میزان جنایت در آمریکا

[یه مهاجر]

[نیکول عزیز و بقیه دوستان. برای اینکه از این فکر جرم و جنایت بیش از حد در آمریکا بیایید بیرون و حسرت ایران عزیز را بخورید، نگاهی به این لینک بیاندازید:
http://www.havades.ir/

تازه این اخباری که منتشر میشه معمولا خبرهائی ست که مربوط به جنایات سریالیه و یه جوری بین مردم خبرهاش درز کرده و مجبورن که خودشون تو نشریات هم بگن تا خیلی پیازداغش زیاد نشه وگرنه حوادثی که اتفاق میفته خیلی خیلی بیشتر از این چیزائی ست که منعکس می کنن.کافی سالی یه بار تو امریکا تیراندازی شه تا 6 ماه تو اخبارشون نشون میدن اما اتفاق هائی که تو کشور خودمون میفته رو نمیگن که اگه حتی نیمی از اون رو منعکس کنن کسی جرات نمیکنه از خونه بیرون بیاد

[laili]

من مطمئنم تو از پسشون بر میای!

از کجا فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی واقعا توی کشور گل و بلبل خودمون یه دفعه یه دزد به من حمله کرد و داشت خفه ام میکرد.....

هنوز از یادآوری خاطره اش تنم میلرزه...........
خدا بهتون خیلی رحم کرد....خدا دوستون داشت.......وگرنه اگه من الان نبودم چی میشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[یه مهاجر]

من مطمئنم تو از پسشون بر میای!

از کجا فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی واقعا توی کشور گل و بلبل خودمون یه دفعه یه دزد به من حمله کرد و داشت خفه ام میکرد.....

هنوز از یادآوری خاطره اش تنم میلرزه...........
خدا بهتون خیلی رحم کرد....خدا دوستون داشت.......وگرنه اگه من الان نبودم چی میشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جوابش ساده ست لیلی جون.کسی حریف ایرانیا نمیشه که خدا رو شکر در وطن حسابی ورزیده شدیم

چقد وحشتناک .منم یه بار کیفم رو خیلی رمانتیک یه موتوری پشت چراغ قرمز از صندلی کمک راننده برداشت منم هیچ کاری نکردم یعنی اونقد سریع اتفاق افتاد که الا نتونستم تکون بخورماز اون به بعد قبل از حرکت همه وسایلم رو تو صندوق عقب میذاشتم و شیشه های ماشین هم بالا

[Monica]

حالا که اینطوری شد منم بگم: یه بار داشتم از زیرگدر متروی کرج رد می شدم، تنها بودم، یه پسره اون پایین داشت مثلا دوچرخه شو درست می کرد، من که ازش رد شدم بعد از چند قدم دوید دنبالم و تا من روم رو برگردوندم یه دستم رو گرفت! توی اون یکی دستش هم یه چاقوی ضامن دار گنده بود! من هنگ کردم! مونده بودم چی از جون من می خواد!

بگذریم که از من چی می خواست! من هی دستمو می پیچوندم اون هی چاقوشو به رخم می کشید... آخر سر با دیدن گلوله های اشک در چشم بنده من رو عفو کرد و گذاشت برم! نشون به اون نشون دیگه همیشه زنگ میزدم بابام میومد دنبالم منو از اون زیرگذر رد می کرد...

جالبش اینجا بود که هیچ وقت هیچ کس فکری به حال اون زیرگذر نکرد، الان هم تنها موردی که باعث میشه اونجا امن تر از سابق باشه اینه که رفت و آمد توش بیشتر شده...

[laili]

جوابش ساده ست لیلی جون.کسی حریف ایرانیا نمیشه که خدا رو شکر در وطن حسابی ورزیده شدیم

چقد وحشتناک .منم یه بار کیفم رو خیلی رمانتیک یه موتوری پشت چراغ قرمز از صندلی کمک راننده برداشت منم هیچ کاری نکردم یعنی اونقد سریع اتفاق افتاد که الا نتونستم تکون بخورماز اون به بعد قبل از حرکت همه وسایلم رو تو صندوق عقب میذاشتم و شیشه های ماشین هم بالا

رومانتیک ولی من عاشق این دزدی های رمانتیکشونم .......متاسفانه جریان من بیشتر جنائی بود تا رومانتیک........پشت سرم وارد حیاط شد و پاش رو گذاشت لای در و نذاشت در و ببندم...من هم فکر کردم یکی از همسایه هاست .......بعد فهمیدم زهی خیال باطل........دزد تشریف داشتند

ولی من به قول مونیکا از پسش براومدم و کلی فریاد نخراشیده کشیدم که فکر کنم بیچاره ترسید و زود در رفت ....

خاک تو سر مثل آدم نگفت که دزده نمیدونم چرا اصرار داشت که هم دزد باشه هم قاتل

---

مونیکا جون این خنده دارترین دکمه ی تشکره که زدم...........واقعا معنیش چیه؟تبریک میگم که این اتفاق افتاده یا ازت تشکر میکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[یه مهاجر]

به به خاطرات هیجان انگیزمون در ایران رو تعریف کنیم.

باز شانس اوردی دل رحم بوده گریه کردی ولت کرد.

من همیشه از پل عابر پیاده وحشت داشتم.از طرفی عبور از عرض خیابون هم خیلی خیلی سخته راننده ها به خط عابر پیاده میرسن بیشتر گاز میدن اینه که دو تا گزینه بیشتر نداشتیم یا از عرض خیابون رد میشدیم و یحتمل با اسفالت یکی می شدیم یا ریسک میکردیم و از خط عابر پیاده میرفتیم.منم دانشگام تو شریعتی بود و بعضی شبا توی ترافیک وحشتناکش میموندم خیلی دیر میرسیدم البته چون دانشجوی هنر بودم همیشه کاتر داشتم اینه که اول مصلح میشدم و بعد میرفتم بالای پل.خوبه هیچ زمان لازم نشد ازش استفاده کنم وگرنه برای ارازل اوباش الکی باید به دردسر می افتادم چون اگه واقعا اتفاقی می افتاد در استفاده ازش شک نمیکردم هم زمان هم تخته شاسی رو سپر میکردم.LOL.................خلاصه هر شب قبل از رد شدن از خیابون کلی دلهره داشتم

---

رومانتیک ولی من عاشق این دزدی های رمانتیکشونم .......متاسفانه جریان من بیشتر جنائی بود تا رومانتیک........پشت سرم وارد حیاط شد و پاش رو گذاشت لای در و نذاشت در و ببندم...من هم فکر کردم یکی از همسایه هاست .......بعد فهمیدم زهی خیال باطل........دزد تشریف داشتند

میدونی چرا میگم رمانتیک اخه خیلی خونسرد بود و یه لبخند ملیحی هم به لب داشت که واقعا الان هر وقت یادم میفته هم ازش حرصم میگیره هم از اون قیافه خنده ام میگیره

من که اینجور موقع ها کلا لال میشم یه کلام نمیتونم حرف بزنم چه برسه بخوا جیغ بزنم

[Monica]

بابا لیلی جون، داد میزدم که چاقو رو با ضامن و دسته و مخلفات می کرد تو حلقم! اتفاقا من وقتی جیغ می کشم دیوار صوتی پودر میشه! اما اونجا فقط چاقو رو میدیدم حتی قیافه اش یادم نمیاد از بس به چاقوش زل زده بودم! یواش یواش داشتم با چاقوئه هیپنوتیزم میشدم!

آخ گقتی پل عابر پیاده! من همیشه ازش متنفرم، خوشحالم که اینجا فرت و فرت توی خیابوناش محل عبور عابر پیاده داره... (من ترس ار ارتفاع دارم، برای همین ار هر چی پله و جوب و اینجور چیزا می ترسم!)

[honareirani]

به به خانوما! میبینم که اینجا سه تایی دور هم جمع شدید و نخودچی میخورید و گل میگید و گل میشنفید !!!!!!!!!!!!!
داشتن یه همچین خانوم های شجاعی مثل شما برای مملکت سراسر نعمت و برکت هستش! شما چشم دشمن رو از هدقه بیرون خواهید کشید و مشت محکمی بر دهان استکبار و ظلم و جنایت خواهید زد!

[Monica]

بحث امنیتیه دیگه!!!! شما هم حالا خاطره داری بگو!

[honareirani]

درود بر مونیکا خانوم مدیر.
خوشبختانه من در ایران تا بحال مشکلی نداشته ام و اتفاق وخشتناکی برایم نیفتاده است!
و دزد هم تا به حال یقه ام را نگرفته است!
من نمیدونم مملکت ما که بسیار امن و ایمن هستش! شما چرا از خودتون این حرف ها رو در میارید و میزنید؟ چرا دوست دارید چهره ی امنیت کشور رو نزد افکار عمومی خراب کنید؟ چرا میخواهید کشور رو خراب کنید؟ واقعا چرا؟

[laili]

بچه ها دیگه خاطره نگید نامحرم اومده تو تاپیک صدامون رو میشنفه...........من که دیگه حرف نمیزنم.....شما هم گناهش گردن خودتون

[Monica]

من هم داشتم از امنیت اونجا نعریف می کردم دیگه!!! خب اینهایی که ما گفتیم همه نمونه های مسلم امنیت کامل هستش دیگه! وگرنه اگر توی خیابون راه بری و کیف زنها بهت محل نذارن مگه به این میشه گفت امنیت! درست نمی گم؟!

-------------------------------------------------------------------

لیلی جون این دیگه آخریش بود!

[honareirani]

اوه اوه! یه خانوم مدیر دیگه هم انلاین شد!
الان شادی خانوم هم به جمعتون اضافه میشه لیلی جان!
الان دور هم بشینید و ...
من هم کم کم رفع زحمت میکنم که صبح به دانشگاه برسم و از دوازدهمین جلسه کلاس برام دهمین غ نخوره!

[laili]

خانم مدیر رزا هم هستند..............ماشالله داشتم آنلاینها رو چک میکردم چقدر مدیر آنلاین بودند............مثل لونه زنبور شده اینجا

[hvm]

من فكر نمي كنم آزادي حمل سلاح تاثيري در ميزان جرم و جنايت داشته باشه
در كانادا حمل سلاح آزاد نيست اما جرم و جنايت خيلي كم اتفاق مي افتد
در آمريكا آزاد است باز هم (بالنسبه)جرم و جنايت كم است
در سومالي آزاد نيست ولي جرم زياد است
در پاكستان آزاد نيست اما سلاح در دست افراد بسيار زياد است و جرم وجنايت هم بيداد ميكند
با توجه به اينكه جنايت هميشه محتاج سلاح نيست اما:
در بحث جرم شناسي سلاح را به انواع مختلفي تقسيم ميكنيم كه يكي از آنها سلاح گرم است و باز از ميان سلاحهاي گرم تنها معدودي از آنها شامل قانون آزادي حمل در آمريكا ميشوند در صورتي كه جنايت را ميتوان با انواع اسلحه گرم يا سرد و يا حتا چيزهايي كه در عرف سلاح ناميده نمي شوند اما ميتوانند آلت قتاله شوند (مانند كلنگ و داس و كارد سلاخي و پاره آجر و غيره )انجام داد
بنابراين عوامل موثر در كاهش و يا افزايش جنايت را در جاي ديگر بايد جست
البته من كلا با حمل سلاح مخالفم اما اين مسئله تقريبا در آمريكا جا افتاده و بايد با آن يك جوري كنار بياييم