کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
به نظر شما مردم ایران بهتر هستن یا مردم آمریکا
(2009-11-21 ساعت 14:50)Greatone نوشته:  دیگه سوال داشت این؟
اصلا اسم ها قابل مقایسه نیستن !!!
لااقل مردم اروپا رو با امریکا مقایسه میکردی ...این جای بحث داشت
یهو از بهترین نقطه ی روی کره زمین پریدی امدی روی بدترین نقطه
حق با شماست ببخشید باید سوالم رو عوض می کردم.Sad
پاسخ
تشکر کنندگان: sanaz asemani ، taherifar ، msar
میون کلوم بچه ها ، نمونه تازه و بارزی از اینکه همه آمریکا مردومشون یه دسته گل نیستند :
مجری فاکسنیوز قیافهٔ ایرانی حدادی رو مسخره کرده و اونو شبیه بازیگر
فیلم "برات" معرفی کرده ....

http://capwiz.com/niacouncil/issues/aler...d=14378571

واقعا متاسفم !
از پاسخ به پیام خصوصی معذورم. Shy
شماره کیس:‌ 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس :‌ June 2011 9
دریافت ویزا :‌ 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، ماتیتی ، Puerto Rico ، taherifar ، msar
علی جان شبکه ی فاکس نیوز به طور رسمی از احسان حدادی عذرخواهی کرد!!! چیزی که توی ایران پیدا نمیشه
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: sh-b ، fairwall ، honareirani ، shahram1347 ، farshadsh ، ماتیتی ، sanaz asemani ، .Armin. ، taherifar ، msar
می دونم ، ولی منظور این بود که آدم بد همه جا هست !
از پاسخ به پیام خصوصی معذورم. Shy
شماره کیس:‌ 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس :‌ June 2011 9
دریافت ویزا :‌ 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011
پاسخ
تشکر کنندگان: indmehdi ، Ali Sepehr ، shahram1347 ، ماتیتی ، sanaz asemani ، Puerto Rico ، taherifar ، msar
به نظر من نمیتونی کلی این ها رو مقایسه کنی !
ممنکه یه مسلمان تو ایران باشه و 1000 تا دروغ بگه و پشت سر این صفحه بزاره و و و و ...
و یک مسیحی تو قلب آمریکاست کاملا پاکه و دینش رو از ته قلبش قبول کرده و سعی میکنه دروغ نگه ، دو بهم زنی نکنه ، پول مردم نخوره ...
بر عکسش هم صادقه ، یعنی قضیه دو شرطیه ...
پاسخ
تشکر کنندگان: farshadsh ، ماتیتی ، sanaz asemani ، taherifar ، msar
(2009-11-22 ساعت 20:42)sadra_sepehr نوشته:  علی جان شبکه ی فاکس نیوز به طور رسمی از احسان حدادی عذرخواهی کرد!!! چیزی که توی ایران پیدا نمیشه
احسان نه،حامد!
احسان دومیدانی کاره،آمریکا نرفته! بازیکن بسکتبالمون حامد حدادیه!
[font=Verdana]
یا به ما یار نشو یا چو شدی چون ما شو+++ما چو رسوای جهانیم تو هم رسوا شو
عاشق و رند و غزل خوان و فرنگی مشرب+++رند و لاقید و ملامت کش و بی پروا شو
[/font]


پاسخ
تشکر کنندگان: WIKIMAN ، Ali Sepehr ، sanaz asemani ، taherifar ، msar
مردكس جان از تذكرت ممنونم قاطي كردم ديگه چه كنيم آلزايمره
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: romance33 ، taherifar ، msar
(2009-11-22 ساعت 23:43)WIKIMAN نوشته:  می دونم ، ولی منظور این بود که آدم بد همه جا هست !

سلام
ایا میشه شما و ناظم عزیز و دیگر دوستان نظر جدیدتان را هم دوباره ارائه کنید؟ ایا تغیری جدیدی دیده اید؟Shy
پاسخ
تشکر کنندگان: taherifar ، msar
چه تاپیک عجیبی .. مسلما هر جای دنیا که قانون درست و حسابی وجود داشته باشه و قانون درست اجرا بشه مردم همان جا بهتر هستند..پس جواب این سوال کاملا مشخصه !
2013AS63xx*کارنت:March *مصاحبه: 23اپريلYerevan*كلير 14 JUN*دريافت ويزا 26 JUN
پاسخ
تشکر کنندگان: romance33 ، storagemeter ، taherifar ، msar
شاید خودبزرگ بینی یکی از بلایایی باشد که گریبانگیر مردم ما است و این امر باعث می شود که با نادیده گرفتن ضعف ها و کاستی های خود در جهت بهبود خود به اندازه کافی تلاش نکنیم. مثلا یکی از احمقانه ترین تعریفی که ایرانی ها به مقدار زیاد از خودشان می کنند این است که ایرانی ها ضریب هوشی بالایی دارند و یا این که هنر نزد ایرانی ها است و بس. در حالی که میانگین ضریب هوشی ایرانی ها متوسط رو به پایین است و از وقایع تاریخی و انتخاب های غیر هوشمندانه ای که آنها در طول تاریخ انجام داده اند می شود به سادگی به این موضوع پی برد. هنر هم در میان ایرانی ها به نسبت مردم کشورهای دیگر بسیار کم رنگ است و به ندرت می شود اثر هنری را در میان ایرانی ها پیدا کردکه واقعا بی نظیر باشد. اصولا ایرانی ها در موسیقی و هنرهای تجسمی و حتی هنرهای معاصر نسبت به مردم کشورهای دیگر بسیار عقب افتاده هستند و علت اصلی آن هم محدودیت های هزار ساله ای است که بر ضد هنر در فرهنگ ایرانی ها رخنه کرده است. موسیقی هیچگاه در ایران جایگاه خاصی نداشته است. نقاشی و مجسمه سازی همواره تقبیح شده است. شعر و ادبیات همواره به مجیز و تملق آلوده بوده است. و هنر تئاتر و سینما هم همواره در فرهنگ ایرانی معادل دلقکی و لودگی و مسخره بازی بوده است. آثار هنری ما تک و توک و انگشت شمار و خاک گرفته در طول تاریخ است و نسبت به آثار هنری اقوام دیگر اصلا به حساب نمی آید. در مدرسه هم زنگ هنر ما فقط برای تفریح و استراحت بود و اصلا هیچ اهمیتی برای هیچ کسی نداشت. شاید اصلا بهتر باشد بگوییم که هنر بی هنری نزد ایرانیان است و بس. البته همیشه کسانی هستند که در هر قومی بهترین هستند و در جهان مطرح می شوند ولی در ایران چنین افرادی بسیار کم هستند. مثلا یک نفر مثل اصغر فرهادی که ایرانی است در دنیا مطرح می شود و جایزه می گیرد ولی فراموش نکنید که اگر آدم های هنر فهم و باهوش دیگر اقوام جهان نبودند ایرانی ها پوست خربزه هم به دست اصغر فرهادی نمی دادند چه برسد به جایزه.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
چه مبحث قشنگی ...
همیشه دلم میخواست بیام اینجا و از دوستان بپرسم که این همه مدت که کم یا زیاد اینجایین، رابطه تون با آمریکایی ها چطوره؟ دوستشون دارید؟ ندارین؟ اونا شما رو دوست دارن؟ ندارن؟ خیلی دوست دارم نظر و تجربه شماها رو بدونم
اما تجربه خود من بعد از سه سال...
آمریکایی ها از نظر فرهنگی به نسبت ایرانیها کمی بالاتر هستند. اما به نظر من نکته اصلی که مردم آمریکا رو به نسبت مردم ایران خیلی بافرهنگتر نشون میده اختلاف فرهنگی اونا نیست! بلکه درجه قانونمداری مردمش و دولتش هست.
در آمریکا من متوجه شدم که اکثر مردمش نه نظر مثبتی نسبت به خارجی ها دارن و نه نظر چندان منفی. کاملا بی تفاوت هستن. کسی خدمتی بکنه به جامعه میگن ما به اینجا رسوندیمش و کسی هم انتقاد کنه، عامه جامعه و نه روشفنکرانش البته، میگه لاو ایت اور لیو ایت! یعنی دلت نمیخواد، خوش گلدین.
حالا این در مورد کلیت خارجی ها بود. به ملیتهایی مثل ایرانی که میرسه متاسفانه هیچ علاقه ای بهش ندارن. شما خودت رو بکشی هم که نه من و نه کشورم با اون چیزی که تو فکر میکنی خیلی فرق داره بازم قبول نمیکنن. یعنی اصلا علاقه ندارن که وقت و انرژی بذارن که ببینن شما درست میگی یا اونا درست فکر میکنن. مثال بزنم... مثلا یک ایرانی یک ایده کلی در مورد آفریقایی ها داره! آفریقایی که خودش یک قاره هست هزار مدل نژاد و زبان و فرهنگ و دین داره اما برای اکثر ایرانیها بگی آفریقا یا آفریقایی، میگه باکومبا اومبا اومبا منظورته؟! حالا شما هر قدر هم بخوای به این فرد توضیح بدی که بابا آفریقا همش باکومبا اومبا اومبا نیست، به احتمال زیاد اصلا علاقه ای به دانستن نخواهد داشت. با زبان بی زبانی میگه من با همین تصوری که از آفریقا دارم راحتم، چه درست چه غلط. ولم کن!! اصلا آفریقا کیلویی چند؟ گیرم که یاد گرفتم که آفریقا خیلی باحاله، اصلا صفا سیتی سنتر، من نه آفریقا برو هستم، نه از اونجا زن بگیر هستم، نه به اونا دختر بده هستم، نه میخوام باهاشون تجارت کنم. به من چه؟!
اکثر آمریکایی ها هم طرز تفکرشون در مورد ایرانیها و بسیار ملل دیگه اینگونه هست. حالا ایران که مقام اول فرار مغزها بوده و این همه مهاجر فرستاده اینجوری فکر کنه، شما حسابش رو بکن که آمریکایی که کشورش خودش یک دنیاست و یکی از کم مهاجرفرست ترین کشورهاست و بسیار کم هم مسافرت خارج از کشور میکنن چطور میتونه فکر کنه.
من بخاطر ازدواج با همسرم که آمریکایی هست خواسته یا ناخواسته تا همین اواخر صرفا در بین آمریکایی ها زندگی کردم و بغیر از یکی دو نفر ایرانی که اونا هم نزدیک به 40 ساله اینجان و یکبار هم حتی ایران نرفتن با ایرانی دیگه ای ارتباط نداشتم بنابرین جدا از فاکتورهایی مثل ایالت و ... فکر میکنم که برداشتم تا حد زیادی درست هست.
با اینکه فردی بسیار اجتماعی هستم و کمابیش دوستان آمریکایی دارم ولی به شخصه معتقدم که کوچکترین موفقیتی در برقراری رابطه با جامعه آمریکایی بدست نیاوردم. گاها در فیس بوک مبینم که چطور سر مسائل پیش پا افتاده ای مثل فوتبال آمریکایی و عکسهای مردم شل و پل تو والمارت و ... با هم بحث و از کشور یا حکومت انتقاد میکنن اما وقتی من گاها از باب امتحان کردن آنها مسائلی مرتبط با ایران رو شیر میکنم تا عکس العملشون رو ببینم، به هیچ وجه نظرشون رو جلب نمیکنه. آخرینش همین مورد مرگ دختر ایرانی در میشیگان بود که به خانواده اش ویزا ندادن که بیان و دخترشون رو قبل از مرگ ببینن ولی اونا اعضای دخترشون رو به 7 آمریکایی اهدا کردن.
برگردم سر اصل قضیه... این مسائلی که نوشتم به نظر خود من از یک ملت با فرهنگ بعید هست ولی از اینا سر میزنه اما ما کماکان اونا رو به عنوان یک ملت با فرهنگ میشناسیم؟! تنها دلیلش اینه که ما قانونمداری این ملت رو تنها فاکتور فرهنگشون حساب میکنیم در حالیکه قانونمداری صرفا یکی از فاکتورهای فرهنگ خوب یک ملت هست.
بر عکس در ایران ما دوستانی داریم کمابیش که به ما اهمیت میدن و اما آدمهای قانونگریزی هستن. و احتمالا ما اینا رو آدمهای کاملا بی فرهنگی به حساب میاریم.
کمی خواب آلود هستم و احتمالا نتونستم مطلب رو آنچنان که باید برسونم ولی با توجه به اینکه یکی از مورد علاقه ترین مباحث من بود خواستم قبل از خوابیدن یک چیزی نوشته باشم. ایشالا بعدا در بحث با دوستان این موارد رو بسط بدیم و به نتیجه ای برسیم که بالاخره اینا خوبن یا ما خوبیم یا همه خوبن یا چی ؟ Smile
پاسخ
یامی جان, موضوعی که شما مطرح کردید بسیار جالب است که البته با موضوعی که من گفتم فرق می کند و هر دوی آن هم ربط چندان زیادی با عنوان تاپیک ندارد که احتمالا از پایه بی معنی است چون اصلا چیزی به نام بهتر یا بدتر بودن یک نژاد وجود ندارد.

من کاملا شما را درک می کنم و خودم هم همواره در شش و بش ارتباط نزدیک با امریکایی ها بودم. ولی لااقل در این بخش از امریکا مردم علاقه بیشتری به فرهنگ خارجی دارند و شاید این هم به این خاطر است که مردم سنفرانسیسکو و اطراف آن سعی دارند خودشان را خیلی روشنفکر و تافته جدا بافته جلوه دهند. برای همین اگر یک نفر جلوی آنها مرغ سحر ناله سر کن را هم بخواند گوش می دهند و خودشان را خیلی مشعوف از شنیدن چنین ترانه ای نشان می دهند. آنها به موسیقی سنتی چینی و ژاپنی هم که از اول تا آخر یک نت را می نوازد به همین طریق گوش می دهند و از آن تعریف می کنند. مغازه های عربی و افریقایی و هندی و یا مدیترانه ای همیشه پر از جمعیت امریکایی است. حتی اگر مثلا به ناپا و به کارخانه شراب سازی داریوش بروید می بینید که تمام بازدیدکننده ها امریکایی هستند و دارند از قسمت موزه هنرهای ایرانی دیدن می کنند و از آن تعریف می کنند. خود من از دیدن این موزه حوصله ام سر رفت و فکر نکردم که چیز جالبی در آن وجود داشته باشد چون چهار تا روسری و کتاب و سفال و چند تا هنر دستی و خاتم کاری بود و جذابیت چندانی برای من نداشت در حالی که آنها خوششان می آمد و تعریف می کردند.حتی همخانه قدیمی من که امریکایی بود و اصلا نمی دانست زمین گرد است هم وقتی که من سه تار می زدم خودش را خیلی مشتاق نشان می داد و کلی اصرار می کرد که من برای او و یا مهمان هایش کمی بنوازم. البته چون او تا به حال صدای چنین سازی را نشنیده بود نمی توانست آن را با چیزی مقایسه کند و به نظرش می آمد که من دارم خیلی خوب می زنم.

ولی یک اخلاق نه چندان خوبی که ما ایرانی ها داریم و ممکن است عکس العمل منفی و یا بی تفاوت امریکایی ها را برانگیزد این است که اگر چهار تا جمله بگوییم در سه تای آن از کلمه ایران استفاده می کنیم. مثلا اگر یک غذا را بخوریم می گوییم در ایران ما غذا را این طوری درست می کنیم و یا اگر هر چیزی را ببینیم می گوییم در ایران فلان و بهمان است و ما چنان می کنیم در حالی که آن فرد به قول یامی اصلا ممکن است هیچ علاقه ای ندشته باشد که بداند ایران چگونه است و ما می خواهیم به زور تعلقات خودمان را در مغز آنها فرو کنیم. من هم در اوایل ورودم همین کار را می کردم ولی بعد متوجه شدم که این کار چندان درست نیست و فقط زمانی باید در مورد نژاد و یا کشورم صحبت کنم که آن طرف در موردش سوال کند و من بدانم که علاقه ای به شنیدن این چیزها دارد. مثلا اگر در مورد کوروش و داریوش و تاریخ دو هزار و خورده ای ساله ایرانی ها برایشان صحبت کنیم شاید بهترین عکس العملی که ببینیم خمیازه باشد و یا شاید هم طعنه و کنایه و یا ضد حال بزنند و بگویند که همه نژادها برای خودشان تاریخ چند هزار ساله دارند.

ولی اگر شما به عنوان یک ایرانی فرهنگ خودتان را به طور عملی به نمایش بگذارید, مثلا لباس محلی رنگارنگ و زیبا بپوشید یا موسیقی محلی زیبا بنوازید یا کار هنری سنتی و یا حتی حرکات موزون سنتی انجام دهید مطمئن باشید که آنها خوششان می آید و از آن تعریف می کنند در حالی که اگر بنشینید و ساعت ها از نژاد خود و فرهنگتان تعریف کنید و مدام بگویید که ایران چنین است و چنان است هیچ واکنش مثبتی عایدتان نخواهد شد. در واقع برای امریکایی ها مهم این است که شما چه هنری دارید که ارائه دهید نه این که بخواهید به یک نفری که در کشور شما یک هنری دارید ببالید و به آن پز بدهید.

ولی یامی جان مسئله دیگری را طرح کرد که بسیار مهم است و آن هم چالش های ارتباط نزدیک با یک امریکایی است. واقعیت این است که ما با بدترین ایرانی حتی از نوع دزد و جنایتکار و قاچاقچی و غیره هم بهتر از یک امریکایی می توانیم ارتباط برقرار کنیم. ما با یک امریکایی, یک چینی و یا یک افریقایی عقبه مشترکی نداریم و همین باعث می شود که نوع ارتباط میان ما چندان عمیق نشود. من همیشه در مورد ازدواج با یک امریکایی فکر می کردم و به این نتیجه می رسیدم که من نمی توانم این کار را بکنم چون من نیاز دارم که با همسرم در مورد خاطرات کودکی, کارتون هایی که دیده ایم, خاطرات مدرسه و مشکلات زمان جنگ و دیگر مسائل مشترکی که به نوعی به کشور, فرهنگ و آداب و سنن ما مربوط می شود صحبت کنم. یک همسر امریکایی هر چقدر هم که خوب باشد نمی تواند بسیاری از چالش های فکری ما را درک کند به همان گونه که ما نمی توانیم بسیاری از ریزه کاری های فرهنگی آنها را درک کنیم. ممکن است آنها یک جوک بگویند و بخندند ولی برای ما بی مزه باشد و خنده دار ترین جوک ما هم برای آنها مسخره به نظر بیاید. ممکن است لذیذترین غذای ما برای آنها چندش آور باشد و غذای مخصوص روز شکرگذاری آنها هم برای ما معمولی و یا حتی بی مزه به نظر بیاید.

من گمان می کنم که یامی جان به خوبی نتواند ارتباطی را که مثلا از راه دور و ندیده با من و شما برقرار کرده است با همسرش برقرار کند زیرا شاید اصلا همسر او قادر نباشد که به اندازه ما حرف های او را درک کند. هر کلمه ای که ما به زبان فارسی می گوییم و یا می نویسیم جدا از معنی آن واژه که قابل ترجمه است یک بار فرهنگی به دنبال دارد که متاسفانه اصلا قابل ترجمه نیست. مثلا اگر ما بگوییم فسنجان تمام خاطرات خوب و بد کودکی و بزرگسالی ما در مورد این واژه برایمان زنده می شود و به صورت یک مفهوم عمیق در مغز ما ثبت می شود. در حالی که یک امریکایی چنین پیشینه ای را ندارد. یا این که ما نمی توانیم با او به زبان برره ای صحبت کنیم و یا سریال های ایرانی و یا برنامه نود را با همدیگر تماشا کنیم. اینها به مرور کمی آزار دهنده می شود و برای همین بود که من تصمیم گرفتم که با یک ایرانی ازدواج کنم.

به هرحال یامی جان زیاد در مورد بی تفاوتی امریکایی ها نسبت به مسائل مربوط به ایرانی ها سخت نگیر. این که یک دختر ایرانی که مرگ مغزی شده است اعضای خودش را به امریکایی ها بخشیده است برای ما جالب است ولی برای آنها هیچ جذابیتی ندارد چون اعطای جوارح کسی که مرگ مغزی شده است به دیگران در امریکا بسیار عادی است. شاید هم اگر بخشی از این خبر برای آنها جالب باشد همان بخشی است که شوهرش او را کتک زده است و درست و یا غلط گمان می کنند که ایرانی ها همسران خودشان را کتک می زنند. مطمئن باش که اگر آن دختر زنده بود و جان خودش را برای نجات هفت امریکایی به خطر می انداخت نه تنها امریکا بلکه تمام رسانه های دنیا به او لغب قهرمان می دادند ولی اعطای اعضای فردی که مرگ مغزی شده است برای آنها نذر روغن ریخته به امامزاده است و تحسین و تمجید خاصی به همراه ندارد. ندادن ویزا هم که یک مسئله دو طرفه است و موضوع بسیار قدیمی است. مثلا دختر یکی از آشناهای ما که در امریکا بزرگ شده بود می خواست در ایران عروسی کند و تمام دوستان نزدیکش هم که برای او مثل خواهر بودند می خواستند برای عروسی او به ایران بروند ولی نتوانستند ویزا بگیرند. جالب است بدانید که گرفتن ویزای ایران برای یک امریکایی به مراتب سخت تر از ویزا گرفتن ایرانی ها از امریکا است.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: yami ، Saeedv13 ، SOLTANI11 ، fariba_a ، el333 ، .Armin. ، eybaba ، soheilbadami ، 2013selectee ، laili ، shatsi ، tartar ، ParsTrader ، Puerto Rico ، Azi2014 ، face1 ، taherifar ، msar ، Tolu IR
ممنون آرش جان. البته که احتمالا شما درست میفرمایید و مطلب من اصلا جاش اینجا نبود ولی راستش خیلی وقت بود که دلم میخواست یک تاپیک جداگانه برای تبادل تجربیاتمون که در نقاط مختلف آمریکا و در بین مردم مختلفی در مشاغل مختلفی هستیم، ایجاد کنم. احساس کردم که همینجا از همین تاپیک آماده سو استفاده کنم!! Smile

همانطور که همه میدونن، آمریکایی بر خلاف ظاهر هموژنیکی که از خودشون در خارج از آمریکا ترسیم کردن که آمریکایی ها همشون تقریبا یک جور هستن، دارای تنوع فرهنگی و اجتماعی بسیار زیادی هستن. وقتی عامل مهاجران رو هم بهش اضافه کنیم که رسما مملکت 72 ملتی میشه که من به شخصه اصلا علاقه ای ندارم با لمس و تجربه کردن فقط گوشه ای از اون برای همش نسخه بپیچم. امکان مسافرت و اقامت در هر گوشه اون رو هم که همه ندارن پس چه بهتر که هم تبادل نظر کنیم و ببینیم که هر قسمت این مملکت برای چه تیپ آدمهایی مناسب تر هست.

بر خلاف آنچه شما از سانفرانسیسکو گفتین، مردم جنوب فلوریدا از مخصوصا ساحل شرقی بعلت اشباع شدن از انواع مهاجران آمریکای جنوبی و هائیتی و کارائیب و از طرفی اسنو بردها یا همان بازنشسته های شمال آمریکا و کانادا و گاها اروپایی که از درد سرما به اینجا مهاجرت کردن، نسبت به فرهنگ و افراد بیگانه در ظاهر کاملا بی احساس و در باطن احتمالا چندان دل خوشی ندارند. البته وقتی میگم مردم جنوب فلوریدا فکر نکنید که اینا جد اندر جد اینجایی بودن!! جنوب فلوریدا یکی از بالاترین درصد جمعیتها رو داره که متولد خود این ایالت نیستن. حالا چه متولد خارج چه متولد ایالات دیگه هستن. یعنی یک جوری همه غریبن اما یک مدت که میگذره یک عده ای کمتر غریب میشن و بقیه رو که بیشتر غریبن، به چشم غربتی نگاه میکنن!! هر از گاهی که در کالج ما یا در اماکن دیگه شهرهای این اطراف که همه به هم وصل هستن، فستیوالها یا گردهمایی هایی از قبیل اوکتبرفست آلمانی یا روز ملی کلمبیا و دهها برنامه دیگه تشکیل میشه. اکثریت شرکت کنندگان بصورت مسخره ای از همان اقلیت هستن مگر مراسمی مثل همین اکتبرفست بخاطر آبجو خوری اش یا بعضی فستیوالهای بخاطر خانمهای زیبای شرکت کننده! جالب اینجاست که این مردم نه تنها علاقه ای به این فرهنگ و زبان و مردم "وارداتی" ندارند، بلکه هیچ علاقه ای به جذب همین مردم به فرهنگ و اجتماعات آمریکایی هم ندارند!! این کست Cast یا جامعه طبقانی و دیوارکشی شده البته بصورت پنهان در آمریکا بر اساس پول و نژاد و ملیت و دین و تحصیلات برای مطالعه بی نهایت جالب هست. من خودم به شخصه کشورهایی مثل بریتانیا را بسیار طبقاتی تر از آمریکا میدانستم. البته آتش عقبه این رفتار (اصلا نمیدونم چرا به این کلمه عقبه حساسیت دارم!!) هم به نوعی به خودشون بر میگرده چون وقتی جمعیت یک اقلیت خیلی زیاد میشه مثل چینی ها یا هندی ها و یا علی الخصوص هیسپنیکها، این بار اینها هستن که به نوعی آمریکاییها رو به داخلشون راه نمیدن و این داستان مسخره کماکان ادامه داره.

در مورد معضل ایران ایران کردن بعضی ایرانیها کاملا حق با شما هست و من بعنوان یک ممل آمریکایی با سابقه اساسا میانه ای با اینگونه رفتارها نه داشته و نه دارم. اساسا این کار خودش به نوعی بزرگ کردن مشکل هست. برای مثال شما فکر کنید که یک دکتر افغانی مهاجر در ایران (قصد توهین به افغانها رو ندارم ولی بخاطر وضعیت نه چندان مناسب مهاجران آن در ایران دارم از اونها مثال میزنم)، که یک دوره دوست و آشنای ایرانی داره، هر چی میشه، هی پشت بندش بگه ما افغانها از قضا فلان و بیسان. طبیعی هست که در کوتاه مدت جمع این رفتار و احیانا خود این فرد رو دفع خواهد کرد. ولی برای مثال فکر کنید در همین جمع در مورد کشته ناحق یک نفر داره صحبت میشه و همین دکتر ما هم بگه که بعله متاسفانه در هرات یا کابل هم همچین چیزی رخ داده و نه تنها یک نفر بلکه ده نفر کشته شده. حالا رفتار مورد انتظار از این جمع چیه؟ اگه این جمع ایرانی بخواد مثل اکثریت آمریکایی ها با مسئله برخورد کنه، دو حالت پیش خواهد اومد، یا کلا طرف رو ایگنور میکنن که انگار نه انگار این ده نفر اینا هم آدمه یا بدتر از آن به این دکتر ما بگن، دکترجان شما حسابت با بقیه جداست ولی ما صحبت آدمیزاد میکنیم! اونا صد هزار نفرشون هم اینطوری بمیرن حقشونه. تو هم اگه مثل اونا بودی، الان اونجا بودی ولی ماشالا درک و شعور داری و از این مسائل بدور. حالش رو ببر!! حالا شما همین مثال رو بسط بده به مثالی که در مورد همان خانوم فوت شده ایرانی زدم.

برای من ممل آمریکایی باسابقه اساسا اینکه یک آمریکایی طرف حسابم به ایران و ایرانی ارادت خاصی قائل بشه یا نشه مهم نیست بلکه شخصیت کلی فرد هست که همیشه مورد نظرم هست ولی برای تست زدن طرف برای بعضی موارد ناچارم از مثالهایی استفاده کنم که احتمالا یک گوشه اش به ایران و ایرانی وصل هست. برای مثال وقتی در سال نو میلادی به دوستانم در فیسبوک پیام تبریک میفرستم به احتمال قوی اونا هم جواب میدن. تا اینجاش من هنوز نتونستم به کنه (ازون لغتهاست هااا) شخصیت طرف پی ببرم. حالا من بیام تبریک سال نو چینی بذارم و طرف جواب نده واقعا نمیشه زیاد قضیه رو آنالیز کرد. نه اون چینی هست و نه من اما وقتی پیام تبریک سال نو ایرانی رو بذارم و جواب بگیرم یا نگیرم هست که من متوجه میشم که با چه کسی طرف هستم.

البته اعتراف میکنم که ازین کارها زیاد کردم و همسرم هم زیاد خوشش نمیاد و به من میگه که با افرادی که آشنا میشم بلانسبت عین موش آزمایشگاهی برای کنجکاویهای علوم اجتماعی ام رفتار میکنم ولی واقعیت این هست که تجربه ملس مهاجرت به من درس بزرگی داد که تا فرد یا گروه یا ملتی رو درست حسابی تحلیل نکردم براش بیخودی احترام ویژه قائل نشم و وقت و انرژی ام رو برای ارتباط با اون هدر ندم. من هم مثل بیشتر دوستانی که در همین سایت چه از لاتاری قبول شده یا نشده یا درحین آمدن به آمریکا یا در آرزوی آمدن به آمریکا یک تصور و احترام ویژه ای برای این کشور و مردمش قائل بودم که متاسفانه بخش نه چندان کوچکی از آن واقعبینانه نبوده. الان که اینجا زندگی میکنم به هیچ وجه دوست ندارم که این خطا رو کماکان ادامه بدم. ممکنه اون همکلاسی که عین بز سرش رو میندازه حین تکست زدن با موبایل وارد کلاس میشه بی سلام و احوالپرسی ساده حتی در حد فرهنگ خودشون، در محل کار کارمند بسیار مجرب و قانونمداری باشه و میلیونها نفر از همینها کشوری به قدرت و ثروت آمریکا درست میکنن اما این دلیل نمیشه که برای مثال عین بز سرش و انداختن و وارد کلاس شدنش رو نادیده بگیرم. ارزش این فرد برای من صرفا به عنوان یک کارمند خوب میتونه باشه و نه یک همسایه یا دوست یا فامیل خوب.

Smile زندگی با همسر خارجی جاذبه ها و دافعه های خودش رو داره و مهم اینه که فرد سبک سنگین کنه ببینه که کدام از ویژگیهای یک همسر ایرانی یا خارجی براش مهمه. برای مثال بعضی ویژگیهای خاص دختران خاورمیانه ای برای شخص من قابل تحمل نبود. من به احساس استقلال و عدم وابستگی که دختران غیر خاورمیانه ای دارن علاقه زیادی داشتم ولی در عوض همانطور که شما گفتید بعضی روابط احساسی مابین دو نفر از دو کشور مختلف واقعا شکل نمیگیره، مثل همان برره ای صحبت کردن!! البته ناگفته نماند که همسر من منو مجبور کرد که بخش اعظمی از سریال قهوه تلخ رو که نگاه میکردم براش درعین نگاه کردن تعریف کنم و البته لذت هم برد و پدر من هم درامد!!! همسر من بعلت زندگی در یک خانواده بین المللی!!! شخصیت و فرهنگی کمی متفاوت از آمریکایی ها داره که بیشترش برای من نقطه مثبت حساب میشه. خود این تفاوتهای فرهنگی تا زمانی که هر دو طرف به فرهنگ طرف مقابل علاقه داشته باشن بسیار جالب هست، یعنی تفریحی هست برای خودش که من برای اون سریال برره رو توضیح بدم چون اون از ته قلب علاقه دارن این چیزها رو درک کنه و در عوض هم من واقعا دوست داشته باشم که اون مسائلی آمریکایی رو برای من تعریف و تدریس کنه اما واقعیت اینه که این ارتباط خیلی ظریف هست و به محض اینکه یکی از طرفین علاقه اش رو به فرهنگ و زبان و ... طرف مقابل از دست بده، احتمال زیادی هست که دیگه طرف مقابل هم ناخودآگاه دیگه علاقه ای به ادامه این تبادل فرهنگی نداشته باشه. یعنی زیاد نمیشه روش حساب کرد. فعلا که تا اینجاش علیرغم معایب و مزایا ما خیلی شانس آوردیم! متاسفانه دوستانی که با همسران غیر ایرانی ازدواج کردن بسیار محافظه کار هستن و حضوری بسیار کمرنگ در مهاجرسرا دارند بدون هیچ علاقه ای از به اشتراک گذاری تجربیاتشون و خیلی متاسفم و البته قصد جسارت هم ندارم ولی باید بگم که اکثرش و نه همش به علت عدم احساس رضایتمندی (تا آن حد که قبل از ازدواج تصورش رو میکردن) از این نوع ازدواج خارجی هست. امیدوارم که اشتباه کرده باشم ولی تجربه ارتباط نزدیکم با بعضی از این ایرانیها اینو به من نشون داده و البته باعث شده که با درس گرفتن از اونا در مدیریت زندگی خودم کمی موفقتر باشم ولی هیچ کس آینده رو ندیده. بنابرین نباید از موضع غرور این حرف رو بزنم.
پاسخ
خیلی چیزا اومد توی ذهنم که منم 1 چیزایی بنویسم ولی دیدم نیم صفحه اش 5 ساعت وقت میخوام بسکه تایپم خوبه ! اما بحث خوبیه در خدمت این بزرگواران (ارش و یامی و سایر) که از معدود قهر نکرده های مهاجر سران ! و هنوز مینویسن و همه چیزا رو هم گفتن از جمله این سالاد باول ! که کنایه از قومیتهای مختلفه که نمیشه گفت واقعا مردم خالص امریکایی. به هر حال منم چند کلمه میگم. از اینکه برداشتم اینه که اقلیتها بازم یکجورایی اقلیت هستن و با خودشونن مثل رنگین پوستها و یا هیسپنکیها و یا اینکه واقعا چجوری میشه گفت که مثلا مردم ماساچوست و کلیفرنیا مثلا مثل تکزاس و جنوب فلوریدا یا ساوت داکوتا هستن ! بعضی جا ها (یا خیلی جاها !) ی امریکا بقول اینا در آرمپیتش هست ! با مردمی با عقاید و تعصبات خاص و گاهی بشدت تابع ش ر ی ع ت ! که خوبی و بدی خودشون رو دارن.
از میون چیزایی که میخواستم بگم دو تاش به نظرم مهم اومده و فکر کنم مشترک باشه در بین ملت یکیش ارزش گذاشتن بسیار به پول و مادیات هست. شاید رفتار اونها وقتی هیچ کنش مالی با شما ندارن با وقتی که دارن کاملا متفاوت باشه و البته من نمیگم این چیز بدی هست فقط بیشتر از کشور ما نهادینه شده یعنی ایران تازه داره اینطور میشه. اینجا اگر 100 دلار به کسی قرض بدی کاملا انتظار داره که 110 دلار بهت برگردونه بدون ناراحتی ! حالا جالبش اینه که به دلیل همین تفکر پولکی (نه مال اصفهان ها !) فکر کنم قیمت ادمها اینجا بالاتر فی میشه تا ایران ! یعنی اگر بخوان کسی رو بفروشن ارزون لااقل نمیفروشن Smile در حالیکه ما در طول تاریخ پرافتخار خود بهترین رجلمون رو اکثرا به 2 ریال فروخته ایم رفته دنبال کارش !
چیز دیگه ای که نظرم رو جلب کرد در مقایسه 2 ملت این بود که اینجا هر چی که تلویزیون میگه مورد قبول همه هست و تا حدودی مطاع و درست برعکس ما ! هر چیز که در تلویزیون و رسانه عمومی گفته بشه همه بر عکسش رو میگن و عمل میکنن صرفنظر از هر چیز حالا خودش رو بکشه سیما Smile و بگه که اب کمه و صرفه جویی کنین از فردا همه میگند چشمتون کور اب رو نفروشید ! و با شلنگ به جان ماشین ! البته اینا همه علت و عقبه داره که از حوصله خارجه.خلاصه ولی اینجا هم هر چه رو اراده منن تقریبا با رسانه ها چنان به خورد میدهند که ببین. یکچیزی که هست اینکه اینجا اسطوره بازی هم من ندیدم حالا نمیدانم مثبته یا منفی ولی مثلا اسطوره ها از اسطوره مالی یا سلبریتی بالاتر نمیرن چیزی در حد استیو جایز مرحوم- زاکربرگ- بیلگیتس و یا لیدی گاگا و کوبی برایان و امینم و غیره. اما چیزی که هست اینجا هم از تند باد تغییرات اجتماعی دور نمونده و حتما امریکا با مردم حتی 10-15 سال پیش نیست.
در اخر اگر وقت و حوصله کردین این سریال برکینگ بد رو ببینین از معدود سریال یا فیلم امریکایی هست که حرف و هنری برا گفتن داره و میره به لایه های اجتماع و مسائل مربوط به مردم و جامعه معاصر امریکا و کلی بهت اطلاعات اجتماعی میده چیزی که شاید یه مهاجر نو رسیده یا حتی کهنه چیزی ازش ندونه. خیلی به نظرم جالب هست و قوی البته اگر نخواید به صرف یک قصه اکشن نگاهش کنین.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: 2013selectee ، laili ، fariba_a ، shatsi ، .Armin. ، tartar ، yami ، rs232 ، مهرآسا ، el333 ، ParsTrader ، kasrafo ، Puerto Rico ، taherifar ، msar ، Tolu IR
والاه سهیل جان لامصب این مبحث اونقدر وسیع هست که آدم نمیدونه از کجاش شروع کنه. ایکاش انگشتهای دستم و فکر کمی تا قسمتی ابری ام توان داشت که بیشتر و جزئی تر به مسئله بپردازم.
فقط این رو بگم که تنها چیزی که منو اذیت کرد انتظار بیش از اندازه ای بود که از اینا داشتم. به زبان دیگه ای بگم، ناامیدم کردن در مورد مسائل مهمی مثل روابط انسانی و اجتماعی و اینجور چیزها.
یک بار یک آمریکایی روشنفکر که باهم در این موارد صحبت میکردم به من گفت: "یی می! (اسمم رو اینجوری تلفظ میکرد!) تو از این مردم چه انتظاری داری؟ اینا چند صد سال پیش 99 درصدشون فقیرترین و مستمندترین مردم اروپا بودن که به این سرزمین پناه آوردن. یک عده آدم روشنفکر و تحصیلکرده هم که از وضع اروپای آن زمان راضی نبودن با این پا شدن اومدن اینجا و طبیعتا شدن مدیر این جمعیت و نیروی بالقوه و با این نیروی کار به نسبت به آزادی و استقلال و تا حدی ثروت رسیده آرمانشهری که رو که در اروپا نتونسته بودن درست کنن، تا حدی ساختن، البته بماند به چه قیمتی. اما یادت نره که همین مردم و مسئولین تا همین چند دهه پیش تبعیض نژادی قانون نوشته شان بود و از این مسائل هیچ شرمی نداشتن. اونم علیه مردمی که خودشون به زور بعنوان برده به اینجا آورده بودن. حالا فرهنگی که با برده ای که خودشون به زور آوردن اینجا اونجور رفتار کنه، انتظار داری با مهاجری که به زور!! خودشو رسونده اینجا چطور رفتار کنه!!؟؟"
خداییش خیلی از رفتارهای خوب و سازندگی که هم که در این کشور میبینیم نتیجه زحمات و مدیریت قشر فرهیخته این کشور هست. مثلا همسایه ای که جواب سلام همسایه رو نمیده رو مجبور میکنه که سر کار در فروشگاه لبخندی به عرض صورتش داشته باشه!! اگه این مدیریت نباشه، این آدم انتظار داری سر کار چطور با مشتری برخورد کنه؟؟؟
پاسخ
تشکر کنندگان: مهرآسا ، rs232 ، el333 ، soheilbadami ، laili ، fariba_a ، kasrafo ، 2013selectee ، Puerto Rico ، behfaza ، taherifar ، msar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان