کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
عوارض روزهای اول پس از هجرت
با سلام
البته مطلب ذیل در خصوص گوش هایمان می باشد اما به دل هم می توان بست داد

حواسمان به گوش هایمان باشد!

روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه دو بدهند.

هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود. جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند و مسابقه شروع شد. راستش، کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند.

شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید: «اوه، عجب کار مشکلی!!»، «اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند.» یا «هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست. برج خیلی بلنده!»

قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند بجز بعضی که هنوز....

با حرارت داشتند بالا و بالاتر می رفتند. جمعیت هنوز ادامه می داد: «خیلی مشکله! هیچ کس موفق نمی شه!» و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف. ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد؛ بالا، بالا و باز هم بالاتر. این یکی نمی خواست منصرف بشه!

بالاخره بقیه از بالا رفتن منصرف شدند به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها قورباغه ای بود که به نوک رسید! بقیه قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کار رو انجام داده؟

اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟ و مشخص شد که برنده مسابقه کر بوده
پاسخ
به خداوندیه خدا یه بار دیگه یک نفر خواست ناله برگشتن سر بده و بخواد بگه سخته و نیمیتونما نیمیشدا نیمیخوام (اینجارو به علت شدت صحبتم با لهجه گفتم با پوزش) به جون خودم میام آمریکا و یک ماه میمونم و بعد میام تو سایت و به همه میگم که دوستان حق دارند بگند که نمیتوانیم بمونیم یا نه.
ولی خارج از شوخی بالا غیرتا" بیایید یه مقداری فکر خودمون و آینده خودمون و کودک دلبندمون باشیم.و فکر کنیم که اگه در آینده کجا باشیم بهتره .
خانه دوست کجاست...
پاسخ
نمیدونم شما چقدر با من موافقید ولی من از دیدن کامنت بعضیها به این فکر میافتم که ایا واقعا تصویر ایران ما اینقدر سیاهه که به چشم اون بعضیها میاد؟یعنی صرف اینکه مثلا من نوعی تصمیم به مهاجرت میگیرم کافیه تا همه زیباییهای گوشه و کنار مملکتم را انکار کنم تا بتونم راحتتر دل بکنم؟شاید دردسر هایی که من در این یکسال اخیر کشیدم در نوع خودش بی نظیر باشه و بهانه خوبی برای متنفر شدن هر کسی از مملکتش باشه ولی فقط یک بهانه خوب ! منظورم اینه که برای مهاجرت و قبول سختیهاش دنبال بهانه نباشیم.دلایل واقعی پیدا کنیم.بهانه ها به سرعت از بین میرند و اونوقت ما هستیم و دلتنگیها.به نظر من سیاه دیدن اونجایی که متولد شدیم و رشد کردیم و از گوشه و کنارش خاطره داریم و عزیزانمون همچنان دارند زندگی میکنند یعنی انکار هویت.هویتی که در روزهای سخت پیش رو در زندگی جدید بعد از مهاجرت و در لحظه های ناب تنهایی در کوچه پس کوچه های دلتنگی به کمکمون میاد.ما به این هویت احتیاج پیدا میکنیم.به خاطر یک بهانه خرابش نکنیم.اینو از مهاجرین قدیمی تر بپرسید.
من از تهران که این روزها حسابی بهاری شده به شما سلام میکنم.
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، sasan ، payman R ، admin ، lexington ، Ashkan.R ، soroush2031 ، Jav3 ، espahbod ، farzad24 ، rs232 ، honareirani ، jMaster ، Hossein81 ، R.F ، maryam5 ، Linspire ، humsun ، jake ، American Darlin
این کارتون خیلی شبیه منه، وقتی ناراحتم .
فکرکنم شبیه خیلی از شماها هم باشه.ببینیدش!
بهتره زیاد از آه وناله های ماهایی که در ابتدای مهاجرتیم نتیجۀ خاصی نگیرید، چون وقتی ناراحتی.... بهتره هیچی نگم و فیلم رو ببینید!
when i am sad!
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
تشکر کنندگان: nnazi_2005 ، سارا کوچولو ، lexington ، soroush2031 ، Ashkan.R ، R.F
امروز روز سوم بود و دلم تنگِ روز دوم ...مثل روز دوم که دلتنگِ روز اول بودم
امروز گفتم سری به روز دوم بزنم
تمام امروز را در دیروز گشتم ،ولی جز یادداشت کوچکِ" آمدیم تشریف نداشتید" چیزی نیافتم.

(سومین برگ از دفتر خاطرات روزهای زندگیم)
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
تشکر کنندگان: sh-b ، Jav3 ، kavoshgarnet ، nnazi_2005 ، R.F ، اليزا ، lexington ، amin_j
سلام ی
من نمی دانم شما چقدر دلتنگ بستگانتان هستید اما من هم این مشکل را داشتم و دارم اما برنامه های یاهو مسنجر و اسکایپ خیلی می توانه کمک کنه حتما نصب کنند و شما هم نصب کنید بعد اگر طرف مقابل یه adslداشته باشه می شه نور علی نور
باورتون نمیشه بعضی وقت ها من با خانوادم فیلم و فوتبال هم می بینم
پاسخ
تشکر کنندگان: اليزا ، rasarasa ، lexington ، honareirani ، kavoshgarnet ، R.F ، sib 24 ، اردوان ، farshadsh
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه را بیرون کرده تا خودت باشی و خودش..............Smile
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: ساشا ، Ashkan.R ، rasarasa ، lexington ، sh-b ، R.F ، honareirani ، kavoshgarnet ، gmah ، اردوان ، Officer ، American Darlin
چقدر زیبا گفت احمد شاملو خدا رحمت کرده
از تنهائی مگریز . به تنهائی مگریز گهگاه آن را بجوی و تحمل کن وبه آرامش خاطر مجالی ده .
خانه دوست کجاست...
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، R.F ، lexington ، kavoshgarnet ، Soofia ، farshadsh
این روزها دلتنگیهایم خیلی کمرنگ شده وحال خوشی دارم و دلیلش می دانید چیست؟ فقط و فقط اینکه چند تا دوست پیدا کرده ام و اوقات خوشی را باآنها می گذرانم .جالب است که ارتباط ما چند دوستِ تازه بهم رسیده به علت بی کسی در غربت خیلی پررنگ تر ،صمیمی تر و بیشتر از دوستانیست که در ایران داشته ایم .بهترین لحظات مهاجرتم از روز اول تا امروز ،روزهاییست که با این دوستان جدید می گذرانم و جالبتر اینکه با آنکه دوستیهایمان خیلی اتفاقی بوده و هیچ شناختی از هم نداشته ایم و مثل ایران هم فرصت ارزیابی همدیگر رانداشته ایم ،ولی به شدت دوستان خوبی هستند و از ارتباط با آنها لذت می برم و مشعوفم .قابل توجه مهاجرسراییانِ در غربت که احساس تنهایی و بی کسی میکنند:اطلاعیه ای که برای دوست یابی در این تاپیک داده بودم کار خودش را کرد،وبا اینکه فقط یکی از دوستانم اهل مهاجرسراست ،ولی از قدیم گفته اند دوست دوست میاره! شما هم می توانید از همینجا برای خودتان کلی دوست وآشنا و فک وفامیل پیدا کنید.
برایم این نکته جالبست که من با هر ایرانیی در آمریکا برخورد داشته ام شدیدا آدمهای خوب و مثبت ومهربان و فرهیخته ای بوده اند.پس کجا هستند آن ایرانیهای بدی که نباید به آنها نزدیک می شدیم؟کجاست آن جامعۀ ایرانیهای مقیم لس انجلس که باید از آنها فرار کرد؟ ما که در مرکز ایرانیهای لس انجلس هستیم وهنوز جز خوبی ومهربانی چیزی ندیده ایم،بعضیهایشان بی اغراق آنقدر خوب هستند که نمونه اشان در ایران کمتر پیدا می شود و آدم را از لطف ومهربانی شرمنده می کنند.
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
البته خانوم راساراسا، خوبی و بدی افراد در روزگار خوشی سنجیده نمیشه. شما باید ببینی در مواقعی که منافع در تضاد با هم قرار میگیره برخورد دوستانتون چطوریه. ولی منم موافقم که ایرانیهای امریکا به این بدی که برخی دوستان میگن نیست. میانگین بگیری از میانگین ایرانی های داخل ایران انسانهای مهربانتر و فرهیخته تری هستند
سوالی بود در خدمتم!
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، kavoshgarnet ، Hossein81 ، American Darlin
والا اینجا من دو دسته ایرانی دیدم تو دهات خودمون سیاتل
یه دسته ایرانیایی که گردنمو بزنی یه لحظه نمیتونم تحملشون کنم
یه دسته ایرانیایی که گردنمو بزنی نمیتونم ولشون کنم
دسته اول حتی ممکنه 6 ماهه اومده باشن ولی اون لهجه انگلیسی غیر عادیشون نشون از رفتار پُزمحور و نجوش داره
ولی دسته دوم واقعا درک کردند که آمریکا بودن حتی اگه به فرض محال،پز داشته باشه هم دیگه برا ایرانی ای که توی آمریکا بغل دستت وایستاده پُز نداره
ولی واقعا اگه اینجا بشه رفیق شد که البته میشه،واقعا رفقا سریعتر با هم صمیمی میشن و مرام میزارن
من توی ایران هرکدوم از دوستام که قرار کوه جمعه صبح میزاشت باهام؛اگه واقعا براش مسیرش سخت بود یا مجبور بود نیم ساعت یه ساعت قبل از من بیدار بشه،خیلی راحت میگفتم خودم میام دنبالت! برا بعضیا این عجیب بود،بعدشم هی میگفتن آخر مرامی! همیشه هم میگفتم آقا مرام چیه؟ جمعه صبح خلوت کسی نیس هوا خوب همه چی عالی،منم که میخوام بیام،حالا ده دیقه رانندگی هم روش،عوضش تو ماشین هم تو راحت تری هم ممکنه 6صبح تاکسی پیدا نشه،هم اینکه سوار گُرده من که نمیشی!
حالا اینجا با طرف یه جلسه آشنا شذم،اکیپ بچه های شریف مقیم دانشگاه UW
یکیشون ماشین داره،دیروز داشتیم میرفتیم یه جایی سر بزنیم،زنگ زد گفتم کجا بیام گفت نه آقا میام دنبالت
واقعا مونده بودم! نمیدونستم چی بگم! یه لحظه بُهتم زد! ته دلم یه جوری براش دعا کردم فکر کنم دفعه دیگه فرماندار ایالت میشه
واقعا ایرانیا بعضیاشون خیلی خوبن،بعضیاشونم خیلی متفاتن!!
باز ما خاطره گفتنمون اومد
شرمنده
[font=Verdana]
یا به ما یار نشو یا چو شدی چون ما شو+++ما چو رسوای جهانیم تو هم رسوا شو
عاشق و رند و غزل خوان و فرنگی مشرب+++رند و لاقید و ملامت کش و بی پروا شو
[/font]


پاسخ
یوهو! گفتم همینجوری بی خودی این تاپیک رو بیارم بالا . البته گلاب بروتون منظورم بالای ارسالهای جدیده.

حالا که اینجام یکهو متوجه عارضۀ جدیدم شدم ،تازگیها دچار عارضۀ لالیِ مفرط شدم .اوایل راحت تر انگلیسی حرف می زدم چون به خودم روحیه می دادم که تو تازه واردی کسی ازت توقع نداره مثل بلبل حرف بزنی، ولی از وقتی رفتم سر یک کلاس متفرقه ،که همه یا آمریکایین یا انگلیسیشون خوبه ،کلا اعتماد به نفسم رو از دست دادم و بیشتر سر کلاس نقش یک آدم لال رو بازی می کنم که فقط بی خودی به همه لبخند می زنه.
هیچکس تو کلاس واقعا نمی دونه من انگلیسیم متوسطه ،همه خیال می کنن منم مثل اونام ،برای همین باهام خیلی عادی حرف می زنند و من هم جوابهایی با جملات کوتاه بهشون می دم که قضیه لو نره ،نمی دونم چه مرضیه که می خوام وانمود کنم که منم مثل اونام. من این روزها هیچ امیدی به بهبود وضعیت اسپیکینگم ندارم ، مخصوصا با این رویۀ مسخره ای که پیش گرفتم. البته کلا در محیط فارسی زبان هم ذاتا لزومی به باز کردن سر صحبت با این و آن نمی بینم و بیشتر در کارها وافکار خودم فرو می رم ،مگر با دوستانم باشم.ولی اینجا حرف نزدن و ارتباط الکی برقرار نکردن یعنی مرگ زبان.
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
تشکر کنندگان: R.F ، m.memari ، kianoush ، honareirani ، اليزا ، laili ، Monica ، nochen ، Hossein81 ، rs232 ، ana ، lexington ، payam007 ، jake ، farshadsh ، American Darlin
فکر نمی کنم قابل قیاس باشد،اما عضویت در یک تالار گفتمان انگلیسی(به شکلی که آن جا خانه ی دوم شما شود.)بسیار کمک کننده است،این را از تجربه ی شخصی می گویم؛شما در یک تالار گفتمان نه تنها دایره ی لغات خود را افزایش می دهید که آداب سخن گفتن به شکلی دوستانه و غیر رسمی را یاد می گیرید و اگر آنالیزر خوبی باشید به زوایا ی پنهان و تکنیک های خاص زبان هدف پی خواهید برد؛البته،عضو شدن در تالاری تخصصی که مباحثات جدی در آن صورت می گیرد؛بهترین انتخاب نیست.به هر حال موفق باشید و امیدوارم که اعتماد به نفس کافی را یافته و شرایط خود را بهتر درک کنید. Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: rasarasa ، kianoush ، honareirani ، lexington ، jake ، farshadsh ، American Darlin
(2010-04-29 ساعت 14:19)rasarasa نوشته:  یوهو! گفتم همینجوری بی خودی این تاپیک رو بیارم بالا . البته گلاب بروتون منظورم بالای ارسالهای جدیده.

حالا که اینجام یکهو متوجه عارضۀ جدیدم شدم ،تازگیها دچار عارضۀ لالیِ مفرط شدم .اوایل راحت تر انگلیسی حرف می زدم چون به خودم روحیه می دادم که تو تازه واردی کسی ازت توقع نداره مثل بلبل حرف بزنی، ولی از وقتی رفتم سر یک کلاس متفرقه ،که همه یا آمریکایین یا انگلیسیشون خوبه ،کلا اعتماد به نفسم رو از دست دادم و بیشتر سر کلاس نقش یک آدم لال رو بازی می کنم که فقط بی خودی به همه لبخند می زنه.
هیچکس تو کلاس واقعا نمی دونه من انگلیسیم متوسطه ،همه خیال می کنن منم مثل اونام ،برای همین باهام خیلی عادی حرف می زنند و من هم جوابهایی با جملات کوتاه بهشون می دم که قضیه لو نره ،نمی دونم چه مرضیه که می خوام وانمود کنم که منم مثل اونام. من این روزها هیچ امیدی به بهبود وضعیت اسپیکینگم ندارم ، مخصوصا با این رویۀ مسخره ای که پیش گرفتم. البته کلا در محیط فارسی زبان هم ذاتا لزومی به باز کردن سر صحبت با این و آن نمی بینم و بیشتر در کارها وافکار خودم فرو می رم ،مگر با دوستانم باشم.ولی اینجا حرف نزدن و ارتباط الکی برقرار نکردن یعنی مرگ زبان.

با هم همدردیم! این معلم ما سرکلاس فکر می کنه من همه حرفاشو می فهمم که همه اش لبخند ملیح تحویلش میدم! همسر گرامی هم ملتفت شده که من می خوام از زیر بار ارتباط برقرار کردن با خارجی ها فرار کنم، هی برای من کار می تراشه که یه جوری من رو با اینا درگیر کنه! مثلا ما قراره آخر ماه یه کشیر چک بدیم به مسئول مجموعه (بابت اجاره خونه) حالا هی گیر داده به من که برو از بانک کشیر چک بگیر!... من نخوام برم کی رو باید ببینم؟!
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، honareirani ، اليزا ، rs232 ، kianoush ، rasarasa ، ana ، lexington ، jake ، mohammadg846 ، American Darlin
این مسئله زبان چیزی نیست که به این راحتی ها حل شود. من در ایران فکر می کردم که زبانم خیلی خوب است. الآن هم لغتهای عجیب و غریبی می دانم که خود امریکاییها هم به گوششان نخورده است ولی اینها هیچ کدام دلیل نمی شود که احساس عجز و ناتوانی در درک صحیح اطرافیانم نداشته باشم. خیلی سخت است که آدم با زبان دوم به اندازه زبان مادری خودش راحت باشد. ولی اصلا نگران نباشید چون ممکن است بعد سی یا چهل سال در امریکا بودن این مشکل هم حل شود.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان