

6- خرید
آنکامال: بهترین، بزرگترین و البته گرون ترین مرکز خرید آنکاراست. تقریبا تمامی فروشگاهها، اجناس مارک رو میفروشن. دو تا فروشگاه بزرگ رو هم ما رفتیم به اسم Boyner و FLO که همه جور پوشاک و از همه مارک ها رو میفروشن. موقعی که ما آنکارا بودیم، وقت حراج (Indirim) تمام فروشگاهها بود که از بین اونا به نظرم توی این دو تا فروشگاه، میشه پوشاک خوبی رو با قیمت های مناسب پیدا کرد. ضمنا توجه داشته باشین که تو آنکامال چندتا فروشگاه با این اسم وجود داره که بعضی هاشون فقط یه چیز مثل کفش میفروشن. تو طبقه آخر آنکامال هم تمامی فروشگاههای مواد غذایی جمع شدن. مثل: McDonalds, Burger King, KFC و فروشگاههای غذاهای ترکی مثل کباب های مختلف ترکی.
قابل توجه دوستانی که بچه کوچیک دارن، طبقه زیر همکف آنکامال مخصوص بچه هاست که میتونن چیزای خیلی خوبی رو اونجا پیدا کنن.
بهترین مسیر رفتن به آنکامال هم استفاده از خط قرمز مترو هست که از کیزیلای باید تو ایستگاه چهارم یعنی Akkopru پیاده بشین. از مترو که میاین بیرون آنکامال جلوتونه.
ضمنا دم در ورودی آنکامال یه شهر بازی کوچولو هست که ما اسیر اون تابش شدیم. طوری که یه سری با خانومم سوار شدیم. بعدش یه روز دیگه با بچه ها رفتیم و دو بار دیگه پشت سرهم سوار شدیم. این تاب آخر هیجانه. توصیه میکنم این تجربه رو از دست ندین. انگار توی پارک ارم تهران هم یکی مثل اون هست.

میدان کیزیلای (چهارطرف میدان): از میدون کیزیلای که میرین تو خیابون سفارت، سمت چپتون پر از فروشگاههای مارک هست که شاید بتونین اونجا جنسهای خوبی رو با قیمت مناسب پیدا کنین.
وقتی از میدون کیزیلای میرین توی خیابون روبروی خیابون سفارت، در سمت چپ، فروشگاه LC Waikiki (LCW) و حدود 5 دقیقه جلوتر (پیاده) فروشگاه SEVEN HILLS رو میبینید. در سمت راست هم فروشگاه های Colin's و Roodi Mood هستن که میتونین همه جور پوشاکی رو توی این فروشگاهها با کیفیت خوب و قیمت مناسب پیدا کنید. توی خیابون روبروی خیابون سفارت تا رسیدن به مترو Sihhiye همین طور فروشگاههای بزرگ و کوچیک مختلف هست.
تو ضلع شرقی میدون کیزیلای هم (درست روبروی ورودی مترو) یه فروشگاه Colin's دیگه هست که به نظر من از بقیه شعبه هاش بهتر بود.

فروشگاه زیر مسجد کجاتپه: زیر مسجد کجاتپه هم یه فروشگاه بزرگ هست که به نظرم کیفیت اجناسش نسبت به دیگر فروشگاهها کمتره. اما به دیدنش میرزه. اگه رفتین یه صندلی ماساژ تو همون طبقه اول کنار کافه وجود داره که وقتی امتحانش کردین میبینین چقدر حال میده. ما تو اون یه هفته پا واسمون نموند، بس که تو این خیابونا چرخیدیم. واسه همین این صندلی ماساژ چیز دیگریست.

7- خورد و خوراک
مساله شکم تو آنکارا پس از چند روز به یه معضل اساسی تبدیل میشه. بس که این ملت ترکیه گوشت (کباب) میخورن. به نظر من غذا در ترکیه به دو دسته اساسی تبدیل میشه:
 کباب
 بقیه
واسه غذا خوردن هم یه چند جا رو میشه پیشنهاد میکرد.
از میدان کیزیلای وارد خیابون روبروی خیابون سفارت که میشین (اگه اسم این خیابون یادم میومد این سفرنامه نصف میشد)، تو اولین خیابون سمت راست که برین (که ایستگاه مترو سرشه)، یه صد متر که برین داخل، سمت راست یه مغازه ای هست که ما اسمش رو گذاشتیم 5 لیری. داستانشم اینه که حدود 10 جور غذا دارن که بسته به چیزی که انتخاب میکنین میتونه سوپ یا آش+ برنج سفید، رشته پلو، ماکارونی یا استانبولی پلو+ سالادهای مختلف+ هندونه، خربزه، انگور و ... رو انتخاب کنین. در مجموع چیز بدی نیست. خوبی اش هم اینه که عکس همه غذاها رو میتونین روی تابلو ببینین و تصمیم بگیرین. اصلا هم نگران نباشین که زیاد اونجا وایسین دعواتون کنن. ترکای آنکارا خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی باحال، صبور و مهربونن. یه چیزی که تو ترکیه خیلی حال میداد نوشابه هاش بود. واقعا میچسبید. جوری که منی که اصلا تو ایران نوشابه نمیخورم، اونجا اسیرش شده بودم.
بعد از این 5 لیری، یه خورده دیگه که برین همون سمت راست یه 5 لیری دیگه هست که به نظرم هم تمیزتر بود و هم غذاهاش بهتر بود (البته این چیزی از ارزشهای 5 لیری اولیه کم نمیکنه)
بعد از این 5 لیری دومیه، یه McDonald هست که وقتی از کباب های آنکارا ذله شدین میتونه به دادتون برسه.
آممممممممممما، درست روبروی 5 لیری دومیه و McDonald، یه فروشگاهی هست به نام Mis Mangal که همون منقل کبابه و ما متاسفانه یه روز مونده به اومدنمون شناساییش کردیم (همین جا لازمه از دوست خوبم فرشید خلفی و خانومش یاد کنم و به شکل ویژه ای ازشون تشکر کنم واسه بررسی دقیق و موبه موی غذاها و غذافروشی های آنکارا که کشف این منقل کباب هم به اسم فرشید ثبت شد). تو منوی این منقل کباب، تو ردیف اول یه غذایی هست به اسم کوفته که تو چهار وزن 250، 500، 750 و 1000 گرمی سرو میشه که به نظرم همون 250 گرمی یه مرد عاقل و بالغ رو سیر میکنه و اگه مثل بنده خانومتون هم همراهتون باشه دیگه نور علی نوره. چون معمولا خانوما نمی تونن بیشتر از نصفش رو بخورن. ضمنا کوفته ای که میگم شبیه کتلت های خودمونه، ولی ترکیبش شبیه کباب کوبیده هست و خیلی خیلی خوشمزه. 250 گرمیش هم قیمتش هفت و نیم لیره. ضمنا دوغ های آنکارا هم خیلی غلیظ و خوشمزه هست که تو این منقل کباب قیمتش بود یک و نیم لیر. ضمن اینکه بعد از خوردن این کباب هم هر چندتا که بخواین براتون چای میارن. متاسفانه ما این رو هم دیر فهمیدیم و چایی های جلسه اول رو از دست دادیم.
هر چهارتای این فروشگاهها رو میتونید قبل از رسیدن به خیابان مشروطیت ببینین.
مورد بعدی رستوران 49 تو خیابون Bestekar بود که گرچه فضای رستوران بهتر از 5 لیری هاست، اما به نظرم کیفیت غذاش چنداش توفیری نداره (با توجه به اینکه قیمتش 2تا 3 برابره).
توی آنکامال هم که همه جور چیزی رو میتونین پیدا کنید که قیمت غذاها معمولا بین 6 تا 10-12 لیره.
آب معدنی کوچولو تو همه دکه های تو خیابونا نیم لیره. ولی یه سری بسته های 6 لیتری هست که میتونین از فروشگاههای مواد غذایی (که مثل شهروندمونه، اما تو سایز جمع و جورتر) هر کدوم رو بخرین 1 لیر. این آب ها رو میتونین بخرین و بذارین تو اتاقتون که نسبت به آب معدنی کوچولوها خیلی به صرفه تره.

8- دکتر
من راجع به دکتر فقط میخوام یک نکته رو بگم. اونم اینکه واکسن زدن تو مطب دکتر اونگان کاملا دیمیه. یعنی اصولا بگیر نگیر داره. به یه سری از بچه ها نفری دوتا واکسن زد، به یه سری ها نزد. همشون هم تقریبا اسناد پزشکی مشابهی داشتن. مثلا به یکی دو نفر قبل ما با اینکه یکی از واکسن ها رو زده بودن، دوباره همون واکسن رو زد. بعد از اینکه بچه ها اعتراض کردن از یکی دو سری از بچه ها مدارکشون رو قبول کرد و اصلا واکسن نزد. خلاصه توصیه بنده به دوستان اینه که مدارک واکسن اول ابتدایی شون رو هم اگه دارن با خودشون ببرن (چون از من برگه آبی رنگ انستیتو پاستور رو خواست که اصلا لازم نیست و کارت بین المللی رو میدن که به این چیزا نیازی نباشه. ولی چون من اونو با خودم داشتم یکی از واکسن ها رو نزد) و دوم اینکه همینکه صداتون کردن و یه آدم مو قشنگ رو دیدین، سریعا بگین که من همه واکسنها رو زدم و اینم نشونه آبله مرغونم. خلاصه اون دکتره اصلا شبیه دکترا نیست. یه چیزی تو مایه های شاگرد شوفرهای اتوبوساست.
نکته مهمتر اینکه من 3000 درصد مطمئنم که این لامصب اصلا واکسن نمیزنه و فقط سرنگ رو مثل دارت پرت میکنه تو بازوی آدم.

9- مصاحبه
از اونجایی که بنده اصولا با استرس میونه ای ندارم، صبح روز مصاحبه که پاشدیم صبحونه رو کامل میل کردیم و تا خودمونو برسونیم سفارت ساعت شد هشت ونیم. دم در سفارت با خیل عظیم مشتاقان و ملتمسین گرین کارت مواجه شدیم. ما هم مثل بچه های خوب رفتیم آخر صف و تا خود ساعت یک بعدازظهر که ماراتن مصاحبه تموم شد، نوبت آخر در اختیار خودمون بود.
مصاحبه هم خیلی ساده بود. اول شمارمون رو خوندن و رفتیم انگشت نگاری. دوباره صدامون کردن تا دلارهای نازنین رو از چنگمون در بیارن و موفق هم شدن. در نهایت هم نوبت مصاحبه شد. من قبل قسم خوردن سه مورد تصحیح اطلاعات رو که براشون ایمیل کرده بودم یادآوری کردم. شامل نام پدر، سابقه کاری و داستان سربازی بنده که خودش یه کتابه.
فقط یه چیزی رو به دوستان عرض کنم که اگر میخواین یه مورد عدم انطباق یا تصحیح اطلاعات رو به KCC ایمیل بزنین، عجله نکنین. اول برای اثبات ادعاتون مدرک لازم و محکمه پسند رو تهیه کنید، بعد ایمیل بزنین. مثلا من گفتم تو کارت پایان خدمت من مدت سربازیم رو سه چهار ماه اضافه زدن. بعد اون خانومه که از تعجب داشت شاخ در میاورد گفت واسه حرفت هم مدرکی داری. بنده هم با افتخار دو تا نامه اشتغال به کار از شرکت هایی که تو اون مدت توشون مشغول بودم رو زدم رو میز. در نهایت ما هم مثل خیلی از دوستان برگه آبی دریافت کردیم به همراه برگه 9 سوالی.
ضمنا اون درهای جیز تق معروف رو هم زیارت کردیم که امیدواریم نصیب دوستان آینده هم بشه.

10- شهر و مردم آنکارا
 آنکارا شهر خوب و امنیه. خودم و همچنین دوستان دیگمون تجربه قدم زدن تو خیابونا رو حوالی ساعت 1و 2 شب داشتیم. ما که به هیچ مشکلی بر نخوردیم. برای مقایسه این رو بگم که مثلا ساعت یازده و نیم شب خانومها به راحتی و بدون هیج مشکلی توخیابون تردد میکنن. در صورتی که تو تهران چنین چیزی امکان نداره. البته عرض میکنم که این تجربه ما بود و مسلما احتیاط شرط عقله.
 مردم آنکارا فوق العاده خوب، مهربون و صبورن. این موضوع رو حتما تو خرید کردناتون تجربه میکنین.
 غذاشون به تدریج به یه کابوس تبدیل میشه. بی انصافا فقط گوشت میخورن. البته اونقدرها هم بدمزه نیست. منظورم اینه که دیگه خیلی تکراری میشه.

11- آنکارا-تهران
طبق معمول اغلب هتلها، ساعت 12 Check Out ما بود. ناهار رو با دوستای خوبمون تو همون منقل کباب مذکور خوردیم. برگشتمون هم با همون اتوبوسهای 442 بود که از همون جایی که تو میدان کیزیلای پیادمون کرد سوار شدیم و بعد از 40 دقیقه رسیدیم فرودگاه. بعدشم طبق معمول ایران ایر عزیز، با یک ساعت و نیم تاخیر هواپیمایی که از ایران میومد و نیم ساعت هم تاخیر خودمون رسیدیم تهران.

12- یادی از همسفران خوب لاتاری 1
یکی از خوبیهای این سفر آشنا شدن با دوستای خیلی خوبی بود که امیدواریم فرصتی پیش بیاد تا دوباره ببینیمشون. از جمله این دوستان:
فرشید و سارا، آرش و مریم، احسان، پرهام و الیزا، بهروز و سپیده، سجاد، ندا و پدر و مادر گرامیشون، مهتاب و مادر محترمشون که با هر کدومشون خاطرات قشنگ و به یاد موندنی ای داریم و امیدواریم هر جای این دنیای بزرگ که هستن شاد و موفق باشن.

(علت اینکه میگم لاتاری 1 اینه که ما برای کلیرنسمون دوباره میریم آنکارا تا با چادر زدن جلوی در سفارت گرین کارتمون رو بگیریم و به خودشون هم گفتیم که هیچ رقمه بی خیال نمیشیم)

13- توصیه ها
a. بررسی پروازهای ویژه و چارتر برای صرفه جویی در هزینه ها قبل از کارنت شدن: معمولا یک سری آژانس ها یه سری پروازهای چارتر با قیمت مناسب و معمولا برای استانبول ارائه میکنن که اگه از قبل پیگیر باشین شاید بتونین پیدا کنین. بعدش هم میتونین با هواپیما یا اتوبوس برین آنکارا. اینجوری میتونین تو هزینه ها صرفه جویی کنین.

b. سرعت عمل در خرید بلیت: وقتی تاریخ مصاحبتون مشخص شد، با توجه به اینکه تا حالا باید بررسی های لازم رو به عمل آورده باشین، واسه خرید بلیت یک دقیقه هم تعلل نکنین. چون این امکان وجود داره که قیمت بلیت هواپیما ساعت به ساعت اضافه بشه. علتش هم اینه که با گذشت زمان، کلاسهای ارزون پروازی پر میشن و گرونتهاش میمونن. در مورد ما که بلیت ایران ایر از شنبه تا یکشنبه از 367000 رسید به 417000.

c. پرس و جو از چندین آژانس مسافرتی برای تهیه بلیت: تو سایت مهاجرسرا چندتا آژانس رو دوستان پیشنهاد کردن و حتی از بعضی هاشون هم بسیار تمجید کردن. اما توصیه بنده به شما اینه که واسه خرید بلیت از چند تا آژانس مسافرتی از شمال تا جنوب شهر قیمت بگیرین. اینطوری متوجه میشین که آژانس های مختلف، بلیت پرواز یکسان رو با قیمت های مختلف میفروشن که این برمیگرده به اینکه درصدهای مختلفی رو واسه خودشون برمیدارن و یا در برخی موارد، خصوصا زمانی که باهاشون آشنا باشین درصد خودشون رو کم میکنن تا بلیت واسه شما ارزون تر تموم بشه.

d. انتخاب هتل در آنکارا برای صرفه جویی در هزینه ها: همونطور که قبلا هم گفتن ما هتلمون رو از ایران رزرو نکردیم. علتش هم دو مورد بود. اول اینکه عکسهای توی اینترنت و توضیحات آژانس ها و توضیحات دوستان مهاجرسرا (که از همینجا از همشون تشکر میکنم) هیچوقت نمیتونه تمام زوایای خصوصیات یک هتل رو برای شما مشخص کنه. علتش هم اینه که آدمای مختلف، سلایق مختلفی دارن و واسه هر کدوم از ما ممکنه یه چیزی مهم باشه که دیگری در اون مورد زیاد سخت نمیگیره و بالعکس. با این طرز فکر بنده با لطف دوستان خوبم خانم الیزا و همسرشون پرهام عزیز، واسه دو روز هتل ERK رو رزرو کردم (بدون اینکه پولی پرداخت کرده باشم). بعد رفتیم آنکارا و هتل های دیگه رو دیدیم و با اینکه در ابتدا این هتل اون چیزی نبود که تو ذهنمون تصور کرده بودیم، اما بعد از بررسی حضوری هتل های دیگه به این نتیجه رسیدیم که هتل ERK برای ما انتخاب خوبیه. شاهد این ادعای بنده هم اینه که اغلب دوستانی که تو هتل بیوک ارشان اقامت داشتند، اگر پول هتل رو تو ایران پرداخت نکرده بودن و به عبارتی میتونستن پول پرداخت شده رو پس بگیرن به احتمال خیلی خیلی زیاد تو همون روز اول یا دوم حتی با قبول پرداخت هزینه بالاتر، هتلشون رو عوض میکردن. نکته دوم اینه که شما در صورت مراجعه حضوری میتونین به احتمال زیاد تخفیف بیشتری بگیرین. طوری که هتل بست وسترن 2000 در تماس تلفنی اتاق دونفره رو 100 یورو حساب میکرد. اما وقتی خودمون رفتیم گفت 80 یورو. منظورم اینه که شاید بتونین با همون مبلغی که قراره تو ایران پرداخت کنین یه هتل بهتر رو بگیرین.

e. اگه برای روز مصاحبه لباسهای اتو کردنی دارین از روز اول اومدنتون تو آنکارا دنبال اتوشویی بگردین. چون ما تو کل یه هفته یه دونه اتوشویی هم پیدا نکردیم و آخرش آویزون یه خیاطی شدیم که انصافا هم بامرام بود.

f. توصیه مهم برای متاهلین: روز قبل از مصاحبه تو یه مذاکره سنگین با خانوماتون، راضیشون کنین که واسه یه بازه 3-4 ساعته خرید کردن رو به حال تعلیق دربیارن تا به این ترتیب ساعت 8 و 9 شامتون رو خورده باشین و تو هتل باشین و بتونین فکرتون رو متمرکز کنین. البته اینو عرض کنم که مصاحبه از دکتر اونگان هم راحت تره. هرچند این حرف منو باور نمیکنین، اما مطمئنم که تو سفرنامه های خودتون هم اینو واسه دوستان مینویسین.

g. همونطور که همه دوستان توصیه کردن یه پرینتی هم از فرمهایی که برای KCC فرستادین و همچنین ایمیلهاتون به KCC با خودتون ببرین که ببینین واسشون چی نوشتین.
h. تونستین یه فلاسک با یه بسته چای کیسه ای با خودتون ببرین. چون چای تو آنکارا هم خیلی کمه و هم گرون.

i. حتما عدم انطباق مربوط به تاریخ تولدتون رو حل کنین. بذارین همینجا و برای همیشه یه نکته رو خدمت همه دوستان 2011 و آیندگان عرض کنم. ببینین ما ایرانی هستیم و تخصصمون اینه که مشکلات رو حل کنیم. یک مثال ساده: تا حالا دیدین یکی که چهار تا زن داره، رفته باشه تو راند پنجم و تازه هیچ کدومشون هم خبر نداشته باشن. خوب فکر میکنین اون چطوری این کارو انجام داده؟ قصد بنده از ذکر این مثال تائید این کار نیست. بلکه میخوام به عمق فاجعه پی ببرید و بعد از پی بردن به عمق فاجعه، ببینین که طرف از پسش براومده. حالا خوب و بدش بماند. به این فکر کنین که برنده شدن تو لاتاری یکی از بزرگترین شانس های زندگیتونه و انصاف نیستش که به علت اینکه تاریخ تولدتون رو خودتون یا کسی که واستون ثبت نام کرده، اشتباه وارد کرده، این فرصت بزرگ رو از دست بدین. پس یه جوری برنامه ریزی کنید که هر مشکلی که هست رو تو ایران حل کنین و تا حد ممکن بدون مشکل خودتونو به مصاحبه برسونین و مثل شیر برین تو صورت آفیسر (یکی منو بگیره !!!). واسه این اونقدر تاکید میکنم که تو روز مصاحبه ما، دو تا کیس که یکیشون یه خانم مجرد بود (و بی برو برگرد باید ویزا رو تو همون روز میگرفت) و دیگری یه خانواده چهارنفره، به خاطر مشکل تاریخ تولد رد شدن و زدن تو حال همه کسایی که تو این چند روز باهاشون آشنا شده بودن. باورتون نمیشه حتی چند روز بعد از مصاحبه هم وقتی دوستان به یاد این بچه ها میوفتادن حالشون گرفته میشد. حالا بماند که این بنده خداها چه ضربه روحی ای خوردن و چقدر هزینه کردن و چقدر برنامه ریزی کردن واسه آمریکا و ...

j. در مورد تماس با ایران هم ما از asia card استفاده کردیم که تقریبا تو همه دکه های سطح شهر وجود داره و کافیه به زبون خودمون بگین "آسیا کارت" و یه 5 لیری بدین به فروشنده. خیلی هم کیفیت صداش خوب بود و تقریبا میشد 19-20 دقیقه با تهران صحبت کرد. نکته مهمتر اینکه به نظر میرسه در صورتی که موبایلتون تو آنکارا روشن بشه و سیم کارت همراه اول توش باشه، حتی اگر اصلا حرف نزنین و SMS هم ندین، هزینه رومینگ به پاتون حساب میشه که حدود 35000 تومان هستش و سه ماه بعد تو قبض میاد. البته من از این قضیه مطمئن نیستم. بنابراین توصیه میکنم در صورتی که نمیخواین از موبایل ایران تو ترکیه استفاده کنین یا موبایل رو کاملا خاموش کنین یا اینکه تو همون هواپیما قبل اینکه وارد ترکیه بشین موبایلتون رو به حالت Offline در بیار. در این حالت حداقل میتونین از موبایل برای عکس یا فیلم گرفتن استفاده کنین.

ببخشید که خیلی طولانی شد. امیدوارم ذکر تجربیاتمون تو این سفر، گوشه ای از لطف دوستان عزیز مهاجرسرا رو جبران کرده باشه.

ارادتمند همه دوستان مهاجرسرا و با آرزوی موفقیت همه مون.

مهدی
كيس نامبر: 2010AS00029XXX
دریافت نامه اول: June 2009
ارسال فرمهاي سري اول :June 2009
تاريخ کارنت شدن : August 2010
دريافت نامه دوم: دریافت با ایمیل
تاريخ مصاحبه: Sep. 2nd 2010
محل مصاحبه: آنکارا
دريافت كليرنس: Sep. 27th
دریافت ویزا: Sep. 28th Big Grin
هزینه: حدود 7500000 برای دو نفر و البته دو بار سفر به ترکیه
سلام به همه بروبچ گل
این مهدی جان سفرنامش مفصل و خوب قسمت بندی شده من حسشو ندارم اینجوری بشینم تایپ کنم Big Grin شما به بزرگواری خودتون مارو عفو کنین
اگر هم نمیکنین مردی بیا سرکوچه D:
خب سفرنامه به ترکیه برام اونقدر ها حال نداد چون یه ماه تقریبا تنها توی ترکیه بودم و بغیر از رامین، کیارش و پویای عزیز کس دیگه از بچه ها برای بودن با من لبیک نگفتن و دست بیعت به سوی من دراز نکردن که امیدوارم جیزجیگر بگیرن Wink

و اما سفرنامه آیدین پلو
من روز سوم آگوست از تهران با یک فروند اتوبوس با قیمت 45000 تومن به سوی بلاد نیمه کفر آنکارا حرکت کردم؛ نکته جالبش این بود که در آخرین لحظات هم هموطنهای گلم سعی در خالی نمودن جیب این جانب با نامردی کردن، آخه ما یه آشنای دور در یکی از این ترمینالهای اتوبوس رانی پیداکردیم و ایشون لطف نمودن بلیط 45 تومنی را 75 تومن در پاچمون نمودند که هیچ، منت هم سرمون گذاشتن؛ البته با رشادت های دایی بنده دست این عنصر استکبار رو شد و حسابی حالشو گرفت Big Grin خلاصه سرتون درد نیارم، تنها صحنه ای که یادش میافتم تنم مورمور میشه و دلم تنگ میشه؛ نگاه مادرمه که اتوبوس راه افتاد دیدم زیرلب گفت "رفت ... Sad " بگذریم ... Smile در کنار من توی اتوبوس یک عدد ترک بنام "ستین ساواش اردوغان" نشسته بود 36 ساله از ارزروم که ما باهم سعی در برقراری ارتباط نمودیم و در این امرخطیر تا حدودی هم موفق بودیم چون الان در فیسبوک بنده ادد میباشند Big Grin البته انگلیسیش با اینکه نماینده شرکتشون بودو به کشورهای مثل ایران رومانی روسیه و ... سفرنموده بود(از روی پاسش میگفت) از من بهتر نبود! در کل با ادا و اطوار منظور همو به همدیگه میفهموندیم و دمش گرم منو یه ناهار هم مهمون کرد Big Grin
خلاصه، من بلاخره بعد 32 ساعت در جاده بودن به شهر مقدس آنکارا رسیدم البته راستش با مددهای غیبی بنده وقتی رسیدم آنکارا و مسافرا که پیاده شدن و قبل از اینکه اتوبوس راه بیافته یهو از خواب پریدم و واقعان شانس با من یار بود که همینجا تشکر میکنم از شانس عزیز و روی گلشو میبوسم
من هتل دنیزآتلانتا رو رزرو نموده بودم اما بلاخره با یکسری عملیات ویژه و کماندویی سر از هتل اوزیلهان درآوردم و با شخص "مجید شیرین بیگ" آشنا شدم، و بهش 50$ اخ کردم تا کارای پزشکی منو انجام بده البته شما درست میگید (فحش دادی خودتی) این پول نیاز نبود اما این شخص یه کمک بزرگی که بهم کرد این بود که منو خونه یه خانمی برد که برای اقامت اونجا شبی 25$ پرداختم و این خانمه با اینکه غذا با خودم بود ولی بهم غذا هم داد البته منم حدود 120 لیر برای غذا بهش دادم ولی درکل برای نزدیک یک ماه اقامت در ترکیه من هزینه کمی (850$) پرداختم
توی این مدتی که در آنکارا بودم یکی دوبار با رامین (منصور) در سطح خیابان چرخی زدیم، با کیا یه بار رفتیم آنکامال، یه بارم رفتیم پارک آبی که بنده با چند فروند ترک هم آشنا شدمو دو سه باری هم گردشی رفتیم، و در نهایت با پویای عزیز هم قراری داشتیمو خیابان تونالی را باهم متراژ نمودیم و اینقدر سرگرم حرف بودیم که با شکم گشنه برگشتیم خانه!
بقیه روزها اتفاق خاصی نبود چون دیگه بروبچ رفتن منم تنها شدم و صبح تا شب پای اینترنت مفت صاحبخونه نشسته بودم و هی کلیپ تو فیسبوک میدیمو لایک میکردم و با بقیه شیرش می نمودم تا اینکه لحظه موعود فرا رسید و کلیرشدمو رفتم سفارت پاسو بهشون دادم و بعد یه بلیط اینترنتی گرفتم برای 4 سپتامبر با ترکیش ایرلاین
8 صبح پرواز از انکارا به استانبول، 11 صبح از استانبول به شیکاگو و 8 شب از شیکاگو به هوستون
من اولین بار بود تو عمرم سوار هواپیما میشدم؛ چون تو ایران میترسیدم سوار شم؛ و اولین بارم 18-19 ساعت در آسمان بودیم که به نوبه خودش جالب بود! تو مسیر استانبول شیکاگو هم یک فروند داف در کنار بنده سکنی گزیده بود و منم سرشار از شادی باهاش صحبت می نمودم البته چون انگلیسیم خوب نبود در حد وسعمون حرف زدیم Big Grin ایشون اصلیتشون از بلاد یوگسلاوی بود و در ایالت میسوری زندگی مینمودند که متاسفانه در هواپیما حالشون بد شد که این البته برای من پوئن مثبتی بود که حرف بزنم (خانم های محترم احتمالا مقداری بدوبیراهه که نثار بنده می فرمائید اما خداییش بچه خوبیم Big Grin) خلاصه ساعت 3 ظهر به وقت شیکاگو رسیدیم به فرودگاه و من قبل فرود به این فکر میکردم اگه هواپیما موقع لندینگ بخوره تو دیوار احتمالا ملت فک و فامیل برام گریه نمیکنن بلکه میخندن !! فک کن طرف لاتاری برنده شده باشه تا رسید امریکا رفت تو دیوار خیلی خنده داره :d بعد اینکه پامو گذاشتم زمین گفتم بلاخره رسیدم بلادکفر! اما هرچی اینور اونور نگاه کردم از اوباما خبری نبود آخه باهاش طی کردم بیاد پیشوازم! نامرد نیومد!! آقا سرتونو درد نیارم ساعت 8 از شیکاگو راه افتادم به سمت هوستون و در نهایت 12 شب در خانه لمیده بودم

حق کپی رایت محفوظه! اگه ببینم کپی کردین! میدم اف بی آی شمارو دیپورت کنه ها
به امید دیدارتان در بلاد کفر و استکبار خونخوار جهانی که راه به راه داره خون ماهارو میمکه و ما اومدیم اینجا از نزدیک بزنیم تو دهنشون!
تکبیر





کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان