کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
انجمن شعر مهاجرسرا
ای یار به جهنم که مرا دوست نداری
از عشق تو هرگز نکنم گریه و زاری
اگر روزی بری و یار بگیـری
الهی تب کنی فرداش بمـیری
......الهی سرخک و اوریون بگیـری
تب مالت و فشار خون بگیـری
اگر بردی از این ها جان سالـم

الهی درد بی درمان بگیـری
الهی تو بمیری من بمانـم
سر قبرت بیام قرآن بخوانم
تشکر کنندگان: ADONIS ، سارا کوچولو ، یاشار و ماری
سلام به همه دوستان و سروران عزیز
نمیدونستم همچین جای با صفایی دارید اگه اجازه بدید منم یه گوشه ای کنج دل دل شدتون بنشینم .

مرد باهوش

شنیدم در زمان خسرو پرویز-
گرفتند آدمی را توی تبریز-

به جرم نقض قانون اساسی-
و بعض گفتمان های سیاسی-

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش-
قراری را نهاده با زن خویش-

که از زندان اگر آمد زمانی-
به نام من پیامی یا نشانی-

اگر خودکار آبی بود متنش-
بدان باشد درست و بی غل و غش-

اگر با رنگ قرمز بود خودکار-
بدان باشد تمام از روی اجبار-

تمامش از فشار بازجویی ست-
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست-

گذشت و روزی آمد نامه از مرد-
گرفت آن نامه را بانوی پر درد-

گشود و دید با هالو مآبی-
نوشته شوهرش با خط آبی:

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو-
ملالی نیست غیر از دوری تو-

من این جا راحتم، کیفور کیفور-
بساط عیش و عشرت جور وا جور-

در این جا سینما و باشگاه است-
غذا، آجیل، میوه رو به راه است-

کتک با چوب یا شلاق و باطوم-
تماما شایعاتی هست موهوم-

هر آن کس گوید این جا چوب دار است-
بدان این هم دروغی شاخدار است-

در این جا استرس جایی ندارد-
درفش و داغ معنایی ندارد-

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟

همه این جا رفیق و دوست هستیم-
چو گردو داخل یک پوست هستیم-

در این جا بازجو اصلن نداریم-
شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم-

به جای آن اتاق فکر داریم-
روش های بدیع و بکر داریم-

عزیزم، حال من خوب است این جا-
گذشت عمر، مطلوب است این جا-

کسی را هیچ کاری با کسی نیست-
نشانی از غم و دلواپسی نیست-

همه چیزش تمامن بیست این جا-
فقط خود کار قرمز نیست این جا
تشکر کنندگان: ADONIS ، Hossein81 ، hoda_ch ، kianoush ، سارا کوچولو ، Donkey chance ، laili
" قومي متفکرند در مذهب و دين

" جمعي به گمان افتاده در راه يقين

" ناگاه مناديي در آيد زکمين

" کاي بيخبران راه نه آنست و نه اين


( خيام )


Smile
Smile
تشکر کنندگان: ADONIS ، laili ، hoda_ch ، kianoush ، ravian ، Hossein81 ، فردا
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟

از کجا وز که خبر آوردی ؟

خوش خبر باشی ، اما ،‌اما

گرد بام و در من

بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک

در دل من همه کورند و کرند

دست بردار ازین در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ

با دلم می گوید

که دروغی تو ، دروغ

که فریبی تو. ، فریب

قاصدک هان ، ولی ... آخر ... ای وای

راستی ایا رفتی با باد ؟

با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای

راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟

مانده خکستر گرمی ، جایی ؟

در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟

قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می گریند

**************** م - امید (مهدی اخوان ثالث) ****************
تشکر کنندگان: ADONIS ، سارا کوچولو ، hoda_ch
" تنها زمانی‌ کوتاه در کنار یکدیگر بودیم

" و پنداشتیم که عشق

" هزاران سال می‌‌پاید ...


( یا کا مو کی‌ - شاعر ژاپنی )


Smile
Smile
تشکر کنندگان: Gina ، ravian ، ADONIS ، Hossein81 ، hoda_ch
در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم
کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود
و بر چیزی ، نمیدانم چه ، شاید تکه استخوانی
دمادم تق و تق منقار می زد باز
و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می زد باز
نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
و تنها می خورد هر کس که دارد
در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می کرد
که در آن موجها شاید یکی نطقی در این معنی که شیرین است غم
شیرین تر از شهد و شکر می کرد
نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا عجیب است
شلوغ است
دروغ است و غریب است
و در آن موجها شاید در آن لحظه جوانی هم
برای دوستداران صدای پیر مردی تار می زد باز
نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا پر است از ساز و از آواز
و بسیاری صداهایی که دارد تار وپودی گرم
و نرم
و بسیاری که بی شرم
در آن لحظه گمان کردم یکی هم داشت خود را دار می زد باز
نمی دانم چرا شاید برای آنکه این دنیا کشنده ست
دد است
درنده است
بد است
زننده ست
و بیش از این همه اسباب خنده ست
در آن لحظه یکی میوه فروش دوره گرد بد صدا هم
دمادم میوه ی پوسیده اش را جار می زد باز
نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا بزرگ است
و دور است
و کور است
در آن لحظه که می پژمرد و می رفت
و لختی عمر جاویدان هستی را
بغارت با شنتابی اشنا می برد و می رفت
در آن پرشور لحظه
دل من با چه اصراری تو را خواست
و می دانم چرا خواست
و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده
که نامش عمر و دنیاست
اگر باشی تو با من ، خوب و جاویدان و زیباست


اخوان ثالث
تشکر کنندگان: سارا کوچولو ، ravian ، ADONIS ، hoda_ch
" کاش می شد سرم را یک هفته ای در گنجه ای بگذارم !
" در گنجه ای تاریک و تهی
" با قفل درشتی بر دریچه اش
" و به جای ان
" بر شانه های خود چناری بکارم
" و برای هفته ای
" در سایه اش بیاسایم!

ناظم حکمت شاعری از کشور ترکیه (1902-1963 )

Smile
Smile
تشکر کنندگان: hasti_banoo ، ravian ، ADONIS ، Hossein81 ، hoda_ch ، فردا
سفرنامه ی باران

آخرین برگ سفرنامه ی باران
این است...
که زمین چرکین است..


شفیعی کدکنی
Lottery 2010
U.S Citizen
Los Angeles, CA

Nothing is impossible
تشکر کنندگان: ADONIS ، hoda_ch ، سارا کوچولو
دفترچه ي خاطرات روي ميز
پنجره ي اتاق باز
باد مي وزد
زندگي ورق مي خورد انگار!
اي کاش آدمها ميدانستند در انتظار چه هستند،
انسان مي تواند در انتظار همه چيز باشد، از هيچ تا لايتناهي، آري انسان حتي مي تواند در انتظار هيچ باشد، هيچ هيچ
تشکر کنندگان: ADONIS ، Hossein81 ، hoda_ch ، سارا کوچولو
(2010-07-19 ساعت 04:28)سارا کوچولو نوشته:  " قومي متفکرند در مذهب و دين

" جمعي به گمان افتاده در راه يقين

" ناگاه مناديي در آيد زکمين

" کاي بيخبران راه نه آنست و نه اين


( خيام )


Smile

جسارتاً فکر کنم درست این رباعی اینچنین استSmile :

قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان، فتاده در راه یقین
می ترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بی خبران، راه نه آن است و نه این

البته این به تصحیح شاملو بزرگ بود
البته چون خیلی خیلی این رباعی را دوست دارم و یک جورایی کمکم کرد در یک برهه ای از زمان این جسارت را کردم
شماره کیس: 2011AS00033xxx
وضعیت کیس من

تشکر کنندگان: ADONIS ، hoda_ch ، سارا کوچولو ، Hossein81 ، فردا
کوه ها با هم اند و تنهایند
همچو ما
با همانِ تنهایان


فکر کنم بریم امریکا باید با این شعر ها اشک بریزیم از غم غربت!!!
بسترم ، صدف خالی یک تنهاییست
و تو
چون مروارید
گردن آویز کسان دگری

( هوشنگ ابتهاج)
شماره کیس: 2011AS00033xxx
وضعیت کیس من

تشکر کنندگان: ADONIS ، سارا کوچولو ، Hossein81
آقا من در این زمینه کاملاً بی جنبه هستم، الان بر میدارم با خودم مشاعره می کنم اینجا! لطفاً مرا اخراج کنید!
مشاعره هم بد نیست ها! می خواهید همه با هم لاتاری را بی خیال شده و هی شعر از خودمون در وَکنیم ؟
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ!!
این بود زندگی؟؟

( حسین پناهی )
شماره کیس: 2011AS00033xxx
وضعیت کیس من

تشکر کنندگان: ADONIS ، سارا کوچولو ، Hossein81 ، ravian
'' ته سیگار "
=========

یک ته سیگار، چیز قشنگی نیست.
مثل درخت های سر به فلک کشیده نیست،
مثل علفزار سبز یا گل های جنگلی.
مثل یک آهوبره ی نجیب نیست،
مثل یک پرنده ی آوازه خوان یا یک خرگوش چالاک.
اما حالا هیچ یک از این ها نیستند
و به جای جنگل
دنیایی سیاه مانده
از درخت های نیمسوز و لاشه های گندیده-
بقایای یک جنگل سوزی دیگر.
یک ته سیگار، چیز قشنگی نیست...

ریچارد براتیگان

Smile
Smile
تشکر کنندگان: ADONIS ، Hossein81 ، Donkey chance
و اين جهان به لانه ي ماران مانند است
و اين جهان پر از صداي حرکت پاهاي مردميست
که همچنان که ترا ميبوسند
در ذهن خود طناب دار ترا ميبافند
سلام اي شب معصوم

آبجی خانوم ؛ بانو " فروغ فرخ زاد "
تشکر کنندگان: Hossein81 ، hoda_ch ، Donkey chance ، سارا کوچولو
"‌ از قفس‌
در مرز نگاه‌ من‌
‌از ‌هرسو
ديو‌ار‌ها
بلند
ديو‌ار‌ها
چون‌ نوميد‌ى‌
بلندند.



‌آيا درون‌ ‌هر ديو‌ار
سعادتى‌ ‌هست‌

و سعادتمند‌ى‌
و حسادتى‌؟ـ


که‌ چشم‌‌اند‌از‌ها
‌از ‌اين‌گونه‌
مشبکند،

و ديو‌ار‌ها و نگاه‌


در دوردست‌ ‌ها‌ى‌ نوميد‌ى‌
ديد‌ار مى‌کنند،
و ‌آسمان‌
زند‌انى‌ ‌است‌
‌از بلور؟ "

احمد شاملو

15 تير 1344

Smile
Smile
تشکر کنندگان: ADONIS ، hoda_ch




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان