کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
یادداشتهای روزانه حمید میزوری در آمریکا
(2010-04-13 ساعت 20:21)rs232 نوشته:  
(2010-04-13 ساعت 18:06)NAV!D نوشته:  
(2010-04-13 ساعت 16:33)looloo نوشته:  
(2010-04-13 ساعت 10:41)rs232 نوشته:  بنابراین کل کهکشانهایی که ما تا کنون درک کرده ایم می تواند تنها بخشی از گردش خون یک جاندار دیگری باشد که به کوچکی یک گنجشک است.

ضمن اینکه ممکن است کوچکترین چیزی که بشر بدان دست یافته یعنی الکترون حاوی میلیاردها کهکشان باشد که در یکی از آنها منظومه ای باشد که در آن سیاره ای باشد که موجوداتی به بزرگی نهنگ در آن در حال زندگی باشند Wink

لولو جان . درباره این الکترون و و ... که موجود اندازه نهنگ داخلش هست بیشتر توضیح بدید لطفا".

بله به نظر من اتم ها هم می توانند منظومه هایی باشند که کهکشانها را تشکیل می دهند و ممکن است در یکی از ذراتی که به دور اتم می چرخد چیزی مانند کره زمین باشد که در آن موجودات ریزتری زندگی می کنند.
موضوع اینجا است که کوچکی و بزرگی و زمان و سرعت تا وقتی صدق می کند که مشاهده گر و یا مبنای قیاس در حصار ابعاد قیزیکی باشد.
به عنوان مثال در فاصله میان زمان بیگ بنگ تا کسر بسیار کمی از ثانیه, هیچ کدام از قوانین فیزیک صدق نمی کند بنابراین زمان و مکان در آن فاصله بی معنی است و نمی توان گفت که چیزی بزرگ است یا کوچک است و یا اینکه سرعتش چقدر است.
بنابراین در آن مقطع زمانی, مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت فقط یک اپسیلون با هم فاصله دارند و نمی توان حجم و شتاب گسترش جهان هستی را محاسبه کرد.



دوست عزیز در این مورد من کاملا موافقم و بر طبق نظریه نسبیت آلبرت اینشتین خیلی از قوانین جاریه فیزیک زیر سوال رفت

شاید نتوان تصور کرد که تمام این کهکشانها که اکنون شاهد هستیم از انفجار جرمی پدیدار شده که حجمش کمتر از یک نخود بوده

ستارگان بسار بزرگ وقتی به پایان عمر خود میرسند و منفجر میشوند به دلیل جاذبه بسیار زیاد مرکز آن ، باز به سمت خود جمع میشود تا حجمش به کمتر از یک نخود برسد و اینجاست که یک چاله سیاه متولد میشود جرمی که در عین کوچکی آنچنان جاذبه ای دارد که حتی نور قادر به فرار از آن نیست و شروع به بلعیدن هر آنچه هست میکند

جالب اینجاست که مانی این نظر را در دوره شاپور اول گفته بود

شرح حال شاپور اول پسر اردشیر ، فرزتد پاپک ( بابک ) فرزند ساسان که در دو کتیبه نقش رستم در کعبه زرتشت و نقش رجب به دست آمده است ، در مورد مانی و نظر او میگوید

با اینکه من معتقدم او انسان فهمیده ایست ولی صحبتهایی میکند که از یک دیوانه بر می آید :

اول اینکه میگفت اساس جهان بر جذب و دفع است و یک قسمت از آنچه در دنیا هست یکدیگر را جذب میکنند و قسمتی دیگر همدیگر را دفع میکنند و اینکه آدمی بعضی از اشخاص را میپسندد و میل دارد با آنها معاشرت نماید و از بعضی دیگر متنفر می باشد ناشی از همان حکم جذب و دفع است

وی میگفت با اینکه در جهان هر موجودی ، دیگری را جذب مینماید یا اینکه او را از خود دفع میکند ، در دنیا دو دوره متوالی وجود دارد که یکی دوره دفع است و دیگری دوره جذب در دوره دفع در دنیا پراکندگی به وجود می آید و همه چیز از مرکز دنیا دور میشود و این حال هزارها سال طول میکشد .

آنگاه در دنیا دوره جذب آغاز میگردد و همه چیز به سوی مرکز دنیا روانه میشود چون مرکز دنیا همه چیز را به سوی خود جذب مینماید و بعد از اینکه همه چیز به سمت مرکز دنیا جذب شد ، غیر از یک نقطه باقی نمیماند و مدتی میگذرد و دنیا شروع به دفع میکند و آن نقطه منبسط میشود و وسعت به هم میرساند و هر چه در آن است به اطراف پراکنده میگردد تا اینکه هزاران سال بگذرد و باز دوره جذب شروع شود

موضوع دیگر که از اصول سه گانه مانی میباشد این است که وی میگوید فقط افراد قوی و برجسته باید زنده بمانند و زندگی کنند و افراد ضعیف همان بهتر که از بین بروند چون ادامه زندگی آنها سودی برای کسی ندارد اما آنها که قوی هستند کار میکنند و از آنها سود عاید مردم میشود ( البته این نظر با اینکه در ظاهر قرون وسطی ای به نگر میرسد ولی اگر در عمق مطلب برویم حرف خیلی بیراهی هم نیست شاید منظور مانی افرادی بوده که مادر زاد فلج و نارس به دنیا می آیند که همان طور که میدانید در آمریکا بر روی همین موضوع بحث است که اگر لایحه مربوطه به تصویب برسد دولت حق دارد از تولد نوزادان نارس و فلج جلوگیری کند و حتی بدون رضایت والدینشان آنها را سقط کند که من آن را کاملا میپذیرم به چند علت 1- بار اقتصادی که یک نوزاد فلج مادرزاد بر خانواده و جامعه وارد میکند 2- اجازه زندگی دادن به چنین نوزادی فقط ظلمیست در حق نوزاد که به خاطر عدم کنترل والدین بر احساسات خود باید یک عمر متحمل شود 3 - چون به هر حال پیوند عاطفی ناخواسته ای میان والدین و فرزند نارسشان به وجود می آید و ممکن است این حس باعث به اشتباه انداختن آنها در تصمیم گیری شود این تصمیم باید توسط دولت و پزشک متخصص گرفته شود همراه با اجبار )

و سومین عقیده مانی این است که خورشید در آسمان بدون حرکت است و زمین به دور خورشید میگردد ( سرزمین جاوید - ص 1980 ج 4 استخراج شده از کتیبه های شاهپور اول )

در مورد قدمت این سخن که بحثی نیست و امروزه با انجام آزمایشات دقیق میتوانند قدمت این کتیبه را با دقت بالایی اندازه گیری کنند

در مورد گوینده این سخن هم من تعصبی ندارم اگر مانی نبوده بالاخره یکی این صحبتها را در حدود 1700 سال پیش گفته ( 241 تا 271 میلادی )

به هر حال احتمالا در جاهای دیگر از دنیا هم شاید خیلی قبلتر از مانی کسانی چیزهایی گفته اند که اکنون علم به آن رسیده و با توجه به امکاناتشان در دوران خود این نظر تقویت میشود که گاهی تخیلات علمی افراد در آینده به حقایقی انکار نشدنی و ثابت شده بدل شود ولی تا روزی که اینگونه نظرات به اثبات نرسیده ارزش چندانی ندارند

به هر حال با این نظریه نسبیت هیچ چیز غیر ممکن نیست نه اون که آرش گفت نه اون که من گفتم

شاد باشید و سربلند

ارادتمند لولو
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، ChairMan ، rasarasa ، rs232 ، hvm ، kianoush ، lexington ، shahram1347
حتی هیتلر عزیز و بزرگوار نیز در زمان خودشون داشتند نسل ها رو اصلاح میکردند .
یعنی هیتلر بر این اعتقاد بود که حاصل ازدواج دو فرد کاملا سالم فرزندی سالم را در پی خواهد داشت و بر همین نظر سعی در جلوگیری از ادامه حیات افراد ناقص داشت که منم با این امر کاملا موافقم.
به نظر من این تاپیک هم مانند تاپیک راز که البته پاک شد خیلی تاپیک جالبی خواهد شد .
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، hvm ، looloo ، lexington
من به تناسخ اعتقاد ندارم البته اون رو رد نمي كنم اما تاييدش هم نميكنم
مشكل هيتلر اما از نوع ديگري بود
هيتلر بيش از اينكه از جنبه علمي به مسئله اصلاح نژاد نگاه كند بر مبناي اعتقادش با اين موضوع برخورد ميكرد
وقتي در مورد چيزي اعتقاد داشته باشي خيلي سخت ميتواني در مورد آن چيز تعصب نداشته باشي
حتا اگر بخواهي نميتواني به آن چيز به ديد علمي نگاه كني
من ترجيح ميدهم تا چيزي بطور علمي به اثبات نرسيده باشد آنرا قبول نكنم حالا اگر بعدا از همين طريق خلاف آن ثابت شد آنگاه بدون احساس شرمندگي آنرا قبول خواهم كرد
اما نه حالا و نه آن وقت ديگر به آن اعتقاد نخواهم داشت

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: rasarasa ، rs232 ، looloo ، ChairMan ، kianoush ، lexington
از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است

صاحب خونه ، حمید آقا ، بابا ، آقا معلم بیا دعوا تموم شد بیا ادامه بحث یاداشتهای روزانه در آمریکا رو بگو

از قدیم گفتن مهمون از مهمون بدش میاد صاحب خونه از جفتشون مگه نه ؟ Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، kavoshgarnet ، hvm ، shahram1347 ، lexington ، OverLord
(2010-04-13 ساعت 23:30)NAV!D نوشته:  حتی هیتلر عزیز و بزرگوار نیز در زمان خودشون داشتند نسل ها رو اصلاح میکردند .
یعنی هیتلر بر این اعتقاد بود که حاصل ازدواج دو فرد کاملا سالم فرزندی سالم را در پی خواهد داشت و بر همین نظر سعی در جلوگیری از ادامه حیات افراد ناقص داشت که منم با این امر کاملا موافقم.

نوید جون حتما اون صفتهای ، عزیز و بزرگواری ، که برای هیتلر به کار بردی جنبه تنز داره چرا که جنایتهایی که هیتلر کرد قابل بحث نیست

البته منظور من اصلا اصلاح نژاد از نظر ظاهری مثل رنگ پوست و چشم و قد و شکل نیست و اون رو نه تنها اصلا نمیپسندم بلکه نفرت انگیز ترین کاری میدونم که بشر میتونه گرفتارش بشه

شاید منظور من یه نوع اصلاح ژنتیک رفتاری افراد باشه البته با توجه به اینکه این نوع از ژنها تحت تاثیر شرایط و موارد بیشماری جهش میابند کاری دور از ذهن به نظر میآید ولی جلوگیری از تولد نوزاد نارس را کاملا تایید میکنم

میبخشید که بعد از گذشت حدودا 48 ساعت دوباره این بحث رو باز کردم که البته علتش رفع سوء تفاهم احتمالی بود و بس

بدرود
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، ChairMan ، lexington ، Ali Sepehr ، OverLord ، nastaran86
لولو جان باید عرض کنم که من با وجود شناخت کمی که از هیتلر دارم ایشون رو بسیار دوست دارم .
و همچنین براشون ارزش قایلم حال اگر چیزی میدانید از جنایت هایشان میتونید اینجا مطرح کنید تا درباره اش بحث کنیم.
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، looloo ، OverLord
عزیزانم سلام
هرچند با عجله ای تمام توی یکی از نوشته های وبلاگ عرض کردم این روزها بدجوری(نه چرا بد؟؟؟ حسابی و خـــــوب جوری) دستم بند پیش ثبت نام دانشجویان برای ترم(سال آینده ) است و راستش اگه بتونم پیشاپیش آنقدر مـــُخ بزنم که تعداد ساعات لازم را برای قرارداد «تمام وقت» بدست بیارم ؛ خیلی تفاوتشه !!! لذا از همه ی دوستان عزیز عذرمیخوام و هرچند خودم هم قصد دارم نظرم را درباره ی این بحث بنویسم فعلاً مرا ببخشید و اگه اجازه بدید برم یه داد و تبلیغاتی راه بیندازم که: به به !!! بیا و حال کن با فارسی شکرشکن و شیرین گفتار !!! بدو بدو که تموم شد!!؟؟؟ نبود!!؟؟

ارادتمند همگی...........حمید ....بدرود...... آقا !! خانم!!! چرا میگی که فارسی عجیب غریبه !!! بیا بابا !!! باور کن که فارسی از همون حلواهای تن تنانی است که تا نخوری ندانی !!!؟؟؟ وای که چقدر بعضی از این آمریکاییها خرند !!؟؟؟ آخه زبان شیرین فارسی رو ول کرده رفته روسی و چینی و اسپانیایی انتخاب کرده !!!؟؟؟ شیطونه میگه همچین بزنم !!؟؟ بی خیال !!! عزیزان شما ادامه بدید من الان میام
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، hvm ، rs232 ، Hojjat ، maryamjay ، ChairMan ، R.F ، sh-b ، laili ، shahram1347 ، Ali Sepehr ، اليزا ، rasarasa ، looloo ، kianoush ، OverLord ، MPU
حمید آقا موفق باشی و دست پر برگردی!
خیلی از خارجیها فارسی رو بخاطر آهنگش دوست دارند و می گویند زبان خوش آواییست مثل فرانسوی که به خوش آهنگی معروفه که البته من جز قژ قژ لولایِ درِ روغن کاری نشده چیزی قشنگی توش نمی بینم ولی به نظرم با اینحال فرانسوی زبان با کلاسیه و آواها و کلماتش جوریه که اون رو وزین می کنه.
زبان انگلیسی به نظرم زبانِ تودماغیه، اگر کسی صداش تودماغی باشه به هیچ وجه در انگلیسی به چشم نمیاد ،چون اونهایی هم که تودماغی نیستن باید صداشون رو بندارند تو دماغشون .برای همین خواننده های ایرانی که صدای تودماغی دارند وقتی انگلیسی می خونند ،صداشون قشنگتر به نظر میاد.
فارسی به نظرمن شل و وارفته ترین زبون دنیاست ،یکبار از یک فرانسوی پرسیدم که زبان ما ،در گوش شما چطوری به نظر میاد؟ گفت زبانتون مثل لالاییه، آدم خوابش می بره. و واقعا اگر دقت کنید می بینید که ما به دلیل استفادۀ زیاد از مصوتهای بلند و تلفظ تمام حرف از محدودۀ داخل دهان ،زبان خیلی مونوتن و اسلوموشِنی داریم ،همینه که در انگلیسی حرف زدن هم کندیم و تلفظ سریع و پشت سرهم کلمات برامون سخته. ما حتی تن و ولوم صدامون هم به نسبت زبانهای دیگه پایین است. مثلا این آمریکاییها به خصوص سیاهپوستها از بچگی یاد می گیرند صداشون رو بندازند سرشون و بلند بلند حرف بزنند ،ولی ما از بچگی همیشه یک چوب بالا سرمونه که بچه آروم ! چقدر سرو صدا می کنی؟ ولی این بچه های آمریکایی واقعا پرسرو صدا هستند وعادت دارند با ولوم بالا حرف بزنند،مخصوصا در جایی مثل مدرسه یا مهدکودک ،آدم سرسام می گیره از دستشون.
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، adl ، looloo ، ساشا ، kianoush ، lexington ، ChairMan ، hvm ، OverLord ، hoda_ch ، shahram1347 ، birahe ، MPU
(2010-04-16 ساعت 01:19)NAV!D نوشته:  لولو جان باید عرض کنم که من با وجود شناخت کمی که از هیتلر دارم ایشون رو بسیار دوست دارم .
و همچنین براشون ارزش قایلم حال اگر چیزی میدانید از جنایت هایشان میتونید اینجا مطرح کنید تا درباره اش بحث کنیم.

دوست عزیز من خیلی سال پیش کتابی رو خوندم که اگه حالا حتی اسمش بیادم میومد خوب بود

نویسنده اون کتاب از اسرای جنگ جهانی دوم بود ، یک جمله ای از اون کتاب تاثیری بر من گذاشت که هرگز نتونستم فراموشش کنم

اون جملات رو به صورت نقل قول از کتاب میگم البته چون ممکنه گذشت زمان باعث پس و پیش شدن کلمات و جملات شده باشه این نقل قول مستقیم نیست

« بعد از اینکه چند روز در قطاری که در هر واگنش تعداد اسرا به حدی بود که همه ایستاده بودند و تاریکی مطلق و بوی تعفن ادرار و مدفوع را تحمل کردم و البته همه طاقت نیاوردند و برخی در راه تمام میکردند و می افتادند و جا برای بقیه باز میشد و اجسادشان تا ساعتها لگد مال میشد به جایی رسیدیم که همه را در صفهای طویل قرار داده بودند و یک افسر نازی برخی را با دست به سمت چپ و برخی را به سمت راست هدایت میکرد و من به سمت راست هدایت شدم و البته بعد فهمیدم آنها که به سمت چپ میرفتند کسانی بودند که ضعیف بودند و توانایی کار نداشتند لذا به کوره ها سپرده میشدند

هر روز در گودالهایی متعفن کار میکردیم یک افسر نازی بود که همه او را دوست داشتند میدانید چرا ؟ چون او فقط شلاقش را به صورتهایمان نمیزد »


البته من نمیتوانم صحت این صحبتها را به طور قطع تایید کنم و شاید به دلیل تنفری که در نویسنده بوده دچار غلو و بزرگ نمایی هم شده باشد

در کل به نظر من حتی اگر ، اگر ، اگر هیتلر نظرش هم صحیح میبود چون میخواست آن را با زور به کرسی بنشاند کار پسندیده ای نبود

حتی اگر شخصی بگوید نور روز از خورشید است و بخواهد این نظر را با زور به دیگران تحمیل کند باز هم کار درستی نمیکند و من آن را قبول ندارم

فکرش را بکنید کسی بهترین غذایی را که شما دوست دارید بخواهد به زور در حولقومتان کند ، قطعا شما معترض خواهید شد

در کل بزرگترین دستاورد بشر آزادیست و وقتی آن را از او سلب کنید دیگر هیچ چیز برای او لذتی ندارد ، آیا شما حاضرید تمام عمر را در زندانی با تمام امکانات رفاحی و تفریحی و انواع سرگرمی و عشق و حال بگذرانید ؟؟!!

لذا انسان آزاد هرگز زیر بار زور نمیرود حتی اگر بخواهید به زور او را خوشبخت کنید

زورگویی و خود رایی و جزم اندیشی از خصایصد/ی/ک/ت/ا/ت/و/ر است و البته هیتلر نابغه ای د/ی/ک/ت/ا/ت/و/ر بود
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، kianoush ، lexington ، ChairMan ، hvm ، OverLord ، hoda_ch ، shahram1347 ، nastaran86
به نظر من گاهی اوقات این کارها لازمه .
کاهی اوقات زبان سر انسانها نمیشه و باید با زبان زور با اونها صحبت کرد .
در ضمن منم نمیدونم شاید اشتباه فکرمیکنم ولی با کسی که قصد کشتن شما را داشته نمیتونم درست رفتار کنم.
پاسخ
تشکر کنندگان: looloo ، OverLord ، lexington
نويد جان
آيا مردم فرانسه قصد جان هيتلر را كرده بودند كه كشورشان را اشغال كرد؟
آيا مردم غير آريايي گناهي داشتند كه بايد توسط هيتلر تحقير ميشدند؟
آيا گشتاپو و اس اس از ايده هاي هيتلر پيروي نمي كردند؟
در مورد كوره هاي آدم سوزي چه طور؟
البته ميدانم كه اينجا جاي بحث در باره جنايات هيتلر نيست اما فكر نميكنم جاي دفاع از او هم باشد
فكر ميكنم دوره هيتلر و امثال وي ديگر به سر آمده و عملكرد اينگونه افراد جايي براي دفاع نگذاشته باشد
اميدوارم روزي در ينگه دنيا و حضورا در باره ايشان به بحث بنشينيم

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: nochen ، laili ، kavoshgarnet ، looloo ، OverLord ، ChairMan ، maryamjay ، hoda_ch ، lexington ، shahram1347
(2010-04-18 ساعت 00:07)NAV!D نوشته:  به نظر من گاهی اوقات این کارها لازمه .
کاهی اوقات زبان سر انسانها نمیشه و باید با زبان زور با اونها صحبت کرد .
در ضمن منم نمیدونم شاید اشتباه فکرمیکنم ولی با کسی که قصد کشتن شما را داشته نمیتونم درست رفتار کنم.

نوید ماکیاول آمده خوابت!؟
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، looloo ، OverLord ، ChairMan ، lexington
(2010-04-18 ساعت 00:07)NAV!D نوشته:  لولو جان باید عرض کنم که من با وجود شناخت کمی که از هیتلر دارم ایشون رو بسیار دوست دارم .
و همچنین براشون ارزش قایلم حال اگر چیزی میدانید از جنایت هایشان میتونید اینجا مطرح کنید تا درباره اش بحث کنیم.
به نظر من گاهی اوقات این کارها لازمه .
کاهی اوقات زبان سر انسانها نمیشه و باید با زبان زور با اونها صحبت کرد .
در ضمن منم نمیدونم شاید اشتباه فکرمیکنم ولی با کسی که قصد کشتن شما را داشته نمیتونم درست رفتار کنم.

قسمت جالب این قضیه اینه که امروزه حتی خود مردم آلمان هم از جنایات هیتلر شرمنده هستند و از هیتلر به عنوان یک بیمار روانی نام میبرند و دهها سال است که اسم هیچ نوزادی را آدولف نمیگذارند.

The use of Adolf as a given name has drastically declined following the regime of Nazi Germany and its Führer, Adolf Hitler[citation needed], and it has since been a widely avoided name for newborn boys due to its negative association with Hitler. It gained very high popularity during the Nazi era, however, and thus can sometimes still be found among now-elderly people who were born during those times
............................................................................
http://en.wikipedia.org/wiki/Adolf
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، اليزا ، sh-b ، looloo ، OverLord ، ChairMan ، hvm ، lexington
نمیدونم . والله چی بگم بچه ها . شاید خود منم بیمار روانیم. من کاملا با شخصیت هیتلر حال میکنم . احتمال داره منم دچار جنون باشم . اگر خواستید یک کتاب معرفی میکنم بخونید با این مضمون :
"" جنایت های نوید بزرگ""
بخشی از خاطراتش رو براتون میزارم:
"" در یک روز گرم تابستانی همراه با چند تن از دوستان گربه ای را محاصره کردیم که به یک درخت پناه برد . ما نیز به دنبال او رفتیم در یک دست من اره و در دست دیگر ام دمپایی بود .دوستان دیگرم چوب و زنجیر (مخصوص قفل کردن دوچرخه) در دست داشتند . من به طرف گربه رفتم و با اره به کمر گربه کوبیدم .که جای آن روی کمرش نقش بست و خون قطره قطره به بیرون تراوش کرد . دوست دیگرم با چوب به کمر گربه زد و گربه از آنجا فراری شد بدین صورت گربه ها در کوچه ما جرات قدم گذاشتن نداشتند .......(خدا ببخشه )""""

ببخشید خانم دکتر سحر : میشه بفرمایید بیماری من چیه؟
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، lexington ، aazitaa
(2010-04-18 ساعت 12:09)NAV!D نوشته:  نمیدونم . والله چی بگم بچه ها . شاید خود منم بیمار روانیم. من کاملا با شخصیت هیتلر حال میکنم . احتمال داره منم دچار جنون باشم . اگر خواستید یک کتاب معرفی میکنم بخونید با این مضمون :
"" جنایت های نوید بزرگ""
بخشی از خاطراتش رو براتون میزارم:
"" در یک روز گرم تابستانی همراه با چند تن از دوستان گربه ای را محاصره کردیم که به یک درخت پناه برد . ما نیز به دنبال او رفتیم در یک دست من اره و در دست دیگر ام دمپایی بود .دوستان دیگرم چوب و زنجیر (مخصوص قفل کردن دوچرخه) در دست داشتند . من به طرف گربه رفتم و با اره به کمر گربه کوبیدم .که جای آن روی کمرش نقش بست و خون قطره قطره به بیرون تراوش کرد . دوست دیگرم با چوب به کمر گربه زد و گربه از آنجا فراری شد بدین صورت گربه ها در کوچه ما جرات قدم گذاشتن نداشتند .......(خدا ببخشه )""""

نوید جان من معمولا زیر تمام پستهایی که میخونم حتی اگه با نظرشون مخالف باشم یه تشکر میندازم ولی خداییش این یکی دیگه جایی برای تشکر نداره Sad
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، nochen ، ChairMan ، hoda_ch ، lexington ، nastaran86 ، MPU




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان