کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربهٔ مصاحبه در ایروان
اگر براي مصاحبه به سفارت ايروان مراجعه كرده ايد , لطفاً تجربه خود را از اين سفر در اختيار ديگر دوستان نيز قرار دهيد Smile
€€€ ღ 2013AS آنکارا ۳ نفر ღ آخر نوامبر ღ کلیرنس118 روز ღ سفرنامهاطلاعات کلیرنس منتظر سرا‫۱۱۸ مهاجرسرا
داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
سفر اولین ها
ملاقات با افسر در بزرگترین سفارت امریکا


دوشنبه - شب اول
سه شنبه - روز مدیکال
پنجشنبه - ملاقات با افسر

ادامه دارد ...
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
سفر اولین ها
ملاقات با افسر در بزرگترین سفارت امریکا


دوشنبه - شب اول

همه شواهد حاکی از این بود که من با کیس نامبر چهار رقمی نزدیک به هزار، بعد از گروه اولی که تاریخ مصاحبه هاشون در آنکارا مشخص شده برای مصاحبه دعوت می شم اما در کمال ناباوری کی سی سی تاریخ مصاحبه رو هفته دوم اکتبر برای من اعلام کرد، اون هم فقط ۲۰ روز مونده به اون. این در حالی بود که دقیقا در زمان تاریخ مصاحبه من باید در یک ماموریت کاری خیلی مهم می بودم و عملا این مسئله تمام برنامه ریزی های من رو به هم می زد. نهایتا سعی کردم که تاریخ مصاحبه رو دو هفته عقب بیاندازم و دقیقا با اعلام تاریخ از سفارت ایروان درخواست تغییر تاریخ رو داشتم که گفتن فعلا امکان اون وجود نداره و باید برای ماه بعد درخواست بدی که این جواب من رو از تغییر تاریخ مصاحبه منصرف کرد و این طور شد که سفر به ایروان قطعی شد.

تهیه بلیط و پیش بینی های اولیه
به دلیل اینکه در زمان قطعی شدن سفر در کرج بودم به میدان آزادگان رفتم و به آژانس مسافرتی که اونجا بود مراجعه کردم. چون از قبل در مورد ساعت های پرواز و هزینه ها می دونستم زود رفتم سر اصل مطلب و درخواست بلیط کردم. تاریخ مصاحبه من خیلی مناسب بود به طوریکه می تونستم با اولین پرواز برگشت بعد از پرواز رفت هواپیمایی آسمان برگردم. از قبل هم قرار ملاقات با دکتر آنوش رو هم با ایمیل با ایشون هماهنگ کرده بودم و با پاسخ ایشون مطمئن بودم که اگر مصاحبه پس فردای چک پزشکی باشه، نتایج آماده خواهد شد. برای همین با اطمینان پرواز دوشنبه رو گرفتم در کلاسی که امکان تغییر زمان برگشت با پنالتی وجود داشته باشه. قیمت بلیط ۵۲۰ هزار و دویست تومان شد. بلیط من اولین بلیط خارجی خانم آژانسی بود. این موضوع برای من خیلی خوشایند بود و احتمالا برای اون خانم که اولین بلیط خارجیش رو برای من صادر می کرد!
برای پیدا کردن محل اسکان تقلای زیاد نکردم. یک هفته قبل از اومدن برای گرفتن اطلاعات از طریق یکی از دوستان با یکی از دانشجویانی که در ایروان مشغول تحصیل هست و اتفاقا دستی هم توی پیدا کردن آپارتمان و خدمات این مدلی داشت صحبت کردم که قرار شد وقتی من رسیدم فرودگاه بهش زنگ بزنم و بعد باهم بریم برای دیدن چند جا. دقیقا بر همین اساس دیگه پیگیر هتل و جا نشدم و روزی که پرواز بود فقط بهش تلفن زدم و گفتم که دارم میام و قرارمون رو قطعی کردیم.

پرواز تهران ایروان
پرواز تهران-ایروان هواپیمایی آسمان به طور معمول ساعت ۱۸:۵۰ از فرودگاه امام خمینی بلند می شه و ساعت ۲۰:۰۰ در فرودگاه ایروان به زمین می شینه. من با ماشین شخصی ساعت ۳ از میدان طالقانی کرج به سمت فرودگاه حرکت کردم و از مسیر شهریار یک ساعت و ۱۰ دقیقه ای به فرودگاه رسیدم. البته به دلیل اینکه بار اول بود این مسیر رو می رفتم کمی طولانی شد مگرنه امکان طی کردن مسیر تا ۵۰ دقیقه در این ساعت هم وجود داره.
بعد از پارک ماشین در پارکینگ شماره ۲ با آسانسور به طبقه دوم رفتم. در این ساعت فرودگاه خلوت هست و کارها سریع انجام می شه.
برای چک این به کانتر آسمان رفتم. صفی درکار نبود. ای تیکتی که آژانس بهم داده بود رو اصلا نگاه نکردند و فقط بر اساس پاسپورت کارت پرواز من صادر شد. من یک کوله پشتی و یک کیف لپ تاپ همراه داشتم، سوال کردم امکان بردن هر دو اون ها به کابین وجود داره که بعد از وزن کردن کوله گفتند بله اما نباید وسیله تیز یا اسپری همراه داشته باشید. از اون جایی که از این جور چیزها استفاده نمی کنم! قاعدتا همراهم نبود، البته در مورد شامپو هم پرسیدم که گفتند موردی نداره. (داخل خیلی از فرودگاه ها امکان بردن مایعات به داخل هواپیما مجاز نیست). عوارض خروج از کشور رو در باجه بانک ملی پرداخت کردم و به پاسپورت چک رفتم. بعد از ۱ ساعت و نیم اجازه ورود به سالن ترانزیت صادر شد و برادران خدوم مثل همیشه کمرندهای باز و کفش های درآورده رو درخواست کردند. پرواز ما به دلیل نامساعد بودن هوا در ایروان با ۱ ساعت و نیم تاخیر انجام شد اما به غیر از این تاخیر، همه چیز خوب و مرتب بود. مسافرها متشخص بودند. شام در هواپیما سرو شد، زرشک پلو با مرغ به همراه سالاد فصل و آب میوه.
کنار من دونفر آقای بسیار جنتلمن نشسته بودند که همدیگه رو دکتر خطاب می کردند. وقتی مهمان دار به انگلیسی صحبت هاش رو ترجمه می کرد باهم آروم می خندیدند و یکی به اون یکی می گفت، "آقای دکتر اگر می دونستن شما اینجا هستید ترجمه نمی کردن!" موضوع برای من خیلی جالب شد، بعدتر وقتی در مورد موبایل باهم صحبت می کردند و این آقای دکتر شروع به انگلیسی گفتن یک سری کلمات کرد پیش خودم فکر کردم بهتره مهمان دار دیگه انگلیسی ترجمه نکنه!

قابل تامل:
- هزینه پارکینگ فرودگاه هرشب ۵۵۰۰ تومان است.
- عوارض خروج از کشور برای سفر به ارمنستان ۵۵۰۰۰ تومان هست.
- هواپیمای پرواز ۶۷۴۵ آسمان از نوع بوئینگ ۷۲۷ است که حتی با عمر زیاد اون در بلند شدن و نشستن بسیار نرم بود و برای من سفر با یک هواپیمای امریکایی لذت بخش بود. امیدوارم یه روزی انواع نو و مدرن این هواپیما ها توی خطوط هوایی ایرانی استفاده بشند.
- طول سفر نزدیک به یک ساعت و ۱۵ دقیقه بود، دمای هوا در ایراوان در زمان فرود ۲۰ د.س بود و قبل از اون بارون زده بود و نسیم فوق العاده دلپذیری می وزید.
- ساعت ایروان نیم ساعت از تهران جلوتر است (GMT+4) البته تصور می کنم آخر اکتبر ساعت اون ها یک ساعت به عقب کشیده بشه.

ورود به ایروان
درهای هواپیما بسیار زود باز شد، به راحتی از راه رو متحرک وارد فضای فرودگاه شدم. راستش یکم جا خوردم. سال گذشته با پرواز BMI سفری به لندن داشتم که در مسیر توقفی در فرودگاه ایروان داشت. باند پرواز و فضای بیرونی فرودگاه خیلی ابتدایی به نظر می رسید برای همین موقع پیاده شدن انتظار زیادی برای ورود به یک سالن تر و تمیز نداشتم اما برخلاف تصورم راه رو ها و فضا شیک و تمیز بود. البته فرودگاه خیلی بزرگی به نظر نمی رسید. بالافاصله بعد از عبور از راه رو از یک پله برقی دو ردیفه که هردو به پایین حرکت می کرد به سالن همکف رفتم. در این سالن شما باید برای دریافت ویزا اقدام کنید. فرم های درخواست ویزا روی میزی قرار دارند. البته ازدحام زیاد می شه. من فرم ویزا رو از قبل از اینترنت گرفته بودم و مشخصاتم رو داخلش تایپ و پرینت کرده بودم. البته شکل فرم کمی با فرم هایی که اونجا بود فرق داشت. برای همین از یکی از ماموران اونجا سوال کردم و گفتن که همین هم قبوله. پس فرم رو دانلود کنید پرکنید و همراه داشته باشید تا معطل نشید. کمی اون طرف تر ۵ باجه صدور ویزا وجود داره و یک فضا برای صف گرفتن. برای صدور ویزا فقط باید فرم رو بدید به همراه پاسپورت. مبلغ صدور ویزا برای بیش از ۳ تا ۲۱ روز (که برای ما این آپشن مناسب است توجه کنید داخل فرم تعداد روز اقامت را بیشتر از ۳ و کمتر ۲۱ بنویسید) ۳۰۰۰ درام هست. در سمت دیگر همین سالن یک باجه تبدیل ارز وجود داره که می تونید دلارهای خودتون رو به درام تبدیل کنید. چند دستگاه خودپرداز تبدیل ارز هم هست که می تونید از اون ها استفاده کنید. بعد از پرداخت مبلغ یک برگ ویزا روی پاسپورت شما چسبانده می شه. کلا اگر مراحل دریافت ویزا رو به ترتیب زیر انجام بدید کمتر از ۵ دقیقه کارتون قبل از همه مسافران بدون اطلاع و سر به هوا انجام می شه.

دریافت ویزای ۵ دقیقه ای:‌ همراه داشتن فرم ویزای تکمیل شده -> تبدیل دلار به درام برای پرداخت مبلغ ویزا -> مراجعه به باجه صدور ویزا و دریافت ویزا -> اتمام

بعد از دریافت ویزا از سمت رو به روی باجه ها به پاسپورت چک مراجعه کرده و برای دریافت بار می رید. البته مسیر دقیقا از وسط یک فروشگاه می گذره، رهاش کنید قیمت های این فروشگاه ها معمولا زیاد تر از فروشگاه های داخل شهر هست. بعد از دریافت وسایل خودتون می تونید به سالن انتظار فرودگاه برید و از اون جا خارج بشید. ممکنه اون جا کسی منتظر شما باشه، حتی اگر این طور نباشه کار چاق کن هایی هستند که کم و بیش فارسی می دونند و همه کارت به سینه دارند، مراقب اون ها باشید. اگر می خواهید از اون ها کمک بگیرید کاملا دقیق و بازاری برخورد کنید اون ها به دنبال این هستند که در قبال خدماتی که به شما می دند پول بیشتری بگیرند که اگر آگاه باشید شما می تونید بازی رو به نفع خودتون تمام کنید.
من بعد از اومدن به سالن انتظار تلفن خودم رو روشن کردم و به فکر خرید سیم کارت نبودم، هرچند این کار رو بعدا انجام دادم اما با علی کسی که قرار بود بهش زنگ بزنم تماس گرفتم و بهم گفت سوار تاکسی شو و گوشی رو به راننده بده تا قرار بگذاریم و بیایید دنبال من و بریم دنبال خونه.
من با بی دقتی تمام بدون اینکه مبلغ کرایه رو قطعی کنم یک تاکسی گرفتم. تاکسی متر در ماشین نبود، تصور می کنم همه تاکسی های فرودگاه این موضوع درموردشون صدق می کنه و هزینه به صورت توافقی دریافت می شه. نهایتا علی رو بین راه سوار کردیم و به سمت یک آپارتمان حرکت کردیم. من به دلیل بی تجربگی برای گرفتن تاکسی مجبور شدم بیشتر از مبلغ رایج کرایه فرودگاه تا مرکز شهر به راننده بدم. در هر صورت اولین های زیادی در این سفر پیش روی من بود و این یک تجربه مهم شد.
به همراه علی، یک آقای ارمنی لاغر اندام کمی خمیده با موهای کوتاه و میانسال رو نزدیک آپارتمان ملاقات کردیم. ظاهر ساختمان های اطراف با اینکه جای خوبی از شهر قرارداشتن بسیار بد و به نظر جنگ زده میومد. راه رو ها، راه پله ها و آسانسور احتمالا از جنگ جهانی به جا مونده بودند! اما بعد از ورود به ساختمان شرایط بهتر بود. آپارتمان برای من مناسب بود. یک سالن دو کاناپه نه چندان راحت. میز ناهار خوری با ۵ صندلی، آشپزخانه با ظرف، یخچال و گاز روشن. سیستم سرمایشی و گرمایشی، تلویزیون در ساختمان وجود داشت. اتاق خواب با کمد و تخت دو نفره هم بود. سرویس بهداشتی تمیز بود. کلا اینجا برای ۴ نفر هم مناسب بود و برای من خیلی بیشتر از نیاز. به هرحال با مالک بر سر مبلغ شبی ۳۵$ توافق کردیم و برای ۳ شب و چهار روز مبلغ ۱۰۵$ دریافت کرد و این آپارتمان شد خونه فعلی من در ایروان. طبقه دهم نزدیک تقاطع خیابان ساریان و مشتوتس.
صاحب خونه فقط ارمنی می دونست و چند جمله انگلیسی حفظ کرده بود و اگر علی نبود امکان صحبت کردن با اون و چونه زدن واقعا وجود نداشت. البته اعداد فارسی رو یه جورایی می دونست. می گفت وقتی با دوستای ایرانی تخته بازی می کنیم اون ها می گند جفت یک!

قابل تامل:
- صدور ویزا با پرداخت دلار انجام نمی شه و حتما باید درام پرداخت کنید. پس قبل از رفتن توی صف حتما درام تهیه کنید.
- روی تابلود باجه تبدیل ارز دو عدد نوشته که یکی برای فروش است و یکی برای خرید، قاعدتا با عددکوچکتر دلار شما به درام تبدیل می شود.
- دستگاه های خود پرداز با نرخ بهتری دلار شما رو می خرند اما اغلب ترجیح می دند با باجه دار که آدمه معامله کنند تا یک ماشین!
- به گفته یکی از دانشجوهای اونجا داخل شهر با نرخ بهتری می تونید دلار خودتون رو تبدیل کنید. (درست می گفت این رو تجربه کردم البته نهایتان اختلافش خیلی زیاد تومان نخواهد بود.)
- اگر در فرودگاه تاکسی گرفتید قبل از سوار شدن قیمت رو باهاشون نهایی کنید. کرایه تاکسی از فرودگاه تا مرکز شهر بین ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ دارم است.
- در ورودی اصلی آپارتمان خیلی جالبه، ۱۰ تا دکمه داره از ۰ تا ۹. برای بازکردن باید ۲ تاش رو باهم فشار بدید کاملا مکانیکی هم عمل می کنه.

[عکس: Room1.jpg]

[عکس: Room2.jpg]

قبل از رفتن از صاحب خونه خواستم تا آدرس آپارتمان رو به ارمنی برام روی کاغذ بنویسه. بعد از اینکه علی و صاحب خونه رفتن. وسایلم رو باز کردم. من بار زیادی همراه خودم نداشتم. اما بعد از یک ساعت به نتیجه رسیدم حتی سبک تر هم می تونستم بیام. تنها چیزی که فکرش رو نمی کردم لازم بشه و به نظرم لازمه دمپایی هست.
آپارتمان خوب یا بد، گرون یا ارزون، شد خونه امن من برای رفتن به و برگشت از دل شهر ایروان. قبل از خواب مدارکی که برای تست پزشکی لازم بود رو آماده کردم. پاسپورت، ۳ عکس ۳در۴، کارت واکسن، نامه مصاحبه به همراه کیس نامبر و آدرس بیمارستان به ارمنی. بیمارستان پایین شهر ایروان هست و علی گفت کرایه تاکسی تا اونجا ۱۲۰۰ درام هست و ۲۰ دقیقه فاصله داره.
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
تشکر کنندگان: saljoogh ، IN.USA@2013 ، ehsan_ati ، bayat_r ، rezagh ، mohajer13 ، mgolchin13 ، bardia9 ، 3pideh ، amir82 ، m@ry@m75 ، lottory ، tatoole ، el333 ، lilac ، صوفیا صوری ، SOROUSHSOFT ، usa lover ، Szsanazsz ، j-e ، sayeh_m ، امیر مهاجر ، shimoda ، رجبعلی ، roeentan ، itsmasoud ، manila ، achi686 ، enchantress_boy ، rouzbehdarvishi ، پروا ، mahdi/sh ، Given ، مانترا ، HRSH ، dana ، fire dragon ، khmp ، Almond ، Acaro ، مهتاب - 2251 ، mrr777 ، maneia ، mehrnoush1449 ، ali2316 ، safajoo ، far-dv2013 ، payam62 ، sasbk ، Saeedv13 ، hoj_s000 ، ASALI ، zohreh36 ، lilistar ، hamedhamed ، 3rip ، kasrafo ، amir_cool_2001 ، mah1das ، pooyash ، pooya.n ، pr.kia ، daria ، refiusa ، milad_aae ، Legend ، Ali DV-2013 ، AsemanAbee ، opayamani ، mansour*** ، kia_0950 ، mina sh ، dreamer60 ، ani_sheiton ، iman63ir ، mehdiii ، alih ، fatfor ، Sepasttian ، خانه ، bmojtaba ، sam_sabz ، goody ، mirzamemar ، sahar2311 ، homayoon13 ، مهدي پارس ، sweety.alireza ، s.s.h ، iranzamin_99 ، mk_2002ir ، HAZARA ، rezazaman ، سمانه777 ، rasti_110 ، farshadsh ، arian307 ، mori5050 ، احمدزهره ، گل نهال ، کوهنورد ، parsush ، byousefi_p ، b_argi ، unique ، nooshshahnar ، rezaahmadi ، leila123456 ، javid737 ، iSalar ، safarikelay ، barsa ، majid.s ، mahnazii ، مرآت74 ، naarestan ، zina s ، Hedieh20 ، soruosh ، maman zina ، Soap McTavish ، discovery ، Danoosh ، jazirehh ، Ehsan1358 ، mlo ، rezad ، mdtrmd ، بازگشت ، زری وحدتی ، احمد حبیبی ، hosseinmm ، ali_am76 ، ashkan019 ، soheil_zk ، آنی ، elmira_fa ، aghaghia ، godot ، MEHR52 ، 5ina ، j1970 ، noobnoobi ، Ali_Kh ، amiz.abdollah ، ali_gh ، pari pariaaa ، ghasoo ، امین 13 ، maryam_fo ، سيبك ، H Pier ، taleghani ، Visas ، sh-p ، manamilad ، y.n ، سلام مهاجر ، ahm254 ، mahssa ، baran21 ، Hamid_110 ، ah1004 ، nimaaa ، mahshid_jacobi ، khder ، m.ghoreishi ، fa15 ، msar ، Alex 2014 ، matin86 ، ahmad120 ، copol ، aazitaa ، آلیس-1980
(2012-10-10 ساعت 17:31)SOROUSHSOFT نوشته:  افشين جان داداش دستت درد نكنه خيلي كامل بود اميدوارم يكضرب بزني تو گوشش Big Grin
افشين جان يه سوالي دارم اين فرمهاي ويزا رو از كجا دانلود كردي و بعد پرشون كردي ميشه لينكشو بذاري؟؟

ممنون
فرم رو از این جا دانلود کنید
http://www.mfa.am/u_files/file/visaapp.pdf

روی فرم جای عکس هست اما بهش احتیاجی نیست.
البته امضا و تاریخ پر کردن رو جلوی باجه نوشتم که افسر ببینه.



الان باز یکم سرچ کردم ببینم فرم جدید رو پیدا می کنم
توی لینک زیر دو صفحه آخر فرمی هست که توی فرودگاه برای پر کردن گذاشته بودن، برای همین اگر دوست داشتید می تونید از این استفاده کنید

http://armenia.visahq.com/Armenia-Touris...cation.pdf
(فقط دو صفحه آخر فایل بالا)

لینک بهتر
http://www.mfa.am/u_files/file/consulate...ppform.pdf

نسخه با قابلیت ورود اطلاعات در فایل PDF
http://uploadkon.ir/?file=visaappform_fillable.pdf

(با تشکر از Acaro)
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
سفر اولین ها
ملاقات با افسر در بزرگترین سفارت امریکا


سه شنبه - روز مدیکال

همون طور که می دونید پزشک های معتمد سفارت ایروان دو نفر هستند که من اسم کوچیکشون رو بلدم. دکتر کریستین با منشیش که فارسی ترجمه می کنه به اسم لوسی و دکتر انوش. من به محض اینکه تاریخ مصاحبه ام مشخص شد با ایمیل با هردو مکاتبه کردم و گفتم اگر پنجشنبه مصاحبه داشته باشم امکان داره سه شنبه برای تست پزشکی بیام؟ دکتر انوش خیلی سریع جواب داد و زمان رو مشخص کرد و گفت تا زمان مصاحبه جواب آزمایشات مشخص می شه و مشکلی نیست اما ابراز امیدواری کرد که بتونم انگلیسی صحبت کنم و یا با کسی که انگلیسی بلد هست برای چکاپ برم. روز سه شنبه برای من بسیار زمان مناسبی بود چون می تونستم با پرواز روز دوشنبه بروم و فرداش با خیال راحت دکتر رو ملاقات کنم.

بیمارستان موراتسان و تست پزشکی
من همیشه برای رفت آمد حتی در اصفهان که قاعدتا باید خوب اون رو بلد باشم از نقشه و جی پی اس استفاده می کنم. روی همین روال برای سفر به ایروان همه برنامه ریزی های خودم رو بر اساس نقشه گوگل طرح ریزی کردم و مکان همه جاهایی که باید می رفتم رو از روی نقشه در آوردم. نقشه ایروان در گوگل بسیار دقیق است و اگرچه تعداد زیادی از کسب و کارها و نیازمندی ها رو روی نقشه مشخص نکرده اما محل های مهم کاملا نمایش داده شده اند و حتی نمای ساختمان ها به صورت واقعی روی نقشه قابل تشخیص هست. از این جهت می تونید بهش اطمینان کنید. من آیپد دارم برای همین نقشه ایروان رو از قبل روی آیپد قرار دادم با کمک جی پی اس اون همه رفت و آمد هام رو مسیر یابی می کنم. با توجه به راهنمایی که علی کرده بود ۴۵ دقیقه قبل از ساعت نوبت پزشک از خونه بیرون زدم و بعد از ۳ دقیقه پیاده روی به اولین چهار راه رسیدم معمولا در این جور چهار راه ها همیشه ۳ یا ۴ تاکسی منتظر مسافر هستند. کلا در ایروان به تعداد زیادی تاکسی وجود داره که توی خیابون های اصلی هرجایی که با ایستید یا تاکسی منتظر مسافر وجود داره و یا با دست تکون دادن برای شما می ایسته. از اون جایی که اسم خیابون های روی نقشه گوگل امکان نمایش دادن این نقشه به راننده ها وجود نداره برای همین آدرس بیمارستان محل چکاپ رو به ارمنی روی کاغذ همراه داشتم. آدرس رو به اولین راننده نشون دادم و قیمت خواستم اون با اشاره درخواست ۱۵۰۰ درام کرد. سراغ راننده بعدی رفتم و با اون سر ۱۳۰۰ درام برای رفتن تا بیمارستان توافق کردم. در اون ساعت خیابان ها تقریبا خلوت بود و ما بیشتر از ۲ دقیقه پشت یک چراغ قرمز منتظر نموندیم. ساعت ۹:۴۵ دقیقه به درب بیمارستان رسیدیم. خیابان بیمارستان از خیابان های قبلی کمی باریک تر هست و درب اون کاملا مشخص هست. یک تابلوی آبی رنگ داره که اسم اون رو به انگلیسی نوشته. بعد از پرداخت مبلغ به راننده و گرفتن مابقی پول به بیمارستان وارد شدم.
بیمارستان نه خلوت نه شلوغ بود. نوزاد و کودکان زیادی رو به بیمارستان می آوردن. فکر می کنم این بیمارستان دولتی باشه. کلا شبیه کلینیک بود و حالت بیمارستان هایی که به موارد اورژانسی رسیدگی می کنند رو نداشت.
بعد از ورود از در اصلی ۲۰ قدم به سمت راست رفتم و از دری که اون قسمت بود وارد شدم. بعد از ورود از در اصلی سمت راست اطلاعات هست که تابلویی نداره. روبه روی در ورودی صندوق هست. سمت راست بخش تشخیص پزشکی که عکس برداری اشعه ایکس در این قسمت انجام می شه. برای رفتن به اتاق دکتر بعد از ورود باید به سمت چپ بپیچید. یک راه رو وجود داره. باید تا انتهای اون برید تا به دیوار برسید. در این صورت سمت راست شما پله ها هستند. دو سری پله با یک ایستگاه وسط اون. به طبقه دوم که رسیدید وارد طبق دوم می شید و دوبار به سمت راست می پیچید. یک راه رو وجود داره باید اون رو تا انتها برید یک پنجره انتهای راه رو هست. در انتهای راه رو سمت راست دستشویی و سمت چپ اتاق ۲۲۲ که اتاق مشترک دکتر کریستین و انوش هست رو می بینید. من سر وقت اونجا بودم. قبل از من یک آقا و خانم ایرانی و فرزندشون منتظر ورود به داخل اتاق بودن. خانم ظاهرا سیتیزن بود و می خواستن کارهای آقا و بچه رو انجام بدند. بعد از ورود اون ها من مجبور شدم ۳۰ دقیقه منتظر بمونم. حدود ساعت ۱۰:۱۵ دقیقه اون ها از اتاق بیرون اومدند. بعد از در زدن خود دکتر در رو باز کرد. خانم دکتر یک دفترچه یادداشت داشت که اسم من رو از توش پیدا کرد و هردو مطمئن شدیم که قراره چه اتفاقی بیوفته! میز دکتر سمت راست بعد از ورود از در هست و یک صندل جلوی میز. وقتی روی صندلی می شینید مجبور هستید صورت خودتون رو به سمت چپ پچرخونید تا با دکتر صحبت کنید. اتاق پر نور هست و سرتیفیکیت های دکتر بالای سرش نصب شده. دکتر انوش بسیار مودب است. جدی و بدون لبخند روی لب. چشم های روشن، موی کوتاه. من قبلا عکسش رو سرچ کرده بودم و دیده بودم برای همین زیاد جا نخوردم ظاهرا عکس روی اینترنت عکس تازه بوده!

[عکس: Anush.jpg]

دکتر انگلیسی صحبت می کنه اما نام یکسری از بیماری ها رو به فارسی می دونه. صحبت کردنش سریع نیست و کاملا صحبت هاش رو متوجه می شید لااقل من که با اون مشکلی نداشتم و ایشون هم انگلیسی حرف زدن دست و پاشکسته من رو می فهمید. حتما می دونید بیماری ها و موارد پزشکی اسم های عجیب و غریبی دارند که شاید هیچ وقت به گوش شما نخورده باشه برای همین من فقط اسم نکات پزشکی که در مورد خودم صدق می کرد از قبل حفظ کردم و جواب تمام سوال هاش رو با خیر دادم و فقط مواردی که به من مربوط می شد و اسم هاش رو حفظ کرده بودم توضیح می دادم.
دکتر یک کاغذ A4 رو به چهار تیکه تقسیم کرد وشروع کرد به سوال کردن. اولین سوالش این بود که تاریخ مصاحبه کی هست و بعد پاسپورت رو ازم خواست. بعد کیس نامبر. کارت واکسن و ۳ عکس ۳در۴. من دوتا کارت واکسن داشتم که یکی رو از اصفهان گرفته بودم و یکی رو از پاستور. ازم پرسید چرا دو تا کارت داری و بعد از توضیح کارت پاستور رو برداشت و دقیق پشت و روی کارت اصفهان رو بررسی کرد و گفت این رو کجا برات صادر کرده که توضیح دادم. احتمالا بانک اطلاعاتی خودش رو تکمیل می کرد. بعد از اون در مورد بیماری های مهم سوال کرد و فشار خون، آلرژی و چیزهایی مثل این. با تاکید بسیار زیاد در مورد آبله مرغان پرسید که گفتم من نگرفتم و با تاکید زیاد گفتم اما واکسنش رو زدم. ادامه داد و در مورد مصرف دخانیات پرسید از اونجایی که من حتی اهل قلیون هم نیستم با اطمینان گفتم خیر و پرسید نِوِر و جواب من تکرار کلمه نِوِر بود. در مورد الکل و خالکوبی هم پرسید. بعد در مورد سابقه جراحی ها که گفتم در بچگی لوزه هام رو عمل کردم. بعد در مورد نشانه های بیماری روی پوست. بیماری پوستی که از زمان قبولی در لاتاری پیدا کردم رو نشونش دادم و سوال کرد آیا جای دیگه ای مثلا روی زانوها هم هست یا نه که گفتم خیر. بعد یکی از همکاراش رو صدا کرد و اون چند تست انجام داد. دکتر هرکاری که می خواست انجام بده کاملا توضیح می داد و مطمئن می شد که من کاملا متوجه شدم. چیزی که کلا برای من خیلی مهمه حتی وقتی همین جا به پزشک مراجعه می کنم اگر ببینم درست برام توضیح نمی ده همون وسط کار رها می کنم و از مطب می رم بیرون!
همکار دکتر من رو وزن کرد به زحمت قد من رو اندازه گرفت. فشار خون رو هم گرفت و بعد بینایی سنجی رو با تابلوهای نشانگر که همه باهاش آشنا هستیم انجام داد. قسمت جالبش این بود که تابلوی نشانگر برخلاف تابلوهای ایران که از حرف E برای جهت ها استفاده شده از یک شکل مثل C استفاده شده بود. خیلی باحال بود. خوشبختانه همه نشانه ها رو درست جواب دادم و امیدوار شدم با این همه پشت مانیتور نشینی چشم ها هنوز دارند همراهی می کنند. در همین جا از چشم های عزیزم تشکر می کنم!
بعد دکتر ازم خواست که روی یک صندلی دیگه بشینم. دستکش دست کرد و شروع به یک سری معاینت کرد. گلوم رو دید و دندون ها. دو طرف گردن زیر فک رو فشار داد و بعد خواست لباسم رو بالا بزنم. حتی کمک کرد ژاکتم رو هم دربیارم. قفسه سینه رو گوشی گذاشت و از پشت هم تست کرد. درخواست کرد نفس عمیق بکشم. بعد دراز کشیدم و به پهلو ها ضربه زد و سوال کرد آیا احساس درد دارم یا خیر. در انتها هم خواست شلوارم رو بالا بزنم که زانوهام رو ببینه. اشتباه نکنم داشت دنبال نشانه های بیماری پوستی می گشت که مطمئن شد راست گفته بودم. وقتی پشت میزش برگشت و من روی صندلی قبلی نشستم بهش گفتم مطمئنم این نشانه ها بعد از گرفتن ویزا از بین می ره. گفت حتما همین طوره. و لبخند زد. در کل زمان گفتگو این اولین باری بود که لبخند می زد. اما من کاملا درکش می کنم و به جدیتی در کارش داشت احترام می گذارم.
بعد از انجام این چک آپ ها، به طور مفصل توضیح داد که هزینه تست پزشکی ۴۵۰۰۰ درام هست که به دو بخش تقسیم می شه. ۳۱۵۰۰ رو باید اینجا پرداخت کنید و ۱۳۵۰۰ باقی مونده بابت عکس قفسه سینه و آزمایش خون در صندوق. من درام بهش دادم و مابقی رو بهم برگدوند. بعید می دونم دلار قبول کنه. دکتر به قدری مثبت بود که حتی پرسید برای پرداخت ۳۱۵۰۰ پول خورد داری یا نه و کمکم کرد که پولم رو جور کنم. دکتر آیفون داشت و حساب کتاب های ساده رو هم برای شفاف بودن با ماشین حساب آیفون و جلوی من انجام داد.
بعد از اون دو تکه از کاغذهایی که قبلا درست کرده بود برداشت و درخواست تست ایکس ری رو روی یکی و تست خون رو روی یکی دیگه نوشت. یک کاغذ دیگه هم که یک فرم بیمارستانی و حکم فاکتور داشت رو هم بهم داد که برای پرداخت به صندوق برم.
بعد از اون خیلی با حوصله و دقیق شروع به توضیح داد که تست های اولیه اینجا تمام شده و برای ادامه باید به کجا برم.
ادرس اتاق اشعه ایکس رو خیلی خیلی دقیق داد و برای تست خون چون ساختمانش پشت ساختمان اصلی بود برام کوروکی کشید. روی تکه باقی مونده کاغذ شماره تماس خودش رو برام نوشت و گفت اگر مشکلی بود بهم زنگ بزن.
بعد از اون ازم یک شماره تماس داخلی ارمنستان گرفت و گفت اگر توی آزمایشات مشکلی بود بهت زنگ می زنیم تا عصر اگر مشکلی نبود تماسی نمی گیریم و بعد توضیح داد که بعد از مصاحبه ساعت ۱ بعد از ظهر پنجشنبه برای گرفتن یک سری مدارک که برای بردن به امریکا لازم هست مجددا مراجعه کنم. من با کمال میل قبول کردم و کاملا ناخودآگاه باهاش دست دادم و نهایت تشکر و سپاسگزاری خودم رو نشون دادم.
از مسیری که بالا رفته بودم پایین اومدم و به صندوق رفتم. برگ فاکتور مانند رو دادم و مبلغ رو پرداخت کردم. خانم صندوق دار مشخصات من رو توی دفتر بزرگی که داشت با خودکار یادداشت کرد و با خط کش نصف فاکتور که دیگه الان مهر خورده بود رو بهم برگردوند.
بعد از اون به سمت راست صندوق و به بخش Diagnostic Tests رفتم. ورودی بخش تابلوی انگلیسی داره اما درها نه. اولین در سمت چپ رو وارد شدم و کاغذ مربوطه که دکتر بهم داده بود رو نشون دادم. یک خانمی از اون اتاق بیرون اومد و من رو داخل همون راه رو جلوتر برد دم یک در دیگه و خواست که روی صندلی ها بشینم. بعد خواست داخل بشم. پاسپورت و کاغذ دکتر رو گرفت و اون هم در یک دفتر بزرگی که داشت مشخصاتم رو وارد کرد. خواست لباس های بالاتنه ام رو دربیارم و بعد از اون یک تخته بزرگ دستم داد که روی سینه نگه دارم. کمک کرد تنظیمش کنم. من روبه روی دیوار پشت به دستگاه ایستادم بعد از کمتر از ۱۰ ثانیه خانمه گفت فینیش! با ایما و اشاره خواست که منتظر بمونم تا عکس آماده بشه. بعد عکس رو برداشت و باهم به اتاق قبلی رفتیم، مسئول اونجا عکس رو جلوی نور خورشید بالا گرفت و گفت اوکی یو آر فری!
خوب فقط آزمایش خون مونده بود. طبق کروکی دکتر از دری که وارد ساختمان شده بودم بیرون رفتم. به سمت چپ حرکت کردم و ساختمان رو دور زدم. همین که از ضلع شمالی ساختمان عبور کردم دقیقا پشت اون یک ساختمان دو طبق وجود داشت که در وسط اون یک درکوچیک بود که بالاش به انگلیسی نوشته بود Diagnostics Labroratoary فهمیدم همون جاست و وارد شدم. بعد از ورود در موقعیت ساعت ۱۰ مسئول پذیرش نشسته. کاغذ دوم رو بهش دادم و گفت منتظر بمون. چند نفر جلوم بودن. کمتر از ۱۰ دقیقه بعد ازم خواست که به اتاقی که سمت راست در ورودی ابتدای یک راه رو بود وارد بشم. اونجا یک خانم میانسال بود. روی یک صندلی شبیه یونیت های دندانپزشکی نشستم و با سرعت برق و باد و بامهارت زیاد چند سی سی از خون مبارک در لوله آزمایشگاهی ایشون بود و کلمه فینیش که خانم به زبون آوردن.
کلا پرسنل بیمارستان انگار فقط همین کلمه فینیش رو بلد بودند اما هرچی باشه خیلی با احترام رفتار می کردند و من حساس از هیچ کدوم هیچ تندی ندیدم و ازشون متشکرم.
خوب کار مدیکال تمام شده بود ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه بود و من رفتم و روی نیمکتی که روبه روی ساختمان آزمایشگاه بود نشستم. گل داشت و وسایل بازی برای بچه ها. هوا فوق عالی. یک بچه با باباش درحال بازی و تاب خوردن بود. بلند بلند می خندید و ذوق می کرد. من نیم ساعت نشستم بازی کردن بچه ها رو تماشا و دهنم رو مرتب کردم. یک سری نکته نوشتم که توی سفرنامه ازشون استفاده کنم بعد هم تصمیم گرفتم پیاده تا خونه بیام. توی مسیر ناهار خوردم و ایمیل مهدی رو گرفتم که جواب اون رو براتون توی گفتگوی آزاد گذاشته.
دکتر انوش اولین فرد کلیدی سفر من شد که احتمالا ادامه زندگی من رو تحت تاثیر قرار می ده، برای همین برای همیشه، صورتش، صداش و احترامی که ازش دریافت کردم توی ذهنم می مونه. خوشحالم که خیلی زود می تونم باز ببینمش، حالا خانم دکتر پاستور یه رقیب جدی پیدا کرده!

قابل تامل:
- بعد از ورود به ساختمان اصلی بیمارستان، صندوق روبه روی شما، عکسبرداری سمت راست و راه پله برای رفتن به طبقه دوم و اتاق دکتر سمت چپ انتهای راه رو می باشد
- اتاق دکتر در طبق دوم انتهای راهروی سمت راست، اتاق ۲۲۲ است. توجه کنید شماره اتاق ها به ترتیب نیست.
- ساختمان آزمایشگاه خوندرست پشت ساختمان اصلی است و برای رسیدن به آن باید ساحتمان اصلی رو دور بزنید.
- از مدارکی که به دکتر می دهید کیس نامبر و پاسپورت رو به شما برمی گرداند و کارت واکسن پیش وی باقی می ماند و هیچ وقت به شما برنمی گرداند، پس اگر تمایل دارید از قبل کپی از روی اون تهیه کنید.
- بهتر است یک شماره تماس داخلی در زمان مراجعه به دکتر همراه داشته باشید
- برای گرفتن عکس و آزمایش خون پاسپورت کاغذ دست نویس دکتر و رسید پرداخت صندوق رو ارائه کنید
- من واکسن آنفلانزا رو با محاسبات احمقانه خودم کمتر از ۱۲ روز قبل از تست پزشکی زدم و شرط عدم زدن واکسن با عامل زنده ۱ ماه قبل از مصاحبه رو نقض کردم. زمان تست این موضوع رو به دکتر گفتم، گفت تست های ما ربطی به اون نداره و روی نتیجه تاثیر نمی گذاره. واقعیت نمی تونم بگم اون منظور من رو خوب فهمیده باشه و این جواب رو داده باشه اما محاسبات احمقانه بازهم جواب داد و من هیچ واکسنی نخوردم.
- اگر ایروان مصاحبه دارید واکسن های خودتون رو کامل کنید، احتمال خوردن واکسن خیلی کمه. از ۲ خانواده دیگه ای که روز مصاحبه باهاشون صحبت کردم اون ها هیچکدوم واکسن نخورده بودن.
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
تشکر کنندگان: el333 ، ASALI ، مهتاب - 2251 ، enchantress_boy ، IN.USA@2013 ، Szsanazsz ، Acaro ، SOROUSHSOFT ، mrr777 ، ehsan_ati ، saljoogh ، m@ry@m75 ، j-e ، maneia ، sayeh_m ، lilac ، mehrnoush1449 ، ali2316 ، safajoo ، HRSH ، صوفیا صوری ، roeentan ، itsmasoud ، farmiz ، far-dv2013 ، rouzbehdarvishi ، shimoda ، sasbk ، mohajer13 ، amir82 ، مانترا ، raham ، Saeedv13 ، tatoole ، achi686 ، ali234 ، usa lover ، hoj_s000 ، rezagh ، پروا ، zohreh36 ، mooj ، shima1364 ، ensan ، mahdip ، bardia9 ، parsush ، khmp ، hamedhamed ، lilistar ، ابی هانی ، 3rip ، kasrafo ، Soap McTavish ، امیر مهاجر ، amir_cool_2001 ، farokhi21 ، mohsen-usa ، mah1das ، lottory ، سمانه777 ، pooya.n ، pr.kia ، daria ، رجبعلی ، milad_aae ، Legend ، aden ، AsemanAbee ، opayamani ، Ali DV-2013 ، mansour*** ، manila ، estaji.mehdi ، reza6966 ، dreamer60 ، ani_sheiton ، iman63ir ، mehdiii ، alih ، fatfor ، Sepasttian ، خانه ، sam_sabz ، libra_sky ، goody ، سارا2013 ، barmak ، mirzamemar ، mgolchin13 ، babak_1363 ، saeeds61 ، sla59 ، iranzamin_99 ، NarcisJ ، mk_2002ir ، abdolreza ، HAZARA ، mahmoodi.h ، aydinaghajani ، rasti_110 ، farshadsh ، arian307 ، کوهنورد ، nooshshahnar ، rezaahmadi ، javid737 ، iSalar ، barsa ، majid.s ، dana ، mahnazii ، مرآت74 ، naarestan ، babak433 ، Hedieh20 ، soruosh ، Ali.US ، byousefi_p ، maman zina ، wolfskin ، hana_fd ، babak82 ، Danoosh ، Ehsan1358 ، jazirehh ، mlo ، rezad ، mdtrmd ، afshinghwink ، hny67 ، زری وحدتی ، ali_am76 ، MEHR52 ، HAMID1371 ، min@ ، آنی ، elmira_fa ، aghaghia ، گل نهال ، 5ina ، noobnoobi ، Ali_Kh ، amiz.abdollah ، s.s.h ، godot ، ali_gh ، Sarkras ، naftoonbazoft1 ، محبت ، سيبك ، H Pier ، .YAS ، taleghani ، Visas ، y.n ، شایلی ، remarya ، kage.omid ، Hamid_110 ، nimaaa ، khder ، zepehr ، shanks ، Nima90 ، m.ghoreishi ، msar ، matin86 ، copol ، aazitaa ، آلیس-1980 ، mahdis932
داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
سفر اولین ها
ملاقات با افسر در بزرگترین سفارت امریکا


پنجشنبه - ملاقات با افسر

بعد از دو روز گشت و گذار در ایروان دیگه یه جورایی مسیرها رو یاد گرفتم. سر راست بودن خیابون های شهر و دور نبودن فاصله ها بهتون اجازه می ده با یک جهت یابی ساده و نشون کردن چند ساختمون بتونید به راحتی پیاده توی شهر بچرخید. همین مسئله باعث شد که من بتونم ارزیابی خوبی از زمان سفرهای درون شهری داشته باشم و بدونم برای رفتن به سفارت کی و از کجا باید حرکت کنم. ساعت مصاحبه من ۹ صبح بود برای همین فکر کردم اگر ساعت ۸ از خونه بزنم بیرون خیلی خوبه. موبایلم رو برای ساعت ۷، ۷:۰۵ دقیقه و ۷:۱۵ دقیقه روی زنگ گذاشتم! خلاصه ۷:۱۵ پاشدم. به خودم می گفتم بابا ول کن خواب بهتره! خلاصه صبحانه رو خوردم و تا اومدم از خونه بیرون بیام ۸:۱۵ دقیقه شده بود.

قبل از ورود به سفارت
شب قبل تمام مدارکی که به نظرم لازم بود رو آماده کردم و همه رو در یک فولدر درب دار پلاستیکی گذاشتم. وسایل اضافه کیفم رو هم مثل شارژر و این جور چیزها درآوردم. لباس های فردا رو هم آماده کردم. همون لباس سازمانی و همیشگی خودم همونی که همیشه باهاش راحتم و این طرف اون طرف می رم. شلوار کتونی، پیراهن یقه دار چهارخونه درشت و یک ژاکت نازک یقه هفت. خاکی رنگ، طوسی و سورمه ای. البته به طور اختصاصی برای رفتن به سفارت دوتا کار اضافه انجام دادم ناخن هام که زیاد بلند نبود رو کوتاه کردم (اغلب دوست دارم ناخن داشته باشم) و صبح صورتم رو باز اصلاح کردم (کم پیش میاد دو روز یک بار اصلاح کنم اما خوب این بار اشکالی نداشت).
تمام مدارکم رو توی یک فولدر حاضر کردم. البته یک سری مدارک داشتم که یا مطمئن نبودم یا نمی خواستم ارائه کنم با این حال همه اون ها رو هم توی همون فولدر گذاشتم.
مدارک به این ترتیب بودند:
شناسنامه + ترجمه + فتوکوپی
کارت ملی + ترجمه + فتوکوپی
کارت معافیت + ترجمه + فتوکوپی
پاسپورت + فتوکوپی
مدرک های تحصیلی (پیش دانشگاهی، کاردانی و کارشناسی) + ترجمه + فتوکوپی
اصل تمکن مالی به مبلغ ۵۲ میلیون و خرده ای.
۲ قطعه عکس ۵ در ۵
فرم های ۲۳۰ و ۱۲۲ اصلاح شده (من به اشتباه توی فرم های ارسالیم اسم افشین رو توی میدل نیم نوشته بودم. اسم شناسنامه ای من افشین نیست ولی دوست داشتم روی گرین کارتم این اسم هم باشه، بعد فهمیدم که این کار درست نیست و فرم های اصلاح شده رو همراه خودم بردم. در ضمن در فرم های ارسال من آدرس امریکایی که نوشته بود رو درج نکردم برای همین توی فرم های جدید اون رو هم نوشتم)

مدارکی که داخل فولدر بود اما جدا:
سند مالکیت آپارتمان + ترجمه + کپی
گواهی کار (از سه محل کاری که در فرم ها نوشته بودم) + ترجمه + کپی
پاسپورت قبلی + فتوکوپی
تعداد بیشتری عکس ۵ در ۵
یک آدرس امریکای دیگه غیر از اونی که نوشته بودم

ساعت ۸:۱۵ صبح از خونه بیرون زدم و به اولین چهارراه رفتم. دورترین تاکسی رو نشون کردم و به سمتش حرکت کردم. یک دوو سیلو نه چندان تمیز و سالم بود. آدرس سفارت به ارمنی رو نشون راننده دادم. یکم نگاه کرد سر درنیاورد خلاصه آیپد رو روشن کردم و روی نقشه با ایما اشاره حالیش کردم فهمید کجاست بالافاصله گفتم درام؟ که با انگشت ۱ رو به معنی ۱۰۰۰ درام نشون داد. ماشین حساب آیپد رو آوردم نوشتم ۶۰۰ گفت نه. داشتم می رفتم سراغ تاکسی بعدی که ماشین حساب رو گرفت زد ۸۰۰ برای من بد نبود سوار شدم و به سمت سفارت رفتیم.
ساختمان سفارت امریکا یکی از بزرگترین کونسولگری های امریکا از نظر مساحت هست. کنار دریاچه بزرگ شهر واقع شده و فوق العاده منظره زیبایی داره. پول تاکسی رو با پول خورد حساب کردم و به انتهای صفی که دور تر از در ورودی سفارت بسته شده بود رفتم. ساعت ۱۵ دقیقه به ۹ بود. ارمنی ها و ایرانی ها در یک صف بودند جلوتر از من یک پسر و دختر جوون ایرانی ایستاده بودند که اولش فکر کردم یک کیس هستن ولی بعد فهمیدم نه دوتا کیس هستند شاید مناسب هم!
یک مامور ارمنی با جسه بزرگ یک کاغذ دستش بود و از کسایی که توی صف بودند درخواست پاسپورت می کرد و اسمشون رو توی لیست خط می زد. هیچ نامه ای هم درخواست نمی کرد. کلا همه مراحل کار سفارت بر اساس اولویت اینکه زودتر به صف ورودی وارد بشید انجام می شه. پس اگر می خواهید زودترکارهاتون انجام بشه مثل من تنبل نباشید و زود به سفارت برید.
مامور درشت هیکل هر ۵ دقیقه از افراد یک کیس می خواست که کیفشون رو روی میز بگذارند و از زیر یک دستگاه فلز یاب رد بشند بعد داخل کیف رو می دید و می گفت منتظر باشید. بعد از اون با اشاره می خواست که وارد سفارت بشند. دقت کنید درهای ورودی و خروجی ۳ مدل هستند که باز کردن هرکدومشون یک تریک داره.
درهای نوع اول از نوع هستند که یک جای کلید دایره ای دارند که کلیدهای معمولی که باهاشون آشنایی داریم بهشون می خوره. این درها روی سر قفلشون یک ماشه داره برای باز کردن در حتما باید این ماشه رو به پایین فشار بدید و دستگیره رو بچرخونید تا در باز بشه.
درهای نوع دم قفل داره اما دیگه اون ماشه رو ندارند کافیه دسته رو بچرخونید و در رو باز کنید
نوع سوم درها اغلب درهای خروج هستند. خیلی باحالند من قبلا بیرون از ایران با این درها زیاد برخورد داشتم. مرکز در یک اهرم خیلی بزرگ به صورت افقی هست شما کافیه دستتون رو روی این اهرم بگذارید و با یکم قدرت فشار بدید هم اهرم فشرده می شه و قفل آزاد می شه و هم در باز می شه!
البته صادقانه بگم نتونستم یک رابطه منطقی بین درهایی که رو به بیرون باز می شند و اون هایی که رو به داخل باز می شند پیداکنم.


بعد از ورود به سفارت
در اصلی ورودی به سفار رو به بیرون باز می شه! وقتی وارد می شید یک گیت سیکوریتی هست. باید کیف خودتون رو از زیر اشعه رد کنید و خودتون از زیر دستگاه فلزیاب. من موبایل و تبلتم رو توی کیف گذاشتم، کیف پول و فولد مدارک رو از داخل کیف در آوردم و همه رو از زیر دستگاه رد کردم. خودم رو بعد از رد شدن از فلز یاب با فلزیاب های دستی چک کرد دقیق و مودبانه. فولدر و کیف پول رو برداشتم و برای کیف یک کد شناسایی روش چسبوند و یک لیبل شماره بهم داد. البته قبلش ازم خواست داخل کیف سل فون و تبلت رو هم نشون بدم و خاموششون کنم.
بعد از اون می تونستم وارد بشم. یک در خروجی اون جا بود که برخلاف درهای خروجی به داخل باز می شد. از این در که خارج شدم به یک محوطه سر سبز با درخت و نیمکت وارد شدم. این محدوده محصور شده و یک مسیر بیشتر نداره. جلوتر به یک ساختمان رسیدم با دو در. یکی خروج و یکی ورود. در ورود از نوع ماشه دار بود که کلی فلش برای اینکه بفهمید چه طور باز می شه روش کشیده بودن! بعد از اون یک در دیگه بود و یک میز که مامور اونجا بود. بهم اشاره کرد که بشینم. سمت راست سالن انتظار بود. تا رسیدم دیدم یک سری نشستن.
پسر و دختری که توی صف دیده بودم، یک آقا و خانم جوان با کالسکه بچه و یه نوزاد ۷ ماهه. یک آقا و خانم بسیار مسن.

[عکس: Plan.jpg]

سالن ۴ ردیف صندلی داشت. روی ردیف آخر نشستم و منتظر شدم. بعد از اون ۲ تا خانواده دیگه ایرانی هم وارد شدند. یک آقا و خانم با دو دختر جوانشون که آقا اومد جدا از خانواده اشون پیش من نشست و یک اقا و خانم جوان دیگه.
همه منتظر بودیم. من و آقایی که کنارم بود شروع کردیم آروم صحبت کردن. خیلی جالب بود، اصفهانی بودن! و خانمشون دختر همون مسئول دارالترجمه ای که من مدارکم رو برده بودم برای ترجمه. جدی پیش اومدن این برخوردها خیلی برای من خوشایند و جالبه خلاصه دیگه از هردری سخنی گفتیم تا باجه ها شروع به صدا زدن کردند.

در مجموع دو تا باجه ارمنی ها رو صدا می کردند و ۲ تا ایرانی ها رو. باجه های ۷ و ۸ ایرانی ها رو صدا می کرد و دوخانمی که اونجا بودند فارسی صحبت می کردند. دریافت مدارک و انگشت نگاری در این باجه ها انجام می شد و پرداخت هزینه ویزا در باجه ۳. دو افسر، یکی ارمنی ها و یکی ایرانی ها رو مصاحبه می کردند. باجه ۵ افسری بود که فارسی حرف می زد. این باجه ها کابین شکل بودن و دارای درکشویی. درب باجه ۵ به چپ باز می شد و یکم سفت بود!

باجه دارها افرادی که منتظر بودند رو صدا می زدند جلمه ای که می گفتند این بود «نفر بعدی» که خیلی نامفهوم بود. اون هایی که نشسته بودند خودشون مدریت می کردند که نوبت کی هست. قبل از من آقای و خانم با بچه، دختر و پسر جوان و آقای و خانم پیر برای ارائه مدارک رفتن. ما کم و بیش متوجه می شدیم که وضعیتشون به چه شکلی هست. نوبت من که شد به باجه ۷ رفتم.
یک خانم ظاهرا ارمنی تپل شاید هم چاق نشسته بود. موی کوتاه و های لایت شده داشت. فارسی خیلی خوب صحبت نمی کرد. اسمش امیلیا بود. اخم کرده بود و کند کار می کرد. امیلیا به نظر من یا فارسی خوب نمی فهمید و یاگیرایی پایین داشت برای همین توصیه می کنم اگر مدارک شما به شکلی هست که نیاز به توضیح و شرح دادن به باجه دار هست پیش امیلیا نرید. در باجه شماره ۸ هم یک خانم اما لاغر با موی مشکی و بلند بود. راستش از من بهتر فارسی حرف می زد!
در هر صورت رفتن به باجه ۷ با وجود امیلیا برای من خوشایند بود. داستان من و لاتاری ۲۰۱۳ برعکس همیشه برای من پر از اعداد فرد بوده. لاتاری ۲۰۱۳ کیس نامبر با عدد آخر ۷، مصاحبه در روز ۱۱، ساعت ۹، نفر ۵ ام صف، باجه ۷ و کلی عدد فرد دیگه.
هرچند اگر شما چینی باشید حتما عدد ۸ رو ترجیح می دید. شاید بدونید چینی ها 8 رو عدد خوشبختی می دونند. می گند وقتی خوشبختی توش بیاد گیر میوفته!
اولین چیزی که امیلیا از من گرفت پاسپورت بود و سریع اون رو با کاغذی که معلوم بود اطلاعاتش از فرم اولیه ثبت نام لاتاری اومده مقایسه کرد. عکس پاسپورت من با عکسی که موقع ثبت نام ازش استفاده کردم یکی بود برای همین خیلی زود مطمئن شد من خودم هستم. من تمام اون کاغذ رو دیدم و مطمئن شدم که موقع ثبت نام میدل نیم به کار نبردم. بهم یک فیش داد و گفت به باجه ۴ برو و پرداخت کن. کلا امیلیا آی کیو بود چون صندوق باجه ۳ بود. اون جا رفتم مسئول باجه نبود کمی صبر کردم اومد. فیش رو دادم و ۴۰۰ دلار. فامیل من دو بخشی هست برای همین خانم آی کيو باز اشتباه کرده بود و اسم کوچک من رو ننوشته بود چون دیدم اسمم رو ننوشته به صندوق دار توضیح دادم. نهایتا دست خط امیلیا رو هم نتونست بخونه و رفت پاسپورت رو ازش گرفت. بقیه پول رو به همراه پاسپورت و دو رسید بهم داد و گفت گیو دم تو سیم پرسن!
وقتی برگشتم چون مطمئن شده بودم توی ثبت نام اولیه میدل نیم رو ننوشتم گفتم یک سری فرم اصلاح شده دارم. فقط صفحه هایی که اصلاح شده بود رو بهش دادم.
یک چیز جالب بگم، من فرم ها رو با ایمیل فرستاده بودم، همون طور که حدس می زدم تمامش رو روی کاغذ Letter پرینت کرده بودند. سایز Letter سایز رایج کاغذ در امریکا و کاناداست و از کاغذهای A4 ما کوتاه تر و تپل تره. وقتی فرم های اصلاح شده رو روی فرم های قبلی گذاشت کاملا مشخص بود که سایزشون بهم نمی خوره! نهایتا دو عکس ۵در۵ ازم خواست و دو تیکه کاغذی که عکسم رو از روی مدارک ایمیل شده پرینت سیاه سفید شده بود بهم برگردوند!
توی فرم های ارسال شده من یک آدرس امریکا درج کرده بودم اون رو وارد کامپیوترش کرد نمی دونم آیا با این کار چیزی رو چک می کنند یا صرفا تکمیل کردن اطلاعات فرم هست. در هر صورت پرسید همین آدرس ساکن می شی که گفتم بله و در فرم توی باکس مربوطه یک چیزی نوشت که کلمه سیم رو تونستم بخونم. بعد از اون با غلط گیر امضاها و تاریخ های پایین فرم ها رو لاک گرفت، تاریخ رو استامپ کرد و فرم ۱۲۲ و بخش اول فرم ۲۳۰ رو داد امضا کنم.
همین طور که کارها پیش می رفت یک چک لیست هم داشت که توش تیک می زد.
بعد مدارک رو به این ترتیب ازم خواست
اول کارت معافیت و ترجمش رو خواست
بعد شناسنامه و ترجمه
بعد مدرک مالی رو، همون لحظه من تصمیم گرفتم به هیچ وجه سند رو ارائه نکنم و این کار رو نکردم
بعد مدرک تحصیلی خواست که من مدرک کارشناسی و پیش دانشگاهیم رو با ترجمه بهش دادم و باز مدرک کاردانی رو ارائه نکردم

ترجمه هر مدرکی که دریافت می کرد سراغ فتوکوپی وصل شده به اون می رفت و با مدرک اصلی تطبیقش می داد و یک مهر روش می زد که نوشته بود با نسخه اصلی برابر است. وقتی شناسنامه رو گرفت صفحه دوم و توضیحات رو به دقت دید، نمی دونم اتفاقی یا عمدی صفحه مربوط به مهرهای انتخابات رو هم نگاه کرد. من فقط سال ۸۸ رای دادم (----------------------------------------------). ازم پرسید که هیچ وقت ازدواج نکردی گفتم خیر و توی چک لیستش یک سری موارد رو خط تیره زد. فونت نوشته رو نمی تونستم درست بخونم اما حتما موارد مربوط به مدرک ازدواج و این چیزها بوده. بعد پرسید اصفهان توی کدوم استان هست که گفتم هم شهر و هم استان اسمش اصفهان هست.
بعد اسم و فامیل مادرم رو باهام چک کرد و بعد پدرم رو. در مورد اینکه در امریکا زندگی کردم پرسید و بعد از اون زندگی در یک کشور خارجی.
بعد خواست که انگشت نگاری رو انجام بدیم. دستگاه اسکن انگشت ها سمت چپ جلوی باجه ۷ هست. اول ۴ انگشت دست چپ رو باید بگذارید. کمی فشار دهید تا اسکن با کیفیت خوب انجام بشه. بعد ۴ انگشت دست راست و بعد از اون ۲ انگشت شصت در کنار هم. ۱۲۰!
من جلوی باجه ایستاده بودم و امیلیا مدارک رو مرتب می کرد. بعد از اون پشت یک پاکت در بسته آورد. با خط کش فلزی درش رو باز کرد. اول نمی دوستم چیه ولی تا عکس ۳در۴ خودم رو روش دیدم فهمیدم جواب دکتر هست. تقریبا کار تمام شده بود بهم گفت منتظر باشید تا کنسول صداتون بزنه. یکم برام عجیب بود که گفت کنسول شاید من اشتباه متوجه شده بودم. اومدم و یک ردیف جلوتر روی صندلی ها نشستم. یکم ترکیب نشستن آدم ها عوض شده بود. خانواده اصفهانی در حال ارائه مدارکشون بودند پسر جوان دیگه توی سالن نبود. ساعت ۱۱ شده بود.
راستش یکم حوصلم سر رفته بود. مرتب تابلو ها رو نگاه می کردم. هرباجه یک شماره داشت که تابلوی اون از ۳ تکه تشکیل شده بود. یکی شماره بود یکی عکس یو اس کپتال با آسمون نارنجی پشتش بود و اون یکی سر مجسمه آزادی با آسمون آبی همون که آواتر بعضی از بچه های مهاجرسراست. برای همین مرتب لبخند می زدم و یادهمه میوفتادم.
یکم بعد یک فامیلی رو به فارسی البته با لهجه امریکایی صدا کرد. خانم و آقا با بچه وارد باجه ۵ که در واقع کابین بود شدند. برنده به نظرم خانم بود. من تازه فهمیدم جریان چیه. سعی کردم از شیشه هایی که مشخص بود افسر رو دید بزنم. نمی دونم چه طور بگم اما از همون صبح بیشتر از اینکه نگران نتیجه مصاحبه باشم بی صبرانه منتظر دیدن افسر بودم. دلم می خواست بدونم اولین امریکایی که قراره باهاش مصاحبه کنم کیه، چه طوریه. شاید باور نکنید من به واسطه دو ماموریت کاری که داشتم حداقل با آدم هایی از ۲۰ ملیت مختلف همکار بودم، از ژاپنی و کره ای گرفته تا اروپایی، مکزیکی، بریزیلی حتی جاماییکایی. سال پیش بین همکارها یک امریکایی از کانزاس هم بود. بسیار باوقار و محترم اما متاسفانه فرصت اینکه باهاش آشنا بشم خیلی دست نداد. سرپرست ما توی این برنامه های کاری یک کانادایی فوق العاده کاردرست و دستیارش فنلاندی بود که خیلی خیلی باهاش رفیقم. می خوام بگم با خارجی ها سرو کار داشتم اما این افسر یک اولین بود برام.
نتیجه تلاش من برای شناسایی این مرد مجهول به اینجا رسید که اون رو جوان بین ۳۲ تا ۳۵ سال دیدم. با موی خیلی کوتاه و روشن. قد بلند و لاغر اما چهار شونه. پیراهن آبی روشن با راه راه ریز و کراوات. بیشتر از این از راه دور واقعا امکان شناسایی نبود و صدای زیادی هم از کابین بیرون نمیومد برای همین من داشت حوصله ام سر می رفت. توی فولدر از شب قبل یک خودکار و کاغذ یادداشت همراه داشتم. درآوردم و شروع کردم به نوشتن و یادداشت برداری. خیلی از نکاتی که اینجا می گم از همین نوشته ها در اومده.
بالاخره افسر اسمم رو صدا کرد به سرعت خودم رو به در کابین رسوندم اما از اون جا به بعد خیلی آروم در رو باز کردم. داخل شدم کاملا پشتم رو به افسر کردم و در رو کامل بستم بعد بازم آروم برگشتم به سمتش. از روی صندلیش پاش شد و گفت به سفارت امریکا خوش اومدید. من هم گفتم متشکرم و بهش روز بخیر گفتم.
مشخصاتش همون هایی بود که گفتم فقط رنگ بسیار روشن پوست رو هم باید اضافه کنم و چشم های امریکایی! دقیقا ظاهر امریکایی که داشت نه به خوشتیپی ستاره های هالیوودی اما کاملا توی دل برو. صادقانه بگم به فارسی خیلی مسلط نبود و این طور نبود که همه حرف های شما رو بفهمه. برای همین من درتمام طول مصاحبه سعی کردم از ساده ترین کلماتی که می تونم استفاده کنم و بین جملاتم کمی فاصله بیاندازم. همون شروع کار ازش خواستم که در مورد چند تغییر در فرم ها توضیح بدم گفت اشکالی نداره اول اگر امکان داره انگشت سبابه راست رو برای اسکن روی اسکنری که سمت چپ باجه بود بگذار. بعد از اون باز خواستم توضیح بدم که گفت اول قسم بخوریم گفتم اشکالی نداره بعد توضیح بدم؟ گفت نه. دستش رو بالا برد و تمام جملاتی که باید می گفتم رو گفت. بعد از اون من جملات اون رو به زبون آوردم چند کلمه هم باب میل خودم اضافه کردم تا عبارت خوشایندتری از آب دربیاد. این کار رو بخاطر دل خودم انجام دادم.
در مورد مشکل میدل نیم براش توضیح دادم و اینکه به فرم ها آدرس امریکا اضافه کردم. دقیق به حرف هام گوش کرد و گفت ایرادی نداره. نمی دونم کار درستی بود یا نه اما بعضی جاها از کلمات انگلیسی استفاده کردم شاید بهتر بتونم منظورم رو بهش انتقال بدم. البته بعد از گفتن این موضوع گفتم ممکن چند غلط املایی هم در فرم ها باشه که بابت اون ها خیلی معذرت می خوام. گفت اوه مشکلی نیست!
نوبت اون شد که صحبت بکنه. کارت معافیت من رو از پشت شیشه بهم نشون داد و گفت اینکه نوشته نوع معافیت مورد خاص این مورد خاص یعنی چی؟
من براش توضیح دادم که من از سهمیه نخبگان استفاده کردم و معاف شدم. انگار که نفهمیده باشه گفت نخبگان چیست؟ فهمیدم که نه انگار کلا باید مدل توضیح دادن رو کلا تغییر بدم. موضوع رو این طوری براش شرح دادم که توی ایران تا چند سال پیش کسایی که مثلا توی دانشگاه رتبه خوب می گرفتند یا توی مسابقات ورزشی مهم مدال می گرفتند بهشون جایزه معافیت سربازی می دادند. مال من هم از همین نوع هست. چون من توی یک سری مسابقات جهانی که توضیحش رو توی فرم ها نوشتم بودم این رو بهم جایزه دادند. کلی ذوق کرد گفت این خیلی خوبه.
بعد مستقیم گفت کارت چیه؟
گفتم من برنامه نویسم و سایت های اینترنتی درست می کنم. مثلا سایت هایی مثل فیس بوک درست می کنم. در ضمن معلم هم هستم و به جوون ها ساختن سایت یاد می دم.
بعد اسم محل کار اولم رو آورد گفت اینجا چی کار می کنی؟
گفتم اینجا سایت درست می کنم!
بعد گفت کجا زندگی می کنی؟
گفتم اصفهان
پرسید این محل کار دومت که نوشتی البرز چه طور اونجا کار می کنی؟
گفتم کار من جوریه که می تونم از راه دور پروژه هام رو انجام بدم و مثلا برای این کارم برای انجام کار چند ماه ممکنه برم اون جا
بعد پرسید البرز از اصفهان چقدر فاصله داره؟
که گفتم البرز نزدیک تهرانه. از اصفهان تا تهران ۴۰۰ کیلومتره. (این بدترین جوابم بود چون باسیستم ایرانی جواب دادم. امریکایی ها فاصله های این مدلی رو معمولا با دقیقه و ساعت بیان می کنند)

توی این فاصله چند بار سعی کردم اسمش رو از روی کارتش بخونم اما یکم ناخوانا بود و از اونجایی که ترجیح می دادم به صورتش نگاه کنم نتونستم درست اسمش رو ببینم یه چیزی شبیه مایکل بود. توی کل مصاحبه به کامپیوترش نگاه نکرد.
بعد از این سوال جواب ها گفت همه چیز از پرونده شما از نظر من کامله. من یاد جمله افسر های ترکیه افتادم که بعد از این جمله می گند فقط یکم کار اداری داره یه دفعه بهش گفت، یعنی کلیرنس خوردم؟
خندید گفت بله! پاسپورت شما اینجا باید بمونه! دیدم انگار جور در نمیاد.
می دونید دختر خانم قبل از من ویزای یکضرب گرفت و من صداشون رو می شنیدم دختر ذوق زده شده بود و بلند بلند حرف می زد که هتل ما هتل بی نظمیه اگر می شه اونجا زنگ نزنید من خودم دوشنبه میام می گیرم!
تا گفت یه شماره بده که باهات تماس بگیریم فهمدیم جریان چیه و گفتم شمارم رو یادم نیست کی باید بیام ویزا رو بگیرم! گفت دوشنبه امیدوارم حاضر باشه شما ساعت ۵ می تونی بیایی و بگیری اگر اماده نبود بهت می گیم که سه شنبه چه ساعتی بیایی.
ازش پرسیدم چقدر احتمال داره که دوشنبه حاضر بشه که گفت ۸۰ درصد. منم همین طوری با پررویی هرچه تمام تر گفتم پس من به نظم و سیستم امریکایی اعتماد می کنم و پروازم رو می اندازم دوشنبه!
دم رفتن ازش خواستم که یک چیزی دیگه بگم که قبول کرد و بهش گفتم که مصاحبه من آنکارا بود ولی کی سی سی خودش اون رو به اینجا تغییر داد. الان احساس می کنم خیلی خوشبختم که با شما مصاحبه کردم. اونم کلی لبخندش بزرگتر شد.
دم رفتن از پشت شیشه به نشانه دست دادن، دستم رو تکون دادم که اون دیگه فکر کنم خیلی خوشش اومده بود و یه جوری خجالت زده همین کار رو کرد.
از کابین اومدم بیرون و به سمت خروج راهی شدم. هرکسی رو می دیدم دوبار ازش تشکر می کردم. می دونید خیلی وقت پیش توی یک پست در مورد فیلم پرسویی او هپینس چند خط نوشته بودم یه لحظه وقتی از در سفارت اومدم بیرون خودم رو جای ویل اسمیت وقتی که جواب قبولیش رو آخر فیلم گرفته بود و اومده بود توی خیابون حس کردم.

This part of my life... this part right here? This is called happyness


جمع بندی و نکات قابل تامل در پست بعدی…
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
تشکر کنندگان: bayat_r ، shimoda ، IN.USA@2013 ، saljoogh ، payam62 ، aziking ، amir82 ، enchantress_boy ، Saeedv13 ، mgolchin13 ، m@ry@m75 ، ASALI ، Debian ، پروا ، hoj_s000 ، ehsan_ati ، maneia ، ali2316 ، سارا2013 ، tatoole ، 2013selectee ، lilac ، rouzbehdarvishi ، achi686 ، roeentan ، 3pideh ، صوفیا صوری ، lottory ، hana_fd ، zohreh36 ، mooj ، laili ، sayeh_m ، farmiz ، j-e ، shima1364 ، r_ent ، gulu ، mdna ، Szsanazsz ، mohajer13 ، bardia9 ، ensan ، mahsa 662547 ، lilistar ، hamedhamed ، khmp ، raham ، kiasina ، Saiban ، rezagh ، el333 ، مهتاب - 2251 ، ابی هانی ، HRSH ، 3rip ، javad_hani ، kasrafo ، ali234 ، mitme ، Soap McTavish ، مانترا ، امیر مهاجر ، amir_cool_2001 ، ashakibafar ، mah1das ، سمانه777 ، pooya.n ، pr.kia ، daria ، afshin4749 ، کیانا ، parsush ، honestly2002 ، MEHDIREZAEI ، رجبعلی ، milad_aae ، s.s.h ، Legend ، mandana12 ، Blaze ، opayamani ، AsemanAbee ، Ali DV-2013 ، manila ، اناهیتا ، far-dv2013 ، kia_0950 ، cygnus2 ، dreamer60 ، mrr777 ، ani_sheiton ، zavosh ، A.d ، armin1 ، mehdiii ، SOROUSHSOFT ، Sepasttian ، خانه ، nima1348 ، sam_sabz ، escutcheon ، libra_sky ، goody ، sumya ، mirzamemar ، e76779 ، homayoon13 ، noura ، مهدي پارس ، saeeds61 ، farshid.ok1 ، nooshshahnar ، nedaUSA ، ali usa ، shani89 ، iranzamin_99 ، mk_2002ir ، nika ، DEMAR001 ، aydinaghajani ، tajhizgaran ، usa lover ، victorygo ، HAZARA ، sahar2311 ، rasti_110 ، farshadsh ، faridl14 ، arian307 ، گل نهال ، amir0_0amir ، کوهنورد ، b_argi ، wushu kung fu ، iman63ir ، unique ، Judy Abbott 13 ، mehrdad.mohajersara ، مهرداد2013 ، refiusa ، rezaahmadi ، javid737 ، reyhaneh_h ، babak433 ، SANIJ ، iSalar ، amin_sh ، barsa ، mhr.714 ، majid.s ، Voroujak ، karpenter ، مرآت74 ، naarestan ، Hedieh20 ، maman zina ، so_ar ، even ، byousefi_p ، jazirehh ، mdtrmd ، rezad ، hny67 ، زری وحدتی ، hosseinmm ، ali_am76 ، pari pariaaa ، saeedshafiee ، Ehsan1358 ، nasim ، ashkan019 ، zzarin ، bahram2014 ، mahdibashoma ، 5ina ، آنی ، elmira_fa ، aghaghia ، godot ، MEHR52 ، noobnoobi ، Ali_Kh ، amiz.abdollah ، Leila12020 ، maryam_a ، ali_gh ، 20142ddc ، powerb ، hamedmas ، shadi79 ، m.sabet ، philadelphia ، ghasoo ، محبت ، سيبك ، taleghani ، نسرین ظ ، H Pier ، azadeh2014 ، Visas ، ojee ، Natasha9 ، شایلی ، kage.omid ، آيلار ، mahssa ، ata_bros ، lighter ، Hamid_110 ، shayesteh ، nimaaa ، mahshid_jacobi ، khder ، mahsa_a ، ashkansoso65 ، behjat ، Nima90 ، m.ghoreishi ، t_arian_n ، fa15 ، amirrrrrrr ، msar ، بهار 94 ، matin86 ، armin1006 ، آلیس-1980 ، mahdis932
نکات قابل تامل:

- سفارت امریکا در ایروان خیلی خلوت است و درکل زمانی که در سالن بودم کلا ۲۵ نفر بیشتر مراجعه کننده وجود نداشت.
- امکان بردن تلفن همراه و لپ تاپ به سالن انتظار وجود نداره اما می تونید کیف به همراه داشته باشید
- برخلاف سفارت ترکیه امکان بردن لپ تاپ و سپردن اون به سیکیوریتی وجود داره
- قبل از تحویل کیف خود تلفن همراه را خاموش کنید
- درهای ورودی بعضا دارای یک شاسی هستند که برای حرکت دادن دستگیره، اون رو باید فشار بدهید. شاسی بالای محل ورود کلید به قفل تعبیه شده
- مسئول دریافت کننده مدارک و افسری که با شما مصاحبه می کنند به زبان فارسی صحبت می کنند و مابقی پرسنل انگلیسی می دانند.
- دریافت مدارک از ایرانی ها در باجه های ۷ و ۸ انجام می شود
- انگشت نگاری در همان باجه های ۷ و ۸ انجام می شود
- پرداخت مبلغ در باجه ۳ انجام می شود به ازای هر نفر ۳۳۰ دلار.
- مصاحبه با افسر در کابین شماره ۵ صورت می گیرد، در ورودی کابین کشویی است
- دعوت از حاضرین برای ارائه مدارک با عبارت «نفر بعدی» انجام می شود و مدیریت نوبت بر عهده خود افراد منتظر است
- افراد ارمنی حاضر در سالن به زبان ارمنی برای ارائه مدارک و مصاحبه فراخوانده می شوند و باجه های مربوط به آن ها کاملا جداست
- ممکن است از شما خواسته شود فرم ها را مجددا امضا کنید
- کارت ملی و ترجمه آن دریافت نمی شود
- در صورتیکه مدرک تحصیلی ارائه کنید علیرغم درج سابقه کاری، مدارکی مربوط به آن دریافت نمی شود
- افسر برای مصاحبه نام فامیلی فرد برنده کیس را صدا می زند
- بین مصاحبه های انجام شده توسط افسر بین ۷ تا ۱۵ دقیقه فاصله وجود دارد که احتمالا در این فاصله وی پرونده کیس مربوطه را مطالعه می کند
- یک ساعت دیواری روی دیوار کنار باجه ۴ نصب شده است. پرچم امریکا بین باجه ۷ و ۸ قرار گرفته و در یک سمت سالن کمی اسباب بازی برای بچه ها درنظر گرفته شده است. از نظر من زیباترین پرچم دنیا متعلق به امریکا بعد از اون کانادا و کره جنوبی است!
- در دو مورد افسر فرد مصاحبه شونده را از اتاق خارج و مجددا انگشت نگاری را شخصا انجام داد
- امضای بخش دوم از فرم ۲۳۰ طی مصاحبه از من دریافت نشد!
- از مدارک ارائه شده، اصل همه مدارک به جز تمکن مالی به من برگردونده شد. پاسپورت نیز برای درج ویزا در سفارت باقی ماند
- تمرکز سوالات افسر بر روی دلیل معافیت و زمینه کاری من بود
- افسر در همه لحظات لبخند به لب داشت
- مدت زمان صدور ویزا دو روز کاری است و برای دریافت پاسپورت ویزا خورده باید شخصا به سفارت مراجعه کنید و ارسال پستی مانند سفارت در آنکارا انجام نمی شود. ساعت مراجعه برای اینکار ۵ عصر می باشد
- برای مراجعه بعدی به شما کاغذی چه رنگی چه غیر رنگی داده نمی شود!
- با کیس من در روز پنجشنبه ۷ کیس ایرانی مصاحبه شدند که به غیر از من یک کیس دیگر رو مطمئن هستم ویزای یک ضرب گرفت
- دو کیس کارشون باقی موند دقیقا نمی دونم چرا اما هر دو نقص مدرک داشتند توی یک مورد مدارک ازدواج و تحصیلی فقط کپی برابر اصلش ارائه شده بود و مورد دیگه اصل کارت معافیت که برای تعویض داده شده بود و همراهشون نبود
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
تشکر کنندگان: tatoole ، lilac ، Saeedv13 ، ehsan_ati ، rouzbehdarvishi ، ali2316 ، roeentan ، 3pideh ، صوفیا صوری ، shimoda ، mooj ، sayeh_m ، j-e ، farmiz ، shima1364 ، bayat_r ، r_ent ، enchantress_boy ، IN.USA@2013 ، saljoogh ، ensan ، Szsanazsz ، پروا ، mohajer13 ، bardia9 ، asal1907 ، amir82 ، lilistar ، hamedhamed ، khmp ، m@ry@m75 ، raham ، kiasina ، mgolchin13 ، payam62 ، ASALI ، el333 ، mehrnoush1449 ، سمانه777 ، مهتاب - 2251 ، ابی هانی ، HRSH ، 3rip ، itsmasoud ، javad_hani ، kasrafo ، ali234 ، mitme ، مانترا ، amir_cool_2001 ، امیر مهاجر ، sasbk ، m2013 ، mah1das ، pr.kia ، mojgan rezaee ، daria ، afshin4749 ، کیانا ، parsush ، honestly2002 ، MEHDIREZAEI ، رجبعلی ، opayamani ، AsemanAbee ، Ali DV-2013 ، mansour*** ، علی داد ، manila ، estaji.mehdi ، far-dv2013 ، reza6966 ، mrr777 ، iman63ir ، maneia ، sla59 ، fatfor ، خانه ، sumya ، سارا2013 ، barmak ، byousefi_p ، mirzamemar ، sh_60 ، e76779 ، homayoon13 ، saeeds61 ، ma300me ، nooshshahnar ، iranzamin_99 ، DEMAR001 ، aydinaghajani ، usa lover ، vahid605 ، HAZARA ، ani_sheiton ، rasti_110 ، farshadsh ، mk_2002ir ، arian307 ، گل نهال ، amir0_0amir ، saeed D ، mehrdad.mohajersara ، b_argi ، javid737 ، rezaahmadi ، babak433 ، iSalar ، safarikelay ، dana ، majid.s ، مرآت74 ، naarestan ، Hedieh20 ، maman zina ، hana_fd ، jazirehh ، mlo ، mdtrmd ، rezad ، hny67 ، pooya.n ، tamara ، pari pariaaa ، Ehsan1358 ، bahram2014 ، 5ina ، آنی ، aghaghia ، godot ، MEHR52 ، Ali_Kh ، amiz.abdollah ، maryam_a ، ali_gh ، محبت ، سيبك ، taleghani ، H Pier ، Visas ، manamilad ، Natasha9 ، شایلی ، ata_bros ، lighter ، kage.omid ، Hamid_110 ، shayesteh ، noobnoobi ، nimaaa ، mahshid_jacobi ، behjat ، Nima90 ، m.ghoreishi ، amirrrrrrr ، msar ، matin86 ، aazitaa ، آلیس-1980
(2012-10-13 ساعت 10:47)aziking نوشته:  میشه لینک از بچه ها که به صورت زمان مصاحبه sort شدن رو در جایی آپلود کنی...!!!

داخل امضای من روی لینک همه فایل ها بزنید و از صفحه ای که میاد یک فایل اکسل به اسم 2013-Selectees هست اون رو بگیرید چیزیه که بهش احتیاج دارید. البته این فایل مربوط به دوهفته پیش هست و از اون موقع چون من نبودم اطلاعات جدید توش نیومده. از مهدی خواسته بودم اگر وقت کرد اطلاعات فایل رو به روز کنه یه سوال ازش بپرسید که اگر فایل جدیدتری داره ازش بگیرید

(2012-10-13 ساعت 11:11)mohajer13 نوشته:  افشین جان ترجمه هات فقط مهر دارالترجمه رو داشتند؟

دقیقا. ترجمه های من فقط و فقط مهردالترجمه رو داشتند و برای تایید به دادگستری و امور خارجه نرفته و نرفته بودند.
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
(2012-10-16 ساعت 15:24)refiusa نوشته:  افشین جان از صمیم قلب برات خوشحالم ممنون از سفر نامه کاملتو این تازه شروع موفقیتهاتوونه
یه سوال داشتم
می خواستم بدونم اصلاحیه فرم شمارو با قبلیه تطبیق دادن؟
چون من هم احتمالا باید دوباره بفرستم به دلایلی ولی یکسری تاریخها مطمئن نیستم تو اولی چی زدم
ممکنه اگه فرق داشته باشه مشکل ساز شه؟
بازم تبریک

ممنون از شما
بله تطبیق داد
من توی فرم هایی که فرستاده بودم یک سری غلط املایی داشتم و حتی بعضی از تاریخ های مربوط فراغت از تحصیل با تاریخ ترجمه ها نمی خوند اما اون ها رو اصلا دست نزدم فقط آدرس امریکا رو اضافه کردم و اون جریان میدل نیم رو برداشتم فقط همین
در خصوص یکی دو ماه عوض شدن تاریخ ها به نظرم زیاد حساسیت نشون ندید
لااقل برای من که مشکل ساز نشد
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
(2012-10-17 ساعت 14:07)hamedhamed نوشته:  افشين جان و البته ديگر دوستان با تجربه !!! با توجه يه سفري كه به ايروان و جاهاي ديگه داشتي فروردين و ارديبهشت در ايروان و آنكار، هايسيزن محسوب ميشه؟ هوا تو اين دو ماه تو اين 2 تا شهر چه طوره؟

راستش من دقیق جواب این سوال رو نمی دونم اما این دوست ما اینجا می گفت الان زمستونه که ساختمان با این قیمت پیدا شده مگرنه توی تابستون این آپارتمانی که من الان شبی ۲۵ دلار گرفتم رو می گفت کمتر از ۹۰ دلار نمی ده.

در مورد آب و هوا فکر می کنم رجوع به این صفحه در ویکیپدیا بد نباشه. از وقتی که من اومدم یعنی نزدیک به ۹ روز پیش دما در روز بین ۲۳ تا ۱۸ (امروز ظهر) که امروز باشه کاهش پیدا کرده و در قبل از نیمه شب از ۲۱ تا ۱۵ (دیشب) افت داشته. سر خیابونه اینجا یه نشانگر دما هست و من این اعداد رو از روی اون عرض می کنم.

در مورد ترکیه هم امیدوارم دوستانی بیشتر تجربه دارند و تحقیق کردند اظهار نظر کنند
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
[عکس: MyVisa.jpg]
2013AS1017 ≈≈ ویزا از سفارت ایروان ≈≈ ساکن مریلند، ویرجینیا از ۱ اپریل ۲۰۱۳ ≈≈ داستان من و لاتاری ۲۰۱۳
تشکر کنندگان: ali2316 ، saljoogh ، mooj ، Saeedv13 ، SOROUSHSOFT ، aziking ، سمانه777 ، IN.USA@2013 ، rouzbehdarvishi ، ali234 ، ehsan_ati ، mohajer13 ، 2013selectee ، bayat_r ، پروا ، roeentan ، m2013 ، مانترا ، amir82 ، reza6966 ، dana ، Blaze ، raham ، hoj_s000 ، AsemanAbee ، Given ، HRSH ، itsmasoud ، Ali DV-2013 ، 3rip ، far-dv2013 ، mahdip ، sayeh_m ، ensan ، hamedhamed ، achi686 ، rabbit ، sara79 ، khmp ، elima1980 ، mansour*** ، enchantress_boy ، امیر مهاجر ، mrbonbon ، bardia9 ، estaji.mehdi ، ابی هانی ، lilac ، m@ry@m75 ، mahsa 662547 ، رجبعلی ، pooya.n ، mdna ، mgolchin13 ، maneia ، parsush ، lottory ، el333 ، amir0_0amir ، gulu ، Ali.2013 ، mrr777 ، noura ، rezagh ، ani_sheiton ، refiusa ، Soap McTavish ، dreamer60 ، karma110 ، soroush253 ، escutcheon ، sumya ، رویا زالی ، omniali ، eagla ، MEHDIREZAEI ، byousefi_p ، mirzamemar ، babak_1363 ، homayoon13 ، pr.kia ، mk_2002ir ، sweety.alireza ، wushu kung fu ، Shbenita ، mhz_ir ، nooshshahnar ، iranzamin_99 ، Last chance ، NarcisJ ، DEMAR001 ، Danoosh ، HAZARA ، aydinaghajani ، ASALI ، mlo ، Gerdoo ، farshadsh ، arian307 ، tajhizgaran ، rayanmoli ، sam110 ، iman63ir ، گل نهال ، amin_sh ، Irussir ، saeed D ، Judy Abbott 13 ، mehrdad.mohajersara ، rezaahmadi ، reyhaneh_h ، babak433 ، iSalar ، emad iran ، mhr.714 ، majid.s ، Voroujak ، sara_82 ، karpenter ، مرآت74 ، Hedieh20 ، mediise ، pooyash ، ali_am76 ، javid737 ، mhb161 ، shiraz ، jazirehh ، shatsi ، rezad ، nikan_sh ، miladtorfi ، زری وحدتی ، hosseinmm ، mtcanada ، ebi1988 ، pari pariaaa ، nasim ، ashkan019 ، soheil_zk ، arash111 ، godot ، lingni ، 5ina ، آنی ، elmira_fa ، Rasoul_j ، aghaghia ، MEHR52 ، noobnoobi ، Ali_Kh ، amiz.abdollah ، kasrafo ، ali_gh ، ojee ، powerb ، Elahe. ، ahmad146 ، omid05 ، philter ، shahryar7021 ، ghasoo ، محبت ، سيبك ، امین 13 ، Niushagh ، H Pier ، azadeh2014 ، .YAS ، alirezass ، اشکان 3D ، manamilad ، KIMIA2005 ، y.n ، ghafari88 ، sonnnna ، ata_bros ، shadi79 ، vahidhm ، amaka747 ، kage.omid ، Hamid_110 ، تسنیم ، nimaaa ، khder ، feidom30 ، Nima90 ، Iaccept ، m.ghoreishi ، fa15 ، msar ، tamana2016 ، hesam.sd ، آلیس-1980
(2012-10-17 ساعت 18:51)afs نوشته:  [عکس: MyVisa.jpg]

افشین جان اون شماره ای که زیر Regestration number نوشته رو بهش میگن A-number ، تا زمانی که گرین کارتت نیومده هرجا ازت شماره A-number خواستن بدون که همین شماره ست. ما همش گیج میزدیم که این A-numbr رو از کجا باید تهیه کنیم.

مبارک باشه
افشين جون دادا تبريكات صميمانه من رو جهت پيوند فرخنده ات با گرين كارت خوشگله پذيرا باش اميدوارم تو تمام مراحل زندگيتون موفق و پيروز و شاد كام باشين


اينم يه بغل نرگس از شيراز جهت عرض تبريك ويژه


[عکس: 84397_115.jpg]
2013AS57##-مصاحبه 4 اپریل ایروان- مدت زمان کلیر شدن 46 روز

سفرنامه+آماده سازی! قبل از سفر
سلام به همه دوستان عزیز
من روز دوشنبه مدیکال داشتم با دکتر کریستین که منشی فارسی زبون هم داشت. یه خانم دکتر خیلی خوش اخلاق و اروم. کارت واکسن و 3تاعکس3*4 دادم. 45000 درام دادیم و یه معاینه کرد و جندتا سوال درباره مریضی و علائم خاث رو بدن( تاتو) و جراحی و اعتیاد به سیگارو مشروب و از این جور سوالها. بعد دوتا برگه دستنویس میده که میرید xray و بعدش ازمایش خون. همه اینکارها در 40 دقیقه واسه من تموم شد. و دکتر گفت روز 4شنبه برای گرفتن جواب عکس قفسه سینه دوباره بیمارستان برم. تنها موردی که هست تمام ادرسها را باید ارمنی بنویسید چون اصلا با انگلیسی کاری ندارن.
روز 5 شنبه ساعت 8 رفتم سفارت. از بس ذوق داشتم وقتی رسیدم هنوز کارمندها نیومده بودن تا ساعت 9 منتظر شدم و اولین نفر توصف بودم و همه اینها رو گذاشتم به خوش شانسی که وقتی رفتم داخل یه ضرب می گیرم.................
یه خانم اومد و اسممو پرید و پاسپورت چک کردو با هم داخل شدیم و کیفمو یه نگاهی انداختن و بعدش وارد سالن اصلی شدم و ساعت 10 بود که یه خانم دیگه در باجه 7 که خیلی خوب فارسی حرف می زد صدام کردو مدارک را دادم همه چی کامل و مرتب بود. و یه فیش 330 دلاری پرداخت کردم و بعدش چندتا از اطلاعات فرم 230 رو باهام چک کرد وهمه چی درست بود. و گفت مشکلی نداره و منتظر باش........
از بس ایه الکرسی خونده بودم دیگه گلوم خشک شده بود که شنیدم صدای یه آقایی که میگه برو باجه 5.....................
رفتم و خیلی خندان و باهاش احوال پرسی کردم خیلی خوش اخلاق و مهربون بود و ازم پرسید کارت چیه ؟ چرا می خوای امریکا بری و برنامه ات واسه اونجا چیه؟ و در دانشگاه چی درس میدم و چندترم تدریس کردم؟؟؟؟؟ و این اخرین سوال بوود که پرسید که ایکاششششششششششش ننوشته بودم مدرس دانشگاهم..................
ازم تشکر کرد که خیلی مدارک مرتب و همه چی کامل بوده و گفت شما ویزاتون اوکی شده و همه چی خوبه......................
گفتم می تونم از خوشحالی یه هورا بکشم... وسط حرفم گفت به امریکا خوش امدید اما یکسری کارهای اداری هست که باید انجام شه و حداکثر تا دوماه دیگه باید دوباره بیاید تا ویزارو تحویل بگیری.............. همین جا بود که لبخندم تبدیل به یه غم فراوون شد و گفت نمیشه که ویزا رو الان بدید من میخوام ژانویه در کشور شما باشم و گفت نه چشم بهم بزنی دوماه میگذره و باید دوباره سایتو چک کنم و وقتی اعلام شد روز دوشنبه برم و پاسپورتمو داخل یه صندوق در سفارت هست بندازم و 4 روز کاری بعدش برم ویزارو بگیرمممممممممممممممممم
این بود سفرنامه من.........................

خیلی شوکه بودم و فقط دنبال راه خروج بودم تا برم بیرون و نفس بکشم و اصلا نتونستم منتظر باشم ببینم نفرات بعدی چطور شدن.............
خیلی احساس بدی بود اما باز هم خداروشکر که.......................
این صفحه رو حتما بخونید
Acaro ارمنستان رو تر کوندهBig Grin
http://mohajersara.com/thread-5066-post-...#pid222407
2013AS17xx/ آنکارا / چهارنفر/ کلیرنس بعد از 146 روز / ساکرامنتو کالیفرنیا




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان