شاید بد نباشه چند تا موضوع رو مطرح کنم:
رضایت یا عدم رضایت از زندگی خارج از کشور
کلا رضایت یا عدم رضایت از زندگی در خارج از وطن اصلی، بستگی به این داره که شما به دنبال چه چیزی اومده باشید. این موضوع خیلی مفصله و یه تاپیک کامل در موردش توی همین مهاجرسرا هست.
اما فقط می خوام یه چیزی رو بگم: خیلی وقت ها اگه هنوز برای هدفمون تلاش نکرده ایم، نمی تونیم بگیم که از مهاجرت (یا اومدن به خارج) راضی نیستیم. بنابراین از نظر من، فردی که برای هدفش تلاش نکرده هنوز زوده که اعلام رضایت یا نارضایتی بکنه.
فرق واقعیت و رویا
توی رویا فقط یک بخش دلخواه از یک واقعیت رو انتخاب میکنن و به اون فکر میکنن. در صورتی که واقعیت شامل همه قسمتهای سخت و آسان، خوب و بد، زیبا و زشت، راحت و پرزحمت و ... میشه.
فقط توی رویا میشه که زندگی ایده آل و بدون زحمت و پربار رو داشت!
مهاجرت یک واقعیت است نه رویا
یه جمله خیلی مهم از خودم!: «مهاجرت (و کلا زندگی در خارج از موطن اصلی) یک رویا نیست بلکه یک واقعیت است».
زندگی در خارج از ایران اصلا رویایی نیست! یه واقعیت بسیار مهم، دشوار و وقت گیر هست. برای موفقیت در این پروسه هم نیاز به تلاش هست. اون هم تلاش خیلی زیاد!
حتا اینطور بگم که: در برخی زمینه ها ایران خودمون واقعا رویائیه! رویاهایی مثل کار بدون زحمت (مثل کارمندهای بعضی ادارات از صبح تا عصر پشت میز نشستن و وقت تلف کردن و حقوق گرفتن) فقط توی ایران پیدا میشه.
توی رویا، بعضی از بچه هایی که توی ایران هستن فکر میکنن فقط کافیه پاشون برسه به خارج! همه چیز براشون مهیا هست و خود به خود درست میشه! اما در واقعیت اینطوری نیست.
پاسخ farene عزیز
به نظر من، رضایت از مهاجرت، یعنی رضایت کلی از همه موارد سخت و آسان با همدیگه. با صحبت شما در مورد کارهای وقتگیر (راستی مگه کار غیر وقتگیر هم داریم!)، عدم حمایت فامیل و ... موافقم. در این زمینه ها و خیلی موارد دیگه، حق با شماست و زندگی در آمریکا، آش دهن سوزی نیست.
اما آمریکا در مقایسه با ایران خوبی های زیادی هم داره که حتما خودتون هم لمس کردید. آمریکا جائیه که معمولا نتیجه بهتری از تلاش گرفته میشه و افرادی که اینجا موندن همه به آینده شون امیدوارن و عمدتا راضی هستن. شما هم که تلاش کردین و تا اینجای مسیر رو با موفقیت طی کردین، مطمئنا با یه کم برنامه ریزی و تلاش به سایر هدف هاتون هم می رسید. موفق باشید.
رضایت یا عدم رضایت از زندگی خارج از کشور
کلا رضایت یا عدم رضایت از زندگی در خارج از وطن اصلی، بستگی به این داره که شما به دنبال چه چیزی اومده باشید. این موضوع خیلی مفصله و یه تاپیک کامل در موردش توی همین مهاجرسرا هست.
اما فقط می خوام یه چیزی رو بگم: خیلی وقت ها اگه هنوز برای هدفمون تلاش نکرده ایم، نمی تونیم بگیم که از مهاجرت (یا اومدن به خارج) راضی نیستیم. بنابراین از نظر من، فردی که برای هدفش تلاش نکرده هنوز زوده که اعلام رضایت یا نارضایتی بکنه.
فرق واقعیت و رویا
توی رویا فقط یک بخش دلخواه از یک واقعیت رو انتخاب میکنن و به اون فکر میکنن. در صورتی که واقعیت شامل همه قسمتهای سخت و آسان، خوب و بد، زیبا و زشت، راحت و پرزحمت و ... میشه.
فقط توی رویا میشه که زندگی ایده آل و بدون زحمت و پربار رو داشت!
مهاجرت یک واقعیت است نه رویا
یه جمله خیلی مهم از خودم!: «مهاجرت (و کلا زندگی در خارج از موطن اصلی) یک رویا نیست بلکه یک واقعیت است».
زندگی در خارج از ایران اصلا رویایی نیست! یه واقعیت بسیار مهم، دشوار و وقت گیر هست. برای موفقیت در این پروسه هم نیاز به تلاش هست. اون هم تلاش خیلی زیاد!
حتا اینطور بگم که: در برخی زمینه ها ایران خودمون واقعا رویائیه! رویاهایی مثل کار بدون زحمت (مثل کارمندهای بعضی ادارات از صبح تا عصر پشت میز نشستن و وقت تلف کردن و حقوق گرفتن) فقط توی ایران پیدا میشه.
توی رویا، بعضی از بچه هایی که توی ایران هستن فکر میکنن فقط کافیه پاشون برسه به خارج! همه چیز براشون مهیا هست و خود به خود درست میشه! اما در واقعیت اینطوری نیست.
پاسخ farene عزیز
به نظر من، رضایت از مهاجرت، یعنی رضایت کلی از همه موارد سخت و آسان با همدیگه. با صحبت شما در مورد کارهای وقتگیر (راستی مگه کار غیر وقتگیر هم داریم!)، عدم حمایت فامیل و ... موافقم. در این زمینه ها و خیلی موارد دیگه، حق با شماست و زندگی در آمریکا، آش دهن سوزی نیست.
اما آمریکا در مقایسه با ایران خوبی های زیادی هم داره که حتما خودتون هم لمس کردید. آمریکا جائیه که معمولا نتیجه بهتری از تلاش گرفته میشه و افرادی که اینجا موندن همه به آینده شون امیدوارن و عمدتا راضی هستن. شما هم که تلاش کردین و تا اینجای مسیر رو با موفقیت طی کردین، مطمئنا با یه کم برنامه ریزی و تلاش به سایر هدف هاتون هم می رسید. موفق باشید.













که تصور نکنی حرفهای من تعنه بوده ... من متوجه نشدم شما تنهابا " 5 " ارسال در کارنامه تون در مهاجرسرا چقدر بار تجربی انتقال دادید... ولی باز متشکرم .ولی دوست گل من از نوشته شما این دستگیر من شد که تصور کاریابی شما و یافتن شغل مرتبط با تحصیلات و پول مکفی همانند ایران است که اساسا" همگان چنین تصوری را در بدو ورود اشتباه می دانند ... بسیاری از مدارک بالاتر از من و شما و کم درآمد تر از من وشما هم آمده اند و از زیر صفر شروع کرده اند و هیچ دم بر نیاورده اند... چرا که ذات مهاجرت شروع کردن از صفر است نه ادامه راه رفته قبلی با شرایط یکسان.ضمنا" آنچه شما دوست عزیز و گرامی من بعنوان تجربه فردی فرمودی برای بسیاری دیگر پیش از تجربه عینی من وشما در ایران متصور بوده است چرا که گاها" افراد بالای 35 تا 45سال(زن یا مرد) گام در این راه نهاده اند که برایشان از دست دادن ثبات پیشین و اخت شدن با شرایط پس از مهاجرت عمیقا" خرد کننده بوده ولی تاب تحمل آورده اند همه را میدانستند نه مثل من و شما جوانسال که تازه گرد سفر از چهره زدوده ایم دوست من.
امیدوارم شما هم موفق باشیددرضمن من کارکردم کاربا مسئولیت وسخت پول مفتم نگرفتم که الان بازم بخوام من با کسایی که 30 ساله اینجان صحبت کردم هیچ کس انقدرکه شما تعریف کردی تعریف نکرد مثلا خود من اصلا نمیدونستم وضع رشته من اینجا اینطوریه وباید 2سال درس بخونم الان ایناروگفتم که هم رشته هام برنامه ریزی کنن تمام