کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه زندگی جدید در آمریکا
21 آگوست 2013 - Chapter 1
First Arrival At USA


بالاخره بعد از 5 روز از اولین سفر به خاک آمریکا فرصتی دست داد تا خلاصه ای از آنچه تو این مدت رو تجربه کردم بنویسم. 2 سال پیش همین موقع ها کی فکرش رو می کرد که منی که داشتم بکوب فرانسه می خوندم که واسه کبک اقدام کنم به یکباره سر از امریکا در بیارم؟ یادمه همیشه دوستام تو کلاس زبان بهم می گفتن تو چه روحیه ای داری هنوز اقدام نکردی و داری زبان می خونی همین جوری ادامه بدی 6 سال دیگه شاید نوبتت شه. از قضا بخت با ما یاری کرد و ما هم تونستیم مهاجرت کنیم. امیدوارم حالا که دست خوبی گیرم اومده بتونم از همه برگه هام استفاده کنم و با هر کدومشون یه دست جمع کنم. برای همه دوستان دیگه هم همین آرزو رو دارم تا بتونن از فرصت هاشون درست استفاده کنن و شیرینی این اتفاق خوب رو چند برابر کنن.
بعد از اینکه ناغافل در عین ناباوری 3 روزه کلیر شدم و رفتم ابوظبی ویزارو گرفتم و برگشتم سریع اقدام به گرفتن بلیط کردم. و از این حیث باز هم شانس آوردم چون اون زمانی که من داشتم بلیط می گرفتم همه بلیط ها به مقصد سیاتل با پرواز امارات 4300 بود و من تونستم با 3800 بلیط یک طرفه بگیرم برای 21 آگوست.
انتخاب مقصد چیزیه که شاید قبل از سفر و تو طول تمام این مدت که در حال طی کردن پروسه رفتن هستیم ذهنمونو به خوش مشغول می کنه و خیلی سعی می کنیم این قسمت رو با دقت انجام بدیم. من هم مثل بقیه در مورد خیلی از جاها پرس و جو کردم، مطلب خوندم، تحقیق کردم و نهایتا به چندتا گزینه رسیدم. Los Angeles، Bosotn ، Dallas و Seattle. و نهایتا سیاتل رو به چند دلیل انتخاب کردم.
یکی اینکه داییم ونکوور زندگی می کنه و این فرصت رو داریم که با هم رفت و آمد کنیم و واسه من که تازه واردم و کسی رو اینجا نداشتم پوئن خوبی بود که بتونم از کمک هایی که بهم کرد استفاده کنم و دقیقا هم این اتفاق افتاد.
دو اینکه آب و هوا و جغرافیای این منطقه رو دوست دارم و با طبیعت من سازگاره.
سوم اینکه مالیات بر درآمد تو این ایالت صفره و فکر می کنم واسه منی که تازه وارد هستم و شاید اوایل درآمدم سطح بالایی نداره همین خودش کمکیه.
و آخر اینکه از لحاظ سطح علمی و تحصیلات هم این شهر جایگاه خوبی تو شهر های امریکا داره.
فکر می کنم برای کسی که امکان اینو نداره که در بدو ورود خودش بره جاهای مختلف رو ببینه و تجربه کسب کنه همین چند دیلیل عمده کفایت می کنه که مقصدش رو انتخاب کنه. تجربه نشون داده که هر چقدر در یه انتخاب زیاد مته به خشخاش بزاری یا انتخاب هاتو بیشتر کنی، انتخاب برات سخت تر میشه و ممکنه نهایتا انتخاب خوبی هم از آب در نیاد.
به این ترتیب یک ماه آخر حضورم تو ایران رو صرف درست کردن دندون های خراب، انجام کارهای باقی مونده ، ترجمه مدارک مورد نیاز، تهیه وسایل ضروری مثل چمدون، گشتن دنبال خونه تو سیاتل و دید و بازدید و خداحافظی از دوستان و اقوام کردم.
هر روز تو سایت craiglist.com آگهی خونه هارو نگاه می کردم، توضیحات ضمیمه به آگهی هارو که خیلی هم مهمه رو می خوندم و با صابخونه ها مکاتبه می کردم. یه شرح حال از خودم می دادم و می گفتم که تمایل دارم خونشون رو از تاریخ 21 آگوست اجاره کنم. به توصیه داییم قید می کردم که حتما می خوام به صورت ماهیانه خونه رو اجاره کنم تا این فرصت رو داشته باشم که بعد از اینکه کار پیدا کردم یا اگه خونه بهتری پیدا کردم خونم رو عوض کنم. نتیجه این مکاتبات و تحقیقات به کاندید شدن 4 تا خونه انجامید که داییم زحمت کشید یک هفته قبل از رسیدن من از ونکوور به سیاتل رفت و خونه هارو از نزدیک دید و با صابخونه ها صحبت کرد و یکیش رو اجاره کرد.
و خدارو شکر تونست تو همون یه روز همین خونه ای که الان توش هستم رو ببینه و 300 دلار کانادا دیپازیت بده و خونه رو برای من رزرو نگه داره تا خودم بیام.
روزهای آخر محبت دوستان و اطرافیان باعث شده بود که هی به بارم اضافه بشه. من هم یک چمدون بزرگ داشتم، یک چمدون کوچیک و می خواستم یه کوله و یک کیف لپ تاپ رو هم با خودم دستی ببرم تو کابین. واسه همین یه ترازو گذاشته بودم کنار ساک ها هر چی اضافه می کردم وزن می کردم که از حد مجاز بیشتر نشه. خدارو شکر تو فرودگاه هم که وزن کردم ساک هامو، یکیش 22.6 بود یکیش 16 کیلو و اون دو تا دستی هم اصلا کاری نداشتن.
پرواز ساعت 5:05 از مهرآباد به فرودگاه دبی و 9:40 از فرودگاه دبی به فرودگاه sea-tac بود. ساعت 2 فرودگاه بودم. بیشترین استرسم واسه دلارها بود. دلار هارو دو قسمت کردم. یکیش رو گذاشتم تیو کیف دستی لپ تاپم. یکیش هم گذاشتم لای مدارک ترجمه شدم که تو یه دونه از این فولدر پلاستیکی ها بود. و اونم گذاشته بودم تو کوله لپ تاپ. خدا رو شکر نه از من نه از هیچ کس دیگه ای در مورد مقدار پولش سوال نکردن. فقط تو گیت آخر این قلیونی که بر خلاف میل باطنیم یکی از دوستان زور چپون کرده بود تو ساکم وبال شد و دوست سه پایه بعد از چند بار عقب جلو کردن ساک زیر x-ray به یه حالتی که انگار قاتل بروس لی رو پیدا کرده گفت ساکتو وا کن و اونجا نذاشت جام قلیون رو ببرم. منم خوشحال شدم که سبک تر شد بارم. در ضمن عوارض خروج از کشور رو هم که بعضی از دوستان گفته بودن نمی خواد و نمی گیرن اونجا از ما گرفتن و گفتن فقط واسه کسایی که پاسپورت خارجی دارن نمی خواد. عوارض هم که شده 65 تومن اونم دادم و دیگه رفتیم منتظر پرواز.
پرواز راس ساعت انجام شد. خوبی این پرواز اینه که هم تو فرودگاه دبی زیاد معطل نمیشی هم تو پرواز دوم دیگه استاپ نداره البته اگه بتونین 14 ساعت یه جا نشستن رو تحمل کنید. واقعا سخته ولی یه کله میره دیگه. اگه این فیلم هاش نبود ممکن بود دست به خود کشی بزنم.
جالب تر اینه که از ایران می خوای بری آمریکا یه دور کل ایران رو پرواز می کنی میری دبی. بعد دوباره کل ایران رو از دوبی پرواز می کنی بر می گردی میری سمت روسیه. مسخره اس. خود قضیه حماره.
مسیر پرواز هم به صورت یک U برعکسه که از رو کل ایران (کرمان و مشهد ...) می گذره بعد میره بالا تا روسیه بعد میره به سمت غرب از روی قطب شمال می گذره میرسه به کانادا و از روی ونکور دوباره میاد به سمت جنوب تا سیاتل. قطب شمال دقیقا میشه نقطه مرکز این پرواز. غذاهاشم اصلا خوب نبود فقط در حدی که از گشنگی نمیریم ولی مهماندار های پرواز دوم همه آمریکایی و فوق العاده مودب بودن.
بالاخره بعد از 24 ساعت، راس ساعت 13:20 به وقت سیاتل رسیدیم فرودگاه سیاتل-تاکوما. طبق معمول سیتیزن ها و کانادیی ها تو دو تا کانتر جدا و ویزیتور ها تازه واردها تو کاتنرهای مجزا. اونجا فقط حواستون باشه موبایلتون یا دوربینتون رو بیرون نیارین عکس بگیرین چون ممنوعه و گیر میدن. نزدیک 2 ساعت طول کشید که برسم سر صف. آفیسر پاکت زرد رو پاره کرد و گفت همراهم بیا. منو برد به غرب سالن و اونجا یه کانتر مجزا بود که مدارک تازه وارد ها رو چک می کردن. خیلی با حوصله. یه یک ساعتی هم اونجا نشستم. وقتی نوبتم شد آفیسر مدارک رو نگاه کرد بعد همکارش رو صدا کرد به اون هم نشون داد. انگار که چیز عجیبی دیده بود. بعد یکم با هم پچ پچ کردن و گفت این غیر ممکنه. بعد منو بردن به طرف دیگه سالن که بالای درش عکس یه کارت قرمز بود. که اونایی که کارشون یه مشکلی داشت یا بهشون شک می کردن رو می بردن اونجا. گفتم یا حسین اصغری ما از بازی اخراج شدیم. بعد هم دوباره یه ساعت اونجا تو صف نشستم. یه آفیسر خانم مدارکم رو برد تو اتاق بعد از چند دقیقه اومد بیرون گفت بیا. گفتم مشکل جدی داره ویزام؟ گفت نه شما خیلی خوش شانسین. خوش آمدین. یکم توضیحات داد و ویزام رو مهر کرد و گفت می تونی بری.
بعد رفتم از قسمت تحویل ساک، چمدون هامو بگیرم که دیدم همه باراشون رو گرفتن رفتن فقط یکی از چمدون های من اونم کوچیکه اونجاس. بعد یه دختر جوون اومد گفت ساکاتون اوکیه؟ گفتم یکیش نیست. گفت با من بیا. رفتیم یه فرم داد بهم پر کردم. ازم ادرس و شماره تلفن خواست. آدرس رو دادم. گفت باید شماره تلفن هم بدی که فردا زنگ بزنیم باهاتون هماهنگ کنیم که بیاد در خونه. من هم گفتم همین آدرس رو هم خدارو شکر من دارم هنوز نیمدم شماره از کجا بیارم؟ گفت اوکی تو زنگ بزن به من. شماره رو داد و رفتم. توی سالن خروجی ترمینال با داییم قرار داشتم. داییم رو دیدم و سوار ماشین شدیم و از فرودگاه خارج شدیم.
[عکس: 90309451397941663847.jpg]
یه ذره هنگ کرده بودم. باورم نمیشد من تو آمریکام. مستقیم رفتیم خونه و صابخونه هم که یه آقای چینی بود اومد و صحبت کردیم و agreement رو امضا کردیم و 900 دلار بهش دادم. 400 دلار بابت دیپازیت و 500 دلار اجاره یک ماه.
بعد یکم استراحت کردیم و رفتیم فروشگاه wallmart. از اونجا یه بالش و یه ست لحاف و رختخواب کامل گرفتم برای روی تخت که همش شد 24 دلار. خیلی خوب بود. بعد هم یه ذره خرید کردیم و رفتیم sushi bar سر خیابون محلمون.
فردا صبح رفتیم اداره DMV توی red-bell Bellevue و بعدش اداره سوشال سکیوریتی که همون بقل بود. توی dmv ssn رو می خواستن و تو سوشال سکیوریتی هم با اینکه می دونستم نتیجه ای نداره یه نیم ساعتی تو صف نشستم و زنه گفت هیچی ثبت نشده. شما دیروز اومدین لطفا چند روز صبر کنین پست می شه.
بعد رفتیم بانک chase برای حساب باز کردن که اونجا هم دوستمون گفت شما باید دوتا id داشته باشین یکیش همین پاسپورت خیلی خوبه ولی اون یکی باید روش آدرس شما نوشته شده باشه. حتی کارت شناسایی ایرانی هم اگه آدرس روش بود قبول می کرد. من گفتم کارت ملیم هست روش کد پستی هست. گفت نه باید آدرس باشه. اگر حساب باز کنم بعدا دچار مشکل میشین. پس نتیجه گرفتیم همه چیز اینجا با سوشال سکیوریتی نامبر شروع میشه. بعد رفتیم تو مرکز شهر Bellevue که خیلی جای قشنگی هم بود. دنبال یه جا می گشتم که خط و گوشی بگیرم که چشمم خورد به sprint . اصلا نمی دونستم چه مغازه ایه فقط دیدم توش لوازم تلفن و اینا هست. یک دختر جوان دیگه جلو اومد و حال و احوال کرد. بعد آفر هاشو داد :
1 – خط با مکالمه و اینترنت نامحدود و گوشی iphone 5 به قیمت 200 دلار با کاترکت دو ساله ماهی 70 دلار.
2- خط با مکالمه و اینترنت نامحدود و گوشی iphone 4 به قیمت 200 دلار بدون کانترکت (pre-paid) ماهی 70 دلار.
همون روز سایت att یه آفر گذاشته بود قرارداد دوساله با گوشی black berry z-10 به قیمت 0.99 دلار یعنی مفتی.
که من دومی رو انتخاب کردم و همون موقع واسم اکتیو کرد. از همون جا زنگ زدم به همون دختره که چمدون مارو بفرست گفت تا ساعت 6 میاد. تو این فاصله رفتیم رستوران subway عجب ساندویچ هایی هم داره و ناهارو خوردیم و رفتیم خونه.
خوشبختانه جایی که من زندگی می کنم سر خیابونمون یه safeway هست و شما می تونین بیشتر خرید های grocery تون رو تو safeway انجام بدین. فروشگاه فوق العاده خوبیه. هم خیلی سازماندهی شده و مرتبه. هم کارکنان خیلی خوبی داره. حتما از صندوق دار بخواین که یه کارت عضویت کلاب سیف وی بهتون بده. چون تو سیف وی اجناس دو تاقیمت داره یکیش سفیده و یکی هم پایینش به رنگ زرد و یکم ارزون تر نوشته شده که اونایی که عضون با اون قیمت خرید می کنن. یه شماره تلفن هم ازوتن می گیره که کارتتون مرتبط میشه به اون اگه یه زمان کارتتون رو فراموش کردین بیارین شماره تلفنتون رو بگین اون تخفیف هارو واستون اعمال می کنه.
اینجا تو سیاتل تو هر جا که پا بذاری یه Starbox هست شهر های دیگه رو نمی دونم ولی فکر کنم اینجا چون خودش خونه کمپانی استار باکسه اینجوریه. تو استار باکس اینترنت هست شما می تونین لپ تاپ یا موبایل ببرین بزنین به شارژ و از اینترنت استفاده کنین و همزمان از نوشیدنی های خوشمزش هم لذت ببرین.
تو والمارت خرید های کلی ترم می تونین انجام بدین. تنوع جنس هاش زیاده تقریبا مثل شهروند خودمونه همه چی داره. قیمت هاشم پایینتره.
یه فروشگاهی هم هست به اسم goodwill بعضی از دوستان می گن همون تاناکورای خودمونه که به نظر من خیلی فرق داره. این فروشگاه همونطور که از اسمش پیداس در راه خوبی و به خاطر خوبیه.
مردم چیزهایی که بهش احتیاج ندارن یا نمی خوان یا حتی می خرن میارن میدن به goodwill اونا با قیمت خیلی پایین می فروشن. از کتاب و cd و صفحات موسیقی تا لوازم آشپزخانه و اسباب بازی و لوازم خونه و لباس و این ها توش پیدا می شه. هم نو هست هم دست دو. مثلا من خودم از تو قسمت لوازم آشپزخونه یه بشقاب ایکیا و یه قاشق قابلمه تفلن، یه کتری و یه چاقو خریدم که هر کدوم یه دلار بود و کلا شد 5و 6 دلار. همش هم نو بود و تا حالا استفاده نشده بود. باید برین بگردین پیدا کنین. همینارو می خواستم از والمارت بگیرم باید 50، 60 دلار پول می دادم. حالا انتخاب با شماس. یه سری چیزا هست که نیازی نیست حالا حتما شما در واکنتون یا شارژر موبایل، پیچ گوشتی و انبر دست نو داشته باشین بهتون جایزه نمی دن اگه نو باشه می تونین برین از اینجا بگیرین. به نفع خودتونه. تلویزیون هست مثلا 20 دلار. گوشی موتورولا v3 که یه زمان سرو دست می شکوندیم واسش نوشو انداخته بودن تو سبد 6 دلار.
سیستم حمل و نقل عمومی و جا به جایی تو سیاتل معرکه است بر عکس خیلی از جاها که من شنیدم اصلا بدون ماشین اصلا نمیشه تردد کرد سیاتل اصلا اینجوری نیست.
سیستم تردد تو سیاتل و سرویسی که برای تردد و جابه جا شدن تو این شهر می دن شامل : دوچرخه، اتوبوس، تاکسی آبی، مترو، rideshare یا سواری شریکی و خدمات به معلولین و افراد ناتوان میشه.
چیزایی که من می گم شاید تو جاهای دیگه ای که دوستان زندگی می کنن هم همینطور باشه یا بیشتر وبهتر هم باشه. من فقط دارم در مورد سیاتل میگم.
سیستم اتوبوس اینجا خیلی عالیه. متشکل از چندین خط که کل سیاتل رو پوشش می دن. برای افراد ویلچری قشنگ یه آسانسور میزنن میاد بیرون سوار می کنن خود راننده میاد نفر رو قشنگ تو قسمت مخصوص به معلولین مستقر می کنه بعد راه میافته. اگر دوچرخه سوار هستین هر جا که خسته شدین می تونین سوار اتوبوس شین. جلوی اتوبوس یه جایی تعبیه شده که می تونین قبل از سوار شدن دوچرختون رو بزارید اونجا.
[عکس: 87229081631614728027.jpg]

[عکس: 13266173669850900127.jpg]

همه جای شهر خطوط مخصوص دوچرخه هست. حتی زیرگذر مخصوص دوچرخه دارن اینا وسط اتوبان. خیلی حرفه ها. رشته خود من چون عمرانه و درس ترافیک و حمل و نقل ترابری خوندم می دونم چه اهمیتی داره واسم بیشتر جالبه شاید.
تمامی اتوبوس های سیاتل به سیستم اتوماتیک اعلام ایستگاه مجهزن با این حال خود راننده هم ایستگاه های اصلی رو اعلام می کنه. بهتره اگه دوچرخه دارین از در جلو پیاد شین تا زودتر بتونین دوچرختون رو پیاده کنین. یک طناب سفید کنار پنچره اتوبوس هست که بهتره یک بلوک مونده به ایستگاه مورد نظرتون اونو بکشین تا راننده متوجه شه وایسه. اکه اینکارو نکنین ممکنه راننده فکر کنه که کسی پیاده نمیشه و اگه کسی تو ایستگاه منتظر نباشه به مسیرش ادامه بده. در قسمت مخصوص معلولین هم یه دکمه زرد رنگ زیر صندلی هست که اگر شخص اونو فشار بده جلوی راننده یه چراغ قرمز روشن می شه و متوجه میشه که باید وایسه. تمام اتوبوس ها یک bike rack جلوشون دارن که دو تا دوچرخه میشه توش گذاشت. کنار کابین راننده راهنمای مسیر حرکت اتوبوس هست حتما اونو بردارین بخونین.
کرایه اتوبوس هم در سه دسته برای افراد مختلف تقسیم بندی میشه. اون سه دسته میشه :
1- خارج از تایم peak برای کلیه zone ها
2- تو peak برای zone 1
3- تو peak برای zone 2
حالا peak و zoen چیه؟ از دوشنبه تا جمعه که روز های غیر تعطیله از ساعت از 6 تا 9 صبح و 3 تا 6 بعد از ظهر ساعت های peak محسوب میشه.
کل شهر سیاتل zone 1 محسوب میشه و کلیه شهر های خارج از سیاتل به جز شهرهای داخل zone 2 ، king county محسوب میشه. تا زمانی که شروع و پایان سفر شما در این منطقه باشه شما در zone 1 هستین و کرایه زون 1 رو پرداخت می کنین و هر زمانی که از مرز سیاتل عبور کنین کرایه zone 2 رو می دین.
حالا بسته به این که تو کدوم یکی از این دسته ها سفر می کنین کرایه برای افراد مختلف فرق داره. مثلا برای افراد بالغ یعنی بالای 18 سال در ساعت خارج از peak برای کلیه زون ها 2.25 لار، برای زون 1 2.5 دلار و زون 2، 3 دلاره.
برای معلولین تو هر دسته ای کرایه 75 سنته. برای 6 تا 18 سال تو همه دسته ها 1.25 دلاره.
شما می تونین حیوان خونیگتون رو هم سوار اتوبوس کنین و بابتش کرایه ای نمیگیرن ولی اگه سگتون بزرگ باشه باید اندازه خودتون کرایه بدین بابتش.
حالا نحوه پرداخت اینجوریه که یا نقد می دین که یه دستگاه جلوی راننده هست اسکناس رو می ذارین روش خودش می کشه تو و یه جا بقلش که سکه ها رو می ندازین توش و راننده یه دونه برگه مثل بلط بهتون میده. یا از ORCA کارت استفاده می کنید. اینحا بهش میگن ارکا کارت. که یا می تونین از Vending machine بخرین یا از مرکز ترانزیت تو سیاتل، یا از اینترنت یا از کاستومر سرویس فروشگاه ها مثل سیف وی. 5 دلار خود کارته و به فروشنده میگین واستون هر چقد می خواین شارژ کنه. بعد می تونین تو سایت orca.com کارتتون رو با سریال نامبرش رجیستر کنین و اینترنتی بالانس کارتتون رو چک کنین ببینین چه قدر داره. نکته مهم که باید بدونین که وقتی کارت زدین خواستین پیاده شین از راننده بخواین که یه بلیط بهتون بده دیگه تو یه زون که می خواین باز سوار اتوبوس شین نمی خاد کارت بزنین همون بلیط رو نشون می دین و می تونین تا ساعت 6 بعد از ظهر هر چقدر خواستین سوار اتوبوس شین.
حالا اینجا خود انتخاب خط و اینکه چه جوری خط عوض کنید یاد گرفتنش زمان می بره. چون تا دلتون بخواد این جا خط هست. خط ها هم مثل تهران مثلا تجریش-راه آهن نیست. هر کدوم یه شماره داره. که هر شماره خط مسیرش مشخصه از کجاها رد میشه. هر اتوبوسی هم از هر ایستگاهی رد نمیشه. مثلا شما اگه خط 522 رو سوار شین بعد 10 تا ایستگاه بعد بخواین پیاده شین خط 306 رو سوار شین اگه یه ایستگاه اضافه رد کنین پیاده شین شاید دیگه اون اتوبوس 306 از اونجا رد نشه. البته روی تابلوی ایستگاه ها نوشته که چه خط هایی از اون ایستگاه رد میشه. ولی خوب قبل از سوار شدن حتما باید مسیرتون و نحوه خط عوض کردن رو بدونین.
توی سایت king.metro که برین جدول زمانی حرکت و برگشت تمام خط هارو زده. همینطور می تونین از رو گوگل مپ مسیرارو راحت پیدا کنین.
شبا هم از یه ساعتی به بعد واسه امنیت بیشتر می تونین به راننده بگین بین ایستگاه ها نگه داره ولی قبلش باید بهش بگین اگه بتونه این کارو می کنه. یه سری ساعت های کاری هم داره که تو روز های تعطیل و ایناس اونم تجربی یاد می گیرین.
جاهای دیگرو نمی دونم ولی این سیاتل که من اومدم آدم های خیلی خوبی داره، خون گرمن. از خونه که پاتو می ذاری بیرون هر کی از بقلت رد میشه باهات سلام علیک می کنه. یه lake park نزدیک خونه ما هست دیروز من رفتم همینجوری یه دوری بزنم. یه اسکله بود توش قایق بود این ورش از این هواپیماهای دو منظوره آبی-هوایی بود. مردم هم نشسته بودن ماهیگیری می کردن.
[عکس: 63806168980145397090.jpg]
همینجوری که داشتم رد میشدم یه خانمی بود با دو تا بچه نشسته بودن دو تا بچه ها ماهی می گرفتن. خانمه گفت : چه طوری؟ چی کار می کنی؟ گفتم اومدم قدم بزنم. گفت : چرا تنها؟ گفتم من تازه اومدم. گفت : ااا کی ؟ گفتم : 4 روزه. گفت از کجا؟ گفتم : ایران. گفت مرحبا. گفتم مرحبا عربیه من ایرانیم زبونم فارسیه. گفت می دونم ولی همه تو خاورمیانه میدونن مرحبا یعنی چی. آخ شوهر من ترکیه ایه. بعد دیگه کلی گپ زدیم و آخرش هم شماره من رو گرفت و شماره خودش و همسرش رو داد گفت حتما زنگ بزن. تو اینجا هیچ فامیلی نداری. بیا پیش ما. ببینیم همو. و من از داخل ماتو مبهوت و از بیرون با خنده جواب می دادم. که نگاه کن چه قدر اینا معرفت دارن. اصلا می تونست تحویلم نگیره. دلیلی نداشت. ولی سعی کرد منو خوشحال کنه.

همین طور هم خونه ای هام. من 4 تا هم خونه آمریکایی دارم. یه خانم چینی هم هست. با این پسره که اسمش رایان هست و از نوادا اومده کلی حرف می زنیم می خندیم بعد هم میگه ببخیشد ما زیاد اجتماعی نیستیم حالا عادت می کنی. می خواستم بگم ببخشید دیگه مگه باید چی کار کنیم. ما همینم نیستیم. دیروز این زن چینیه سوپ درست کرده بود واسه هممون با ماهی سمون جاتون خالی همشم با استخوناش. بعد من و این رایانه داشتیم هی می خوردیم و ماهی رو فحش می دادیم. زنرو فحش نمی دادیما.
خلاصه اینجا برعکس اون چیزی که شاید خیلی ها فکرش رو بکنن ادم های خوبی داره. هر چقدر بیشتر بری بیرون تو اجتماع بیشتر ادم دوست پیدا می کنه و موقعیت های جدیدی بدست میاره. پس اگه الان بیکارین بیشتر تو خونه این یا اگه این جوری شدین بعد از اومدن دپرس نشین فقط کافیه یه کار پیدا کنین اینقدر بهتون خوش می گذره از تو جامعه بودن لذت می برین که نگو. دوستایی که اینو تجربه کردن حرف منو تصدیق می کنن. بر عکس ایران که بیرون رفتن، سر کار رفتن، خرید رفتن توام بود با چک و چونه زدن تو خیابون با اینو اون گلاویز شدن پشت فرمون استرس کشیدن و سر کار لذت نبردن و وقت شماری کردن واسه خونه رفتن. اینجا حداقلش از این چیزا خبری نیست.

9 سپتامبر 2013 - Chapter 2
what's going on?

...
کیس نامبر: **2013AS0083 / مصاحبه : ابوظبی، 17 جون 2013 / کلیرنس / تاریخ کلیر: 4 روز بعد 20 جون / مقصد : سیاتل

سفرنامه 1[b]

سفرنامه آمریکا
تشکر کنندگان: mani.iht ، User ، Lemony ، afs ، farshadsh ، Nasimmmm ، amiz.abdollah ، usa lover ، hana_fd ، ابی هانی ، گل نهال ، storagemeter ، Elahe. ، godot ، Danoosh ، میخک سفید ، jjbahale ، A.R.R ، shadi79 ، gbtm ، pm.motamedi ، farnosh*m ، frpa1234 ، joody ، mehdi110 ، byousefi_p ، AFSHIN-PIC ، tajhizgaran ، amin arefi ، Chosey ، m@ry@m75 ، saba.m ، امیر مهاجر ، lilistar ، soli asali ، roeentan ، el333 ، houmanmir ، parsush ، rs232 ، مهتاب - 2251 ، afshin4749 ، farzad47 ، sce ، AsemanAbee ، philter ، AOC Kermani ، mama2030 ، nora ، sh-p ، mrbonbon ، Saeedv13 ، dana ، mhb161 ، apoornaki ، Hedieh20 ، farbar ، soruosh ، خانه ، aydinaghajani ، sepideh IR ، bayat_r ، rira1982 ، zohre02 ، aghaghia ، mgolchin13 ، noura ، nnhh ، mdna ، itsmasoud ، nika ، morvarid1364 ، philadelphia ، nasim ، ghafari88 ، ali1982 ، مرآت74 ، kouroshd ، sadeghi897 ، hosseinshokri ، hamid.eng ، behnoush b ، Soap McTavish ، alvan ، Szsanazsz ، nooshshahnar ، e76779 ، zohreh36 ، romance33 ، mehdieb ، mehrdad pharm ، ARSHIYA USA ، mahsa3017 ، 2600kasra ، Sonaen60 ، iris ، ali1220 ، daria ، miladtorfi ، mahdibashoma ، kasrafo ، Hamid_110 ، j-e ، ROYAAA ، artam2 ، ALNB ، morteza.hosseini ، نوروز ، lilac ، Petit Beurre ، mohammadg846 ، valencia ، f_90 ، karma110 ، amohammadiazar ، alirz ، آلیس-1980 ، azar1348 ، mahdi/sh ، hamid32 ، y.n ، maria2000 ، قصه گو ، zanganeh ، wushu kung fu ، Arashiv ، moqadam ، saeid-ss ، niloo-kh ، M.Ho ، Rock ، pari pariaaa ، barsa ، alirezanz ، nasam ، behfaza ، mrlzdh ، mehrd@d ، khder ، frr ، kourosh han ، rtt ، shabghazal ، zepehr ، mohamad92 ، MJAVADIAN ، مریم فتوحی ، motinus ، fa15 ، ariyo 2014 ، adonis2006 ، dv2016 ، Mirhosseini ، pr.kia ، vahidbaq ، atlantis770 ، abbas41 ، behjat ، nora-nora ، dd7472003 ، we are one ، Sam2014 ، hamedrouhi ، reza.aa ، mpas89 ، r.bazargan ، barfi1 ، saboteur ، miyu ، lotfe.kh ، humsun ، sheghi ، golia ، kamali2025 ، algh90 ، admiral.arash ، aazitaa ، Ashkan3832 ، farrokh33 ، im52
سلام دوستاي عزيزم
من و دخترم ياسمين روز ١٣آگوست از فرودگاه امام با هواپيمايي امارات پرواز داشتيم . پرواز خوبي بود و ساعت ١ شب رسيديم دبي و چون پرواز بعدي ٩ صبح بود بعد از حدود ٢ ساعت معطلي رفتيم هتلي كه فرودگاه واسمون در نظر گرفته بود( بچه ها حتما اگه فاصله پروازهاتون از ٨ ساعت بيشتره تقاضاي هتل كنين از آژانس)
به هر حال ... ساعت ٩ صبح ١٤ آگوست با بويينگ ٧٧٧ به سمت سياتل پرواز كرديم ... پروازمون اكونومي بود و بازم يه توصيه و اون اينه كه لطفا واسه اين پرواز طولاني با بيزينس بياين چون واقعا خسته كننده ست ... كنار من و دخترم يه خانم هندي نشسته بود كه همش كركره ي پنجره رو ميداد پايين و باعث ميشد نتونيم زياد بيرون رو ببينيم...
بعد از ١٤ ساعت رسيديم فرودگاه تاكوما . يه ٢ ساعتي هم اونجا معطل شديم واسه كاراي مهاجرت و تو نوبت بوديم . به هر حال وقتي كارامون تموم شد رفتيم بارهامون رو تحويل گرفتيم كه واسه خودشون همچنان روي ريل بودن و تحويل گرفتن اونها خودش يه داستاني داشت ... ازمون توي فرودگاه راجع به پولي كه آورديم پرسيدن ما هم مبلغ رو گفتيم اما چون قايم كرده بوديم تو ساك ها نشد بهشون نشون بدم و اون ها هم پذيرفتن ... توي فرودگاه محمد آقا همسر مهتاب جان منتظر ما بودن و ما رو حسابي شرمنده كردن ...
واسمون براي رنت كردن يه آپارتمان صحبت كرده بودن كه صاحبخونه قبول نكردن و ما رفتيم هتلي كه مهتاب جان معرفي كردن
٢ شب هتل بوديم و توي اين مدت پسرم از ارمنستان اومد و رفتيم حساب بانكي باز كرديم و واسه سوشال رفتيم . روز ١٦ آگوست هم آپارتمان رو تحويل گرفتيم . با گواهينامه ي بين المللي و پاسپورتم بعد از صرف ٧ ساعت چونه زدن تونستيم يه نيسان آلتيماي مدل ٢٠٠٧ رو به ٧٨٥٠ دلار بخريم ...كه باز ماشين خريدنمون داستاني داشت ....اينجا توي حومه ي شهر كه ما هستيم ( ميل كريك ) اگه ماشين نباشه اصلا كارها پيش نميره و فقط بايد كرايه تاكسي بدي كه اونم خيلي زياد در مياد....
تا الان فقط سوشال پسر و دخترم اومده و نميدونم چرا مال من اين همه طول كشيده ! گويا اون هم واسه من بيچاره توي مرحله ي كليرنسه !؛)
واسه كار هم چند جا اپلاي دادم تا ببينم چي ميشه كه بعيد ميدونم بدون سوشال نامبر بهم كار بدن ...
بچه ها بازم واستون از اينجا كه ما هستيم و قيمت هاش و اتفاقايي كه واسمون توي اين مدت افتاد مطلب مينويسمSmile
ضمنا ببخشيد كه نگارشم زياد خوب نيست؛)
فعلا...
$$Case num : 50
Interview date :14march2013
3people are cleared and 1 person is pending
Live in seattle
سلام دوستان
من بازم بايد معذرت خواهي كنم كه نگارشم خوب نيست ☺توي مدرسه هم هميشه مادرم بهم انشاء ميگفت ? به هر حال اين بار ميخوام راجع به اجاره كردن خونه و مسائلي كه داشتيم بنويسم ...
ايران كه بوديم همسرم mrr با همسر مهتاب جون هماهنگ كرده بودن و ايشون زحمت پيدا كردن خونه رو كشيدن ... خونه يه آپارتمان دو خوابه واقع در حومه ي سياتل بود در ميل كريك..
خونه هاي اينجا زياد چنگي به دل نمي زنن يعني بيرونشون واقعا زيباست اما داخل... چي بگم ، خودتون ميبينين(البته منظورم خونه هايي هستن كه با بودجه ي اكثر ما منطبقن)
ما به همون خونه ي ٢ خوابه ٩٣ متري هم قانع بوديم كه به مبلغ ١٦٧٠ دلار رنت كنيم ،اما صاحب ملك بازي در مياورد .. ميگفت بايد فيش حقوقي باشه و ٣٣٠٠ دلار دپازيت بدين و از اين صحبتا...
شوهرم واسشون فيش حقوقيش رو دو بار ايميل كرد تا نهايتا بعد از اين كه كلي صحبت كرديم و چك و چونه ، قبول كردن خونه رو در ازاي ٣٣٠٠ دلار دپازيت به ما بدن!
امكانات خونه آشپزخونه فول و لاندري ، و همينطور مجتمع امكاناتي مثل جيم و استخر و سينما و سالن بيليارد و سالن بزرگي واسه برگزاري جشن و مهموني داره...
آب به صورت يوتيليتي حساب ميشه حدودا ٨٠ دلار در ماه بايد مبلغ يوتيليتي رو بپردازيم و برق و گاز هم جداگانه توسط خودمون خريداري شد
يه سري چيزا هست كه واقعا لازمه و بازم تاكيد ميكنم لازمه بدونين بچه ها، يكيش اينه كه اجاره ها اينجا خيلي بالاست و راحت هم خونه رو اجاره نميدن . من واقعا نميدونم اگه صحبتاي مهتاب جان و فيش حقوقي بالاي همسرم نبود واقعا بايد چه مي كرديم اينجا ! دوما اينه كه خريد ماشين اينجا ضروريه و كرايه تاكسي فوق بالاست و تقريبا اين جا توي حومه ي سياتل دسترسي به وسايل حمل و نقل شهري خيلي سخته.پس بچه ها حتما گواهينامه ي بين المللي بگيرين اگه ميخواين بياين اين ايالت چون من با همون و پاسپورتم ماشين خريدم چون هنوز سوشال نداشتم...
قيمت خوردني عين ايرانه بجز مثلا شير كه حدود ٢ تا ٣،٥ دلاره و خوردني ها تكس ندارن خوشبختانه . اما تا دلتون بخواد تكس وسايل ديگه جز خوردني اعصاب خورد كنه...
يه سري چيزاي خوب هم هست توي خريد مواد غذايي ، مثلا رفتيم يه بسته مرغ گرفتيم ٢ دلار و دو بسته ي ديگه هم رايگان گذاشتن توي سبد خريدمون...
راجع به فروشگاه والمارت بچه ها زياد مطلب نوشته بودن و من فقط بگم كه حتي اجناس ارزونش هم كيفيتشون از چيزايي كه توي ايران بعضي از ما داشتيم خيلي بهترن . مثلا من اتو خريدم ٩ دلار واقعا از اتوي تفالي كه توي ايران داشتم بهتر بود...
ضمنا بچه ها سيني و قوري اينجا نيست و من كم ديدم اگه ميخوايد از ايران بخرين و بيارين ..
از اين كه مطالب من رو خوندين و وقت گذاشتين ممنونم دوستان
تا بعد ...
$$Case num : 50
Interview date :14march2013
3people are cleared and 1 person is pending
Live in seattle
(2013-08-29 ساعت 01:42)soli asali نوشته:  
(2013-08-28 ساعت 02:53)joody نوشته:  سلام دوستاي عزيزم
من و دخترم ياسمين روز ١٣آگوست از فرودگاه امام با هواپيمايي امارات پرواز داشتيم . پرواز خوبي بود و ساعت ١ شب رسيديم دبي و چون پرواز بعدي ٩ صبح بود بعد از حدود ٢ ساعت معطلي رفتيم هتلي كه فرودگاه واسمون در نظر گرفته بود( بچه ها حتما اگه فاصله پروازهاتون از ٨ ساعت بيشتره تقاضاي هتل كنين از آژانس)
به هر حال ... ساعت ٩ صبح ١٤ آگوست با بويينگ ٧٧٧ به سمت سياتل پرواز كرديم ... پروازمون اكونومي بود و بازم يه توصيه و اون اينه كه لطفا واسه اين پرواز طولاني با بيزينس بياين چون واقعا خسته كننده ست ... كنار من و دخترم يه خانم هندي نشسته بود كه همش كركره ي پنجره رو ميداد پايين و باعث ميشد نتونيم زياد بيرون رو ببينيم...
بعد از ١٤ ساعت رسيديم فرودگاه تاكوما . يه ٢ ساعتي هم اونجا معطل شديم واسه كاراي مهاجرت و تو نوبت بوديم . به هر حال وقتي كارامون تموم شد رفتيم بارهامون رو تحويل گرفتيم كه واسه خودشون همچنان روي ريل بودن و تحويل گرفتن اونها خودش يه داستاني داشت ... ازمون توي فرودگاه راجع به پولي كه آورديم پرسيدن ما هم مبلغ رو گفتيم اما چون قايم كرده بوديم تو ساك ها نشد بهشون نشون بدم و اون ها هم پذيرفتن ... توي فرودگاه محمد آقا همسر مهتاب جان منتظر ما بودن و ما رو حسابي شرمنده كردن ...
واسمون براي رنت كردن يه آپارتمان صحبت كرده بودن كه صاحبخونه قبول نكردن و ما رفتيم هتلي كه مهتاب جان معرفي كردن
٢ شب هتل بوديم و توي اين مدت پسرم از ارمنستان اومد و رفتيم حساب بانكي باز كرديم و واسه سوشال رفتيم . روز ١٦ آگوست هم آپارتمان رو تحويل گرفتيم . با گواهينامه ي بين المللي و پاسپورتم بعد از صرف ٧ ساعت چونه زدن تونستيم يه نيسان آلتيماي مدل ٢٠٠٧ رو به ٧٨٥٠ دلار بخريم ...كه باز ماشين خريدنمون داستاني داشت ....اينجا توي حومه ي شهر كه ما هستيم ( ميل كريك ) اگه ماشين نباشه اصلا كارها پيش نميره و فقط بايد كرايه تاكسي بدي كه اونم خيلي زياد در مياد....
تا الان فقط سوشال پسر و دخترم اومده و نميدونم چرا مال من اين همه طول كشيده ! گويا اون هم واسه من بيچاره توي مرحله ي كليرنسه !؛)
واسه كار هم چند جا اپلاي دادم تا ببينم چي ميشه كه بعيد ميدونم بدون سوشال نامبر بهم كار بدن ...
بچه ها بازم واستون از اينجا كه ما هستيم و قيمت هاش و اتفاقايي كه واسمون توي اين مدت افتاد مطلب مينويسمSmile
ضمنا ببخشيد كه نگارشم زياد خوب نيست؛)
فعلا...

دوست عزیز میشه این داستان هاشو وقت کردی برای ما تعریف کنی. چون فکر کنم فقط این داستان هایی که شما از کنارش با گفتن همین جمله گذشتی واسه ما ها مهمه. ممنون میشم کامل کنی Smile مر30

راجع به تحويل گرفتن بارها چون من و دخترم بالا بوديم واسه كاراي مهاجرت ، همينطور بارهامون روي ريل ميچرخيدن و كار ما طول كشيده بود ! نهايتا يكي از پرسنل فرودگاه اومد بالا و پرسيد ساكهاي بزرگ مال كيه و با دست به پايين اشاره كرد . منم گفتم مال ماست و اون گفت باشه و رفت پايين . بعد بارها رو از روي ريل گذاشتن كنار و ما با كمك خدمه تحويل گرفتيمSmile اين داستان بارها بود دوست عزيز
$$Case num : 50
Interview date :14march2013
3people are cleared and 1 person is pending
Live in seattle
سلام دوستان
راجع به ثبت نام مدرسه ي بچه ها ميخوام بنويسم . راستش اينجا توي ميل كريك نزديك مجتمع مسكوني ما يه مجتمع آموزشي بزرگ داره ميدل و هاي اسكول . يه پرايمري اسكول يا همون دبستان خودمون هم هست كه همشون دولتي هستن و امتيازشون ٨ از ١٠ .
وقتي من و بچه ها وارد هاي اسكول شديم از بزرگي اونجا تعجب كرديم ... راستش از خيلي از دانشگاههاي معتبر ايران بزرگتر و مجهزتر بود ... توي محوطه تقريبا تمام امكانات ورزشي رو از زمين فوتبال و تنيس گرفته تا سالن هاي بسكتبال ... داشت .
اينجا بر خلاف ايالتهاي ديگه لازم نيست براي ثبت نام بچه ها به اموزش پرورش مراجعه كني ، بلكه با مراجعه به همون مركز مورد نظر ثبت نام ميكنن و هيچ هزينه اي نداره ثبت نامش...
به هر حال ما وارد دفتر مدرسه شديم و انصافا گرم و صميمي با بچه ها و من برخورد شد و خيلي مهربون و صميمي با بچه ها صحبت كردن Smile پسرم كه زبانش فوق العاده ست و باعث تعجب پرسنل شد اما دخترم هم كه زبانش خوب نيست و داره ميره كلاس ٩ ، باز هم بهش گفتن كه مشكلي نيست و باهات بيشتر كار ميشه .
تنها چيزي كه از ما خواستند كارت واكسيناسيون ترجمه شده ي بچه ها ( هموني كه از ايروان توسط دكتر انوش امضا و تاييد شد ) و پاسپورت ها و مدارك تحصيلي ترجمه شده شون بود . و واسه ي بچه ها وقت تست گذاشتن واسه ٣ سپتامبر . و تستش هم فقط شامل زبان انگليسي هست . مدارس توي اين ايالت روز ٤ سپتامبر آغاز ميشه و واسه ٣ سپتامبر هم من و بچه ها رو واسه جشن آغاز سال تحصيلي دعوت كردن ..
دوستان اگه سوالي راجع به مدارس دارين من در خدمتم كه اگه بتونم كمكتون كنم
فعلا...
$$Case num : 50
Interview date :14march2013
3people are cleared and 1 person is pending
Live in seattle
دیروز تصمیم گرفتم که امروز(پنجشنبه) صبح اول وقت برم برای امتحان گواهینامه. شب رفتم سایت DMV به این آدرس:http://apps.dmv.ca.gov/pubs/foreign_hdbk/dl600F.pdf
و اونجا کتابچه PDF فارسی رانندگی رو دانلود کردم و تا ساعت یک ونیم صبح یکبار مرورش کردم. ساعت کارشون هر روز از 8 صبحه تا 5 عصر به غیر ازچهارشنبه که از ساعت 9 شروع میکنن. من دفتر Laguna Hills رو انتخاب کردم چون قبلا هم یکبار رفته بودم و آدرسش رو بلد بودم ضمنا نزدیک ترین به ما هم بود.ساعت 7وبیست دقیقه بیدارشدم و راس ساعت 8 اونجا بودم. فکر کردم نباید زیاد شلوغ باشه ولی چه اشتباهی کرده بودمSad یک صف حدودا 60 یا هفتاد نفره جلوم بود! ضمنا اونجا هم اول کار کسانی رو که اینترنتی وقت گرفته بودن انجام میدادن و وقتی دیگه کسی نبود از بی نوبت ها میگرفتن.اولِ کار صف کمی سریع پیش رفت ولی از ساعت 8ونیم یکهو وقت گرفته ها تعدادشون زیاد شد و خلاصه ساعت 9 وپنجاه دقیقه تازه رسیدم دم باجه نوبت دهی! میگن زرنگی جوونمرگی میاره همینه ها.... بگذریم... مسئول نوبت دهی یک آقایی بود که به نظر هندی تبار می اومد.گرین کارت و فرم پرشده رو گرفت و یک شماره داد گفت بشین تا صدات کنن. یک ساعت و خرده ای هم کشید تا شماره من رو صدا کردن.رفتم باجه هفت و دیدم دوباره همون آقاهه هست. دوباره گرین کارت رو گرفت و اطلاعات رو وارد کامپیوتر کرد و پرسید گواهینامه داری منم ترجمه گواهینامه رو در آوردم بدم گفت اصلش رو میخوام نه ترجمه. اصلش رو هم دادم نگاه کرد با لحجه گفت گواهینامه رانندگی... تعجب کردم که چطوری میتونه فارسی رو بخونه! وازش پرسیدم که گفت پاکستانی الاصله. بعد گفت 32$ بده که پول نقد همراهم نبود وگفت که کردیت کارت هم قبول نمیکنیم، ولی کارت دبیت رو قبول میکنن. خوشبختانه نداشتن کردیت یک جا به درد خورد.از اونجا رفتم عکسم رو گرفتن و سوالات امتحانی رو دادن که 36 تا سوال بود. چون سردرد خیلی ناجوری داشتم یک کمی طول کشید و بعد جواب رو انداختم توی سبدی که مخصوص این کاره.نمی دونم این همون عکسیه که روی گواهینامه چاپ میشه یا دوباره هم عکس می گیرن.بعد از نیم ساعت معطلی صدام کرد و گفت تبریک می گم قبولی و سه تا غلط داشتی و به تنهایی می تونی رانندگی کنی. برای امتحان شهری گفت باید آنلاین وقت بگیری. اومدم خونه نهار خوردم و آنلاین شدم که وقت بگیرم چند بار مشخصات رو زدم و هر بار میگفت مشخصات شما با هم نمیخونه! خلاصه به شماره .....800-1 زنگیدم تا با یک بنی بشری صحبت کنم که از قضا از این مکانیزه ها بود که speech recognition داره و از شما میخواد که کارِتون رو به انگلیسی یا اسپانیش که همون اول انتخاب کردید بگیدTongue. خلاصه با هر مصیبتی بود به این ماشینه فهموندم که قضیه چیه اونم من رو به اپراتور وصل کرد.... چه موفقیتی !!!بالاخره موفق شدم با یک آدم واقعی صحبت کنم، ولی اونم مثل همون آدم ماشینی ها بعد از گرفتن مشخصات پرسید شما توی سن پائولو (یا یه همچی چیزی) زندگی میکنید ؟ گفتم خیر دوباره گفت توی فلانک و بیسارک چی؟ گفتم خیر. نهایتا گفت باید پاشی بری DMV این قضیه رو حل کنی!Sadمنم با سردرد و خستگی که حالا حالگیری هم بهش اضافه شده بود میخواستم خداحافظی کنم سریع برم قبل از اتمام وقت اداری برسم اونجا....که طرف گفت بگذار یک بار دیگه چک کنم و این بار آخری اسم من در اومد!Big GrinBig GrinBig Grin داستان این بود که یکی درست با اسم و فامیلی من و شاید حتی تاریخ تولد خیلی نزدیک به من اونجا پرونده داشته. نهایتا تونستم یک وقت بگیرم و طرف گفت تو DMV هم رفتی این داستان رو بگو که بعدا دچار مشکل نشی.
این هم ماجرای امروز. ببخشید اگر یک کمی بی سرو ته وشکسته بسته نوشتم این سردرده از صبح کلافه ام کرده.
(2013AS000053xx) چهار نفر - ابوظبی - هفته2 آپریل Big Grinیکضرب - مقصد: ایرواین، کالیفرنیا
دوستان عزیز
ما الان یک ماه از ورودمون میگذره و دیگه وقتشه یه سفرنامه خیلی کوتاه بنویسم(چون نکات مهم و دوستان گفته اند).
ما با پرواز امارات اومدیم که خوب زیاد هم بد نبود و از صدای گریه بچه خدا رو شکر خبری نبود، ما ۲ تا صندلی کنار پنجره بودیم که کمی سخت بود چون برای بلند شدن باید کسی رو که کنارمون نشسته بد رو بلند میکردیم و چون پرواز طولانیه باید چند بار پاشید و راه برید برای همین برگشت رو ردیف وسط که ۴ تایی هست گرفتیم که نه ما مزاحم کسی بشیم و نه کسی مزاحم ما .
خلاصه بعد از ۲۱ ساعت تو راه بودن رسیدیم به سانفرانسیسکو و دایی من که اونجا زندگی میکنه اومد دنبالمون توی فرودگاه رفتیم قسمت new immigrant و مدارکمونو تحویل آفیسر دادیم ، آفیسر آدرسمونو گفت و پرسید آیا عوض شده یا نه؟ ما هم گفتیم که بله عوض شده و آدرش جدیدو دادیم، دیگه سوالی از ما نکرد فقط گفت کرین کارتتون بین ۲ تا ۶ ماه دیگه میرسه دستتون و شما میتونید با همین ویزاتون برید ایران و دوباره برگردید. موقع بیرون رفتن و بعد از گرفتن چمدون ها هم یکی ازمون فرمی رو که توی هواپیما پر کرده بودیم ازمون گرفت و پرسید چقدر پول دارید ما هم گفتیم و گفت میدونید که مهم نیست چقدر پول بیارید فقط باید اعلام کنید، بعد پرسید میوه تازه دارید ما هم گفتیم نه ، بعد گفت پسته چی؟ گفتیم بله و اون هم بهمون خندید و گفت خوش اومدید.
ما در این مدت خونه داییم بودیم و کار خاصی نکردیم و کلی هم بیکار بودیم، بعد از ۳ هفته که ssnما نیومد رفتیم اداره سوشال کلی شلوغ بود نوبتمون که شد تو کامپیوترشو چک کرد و گفت چون تا امروز برای ssn شما اقدام نشده و بیشتر از ۳ هفته از ورودتون میگذره باید خودتون فرم پر کنید و با شناسنامتون بیایید اینجا، ۲ روز بعد با مدارک دوباره رفتیم و شانس آوردیم که کپی ترجمه شناسنامه ها رو هم برده بودیم چون اگه نبود باید یه روز میرفتیم تا مترجم اونجا باشه، خلاصه گفت حدود ۳ هفته دیگر ssn شما میاید.
ما با شماره پیگیری که بعد از پرداخت ۱۶۵$ گرین کارت بهمون داده بودند هر روز توی سایت uscis چک میکردیم و بعد از ۳ هفته از ورودمون گرین کارتامون به فاصله ۲ روز تحویل پست شد و یه شماره پیگیری دادند تا از سایت پست پیگیری کنیم توی سایت پست نوشته که باید ۵ روز پیش به دستمون میرسید ولی تا امروز هی از این شهر میره به یه شهر دیگه و هنوز به شهر ما نیومده معلوم نیست دارن چی کار میکنن، راستی ما ۴ روز دیگه برمیگردیم ایران و ۶ ماه دیگه دوباره میایم آمریکا که گرفتن گواهینامه ها و پاس سفید هم میمونه واسه اون موقع.
ما بدون ssn فقط تونستیم حساب بانکی باز کنیم اونم چون آشنا داشتیم تو بانک ولی برای گواهینامه یا ID گفتن فقط به کسانی داده میشود که از نظر قانونی امکان گرفتن ssn رو ندارن مثل توریست ها .
امیدوارم که سفرنامم کمکی به بعضی از دوستان باشه
2013as74##/ افراد كيس: ٢ نفر/ ارسال فرمها: با ايميل/ كارنت: ماه می/ مصاحبه: ابوظبي هفته آخر مي/ ویزا: یکضرب / مقصد: سانفرانسيسكو
سلام دوستان
ما با پرواز ترکیش رفتیم لس آنجلس.پرواز خوبی بود ولی غذاهاش خیلی چربه.
تو فرودگاه امام،اصلا نپرسیدن کجا می رید و چیزی در مورد پول همراهمون نپرسیدن و خیلی راحت رد شدیم.تو فرودگاه استانبول هم پاکت زرد هامون رو نگاه کردند و از اونجا هم راحت رد شدیم.
وقتی رسیدیم فرودگاه LAX،رفتیم تو صف و یک خانم چینی پاکت زردهامون رو گرفت و از ما عکس گرفت و ما چون می خواستیم آدرس رو عوض کنیم ،خودمون از تهران برای اینکه خیالمون راحت باشه ،با ماژیک قرمز روی آدرس قبلی ای که روی اون برگه A4 که روی پاکت زرد ها بود،خط زدیم و با خودکار آبی کنارش فلش زدیم و آدرس جدید رو نوشتیم و به اون خانم هم گفتیم.بعد رفتیم انتهای سالن و یه خانم دیگه ازمون اثر انگشت گرفت و گفت بنشینید تا صداتون کنم.
حدود 20 دقیقه نشستیم و در این حین یک آقایی اومد پرسید شما با ترکیش ایر لاینز آمدید و پدرم رو راهنمایی کرد که چمدان ها رو بیاره.بعد از این مرحله گفتند کار شما تمام شده،خداحافظ.
من می دونستم باید مراحل دیگه ای هم طی بشه و تعجب کردم ولی با این حال رفتیم تو صف خروج.وقتی صف جلوتر رفت و نوبت ما شد افسر اون برگه آبی که تو هواپیما پر کردیم رو خواست و پرسید چقدر پول آوردین و وقتی گفتیم بیشتر از 10000 تا گفت برید اون سمت و اونجا پدرم یه فرم دیگه پر کرد و بعد از این مرحله گفتند برید اون یکی باجه و اونجا چمدان ها رو گذاشتیم که از X-Ray رد بشه و پرسید meat و chicken همراهتون نیست و ما گفتیم نه و به حرفمون اعتماد کرد و اصلا چمدان ها را باز نکردند.
فردای آن روز رفتیم bank of america و حساب checking و saving باز کردیم و از شانس کارمند بانک ایرانی بود و کلی ازش سوال پرسیدیم.یه کارت موقت داد و کارت های اصلی یک هفته بعد به آدرسمون پست شد.
10 روز بعد از ورودمون رفتیم social security administration ،و به ما گفتند قبلا برای شما صادر شده و الان دست پست هست و تا چند روز دیگه بهتون می رسه.و یه برگه بهمون دادند که توش شمارمون نوشته شده بود.سوشیال سکوریتی کارت مامانم 14 روزه آمد و کارت من وپدرم 16 روزه آمد.
دوباره به بانک مراجعه کردیم و شماره سوشیالمون رو دادیم و حساب هامون رو update کردوحساب secured credit هم باز کردیم.
اگر به صورت online وارد حساب bank of america تون بشید،یه گزینه زیر هر کدام از حساب هاتون هست ،به نام go paperless ،که من این گزینه رو انتخاب کردم.یعنی به آدرس پستی شما چیزی پست نشه و همه چیز رو به صورت online به شما نشون بده.که البته وقتی شما این گزینه رو انتخاب می کنید می گه تا 2 ماه طول می کشه که دیگه به شما چیزی پست نشه.
ما برای reentry permit هم اقدام کردیم.بالای تمام برگه های فرم با خودکار نوشتیم Expedite که شاید زودتر بهمون وقت بدهند.
حدود 20 روز بعد از پست مدارک ،بهمون وقت مصاحبه دادند و 20 روز بعد از تاریخ مصاحبه هم پاس های سفیدمون بهمون رسید.یعنی به طور کلی از روز پست کردن مدارک تا روزی که پاس سفیدهامون رو گرفتیم شد 40 روز.(البته سفید نیست،آبی هست)
گرین کارت مادرم 33 روزه آمد و کارت من و پدرم 38 روزه آمد.
اداره dmv هم رفتیم،مادر و پدرم امتحان Writing test رو فارسی دادند و شبیه نمونه سوال هایی بود که دوستان در سایت گذاشتند.همونجا ازتون عکس می گیرند و برای معاینه ی چشم هم خیلی راحت فقط از روی تابلو چند تا سوال پرسید.مامان من شماره چشمش هرکدام 1 نزدیک بینه ولی چیزی نگفتند.
32$ هم هزینه ی هر نفره که با کارت debit پرداخت کردیم.
گفتند برای Driving Test باید به این شماره تلفن زنگ بزنید و وقت بگیرید یا online وقت بگیرید ولی یکی از باجه ها بالاش تابلو زده بود
Driving test appointment که ما رفتیم اونجا و برامون وقت گرفت و پرینت کرد،اولین وقتی که available بود،12 روز بعد بود.
و 2 تا دفترچه داد که دفترچه های خوبی بودند در مورد قوانین و چیز هایی که examiner می پرسه.
روز امتحان examiner یکیمون رو قبول کرد و یکی دیگمون رو قبول نکرد و گفت که سرعتت زیاد بود و به عابر پیاده (pedestrian)توجه نکردی و تو stop sign ها توقف کامل نکردی.و باید دوباره وقت می گرفتیم ،که اولین وقت بعدی برای 17 روز بعد بود که ما دیگه برمی گشتیم ایران و نمی تونستیم امتحان بدیم.
برای همین رفتیم online از یه office دیگه که زودتر وقت داشت برای 1 هفته بعد وقت گرفتیم.
من هم درخواست برای Id card دادم که$27 شد ولی تا 33 روز بعد بهم پست نشد و دیگه برگشتم ایران و متاسفانه این یکی خیلی طول کشید.
روز برگشت هم خیلی خوب گذشت فقط حواسمون نبود و چند تا کرم رو تو چمدان هایی که تو هواپیما می بریم گذاشته بودیم وچون این کرم ها رو تازه خریده بودیم ،دلمون نیومد اونجا بگذاریمش و همه کرم ها رو ریختیم تو یه چمدون و رفتیم تحویل بار دادیم.
در مورد وزن چمدان ها:
هر نفر اجازه داره 2 تا چمدون 23 کیلویی بده به بار.یعنی جمعا نفری 46 کیلو .ولی از یکی از دوستان شنیده بودیم که هر چمدون ماکزیمم می تونه 23 کیلو باشه و نمی شه مثلا یکی 30 باشه و دیگری 16 کیلو و این جوری جریمه می کنند.
ما که 3 نفر بودیم ،یعنی اجازه داشتیم 6 تا چمدون 23 کیلویی بدیم به بار.ولی ما 4 تا چمدون دادیم که 2 تاش 25.5 کیلو بود و 2 تاش 18 کیلو و ایراد نگرفتند.احتمالا چون تعدادش کمتر از میزان مجاز بوده ایراد نگرفتند.
وقتی در قسمت check in ،چمدان هایتان را می گذارید که تحویل بار دهید،اگر دقت کنید می بینید که همونجا وزنش رو نوشته.تو فرودگاه تهران روی خود میز یه صفحه ی کوچک هست که وزن رو نوشته و تو فرودگاه لس آنجلس کنار میز وزن رو می نویسه.
یعنی در واقع اون جایی که چمدان ها را می گذارید،خودش وزنه هست.
و چمدون هایی رو که داخل هواپیما می بریم رو کسی وزن نکرد.
و به طور کلی سفر خوبی بود و آمریکایی ها خیلی خوش اخلاق هستند.
برای شما دوستان عزیز هم آرزوی موفقیت می کنم.
تشکر کنندگان: Sepasttian ، aghaghia ، afs ، jjbahale ، گل نهال ، storagemeter ، usa lover ، kasrafo ، Soap McTavish ، proje ، sh-p ، پدی ، noura ، farshad_m ، gbtm ، romance33 ، Tomas ، noobnoobi ، daad ، so_ar ، shadab ، shadi79 ، AsemanAbee ، dove ، sce ، mama2030 ، amin arefi ، yalda91 ، mgolchin13 ، لاتاری ، Ali.US ، nnhh ، manila ، mdna ، soli asali ، farshadsh ، hana_fd ، rezad ، byousefi_p ، tajhizgaran ، میخک سفید ، Danoosh ، amiz.abdollah ، philter ، Saeedv13 ، ramin_red ، dana ، AOC Kermani ، farzad47 ، Nasimmmm ، mehdi110 ، Hedieh20 ، سمانه777 ، Ehsan1358 ، ابی هانی ، Lemony ، el333 ، bayat_r ، roeentan ، zohre02 ، nayer ، mhb161 ، azar1348 ، itsmasoud ، morvarid1364 ، ghafari88 ، ali1982 ، moji20 ، nasim ، rezajoon ، honey rahmati ، HRSH ، NarcisJ ، ladan ، nika ، hosseinshokri ، powerb ، hamid.eng ، behnoush b ، kouroshd ، سلی ، nooshshahnar ، shahryar7021 ، مرآت74 ، mehdieb ، Sonaen60 ، ali1220 ، mahdibashoma ، Hamid_110 ، artam2 ، mohammadg846 ، SK89 ، alirz ، karma110 ، آلیس-1980 ، sammetew ، maria2000 ، saeid-ss ، niloo-kh ، teriole ، pari pariaaa ، y.n ، alirezanz ، behfaza ، khder ، rtt ، mohamad92 ، مریم فتوحی ، adonis2006 ، Mirhosseini ، pr.kia ، vahidbaq ، atlantis770 ، behjat ، hamedrouhi ، mrlzdh ، iman2 ، ed2008 ، sheghi ، algh90 ، admiral.arash ، aazitaa ، Ashkan3832 ، im52
ما روز 2 سپتامبر با پرواز قطری ساعت حدود 6 صبح از ایران حرکت کردیم و بعد از حدود 19 ساعت پروازی به واشنگتن وارد شدیم .تو فرودگاه امام نه کسی از مقصد ما پرسید نه از دلار و نه از باری که داریم خارج میکنیم.پرواز هم خوب بود نه خبری از سر و صدای بچه و هیچ.همه چی آروم و بی سر و صدا.ما هم که با کلی عروس کشون فامیل که حدودا 10،12 تا ماشینی با ما اومدن و چشمان اشک بار از گیت خروجی رد شدیم کسی با ما کاری نداشت.
خلاصه وقتی رسیدیم تو صف کنترل پاسپورت هم تمام شد و ما رو به باجه شماره یک برای مهاجرین تازه وارد راهنمایی کردن و اونجا مدارک سفارت رو از ما تحویل گرفتن و بعد رفتیم برای کنترل بار و بابت دلار بالای 10000 یه فرم دیگه ای پر کردیم و چمدانها رو فقط به حرف ما که هیچ غذا و میوه ای نداریم اعتماد کرد و خلاصه با بعد از گذشت 2 ساعت ما از فردگاه بیرون اومدیم و با دوستم که اینجا منتظر ما بود کمی تو واشنگتن دور دور و دیدن کنگره و کاخ سفید و بعد حرکت به سمت خونه دوستم
اولین روز آمریکا به کمی استراحت و بعد پیاده روی گذشت و روز دوم برای حساب باز کردن به نزدیکترین بانک اینجا رفتیم چون هنوز ماشین نداشتیم که بدون شماره سوشال برامون باز نکرد.بعد از ظهر هم با دوستمون برای گرفتن خط به t.mobile at&t و Verizon مراجعه کردیم که میخواستیم گوشی هم بگیریم اما برای گرفتن گوشی به سوشال نیاز بود به همین خاطر از گوشیهای دوستم استفاده کردیم و با 50 دلار ماهانه بدون محدودیت تماس و تکست و 2g اینترنت از Verizon خط گرفتیم و جاتون خالی شامی هم به بدن زدیم و برگشتیم
این از 2 روز اول ورود ما.سعی میکنم تجربیاتم رو اینجا کم کم حتی المقدور در اولین فرصت بذارم
فقط بگم سعی کنید مثل ما آشغال از اینجا نیارین .چون اینجا همه چیز هست و ارزونتر از ایران که فقط حمل و نقل وسایل گردنتونه.و مثل ما وقتی میبینید به خودتون نخندین.جون ما یه جورایی فکر کردیم داریم میریم پیک نیک .هر چی دستمون اومد بار کردیم که خیلیهاشون تو فرودگاه به دلیل اضافه بار برگردوندیم.چون مسئولش گفت تا 32 کیلو هر چمدان 65$ اضافه بار باید بدین که ما گفتیم با این وضعیت اگه از آمریکا بخریم ارزونتر در میاد
تا بعد عزت زیاد
کیس نامبر:70xx.ابوظبی.2نفر.مصاحبه:هفته اول می.مقصد:مریلند.کلیر:25جون سفرنامه
دوستای خوبم
درحالی این چندخطوبراتون می نویسم که تازه از مدرسه ی پسرم برگشتم...
برای ثبت نام در مدرسه اول به آموزش وپرورش Fair fax مراجعه کردیم(Fairfax county public schoolsاونجا چند ساعت فرم هایی رو پرکردیم و به صورت خصوصی از پسرم سوالاتی شد تا سطح تواناییش در زبان (خواندن ,نوشتن ,گوش کردن وصحبت کردن )تخمین زده بشه ...ودلیل این ارزیابی استفاده از خدمات ایسول EOSLدر 6 سطح برای بچه هاست که به صورت رایگانه و بر اساس تست WIDA براورد می شه ... کارنامه های 2 سالی رو هم که پسرم در دبستان ایران گذرونده بودوتوسط مهر آموزش و پرورش هم تایید شده بود تحویل دادیم...تاکید داشتند که حتما اصل کارنامه ها رو ببینند ,ظاهرا در ترجمه ها زیاد تقلب دیده بودند...این مراحل حتی برای کسانی که از ایالت های دیگه ی آمریکا می آمدن باید انجام می شد...بعد به مدرسه رفتیم و ثبت نامو انجام دادیم از ما خواستن که به یکی از دکترهایی که معرفی کرده بودن برای انجام معاینه کلی مراجعه کنیم...معاینه انجام شد ودکتر تمام اطلاعات و واکسن ها رو وارد فرم مدرسه کرد و50$هزینه ی معاینه پرداخت شد...به مدرسه برگشتیم و فرم هارو تحویل دادیم...پسرم در لیست کلاس سوم ثبت نام شد...
3 سپتامبرمدرسه شروع شد...یادمه پسر کوچولوم شب قبلش پر از دلهره بود ...منو همسرم سعی کردیم بهش آرامش بدیم...
صبح اولین روز مدرسه شروع شد وبا اینکه قرار بود پسرم از سرویس مدرسه استفاده کنه ترجیح دادیم روز اول خودمون در کنارش باشیم...
مدرسه Green briar east elementary school مدرسه ی بزرگ با درجه ی 8 از 10 بود و واقعیتش متوجه نشدم اون 2 نمره ای که نداشت بابت چی بود!!!! یک ساختمون بزرگ که برای احتیاجات یک مدرسه با امکانات کامل ساخته شده بود...
معلم ها و پرسنل مدرسه بسیار خوشرو و خوش برخورد بودند...
کلاس پسرمو که دیدم واقعا هیجان زده شدم! هیچ شباهتی به کلاسای درسی که تا به حال دیده بودم نداشت !
همه چیز عالی بود...
سرویس های مدرسه اتوبوس های بزرگ زردرنگ با راننده هایی اکثرا خانم بودندو در ایستگاهی نزدیک خونه بچه ها رو به مدرسه می بردندو بر می گردوندن...به
محض اینکه اتوبوس های مدرسه متوقف می شن دو طرف خیابون تمام ماشین ها ایست کامل می کنند و دیدن این نظم تحسین برانگیز برای هزارمین بار به یادت می یاره که چقدر خوشبختی که فرصت زندگی دراین سرزمین بکر بهت داده شده با تمام تلاشو انرژی که بایدبرای هماهنگ شدن با این زندگی جدیدخرج کنی ...
مدارس دولتی در اینجا مثل ایران ناحیه ای محسوب می شن وشما باید در مدرسه ای ثبت نام کنیدکه به منطقه ی محل زندگیتون بخوره وبه این ترتیب می تونید از سرویس رایگان مدرسه هم استفاده کنید درغیراین صورت رفت و آمد بچه ها به عهده ی خودتون خواهد بود...
ساعت شروع کلاس ها 9:10 دقیقه و پایان وقت مدرسه 3:55 دقیقه...
................................
پسرم خوشحاله وماهم...والبته خودمونو برای تلاشی سخت آماده کردیم...که هر انتخابی یه بهایی داره...
...هیچ چیز مثل دیدن فرزندانمون که غرق شادی و آرامش هستند لذت بخش نیست...
..........
در آخر عشق و آرزوهای طلایی من از آن تمام بچه های دوست داشتنی روی زمین و همچنین فرزندان سرزمینم که قطعا اوناهم شایسته ی بهترین ها هستند....
2013AS000092xx/سه نفر/نامه اول:1می 2012/ارسال فرم ها DHL/نامه دوم :16می 2013/مصاحبه 11جولای ابوظبی/ یک ضرب /ساکن Fair faxویرجینیا
I make a bridge out of difficulties to pass ...not a vortex to sink..
خوب دوستان عزیز بعد از یک غیبت نه چندان کوته و نه چندان بلند!Big Grin بازم میخوام چند خطی سیاه کنم. فردا دهم سپتامبر اولین روز مدرسه برای دختر چهار و نیم ساله من در کلاس transitional kindergarten یا TK خواهد بود و این چند روز گذشته در گیر کارهای اون بودیم.یکی از دلایل من برای مهاجرت همین مدرسه بچه هام بود، دلم نمی خواست توی مدارس ایران (که همه مون از امکاناتش یا بهتره بگیم از فقدانش مطلعیم) درس بخونن. دوست نداشتم که دختر 5 ساله من مانتو و مقنعه سرش کنه!Sad و توی ساختمون های کهنه اجاره ای که دستشویی های کثیف شون واقعا کابوس مجسم هستن مجبور باشه همون اجبار ها و تحمیل ها و مسایلی رو که ماها تحمل کردیم رو از سر بگذرونه... ما ایرانی ها کلا ملت دو شخصیتی هستیم و این یک مسئله فرهنگی و تاریخیه ، نه این که مربوط به بعد از انقلاب باشه.شاهدش هم همین خونه های سنتی ایرانیه که یک اندرونی دارن و یک بیرونی، که عینا بازتاب شخصیت فردی و اجتماعی ماهاست.این قضیه اندرونی و بیرونی تو همه سطوح زندگی ایرانی نمود داره و یکی از چیزهاییه که من علیرغم متاثر بودن شخصیت و زندگی خودم از این مسئله، شدیدا برام آزار دهنده هست و دوست ندارم بچه هام دچار تضاد بین خونه و مدرسه بشن .به همین دلیل فردا روز مهمیه برای من و روزیه که یکی از اهداف من از مهاجرت محقق میشه.
این قصه سر دراز دارد... و اگر ادامه بدم یک کتاب میتونم بنویسم(فکر بدی هم نیست البتهBig Grin)فلسفه بافی بسه،بهتره بریم سر اصل مطلب . اینجا طبق قانون جدید بچه ها اگر تا روز اول اکتبر پنج سال تمام داشته باشن میتونن توی کیندر گاردن یا همون پیش دبستان خودمون ثبت نام کنن.اگر از دوم اکتبر تا دوم دسامبر باشن توی transitional kindergarten ثبت نام میشن.سال قبل تا اول نوامبر همه رو کیندر گاردن می نوشتن و امسال(2013-2014) این طوری شده. (منبع)
برای ثبت نام اول باید یک فرم اینترنتی رو پر کنید و ازش پرینت بگیرید. توی این فرم باید تمام واکسن ها یی رو که زدید با تاریخشون بنویسید. یک سری سوال راجع به مریضی ها و توجهات خاص پزشکی و مشخصات و ادرس و غیره هست که جواب میدید(از اینجا انجام میشه). یک فرم جداگانه هم هست به نام residency verification and affidavit form که راجع به ادرس محل سکونت و اثبات ساکن بودن شما در محلیه که به عنوان ادرس تون ذکر کردید. ISUD که مخفف Irvine Unified School Districts هست مدارس رو بر اساس محل سکونت مشخص میکنه البته بعضی از مدارس هستن که خارج از محدوده خودشون هم ثبت نام میکنن یا به قول خودشون open enrollment policy دارن، ولی اولویت با داخل محدوده ای هاست.از شما قبض برق یا اب یا گاز یا cable برای اثبات سکونت خواهند خواست.خوشبختانه ما پریروز اولین قبض برق به مبلغ 45$Tongue برامون اومد که باید فردا همراهم ببرم و کپیش رو بدم به مدرسه. دو تا فرم دیگه هم هست که اولیش برای انجام معاینات پزشکی هست به نام ReportofHealthExaminationforSchoolEntry و دومیش هم برای معاینات دندان پزشکی هستش:OralHealthAssessmentForm
به دلیل محافظت سایر بچه ها قبل از تحویل این دو تا فرم بچه شما حق حضور در کلاس درس رو نخواهد داشت. یک سری کیلینیک هایی هستن که این معاینات رو مجانی انجام میدن.مثل Hurtt familly health clinic یا OC health care agency که برای گرفتن وقت تلفن اولی اینه:7142470300 و آدرسش هست :
One Hope drive,tustin,CA
ضمنا برای بچه های زیر 6 سال کلیه کارهای پزشکی و دندانپزشکی مجانیه. اول وقت می گیرید و روز مراجعه یک سری فرم پر می کنید و میگید که بیمه ندارید و بیکار هستید و اونها خودشون برای بچه یک بیمه موقتی صادر میکنن و شما باید ظرف مدت 10 روز فرم بیمه رو توی اداره Social SERVICES (با سوشال سکیوریتی اشتباه نشه) پر کنید. تمام دندون های بچه رو یکی یکی چک میکنن و اگر لازم باشه که کاری انجام بشه براتون وقت تعیین میکنن.
در مورد واکسیناسیون هم همون برگه مدیکال سفارت رو که یک نسخه اش رو بهتون دادن ببرید کافیه. از اونجایی که ما ابوظبی مصاحبه داشتیم و تست سل برای بچه ها انجام نداده بودیم، اینجا مجانی انجام دادیم. واکسن آبله مرغون هم همون یک نوبت کافیه. برای کلاس های بالاتر ترجمه ریز نمرات ومدارک تحصیلی هم لازمه که چون شامل حال ما نمی شد زیاد اطلاعی ندارم که چطوریه. بعد از این کار ها یک تست زبان گرفته میشه از بچه که الحمدلله دخترم در همه موارد علیرغم دکترای مادرزادی زبان انگلیسی که داشت Beginer تشخیص داده شد Big Grin نکردن از خودم بپرسن و این همه تو زحمت نندازن خودشون رو. بعد از این مرحله هم دیگه کار تمومه و منتظر شروع کلاس ها می مونید. کلا پروسه آسونیه و همه سعی میکنن کار شما رو انجام بدن.این بچه های من توجه خون شون اومده پایین از سرو کول من دارن بالا میرن. راجع به بیمه هم یک سری مطالبی هست که وقت شد می نویسم. فعلا.
(2013AS000053xx) چهار نفر - ابوظبی - هفته2 آپریل Big Grinیکضرب - مقصد: ایرواین، کالیفرنیا
با سلام به دوستان پسر منم چند روزه که اینجا به مدرسه میره مراحل ثبت نام را دوستان توضیح دادند برای ما هم کم و بیش همین بود ما هم از طرف مدرسه به اداره مربوطه معرفی شدیم یکسری فرم پر کردیم و پسرم تعیین سطح شد و خوشبختانه به همون کلاس سوم که باید میرفت رفت .برخوردها عالی بود حتی بهش یک کیف مدرسه با کلی لوازم تحریر رایگان دادند حتی خانمی که با ما مصاحبه داشت به قول خودش رفت کلی گشت و یک دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی هم برای پسرم پیدا کرد و آورد.مدرسه هم که چی بگم فقط جای افسوس برا بچه های عزیز و با استعداد ایران داره .نکته ای که شاید جدید باشه بگم اینه که همانطور میدونید بچه ها در مدرسه غذا می خورند این چند حالت داره یکی اینکه خودتون به بچه غذا میدین میبره یا اینکه اونجا غذا میخوره که شما باید پول بپردازید .حالا یک سری فرم هست که شما میتونید از مدرسه بگیرید و پر کنید که مثلا شما میگید که تازه به آمریکا آمدید و هنوز شغل و درآمد ندارید و در این صورت اونا مجانی یا نصف قیمت به فرزند شما غذا میدهند .من روزای اول ترجیح میدادم که غذای پسرم را خودم بدم چون از کیفیت و از نوع غذا مطمئن نبودم اما وقتی رفتم مدرسه و به قول خودشون کافه تریا ی مدرسه را دیدم و فکم افتاد Big Grin بدم نیومد که از غذای مدرسه استفاده کنه در ضمن خودشم مایل بود به هر حال میدونید که بچه ها یه چیزی که میبینن دلشون می خواد (والا اون غذاهایی که من دیدم منم دلم میخواد Big Grin)خلاصه منم فرمو پر کردم و گفتند که صد در صد شامل غذای مجانی میشیم چون هنوز در آمد نداریم و ظرف دو سه روز آینده بهمون خبر میدهند .خلاصه این که به قول شوهرم خیلی مسلمونن Big Grin به هر حال شما هم اگر فرزند محصل دارین به این نکته توجه کنین و از موقعیتی که دارین به خوبی استفاده کنین Tongue با آرزوی شادی و موفقیت همه بچه های روی کره زمین .
کیس نامبر :2013AS000068XX---تاریخ کارنت شدن :11 مارچ ---تاریخ مصاحبه :2 می ---محل مصاحبه :آنکارا -کلیرنس :2 می -تاریخ کلیر شدن : 18 june-مقصد :دالاس



سلام مجدد به همه دوستان
فکر میکنم یواش یواش منم دارم دچار همون روزمره گی میشم که اغلب بچه هایی که قبلا اومدن دچارش شدن... اول کمرنگ و کمرنگ تر میشن تا دیگه محو میشن.شرایط زندگی و کار و غیره اینقدر فکر ادم رو مشغول میکنن که ذوق وشوق اولیه رو تو آدم ضعیف و نهایتا نیست میکنن. و دیگه همه چیز عادی میشه و دیگه اشتیاقی برای نوشتن مطلب نمی مونه. الان چند وقته که یک سری مطالبی رو میخوام بنویسم که هر روز واگذار می کنم به روز بعد و بعضی هاشون رو هم که کلا فراموش کردم...
این یکی رو چون به نظرم موضوع مهمی بود و فکر کردم که احتمالا به درد بعضی ها بخوره سعی کردم حتما بنویسم و الان از یک فرصت کوچیک که بچه ها خواب هستن استفاده می کنم که این کار رو بکنم...
خوب بگذریم. با توجه به نوشته های مکرر من راجع به این قضیه توی پست های متعدد ،تا الان احتمالا خواجه حافظ شیرازی هم خبردار شده که خانم من بارداره شما هم اگر نمی دونستید حالا دیگه فهمیدید. راجع به اتفاقی بودن و مشکلات و داستان هایی که داشتیم، و بد ویار بودن خانمم ،و به هم ریختن کل برنامه هایی ریخته بودیم هم قبلا فکر کنم مطالبی رو نوشتم که دوستان در جریان هستن...و به قول مرحوم ملانصرالدین اونایی هم که در جریان نیستن میتونن از اونایی که در جریان هستن بپرسنBig Grin. تکرار مکررات نمی کنم و اینجا هم به قسمت های داستانی ماجرا نمی پردازم. بیشتر از جنبه فنی قضیه رو مد نظر قرار میدم:
نکته اول اینه که خانم های بار دار اگر بیش از 6 ماهشون باشه و شرکت های هواپیمایی بفهمن، باید از دکتر یک نامه بگیرن که پرواز براشون منعی نداره.و این برای رفع مسئولیت از خودشون در صورت بروز هر مشکل احتمالی هست.
نکته دوم اینه که پرونده کامل تون رو(یا حد اقل کپیش رو) و خصوصا تمام سونوگرافی هایی رو که در ایران انجان دادین از دکتر تون بگیرید و با خودتون بیارید.
نکته سوم که در واقع اصل چیزیه که میخواستم بنویسم... و اون هم بیمه هست.البته دقت کنید که تمام مطالبی که می نویسم راجع به ایالت کالفرنیاست و سایر ایالت ها قوانین خودشون رو دارن که ممکنه متفاوت باشه. برای بیمه باید به اداره department of social services مراجعه کرد. روال عادیش اینه که شما فرم اولیه رو یا با مراجعه به یکی از دفاترشون به صورت حضوری و یا به صورت اینترنتی و بعد از درست کردن اکانت توی این سایت پر میکنید. وبعد از چند روز یک پاکت حاوی دفترچه اطلاعات و لیست مدارکی که باید بدید همراه با پاکت برگشت براتون پست میشه.البته تمام اون اطلاعات توی سایتشون هم هست.شرایط کلی برای استفاده از بیمه درمانی و food stamp یا کمک هزینه غذایی و یا کمک هزینه اجاره منزل و غیره اونجا شرح داده شده که من کلی یک اشاره ای میکنم.اولا شما نباید پول نقد یا دارایی با ارزش بیش از 3000$ الی 4000$ بسته به تعداد افراد خانواده داشته باشید. از شما پرینت حساب بانکی و رجیستریشن ماشین تون رو هم میخوان و هر دارایی که دارید باید اعلام کنید. ضمنا باید آخرین فیش حقوقی تون رو هم اگر داشته باشید بفرستید که الحمدلله من کلا بی کارم و از این قضیه معاف شدم! ضمنا ارزش ماشین تون هم نباید از حدود 4000$ بیشتر باشه ولی زیر این مبلغ یک ماشین رو معاف می کنن.البته لوازم اولیه زندگی مثل مبلمان و تلویزیون و اینها در حد متعارف رو معاف محسوب می کنن.شماره سوشال سکیوریتی و شناسنامه ها و کپی گرین کارت یا ویزا های کلیه افراد رو هم میخوان.و ازتون ادرس و مبلغ اجاره پرداختی تون رو می پرسن. (از ما یک proof of pregnancy هم میخواستن )خلاصه همه این ها رو می فرستید برای یک social worker که برای شما تعیین میکنن و اون فرد مسئول تشخیص شامل شدن یا نشدن شما برای خدمات درخواستی تون هست.
ما ابتدا فکر می کردیم که حتما باید صبر کنیم تا شماره سوشال سکیوریتی بیاد تا بتونیم درخواست کنیم و این باعث شد که کارمون کلی عقب بیوفته. ولی یک راه میون بری هست که زودتر جواب بگیرید.هم برای بچه ها و هم برای خانم های باردار راه بهترش اینه که مراجعه کنید به یکی از کلینیک های دولتی و یا خیریه که مجاز هستن فرم های بیمه رو برای افرادی که فکر میکنن شرایط بیمه رو دارن پر کنن، این رو بهش میگن presumptive eligibility. اونجا از شما یک سری سوال راجع به درامد و تعداد افراد خانواده و اینا میکنن و یک فرمی به شما میدن که به عنوان بیمه اولیه محسوب میشه و شما 10 روز فرصت دارید که برید اداره سوشال سرویس و فرم درخواست بیمه که بالا توضیح دادم رو پر کنید و تشکیل پرونده بدید. به این ترتیب شما در مدتی که کیس شما در حال بررسی هستش هم بیمه دارید. البته اگر بیمه شما رو قبول کنن هزینه هایی رو که تا چند ماه پیش هم کرده باشید بهتون میدن ولی کلی دنگ و فنگ داره.ضمنا اگر بیمه شما قبول نشه هم هزینه هایی که توی اون مدت بیمه داده رو ازتون نمی گیرن.
پس نتیجه اخلاقی که می گیریم اینه که اگر کسی قصد گرفتن فود استمپ رو داره کل پولش رو نذاره بانک و ماشین گرون قیمت نخره و خلاصه خودشو بدبخت نشون بدهBig Grin
من به شخصه قصد گرفتن فود استمپ و اینا رو نداشتم و فقط هزینه زایمان و بیمه بچه ها برام مهم بود.بنا بر این از یک تبصره ای که توی قانونشون هست استفاده کردم به نام asset waiver که در این صورت دارایی های شما رو در نظر نمی گیرن ولی بیمه فقط شامل حال بچه های کوچک و خانم های باردار میشه.البته این سوشال ورکری که پرونده ما دستش بود میخواست ما رو بپیچونه و کلی ما رو معطل میکرد و جواب تلفن رو نمی داد و هی مدرک میخواست و اخرش هم بهونه میکرد که دارایی شما بیش از حد مجازه که وقتی من گفتم از این قضیه asset waiver program میخوام استفاده کنم و قبلا با سوپروایزرش صحبت کردم، جا خورد و گفت با من تماس میگیره که نگرفت و من میخواستم چوقولیش رو به رییسش بکنم که یک نامه رسید و تایید شدن بیمه رو اعلام کرد. چند روز بعدش هم کارت های بیمه خانم و بچه ها رسید.
این هم قضیه بیمه.اینجا کلیه اطلاعات بیمه رو می تونید بخونید.
و نهایتا خوبی و بدیش رو ببخشید و امیدوارم که بعد ها هم بتونم چیزهای مفیدی بنویسم ولی فعلا خودم این رو آخریش تلقی میکنم.
(2013AS000053xx) چهار نفر - ابوظبی - هفته2 آپریل Big Grinیکضرب - مقصد: ایرواین، کالیفرنیا
سلام دوستان.
راستشو بخواین من یه نفر رو خدای نکرده متهم به کم کاری تو این یه مورد نکرده باشینا.خداییش من از 13 سپتامبر تا الان یه یند تو خونه این فامیلمون هستیم.هرچی هم به این بنده خدا می گیم بابا به پیر به پیغمبر میشه با گواهی نامه ایران رانندگی کرد،میگه تو میدونی یا من ؟
خلاصه این که واقعا حرفی واسه گفتن ندارم جز اطلاعات روتینی که بچه ها قبلا لطف کردن و از مراحل ابتدایی ورود در اختیار ما گذاشتن.فقط یه نکته لازم به ذکره که من با اجازتون همین جا می گم:
اینجا دو چیز در ابتدا می تونه خیلی واسه آدم مهم و کار راه انداز باشه.تخصص کاملا حرفه ای که شما رو مستقیما به سما کار مورد علاقه و با درآمد خوب هدایت می کنه و کسی که واقعا از هر جهت حامی شما باشه و بتونه شرایط رو تا زمان روی پا ایستادن شما مساعد کنه.خدارو شکر ما گزینه دوم رو داریم و از این بابت از انتخاب خودم خیلی راضی هستم.عمو سعید خیلی خوب شرایط من رو می دونه.ما به لحاظ کمی افراد زیادی رو توی آمرکیا داریم.از برادر همسر گرفته تا 5 دایی و 3 خاله و 1 عموی همسرم و کلی بستگان دور و نزدیک دیگه.ولی در واقع اون چیزی که واسه ما اهمیت بیشتری داشت این بود که بتونیم از لحاظ کیفی روشون حساب کنیم.این بود که مقصد ما شد هیوستون و نزد پسر خاله همسرم و چون من خودم بچه جنوب هستم و همسرم هم 4 سال با خودم بوشهر زندگی کرده از نظر آب و هوایی هیچ مشکلی با این قضیه نداشتیم.این رو گفتم که بازم به این نکته اشاره کنم که انتخاب ایالت مورد نظر واسه زندگی فوق العاده مهم وحیاتیه و به نظر من موضوعی که می تونه در بدو ورود افرادی رو از اومدن پشیمون کنه نداشتن همون دو مورد اول عرایض بنده و عدم انتخاب صحیح محل سکونته.من الان دارم به این نتیجه می رسم که انتخابم کاملا درست بوده و امیدوارم آینده نیز این موضوع رو تایید کنه.
حالا که تا اینجا پیش اومدیم اجازه بدین کمی هم از سفر خودمون واستون بگم.
بعد از انتخاب هیوستون به عنوان مقصد بلیط خودمون رو واسه 30 آگوست خریدیم و میزبان محترم ما نیز 165$ رو برای ما پرداخت کردن.روال معمول کارهای مورد نیاز انجام شد که میزبان ما درخواست امکان تاریخ پرواز ما رو به خاطر پاره ای مسائل شخصی خودشون رو داشتن که ما هم با روی باز قبول کردیم و سفر ما 13 سپتامبر از فرودگاه شیراز به مقصد هیوستون انجام شد.ناگفته نماند با دوندگی بسیار هم تونستم علی رغم تمام کارشکنی ها ارز مسافرتی هم بگیرم.قابل توجه دوستان که ارز مسافرتی به ویزای مهاجرتی مطابق بخشنامه اصلا تعلق نمی گیره.حالا اگه کسی مثل من و بقیه دوستان می گیره به معنای قانونی بودن نیست.یه کم پشتکار می خوادBig Grin.بدرقه ما با وضعیت دراماتیکی در فرودگاه شیراز انجام شد و ما راس ساعت مقرر،شیراز رو به سمت دوحه ترک کردیم.3 چمدان 23 کیلویی و 1 چمدان 32 کیلویی و 2 کوله پشتی 7 کیلویی و 2 کیف لپتاپی کل بار ما بود و قصد داشتیم بابت 9 کیلو اضافه یکی از چمدون ها اضافه بار بدیم که کارمند قطری لطف کردن و به ما گفتن خودتون بین بقیه توزیع کنین و اینگونه بود که اضافه باری پرداخت نکریدم.البته از آوردن خیلی وسایل و نیاوردن بخش عمده ای از آنها به شدت پشیمانم.در مورد پول همراه هم به هیچ عنوان از ما سوالی نشد و ما با موجودی 20 تایی و دو نفره بدون هیچ مشکلی وارد سالن پرواز شدیم و از همون جا هم حواله رو تحویل دادیم و ارز مسافرتی رو گرفتیم.پرواز قطری راس ساعت حرکت و پس از نزدیک به 2 ساعت ترانزیت در فرودگاه دوحه به سمت پرواز هیوستون رفتیم.مسیر 8500 هزار مایلی پرواز به سمت غرب تماما در روز سپری شد و از این بابت مشکلی جدی به لحاظ تطبیق وضعیت بیولوژیکی بدن نداشتیم و فکر می کنم این موضوع واسه برگشت کمی سخت تر باشه.پرواز و پذیرایی فوق العاده بود و ما راس ساعت 5 بعد از ظهر به هیوستون رسیدیم.بعد از انجام مراحل چک پاسپورت که تقریبا تا 6:15 طول کشید،به همراه خانم نسبتا مسنی به سمت قسمت مربوط به امور مهاجرتی مراجعه کردیم.قبلا و در زمان فرود با موبایلی که پیش از این میزبانمون واسه ما فرستاده بود از رسیدن خودمون مطلعشون کرده بودیم.(این یه بخش از حمایت های ایشونه).
القصه نکته قابل ذکر در مورد بخش مهاجرتی این بود که یه گروه 11 نفره هندی با ویزای کار به صورت تیمی اومده بودن که واقعا وقت ما رو گرفتن.نکته جالبه دیگه این بود که افسر اداره مهاجرت با دیدن پاکت زرد ما که گوشش به صورت اریب باز بود تعجب کرد و موضوع رو با همکارش در میون گذاشت و خلاصه قضیه حل شد.نکته بعدی هم این بود که تو همین فاصله میزبان ما با من تماس گرفت و من هم جواب دادم که با تذکر جدی افسر اداره مهاجرت مواجه شدم.یه کم ترسیدم راستشو بخواین.Big Grin.نکته بعدی هم این بود که چقدر چاق هستان این پلیساشون.البته افسرای اداره مهاجرت رو میگما.البته بعدا با گشت و گذاری توی شهر فهمیدم که فقط تونا نبودن.کلا اضافه وزن مشکل خیلی از آمرکاییهاست و البته ما ایرانیها و البته من نیستم.من کمبود وزن دارم اساسی.Big Grin
کارهای مهاجرتی تا 7:20 طول کشید و ما پس از حرکت به سمت درب خروج و تحویل گرفتن چمدان ها و غیره...که البته هیج جا هم باز نشدن و فقط صرفا به سوالات ساده همیشگی چیزی نپرسیدن،ساعت 7:45 فرودگاه رو به مقصد خونه ترک کردیم.ما طوری برنامه ریزی کرده بودیم که بتونیم شنبه و یکشنه پیش میزبانمون باشیم و اگه حرفی یا جایی واسه رفتن هست رو همین دو روز بریم و کمی به شرایط عادت کنیم که همین طور هم شد.روز شنبه به جشن تولد نوه دایی خانم بنده دعوت شدیم.جهت اطلاع خدمت دوستان عرض کنم که همین دایی گرانقدر ایشون به به قدمت تاریخ آمریکا اینجا حضور دارن ما رو به شدت از اومدن به هیوستون نهی کردن و تو این مدت یه تعارف ناقابل هم واسه اومدن به منزلشون به ما نکردن.البته یه باری هم که تماس گرفتن احتمالا به اصرار مادر همسرم بوده.بگذریم.یشکنبه هم به Katy Mall رفتیم و گشت و گذاری کردیم.ضمنا یادرم رفت بگم که من در فرم های اولیه کاولینای شمالی رو به عنوان مقصد نهایی داده بودم.رالی(پیش عمو سعید قرار بود بریم).تو فرودگاه آدرس رو عوض کردم و بعدش هم بی خیال تغییر آدرس از طریق سایت و پست و اینجور چیزا شدم.به قول این میزبانمون که دیگه بعد از 30 و اندی سال آمریکا بودن خودشو یه تگزاسیه اصیل می دونه میگه:نگران نباش.آلردی انجام شده.
موضوعی که روز اول و توی جشن تولد واسه من یه کم جای امیدواری داشت این بود که بعد از گپ و گفت با پسر دایی خانمم که در واقع Native به حساب میاد و تو عمرشم هرگز ایران نیومده،زبون ما خوب بود و باورش نمی شده که کمتر از 24 ساعته که ما ایجاییم.اما بعدا فهمیدم که تو تگزاس شما نباید انگلیسی بلد باشی.باید تگزاسی حرف بزنی و این یعنی ما خیلی کار داریم.
موضوعی که روزای اول احتمالا همه دارن جت لگه.طرفای ساعت 5 یا 6 عصر به وقت اینجا که میشه همون 2 یا 3 نصفه شب به وقت ایران عجیب خوابمون می گرفت و صبح زود هم از خواب بیدار میشدیم.الان شدیم مثل ایران.Big Grin
سه شنبه به اداره سوشال رفتیم و گفت 3 هفته صبر کنین.گفت 4 اکتبر که میشه پس فردا یا دیرتر برین.فعلا که تو این 18 روز نه از سوشال خبری هست و نه از گرین کارت.این یعنی بقیه کارا هیچ.
من حتی هنوز حساب بانکی هم باز نکردم و از همون خط موبایل فامیل گرامی داریم استفاده می کنیم.اما تجربه های این مدت:
همه میگن زبان.منم میگم زبان.اما می خوام بگم غیر از زبان :
تخصص،تخصص،تخصص و بس..............
اینجا واسه همه کار هست.شک نکنین.به شرطی که متخصص باشین.همین.
اینجا با اعتبار کسی که بتونه کو ساینر شما بشه میشه جلوی یه سری هزینه های اضافی نداشتن کردت رو گرفت و ما خوشبختانه این حمایت رو داریم و فقط منتظر سوشال هستیم.آپارتمان توی هیوستون از 550$ پیدا میشه و گاهی وقتا بغل همین آپارتمان قیمت میشه 1000 تا.کلا فکر می کنم اینجا میشه با 700 تا کرایه کرد.به راحتی.البته معمولا بین 50 تا 100 تا می گیرن واسه اپلیکیشن و 70 تا 100 تایی هم میگیرین واسه کردیت چک.مبلغی هم به عنوان دپازیت ازتون میگیرن که بعدا بر میگردونن.شما روی 700 تا 1000 تا حساب کنین.هزینه ای آب و برق رو هنوز دقیق نمی دونم.ولی فکر می کنم واسه هیوستون باید یه100 تا 150 تایی کنار بزاریم.در مورد خرید خط تلفن هم به نظر من بهتره تا اونجایی که می تونین گوشی اسمارت رو از ایران بخرین و بیارین.گوشی بیسیک به نظر من واسه کسایی به درد می خوره که فقط تکست و کال دارن.در غیر این صورت اگه نخواین به گوشی آنلاک بخرین که هزینتون بالا نره،مجبورین تن بدین به این پلن های قراردادی دو ساله که گوشی لاک شده رو روی پلن به شما میدن و اون وقت هزینه شما هم بیشتر میشه.پلن های مختلفی وجود داره که می تونین بعد از اومدن خودتون تصمیم گیری کنین.راستشو بخواین من خودم هنوز به این نتیجه نرسیدم که میشه با این پلن ها به لپ تاپ هم اینترنت داد یا نه ؟تنها توصیه من ،خریدن اسمارت فون از ایرانه.اما در مورد ماشین.اوفففففف.
همه چیز هست.همه جور آدمی هم هست.حواست نباشه کلاه گشادی میزارن سرت.ماشین دست دوم رو فقط از کسی بخرین که از کیفیتش مطمئن هستین.هزینه تعمیرات به شدت بالاست.به شخصه من خودم ماشین همسر فامیلمون یه نمونشه.تویوتا کورولا مدل 2007 که تو این 6 سال فقط 30000 مایل کار کرده.عالی.به نظر من اگه بشه با کردیت یه نفر ماشینی صفر و یا نزدیک به صفر رو با بهره کم خرید و ترجیحا ژاپنی یا کره ای به مراتب بهتره.کلا اینجا سرمایه داری بیداد می کنه و به خاطر حجم وسیع تبلیغات و تنوع خدمات شما رسما گیج میشین و تو این گیجی هر آن احتمال داره کلاه گشادی سرتون بره.به نظر من اگه بشه هزینه بیشترو در ابتدا بدین و یه ماشین با گارانتی بیشتر رو بخرین بهتره.هیوندای می تونه گزینه خوبی باشه.با 100 هزار مایل یا 10 سال گارانتی(هر کدوم زودتر بشه).ضمنا قیمت بنزین به ازای هر گالن اینجا تو هر پمپ بنزینی با بغل دستیش فرق داره.من گالنی 2 دلار و 95 سنت هم یه روز دیدم ولی عمدتا بین 3 دلار نه سنت تا 3 دلار و 16 17 سنت بیشتر به چشم میاد.
در مورد خرید وسایل هم دوستان به تفسیر گفتن و اینجا توی هیوستون که همه چیز موجوده و بر خلاف ادعای بعضی از هموطنان گرامی نه تنها کیفیت اجناس چه خوراکی و چه غیر خوراکی بد نیست که برعکس در مورد خوراکی به مراتب کیفیتها از ایران هم بهتره.در فروشگاه فونشیا می تونین اجناسی رو که با ذائقه ما ایرانیها سازگارتره رو به راحتی پیدا کنین.حتی کله پاچه.نون بربری و ...
اما به نظر من این مسائل که تا اینجا عنوان شد اصلا مسائل مهمی نیست.من به صورت مجردی زیاد زندگی کردم و همسرم هم همینطور.زیاد در جمع های خانوادگی نبودیم که الان بخوایم دلتنگ بشیم و اتفاقا از این دوری به شدت لذت می بریم.بودن در میون جمع های فامیلی واسه ما بیشتر دردسر داشته تا خوشحالی و الان که اینجا هستم و روابط خوب بین مردم و جامعه رو میبینم بیشتر تمایل به موندن پیدا می کنم.پس اگه اهل دلتنگ شدن هستین بدونین که کار سختی پیش رو دارین و اگه این دلتنگی توام بشه با زبان بلد نبودن و تخصص نداشتن که واقعا می تونه شرایط رو واسه هر مهاجری بغرنج کنه.
اما در مورد کار :
در مورد کار نظری نمی دم چون هنوز واردش نشدم.واسه دست گرمی خودم و همسرم یه چند جا رزومه حودون رو آپلود کردیم که در 3 مورد که البته همش در مورد همسرم بودSadBig Grin ایشون دعوت به مصاحبه شد.من هیچی.
من عمران خوندم و همسرم ادبیات زبان انگلیسی.البته من رزومه خودم رو بد نوشتم و باید روش کار کنم.البته این فامیلمون یه قولایی واسه کار بهم داده.منتظر سوشالیم.خوبیش اینه که ایشون هم رشته منه ولی با 30 سال تخصص حرفه ای تو آمریکا و الان هم مدیر پروژه چند ده پروژه اجرایی تو شهر هیوستونه.با این حال من حتما به دنبال کار تخصصی نیستم.من دلم نمی خواد دیگه برگردم ایران و برای همین حاضرم هر کار سختی رو بپذیرم.مطمئن باشین که اگه روزی هم برگردم ایران،هرگز نخواهم گفت آمریکا جای بدیه.من آدم خوب و زرنگ و متخصصی نبودم که بتونم بمونم.در غیر این صورت هیچ چیز اینجا از لحاظ کیفی قابل مقایسه با مرز پر گهر نیست.شک نکنین.صمنا یادم رفت که بگم تجربه برخورد با ایرانی های اینجا تا الان به من نشون داده که ایرانیهای مقیم هیوستون جامعه تحصیل کرده و نسبتا مرفهر رو تشکیل دادن و بعضا در مشاغل خوبی مشغول به کار هستن.
همون طور که گفت تمام عرایض بنده برگرفته از تجربیات دیداری و شنیداری من بوده و نه تجربه های عملی.پس هر تفاوتی یا تجربه های دیگران می تونه طبیعی باشه و توصیه من به دوستان استفاده از تجربیات عملی دیگرونه.امیدورام بازم از تجربیات خودم و واقعیت اینجا بتونم بیشار واستون بنویسم و بازم می گم اگه تو کارتون حرفه ای هستین،غصه هیچ چیزی رو نخورین.در غیر این صورت شاید اولش یه کم شرایط واستون سخت باشه.
فعلا خدا نگهدار.
این پست هم می تونه به تاپیک تجربه زندگی در آمرکا منتقل بشه و از بابت قرار دادنش در اینجا از مدیران عزیز پوزش می خوام.
لاتاری 2013
توبه کردم که دگر مِی نخورم
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر....

سلام دوستان. نمی دونم اسم این رو چی بگذارم... شاید یک مرضه یا مثلا یک جور کرم باشه یا به قول ادبا ویره!Big Grin ولی خوب طاقت نیاوردم و دوباره چند تا تجربه شخصی رو میخوام با شما در میون بگذارم.نگید تو هم مثل این فوتبالیست ها هی خداحافظی میکنی و بعدش دبّه در میاریBig Grin
قضیه از این قراره که چند روز پیش با خانم و بچه ها رفته بودیم فروشگاه محترم کاستکو وکلی خرت وپرت بار یکی از این چرخ دستی ها کرده بودیم و از همه جا بی خبر وایساده بودیم توی صف کَشییِر(همون صندوق دار خودمون) نوبت ما که شد یکی یکی خرید ها رو با بارکد خوان زد و گفت ایکس دلار و من هم با افتخار کارت دبیت ویزا رو که از bank of america گرفته بودم رو در اوردم و سوایپ کردم(یعنی کشیدم توی شیار مربوطهBig Grin) کشیر که یک دختر خانم خوش بر و روی اسپانیش تبار(لفظ محترمانه برای مکزیکیTongue) و با نمک بود زل زد تو چشم من و من هم اول کمی قند تو دلم آب شد! بعدش یکهو گفت your card is rejected منم یکهو: Sad گفتم نه ، امکان نداره! بیا از اَدَستَر(نمی دونم این کلمه از کجا اومده ولی بچه که بودیم به معنی از اول شروع کردن بود)
خلاصه دوباره و سه باره کشیدیم ولی افاقه ای نکرد. خانم صندوق دار گفت با کَش بپردازید خُو...(البته اینجای داستان رو به انگلیسی با لحجه شیرین اسپانیولی تصور کنید)من هم کیف پول مبارک رو در اوردم و دیدم که نصف مبلغ مورد نظر موجودی داره. حالا پشت سر من هم یک صف طولانی و ملت هم همه بِرّ و بِرّ دارن نگاه میکنن که بابا زود باش دیگه علف ها رسیدن به قد زانوها مونTongue
مجددا خانم صندوق دار گفت میخواهید چند تا از خرید ها رو پس بردارم؟ من هم زیر نگاه های سنگین پشت سری ها ناچار گفتم بله... و فیلم رو زدیم رفت عقب تا جایی که رسید به قسمتی که مبلغ با جیب ما هماهنگی داشت و اونجا استوپ و و بعدش دوباره پلی...
به خانمه گفتم اینا رو بگذارید همین بغل من برم از ATM(معروف به عابر بانک) پول بگیرم و همین الان بر میگردم.به خانم بچه ها گفتم شما بشینید یک بستنی چیزی بخورید من بپّرم برم وبیام.سوار ماشین شدم و رفتم توی مرکز خرید بغلی یک خودپرداز BofA پیدا کردم و اومدم پارک کنم که یک آدم بی فرهنگ وبی شعور زبل بازی در اورد و سریع پیچید توی جای پارکی که من منتظرش بودم! و سریع رفت سراغ atm مربوطه. کمی اونطرف تر پارک کردم و اومدم پشت سر یارو و دیدم که از هموطنان گرامیه! شیطونه داشت وسوسه ام می کرد که با کف دست شَتَرَقّی یزنم کف کله کچلش!!! و بگم آدم شو! ولی خوب متاسفانه بعضی ها رو جون به جون شون هم بکنی ذات خرابشون درست نمیشه. هر طوری بود جلوی این وسوسه رو گرفتم. نوبت من که شد دستگاه مربوطه هم اعلام کرد که کارت من باطل شده و باید به شعبه بانک مراجعه کنم. دست از پا دراز تر برگشتم خانواده رو سوار کردم و رفتیم خونه.
صبح روز بعد رفتم شعبه ای که حساب داشتم و ماجرا رو گفتم و زدن تو کامپیوتر و گفتن حساب شما بسته شدلطفا بشینید تا یکی از کار شناس های ماببینه جریان چیه! منم که در ایام جهالت فیلم های هالیوودی زیاد دیده بودم فکرم هزار جا رفت... داشتم فکر می کردم نکنه این اسکناس هایی که از ایران آوردیم جعلی بوده باشه و حالا این کارمنده زنگ زده FBI و الانم داره معطل میکنه که مامورا برسن... هی اطرافم رو نگاه می کردم و با این که هیچ چیز غیر عادی نمی دیدم ولی به خودم میگفتم اینا دارن همه عادی رفتار میکنن که من شک نکنم و هر لحظه منتظر بودم مامورا با طناب از هلی کوپتر بریزن پایین Tongue ده پانزده دقیقه پر توهمی که زمان درش خیلی کند گذر می کرد رو سپری کردم تا این که خانمی که روز اول حساب رو برام باز کرده بود از اطاقش اومد بیرون وپرسید چه کار می تونه برام بکنه.منم ماجرا رو گفتم و بعد از چند بار چک کردن کامپیوترش و تایپ کردن و رفتن و برگشتن به من گفت که از طرف بخش اینتر نشنال حساب شما مسدود شده و یک چیزی در رابطه با تحریم هاست! منتظریم به ما بگن قضیه چیه و باید کمی صبر کنید.تو دلم گفتم آخه خبر مرگ تون مگه خبر ندارید که حسن و حسین تلفنی صحبت کردن... چند دقیقه بعد خانمه اومد و گفت به ما گفتن که ویزای شما داره تموم میشه و باید حسابتون رو ببندید!گفتم ویزا چیه خواهر ! Tongue من گرین کارت دارم.گفتش پس بدید کپیش رو براشون ایمیل کنیم. سریع برگشتم خونه آوردم دادم بهشون.اونا هم گفتن انشالله یکی دو روزه درست میشه. پاسپورتم رو هم نشون دادم جمله ای رو که نوشته upon endorsment serves as i-551 for one year رو نشونشون دادم و گفتم همکاراتون نمره عینکشون رو خیلی وقته چک نکردن مثل این که! اونا هم کلی عذر خواهی و اینا.
از طرف دیگه روز30 سپتامبر بود و من چک اجاره خونه و قسط بیمه ماشینم برای یکم اکتبر بود. برای هر دو تا شون هم تماس گرفتم و خواستم چند روز صبر کنن و اونا هم قبول کردن. و قضیه تقریبا داشت مختومه می شد که وقتی رفتم توی سایت که کردیت اسکورم رو چک کنم دیدم اونجا نوشته که کردیت کارت شما بسته شده و این قضیه روی کردیت من تاثیر منفی داره. با کارشناس بانک از طریق چت اینترنتی تماس گرفتم و قرار شد که بانک یک نامه بنویسه به شرکت transunion و توضیح بده قضیه چی بوده ولی ماه بعد اثرش رو نشون میده....
توصیه های من به دوستان و نتیجه اخلاقی این قصه اینه که همیشه یک مقداری از پول تون رو توی بالش قایم کنید تا اگر حسابتون مسدود شد گشنه نمونید! ضمنا توی حداقل دو تا بانک مختلف حساب داشته باشید. خوشبختانه من سر ماجرای بیمه که قبلا گفتم، همه پولم رو توی بانک نگذاشته بودم وگرنه کلا زندگیم فلج می شد.
فعلا.
(2013AS000053xx) چهار نفر - ابوظبی - هفته2 آپریل Big Grinیکضرب - مقصد: ایرواین، کالیفرنیا




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان