کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
یادداشتهای روزانه حمید میزوری در آمریکا
دوستان درود و سلامم را پذیرا باشید.

قصد دارم هر از چندگاهی بعضی تجربه ها و دیده و شنیده هایم را در غالب داستان و خاطره ؛ فقط و فقط به امید دربرداشتن حداقل بهره ای ؛ حتی سرگرم کردن شما؛ برایتان نقل کنم

امـــّّا قبل از هرچیز از همه ی شما خواهش میکنم که با ارائه ی نظرات و پیشنهاداتتان ؛ درباره ی نوع و قالب نوشتاری و دیگر موارد ؛ مرا در شکل گیری بهتر مطالب، یاری فرمایید . همه ی دوستان ، در ویرایش، تکمیل سازی ؛ اضافه نمودن عکس و هر مطلب دیگری، دستی باز دارند و پیشاپیش متشکرم
-------------------------------------------
هنوز یک ماهی از ورودمان (بواسطه ی ویزای کار) نگذشته بود که باید خانه ی برادرم (ایالت نبراسکا)را ترک میکردیم و به این منطقه میامدیم و کم کم نق زدنهای دختر هشت ساله ام که در امر یادگیری زبان؛ تعجب همه را برانگیخته بود و هرچه بود سی و دو سه سالی از پدرش جوون تر بود، شروع شد و از ما تلویزیون خواست و به ناچار در یکی از تعطیلات آخر هفته ، راه افتادیم به دیدن مراکز دست دوّم فروشی و «گاراژ سیل»ها. (Garage Sale رسمی بسیار پسندیده که هر از چند سال و ماهی؛ هر خانه ای با زدن اطلاعیه به در و دیوار ، دیگران را از به حراج گذاشتن اجناس اضافی ، با قیمتی باورنکردنی ، در همان محیط گاراژ و منزل؛ با خبر میکند)و آخرالامر یک تلویزیون بسیار خوب مدل جدید !!!؟ گیر آوردیم و هرچند «فــلــت!! » بود؛ نمیدانم چرا قطرش بیش از یک متر بود و هرباری که حمل و نقلش میکردم ؛ یک هفته ای از کمر درد مینالیدم!!؟؟ شاید تلویزیونش خیلی خیلی فلت بود!؟؟ نمیدانم

حدود چندماهی با وصل کردن سیمی که به یک تکه لوله ای روی پشت بام وصل بود؛ و هزار باره از همون آنتن خونه ی توی ایرانم بدتر بود؛ چندتایی کانال وصل شد و به به !! چه رنگی؟ چه تصویری؟
هرچه بود این فقط دخترم بود که برنامه های کودک میدیدو من هم که چیزی از زبان نمیفهمیدم، فقط عکس و منظره ها را میدیدم و نکته ی جالب اینکه توی هر فیلم وسریالشان؛ یکی از بازیگران ظاهرا ً تازه از « زیارت »برگشته بود که هی میپریدند توی بغل هم و زیارت قبولی و مصافحه !!؟؟ ولی یه رسم بدی که داشتند(بقول آقا پیام) روبوسی زیارت قبولی شان به تف مالی کردن هم میرسید و بعدش هم هردوتاشون غش میکنند روی زمین !!؟ من که نفهمیدم این یکی یعنی چه؟؟؟

تازه داشتیم متوجه میشدیم این چندتا شبکه ی تلویزیونی ،محلی است و صبح ها باید زیرنویس های آنرا میخواندیم تا از یخبندان و تعطیلی مدرسه ، باخبر شویم که زد و دولت تصمیم گرفت، امواج فرستنده های تلویزیونی را از سیگنال چی چی به چی چی (من که بلد نشدم) تغییر بدهند و تلویزیون ما رفت که به خاموشی مطلق نشیند و الهی که خدا نبخشدشون !! حالا من جواب بچه رو چی بدم؟؟ چاره ای نبود؛ دست به دامن اینترنت و کامپیوتر و سایتهای هرشبکه ی تلویزیونی شدیم و هرچند صفحه ی نمایشگر آن کوچک بود، بدکی نبود. تا اینکه تازه فهمیدم که اگه اون علامت گوشه ی تصویر را میزدیم؛صفحه به اندازه ی دسک تاپ بزرگ میشه و دیگه عیشمان تکمیل شده بود.

امــّّا برای من که یه عمری با فیلم وموسیقی ایرانی سپری کرده بودم؛ هنوز هیچ جایگزینی نرسیده بود و کم کم دانستیم؛ که میتوان نه تنها تلویزیون های ماهواره ای خارج کشور را ؛ بلکه رادیو و تلویزیون داخل ایران را بطور زنده؛و حتی بعضی فیلم و سریالهای آرشیو شده ی سالهای قبل را ببینیم .
از اینجا به بعد بود که با وصل کردن سیمی از کامپیوتر به تلویزیون( PC to TV ) صداو تصویر فارسی توی فضای خونه پیچید. امـّّا فقط یه مشکلی تازه رخ داد و نه اینکه من حسابی به دین و دعا اهمیت میدادم؛ ندانستم که وقتی شب چمعه است و موقع دعا کمیل؛ با دعای ندبه ای که اول صبح ایران پخش میشد ، چگونه کنار بیایم و بهترین راهی که به نظرم رسید ؛بین اینها بود و آنهم مناجات زن و شوهری بعد از ساعت دوی نیمه شب جمعه. ااااا حواسم نبود اینجا کلی جوون عذب نشسته !! لال از دنیا نرید(البته من نمی دونم آیا بقیه سخنگو میمیرند یا لال !؟ ولی) صلوات رو بلند بفرست !!!!؟؟؟

این بود و بود تا دیگه اون جور که باید تلویزیون های فارسی حالی نمیداد و این «افسانه ی سوسانو» ( جومونگ) هم ، حوصله ی ایرانیان داخل رو هم سر برده بود ؛چه برسه به ما؛ خــــــارج نـشــیــنـان!!(با لحنی متلک گونه تلفظ شود)
برای همین شروع کردیم به پرس و جو و چون قبلا ً اینترنت و تلفن خانه داشتیم؛ باید فقط به فکر تلویزیون میبودیم؛ و اون هم از دو راه امکان داشت؛ یکی نصب آنتن ماهواره ای ؛ البته بدون ترس و لرز ناشی از ..... و یا اینکه از طریق سیم و کابل( هیچ ربطی به کابل rs232 ندارد و منظور هم آقای آرش نیست) .
البته طریق کابلی یه ویژگی دیگه ای داشت که همزمان میتوانستید خط اینترنت را درخواست کنید.
یه تجربه ی پردردسری که دارم از نصب دیش ماهواره بود که این دختره ی فروشنده ی امتیاز ماهواره، از پشت تلفن یه ریز زبان میریخت ؛من متوجه نشدم که داره قراردادی دوساله میبنده و اگر آنرا لغو کنم؛ باید وجه دوسال را میپرداختم و از طرفی هم ما به آپارتمانی نقل مکان کردیم و به عللی که ذکر خواهد شد ؛ درصدد لغو قراردادمان بر آمدیم و این بار زن برادرم( آمریکایی و بنام دانا ) به دادمان رسید و پا به پای زبان ریختن شرکت ارائه کننده ی ماهواره؛ راست و دروغ به هم میبافت و بالاخره با بهانه هایی که شغلم را از دست داده ام و عازم کشورم هستم و ... آتش شری را که روشن کرده بودم ؛خاموش کرد و همیشه یاد این جمله میافتم که: "یه سکه ای را یه دیوونه توی چاه میاندازه و چهل عاقل از درآوردنش عاجزند" بــگــــو دور از جــون !!! حالا من یه چیزی گفتم؛ شما دیگه چرا میگی : واقعاً !!!

با انتقال به مکان جدید؛ کم کم به این پی بردیم که پرداخت هزینه ی تلفن داخلی ؛ اضافی است ونه تنها میتوان بیشتر گفتگو ها را از طریق مسنجر و اینترنت انجام داد؛ بلکه با وصل کردن یک وسیله ای بنام «مجیک جک»(Majic Jack )به کامپیوترمان؛ دارای شماره ای میشویم شبیه به همون تلفن خونه که تماس با آمریکاوکانادا رایگان است و درکنار آن بقیه میتوانند علاوه بر آن، به تلفن همراهمان (Cell Phone )نیز، زنگ بزنند؛

بماند که تازه افراد فامیل به استفاده ی از یاهو مسنجر ؛ وارد شده بودند و بمناسبت انت.خا.بات مهر.ور.زانه ؛ دیگه کاربردی آنچنانی نداشت و دست به دامن مسنجری دیگر بنام اسکایپ(Skype) شدیم و شاید بعدا ً بیشتر دراین باره صحبت کردم.

بهمین علت ، تلفن خانه را نیز پس دادیم و رفتیم توی فکر تلویزیون کابلی که در همین اثنا یک دانشجوی عربستانی نیز در آن آپارتمان، واحدی را اجاره کرد و با راهنمایی های او بود که اغفــال!!! شده و اون روی سکه ی آسیایی بودنمان را نشان دادیم؛ به این ترتیب که همه ی واحدهای آپارتمان، دارای اینترنت و تلویزیون کابلی بودند و طی یک بررسی اس.لا.می که داشتیم و پرداخت بیهوده ی پول را اسراف تشخیص دادیم ؛ راه زیر زمین را پیش گرفتیم.
قابل ذکر است که بیشتر آپارتمانها، دارای یک نیم _ زیر زمین هستند؛ به این شکل که باید به حالت نشسته ؛ پیش رفت و تمام لوله های آب و فاضلاب و سیمهای ارتباطی تلویزیون و تلفن بصورت شبکه ای از زیر ساختمان ؛ به واحدها هدایت میشوند و میتوان موارد مهم اس.لا.می اینچنینی را اینگونه پی گرفت.

آقای باز.جو ؛(ترا خدا بگید تصویر مرا شطرنجی کنند)
به این شکل بود که این خارجی ها ما را جاسوس خود کردند و ما هم یه جورایی به اونها وصل شدیم و البته بخاطر بد بودن سیگنال و سرعت اینترنت ؛آخرالامر مجبور به خرید یک خط شدیم( ااا چرا میخندی؟ بجون همون عمه ام).
پیام من به همه ی امت اس.لا.می ،اینه که هوشیار باشند و نذارند کلی پول، بیخودی به جیب این آمریکاییهای جهانخوار برود.
در آخر قابل ذکر است که این دانشجوی عرب؛ جدی جدی از من خیلی مسلمون تر بود؛ میگفت که هیچ جا شماره ی سوشیال سکوریتی خود را نمیدهد و مدعی میشود چون دانشجوست، ندارد. و بهمین شکل هروقت دلش خواست خونه و اجاره و قبض ها را رها میکند و میرود به جایی دیگر !!
----------------------------------
پی نوشت:
__ بیشتر شبکه های تلویزیونی _ ماهواره ای ، همان هایی هستند که از طریق ماهواره در ایران میتوانید ببینید. بله منظورم همین شماست که حالا اینجور قیافه ی حق به جانب گرفته ای !!! که مثلا ً ندارید. اگه راست میگی بگو ببینم؛ شبکه ی History یا Animal - Plant یا Travle درباره ی چه موضوع های هستند؟
__ توی ایران بخدا کار ما راحت تر از اینجا بود و هست؛ یه پولی میدادیم و این آقایان ماهر به کد امنیتی شکستن؛ قفل برنامه ها را میشکست و فقط باید بیکار باشی تا بشینی و ششصد، هفتصد تا شبکه را چرخ بزنی؛ اینجا هرچه قدر پول بدهی ، آش میخوری و به چند گروه تقسیم شده است و اگر بشناسی ؛ میتونی بهترین «پکیج»(Package ) را بنا به علاقه ی خودبخرید.
__ ظاهرا ً (مطمئن نیستم) برای اضافه کردن اونجور شبکه های تلویزیونی خیلی تخصصی تر !! باید از طریق اینترنت اقدام نمایید و مگر دیوونه ای که پول بدی و توی برنامه های تلویزیونی ات ، شری داشته باشید؟؟ خب چیزی که هست توی اینترنت و کامپیوتر؛ از اینجور ...... (ااااا دیدی دوباره حواسم نبود اینبار تکبیرررر!!!)
__یه برنامه ای هست بنام Swipe Wife که توی خونه ی ما خاطرخواه بسیار داره و درباره ی تعویض همسران خانم دو خانواده است به مدت دوهفته !! نه بابا نیت بد به ذهنت راه نده؛ اینجوریه که از دو خانواده ی بسیار متفاوت
(مالی؛ هنری؛ شغلی؛اجتماعی؛ سطح سواد و ...) زنهای خانواده برای زندگی جابجا میشوند و هفته ی اول باید خانمه(مهمان) طبق قانون حاکم بر خانواده ی میزبان زندگی کنه و هفته ی دوم قانون خود را حکمفرما میکنه !! و از اینجاست که عادت شکنی ها و بدنبال آن دعواها شروع میشه.
گاهی فکر میکنم که اگه یه زن آمریکایی بخواد دو هفته قانون های عجیب و غریب خودش را در خانه ی من اجرا کنه که کارمان از حد دعوا میگذره و باید دادگاه و ...را نیز ببینم
___و.....

مجددا خدمت دوستان عرض کنم درخلال داستان بعضی چیزها را تکرار کردم که شاید بعضی ها ندانند و بدینوسیله بهانه ای برای بیشتر دانستن آنها فراهم شده باشد؛
انقاد و پیشنهاد همه ی شما را بجان خریدارم
بدرود ارادتمند همگی حمید ایالت میزوری

خب مثل اینکه داره بدآموزی های این داستان زیاد میشه. پس بهتره تا تصویر من شطرنجی و هنوز کسی نشناخته بپرم بیرون و یه مرگ بر آمریکای محکم هم بگم و بیام ؛ شاید یه جایی بدردم خورد.
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
عالی بود.
بخصوص در مورد فرهنگ ها و برنامه هایی مثل 1هفته تعویض فرهنگی خیلی پیشنهاد هوشمندانه ایه. Cool

لطفا ادامه بدهید.
راهنمای خرید چمدان

10AS6000
قبولی:May 24, 09
کنسول:Ankara
ارسال فرم اول:June08,09
کارنت:Sep.09
نامه دوم:Oct1709
مصاحبه:Nov.09
کلیرBig Grinec.09
هزینه:3.800$-یکنفر

We The People
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، lexington ، usa.lover ، mohammadrezah ، taherifar
آقای حمید میزوری عزیز, بسیار زیبا و دوست داشتنی مینویسی. ادب پارسی از ورای نگاره هایت, سالها گچ تخته خوردن را بخوبی جلوه میدهد. "گو اهد!". یعنی همچنان بنویس تا نگارشت نوای نوازش را بر چشمان ما بنوازد. خوب بنگر و دریاب که برق چشمان ما تمنای نوازش دارد. پس بنواز که خوب مینوازی.
تماس فرت
پاسخ
آرش این تماس فرت رو از کجا آوردی؟
مگه اینا رو هم میبینی؟
پاسخ
تشکر کنندگان: usa.lover ، taherifar
آره بابا, دو تا شنبه نشستم از توی آرشیو صدا و سیما همه سریال مسافران را تماشا کردم! تازه اون یکی رو هم میبینم که پسره ازدواج کرده و دختره کلاهبردار از آب دراومد کارش ازدواج بود. البته هر موقع صورت عمه پسره رو نشون میده شصت پام رو میگذارم روی اون بخش که صورتش رو نبینم اگرنه کهیر میزنم. وقتی داشت میمرد خیلی خوشحال شدم ولی متاسفانه دوباره زنده شد! فکر کنم این بازیگر از فک و فامیل آقای رئیس باشه!
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، usa.lover ، Ali Sepehr ، sousangerd ، sadeghi897 ، mohammadrezah ، azar1348 ، lighter ، taherifar
آرش جان
به جرات میگویم قلم شیوای شما و دیگر دوستانی همچون آقا پیام مرا تشویق به نوشتن نمود و البته سخت نگران آن هستم که مطلوب واقع شده است یا نه؟و آیا چگونه قالبی برای نوشتن؛ بیشتر مطلوب دوستان است؟
هدف به مشارکت گذاشتن تجربیات است و در یک کلام
« برگ سبزی است ؛ تخفه ی درویش چه کند بینوا را که ندارد بیش »

آرزو میکنم لحظات همگی دوستان سرشار از خاطرات خوب باشد و ما را نیز از دعای خیر و پر انرژی خود دریغ ننمایند.
موفق باشید بدرود ارادتمند شما حمید از ایالت میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، usa.lover ، soma ، Ali Sepehr ، masih sh ، zohreh36 ، mohammadrezah ، lighter ، taherifar ، mojgan m
حمید جان دستت درد نکنه عالی بود، من که فیض بردم.
حالا که انتقاد پذیر هستید مثل خودم ،یه انتقاد دارم: لطفا سعی کنید داستانهایتون رو در چند بخش بنویسید که کور نشیم. چون من نیم ساعت هست دارم این داستان باحالتون رو میخونم! با این حساب 100% معافم(سربازی) Big Grin .چون یه 25صدم کم داشتم، فکر کنم اندازه شد... حقیقتا که شما هم در معاف شدن من کمک شایانی کردید و جای سپاسگذاری داره!!!
همونطور که با متنی شیوا ذکر کردید، زیرابی رفتن در کارها خوراک این قشر هست!!!: از کار انداختن کنتورهای آب، گاز، برق،نفت،مالیات و همچنین به حساب نیاوردن کپی رایت اندازه X و میلیاردها چیز دیگه!!!
پاسخ
تشکر کنندگان: nooshshahnar ، taherifar ، mrlzdh
حمید جان خیلی قلم زیبا و شیوایی داری.
همین ادبیات رو ادامه بده فقط سان.س*و .ر نکن دیگه آقا جان.
دیدی من توی یکی از نوشته هام یه سان*س>ور داشته باشم ؟
یا مثلا همین آرش خودمون ؟ ایشون هم س_ان*سور نمیکنند ولی میپیچونند.
ولی خیلی جالبه ادامه دهید لطفا
پاسخ
تشکر کنندگان: taherifar
دوستان عزیز؛ درودم را بپذیرید

اول از هرچیز از اینکه این مطلب را درخور مطالعه یافتید؛ سپاسگزاری خود را ابراز میدارم و از راهنمایی های ارزنده ی همگی شما ممنونم و مطمئن باشید هرگونه انتقاد و پیشنهاد شما را با کمال میل پذیرا هستم.

همانطور که ذکر شد ؛ بیشتر ؛هدفم تبادل تجربیات شخصی بود و البته سعی کردم که زبانی جذاب را برای انتقال آن انتخاب کرده باشم(حال تا چه حد موفق بوده ام؟ نمیدانم)؛ و این را خود نیز اقرار دارم که باید کوتاه تر باشد و تلاش کنم سخنم را در اولین فرصت ممکن؛ پایان دهم.

انشاالله در فرصتهای بعدی ؛ بیشتر در خدمت شما خواهم بود. ارادتمند همگی حمید از ایالت میزوری
________________________
« یو.اس لاور» جان عزیز ؛ چشم؛
« نوید» جان؛ باور کن بسیار دلم میخواهد که ورای شخصیت واقعی ام؛ در هیچ جای کلامم چیزی به نام « سا.نس.ور» وجود نداشته باشد؛ ولی ترجیح میدهم کلامی ننویسم که باعث پیش آمدن مشکلی همچون فی.لتر.ینگ آقایان مهر.ورز بشود و از همه مهمتر؛ سعی کرده ام؛ با کنایه و استعاره؛ سخنی گفته باشم تا رضایت آنان را که اهل « کنایه » اند !!! نیز جلب کرده باشم.
با این همه؛ فرمان شما را به جان خریدارم و در یک کلام « چشم »
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، usa.lover ، lighter ، taherifar ، mrlzdh
سلام دوستان عزیز

بدون هیچ حرفی اضافی برایتان داستانی عرض میکنم بی پرده که بدانید تا چه حد شتاب زده آمدیم و آرام آرام یاد گرفتیم و بد نیست دوستان بادست پر ،از نظر کار با کامپیوتر، از ایران تشریف بیاورند . لطفا ً دوستان از هر تجربه ای که در این زمینه دارند؛ دریغ نفرمایند تا شاید راهگشای من و دیگران باشد.

تا چشم باز کردیم ؛آمریکا بودیم و یک شوک ناگهانی، از جدید و تازه بودن همه چیز، حتی کار با کامپیوتر.
البته در دوران دبیری، دوره های بسیاری دیده بودیم؛ و لی دریغ از فایده مند بودن یکی از آنها ؛ که اکنون « مسنجر » درمان کار بود و بس.

بیشتر ماها فکر میکنیم، کسی که آمریکا زندگی میکند، یعنی خدای همه چیز؛ اینترنت، کامپیوتر؛ و یا حتی زبان انگلیسی.
ولی بگذار اعتراف کنم که همان محدود اطلاعاتی که من داشتم؛ از بعضی هموطنانم بیشتر بود و درمقابل کلاس گذاشتن آنها بیشتر از بیشتر.

اولین قبض تلفنی که دریافت کردیم ؛ باعث شد همه ی ماها به سرخاراندن بیفتیم و فکری که، چه باید کرد؟ البته شنیده هایم از بابت وجود چیزی بنام « مسنجر » و تماس از راه کامپیوتر، دائم مرا کنجکاو کرده بود که آن را تجربه کنیم و بالاخره یک نفر که یک ذره بیشتر ازخودمان بیشتر میدانست آمد و یاهو مسنجر را روی کامپیوتر نصب کرد و رفت و اکنون مشکل دیگه ای رخ پیدا کرد که فامیل در ایران وارد نبودند و آنها هم بالاخره یک آی - دی ساختند و از طریق آن اولین جمله های نوشتاری با همان سرعت تایپ هر دقیقه، یک کلمه تبادل شد و از هیجان، بر سر اینکه کدام کلید را فشار دهیم؛ هربار یک بحث و مشاجره ای داشتیم.

جالب که از اولین ترفندهای شعبده گون تکنولوژی جدید، دریافت و ارسال تصویر(دوربین) بود و به اقتضای آن، دائم دنبال چادر و لباس میگشتیم که پوشیده باشیم و برحذر از هرگونه حرف و نقل، از نوع ایرانی آن، بخصوص متلک های افرادی که اکنون بیشتر برای فضولی تشریف میاوردند.

ولی بدتر از ما آنانی بودند که داخل ایران نشسته بودند و باید قدم به قدم ، یادشان میدادیم( کـــوری عصا کش کوری دگر )که چگونه صدا را وصل کنند و دیدنی بود که هرروز کلی کاغذ چرک نویس آماده میکردیم و با یک ماژیک جملاتمان را روی آن مینوشتیم و جلوی دوربین میگرفتیم تا پیاممان رد و بدل شود.
القصه که؛ تازه ماهر شده بودیم و صدا و تصویری داشتیم و داشتند و مسافت زیاد ایران تا آمریکا را کوتاه کرده بودیم که زد و ان.تخا.با.ت مهر.ور.زانه ی ایران پیش آمد و اوضاع ناجور اینترنت ایران و بدی سرعت؛
که کماکان هم ادامه دارد.
با دوستان مشورت های زیادی کردیم و پیشنهاد Google Talk و Skype را دادند و باز روز از نو و روزی از نو.

و باز همان مشکلات. ابتدا خودمان کار با آن را یاد بگیریم و سپس به فامیل آموزش دهیم؛ ولی متاسفانه هنوز آن کیفیتی که باید داشته باشد ؛ را ندارد و باز از نظر صدا و وصل شدن و ... با مشکل بسیار روبرو هستیم.

غرض از ذکر این مطلب ، اولا ً توصیه ی بسیار به همه ی دوستانی که عازم آمریکا هستند؛ بعد از مسئله ی زبان انگلیسی، کار با کامپیوتر، اینترنت، و مسنجر را نه تنها ماهر بشوند بلکه به افراد نزدیک و خانواده، نیز آموزش دهند. چراکه (شاید) هیچ چیزی بهتر از دیدن تصویر و شنیدن صدای فرد مهاجر، در اولین روزهای مهاجرت، باعث آرامش قلب عزیزانشان نخواهد بود.

دومـــّّـا ً هر عزیزی تجربه ای ، و یا راهنمایی در مورد کار با کامپیوتر( منظور نوع مسنجر و کیفیت خوب صدا و تصویر، که در ایران نیز خوب کاربرد داشته باشد ) دارد؛ جهت استفاده ی این حقیر ؛ ذکر بنماید؛ و با این لطف خود مرا و شاید دیگر هموطنانی چون مرا سخت قرین محبـّت خود قرار دهد.

روزهـــــای پر از آرامش و شادی را برایتان آروز میکنم. ارادتمند حمید از ایالت میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
درود
من یادمه در زمان ر.ف.س.نج.ا.نی با اینترنت DialUp با اینترنت به اندازه امروز با خطوط پر سرعت!!! Adsl مشکل نداشتیم. شما لطف کنید یک تلگراف به وزیر س.ل.ی.م.ا.ن.ی بزنید و اعلام کنید که ما به جز دانلود کتاب های چند کیلو یا چند مگابایتی کارهای دیگری داریم که با این اینترنت نمی شود انجام داد. و یا لااقل اگر سرعت را کم می کنند قیمت آن را بالا نبرند (لیست قیمت شهرستانها را بگیرید (256 با محدودیت 30 گیگابایت دانلود حدود 80 هزار تومان !!!)
وگرنه با این سرعتها شما با اسکایپ حتا به مشکل بیشتری خواهید خورد چون اسکایپ دارای کیفیت بهتری نسبت به مسنجر است پس نیاز به سرعت اینترنت بیشتری دارد.
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، rs232 ، laili ، 3pideh ، taherifar ، mrlzdh
حمید جان, هرچه میخواهد دل تنگت بنویس و هر طوری هم که راحت تری بنویس. من که وقتی یه مطلب بدون غلط و ادبی باشه, از خوندنش بیشتر لذت میبرم. البته میفهمم که برای اینکار باید وقت بیشتری صرف کنید و نوشته هایتان را چند باره بخوانید. ولی اگر نشد و مجبور شدید مثل من یلخی بنویسید, باز هم ما از خوندنش لذت میبریم و تجربه کسب میکنیم.
پاسخ
سلام دوست عزیز

فرمایش شما کاملا ً صحیح است .
امـــّّـا این بزرگوارانی !!؟؟ که به ظاهر مذهب را مدافعند و بیشتر سی.یا.ست میبافند و دنبال منافع خویش تا خدای خویش؛ فراموش کرده اند که مولای متقیان فرمود« انسان به هرچیزی که منعش کنند؛ بیشتر حریص » میشود.

چیزی که هست ، هرچه آنها حلقه را تنگ تر ببندند؛ ملت هوش خود را بیش تر میکند و راه گریز تازه ای ، میحوید. از اتفاق ؛ هدف من از طرح این مطلب آن بودکه تازه ها را از دیگر دوستان بشنویم و یاد بگیریم.

لذا یکبار دیگه خواهش میکنم هر دوستی؛ طرحی ، راهی ، شگردی میداند ذکر کند تا دیگران هم از آن استفاده کنند. منظور سخنم، فقط هموطنان داخل نیست و ای بسا که برنامه های کامپیوتری که دوستان مهاجر بشناسند و باعث راهگشایی دیگران بشود.

مهمترین نکته ای که باعث میشود دوستان از ذکر دانسته های خود جلوگیری کنند این است که فکر میکنند تکراری است . ولی بدانند که چه بسا همین نکته ی بظاهر ساده را یک هموطنی نمیدانست و از این طریق با آن آشنا شد؛ آنزمان است که میتوان گفت، یک قدم دیگر در راه روشنگری هموطنانمان برداشته شده است.

پیروز باشید ارادتمندهمگی حمید از ایالت میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، seravin ، Ali Sepehr ، lighter ، taherifar ، mrlzdh
سلام حمید خان عزیز تر از جان. متاسفانه تا زمانی که سرعت اینترنت یکی از طرفین کسانی که با هم مراوده میکنند کند باشد, چاره ای چندان نمیتوان برای بهبود آن یافت. مشکل اینترنت در ایران تنها پهنای باند نیست بلکه مدت زمان ارسال و دریافت بسته های اطلاعاتی به علت عبور از مجاری متعدد بسیار کند است. برای همین شما تصاویر و صدا را با تعلل دریافت و ارسال خواهید کرد. من خودم از تلفنهای کارتی استفاده میکنم و خود را از بهره دیدن چهره دوستان بی نصیب کرده ام بنابراین ملال چندانی نیست جز اندک بهایی در ازای استفاده از آن کارتها. به هر روی تا زمانی که میتوانید, از خدمات رایگان مراودات مجانی استفاده کنید و چنانچه به ستوه آمدید راهی را برگزینید که من دو سال پیش برگزیدم. شنیده ام که حتی خدماتی هست که به شما یک خط در ایران میدهند تا اگر کسی بخواهد با شما تماس بگیرد مجبور نباشد خدای نکرده از کارتهای تماس از راه دور استفاده نماید. امیدوارم که اطلاعات این حقیر گره ای را از مشکل شما باز کرده باشد.
پاسخ
این آقا رضای ماهواه ای ما، که هر وقت دیشها تکون میخورد میومد راست و ریستش میکرد (با ده هزار تومن ناقابل!)، همیشه پیشنهاد میداد که برام اسکای فایبر بگیره.
با سرعت دریافتی حدود دو مگابیت. اما ارسال بستگی به خط اینترنت دومی داشت که باید داشته باشیم. یادمه میگفت هزینه اش حدود چهل تومن در ماه بود.
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، taherifar ، mrlzdh




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان