کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
کافه نادري در ینگه دنیا
من زمان بچگیم یه رمانی رو خوندم به نام شمشیر نقره ای . موضوع این رمان درباره ی یک خانواده ی لهستانی بود که در جنگ جهانی پدر و مادر این خانواده اسیر شدند و قبل از اسارت همگی اعضای این خانواده با هم در منزل پدربزرگ و مادربزرگشان در سوییس قرار گذاشتند و حالا ببینید بچه هایی که بزرگترینشون 13 ساله بود چه مشقت هایی رو باید تحمل کنند تا خودشون رو به سوییس برسونند.

پیشنهاد می کنم این رمان زیبا رو بخونید.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: farhang ، ADONIS ، Monica ، laili ، hoda_ch ، msar
موضوع حقیقتا" جالبی ایجاد کرده اید،البته امیدوار بودم صرفا" به معرفی کتاب ها نپردازیم و در مورد آنها بحث و تبادل نظر کنیم. Smile

مطمئنا" اکثر کسانی که هر دو کتاب خالد حسینی را مطالعه کرده اند؛اعتقاد دارند کار دوم اش به قوت و جذابیت کار دومی نیست؛اما از آنجایی که من یک دخترم با کتاب دوم او راحت تر ارتباط برقرار کردم و مطالعه اش تاثیر عمیقی بر روحیه ام گذاشت و حداقل باعث شد افغانی ها را هموطن خود بدانم.....

کتاب هزار خورشید تابان،اثر خالد حسینی،نویسنده ی افغانی ساکن ایالات متحده.

]در حال حاضر،در منزل به این کتاب دسترسی ندارم و متاسفانه نمی توانم نقل قولی از این کتاب در این ارسال قرار دهم اما حتما" در اصرع وقت نقل قول ها را اضافه می کنم.[
پاسخ
تشکر کنندگان: farhang ، looloo ، ADONIS ، msar
تشکرش رو زدم
رتبه هم در دست اقدامه
اگه ممکنه با مزرعه حیوانات شروع کنیم
البته با ملاحظه بعضی جوانب

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hoda_ch ، farhang ، msar
اریک آرتور بلر (به انگلیسی: Eric Arthur Blair) با نام مستعار جورج اورول (به انگلیسی: George Orwell) (زادهٔ ۱۹۰۳ - درگذشتهٔ ۱۹۵۰) نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی بود. در همان اوان کودکی به همراه خانواده به انگلستان رفت و در جامعهٔ به شدت طبقاتی انگلستان رشد و پرورش یافت.از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷ در کشور برمه در نیروهای پلیس مشغول شد. جورج اورول برای کسب تجربه مدتی را در بین فقرا،بی خانمانان و کارگران فصلی لندن و پاریس گذراند و بعضی مواقع در ظرفشویی یک هتل کار می‌کرد.در این زمان شروع به نوشتن تجربیات خود کرد. بیشتر شهرت او مرهون دو رمان قلعه حیوانات (به انگلیسی: Animal Farm) و هزار و نهصد و هشتاد و چهار است که تحت کنترل درامدن زندگی و حتی افکار مردم را در جهانآینده توصیف می‌کند می‌باشد. نوشته‌های اورول که در نقد مدل حکومت کمونیستی و مدل‌های مشابه انقلاب توده‌ای است برای خوانندگان عام نوشته شده. کتاب قلعه حیوانات شاهکار اورول می‌باشد و نشان از نبوغ و تفکر او در تحلیل تحول دارد.

فیلم ۱۹۸۴ بر مبنای رمان جرج اورول ساخته شده‌است.

جورج اورول به همراه زمایاتین و هاکسلی هر کدام در کتب خویش آرمان‌شهری منفی را به نمایش گذاشته اند. زامیاتین در کتاب "ما" و هاکسلی در کتاب دنیای قشنگ نو هر کدام با روشهای خاص خویش نشان داده اند آینده بشر چیزی نیست که در ابتدای قرن بیستم به مردم وعده داده شده بود. جنگهای جهانی اول و دوم تمام نقشه‌های اندیشمندان را در باره اتوپیا نقش بر آب کرد. و جورج اورول که در زمان جنگ اول جهانی ۱۳، ۱۴ ساله بود در ذهن خویش با پارادوکسهای گوناگونی دست و پنجه نرم می‌کرد.جورج اورول در سال ۱۹۴۵ کتاب قلعه حیوانات (ANIMAL FARM) را منتشر کرد که تاکنون میلیون ها نسخه از آن فروخته شده است.

جرج ارول در سال ۱۹۵۰ بدلیل بیماری سل وجراحات ناشی از جنگ در سن ۴۶ سالگی در لندن درگذشت.


خلاصه ای از مزرعه حیوانات (برگرفته از ویکی پدیا):{دوستان عزیز این خلاصه از ویکی پدیا بدون کم و زیاد گذاشته شده, بنا به تذکر درست دوست گرامی آقای پیام نقل قول هایی که در متن آمده دقیق نیست. سعی می کنم در اولین فرصت خلاصه بدون اشکالی را جایگزین کنم.}
این رمان دربارهٔ گروهی از حیوانات است که انسان‌ها را از مزرعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند بیرون می‌کنند و خود ادارهٔ مزرعه را به دست می‌گیرند، ولی پس از مدتی این حکومت جدید به حکومتی خودکامه مشابه به قبلی تبدیل می‌شود.این رمان نمایهٔ برضد استبداد است. مزرعه حیوانات داستان انقلاب حیوانات علیه مالکین خوداست پس ازپیروزی قوانینی تهیه می‌گرددکه شامل بندهای زیر است؛

* هرآنکس روی دوپا راه می‌رود دشمن است.
* هرآنکس چهارپای دارد ویا بال، دوست است.
* حیوانات لباس نمی‌پوشند.
* حیوانات درتخت نمیخوابند
* حیوانات الکل نمی‌خورند
* حیوانات همدیگر را نمی‌کشند.
* همه حیوانات خلقتی یکسان دارند.

ولی بعد از پیروزی و مرگ رهبر بزرگ در بین خود حیوانات یک سری توطئه و کودتا انجام می‌گیرد؛ «خوک جوان دانا» که طرحی برای بهبود وضعیت و تنظیم مناسب جیرهٔ غذایی تهیه می‌کند ولی در هنگام ارایهٔ آن توسط «خوک جوان مستبد» خائن معرفی می‌گردد؛ از مزرعه فراری داده می‌شود و توسط سگ‌های طرفدار «خوک مستبد» و کودتاگر که قبلاً به صورت مخفیانه تعلیم دیده‌اند، کشته می‌شود. و خوک‌ها تمامی قوانین حیوانات را زیر پا می‌گزارند و خود را از سایرین برتر می‌دانند. سایر حیوانات فقط اجبار به کار با غذای روزانه کم می‌شوند، و در حالیکه خوک‌ها فقط فرمانروا بوده غذای زیادی حتی عسل می‌خورند. و حتی این خوک یاد می‌گیرند که چطوری روی دوپا راه بروند و شراب نیز می‌خورند و با انسان‌ها معامله می‌کنند. این جمله «همه حیوانات با هم مساویند» توسط گروه مستبد حاکم تبدیل می‌شود به «همه حیوانات باهم مساویند، لیکن برخی ازآنها نسبت به دیگران مساوی ترند». در خاتمه توسط قیام مجدد حیوانات سلطه خوک‌های ظالم به زیر کشیده می‌شود. ولی در فیلم جدید درسال ۱۹۹۹ تهیه گردیده حکومت مستبدین خودبه‌خود فرو می‌پاشد.
معروفترین جمله این کتاب «همه حیوانات باهم مساویند، اما برخی مساوی ترند» است در زبان انگلیسی به صورت یک ضرب المثل و جمله‌ای کنایه آمیز تبدیل شده است.
من از شعار حیوانات خوشم می آید: چهار پا خوب, دو پا بد و پس از مدتی این شعار تغییر می کند و می شود چهارپا خوب, دو پا خوبتر و حیوانات یادشان نمی آید که کی این شعار تغییر کرد
تغییر دیوار نوشته ها نیز بسیار خواندنی است.
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، farhang ، maryamjay ، kianoush ، msar
یادمه توی کتابخانه همیشه این کتاب رو میدیدم و از کنارش رد میشدم
تقریبا 18 ساله بودم و عاشق کتاب اما بیشتر دوست داشتم کتابهای بزرگ و چند جلدی را بخوانم و نمیدونم چرا به مزرعه حیوانات توجهی نمیکردم
یه شب داشتم به رادیو بی بی سی گوش میدادم و پس از اخبار مجری برنامه (صادق صبا)این کتاب را معرفی کرد و چند صفحه ای از آن را خواند
از آن شب به بعد من مشتری دائم اون برنامه شدم و طی چند برنامه اون کتاب را گوش دادم
انگار داشت قصه خودمان را تعریف میکرد
حالایقین دارم که قصه قصه خودمان بوده (و هست)
بعدا که 1984 را نیز خواندم احساس کردم این یکی دیگر قصه ما نیست
اما اکنون باز دارم به یقین میرسم
خدا کند این بار اشتباه کرده باشم
خدا کند

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hoda_ch ، farhang ، payam_prz ، Ali Sepehr ، kianoush ، Monica ، msar
به عقیده ی من همانطور که در مزرعه حیوانات با کد ها و نماد ها روبروییم گرچه انسان و حیوان از هم متمایز می شوند(سخنرانی میجر پیر : بشر جملگی دشمن و حیوانات جملگی دوستند) اما در این رمان اصلن با جامعه ی انسانی در روساخت اثر مواجه نیستیم بلکه انسان و کلن جامعه ی انسانی با جامعه ی حیوانی یکی شده است و بشر سلطه گر حیوانی تعدی گر به حساب می آید یا به عبارتی بشر حیوانی مستبد است که جامعه ی حیوانی را به قهقرا کشانده . واضح است که در این رمان جامعه ی حیوانی تمثیلی از جامعه ی انسانی است اما باید این نکته را در نظر گرفت که در این تمثیل انسان نیز علی رقم متمایز شدن ، خود حیوانی در نظر گرفته شده (در کلیت اثر).
میجر پیر (شخصیت حیوانی مورد احترام) خوابی دیده که در واقع در ابعاد واقعی ، خواب ، همان تئوری- اساس تئوری - است، این می تواند تئوری یک انقلاب باشد ، انقلاب علیه بی عدالتی و استبداد، استبدادی که بشر آن را برای جامعه ی حیوانی دست و پا کرده .در سخنرانی میجر پیر انسان و حیوان از نظر عقلانی در یک سطح قرار دارند اما انسان از حدش تعدی کرده و به سلطه رسیده که برای سعادت جامعه (جامعه ی بزرگ) باید این سلطه از دست او خارج شود . در این جامعه ی حیوانی ، بشر ، حاکم مستبد ، سعادت و خوشبختی ، فراغت و آزادی و رهایی از فقر و بردگی (طبق سخنرانی رهبر، میجر پیر) را از حیوانات دریغ کرده پس زمان ، زمان رهایی است .رهایی به یک تصویر نیاز دارد و سرود انگلستان است که این تصویر را در حیوانات تداعی می کند .
ادامه دارد...
ابر که آفتابی شود
چتر را فراموش کن
یکی دو تا استامینوفن کافی است
برای قدم زدن .
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، hoda_ch ، kianoush ، ADONIS ، msar
رمان lovely bones نوشته ی آلیس سبالد،که آن را 4 سال پیش مطالعه کردم و با وجود عدم اعتقادم به ماورأالطبیعه،این رمان تأثير عميقي بر روحيه ام گذاشت؛رمان مذکور به فارسی ترجمه شده است:

این رمان در ایران با سه ترجمه مختلف (میترا معتضد، فریدون قاضی‌نژاد و فریده اشرفی) توسط سه ناشر (البرز، روزگار و مروارید) در طی سال‌های ۸۲-‌۸۳ به بازار عرضه شده‌است.(از ویکیپدیای فارسی)

همچنین فیلمی به کارگردانی جکسون با این نام و بر اساس این کتاب ساخته شده است:

استخوان‌های دوست‌داشتنی (به انگلیسی: The Lovely Bones) نام یک فیلم درام به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی پیتر جکسون است. این فیلم اقتباسی از رمان پرفروشی با همین نام نوشته آلیس سبالد در سال ۲۰۰۲ است.

این فیلم در نیوزیلند و ایالت پنسلوانیای آمریکا فیلمبرداری شده است. استخوان‌های دوست داشتنی در ۱۱ دسامبر ۲۰۰۹ در آمریکا و به طور رسمی در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۰ به طور سراسری اکران شد.(از ویکیپدیای فارسی)

نقل قول هایی از این کتاب:
"My name was Salmon, like the fish; first name, Susie.I was fourteen when i was murdered on December 6, 1973."

"When I opened my eyes, the window across from us was dark red and I could feel that there was not much time left. Outside, the world I had watched for so long was living and breathing on the same earth I now was. But I knew I would not go out. I had taken this time to fall in love instead-in love with the sort of helplessness I had not felt in death-the helplessness of being alive, the dark bright pity of being human-feeling as you went, groping in corners and opening your arms to light-all of it part of navigating the unknown."

"You don't notice the dead leaving when they really choose to leave you. You're not meant to. At most you feel them as a whisper or the wave of a whisper undulating down. I would compare it to a woman in the back of a lecture hall or theater whom no one notices until she slips out.Then only those near the door themselves, like Grandma Lynn, notice; to the rest it is like an unexplaind breeze in a closed room."
پاسخ
تشکر کنندگان: looloo ، farhang ، msar
کتاب مزرعه حیوانات را من بار اول در 12 یا 13 سالگی خواندم. از آن زمان تا کنون چند بار دیگر آن را خوانده ام و هر بار حالتی از حسرت و درد در من ایجاد کرده است. یکی از بخش هایی که من را مجذوب خودش می کند آرمان ساختن آسیاب بادی برای حیوانات است. و این که چطور این آرمان آنقدر مهم می شود. آرمانی که باعث می شود ساعت کار زیاد شود, آذوقه کم شود و کلی مرارت دیگر را با خود داشته باشد. راستی چرا این مزرعه آنقدر به آسیاب بادی نیاز داشت؟؟؟
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hvm ، laili ، R.F ، farhang ، msar
ما الان یک آسیاب بادی (هس.ته.ای) داریم در بوشهر می.سازیم سالهاست....................................

راستی هدا جان این ماجرای کتاب که برامون تعریف کردی فکر کنم مال کتاب دیگه ای باشه یا مربوط به یک داستان تحریف شده است، قسمتهای عجیبش را رنگی کردم:

"ولی بعد از پیروزی و مرگ رهبر بزرگ در بین خود حیوانات یک سری توطئه و کودتا انجام می‌گیرد؛ «خوک جوان دانا» که طرحی برای بهبود وضعیت و تنظیم مناسب جیرهٔ غذایی تهیه می‌کند ولی در هنگام ارایهٔ آن توسط «خوک جوان مستبد» خائن معرفی می‌گردد؛ از مزرعه فراری داده می‌شود و توسط سگ‌های طرفدار «خوک مستبد» و کودتاگر که قبلاً به صورت مخفیانه تعلیم دیده‌اند، کشته می‌شود. و خوک‌ها تمامی قوانین حیوانات را زیر پا می‌گزارند و خود را از سایرین برتر می‌دانند. سایر حیوانات فقط اجبار به کار با غذای روزانه کم می‌شوند، و در حالیکه خوک‌ها فقط فرمانروا بوده غذای زیادی حتی عسل می‌خورند. و حتی این خوک یاد می‌گیرند که چطوری روی دوپا راه بروند و شراب نیز می‌خورند و با انسان‌ها معامله می‌کنند. این جمله «همه حیوانات با هم مساویند» توسط گروه مستبد حاکم تبدیل می‌شود به «همه حیوانات باهم مساویند، لیکن برخی ازآنها نسبت به دیگران مساوی ترند». در خاتمه توسط قیام مجدد حیوانات سلطه خوک‌های ظالم به زیر کشیده می‌شود. ولی در فیلم جدید درسال ۱۹۹۹ تهیه گردیده حکومت مستبدین خودبه‌خود فرو می‌پاشد."
پاسخ
تشکر کنندگان: hoda_ch ، ADONIS ، Ali Sepehr ، hvm ، farhang ، msar
از چند منبع مختلف توی نت یک مطلبی رو پیدا کردم که اون رو گلچین کردم و اینجا قرار میدم:

۱-گوسفندها در تمامی قسمت های داستان ، حضور چشمگیری دارند ، همیشه با سیاست های ناپلئون موافقند ، هیچ گاه اعتراض نمی کنند ، حتی نهایت سر پیچی آنها از نظام برده داری ناپلئون ، چیزی جز علف خوردن پنهانی از مزرعه نیست .اما جالب تر انکه جورج اورول نویسنده داستان با زیرکی خاصی در داستان نامی از آنها نمی برد و در همه جای کتاب از کلمه گوسفندان در کتاب نام می برد . در حالیکه در کتاب ، خوک ها ، اسب ها ، بزسفید مزرعه ، کلاغ و حتی الاغ پیر مزرعه با نامی خاصو منحصر بفرد یاد می شوند .

نتیجه اخلاقی : گوسفند نباشید ...لطفا!

۲-بنجامین الاغ پیر مزرعه ، خواندن ونوشتن بلد است ولی اعتقاد دارد که هیچ چیز ارزش خواندن ندارد . برای خوک ها چنان کار می کند که برای آقای جونز صاحب قبلی کار می کرد ،نه اضافه کار می کند و نه اهل کم کاری است ، نه در جنگ بین حیوانات شرکت کرد و نه در شورش ابتدائی ، و در آخر با چند حبه قند و روبان قرمزی که انسانی به او می دهد از مزرعه می گریزد و به خدمت مرد بارکشی در می آید و چقدر لذت می برد !!!!

نتیجه اخلاقی : الاغ هم نباشید ....اگر توانستید

۳-باکسر ، اسب عظیم الجثه ، تقریبا به اندازه تمام همه حیوانات کار می کند او فقط چند حرف از حروف الفبا را می داند و سهم اصلی را در ساختن مزرعه حیوانات دارد و بارها در جنگ ها از خود گذشتگی می کند و همیشه به خوک ها وفادار است . ولی به محض آنکه پیر می شود ، ناپلئون او را به کشتارگاه می سپارد تا حتی استخوانش را بفروشد .

نتیجه اخلاقی : اگر در جائی زیاد کار می کنید حداقل حروف الفبا را یاد بگیرید. اگر سلاخی شدن را دوست ندارید.

۴-سگ ها ، فارغ التحصیلان مدرسه ناپلئون هستند ، آنها علاقه ای به خواندن چیزی غیر از هفت حکم ناپلئون نیستند . اسنوبال را از مزرعه بیرون می کنند ، به فرمان ناپلئون چندین حیوان را می کشند ولی ناپلئون هرگز به آنها پستی نمی دهد اگرچه که بارها جان ناپلئون را نجات می دهند ولی جایشان همیشه بیرون از خانه است .

نتیجه اخلاقی :....

۵-ناپلئون به محض آنکه ، اسنوبال را از مزرعه خارج کرد ، جلسه هم اندیشی با حیوانات را برهم زد و اعلام کرد که از این پس تمامی تصمیمات را خوک ها به نمایندگی از آنها خواهند گرفت و یک جورهائی سازمان رو منحل کرد !!! و حتی به حیوانات گفت چون کار خوک ها فکری است آنها مجبور هستند که شیر و سیب بخورند در حالیکه آن را دوست ندارند. و بخاطر آنهاست که شب ها در طویله نمی خوابند و در اتاق انسانها استراحت می کنند.

نتیجه اخلاقی : هیچ وقت زحمات کسی را زیر سوال نبرید

دلم نیومد در این مورد خودم حرفی نزده باشم ، همیشه وقتی این کتاب رو می خوندم از شخصیت اسنوبال خوشم میومد و اون رو یک جوری با عده ای همزاد پنداری می کردم که از گود خارج شدند و هر وقت هر اتفاقی می افتاد و می افتد می گویند کار ، کار اسنوبال است! آقای X ترور میشد ، اسنوبال این وسط بود ، آقای Y شصت پاش توی چشمش می رفت اسنوبال مقصر بود و الخ

۶- وقتی که طرح آسیاب که توسط ناپلئون طراحی شده بود شکست خورد و بی کفایتی ناپلئون محرز گردید . ناپلئون دستور داد که به مدت سه روز جیره غذائی حیوانات را بیشتر کنند .

نتیجه اخلاقی : از افزایش حقوق و سود دریافتی همیشه نباید خوشحال بود

۷-ناپلئون با شایعه سازی و ایجاد توهم توطئه کاری کرده بود که حیوانات ناخودآگاه هر تقصیری را گردن اسنوبال می انداختند و حتی مرغ ها تخم گذاشتنشان و گاوها برای آب نوشیدنشان هم از ناپلئون تشکر می کردند.

نتیجه اخلاقی :×××××××××××××

۸-اسکوئیلر معاون ناپلئون در جائی از داستان می گوید تولید مواد غذائی به دویست و حتی پانصد درصد بیش از گذشته رسیده ودر طول تاریخ حیوانات تا کنون سابقه چنین رونقی وجود نداشته است ولی حیوانات همچنان گرسنه هستند و دلشان می خواهد که این اعداد کمتر بودند ولی شکمشان سیر بود.

نتیجه اخلاقی : فیشر یکی از بزرگترین آماردان های تاریخ می گوید هیچ چیز به اندازه آمار به دروغگویان کمک نمی کند.پس گول آمارهای کسی را نخورید

این مورد رو هم که دیگه راجع بهش خودم چیزی نگم بهتره!!!

۹-زمانی که همه حیوانات فکر می کردند که ناپلئون مشغول مذاکره با همسایه چپی است ، او در حال مذاکره با همسایه راستی بود . و زمانی که همسایه راستی سر او کلاه گذاشت او اعلام کرد که این توطئه اسنوبال بوده است .

نتیجه اخلاقی : حقایق همیشه آن طور نیست که شما فکر می کنید.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hvm ، laili ، payam_prz ، hoda_ch ، farhang ، kianoush ، 20reza ، behzadb57 ، msar
مرسی صدرا جان
فقط اونی که با روبان "گول" خورد بنجامین نبود، طرح آسیاب هم از ناپلئون نبود
اتفاقا در مورد اون یکی آسیاب بوشهری هم که میدونید طرحش مال آقای جونز (م.ر..پ) بوده و بعد از فرارش، هنوز در حال ساخته. (اسنوبال هم از روی طرحهای جونز داشت طرح آسیاب را میریخت)
بعدش هم سطح تولید در مزرعه خیلی هم بالا رفته بود، مدارکش هم هست میتونید برید ببینید.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، hoda_ch ، farhang ، kianoush ، behzadb57 ، msar
(2010-05-28 ساعت 12:10)payam_prz نوشته:  مرسی صدرا جان
فقط اونی که با روبان "گول" خورد بنجامین نبود، طرح آسیاب هم از ناپلئون نبود
اتفاقا در مورد اون یکی آسیاب بوشهری هم که میدونید طرحش مال آقای جونز (م.ر..پ) بوده و بعد از فرارش، هنوز در حال ساخته.

بنجامین هم مثل اون یکی که به حبه قند علاقه داشت با یه روبان گول خورد مگه نه؟؟
اون که بله و اگه خودش بود خیلی زودتر از اینا تموم شده بود!!!
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
۰۹۱۲۱۲۵۳۵۵۷


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: hoda_ch ، msar
قرار داد اجتماعی " ژان ژاک روسو"
این کتاب بیشتر در مورد نظامات اجتماعی و حقوقی بحث میکنه و البته خوندنش یه مقدار حوصله و علاقه میخواد و فکر میکنم این کتاب بیشتر تخصصی باشه و خوندنش رو برای کسانی که به مباحث حقوقی علاقه دارن توصیه میکنم
نقل قول هایی از کتاب به همراه چند نظر شخصی

• هیچ شهروندی نباید آنقدر ثروتمند باشد که بتواند دیگری را خریداری کند و هیچ شهروندی نباید اینقدر فقیر باشد که ناگزیر شود خود را بفروشد

• زمانی که ملتی مجبور به اطاعت باشد و اطاعت کند کار خوبی میکند ، به محض اینکه فرصت پیدا میکند که یوغ را از گرده اش بردارد و آن را برمی دارد کار بهتری میکند . زیرا این کار باز پس گرفتن آزادی از طریق همان حقی است که این آزادی را از او سلب کرده بود ، یا او حق دارد آزادی خود را پس بگیرد ، یا کسی حق نداشت آزادی او را سلب کند

• عادلانه است که از آنچه عادلانه است تبعیت شود ، ضرورت دارد که از کسی که قوی تر است تبعیت شود ، عدالت بدون زور ناتوان است ؛ زور بدون عدالت ، خودکامگی است . عدالت بدون زور مورد اعتراض قرار میگیرد ، زیرا همیشه آدمهای شرور وجود دارند که نخواهند از قانون اطاعت کنند ، زور بدون عدالت در مظان خود کامگی قرار میگیرد ، بنا بر این باید زور و عدالت را با هم جمع کرد و بدین منظور کاری کرد که عادل قوی شود و یا آن کس که قوی است عادل شود
عدالت در معرض چون و چراست ، اما زور بی چون و چرا پذیرفته . بدین ترتیب نتوانستند زور را پشتیبان عدالت کنند ، به علت اینکه زور عدالت را مردود میدانست و میگفت که عدالت عادل نیست و او یعنی زور عادل است . بنا بر این چون نتوانستند کاری کنند که عادل قوی شود ، ترتیبی دادند که قوی عادل گردد ( بلز پاسکال نقل قول در کتاب )

• به موجب قرارداد اجتماعی ، انسانها ، با وجود نا مساوی بودن در قدرت و استعداد ، در حقوق مساوی یکدیگرند

• نظام پادشاهی به مصلحت همگان است : اگر نظام پادشاهی را با دو نظام دیگر حکومتی مقایسه کنیم ، متوجه خواهیم شد اولا کسی که نگهبان شخصیت ملت است یا به هیئتی تعلق دارد که این وظیفه نگهبانی را به عهده دارد ، با وجود این، به نفع خصوصی خود ، به نفع خانواده خود ، خویشاوندان و دوستان خود ، اگر نگوییم بیشتر توجه دارد ، دست کم کمتر از نفع عمومی توجه ندارد .

به طور کلی اگر نفع عمومی با نفع خصوصی در تضاد قرار گیرد ، نگهبان نفع عمومی ، نفع خصوصی را ترجیح خواهد داد ؛ معمولا امیال انسانها از خودشان نیرومند تر است .

از این مقدمه چنین نتیجه میگیریم در جایی که نفع عمومی و نفع خصوصی در نزدیکترین صورتی با هم منطبق باشند . نفع عمومی بیشتر از سایر موارد سود خواهد برد. ناگزیریم بپذیریم که درنظام پادشاهی نفع خصوصی همان نفع عمومی است

ثروت ، قدرت و افتخار پادشاه بر ثروت ، قدرت و افتخار اتباع او تکیه دارد در حقیقت هیچ شاهی نمیتواند ثروتمند ، پر افتخار یا در امنیت باشد اگر اتباع او در فقر به سر برند ، مستحق تحقیر باشند ، آنقدر ضعیف باشند یا عدم همبستگی میان آنها به اندازه ای باشد ، که نتوانند در جنگی پشتیبان پادشاه خود باشند ( تامس هابس نقل قول در کتاب ) [ زیبایی بازی با کلمات را میبینید ؟ یعنی من باید با این چند خط قانع شوم که تحت یک نظام پادشاهی زندگی کنم ؟ آیا این چند خط و امثال این سفسته ها میتواند مشروعیت حکومت یک نفر یا یک خانواده را بر یک ملت تضمین کند ؟ ]

• می خواهند با تکیه بر رضایت ضمنی ، خود کامگی را مشروع جلوه دهند . به آسانی میتوان فهمید که سکوت طولانی شهروندان در برابر فرمانروایان خود کامه علامت رضا نیست ، زیرا ترس مانع میشود که افراد ملت عدم رضایت خود و اعتراض خود را نسبت به صاحبان قدرت ابراز دارند ملت اراده خود را از طریق مجامع عمومی میتواند ابراز دارد و این کار زمانی میتواند صورت گیرد که اجازه و توانایی تجمع را داشته باشد .

سکوت شهروندان به عکس نشانه گویایی بر نامطلوب بودن حکام ستمگر است .

برای آنکه فرمانروایی اجازه فرمانروایی داشته باشد ، باید ملت اجازه اظهار نظر آزادانه را داشته باشد

هر حرفی که مفسران حقوقی و حقوق بگیران حکام خود کامه بزنند ، ثابت نمیکند که ملت حق ندارد آزادی غصب شده خود را باز ستاند ، که البته گام زدن در این وادی بسیار خطر ناک است . وقتی انسان طعم تلخ بزرگترین مصیبت را که از دست دادن آزادی است چشیده باشد ، باید هشیارانه در این باره اقدام کند

• اگر از من سوال شود بدترین ملت روی زمین کدام ملت است ؟ ، بی درنگ پاسخ خواهم داد : آن ملتی که بیش از همه قانون دارد . کسی که در همه حال در پی انجام کار نیک است و آن کسی که میداند چگونه بر طبق وجدان خود به ندای قانون گوش می دهد ، به هیچ وجه به قوانین دیگری نیاز ندارد

گوناگونی قوانین دو چیز را ثابت میکند که هر دو خطرناک اند و هر دو دوش به دوش هم قدم برمی دارند یعنی یا قوانین بدند و یا قدرت اجرایی ندارند .


اگر قانون بی ابهام باشد دیگر نیاز به تفسیرهای مکرر ندارد و اگر خردمندانه باشد محتاج تغییر و اصلاح نیست [من این قسمت را نمیتوانم بپذیرم چرا که عملی نیست ] و اگر مورد علاقه و احترام باشد دیگر انسان ناگزیر نیست شاهد این مجادله های زشت و ناهنجار میان شهروندان برای از سر وا کردن ، و هیئت حاکمه برای حفظ آن باشد

این فرمانها و اعلامیه های ترسناک گوناگون که پشت سر هم از سوی بعضی دادگاه ها صادر میشود به همه ثابت میکند که ملت ، به حق ، هیئت حاکمه خود را سزاوار تحقیر میداند

اولین حکم قانون باید آموزش دوست داشتن دیگران باشد . اما این کار با زنجیر و شلاق و زندان تعیین شده از جانب فضل فروشان دادگاه ها صورت نمیگیرد حال آنکه بدون تحقق آن بقیه کارها به هیچ درد نمیخورد ، زیرا موعظه برای کسی که هیچ گونه تمایل به انجام کار خوب ندارد بیهوده است
پاسخ
تشکر کنندگان: RosyluvsUSA ، farhang ، msar
به جرات میگم یکی از بهترین کتابهاست که تا حالا نوشته شده
کتاب پندار خدا رو میگما... Tongue
پاسخ
تشکر کنندگان: RosyluvsUSA ، looloo ، msar
(2010-05-28 ساعت 22:53)mehran_rouzbehi نوشته:  به جرات میگم یکی از بهترین کتابهاست که تا حالا نوشته شده
کتاب پندار خدا رو میگما... Tongue
برای اعلام موافقت تنها فشردن دگمه ی تشکر کافی نبود؛فکر می کنم بهتر است پیشنهاد بحث راجع به آن را در موضوع "کافه نادری....."مطرح کنیم.
پاسخ
تشکر کنندگان: looloo ، farhang ، msar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان