کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
با سلام و تشکر از تمامی عزیزان
من وهمسرم هفته اول آپریل مصاحبه داشتیم .فقط چند نکته که بنظرم جالب بود رو می نویسم چون بقیه اش تکرار سفرنامه های دیگران هست.

- ما هتلمون رو ابوظبی انتخاب کردیم و هزینه پزشکی در ابوظبی از دوبی کمتر شد.نفری 350 درهم بدون واکسن اضافی البته هزینه هتل در کل بیشتر از دوبی هست.

- سند خونه و زمین را از ما تحویل نگرفت و یک خانم ایرانی که در مرحله اول قبل از آفیسر مدارک رو تحویل می گیره گفت زمین و خونه رو که نمی تونی ببری آمریکا.فقط مدارک حساب بانکی رو تحویل بده.

-مصاحبه هم کاملا فارسی بود حتی سوال نکرد انگلیسی می خواهید صحبت کنید یا نه.

-کسایی که احتمال میدن کلیرنس بخورن اگر هتل رو 3 شب رزرو کنن کافی هست.

و در نهایت هم با وجود نداشتن شغل دولتی و به دلیل سربازی کلیرنس خوردیم.
شماره کیس:2013AS59XX/تعداد افراد:2 نفر/کنسولگری:آنکارا نهCool. ابوظبی/مصاحبه:هفته اول آپریل/دیگه منتظر نیستیم. Wink
هوراااااااااا
سلام دوستان.من ویزامو گرفتم.
مصاحبه من روز یک شنبه 7 آپریل در ابوظبی بود.با خانم ملیکای مهربون رفتیم.نفری 150 درهم شد.همراه ما یک زن و شوهر مهربون بودن که اونا هم یک ماه دیگه ویزاشونو می گیرن.
وضعیت من:
مجرد/دانشجوی ارشد/29 ساله
آفیسر من خانم سارا بود.سوالات ایشون اینا بود:
تا حالا کار کردی؟نه
اصلا شاغل نبودی؟ نه همش دانشجو بودم.
تا حالا آمریکا رفتی؟ نه
این کسی که توی فرم ها نوشتی و اسپانسرت شده،چه نسبتی باهات داره؟ پسردایی مادرم.
بجز این کس دیگه ای رو هم داری آمریکا؟ برادر اسپانسرم.
درست کی تمام می شه؟ یکی دو ماه دیگه.
دوستان مصاحبه خیلی راحت بود.راستی من دو اشتباه داشتم که تمام این چند ماه نگران اینا بودم.
1- زمان ثبت نام اولیه در تاریخ تولدم بجای 6/4 نوشته بودم 6/1.
2- زمان ثبت نام اولیه بجای اینکه بزنم دانشجوی ارشدم زده بودم ارشد دارم.
قبل از قسم به خانم سارا گفتم که این اشتباهات رو داشتم.گفت برای من ملاک تطبیق پاسپورتت و فرم هاست حتی اگه اشتباه با تاریخ اصلی باشه!
گفت اشکالی نداره...
به هر حال مشکلی واسم درست نشد خدا رو شکر.
اون روز من و یک پسر مجرد تنها کسی بودیم که ویزای یک ضرب گرفتیم.بقیه پرونده ها چک خورد.
امیدوارم همه به ویزاشون برسن....
دوستان هر سوالی داشتند، خوشحال میشم کمکی کرده باشم.
از تمام دوستان مهاجرسرا که این مدت به من کمک کردند، سپاسگزارم.Rolleyes
کیس نامبر: 56xx ‫(1 نفر) • کنسولگری: ابوظبی • مقصد: تگزاس• کارنت: Feb • مصاحبه: 7 آپریل •ویزای یک ضربBig Grin لینک سفرنامه ام
درود به دوستان
مصاحبه ما هم دوشنبه 8 آپریل بود که شماره یازدهم بودیم و به جمع منتظران پیوستیم
از 10 کیس قبل از ما 9 کیس کلیرنس خودرن و فقط یه خانم دانشجو بود که یه ضرب گرفت
به امید کلیر شدن همه.
2013AS5XXX 3Persons Abu Dhabi 127Days Houston: 09-29-2013
God...You Know What is better for us
با عرض سلام وبا کلی معذرت خواهی بخاطر تاخیر در قراردادن سفر نامه
با توجه به اینکه دوستان سفر نامه های کاملی قراردادند بطور خلاصه سفرنامه را برایتان مینوسیم یکروز قبل از مصاحبه وارد دوبی شدیم و با توجه به اینکه قبلا با خانم ملیکا هماهنگ کرده بودم شنبه صبح ساعت 8 اومد دنبالمون و مارا به NMC برد وخیلی زحمت کشید و در تمام مراحل قید کرد که جواب ها را سریع میخواهیم که مبلغ حدودا نفری 200درهم اضافه تر گرفتن که ما چون 4نفر بودیم کلا 2000درهم اونجا پرداخت کردیم و برای فردا صبحش که مصاحبه داشتیم همه مدارک پزشکی آماده بود البته این را هم بگم که ما اصلا واکس اضافه نزدیم نه ما و نه بچه ها، بچه هاکه واکس های کارتشان کامل بود و فقط انفولانزا در تهران زدیم خودمون هم همه واکس هایی که خانم دکتر در انسیتو پاستور تجریش گفته بود زدیم و در انجا واکسن اضافه نخوردیم .راستی شب خانم ملیکا خودش جواب ها رو گرفت و ما نرفتیم بیمارستان و فردا برایمان آورد.
صبح ساعت یک ربع به 5 خانم ملیکا که خانم بسیار وقت شناس و مهربونی بود اومد دنبالمون و ما بعد از حدودا 50/1 دقیقه به سفارت رسیدیم و نفر دوم بودیم .
از فضای ورود و رد شدن از شمشادها که بگذریم وقتی شماره2 اعلام شد به باجه مراجعه و مدارک را تحویلدادم بعد قسمت دادن 1320دلار و انگشت نگاری بود که به خوبی و خوشی به پایان رسید مرحله سخت که مصاحبه بود که ان هم به خوبی طی شد وقتی شماره اعلام شد یک آقای خیلی خوش برخورد که اشاره کرد که به اتاق انتهای سالن بریم برای مصاحبه وارد اتاق شدیم با این حال که خانومم خیلی استرس داشت چون بچه ها خیلی شیطونی میکردن ولی با شروع مصاحبه و برخورد خوب آقایی که مصاحبه میکرد استرس کم شد سوالاتی که پرسید مثل بقیه که کجا کارمیکنی ؟ چقدرتمکن مالی داری ؟ اونجا میخوای چیکار کنی ؟ آدرس مال کیه ؟ و از خانومم هم همین سوالات را پرسید که کارت چیه و .......
بعد هم چون من سربازی ارتش رفته بودم گفت مدارک شما کامل است و باید مراحل اداری انجام بشه شما بعد از 1هفته سایت را چک کنید شمارتون که اعلام شد یک نفر از شما پاسپورتاتون را بیاورد و ویزاهاتون رو بگیره عید رو تبریک گفت و یک برگه آبی داد و با ما که آدرس سایت توش نوشته شده بود و در آخر خداحافظی کرد . ولی تنها سوال من اینکه که برگه هایی که به مراجعه کننده ها میدادند بعضی ها آبی بود و بعضی ها سفید و همه هم کلیرنس شده بودند فرق ایندو برگه را من متوجه نشدم اگر کسی میدونه توضیح بده؟
**2013as44مصاحبه 24مارس کلیر30جون 95روزه کیس 4نفره مقصداحتمالی کالیفرنیا
با سلام خدمت دوستان با توجه به اینکه اکثر دوستان سفرنامه های کاملی نوشتن من هم فقط خلاصه و نکات مهم که قابل توجه و به خاطر اشتباهی که کردیم کلی هزینه کردیم رو براتان مینویسم
من و پسر4 سالم و همسرم 1 اپریل دوشنبه مصاحبه داشتیم که من چون قبلش وقت گرفتم و ایمیل زدم چهارشنبه هفته قبل مصاحبه به ما وقت دادن گفتن 5 شنبه دکتر نیست چهارشنبه که رسیدیم هتل بعد از تحویل اتاق رفتیم NMC و 3 عدد واکسن به پسرم زدن و ماهم معاینات عادی و بعد از اون هم دوشنبه 5:30صبح خانم ملیکا لطف کردن اومدن دنبالمون و رفتیم سفارت بعد از تحویل مدارک و انگشت نگاری که من مثل مجرما دستم میلرزید و اون خانم بسیار عصبانی شده بود از اینکه نمیتونستم دستم را درست قرار بدم خلاصه یک مرحله انجام شد و موقع مصاحبه رسید از همسرم پرسید امریکا کی بودی و چرا برگشتی و چرا پدرت برات اقدام نکرده و چرا سربازی نرفتی و کارت چیه و اصلا حساب بانکی همسرم را نخواستن فقط اسپانسر و تمکن مالی من که برنده اصلی بودم را خواست و از من مدرک تحصیلیم را پرسید و همین بعد 2برگ داد امضا کردیم و گفت در سایت CSC ثبت نام کرده اید یا نه که من گفتم بله فقط شماره پاس پسرم را اشتباه زدم و ایمیل زدم متاسفانه درست نکردن بعد بهم گفت جداگونه براش پر کن بعد از او 4شنبه شب ایمیل زدن که بسته پستی شما Empost دبی رسیده که 5شنبه صبح همسرم رفت پست خونه و بعد از 4 ساعت برگشت و گفت متاسفانه مدارک خودش نرسیده و فقط ویزای من و پسرم اومده بود که بلافاصله با خانم ملیکا تماس گرفت و ایشون برادرشون فرستادن دنبال همسرم و رفتن سفارت من که شک کردم نکنه میبایست برای تک تک اطلاعات وارد میکردم یک بار دیگه برای همسرم هم جداگونه باز کردم و چون رفته بود ابوظبی EMPOST ابوظبی زدم همسرم که رفته بود سفارت بهش گفته بودن مدارک اینجا نیست و رفته پست خونه ولی وقتی میره پست هم میگن اینجاهم نیست خلاصه بعد از 3 ساعت معطلی برادر خانم ملیکا به همسرم میگن چون امشب پرواز داری و پاستو میخوای زنگ بزن پلیس تا تکلیف مشخص بشه همسرم که به پلیس زنگ میزنه بلافاصله کارمندای پست خونه شروع میکنن به گشتن مجدد که پیدا میکنن ولی کلی استرس به ما وارد شد و پلیس هم گفته بود اگر پیدا نمیشد قبل از اومدن اونها و بعدش پیدا میشد میتونست ازشون شکایت کنه و پدرشون را هم در می آوردن خلاصه در پر کردن فرم CSC کاملا دقت کنین چون همسم هم یک عدد را کم وارد کرده بود از شماره پاسش که این بلا سرش اومد. و هزینه 350 درهم مجدد به ابوظبی داد که خدارو شکر پیدا شد وگرنه مجبور بود کلی هزیه های دیگر هم برای موندنش در دبی بده { هزینه کنسلی بلیط و هتل}
کیس نامبر 2013AS006000
کنسولگری: ابوظبی
تعداد افراد منظور در کیس :3نفر
مصاحبه:1 اپریل2013
دریافت ویزا:یک ضرب
با سلام و تشکر از تمامی اساتيد و دوستان عزیزي كه همواره با ارائه تجربيات خودشان راهگشاي ديگران بوده‌اند.
من وهمسرم هفته دوم آپریل مصاحبه داشتیم. فقط چند نکته را می نویسم، چون بقیه اش تکرار سفرنامه های دوستان مي‌باشد، ضمناً سفرنامه جناب آقاي بيات عزيز خيلي مفصل و كامل هست كه د ربرگيرنده كليه نكات لازم براي مصاحبه مي باشد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- ما هتلمون رو دبي 3 ستاره( هتل كلاريج- ميدان ماهي) انتخاب کردیم كه اگر با تور و با بليط چارتر مي‌گرفتيم ارزانتر تمام مي‌شد، در ضمن صبحانه و ناهار خوبي هم نداشت ولي نزديك ايستگاه مترو بود، هتل هايي كه داراي ديسكو ميباشند تا ساعت 4 صبح سر و صداي زيادي دارند كه خوابتان را مختل ميكند، لطفا دوستان قبل از انتخاب هتل به اين مسئله توجه فرمايند.
- همانطور كه دوستان عزيز اشاره نمودند واكسن ديفتري كزاز(TD) را قبل از رفتن تزريق كنيد، در بيمارستان دكتر شوكلاي دندان گرد نفري 100 درهم براي تزريق ازتون پول ميگيره و اعتقاد داره كه در 3 نوبت و به فاصله يكماه بايد تزريق انجام بشه، دوستان سعي كنند يكهفته تا 15 روز مانده به نوبت مصاحبه، واكسن TD را تزريق كنند تا هزينه زيادي پرداخت نكنند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- برنده اصلي خانم بنده بودند، ما مداركمون كامل بود و اسپانسر هم نداشتيم و دو برگه تمكن مالي جمعا به مبلغ 130 ميليون ارائه داديم، ضمناً سند خونه و ماشين را از ما تحویل نگرفتند و مدارك دانشگاهي بنده را هم نخواستند و بيشتر مداركي را تهيه كرده بوديم به خودمان برگرداندند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
-مصاحبه فارسی بود و خانم بنده در موسسه خصوصي مشغول بكار مي‌باشد، از خانمم در خصوص شغل و اينكه در آمريكا ميخواهيد چه كاري انجام دهيد و كدام ايالت ميرويد، سوال كردند و از بنده در مورد سربازي پرسيد كه پاسخم مثبت بود و همچنين در مورد شغلم كه دولتي بوده و عنوان شغل را هم ازم پرسيد و طبق معمول برگه آبي رنگ را از پرونده درآورد و اسمم را نوشت و گفت پرونده شما تكميل و خوبه و پاسپورت ها را بهمراه برگه آبي بهمون داده و ما را به جمع دوستاني كه كليرنس خوردند اضافه نمودند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
-کسانی كه حتي كار دولتي ندارند ولي سربازي رفتند به احتمال خيلي زياد کلیرنس مي‌خورند كه اگر هتل رو 3 شب رزرو کنن هزينه هاشون خيلي كمتر ميشه. در روزي كه ما مصاحبه داشتيم اكثراً كليرنس خوردند و فقط چند نفري ويزاي يكضرب گرفتند.
در پايان براي همه دوستان آرزوي موفقيت دارم و خوشحال ميشوم كه بتوانم به عزيزان كمك كنم.
2013AS57xx/ابوظبی/2 نفر/April 14/برگه آبي
آپدیت ها:

16 April
3,4,12,20,26,27 Jun

1,2,3,7,9,24 July
12,13,14,20 August
5,19,25,27,29 Sep
ويزا: هيچوقت Sad
بعد از 169روز انتظار: پوچ.........
(2013-04-18 ساعت 23:59)ultra نوشته:  خیلی از دوستان در سفرنامه هاشون چیزی در مورد نوع لباسی که خوبه بپوشیم حرفی نزدند ، لطفا اگه میشه دوستان از مصاحبه برگشته راهنمایی بفرمایند
http://mohajersara.com/thread-1754-post-...l#pid25646
کیس نامبر:70xx.ابوظبی.2نفر.مصاحبه:هفته اول می.مقصد:مریلند.کلیر:25جون سفرنامه
تشکر کنندگان: shimoda ، saeid-ss ، lilac ، farshadsh ، sumya ، tajhizgaran ، philter ، azadeh2014 ، m_yek ، sunflower00 ، atlantis770
سلام به همه دوستان عزيز،
من هم خواستم چند مطلب به سفرنامه ديگر دوستان اضافه كنم و اميدوارم مفيد واقع شود.

1- نوع بليط و تعداد روز اقامت،
پرواز ماهان سيستمي 45 روزه كه رفت و برگشت حدود 1100000 تمام شد. ويزا جداگانه اقدام كردم و 5 شب اقامت در دبي داشتيم. عقب انداختن اين بليط 25000 تومان جريمه و كنسلي اون 60000 تومان جريمه داشت كه لازم نشد.

2-مراكز مهم و جاهاي ديدني و نحوه دسترسي به آنها،
كلي جاي ديدني هم رفتيم كه خواستم براتون شماره و محل ايستگاه هاي اتوبوس اونارو بنويسم كه استفاده كنيد. محل تقريبي اقامت ما چهارراه نايف بود كه قدري با مترو فاصله داشت ولي دسترسي اتوبوس عالي بود. اتوبوس هاي دبي هم عالي، خنك و خيابان هاي اون هم بجز نزديك چهارراه نايف اصلا" ترافيك نداشت. كارت نقره اي براي استفاده از اتوبوس لازم است كه در پايانه ها و مترو ها شارژ مي شود. حتما" موقع ورود و خروج كارت بكشيد. اتوبوس ها تا ساعت 12 كار ميكنن.
الف- مركز پزشكي nmc(مترو ايوهيل)، چند اتوبوس به آنجا ميرود كه ما از اتوبوس C3 استفاده كرديم كه آخر خطش اونجاست و شروع خطش منطقه al raas در نزديكي خور دوبي كه در مسير از خيابان نايف عبور مي كند. دوستاني كه به مترو نزديكن كه خيلي راحت از ايستگاه ابوهيل مترو ميرن. اگه نياز به تست دوباره نباشه 24 ساعته جواب ميدن، حتي با وجود بچه.
ب- دوبي مال و برج خليفه، فوق العاده ديدني و زيبا براي ثبت خاطرات و كمتر براي خريد (به سبب اينكه اكثرا" برند بوده و گران است)، اتوبوس خط 27 ميتونه استفاده بشه و نيز مترو در اونجا ايستگاه داره.
ج- امارات مال كه فقط از طريق مترو ميشه راحت به اونجا رفت كه در مسير سبز بوده و چند ايستگاه بعد از مترو الاتحاد واقع شده است. اونج هم اكثرا" برنده ولي سوپرماركت اونجا كه چند برابر هايپر استار ماست همه چي با قيمت هاي مناسب از پوشاك و لوازم برقي گرفته تا مواد غذايي داره.
د- اوتلت مال كه اكثرا"برند بوده ولي حراجي هاي خيلي خوبي داره، پيشنهاد ميكنم حتما" برين و از 2 طبقه اون حتما"بازديد كنين. نحوه دسترسي به اونج از طريق اتوبوس امكان دارو و مترو به اونجا نميره. ضمنا"در نظر داشته باشين نصف بيشتر روز اونجا سپري ميشه به دليل اينكه خارج از شهره و دور محسوب ميشه. اتوبوس خط 66 از ترمينال bur dubai در خيابان alghubaiba به اونجا ميره و حدود 40 دقيقه از اونجا راهه. براي برگشت بايد اتوبان را از زير گذر رد كنين كه ايستگاه اتوبوس اونجا معلومه.
ه- برج العرب و وايد وادي، از ايستگاه مترو Palm Deira كه خارج ميشين 1 ايستگاه اتوبوس هست كه خط 8 از اونجا ميره به اونجا كه از مسير جميرا رد ميشه كه فكر كنم جاي بسيار بالاي شهر باشه. حدود 35 دقيقه اي طول ميكشه ولي تا در ورودي وايد وادي و برج العرب ميبره. اينجا هم مترو خور نيست. ضمن اينكه در اين مسير از اول جميرا ساحل هاي با قابليت شنا كردن هست كه بسيار زيبا و تميزه و حتما" با وسايل شنا برين. ورودي وايد وادي كه بزرگترين پارك آبي دنيا بجز آمريكاي شمالي محسوب ميشه و فوق العاده است براي كل طول روز و هر وسيله هر چندبار كه بخواهي استفاده كني براي بزرگسال 225 و براي كودكان 175 درهم هست.

3- رفت و آمد به ابوظبي و سفارت،

پيشنهاد ميكنم با عليرضا برين كه هم پسر خوبيه و هم منصفه و هم ماشينش عاليه و هم زياده خواه نيست. ما 4 نفر بوديم و نفري 100 درهم رفت و برگشت داديم.

4- سفارت و مصاحبه،
اولا"اينكه كيس ما شامل 2 نفر بود و همسر من برنده اصلي بودن. فكر ميكنم سربازي من در ارتش با وجود شغل غير دولتي عامل اف بي آي چك شد. گفتن تا حدود 2 ماه ديگه سايت را چك كنين. چند نفر را در همون كانتر هاي سالن مصاحبه كردن و ما رو تو اتاق خواستن. كلي سلام و... ولي آخرش خيلي ناراحت شديم كه بايد چك بشيم. تمكن مالي ما در كل 105 ميلون بود و سند ترجمه شده هم داشتيم كه تو مداركمون اونجا موند.

براي همه دوستان آرزوي يكضرب دارم و يا كليرانس كوتاه. براي ما هم دعا كنين.
**2013AS61-مصاحبه 16 آپريل-كليرانس 13 آگوست-تعداد كيس2نفر
تو خود آفتاب خود باش، طلسم كار بشكن
خلاصه سفرنامه دوم به ابوظبی بعد از کلیر شدن ( دریافت ویزا )
هزینه هتل رویال گاردن ( دوستاره ) شبی 150 درهم ، بلیط از شیراز 460 سیستمی ، ویزا 250 هزار تومان (260 درهم )
پرواز 8 صبح یک شنبه ، ساعت ورود به هتل 10 و سی دقیقه ، ساعت حرکت به ابوظبی 11 از ایستگاه الغبیبه ، کرایه 25 رفت و 25 درهم برگشت ، ساعت رسیدن به ترمینال مورور ابوظبی 30/12دقیقه و حرکت با تاکسی به سفارت و ساعت رسیدن به سفارت 13 و ساعت ورود به سفارت 30/13و تحویل پاس ها و برگه آبی ، تحویل یک برگه با تاریخ 18 اپریل ساعت 14 جهت تحویل ویزا . و برگشت به دبی ...
18 اپریل جهت دریافت ویزا با روش قبل به سفارت رفتم که چند نفر از دوستان منتظر ایستاده بودند و با کمال نا باوری سفارت تعطیل بود ( به دلیل جلسه مهم آفیسرها ) برگه ای پشت دفتر ورودی زده بودند که روز یکشنبه بیایید و اگر مایلید پاس خود را دریافت کنید ساعت 30/4بیایید . که البته هیچ تظمینی هم نداشت در اون لحظه همه ما ناراحت و عصبی شده بودیم چون همون روز پرواز برگشت داشتیم و همه برنامه هامون به هم می ریخت . خدا نصیب نکنه .
نهایتا تصمیم گرفتیم بمونیم و ساعت 30/4دقیقه شانسمون رو امتحان کنیم اگه نشد برگردیم و اون وقت باید تا یکشنبه یعنی 3 روز بعد دبی میموندیم چاره ای نداشتیم چون پاس ما در سفارت بود . در اون لحظه یکی از دوستان با اقا سعید که از همکاران خانم ملیکا بودند تماس گرفت و ایشوت ما رو مثل یک دوست واقعی به آرامش دعوت کرد و گفت نگران نباشید ما رو به یک رستوران خنک برد و دو ساعتی با آرامش نسبی به سر بردیم و سپس به سفارت اومدیم که خوشبختانه اجازه دادند بریم داخل سفارت و دو نفر از چهار نفرمون ویزا گرفتیم و دو نفر دیگه آماده نبود که یک نفر مجبور شد به دلیل همراهی خانواده پاس خود رو بگیره . نهایتا با استرس و ترافیک اتوبان ابوظبی به دبی رسیدیم و با کمک آقا سعید ما رو سریعاً به فرودگاه رسوند و خلاصه پایان سفر .
باید از راهنمائی دوستان در مهاجرسرا و ملیکا خانم و همکارانشون به خصوص آقا سعید بسسسسسسیار تشکر کنم
اقاسعید بابت همراهی ما در ابوظبی و برگشت به دبی و رفتن به فرودگاه مبلغ مناسبی گرفتند که پیشنهاد می کنم از همراهی ایشون کمک بگیرید . مطمئن باشید راضی بر می گردید . موفق باشید
**2013AS36 تعداد نفرات کیس 3 ، پست ابوظبی ، قبولی MAY2012
مصاحبه فوریه 2013 ابوظبی ، مدیکال ان ام سی ، کلیرنس ، اخذ ویزا 18 اپریل ، کل هزینه ها حدود 11 میلیون
بالاخره قسمت شد که من هم سفر نامه بنویسم...
روزی که متوجه قبولی در لاتاری شدم فکر نمی کردم که اینقدر پروسه اش طول بکشه و با عجله رفتم و برای پسرم که چند ماهی بود که به دنیا اومده بود و البته اسمش توی ثبت نام اولیه نبود! پاسپورت گرفتم و مدارک رو دادم ترجمه و خلاصه فکر می کردم یکی دو ماهه توی آمریکا هستم!!! ولی تقریبا دو هفته کمتر از یک سال زمان برد تا ویزای ما صادر بشه و البته از نوع یکضربBig Grin
در طی این مدت شرایط ما چند بار دستخوش تغییر شد. اولین تغییر مربوط به مکان مصاحبه بود که در ابتدا به دلیل اشنایی با زبان ترکی و این که اکثر کیس ها را به صورت پیش فرض به انکارا منصوب میکردن ما هم انکارا رو انتخاب کردیم
ولی بعدا با توصیفاتی که از دکتر اونگان در سفرنامه ها ذکر شده بود و با توجه به افزوده شدن ایروان به انتخاب ها تصمیم به تغییر محل مصاحبه گرفتم و نهایتا بین ابوظبی و ایروان به اسرار همسرم و با توجه به امکانات ابتدایی هتل ها وغیره در ایروان، تصمیم ما بر ابوظبی قرار گرفت.البته من برای فرستادن ایمیل به کی سی سی تا آخرین فرصت قبل از کارنت شدن صبر کردم برای این که اگر شرایط و یا تصمیم خودمان عوض شد مشکلی پیش نیاید..
در کمتر از یک هفته جواب ایمیل داده شد و گفته شد که تقاضای من را دریافت کرده اند و در پرونده ام لحاظ خواهد شد...و به این ترتیب ما هم به دوستان ابوظبی ملحق شدیم.
دومین تغییر بعد از کارنت شدن مان و با دریافت نامه دوم اتفاق افتاد.در نامه اسپلینگ(یا همان نگارش ) اسم دخترم را طور دیگری به غیر از چیزی که در پاسپورت و فرم های فرستاده شده توسط خودمان نوشته بودند. من هم با توجه به این که پاسپورت دخترم کمتر از دوسال زمان داشت تصمیم گرفتم که پاس جدید و با نگارش انگلیسی اسمش مطابق نامه دوم بگیرم تا موقع ورود به سفارت مشکلی ایجاد نشود. به اداره گذرنامه تهرانپارس در بلوار پروین رفتم و نامه گرفتم برای دفتر 10+ و چون اسفند ماه بود گفتند که حدود یکماه زمان می برد... ولی کمتر از یک هفته پاس جدید آمد! بعد از این بود که تازه به فکرم رسید که باید ترجمه شناسنامه های خودم و همسرم و دخترم را هم مجددا و با مشخصات جدید انجام بدهم! و فرم های230 را نیز مجددا پرینت کنم...
تغییر سوم که بزرگترین و مهمترین تغییر بود اوایل اسفند اتفاق افتاد... و این که پس از انجام یک تست خانگی متوجه شدیم که همسرم به طور ناخواسته بار دار شده و با این که مادرو خواهر خانمم مخالف بودند و علیرغم این که تمام برنامه ریزی هایمان به هم می ریخت ما تصمیم گرفتیم که بچه را نگه داریم.
خانم من در هر دو بچه قبلی مان حاملگی بسیار سختی داشت و حالت تهوع شدید و بد حالی و حتی چند بار بستری در بیمارستان را تجربه کرده بود ولی با این حال قبول کرد که بچه سوم مان را هم به دنیا بیاورد.من هم تصمیم در این مورد را کلا به او واگذار کردم چون تمام دردسر های ان به عهده او خواهد بود.
با این اوصاف عید نوروز را در ویلای پدرم در شمال گذراندیم ودر انجا بد حالی خانمم شروع شد ولی پس از برگشتن به تهران در هشتم فروردین بود که این بد حالی به اوج رسید و با بستری یکی دوروزه در بیمارستان کمی فروکش کرد.من هم در این بین هم مراقبت از بچه ها را به عهده داشتم و هم در تدارک مقدمات سفرمان به دبی بودم.
مصاحبه ما اواخر فروردین 1392بود و قبل از نوروز همه آژانس های مسافرتی گفتند که باید بعد از تعطیلات اقدام کنم و بعد از عید هم اکثرا میگفتند که از هفدهم به بعد کارشان را شروع میکنند. خلاصه من تصمیم گرفتم که ویزا و بلیط را هرچه زود تر بگیرم که ریسک نکرده باشم وبعد هتل را هم جداگانه رزرو کنم.
با توجه به این که احتمال یکضرب گرفتن ویزا را میدادم برای یک هفته از 22 تا29 فروردین بلیط ماهان سیستمی گرفتم نفری 580000 تومان که برای زیر دوسال 10درصد و برای کودک 80درصد بزگسال محاسبه میشود.ویزای دبی هم نفری 260 درهم که خودم از چهار راه استانبول درهم خریدم 925 تومان و به اژانس دادم.البته مادر خانم من هم برای کمک به ما و با توجه به وضع همسرم قرار بود با ما بیاید و به این ترتیب 2280000تومان بابت بلیط و 1300درهم بابت 5 فقره ویزا هزینه شد.
برای هتل اکثر قریب به اتفاق آژانس ها برای 3نفر بزرگسال میخواستند اتاق تریپل برای ما بگیرند که در واقع همان اتاق دبل هست که یک تخت اضافه داخل ان میگذارن. و دیگر هیج جای اضافه ای در اتاق باقی نمی ماند! ولی من با توجه به وضع همسرم و با وجود دوتا بچه دنبال گرفتن سوئیت یا هتل آپارتمان بودم... وخلاصه بعد از کلی جستجوی تلفنی و اینترنتی، دو وز قبل از حرکت یک کیس خیلی خوب پیدا کردم و توانستم سوئیت-آپارتمان دو خوابه هتل پنج ستاره تاج پالاس رو (که توی سایت بوکینگ شبی 2000 درهم گذاشته بود) رو به قیمت شبی 650 درهم بگیرم.اولش خودم هم کمی شک کردم که نکنه قناری نشونم بدن وبعد قورباغه تحویلم بدن! ولی خوشبختانه اینطور نشد.( البته فقط شامل صبحانه بود و ترانسفرواینترنت مجانی هم نداشت) این سوئیت برای 4نفر بزرگسال و حداکثر 2بچه و 2نوزاد را بدون هزینه اضافی ساپورت میکند و برای خانواده های بزگ مناسب است. یک حال بزرگ و دو اتاق بزرگ ویک اتاق خیلی کوچک با سرویس جداگانه برای مستخدم!(احتمالا برای شیوخ عرب) و یک آشپزخانه کامل و بالکن سراسری که جلوی همه اتاقها و حال امتداد داشت و خصوصا برای سیگاری ها و مریدان زکریای رازی بسیار مناسب بود چون یک دست صندلی و میز فرفورژه هم در ان وجود داشت.صبحانه هتل هم عالی بود. ضمنا ارز مسافرتی را هم بدون هیچ گونه صف وخیلی راحت از بانک ملت پاساژ مریم در خیابان مطهری (واقع در تره بار فرحزاد) گرفتم .
پرواز ما ساعت 8 صبح پنجشنبه بود که ساعت 4 صبح با اتومبیل خودم به راه افتادیم و ساعت5 فرودگاه بودیم. ماشین را در پارکینگ شماره1 که سرپوشیده است گذاشتم و پس از تحویل بار و چک پاسپورت و گرفتن حواله دلار از بانک ملت سوار شدیم و بدون تاخیر پرواز کردیم. صبحانه و سرویس ماهان خیلی خوب بود و با این که برای نوزاد صندلی داده نمیشود و باید در بغل خودتان بگیرید، از شانس ما یک صندلی در کنار ما خالی بود که ممکنه اقایی که کارت پرواز را صادر می کرد باعث ان باشد چون از وی خواستم که صندلی ردیف جلو را به ما بدهد(معمولا این صندلی ها را به افراد قد بلند و خانوتده هایی که بچه زیر دوسال دارند میدهند)ولی این کار را نکرده بود وما در ردیف های عادی بودیم.
در فرود گاه دبی دو تا سیم کارت خریدم مال شرکت du که اصلا توصیه نمیکنم چون مکالمه اش خیلی گرون بود.
تاکسی ون با راننده خانم! (که برای من تازگی داشت) تا هتل شد 45 درهم و ساعت 11 به وقت محلی رسیدیم هتل واچر هتل را دادم به رسپشن و پاس هایمان را اسکن کردند و همان لحظه پس دادند و500 درهم ودیعه گرفتند(که روز اخر پس دادند)و در عرض یک ربع ساعت کلید اتاق را به ما دادند!( بر عکس بعضی هتل ها که حتی در صورت خالی بون اتاق تا ساعت 2 شما را در لابی منتظر میگذارن) و با دیدن اتاقمان یک نفس راحت کشیدم.خود خود قناری بود!
یک استراحت کوتاه و سپس درساعت سه و نیم حرکت به سمت ان ام سی...طبق توصیفات دوستان براحتی رفتیم و مدارک را با ذکر باردار بودن همسرم تحویل دادیم به خانم هندی در رسپشن ومنتظر شدیم تا صدایمان کنند.در همین حین خانمی را دیدم که کار های مدیکال یک مادرودختر را انجام می داد و حدس زدم که ملیکای معروف باشد و درست هم بود.قرار شد که روز یکشنبه ما را با 350 درهم و دربست ببرند ابوظبی.بعد پرستارقد کوتاه سبزه رو ما را صدا کرد برای قد و وزن و فشار خون ومعاینه چشم، بدون اغراق خیلی خنگ بود، وزن دخترم را که 18 کیلو ود نوشت 13 که خوب شد حواسم بود و دوباره وزن کرد ... قدش را 10 سانت اشتباه نوشته بود... حدود 4 یا پنج بار ما را به اتاق های مختلف برد تا فشار خون دختر 4 ساله را بگیرد! و همه دستگاه ها برای دستش بزرگ بودند بالاخره هم نشد که نشد...بعد از کلی اتاق به اتاق شدن و یک انتظار دیگر نوبت به معاینه پزشک رسید. فامیلیِ دکتر شوکلا بود، ولی نه شوکلای اصلی که عکسش توی سایت و در و دیوار بیمارستان هست. اقای مسن و ریزه ای بود که قیافه و قد وقواره اش وحتی عینکش شباهت کم نظیری به گاندی معروف داشت.بعد از سوال های روتین من را پشت پرده معاینه کرد والبته از شرح ان معذورم! جای عمل اپاندیسیت را دید و پرسید چه عملی و کی بوده است...خلاصه به من و همسرم گفت که هیچ واکسنی لازم نیست و من کلی خوشحال شده بودم وبه ان اقای دکتر در انستیتو پاستور تجریش که گفته بود واکسن کزاز لازم نیست احسنت گفتم. نوبت بچه ها شد و گفت که برای ان ها چند واکسن هست که باید زده شود و من که از قبل امادگی این موضوع را داشتم گفتم ایرادی ندارد... غافل از این که واکسن کزاز و انفولانزا و قطره فلج اطفال را هم تجویز کرده! بعد از انتظار کوتاهی چند تا قبض دست من دادند که بردم صندوق و وقتی مبلغ ان را دیدم فکم افتاد پایین!جمعا 3250 درهم بود! و تازه ایکس ری و ازمایش خون هم باید جداگانه پرداخت میشد! من 2500 درهم همرام برده بودم و تازه پیش خودم فکر میکردم زیاد هم هست ولی زهی خیال باطل... الباقی را با دلار پرداختم(که مثل اکثر صرافی ها با نرخ3.65 چنج کرد) و دوباره انتظار همراه با بهت و سرگیجه! تابالاخره صدایمان کردند برای تزریق... دخترم که 4 سالشه کمی همکاری کرد و چهار تا آمپول را در دو تا پاهایش نوش جان کرد ولی پسرم که یک ونیم سالشه رو به سختی و با فجاعت تمام 5 تا آمپول بهش تزریق شد که اخری توی دستش بود.دوباره قبض 100 درهمی- صندوق- انتظار-خونگیری ونهایتا فقط برای من قبض 175 درهمی-اتاق ایکس ری و خلاص!.... نه اشتباه کردید نه خلاص! داشتیم سوار اسانسور می شدیم که یک خانم چشم بادامی دوان دوان من را صدا کرد و گفت باید دوباره عکس قفسه سینه گرفته شود چون وقتی نفسم را حبس کرده بودم نفسم زیادی عمیق بوده و کل ریه ها در عکس جا نشده بود! دوباره یکس ری و باز دوباره یکی دیگه ... خلاصه 3 بار به من اشعه دادن و نهایتا گیج و خسته از بیمارستان امدیم بیرون.تو تاکسی در راه بازگشت به هتل داشتم فکر می کردم و اگر متهم به نژاد پرستی نشم باید بگم که این تجربه دیدگاه فلسفی من رو راجع به این که چرا این ها گاو را پرستش میکنن اساسا تغییر داد و از این همه صداقتشون که بدون تظاهر این حقیقت رو قبول کردن که گاو براشون ها خداست، خوشم اومد.
شب پای هر دو تا بچه ها درد می کرد و نمی تونستن راه برن تب خفیفی هم داشتن که خوشبختانه شربت و قطره و حتی شیاف استامینوفن کودکان همراه داشتیم.جمعه را هم در استخر هتل و به استراحت گذراندیم.شنبه صبح از بیمارستان تماس گرفتن که خانم شما یک فرم رو امضا نکرده و ساعت 6 بیایید که امضا کنید وگرنه جواب رو نمی تونن پلمپ کنن.و یک بار دیگه ما رو تا اونجا کشوندن و دوساعت معطلمون کردن و بالاخره جواب ها رو دادن. برگشتیم هتل و حال خانمم کمی بد شد و از قضا پسرم هم تب شدیدی کرده بود. خلاصه تا ساعت3 بیدار بودم... مدارک رو برای بار اخر چک کردم که دیدم پرینت جدید فرم 230 یک اشتباه داره! که با روان نویس مشکی تصحیح کردم.بعد یک ساعت خوابیدم و بیدار شدم بچه ها رو با کمک مادر خانمم حاضر کردم و به ملیکا زنگ زدم. قرار بود ساعت یک ربع مانده به پنج راننده دم در هتل باشد ولی ساعت پنج وربع و با نیم ساعت تاخیر رسید.اسم ایشون اقا سعید بود و یک میتسوبیشی لنسر نسبتا قدیمی داشت که کمی هم داخلش کم جا بود.ولی خودش پسر گلی بود و توی راه با هم گپ زدیم و زمان رو حس نکردیم. تو ابوظبی یک استوپ کوتاه هم در یک پمپ بنزین داشتیم برای رفع مشکلات بچه ها! ما کمی دیر رسیدیم ولی خانم ملیکا برای ما جا نگه داشته بودن و ما نفر پنجم شدیم.اونجا یکی از کاربرای مهاجرسرا با نام کاربری آرش کمان گیر را هم دیدم که نفر دوم بودن و شامل کلیرنس شدن. اون روز سفارت خیلی شلوغ بود و عده زیادی از ملیت های چشم بادامی که نفهمیدم از کجا بودن برای ویزای توریستی امده بودن.مراحل طبق نوشته های دوستان ابتدا تحویل مدارک(فقط ترجمه ها رو گرفتن) وبعد انگشت نگاری و پرداخت 1320 دلار وانتظار برای مصاحبه بود. شماره 1 آقای جوانی بود که از طریق خانوادگی اقدام کرده بود که جوابش مثبت بود ولی چون بلیطش رو چارتر گرفته بود یک چشم گریان و یک چشمش خندان بود! به ترتیب شماره ها اعلام می شدن ولی بعد از شماره چهار پرید به شماره 6 و خانم من حول شد که چرا ما رو صدا نکردن، حتما یک مشکلی هست! من هم گفتم اروم باش حتما پرونده ما حاضر نبوده گفته بعدی رو صدا کنم ... وبهش دلداری میدادم ولی قبول نمی کرد و مجبور شدم به خانمی که انگشت نگاری میکرد بگم و اون هم گفت بشینید صداتون میکنن.وبعد از شماره 6 اسم من رو از بلند گو صدا کردن بدون اعلام شماره. آفیسر آقای آمریکایی قد بلند و خوش تیپی بود که کت و شلوار شیکی هم به تن داشت واینقدر اتو کشیده و تر و تمیز بود که یک لحظه فکر میکردی واقعی نیست! و عکس ژورنال یا چیزی باشه! واقعا انرژی مثبتی به آدم منتقل میکرد. ما رو به کابینی که در انتهای سالن بود و همه کیس های مهاجرتی اونجا مصاحبه میشدن دعوت کرد. اتاق کوچکی بود که دوتا صندلی گردون مثل بانک ها داشت که جلوی باجه بودن و پشت سرش هم یک ردیف نیمکت بود برای همراهان.ابتدا برنده شدن ما رو با لحجه آمریکایی تبریک گفت وبعد پرسید کجا زندگی میکنید:تهران.اسپانسر دارید؟ نه حساب بانکی آوردم. این پول چنددلار میشه؟ حدودا X دلار...آفیسر: ولی اینجا نوشته Y دلار؟ بله این با دلار دولتیه که به مردم عادی نمیدن با دلار آزاد میشه y دلار.(توضیح بدم که تمکن مالی رو از حسابی که در بانک پاسارگاد و درهمون روز باز کرده بودم گرفتم که توش معادل دلاری مبلغ مانده حساب رو با ارز1226 تومانی نوشته بود و مطمئنا آفیسر خودش می دونست و داشت صداقت من رو محک میزد). چه کاری میکنید،قبلا چکار میکردید،درس خوندین؟ سربازی رفتین؟ دوتا بچه دارین؟ من هم گفتم یکی هم تو راهه! که گفت پس سال خوبی بوده برای شما! هم لاتاری برنده شدید وهم بچه جدید داره میاد. و در اخر پرسید تا به حال برای ویزای امریکا تقاضا داید یا نه. هیچ سوال غیر متعارفی نکرد. در پایان هم گفت همه چیز اوکی هست و ویزای شما قبول شده و یک کاغذی رو که سایت csc رو توضیح داده بود با ماژیک های لایت میکرد بده بهم که من گفتم ثبت نام کردم و گفت پس شما پنج شنبه برید اداره پست و پاسپورت هاتون رو بگیرید. وخداحافظ. هیچ برگه ای هم اعم از سفید و قرمز و غیره نداد به ما.
از اونجایی که هتل ما اینترنت مجانی نداشت وخیال من هم کمی راحت شده بود تا سه شنبه غروب چک نکردم. وقتی شماره رسید رو که بهم ایمیل کرده بودن تو سایت پست امارات زدم دیدم اول صبح سه شنبه در ساعت یک و خرده ای صبح مدارک ما تحویل پستخانه دبی شده یعنی دو روزه رسیده بود! Big Grin چهارشنبه صبح که رفتم مدارک را بگیرم کارت شناسایی خواست که من هم پاس سوراخ شده قبلیم همراهم بود و قبول کرد.پنج شنبه ساعت 2 بعد از ظهر هتل را تحویل دادیم و رفتیم سیتی سنتر وقت گذرانی. پرواز را برای اطمینان از رسیدن مدارک برای 10 شب گرفته بودم. با تاخیر 40 دقیقه ای حرکت کردیم به سمت تهران. حال همسرم در هواپیما خیلی بد شد و پسرم هم با گریه وفریاد های مداومش در بدتر کردن اوضاع کم نگذاشت صندلی های ما از هم فاصله داشت(علیرغم درخواست من از متصدی صدور کارت سوار شدن برای صندلی ردیف جلو)خلاصه بعداز لطف بسیار زیاد هموطنان در پیاده شدن از هواپیما که چیزی نمانده بود از رویمان رد شوند و صف طولانی پاسپورت و غیره رسیدیم به صف آسانسور!!! یعنی برای فرودگاه یک مملکت فقط یک جفت آسانسور درجه3 لاک پشتی تعبیه شده که یک چرخ دستی بیشتر در ان جا نمی شد! و بالاخره از خیرش گذشتم و من با پله رفتم که اشتباها رفتم پارکینگ منفی یک و بعد از کلی سردرگمی فهمیدم که باید در طبقه پایین دنبال ماشینم بگردم! هزینه پارکینگ 47500 تومان شده بود که حال پرسیدن دلیلش را نداشتم! با مکافات ساعت 5 صبح رسیدیم منزل و روز بعد مجبور شدم خانمم را ببرم بیمارستان. دلیل تاخیر در نگارش سفرنامه هم همین مسئله بود. نکاتی که از قلم افتاده بعدا اضافه خواهم کرد. دست آخر هم از مهاجرسرا و همه دوستانی که با نوشتن سفرنامه و در میان گذاشتن اطلاعاتشون ما رو کمک کردن کمال تشکر رو دارم.موفق باشید.
(2013AS000053xx) چهار نفر - ابوظبی - هفته2 آپریل Big Grinیکضرب - مقصد: ایرواین، کالیفرنیا
پرواز ما با ماهان ساعت 8 صبح بود...ساعت 2 نیمه شب راه افتادیم به سمت فرودگاه امام حدود ساعت شش رسیدیم... صف خیلی طولانی برای عبور از گیت چکینگ بود که کلی معطل شدیم و ارز دولتی هم از زیر پله برقی گرفتیم و سر ساعت پرواز ما انجام شد... نزدیکای دوبی هواپیما تکانهای خیلی شدیدی میداد پرواز ما حدادا دو ساعت شد وقتی رسیدیم دوبی کلی برای عکس قرنیه چشم معطل شدیم. بیرون فرودگاه از طرف هتل یه اقای عرب امده بود دنبالمون و ما رو با ماشین به هتل سیتی استار اورد... هتل بر عکس تعریف دوستان اصلا اون چیزی نبود که فکرش رو میکردم....واقعا افتضاح بود!!! اتاق ما طبقه ی سوم بود و سر و صدای دیسکو از ساعت 9 شب شروع میشد تا 3 صبح هم ادامه داشت و دو اتاق روبروی ما هفت تا پسر عرب بودن که تا صبح از فریاد و عربده ی اونا خوابمون نمیبرد تا اینکه صبرمان لبریز شد و رفتیم به رسیپشن هتل شکایت کردیم و البته خدا رو شکر اینا دو روز بیشتر نبودن و رفتن و نیازی نشد که اتاقمون رو عوض کنیم. هتل صبح ها از ساعت 8 تا 10 صبحانه میداد که تکراری بود و اصلا خوب نبود ظهر هم از ساعت 1 تا 3 وقت نهار بود غذاهاش ایرانی بود و البته اشپزش فیلیپینی که هی میامد میگفت این کیک رو من پختم فلان غذا رو من پختم حتما بخور!!! یه روز دیدم غذا قرمه سبزی و خورش کرفس هست ولی متاسفانه خورش هاش پر از تکه های استخوان بود که اگر حواسمون نبود دندونی واسمون باقی نمیموند...

مدیکال:
روز شنبه با خانم ملیکا هماهنگ کردم برای مدیکال و اقا سعید ساعت 8:15 صبح امدن دنبالم و اونجا با کمک ملیکا خانم سریع همه ی کارام انجام شد طبق نوشته های دوستان اول قد و وزن و فشارخون و بعد عکس از قفسه سینه و بعد نوبت ازمایش خون شد که یه خانم جوان هندی ازم خون گرفت بدون هیچ دردی منم خوشحال با ملیکا خانم امدم بیرون که یکدفعه متوجه شدم رگم بند نمیاد و انگار تازه شیرش رو باز کردن همینجور خون میزد بیرون بنده خدا ملیکا خانم هم کلی ترسید بردم پیش پرستاره اونم ترسیده بود و به من شک کرده بود میگفت تو دارو میخوری؟ گفتم نه والا بعدا فهمیدم که چای سبز و سفیدی که هر روز نوش جان میکردم باعث این موضوع شده بود!!!
اونروز کلی ایرانی اونجا بود و بسیار شلوغ بود و من چون وقت داشتم اولین نفر کارام راه افتاد و به بقیه میگفتن امروز کارتون تموم نمیشه چون دکتر تا ساعت 11 بیشتر نیست... اونروز با دوستان زیادی اشنا شدیم و بعد از کلی معطلی دکتر صدام زد... دکتر یه خانم هندی خوشرو بود از من یه سری سوال پرسید اصلا کارت واکسن منو نگاه نکرد و من خودم ازش خواستم که واکسن ابله مرغان رو برام بزنن بعد معاینه برای برست کنسر انجام داد و فقط شکم رو معاینه کرد گفت سرفه کن همین!!!
رفتم 250 درهم واکسن ابله رو زدم و قرار شد ملیکا خانم جواب ازمایش من رو بگیره(برخورد کارکنان NMC بسیار عالی بود).
ما فقط فروشگاه سیتی سنتر رفتیم و قیمت ها همه بالا بود و خرید مختصری کردیم... تور لیدرهای هتل سارا و یه دختر دیگه بودن و وقتی فهمیدن من قراره با ملیکا برم برخورد بسیار زشتی با ما کردن ... اینترنت هتل پولی بود ساعتی 10 درهم ...یه سوپر مارکت ایرانی نزدیکه هتل بود که من همون روز که رسیدیم ازش سیم کارت اتصالات گرفتم شد 40 درهم بعدا ازش یه شارز 25 درهمی هم گرفتم....
اینجا با یک دختر خانوم گل از بچه های مهاجرسرا اشنا شدم که با پدرشون امده بود و ویزای یک ضرب گرفت...

روز مصاحبه :
شب مصاحبه با اینکه استرس داشتم و صدای دیسکو هم خیلی بلند بود ولی خوابم برد و ساعت سه از خواب بلند شدم و یک ربع به پنج اقا سعید پایین هتل منتظرمون بودن و یک مسافر بیشتر نداشتن که از بچه های گل مهاجرسرا و دوست عزیز من شد... ما اولین نفر رسیدیم سفارت و یواش یواش بقیه امدن ملیکا خانم هم با مسافراش رسید و جواب ازمایش هامون رو اورد... اونروز خیلی شلوغ بود ولی خوشبختانه من و دوستم اولین نفر با هم رفتیم داخل و تمام مراحل هم با هم بودیم و استرس هردومون از بین رفت... شمشادها هم دیدم باز یاد مهاجرسرا افتادم... شماره ی من 2 بود وقتی به باجه ی 10 رفتم یه خانوم ایرانی تپل بود که ترجمه ی همه ی مدارکم و اصل تمکن مالی و کپی صفحه ی اول پاسپورت و دو قطعه عکس جدید و اصل پاس واپدیت فرمهام رو از من گرفت و هیچ سوالی ازم نپرسید... رفتم 330 دلار و پرداخت کردم و بعد انگشت نگاری و بعد افیسر منو به باجه ی 7 فراخواند افیسر یه اقای حدودا چهل ساله و جدی بود و من رو به اتاق مصاحبه برد:



شرایط من :
دختر
مجرد
فوق لیسانس
تمکن مالی : 64 میلیون + سند خانه
سفر خارجی : زیاد


افیسر : سلام صبح بخیر
من: سلام صبح شما هم بخیر
افیسر : خوبی؟
من : خیلی ممنون خوبم
افیسر: دست راستت رو ببر بالا و قسم بخور
من : یه اشکال تو فرمم بود که بهش گفتم و گفت هیچ مشکلی نیست.
افیسر: کجا زندگی میکنی و چه کار میکنی؟
من: ........... تدریس خصوصی میکنم
افیسر : حساب بانکی خودتو داری ؟
من : بله
افیسر : چقدره؟
من: 64 میلیون تومان
افیسر: الان اینقدر پول رو تو حسابت داری؟
من: فکر کردم میگه چند دلار تو حسابت داری امدم بگم میشه اینقدر دلار که حرفم رو قطع کرد و گفت منظورم اینه الان 64 میلیون داری؟
من : بله
افیسر : ازدواج کردی تا حالا؟
من : خیر
افیسر : تا حالا امریکا رفتی؟
من: خیر
افیسر: کی درست تموم شده و رشتت چیه؟
من: دو ساله در ضمن وقتی اسم رشتم رو گفتم گفت چه جالب‍ ! خوشش امد!
افیسر : خانوادت یو اس هستن؟
من: نه ولی فامیلم اونجاست
افیسر : کدوم ایالت
من:.....
افیسر : شما قبولی
من: خیره مونده بودم به افیسر
افیسر : سوالی از من نداری؟
من: چی؟
افیسر : سوال نداری؟
من : NO
افیسر : csc ثبت نام کردی؟
من: بله و برگه ی ثبت نام رو نگاه کرد
افیسر : ویزای شما پنج روز دیگه امادست
من : خیلی ممنون... خداحافظ
افیسر : از جاش بلند شد و بلند گفت خداحافظ .
و من با خوشحالی امدم بیرون و به دوست عزیزم پیوستم و به مادرم خبر خوش رو دادم و کلی ذوق کردیم و با اقا سعید برگشتیم... اقا سعید تو راه به عنوان شیرینی قبولیمون برامون قهوه گرفت و تا دوبی کلی گفتیم و خندیدیم.... دوست گلم مهسا از تمام بچه های مهاجرسرا و کمک هاشون تشکر کرد و گفت بیام اینو بگم چون خودش فعلا به نت دسترسی نداره!
اقا سعید تعریف میکردن که تو محوطه ی سفارت نباید عکس انداخت چون یه خانواده ای عکس انداختن و بدجوری تو دردسر افتادن دو سه ماه زندان و دادگاه!


از تمام مدیران و پیشکسوتان و دوستان عزیزم که همیشه کمکم کردن تشکر میکنم و امیدوارم موفق باشین Smile
C/N: 2013AS6XXX* مصاحبه:اپريل (ویزای یک ضرب)* سفرنامه



دوستان عزیز

ما هم بالاخره رفتیم مصاحبه و برگشتیم. از همه دوستانی که با کامنتها و سفرنامه‌ها و پاسخ‌هاشون به ما کمک کردند تشکر می‌کنم. این سایت و مطالبش واقعا در آسان شدن این پروسه مفید بود. Smile

سفرنامه‌های دوستان بسیار کامل هست. من فقط مختصری از سفرمان را میگویم.

من و همسرم دو روز قبل از مصاحبه با پرواز ایران ایر به دوبی‌ رفتیم. عصر برای مدیکل رفتیم که حدودا ۴ ساعتی‌ طول کشید. خوشبختانه واکسنی نخوردیم. فردا شب جواب آزمایشها را گرفتیم.

روز مصاحبه نفر دوم بودیم و تقریبا ساعت ۹:۳۰ کارمان تمام شده بود. مصاحبه بسیار کوتاه بود، و خانوم مصاحبه کنند خیلی‌ جدی بود و بیشتر اوقات به برگه‌‌ها و کامپیوتر نگاه میکرد. فکر می‌کنم به علت سربازی همسرم کلیرنس خوردیم. گفت کار شما اینجا تمام هست و یه برگه‌ سفید به ما داد که آدرس وبسایت توش بود و گفت ۱ ماه و نیم تا دو ماه دیگه اینجا را چک کنید به شما میگه چه کاری باید انجام بدید.

امیدوارم مرحله کلیر شدن هم به زودی بگذرد.

نکته خاصی‌ به ذهنم نمیرسد ولی‌ اگر سوالی داشتید، خوشحال میشم من هم کمکی‌ کنم.Smile
شماره کیس:2013AS6XXX/ تاریخ رویت قبول: 2 May/ کنسولگری: ابوظبی
/مصاحبه:W4 April/کلیرنس45 days/دریافت ویزا:W3 June/ورود به آمریکا:
/تعداد افراد: 2
اول اين را بگويم كه سفر نامه مصور دوستان منهدس بيات و نيز رضا جای هر گونه سفر نامه نويسی و قلم زنی در اين مورد را باقی نگذاشتند كه جای تشكر دارد .
اما با اين تفاسير چند نكته لازم است ذكر شود كه از هفده سال پيش به پيشنهاد يكی از دوستانم شروع به ثبت نام در لاتاری كردم دو سه سالی كه گذشت فكر كردم الكی است و ديگه ثبت نام نكردم تا اينكه سال 2009 دوستم برنده شده و عازم آمريكا شد از آن سال مجدداً من هم با جديت ثبت نام در لاتاری برای برنده شدن را پيگيری كردم تا اينكه خداوند قسمت كرد سال 2012 برنده شدم باورم نمی شد شوكه شده بودم خلاصه بدون فوت وقت شروع كردم به ترجمه مدارك ، زدن واكسن و ... كه تا يكی دو ماه آينده عازم آمريكا شويم اما از مراحل كاری بی خبر بودم زهی خيال باطل تازه پس از گذشت دو ماه ديدم شماره ها با انا انزالناه شروع شد به كارنت شدن خلاصه ماه اول هزار و اندی و ماههای بعد 300 تا400 تا شروع كرد كارنت شدن ما چشم انتظار ... ابتدا قرار بود برای مصاحبه به آنكارا برويم پس شروع كرديم به يادگيری خيابانها و سفارت و هتل ها و تمام سوراخ سنبه های آنكارا ، اما پس از آمدن نامه دوم با كمال تعجب ديديم كه سفارت ما ابوظبی است شروع كرديم به يادگيری سوراخ سنبه های ( دبی ) چون بايد 25 فروردين به دبی حركت می كرديم در فكر تهيه بليط و ويزا بوديم كه متأسفانه تا 20 فروردين بليط برای پرواز ها فروخته نشد و آن زمان هم كه شروع شد بسرعت بليط ها فروخته شد و نزديك بود جا بمانيم دنبال بليط ارزان مي گشتم كه بسرعت بليط ها فروخته شد و يك بليط 560 هزار تومانی نصيب ما شد و دو تا 740 هزار تومانی سيستمی . چون بايد از شهرستان برای پرواز دبی در روز 25 فروردين به تهران می آمديم شال و كلاه كرده به تهران آمديم و فاميل ها را بزحمت انداختيم صبح روز 25 فروردين ساعت 5 صبح با خودرو شخصی به سمت فرودگاه رفتيم در بين راه شك داشتيم كه راه را درست می رويم يا داخل بزرگراهها گم مي شويم كه ناگهان دو تا تويوتا كمری خط فرودگاه مثل دو تا فرشته افتادند جلوی ما و با سرعت به سمت فرودگاه می تاختند و ما هم به دنبالشان و زود تر از زمان پيش بينی شده به فرودگاه رسيديم صف های طولانی را يكی پس از ديگری پشت سر گذاشته تا به مرحله آخر رسيدم هواپيما با نيم ساعت تأخير پرواز كرد اما سر وقت به آنجا رسيد و وارد صف های طولانی فرودگاه دبی شديم طبق راهنمايی دوستان برای عكس چشم پای پله ها جستجو مي كرديم اما ديديم مكان آن تغيير كرده بالای پله ها و ده تا صف 40 نفره ايجاد شده بود از هندی و فليپينی و ايرانی و ... داخل يكی از صف ها شديم و به صورت لاك پشتی به سمت جلو حركت می كرديم و جزو آخرين نفرات به ضريح مطهر عكس چشم رسيديم متصدی عرب انگار حال و حوصله نداشت از پسرم عكس چشم گرفت و از من و همسرم نگرفت و به سرعت رد شديم چمدان خوار و زار شده كه انگار از تو مكانيكی آن را بيرون آورده بودن تحويل گرفتيم و زديم به راه همان جا از غرفه اتصالات يك سيم كارت خريديم 40 درهم با 10 درهم شارژ شد 50 درهم ( خلاف گفته بعضی دوستان كه می گفتند سيم كارت 20 يا 25 درهم است ) هتل را هم از شهر خودمان سه تخته ازكلاريج به شبي 375 درهم رزرو كرده بوديم دم در فرودگاه شخصی را كه معرفی كرده بودند منتظر ما بود ما را سوار كرد و برد هتل نيم ساعتی صبر كرديم و اتاق را تحويل دادند ناگفته نماند شب قبل به خانم مليكا زنگ زديم و گفتيم ساعت 12 بيايد ما را ببرد NMC كه ايشان گفت شما ساعت 12 نمیرسيد و قرار گذاشتيم ساعت 4 آمد درب هتل ما را سوار كرد برد NMC و از مرحله اول تا آخر همراه ما بود . قيمت را هم از قبل طی كرده بوديم برای رفت و برگشت ابوظبي و NMC و انجام كارهاو گرفتن جواب آزمايشات 3 نفر 400 درهم كه خوب بود روز مصاحبه ساعت 5 ربع كم آمد درب هتل دنبال ما رفتيم دم درب يك هتل ديگه يك خانم و آقاي شيرازي و دو بچه آنها را سوار كرديم و ما را تحويل آقا سعيد داد و حركت به سمت ابوظبی رفتيم دم در سفارت روي نيم كت های سمت چپ كه برای مهاجران است نشستيم و نفر اول بوديم كه ای كاش نبوديم پس از گذشت يك ساعت يك مأمور امنيتی آمد نامه دوم و پاسها را چك كرد نيم ساعت بعد يك هندی آمد كه سيك بود يك بار ديگر چك كرد و سر ساعت 8 صبح درب باز شد و دو تا دو تا وارد شديم رو برو يك عكس40×60 كه عكس آدمهاي تحت تعقيب را روی ديوار زده بود و پر از عكس 4×6 بود كه اسم هم زيرش نوشته شده بود و نفر اول اين ليست بن لادن ملعون بود . و هم كيف ها و موبايل ها را گرفتند و تفتيش شديم و رسيد دادند وارد يك سالن ديگر شديم كه درب آن بسيار سخت باز می شد يك خانم سياه پوست برای بار سوم نامه دوم و پاسها را چك كرد وسپس وارد حياط با شمسادهای معروف شديم 15 متر تا سالن مصاحبه راه بود وارد سالن شديم يك بار ديگر نامه دوم و پاسها چك شده و شماره يك به ما داده شد و رفتيم نشستيم روی صندلی ها پس از چند دقيقه يك خانم بسيار بسيار بد اخلاق مدارك ما را چك كرد و تحويل گرفت و استرس زيادی به ما وارد كرد از من سئوال كرد سربازی چه ارگانی بودی گفتم سپاه با خودكار قرمز يك سپاه درشت به انگليسی روی فرم من نوشت و زير آن خط كشيد و پس از ايرادات الكی بسيار، گفت پول را واريز كنيد باجه 1 نفری 330 دلار جمعاً 990 دلار ناقابل كه 1000 دلار داديم و 10 دلار پس داد و برگشتم گواهی تمكن دو تا 50 و 60 هزار دلاری داشتيم و يك برگ سهام گرفت و ترجمه سندها را پس داد. ر فتيم چند لحظه نشستيم بعد رفتيم برای انگشت نگاری ،دوباره يك خانم بسيار مؤدب و خوش اخلاف ما را صدا كرد ( خانم سارا ) رفتيم سلام و احوال پرسی كرد از بس استرس داشتيم مثل آدم آهنی ها سرد و بی روح جواب داديم اما او خندان بود و ما كمی آرام شديم ابتدا مراسم قسمنامه انجام شده سپس از من پرسيد:
چه سالی سربازی بودی گفتم ....
چه ارگاني گفتم ...
كارم را پرسيد گفتم كارمند ...
گفت آيا در محل كار مشكلی نداشتی گفتم نه،
از همسرم كارش را پرسيد گفت كارمند ...
از من پرسيد چند بار شركت كردی ؟
گفتم هفده سال پيش دو بار و 4 بار هم اين اواخر نيش خندی زد و از پسرم پرسيد چه كاره اي ؟
گفت دانشجو
گفت معافيت تحصيلی داری كه من گفتم نه معافيت دائم است.
گفت برای چه ؟
پسرم گفت تك فرزندی ،
خلاصه تمام شد خدا حافظ از 4 هفته ديگر سايت را چك كنيد و يك برگ آبی داد و به آن دوستان شيرازی هم يك برگ سفيد داد و همين ها را گفت چك كرديم نوشته های داخل برگ دقيقاً يكی بود فقط رنگ آن فرق می كرد .
آمديم بيرون زنگ زديم آقا سعيد آمد ما سوار كرد بدون اينكه برای ديدن جايی ما را ببرد رفـت به سمت دبی از بس حال ما گرفته شده بود تا دبی حرف نزديم و فقط چرت می زديم . آمديم دبی با خانم مليكا قرار گذاشتيم ما را ببرد تور داخل شهر گردش كنيم و ما را برد هنگام گردش با خانم سولماز و پدر بزرگوارشان آشنا شديم كه از بچه های مهاجر سرا بود و دو سه روز بعد مصاحبه داشت كه من به ايشان قول دادم كه يك ضرب می گيرد و خدا را شكر ويزای يك ضرب گرفت به ايشان تبريك می گويم خلاصه دو روزی ديگر در دبی گشتيم تا كمی حالمان جا آمد و پس به ويرانه غم پرواز كرديم و وارد فرودگاه شديم بسرعت كارها انجام شد آمديم ماشين را سوار شويم ديديم پنجر است لاستيك را عوض كرديم آمديم 36 هزار تومان داديم پاركينگ و آمديم شهرمان دوباره روز از نو روزی از نو و چشم انتظاری ، خدايا همه منتظران را از چشم انتظاری نجات بده خيلی سخت می گذرد . زمانی كه مي روی تو فكرش هر دقيقه اش يك ساعت و هر روزش هزار روز می گذرد .
** دوستان چند نكته را بگويم اول اينكه خداوند خانم مليكا را كه هم دوست است هم راهنما هم مادر است و هم خواهر حفظ كند چقدر كمك می كند .
** دوم اينكه بيماری واكس از دكتر اونگان به دكتر شوكولا سرايت كرده و دنبال اين مي گردد به هر شكلی يك واكس به شما بزند حتی به تست آنتی بادی آبله مرغان ما ايراد می گرفت .
** دكتر شوكولا تحصيل كرده رشته پزشكی در دانشگاه شيراز است و فارسی صحب كردن را از ما بهتر مي داند .
**دو مرحله كزار و ديفتری به فاصله يك ماه حتماً بزنيد مرحله سوم شش ماه بعد آنفولانزا بزنيد هر واكسنی هست بزنيد چون آنجا كمترين واكسن 100 درهم است .
** در ضمن می خواستم از کمک ها و راهنمایی های دوستمان کسرا تشکر کنم که واقعا" در دبی راهگشایمان بود.
با آرزوی موفقيت برای شما .
2013AS000061##، دیدن قبولی: 8 می ، ارسال فرمهای اولیه: 15 می، کنسولگری: ابوظبی، افراد کیس: 3 نفر، مصاحبه:هفته سوم آپريل:کلیر 43 روز.
دوستان سلام
ما دیشب از دبی برگشتیم با یم فقره کلیرنس سقید رنگ
دارم مطالب رو جمع بندی میکنم تا یک سفرنامه خوب بنویسم حداقل سعی میکنمBig Grin
روز مصاحبه ما یک دختر خانم که نفر اول بود خوشبختانه یک ضرب گرفت نفر بعدی ویزای خانوادگی بودند که یه آقا و خانم مسن بودند که کلیرنس خوردن و دلیلش رو هم بعدا تو سفرنامه میگم.نفر سوم دوستان گل مهاجرسرایی ما بودند که کلیرنس با برگه ابی گرفتند و نفر بعدی ما بودیم که برگه سفید گرفتیم(حالا تفاوت رنگها چیه نمیدونم) و نفر بعد از ما متاسفانه قرمز گرفت و رجکت شد که من واقعا ناراحت شدم و قرار شد که اونها هم بیان و تجربه تلخشون رو اینجا بزارن .بهمین خاطر من اصلا دوست ندارم در این مورد حرفی بزنم.
فقط یک نکته که به نظرم خیلی مهم اومد که خواستم سریعتر بگم اینکه مثل ما حتما منتظر اون اتاقک آفیسر نباشین چون ممکنه خود خانم سارا گرو
ازتون مصاحبه کنه و شما رو اصلا به اتاقی نبره و مثل ما یه دفعه شوک نشین و زبونتون بند بیاد چون وقتی ما رو به باجه 6 خوند ما فکر کردیم برای مدارکه و وقتی یه دفعه گفت دستها بالا ما کپ کردیمBig Grin
کیس نامبر:70xx.ابوظبی.2نفر.مصاحبه:هفته اول می.مقصد:مریلند.کلیر:25جون سفرنامه
با سلام
با توجه به موجود بودن سفرنامه هاي كامل سعي شده است سفر نامه اي مختصر تقديم گردد:
تعداد افراد كيس : 2 نفر (من و همسرم) – معافيت سربازي – هر دو شاغل در شركت مپنا (حساسيت بسيار بالا به لحاظ صنايع نيروگاهي و ...)-شرايط سني 30 سال
يكشنبه 7 آوريل :حركت از تهران 8 صبح پرواز ماهان سيستمي 620000 تومان
يكشنبه 7 آوريل : 12 ظهر ورود به هتل فلورا پارك هتل در ديره سيتي سنتر با فاصله 2 دقيقه تا مترو – واحد 180 متري 3 خوابه با كليه امكانات و آشپزخانه بسيار عالي(5000000 تومان براي 5 نفر و 5 شب) ما بجز خودمون 3 همراه داشتيم يعني 5 نفر بوديم كه فكر كنم كسايي كه ميخوان برن اگر از خانواده يا دوست كسي باهاشون باشه خيلي خيلي بيشتر خوش بگذره.
يكشنبه 7 آوريل : ساعت 4 عصر حضور در NMC و پايان كليه امور تا ساعت 8 شب (كليه پرستاران و آقاي دكتر بسيار خوش اخلاق هستند و مخصوصا آقاي دكتر در 10 دقيقه اي كه در مطبش بوديم بسيار شوخ و محترم برخورد نمود بر خلاف نظر بعضي از دوستان ).بهترين جاي آشنايي و چانه زني با خانم مليكا در NMC است چون حتما حول وحوش ساعت 7 غروب ايشون رو ميبينيد و ميتونيد با خيلي از عزيزاني كه در روز شما مصاحبه دارند همونجا يك پيشنهاد تيمي واسه سفارت به ايشون بديد.من و خانومم با هم 150 درهم واسه رفت و برگشت به سفارت واسمون تموم شد كه فكر كنم خيلي منصفانه باشه.
دوشنبه 8 آوريل :ساعت 10 صبح رفتن به اوت لت مال با تاكسي 50 درهم طي كرديم و گفتيم كاري با تاكسيمتر نداريم كه قبول كرد (اين مركز خريد تنها جاييست كه ميتوان خوب خريد كريد بعضا قيمتها حدود يك سوم قيمت در نمايندگي هاي همان برند در مراكز ديگر بود- با وجود داشتن اتيكت چانه فراموش نشود بعنوان مثال ما يك كتاني اسكيچرز كه در مراكز تجاري ديگر 550 درهم بود و در نمايندگي اسكيچرز اوت لت مال 400 درهم فروخته ميشد را در يك مغازه بزرگ كه پر از انواع كفش و كتاني با برندهاي مختلف بطور بسيار نا منظم وجود داشت را با اتيكت 200 درهم پيدا كرديم و نهايتا 180 درهم پرداخت كرديم. متاسفانه اسم مغازه يادم نيست ولي نزديك نمايندگي پوماست حتما يه سر بريد)
دوشنبه 8 آوريل : ساعت 8 شب رفتن به NMC و گرفتن جواب مديكال
سه شنبه 9 آوريل : ساعت 6:50 صبح رسيدن به سفارت بكمك مليكا خانم عزيز. ما شمارمون 4 شد.
همينجا لازم ميدونم به آقا امير و فرشته خانوم سلامي عرض كنم و واسشون آرزوي موفقيت كنم.
فكر كنم ساعت 8:30 شروع مصاحبه پس از تحويل مدارك.مصاحبه كننده يك خانوم بور بسيار جوان بود .حداكثر 24-25 ساله و بسيار خوش برخورد و مهربان. نميدونم خانم سارا ايشون هست يا نه؟
ما بخاطر سابقه كاري كه داشتيم حتي يك لحظه هم به ويزاي يك ضرب فكر نميكرديم و كاملا واسه كليرنس آماده بوديم اما نميدونم چي شد فكر كنم ايشون خيلي از ما دو نفر خوششون اومد بدون اغراق بايد بگم مصاحبه ما دو نفر 30 ثانيه طول كشيد كه ايشون با خنده به ما گفت خوش اومديد.ما هم هاج و واج مونده بوديم و منظورش رو نميفهميديم كه خودش متوجه شد و با خنده گفت 3-4 روز ديگه ويزاتون آمادست.
واقعا واسه اولين بار معني مثل آب خوردن رو تجربه كردم .من به حدي تعجب كرده بودم كه تا يك ساعت هيچ حسي نسبت به اين قضيه نداشتم.كلا آمار كليرنس و يكضرب در اون روز واسه مراجعه كنندگان فكر كنم 50-50 بود.
واقعا خدا رو شكر
سه شنبه 9 آوريل : حدودا ساعت 12 ما دوبي بوديم و اون شب به پيشنهاد خانم مليكا تمام ما سه خانواده رفتيم تور سافاري كه انصافا روي هم رفته خيلي خوش گذشت .قرار شد پنجشنبه يا جمعه خانوم مليكا ويزاي ما رو بگيره.

چهار شنبه 10 آوريل : از 10 صبح تا 8 شب پارك آبي آتلانتيس بوديم كه اونم واقعا عالي بود با اينكه من وايد وادي رو نديدم اما پيشنهاد ميكنم به آتلانتيس بريد خيلي جو خوبي داشت.
پنجشنبه 11 آوريل : رفتن به دوبي مال و امارات مال و گشتن تا شب.خريد به هيچ عنوان چون قيمتها خيلي بالا بود اما واقعا به ديدنش مي ارزيد.
جمعه 12 آوريل : متاسفانه خانم مليكا نتونست ويزاهاي ما رو بگيره و قول داد شنبه پاسها رو بياره .ما هم كه بليط برگشتمون جمعه بود حسابي پكر شديم رفتم فرودگاه و در دفتر ماهان بليط رو انداختم واسه آخر شب شنبه به ازاي هر نفر 45 درهم دادم.اما همسفر هاي ما جمعه برگشتن.چون هتل خودمون جا نداشت پياده رفتيم هتل نيهال و اتاق شبي 650 درهمي رو با چونه 300 درهم گرفتيم و نقل مكان كرديم به اين هتل.تازه متوجه شدم هتل خوب چقدر توي روحيه آدم تاثير داره.اتاقهاي هتل كاملا دلگير و كل شب بخاطر سر و صداي ديسكو عملا خوابيدن غير ممكن بود.اما به هر حال گذشت.

شنبه 13 آوريل : ساعت 11 صبح برادر مليكا خانوم پاس هاي مزين شده به ويزا را آورد و يكي از لحظات به ياد ماندني زندگي ما رقم خورد.وقتي جمعه ويزامون نيومد ما خيلي ناراحت شديم اما روز شنبه اتفاقي در دوبي واسه ما افتاد كه واقعا ما فهميديم هيچ اتفاقي بي حكمت نيست .در مورد اين ماجرا ترجيح ميدم وقتي رسيديم به امريكا مفصل توضيح بدم.اينو از اين بابت گفتم كه واقعا دوستاني كه كليرنس خوردن و يا در كارشون وقفه اي ميوفته و ناراحت ميشن اينو بدونن كه حتما حكمتي تو كار بوده و 100% نهايتا اين به نفعشون تموم ميشه.شك نكنيد.

در حال حاضر مقصد ما در آينده نزديك ،يكي از شهرهاي پنسيلوانياست .با اميد موفقيت تمامي دوستان
كيس نامبر:2013AS000059xx
تعداد نفرات كيس : 2
روز مصاحبه : 9 آوريل
روز مديكال : 7 آوريل در NMC
تمكن مالي : 23 اسفند 130000000 تومان
ويزاي يكضرب : 9 آوريل ابوظبي
مقصد : پنسيلوانيا




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان