کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
من یضرب گرفتم بدون هیچ برگه رنگی Smile گفت دوشنبه پاست آمادست Smile
دوستان هزینه سفارت رو به درهم هم قبول میکردند
بمن گفت ۳۳۰ دلار یا ۱۲۸۰ درهم
یه آقایی بود که پدرش برنده اصلی بود و زمان ثبت نام زیر ۲۱ سال داشت موقع مصاحبه بالای ۲۱ سال شده بود بهش ویزا ندادند گفتن زمانی که نامه دوم میاد باید زیر ۲۱ باشه هنوز
2013AS71XX
ABU DHABI
W1MAY
دومین سفر به امارات متحده جهت دریافت ویزای ایالات متحده

دوستان گلم برای گرفتن ویزا بعد از مرحله کلیرنس،باید حتما یکشنبه یا سه شنبه ساعت 13:30 در سفارت حاضر باشید.البته از ساعت 14 شروع به کار میکنن.
عزیزان حتما برای یکشنبه برنامه ریزی کنید که اگه خدایی نکرده اون روز نرسیدید، بتونید سه شنبه پاسها رو ببرید.ولی اگه برنامه ریزی تون برای سه شنبه باشه، سفر پر استرسی خواهید داشت.
من از آژانس خواستم برای یکشنبه 28 اپریل بلیط رو Ok کنه و هفته بعد یکشنبه برگشتمون باشه. ولی بعد از نوشتن قرارداد، مدیر تور گفت شما باید به ازای هر نفر 7 میلیون چک ضمانت برای برگشت به آژانس بدید که باید چک متعلق به شخص ثالث باشد (کسی غیر از خودم و همسرم) ،منم حسابی حالم گرفته شد که حالا باید به کی رو بزنم و ازش چک بگیرم؟! خلاصه قرارداد نوشته شده بود و من هم امضا کرده بودم، دیگه کاریش نمیشد بکنیم!
توی فکر تهیه چک بودم که از آژانس تماس گرفتند و گفتند برای یکشنبه پرواز برگشتتون جا نمیده!Sad و گفتن که میخواین برای سه شنبه بگیرم؟
من هم که برای چک هنگ کرده بودم گفتم باشه، فرقی نمیکنه!
در صورتی که خیلی فرق میکرد! اگه سه شنبه تا 13:30 نمیرسیدم به ابوظبی باید تا یکشنبه هفته بعد توی دبی علاف میشدیم و دلارهای نازنین رو بیخودی خرج میکردیم و تازه یکشنبه که پاسها رو تحویل میدادیم باید تا هفته بعدش منتظر دریافت پاسمون میشدیم.
اما من اشتباه کرده بودم و بلیط ها برای سه شنبه تایید شده بود، یعنی 30 اپریل رفت و 7 می برگشت!
من و همسرم 30 اپریل با پرواز 8 صبح ایران ایر به سمت دبی حرکت کردیم و 21:10 هفته بعد یعنی 7 می برگشت داشتیم.
هتل رو مثل سری قبلی رویال گاردن گرفتیم. و برای دو نفرمون تور 8 روز و 7 شب با پرواز چارتر ایران ایر 2550000 آب خورد!!
ولی ارزشش رو داشت. همسرم دوست نداشت پاس هامون رو به کس دیگه ای بدیم.
من روزآخر که ایران بودیم برای همسرم گواهینامه بین المللی گرفتم که اگه لازم شد از فرودگاه ماشین رنت کنیم،ولی بازم استرس داشت ممکن بود یه مسیر رو اشتباهی بریم و اون روز رو از دست بدیم.
از یکی از دوستان عزیز مهاجرسرایی که ساکن دبی هستند، چندتا سوال پرسیدم و ایشون واقعا مثل یه برادر من رو راهنمایی کردن.و در نهایت به من گفتن که سعی میکنن روز سه شنبه بیان دنبالم!
من که اصلا انتظارش رو نداشتم خیلی از لطف ایشون متعجب شدم!!!!!!!!
اینکه آدم یه روز از کارش بزنه و برای یه دوستی که توی فضای مجازی تنها چند خطی با هم مکاتبه داشتن،وقت بذاره واقعا دور از ذهن هست. ولی. دوست خوبم mahdi/sh این کار رو برای من انجام داد و باعث شد پیش روی همسرم از اینکه همچین دوستای خوبی توی مهاجرسرا دارم، به خودم ببالم.
وقتی توی فرودگاه دبی منتظر زدن مهر ورود توی پاسمون بودیم، یه sms به مهدی دادم و در کمال تعجب دیدم که بلافاصله تماس گرفت و گفت جلوی در خروجی منتظر ماست!!
خلاصه مهدی جان ما رو زودتر از اون که فکرش رو میکردیم به سفارت رسوند. اینم بگم که برعکس آواتار عجیب و غریبش، خیلی جوان برازنده و خوش سیمایی هستند!!!!! البته جای برادر من که نه، جای خواهر زاده من بودند!!
بگذریم اون روز همسرم با مهدی توی ماشین بودند که من داخل سفارت شدم و بعد از عبور از بازرسی وگذر از شمشادها وارد سالن شدم، شماره 24 رو به من دادند و شماره تحویل پاس از 20 شروع میشد. وقتی شماره ام رو خوندن ، برگه کلیرنس و چهارتا پاسمون رو دادم (ما نقص مدرک نداشتیم) و یک بر گه جدید بهم دادن که روش نوشته بود دوشنبه 6 می ساعت 2 بعد از ظهر برای گرفتن ویزا برم.
من هم تشکر کردم و برگشتم پیش مهدی و همسرم.
ساعت تقریبا 2:30 بعد از ظهر بود و با هم به سمت دبی حرکت کردیم. بین راه جاتون خالی یه نهاری هم نوش جان کردیم و بعد دوست عزیز مهاجرسرایی مون ما رو به هتلمون رسوند!!!
فکر میکنید اینهمه لطف، با یه رتبه جبران میشه؟! پس چرا معطلید؟ بقیه سفرنامه رو بعد از اینکه رتبه رو دادی بخون!Big Grin
روز چهارشنبه با تور گشت شهر رفتیم که تمام نقاط دیدنی دبی رو نشونمون دادن. از کاخ حاکم دبی با طاووس های زیباش تا برج. العرب و برج خلیفه و ابن بطوطه و هتل آتلانتیس و خلاصه همه جا رو سرک کشیدیم و از فروشگاه مکس در ابن بطوطه کمی خرید کردیم که تخفیفات خوبی داشت و اجناسش هم میگن مارکه!!!!Tongue
روزهای مختلف به مراکز خرید انصارالمال و گرین هاوس وجبل العلی و دی تو دی و سیتی سنتر رفتیم و کمی خرید کردیم.شبهابا همسرم کنار دریا میرفتیم و با قایق هایی که تاکسی بودن و بهشون ابرا میگفتن به بر دبی رفتیم خیلی جالب بود مخصوصا برای بچه ها. جای بچه هام خیلی خالی بود.با یک درهم سوار قایق میشدیم و میرفتیم اون ور آب!!!
[کاشکی رفتن به اون ور آب هم به این ارزونی بود!!]
مترو دبی خیلی باحاله!! میگن دو تا رتبه توی گینس داره! یکی از نظر سرعت ساخت خطوط مترو و دیگر اینکه تنها متروی هست که راننده نداره و از طریق ماهواه هدایت میشه!!
واگن اول که سوار بشی، خیلی با حاله! انگار ترن هوایی سوار شدی و ردیف جلو نشستی!!Rolleyes
خلاصه ساحل جمیرا و مراکز خرید رو گشتیم تا به روز موعود یعنی دوشنبه رسیدیم.
ساعت 10 از هتل که ایستگاه نخل دیره یا همون پالم دیره هست، تا الغبیبه رفتیم وبا کارت سیلور نفری 1.8 درهم کم میکنه!(کارتهای سیلور 20 درهم هست و 14 درهم اعتبار داره. و حد اقل شارژ مجدد 5 درهم هست.)
بعد هم با اتوبوس نفری 25 درهم رفتیم ابو ظبی، 1:45 دقیقه معمولا طول میکشه تا به ترمینال ابوظبی برسیم.از اونجا هم با تاکسی تا درب سفارت 18 درهم شد. البته همیت مسیر در برگشت 24 درهم شد. این به ترافیک و زمان انتظار چراغهای راهنمایی وابسته است.
بعد از مراجعه به سفارت روی نیمکتهای انتظار با یه مهندس مشهدی که ساکن تهران هست آشنا شدیم. ایشون بسیا خوش شانس بودن و اگه سفرنامه بنویسن، خیلی استفاده میکنید!!
خیلی بهشون سفارش کردم که بنویسن ولی متاسفانه ایشون تا حالا پست نذاشتن و با نام حسن پور عضو هستن.حالا به من قول داده امیدوارم بنویسه. ایشون بلیط برگشتش رو عصر روز مصاحبه گرفته بوده، چون تقریبا مطمئن بوده که کلیرنس میخوره. ولی موفق به دریافت ویزای یک ضرب شد!!! با وجود اینکه 10 ماه در عراق و 10 ماه در سوریه بودن و در ساخت نیروگاه فعالیت داشتن و.... باید خودش بنویسه تا شما روحیه بگیرید. از پانسیون مجردی شبی 50 درهم در میدان جمال و...قرار نیست که سفرنامه ایشون رو هم من بنویسم! والا بغرعان! همین الانش هم صبح شده، برم نمازم رو بخونم ساعت5:40 هست. به نظرتون من استراحت نیاز ندارم عایا؟!
خلاصه توی سفارت برای دریافت ویزا نفر اول بودم و شماره ام 15 بود و اون مهندس خوش شانس هم 16 بود. ساعت 2:10 شماره من رو خوندن و 4 تا پاس و 4 تا پاکت مخصوص رو دادن وهمچنین برگه های پرداخت نفری 165 دلار رو گرفتم. مهندس حسن پور هم پاس ویزا خورده اش رو گرفت و به همسرم که بیرون منتظر بود پیوستیم.و سه نفری تا ایستگاه اتوبوس تاکسی گرفتیم و هزینه تاکسی رو تقسیم کردیم!!Big Grin البته این دفعه تاکسیمترش 24 درهم انداخت ولی چون تقسیم کردیم، کمتر شد. باز نفری 25 درهم با اتوبوس ها به ایستگاه الغبیبه رسیدیم وباز با مترو به هتل رفتیم.
این بود سفرنامه دوم من امیدوارم مفید باشد!
اگه غلط املایی داشت ببخشید چون مرور نکردم، دارم شات دان میشم.شب بخیر نه ببخشید ساعت 6 صبحه!!
پس صبح بخیر!Wink
اگه دست و دلباز باشی، غیر از رتبه ای که به مهدی میدی، یک رتبه هم به خودم میدی که تا طلوع آفتاب براتون نوشتم.
فعلا خدافظی!! بای بای
کیس نامبر: **48 ،4 نفر، مصاحبه: مارچ - ابوظبی،انتظار: 36 روز، دریافت ویزا: 2 می،ورود 17 سپتامبر 2013،ساکن GAITHERSBURG MD.
سفرنامه1
سفرنامه2
پرواز اعتماد را با یکدیگر تجربه کنیم...وگرنه میشکنیم بالهای دوستی مان را !
دوستان گلم سلام
سفرنامه های ابوظبی آنقدر کامل هستند که چیز جدیدی برای اضافه شدن نیست. روز مصاحبه که شماره ما رو خواندند، ما در مقابل خانم بد اخلاق قرار گرفتیم. خانمی که واقعا با خودش هم دعوا داشت!!! :Rolleyes بگذریم. رفت و پرونده ما رو آورد. تا بازش کرد گفت شما در فرم های اولیه اسم بچه تان رو وارد نکردید. من از همه جا بیخبر انگار یک دیگ آب جوش ریخته بودند رو سرم. چشمتان روز بد نبیند این خانم چشمهاشو بست و دهانش را باز کرد که شما رد هستید. برگه شما قرمزه شما پنهان کاری کردید و .... . من که تازه متوجه فاجعه شده بودم فقط در جواب این خانم محترم گفتم وا چه پنهان کاریی مگه آدم می تونه منکر بچه سه سالش بشه؟؟؟
چشم شما روز بد نبینه حالا هر مدرکی گه گفتم اینم دارم بدم، با اخم لب و لوچه ای آویزان میکرد و می گفت چه فایده بده ازم می گرفت و به طرز وحشتناکی پرت می کرد توی پرونده!!!! ما آمادگی هر چیزی را داشتیم اما فکر اینجاش رو نکرده بودیم که با همچین چیزی مواجه بشیم. سه تا 330 دلار نازنین رو هم با دستانمون تقدیمشون کردیم تا بتونیم با سارا گرو صحبت کنیم. اونم اصلا مدارکمون رو نگاه هم نکرد و گفت تمام مطالب رو همکارم به شما گفته و متاسفم. بسیار ناراحت و دست از پا درازتر از سفارت اومدیم بیرونSad
من و همسرم واقعا از این ماجرا بسیار ناراحت شدیم. چنین ناراحتیی را من فقط در زمان فوت پدرم تجربه کرده بودم.
دوستان گلم تجربه های تلخ آدم ها را می سازد. توصیه من به شما عزیزان
1- اگر بچه دارید حتما در ثبت نام اولیه اسم ها شون رو بنویسید و عکس هاشون رو upload کنید. چون من روز آخر لاتاری ثبت نام کرده بودم کندی اینترنت و سنگین upload شدن سایت باعث شد که ساعت ها ثبت نام اولیه ام طول بکشد وجود یک گزینه optional هم مرا به اشتباه انداخت و باعث شد که من اسم دخترم رو وارد نکنم و متاسفانه این موضوع تجربه بدی را برایم رقم زد.
2- هرگز تا ویزا رو به دستتان ندادند هیچ چیز را باور نکنید. برنده شدن در لاتاری شروع یک بازی پر از ریسک هست که اگر ببری خیلی برات شیرینه اما اگر خدایی نکرده ببازید خیلیییییییی تلخ. من و خانوادم تمام رویاهامون رو باختیم و به زمان نیاز داریم تا دوباره بتوانیم زندگیمان را به روال عادی برگردانیم.
3- تمام این یکسال بارها با KCC مکاتبه داشتم و اونها همیشه گفته بودند مدارک کامل هست و همه چی OK هست. اما ما از اول بازنده بودیم و نمی دانستیم. و بیخودی این یک سال کلی دلمون رو صابون زده بودیم و وقت گذاشتیم و هزینه کردیم و استرس کشیدیم با ارسال فرم های دوم بعد از قبولی KCC میتونست بگه که فرم های شما با اطلاعات زمان ثبت نام اولیه مچ نیست و همانجا همه چیز تمام میشد. می دانید صبر و سختی همیشه انتظار آدم ها رو بالا میبره.
خلاصه کبوتر سفید مهاجرت به راحتی از دستانمان پر زد و رفت و الان فقط افسوسش با ماست. تا کی دوباره چنین شانسی بخواد در خونه ما رو بزنه خدا داند.
شماره کیس:---7-----2013/رویت قبولی: 2 می/کنسولگری:آنکارا بود شد ابوظبی/تعداد افراد :3 نفر/کارنت 11 مارس 2013/مصاحبه: اواسط می/ نتیجه برگه قرمزSad
قسمت اول: تا قبل از روز مصاحبهBig Grin
با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز
قبل از هر چیز می خوام یه تشکر ویژه داشته باشم از کلیه موسسین این سایت که بستری رو فراهم کردند تا ما هرآنچه رو که لازم داشتیم و داریم بدون کوچکترین هزینه و کمترین وقت بدست بیاریم.همینطور از مدیرانی که باعث میشوند تا بدون دریافت هیچ حق الزحمه ای وقت گرانبهاشون رو ،اونهم در این مقطع زمانی که همه گرفتاریهای خاص خودشون رو دارند در اختیار دیگران قرار میدهند تا این سایت آرامش همیشگی خودش رو حفظ کنه.از پیشکسوتان و مطلعینی که بدون هیچ منت و چشم داشتی با خونسردی کامل همه داشته هاشون رو در اختیار همگان قرار میدهند و راهنماییهاشون همیشه گره گشا بود و منو به خاطر نام نبردن از همه به جهت ترس از فراموشی نامهای بزرگان عفو کنید
و یه شکر ویژه از امیر مهاجر عزیز و مهندس بیات دوست داشتنی که من یکی رو همیشه مورد لطف قرار دادند و دل نگرانیهام رو با اونها تقسیم کردم و اونها مثل یه برادر واقعی در کنارم بودند.
و در نهایت ممنون از کلیه دوستانی که سفرنامه های جامع و کاملشون رو در اختیار ما قرار دادند تا قدم به قدم مراحل رو مثل یک فرد با تجربه محکم گام برداریم.
و اما سفرنامه.
من خودم قبلا دبی رفته بودم اما چون همسرم نرفته بود تصمیم گرفتیم که محل مصاحبه رو از آنکارا به ابوظبی تغییر بدیم تا هم سفر سیاحتی باشه و هم کارهامون رو انجام بدیم که البته خیلی خوب شد که اینکارو کردیم و من کاملا راضی بودم.به همین خاطر تقریبا اواخر فروردین ماه تور دبی رو برای 4شب و 5 روز با پرواز ایران ایر و هتل 4 ستاره گراند سنترال از آژانس گرفتم و بابت ضمانت بازگشتمون هم مبلغ هفت میلیون تومان برای هر نفر چک ضمانت نزد آژانس به امانت گذاشتم (که این مورد هنوزم برام سنگین و غیر قابل هضم هست).قیمت هر نفر با بیمه مسافرتی (به قیمت 25000 تومان)به مبلغ 1240000 تومان تمام شد.حرکت ما روز 5 شنبه 2 می ساعت 8:30 صبح بود که تقریبا با 20 دقیقه تاخیر حرکت کردیم و ساعت 9:40 به وقت محلی رسیدیم(دبی نیم ساعت عقبتره).تا مراحل چک پاسپورت و اسکن چشم و فری شاپ Coolو خرید از اون رو گذروندیم ،ساعت 11 جلوی فرودگاه بودیم و ترانسفر هتل ،منتظر ما.حدود ساعت 12 به هتل رسیدیم و آقایی به نام سعید لیدر تور بود که تا توضیحات تورها رو بده و ما اتاق تحویل بگیریم تقریبا ساعت 13 بود.
هتل ، هتل خوبی بود.صبحانه و نهار با تنوع 4 الی 5 نوع غذا که به مزاج ایرانیها هم سازگار بود.استخر کوچکی در پشت بام هتل با سالن بدنسازی و سونا داشت که زمانی که ما اونجا بودیم سونا در حال بازسازی و تعمیرات بود و غیر قابل استفاده.اتاق هتل نسبتا بزرگ و خوب بود با کلیه امکانات اعم از کتری برقی،سشوار،وسائل کامل حمام،واکس کفش،چای ،نسکافه و ...اتاق ما طبقه 7 بود و هتل دارای 3 دیسکو که یکیش طبقه ما بود و صداش کمی آزار دهنده ،اما ما انقدر خسته بودیم که اول میخوابیدیم بعد دراز میکشیدیمTongueShyو دیگه چیزی نمیفهمیدیم
موقعیت جغرافیایی هتل خوب بود و تقریبا هر مرکز خریدی که میخواستیم بریم با تاکسی 10 درهم بود و نزدیک ایستگاه مترو رقه.البته ما به جز یکبار دیگه از مترو استفاده نکردیم و اون یکبار هم به دبی مال رفتیم که هر نفر 11 درهم هزینه مترو شد که اگه همین مسیر رو با تاکسی میرفتیم تقریبا میبایست 50 درهم رفت و برگشت میدادیم.اما خواستیم یکبار هم مترو دبی رو ببینیم که تجربه بدی هم نبود اما بیشتر از این اطلاعی از وضعیت مترو ندارم اما دوستان در این مورد کاملا توضیح دادن و جای نگرانی نیست.
lما چون 4تا از برنامه های تور تفریحی رو از لیدرمون گرفتیم ،بردن NMC رو هم به ما اشانتیون دادو خودش هم جواب ما رو گرفت چون در اون ساعت ما در تورهای تفریحی بسر میبردیم.
ما از قبل برای مدیکال از NMC وقت گرفتیم و در جواب ساعت 4:30 به ما وقت دادند.و ماهم سروقت حاضر شدیم .بعد از تشکیل پرونده و یکساعت معطلی و چند بار به توصیه دوستان غر زدن ما رو صدا کردند و دست ما رو تو دست یه خانمی گذاشتند و این خانم ما رو به اتاق دکتر برد.دکتر شوکلا هم اصلا آدم عصبی یا بدی به نظر نمیرسید.خیلی مودب و آرام کلیه سوالات پزشکی و بیماریها رو به فارسی برای ما گفت که جوابش هم خیر بود مثل بیماریهای قلبی، ریوی،کلیوی،سل،اعتیاد و...
فقط وقتی از من سیگار رو پرسید و جواب من مثبت بود گفت روزی چندتا و من هم جواب دادم 4 الی 5 نخCool که بعدش یه چیزایی نوشت و بعد دوباره بقیه سوالات.کارت زرد ما در انستیتو پاستور تجریش کامل شده بود و من آبله مرغان هم گرفته بودم و تست آنتی بادی هم دادم و در کارت هم وارد کردند. دکتر شوکلا همرو تایید کرد و گفت شما نیازی به واکسن ندارین.فقط خانمم چون آبله مرغون نگرفته بود براش نوشت که قیمتش هم 250 درهم بود.اینو بگم که از من برگه تست آنتی بادی رو نگرفت و حتی نخواست که جای آبله مرغان رو ببینه و حتی اگه کسی میخواست که تو تهران این تست رو براش الکی وارد کنه شاید این 250 درهم رو هم نمیداد و دکتر هم چیزی نمیپرسید.اما من از اولش نخواستم که اینطوری بشه و دوست داشتم این واکسن رو خانمم بزنه.
بعد ما رو معاینه کرد و نفس عمیق و از این حرفها.بعد هم با اجازتون گفت لباس پایین تنه رو در بیارم و بعدش هم سرفه کنم و خلاصTongue.از ما نپرسید وقت مصاحبمون کی هست شاید هم نامه دوم رو خودش خوند و فقط گفت شنبه ساعت 8 شب جواب آماده هست.
بعد از این مرحله خانمی که با ما اومده بود 3فقره قبض 250 درهمی برای ما صادر کرد و ما هم صندوق پرداخت کردیم که 2 تاش برای ویزیت دکتر و یکیش هم برای واکسن بود.دوباره یه خانم دیگه ای اومد و دوتا قبض 50 درهمی به ما داد بابت آزمایش خون که بعد از پرداخت به اتاق پشت صندوق رفتیم و خیلی ناز ،و بدون کوچکترین دردی خون دادیم.بعد از حدود 10 دقیقه ما رو به اتاق X-RAY هدایت کردند و اونجا هم 125 درهم بابت عکس قفسه سینه پرداختیم.اما هیچ کدوممون لباسهامون رو در نیاوردیم فقط خانمها میبایست کلیه زیورآلاتشون رو در میاوردن.
بعد از این مرحله من فکر کردم کارمون تمومه که رفتم تا پاسپورتامون رو بگیرم که دیدم ،ای دل غافل دوستان گفته بودن قد و وزن و معاینه چشم داریم.اما کسی چیزی به ما نگفت.اینهم از فواید مهاجرسرا.دوباره به پذیرش گفتم و ایشون تماس گرفتند و ما رو دوباره به اتاقی فراخوندند که اونجا این اندازه گیریها و معاینه چشم صورت گرفت و ما تقریبا ساعت 8 از اونجا اومدیم بیرون و با آقای سعید به سمت هتل حرکت کردیم
اون شب به دلیل خستگی زیاد خیلی نتونستیم تور تفریحی مفصل برای خودمون فراهم کنیم فقط یه تور کوچیک دیداری رفتیم که تا ساعت 3 صبح طول کشید و شام و یه ظرف میوه پر و جای شما خالی و ورودی 210 درهمBig Grin
روز جمعه صبح از صبحانه هتل جا مونده بودیم وچون شبش کارهای مدیکال ما طول کشید و ما 4 صبح خوابیده بودیم Big Grin ساعت 12 از خواب بیدار شدیم و نهار و صبحانه رو با هم خوردیم و بعد از ظهر هم به تور گشت شهر رفتیم با نفری 160 درهم و یه شام خوب و تپل.من گشت شهر رو به همه پیشنهاد میکنم.خودم هر جا میرم این کارو میکنم چون بهترین و سریعترین راه برای دیدن کل شهر و آشنایی با اونجاست.
روز شنبه هم از صبح به یکی از تورهای تفریحی با ورودی هر نفر 230 درهم و هزینه تاکسی برگشت به مبلغ 55 درهم رفتیم و خسته و کوفته برگشتیم هتل و قرار شد که لیدر تورمون خودش جواب مدیکال ما رو بگیره .به خاطر همین بعد از حمام و کمی استراحت با خیال راحت به مراکز خرید رفتیم و ایشون هم ساعت 8:30 زنگ زد که خیالتون راحت باشه و جوابها آماده هست.
چون مصاحبمون هم روز یکشنبه بود ترجیح دادیم زودتر به هتل برگردیم و کمی روی مصاحبه تمرکز کنیم.خدا رو شکر تا اون موقع انقدر سرمون به تفریح و سیاحت گرم بود که فرصت برای فکر کردن و استرس داشتن هم نداشتیم.شب قبل از مصاحبه مدارک رو یکبار دیگه چک کردیم و سوالات پرسیده شده از دیگر دوستان رو هم با جوابهاش با هم مرور کردیم.کلی سفارش دوستان رو هم یکبار دیگه تکرار کردیم
1)جوابها مختصر و مفید حتی در حد کلمه
2)وسط حرف همدیگه نپریم
3)لبخند در تمام مدت زمان حضور در سفارت فراموش نشه
4)غر زدن به هر چیزی ممنوع
5)حفظ حونسردی کامل و غلبه بر استرس
خلاصه با تکرار این سفارشات و مرتب کردن لباس محیای خوابیدن شدیم که صدای روح بخش و دلنشین دیسکوی همجوار و استرس فردا نمیذاشت خواب به چشم ما بره. با رسپشن هتل هم هماهنگ کردیم که ساعت 4 صبح ما رو بیدار کنه بعلاوه 2 عدد موبایل ،کلی استرس بیدار شدن و تلویزیون رو هم تنظیم کردیم تا ساعت 4 روشن شه با صدای بلندBig Grin
کیس نامبر:70xx.ابوظبی.2نفر.مصاحبه:هفته اول می.مقصد:مریلند.کلیر:25جون سفرنامه
با سلام به همه دوستان و آرزوی یه ضرب برای همه مصاحبه نرفته ها و کوتاه شدن کلیرنس برای همه کلیر خورده ها( مثل خودم)
بالاخره قسمت من هم شد که سفرنامه بنویسم و از اونجا که سفرنامه دوستان عزیزی که قبل از ما رفتند و زحمت کشیدند ؛ به ویژه bayat_r , rezagh , enchantress_boy , ikamaly و Sanna خیلی خوب و کامله، و با بیس قرار دادن سفرنامه اونا من تنها به مواردی اشاره می کنم که به نظرم برای کسانی با شرایط ما مفید می تونه باشه و شاید تو سفرنامه های دیگه کمتر بهش اشاره شده باشه.
ما هفته گذشته رفتیم مصاحبه،
بلیط ر و ماهان سیستمی گرفتیم، من وهمسرم + بچه زیر 2 سالمون 10(درصد قیمت ) جمعا 1228800 تومان
سر انتخاب هتل به خاطر بچه وسواس زیادی به خرج دادیم که همین باعث شد هتلمون نسبتا گرون در بیاد . Lnadmark Riqqa چهارستاره، برای 4 شب جمعا 1760000 تومان
تو مدیکال من وهمسرم واکسنی نخوردیم (کارت واکسنمون برای آنکارا آماده شده بود ولی بعد از تغییر سفارت به ابوظبی همون رو بدون تغییرات بردیم)
ولی ی ی ی ی ؛ پسرم رکورد شکست و 5 تا واکسن خورد؛ آبکش شد بچه ؛ واکسنهاشم اینا بودن : HIB , pneumococcal , influenza , varicella و Hepatitis A هزینه هم تو NMC کلا ، 2200 درهم شد.
ما با خودمون شربت استامینوفن برده بودیم، ولی دکتر شوکلا گفت که می تونیم بهش پانادول بدیم که گویا تو دبی همه جا پیدا میشه.24 ساعت بهش استامینوفن دادیم، ولی خوشبختانه اصلا تب نکرد، حالا یا واکسنهاشون خیلی خوبه یا اصلا الکی بوده و به جای واکسن آب مقطر تزریق کردن . الله اعلم
ما با کلی ترس و لرز استامینوفن رو بردیم، چون طی مشورت با یکی از دوستان که تا سال پیش دوبی زندگی می کرد، گفت که بردن استامینوفن کدئین ممنوعه ولی اونا بدشون نمیاد که به ایرونیها گیر بدن و ممکنه با داشتن همین شربت هم اذیت بشین، ولی ما با شجاعت هرچه تمامترشربت استامینوفن بردیم و خوشبختانه هیچ مشکلی پیش نیومد.
با ملیکا رفتیم ابوظبی ،نفری 150 درهم مجموعا 300 درهم دادیم ، البته رفت و برگشت به NMCرو هم ملیکا به عنوان اشانتیون برامون انجام داد.
خیلی راحت رفتیم ابوظبی و برگشتیم، به پیشنهاد خانم ملیکا ساعت 4/5 صبح راه افتادیم و اونجا اولین ماشینی که رسید ساعت 6:15ما بودیم،اولش شاکی شدیم که چرا اینقدر زود اومدیم ومی شد کمی دیگه هم بخوابیم.اما بعدش فهمیدیم که خیلی خوب شده که اولین نفرات بودیم چون برای ما که بچه شیطونی داریم و همش نگران بد اخلاقی و گرسنه شدن وشیطونی بچه و از همه بدتر نیاز به تعویض پوشکش بودیم که خوشبختانه به خاطر نفر اول بودن کارمون سریع انجام شد وساعت 9 اومده بودیم بیرون. (مرسی ملیکا)
ما سه تا خونواده بودیم که با ملیکا رفتیم هر سه خونواده کلیرنس خوردیم.
همون خانم بد اخلاق معروف مدارکمون روگرفت، واقعا بد اخلاق بود، اول مدارک منو به عنوان برنده خواست، با سوال من که کپی و ترجمه رو بذارم یا اصل هم میخواهید با عصبانیت تکرار کرد: "من که گفتم همه ، هرچی مربوط به خودته ، من که نمی تونم یکی یکی بخوام" ، به هر حال بعد از تحویل مدارک و واریز پول و انگشت نگاری، توسط همون آقا آفیسر خوشگل خوشتیپ به اتاق ته سالن فراخوانده شدیم و اونجا مصاحبه ما انجام شد، همون چیزهایی که همه می دونید و تا حالا بارها خوندین ما تمکن مالی 129میلیون خودم +29 میلیون همسرم برده بودیم، نهایتا هم برگه آبی و اینکه کلیرنس خوردیم و باید سایتو چک کنیم.
البته کار ما با مهاجرسرا کماکان ادامه داره ولی اینجا می خوام از تمام مهاجرسراییها تشکر کنم از مدیران گرفته تا اعضا ، واقعا باعث افتخار منه که هموطنام اینجوری به هم کمک می کنن و با اینکه میتونن وقتی کارشون انجام شد و خرشون از پل مراد گذشت دیگه کاری به این سایت نداشته باشن بازم میان برای کمک به بقیه وقت میذارن؛ ممنون از همگی
اگه کسی فکر می کنه کیسش به شرایط ما شباهت داره و سوالی داره ، بصورت پیغام خصوصی مطرح کنه ، در خدمتش هستم
شماره کیس: 7xxx تعداد افراد :3 کارنت :March 12 2013 مصاحبه:هفته اول May ابوظبی
وضعیت:ورود به آمریکا در 27 سپتامبر، لس آنجلس
قسمت دوم:
خلاصه با تکرار این سفارشات و مرتب کردن لباس ،محیای خوابیدن شدیم که صدای روح بخش و دلنشین دیسکوی همجوار و استرس فردا نمیذاشت خواب به چشم ما بره. با رسپشن هتل هم هماهنگ کردیم که ساعت 4 صبح ما رو بیدار کنه بعلاوه 2 عدد موبایل ،کلی استرس بیدار شدن و تلویزیون رو هم تنظیم کردیم تا ساعت 4 روشن شه با صدای بلند:دی
روز یکشنبه روز مصاحبه ما بود .سر ساعت 4 تقریبا همزمان اتاق ما هر چی توش بود که میتونست صدا بده شروع به زنگ زدن کرد و تقریبا 5 دقیقه طول کشید تا ما همه آلارمها رو خاموش کنیم:دی
لباس روزمصاحبه من کت و شلوار سرمه ای با پیراهن سفید و کراوات سرمه ای و همسرم هم کت و شلوار ،خیلی رسمی آماده رفتن شدیم.احمد اقا رانندمون که قرار بود باهاش بریم هم راس ساعت 5 پایین هتل منتظر ما بود.و از اونجا رفتیم دنبال یکی دیگه از دوستان مهاجر سرایی که از ایران با هم آشنا شده بودیم و برای عزیمت روز مصاحبه هماهنگ کرده بودیم با کاربری sce و همسر محترمشون به سمت ابوظبی حرکت کردیم.قبل از مصاحبه استرس و نگرانی رو کاملا میشد در چهره ها دید و بنده خدا احمد که هر چی تلاش کرد تا ما رو به آرامش دعوت کنه که بابا مصاحبه الکیه،چیزی نیست،نگران نباشین و ... خیلی مفید فایده نبود و من هی فرت و فرت سیگار میکشیدم .بنده خدا دکتر شوکلا که فکر میکرد من روزی 4 ، 5 نخ میکشم:دی .این بندگان خدا هم تو ماشین چیزی به من نگفتن و اینجا عذرخواهی میکنمTongue تا اینکه ما ساعت 6:45 دقیقه رسیدیم جلوی در سفارت.
وقتی رسیدیم ما نفر دوم و سوم بودیم.
منهم هی از این فرصت استفاده میکردم هی دوپینگ میکردم تا اینکه از ساعت 7:15 نگهبانان سفارت اومدند و یکبار نامه دوم و پاسپورت ما رو چک کردند و دوباره ساعت 7:40 یک فرد هندی به قول کایرا جون عزیز(دختر نازنین همون دوستانی که رجکت شدن)کلاه قرمزی :دی اومد و دوباره همینارو چک کرد و یواش یواش از مسن ترها شروع کرد و فرستاد داخل سفارت که تقریبا ساعت 8 شده بود.
پیشنهاد میکنم کیف و مدارک متفرقه و موبایل و مابقی وسایلتون رو توی ماشینی که باهاش اومدین بزارین تا در مرحله چک امنیتی ورودی سفارت خیالتون راحت باشه و کارتون سریعتر پیش بره.نکته جالب اینکه خانمها رو یه خانم میگشت و آقایون رو یه آقا.یعنی اونجا هم زنها اون ور، مردا این ور:دی
بعد از این مرحله از وسط شمشادهای معروف که یکی از دلایل تغییر سفارت ما بود (چون انقدر بچه ها میگفتند شمشاد های معروف گفتیم بریم ابوظبی ببینیم چه شکلیه:دی) گذشتیم و به سالن مصاحبه رسیدیم.شماره ما 6 بود.اول یه خانم و آقایی بودن که کیس مهاجرت خانوادگی بودند و دخترشون 20 سال بود آمریکا بود.داماد این خانواده که پاسپورت آمریکایی داشت بواسطه پاسپورتش با اینها اومد داخل سفارت و همه جا باهاشون بود.این تجربه که میخوام بگم بدرد کیسهای خانوادگی میخوره که یادتون باشه کسی رو باخودتون نبرید داخل سفارت.این بندگان خدا هر دو 20 سال پیش بازنشسته شده بودن و هر کدوم هم چندبار به دیدن دخترشون رفته بودند.اینها رو وقتی آفیسر داشت میپرسید فهمیدم.وقتی آفیسر از اینها سوال میکرد و چیزهایی تایپ میکرد ،دامادشون شروع کرد به انگلیسی با سارا جون :دی صحبت کردن.که یه دفعه سارا جون هم شاکی شد و به ایشون گفت: "شما چه نسبتی با اینها دارین؟"
-من دامادشون هستمو ایجنتشون
-شما رو کی راه داده به داخل سفارت؟ اصلا چرا شما انگلیسی صحبت میکنید؟مگه شما ایرانی نیستید؟شما اصلا اینجا چیکار میکنید؟
بعد مادر خانم این بنده خدا که ترسیده بود هی چندبار به دامادش گفت که بشینه و ایشون هم قبول نکردو ننشست.و در نهایت این کیس کلیرنس خوردن و من فکر میکنم دلیلش هم همین بود.چون اینها که چند بار به آمریکا سفر بیش از 6 ماه داشتند دلیل دیگه ای برای کلیرنس نداشتند .
خلاصه نفر بعدی یه دختر خانم جوان با مدرک لیسانس و شغل خصوصی بودن که یک ضرب گرفتن.از بچه های مهاجرسرا بود ولی گفت خیلی فعال نیست.این خانم انقدر خونسرد و آروم بود که وقتی ما جلوی صندوق برای پرداخت وجه بودیم دیدم داره از سفارت بیرون میره.ازش پرسیدم و گفت یه ضرب گرفت.مثل یخ:دی من از خوشحالی اون نزدیک بود جیغ بزنم .اما نمیدونم چرا ایشون هیچ حسی نداشت انگار.
نفر قبل از ما همسفر ابوظبی ما بودند با کاربری sce که به همراه همسرشون کلیرنس خوردن و نفر بعدی ما هم کاربری کایرا عزیز که خودشون ماوقع رو توضیح دادنSad و من امیدوارم که خدا چیز بهتری براشون در نظر داشته باشه)
و اما وضعیت کیس ما:
من: شغل دولتی-مدرک فوق دیپلم(بدون پیش دانشگاهی)دانشجوی لیسانس-سربازی سپاه
همسرم:شغل خصوصی-مدرک لیسانس-معاف از خدمت با قانون دو خواهریBig Grin
2 تا باجه تحویل مدارک داشت.یکی خانم ایرانی بد اخلاق و استرس آور و دیگری خانم آمریکایی مودب و بسیار خوش اخلاق.البته منظور از خوش اخلاق این نیست که طرف میاد و شما رو بغل میکنه ،ولی همون قدر که با روی خوش حتی بدون خنده مدارک رو از شما میگیره و استرس به شما وارد نمیکنه یه دنیا ارزش داره .ما ایرانیها عادت کردیم اگه به اداره ای بریم و بدون دعوا کارمون راه بیوفته بگیم یارو عجب آدم خوبی بود.بهر حال وقتی شماره ما رو به باجه 10 که خانم آمریکایی بود ،خوند انقدر خوشحال شدم که انگار دنیا رو به من دادن.رفتیم و مدارک رو یکی یکی تحویل دادیم.اول مدارک خودم که برنده اصلی بودم به این شرح بود:
شناسنامه
کارت ملی
کارت پایان خدمت
سند ازدواج
مدارک تحصیلی شامل:دیپلم-فوق دیپلم-ریز نمرات فوق دیپلم(گواهی اشتغال به تحصیل لیسانس رو هم ندادم و کسی هم ازم نخواست)
تمکن مالی که یکی از بانک پاسارگاد به ارزش 88 میلیون تومان و یکی از بانک صادرات به ارزش 12000 دلار که حساب ارزی بود
3 قطعه عکس(ازم نپرسید که میخوای عوض کنی یا نه .وقتی دادم خودش عوض کرد و چیزی هم نگفت عکسهای جدید رو اسکن کرد و عکس قدیمم رو هم پس داد)وقتی مدارک رو گرفت شغل و خدمت مقدسم رو ازم پرسید و جواب دادم دولتی-سپاه
بعد مدارک خانمم که همینا بود به جز کارت پایان خدمت و گواهی تمکن مالی به ارزش 64 میلیون از بانک پاسارگاد و 8000 دلار از بانک صادرات
بعد از تحویل مدارک داشت فرمهای دیگه ای رو پر میکرد که یکی از اونها فرم 165 دلاری بود که بیات عزیز عکسش رو تو سفرنامه اش گذاشته بود وقتی اینو دیدم کف کردم.گفتم نکنه ما داریم یه ضرب میگیریم:دی
خلاصه برگه ای رو به ما داد و گفت برین باجه 1 ،صندوق چون باید وجهی رو پرداخت کنید.من تو زمانی که میخواستم برم صندوق و پول رو پرداخت کنم شماره ما رو باجه 11 خوند که بریم انگشت نگاری.یعنی انقدر سریع که ما فرصت نشستن نداشتیم.خانمم رفت برای انگشت نگاری و کارش تموم شد و اومد تو صف صندوق و پول رو از من گرفت چون یه نفر قبل از ما اونجا بود و من رفتم باجه 11 برای انگشت نگاری خودم.انقدر کارها سریع پیش میرفت که من حول شده بودم و دست چپ و راستم رو قاطی کردم.حتی انگشتام رو درست روی صفحه نمیذاشتم :دی
خلاصه تا انگشت نگاری تموم شد و ما جلوی همون باجه نشستیم و منتظر دعوت به اتاق مخصوص مصاحبه شدیم باجه 6 شماره ما رو خوند.خانمم اینو به من گفت و من فکر کردم باجه همون خانم بداخلاق ایرانیه هست برای گرفتن مدارک.بهش گفتم ما مدارکمون رو که تحویل دادیم و نمیخواد بریم پیش اون.که خانمم گفت اون باجه 8 بود.انقدر ازش میترسیدم که حتی حاضر نبودم نگاش کنم که ببینم باجه چنده:دی
فکر میکردم باجه 6 هم بابت مدارک هست.رفتیم جلوی باجه و دیدم که خانمی جوان و لاغر اونجا بود.سلام کردیم و ایشون هم جواب داد.بعد گفت:
دستهای راستتون رو بالا ببرین .آیا قسم میخورین که هر چه که میگین و در اینجا نوشتین حقیقته؟(منو میگی کپ کردم.پس اون آقاهه؟اتاق مخصوص مصاحبه؟)
ما:بله
_:شغل شما چیه؟
من:کارمند....Sad
_:کدوم اداره؟
من:...(تایپ کرد)
_:شما چی خانم؟
خانمم: کارمند یه شرکت خصوصی
_:کارتون چیه؟
خانمم:کارهای نرم افزار و برنامه نویسی کامپیوتر رو انجام میدم
_:سربازی کجا بودین؟
من:سپاهSad(تایپ کرد)
_:اونجا چیکار میکردین؟
من:راننده بودم
_:این آدرسی که نوشتین مال کیه؟
من:یکه از دوستان دانشگاهم هستن
_:پس میخواین به مریلند برین(مریلند رو با یه لهجه خیلی ناز گفت من قند تو دلم آب شد)
من: بله
_:ایشون اونجا چی کار میکنند؟
من:حسابدار هستند(از این سوال جا خوردم.چون تا حالا ندیده بودم که از دوستان این سوال پرسیده بشه)
اینجا بود که شروع کرد دوباره تایپ کردن و من پیش خودم گفتم این چقدر سوال میپرسه؟همه دوستان میگفتند 2 یا 3 سوال!!!
فرمها رو به ما داد و گفت "امضا کنین"
_:شما دیگه اینجا کاری ندارین.میتونین به ایران برگردین و این سایت رو چک کنید و هر وقت اسمتون رو دیدن یکی بیاد با این برگه پاسپورتها رو بیاره و ویزا رو بگیرهSadما تشکر کردیم و خداحافظی و اومدیم.یه دفعه عین آدم منگها یادم افتاد این برگه سفیده اما بچه ها حرف از کارتهای رنگی میزدن اما سفید یه ضرب بود پس این چیه؟ من کیم؟ اینجا کجاست؟ کی منو...؟Tongue
دوباره برگشتم و از سارا جون پرسیدم و گفتم:
_: ببخشید من دوستانم قبلا که اومده بودن برگه های رنگی آبی یا صورتی همچین چیزی میگرفتند
_:شما دوستانتون قبلا اینجا اومده بودند؟
_: بله
_:الان عوض شده
_: این مفهومش اینه که ما FBI cheching خوردیم؟
_: ما نمیتونیم بگیم چرا FBI cheching خوردین.!!! اما بین 1 تا 2 ماه دیگه سایت رو چک کنین و هر وقت اسمتون رو دیدید بیاین برای گرفتن ویزا
این بنده خدا فکر کرد من میگم چرا؟ اما دیگه چیزی نگفتم و اومدیم بیرون.خبری هم از جمله معروف "خوش آمدین " و از این حرفها نبودSad.وقتی به دوستان عزیزمون ملحق شدیم و دیدیم برگه کلیرنس اونها آبیه و مال ما سفید.حالا تفاوت اینا چیه الله اعلم
ساعت 9:30 بود که از سفارت اومدیم بیرون.اون لحظه دیدین آدمهایی رو که از امتحان کنکور میان بیرون و خیلی براشون حساس بوده قیافه هاشون چطوریه؟رنگ پریده.ژولیده.درب و داغون.ما هم همینطوری بودیم:دی
به اتفاق دوستان به سمت دبی حرکت کردیم و مسیر برگشت رو خیلی متوجه نشدم.چون اولش تو فکر جریانات مصاحبه و آنالیز کردن جریانات بودم و بقیه راه رو هم کمی چرت زدم تا رسیدیم دبی و به هتل برگشتیم. نهار رو هتل خوردیم ،کمی خوابیدیم و بعد از ظهر هم به یکی دیگه از تورهای تفریحی رفتیم با ورودیه 160 درهم برای هر نفر .هم پول دادیم هم انقدر تکونمون دادن حالمون بد شد.گفتیم خستگی مصاحبه رو از تن در کنیم:دی .البته نا گفته نماند که برنامه هاش به نسبت گذشته خیلی تغییر کرده و کمتر شده.اما در نهایت خوش گذشت.بعد از برگشت هم تصمیم گرفتیم که با مترو بریم به دبی مال که انقدر پیاده رفتیم 3 ایستگاه مترو فقط پیاده رفتیم تا رسیدیم به آب نمای دبی مال.
روز دوشنبه هم که شب بلیط برگشت داشتیم هیچ توری نگرفتیم و فقط به امور خرید گذروندیم.پیشنهاد میکنم اگه میخواین خرید خوب،قیمت مناسب،صرف زمان کمتر داشته باشید و همه اجناس رو یکجا پیدا کنید یه سری به بازار نائف بزنین.یه چیزی تو مایه های بازار بزرگ تهران.فقط از نظر ساختار و تمیزی و شیک بودن یه خورده ،خیلی فرق میکنه:دی .اونجا مغازه هاش خیلی استعداد چونه پذیری بالایی هم دارند:دی خانمم به من فهموند.اینو هم فراموش نکنین
نکات:
1-برای گرفتن ارز مسافرتی حتما صبح زود قبل از ساعت 7:30 برین.چون باید اسمتون رو تو لیست بنویسین و اگه دیر برین هم کارتون خیلی طولانی میشه و هم ممکنه که ارز نرسه.به همین خاطر بعد از نفر 40 ام اسم نمینوشتن.البته به شعبه هم بستگی داره
2-مدارک لازم برای گرفتن ارز: پاسپورت- بلیط-خروجی-ویزا
3-محل دریافت ارز مسافرتی: بعد از چکینگ گذرنامه و ورود به سالن ترانزیت پایین پله های بغل کافی شاپ
4-امور مدیکال سخت نیست.نگران نباشین .همیشه یکی همراهتون هست و شما رو به اتاقهای مربوط هدایت میکنه.به همین خاطر نیازی به هزینه کردن و گرفتن لیدر ندارین.دانستن حداقل زبان انگلیسی کفایت میکنه
5-من هیچ توصیه ای برای رفتن یا نرفتن با خانم ملیکا ندارم.حتی به شنیده های خودم و دیگر دوستان که مثل من از زبان همه لیدرها و راننده های شرکتها گفته میشه ندارم.فقط این مطلب رو میگم که در مدت زمانی که ما برای مدیکال به nmc رفته بودیم یکبار یکی از راننده های خانم ملیکا و یکبار هم خودشون برای پیدا کردن مشتری به اونجا اومده بودن و خودشون اومدن جلو و معرفی کردند.به جز ما هم شخص دیگه از ایرانیها اونجا نبود که بگم برای اوردن اونها اومده بودن.مفهوم اینکار اینه که ملیکا اینطوری مشتریانش رو پیدا میکنه.حالا این که همه میگن ایشون تصادف بدی داشته ،حتی اگه درست باشه هم میتونه امری طبیعی باشه یعنی تصادف برای همه پیش بیاد.اما نظر شخصی من اینه که اگه با شرکتهای مرتبط برین،لااقل اگه خدایی نکرده ماشین پنچر بشه یا هر اتفاق دیگه اونها تماس میگیرن و ماشین دیگه ای سریع میاد. چون وسط اون اتوبان کسی شما رو سوار نمیکنه.ما رفت و برگشت به ابوظبی با تویوتا کندکروز نفری 100 درهم دادیم .البته ماشین دربست 400 درهم در اختیار شماست.ولی اگه بتونین دو نفر از دوستان دیگرو پیدا کنین برای هر نفر 100 درهم میشه.تازه میتونید با چونه یا گرفتن تورهای تفریحی دیگه nmc رو هم به این پکیج اضافه کنید.
6- توصیه میکنم پوشش روز مصاحبتون رو رسمی انتخاب کنید.چون روز مصاحبه ما تقریبا همه خیلی رسمی اومده بودن و تیپ غیر از این ندیدم
7- نمیتونم توصیه کنم که قبل از مصاحبه استرس نداشته باشین.علیرغم اینکه همه دوستان اینو گفتن، چون این قضیه کاملا طبیعیه.اما اگه تونستین خیلی بهش فکر نکنید.چون این مصاحبه بیشتر به یه قرار آشنایی و تکمیل مدارک بیشتر شباهت داره.بنابراین بیشتر از سفر اجباریتون لذت ببرین و با دلار 3500 تومان حالشو ببرین.
8- توصیه میکنم تمام سفرنامه ها رو حتی برای سفارتهای دیگه و سفارتهای کم حجم رو به دقت بخونیدو نکاتی که براتون تازگی داره یادداشت کنیدچون برای من خیلی کارساز بود .انگار خودم چندین بار این مسیر هارو رفتم.حتی اگه از بعضی از سفرنامه ها رو پرینت هم بگیرین خوبه.مثل سفرنامه دوستان گلی همچون بیات،علیرضا و حجت و رضا و...
در پایان منو به خاطر پرچونگیم،تاخیر در سفرنامه ،دوقسمتی شدن (چون واقعا خیلی سرم شلوغه و فرصت زیادی ندارم)و کمبودها ببخشید.ضمنا عکسهای زیادی از هتل گرفته تا مدیکال و شهر و... گرفتم که اینجا بزارم.اما متاسفانه چون چندتا مموری داشتم و وقتی پر میشد عوض میکردم در نهایت مموریهام رو گم کردم و تعداد زیادی از عکسهام مفقود شدن.به خاطر همین منو ببخشین، هر چند دوستان انقدر عکسهای مختلف تو سفرنامه هاشون گذاشتن که خیلی نگران نیستمSad

امیدوارم همانطور که سفرنامه دیگران ،راه گشای ما بود، سفرنامه من هم اندک مطلبی برای بدرد خوردن داشته باشه تا دوستان بتونن استفاده کنن.
من خواستم سفرنامه تفریحی هم بنویسم اما چه کنم که مقررات سایت دست و پای ما رو بستهBig Grin.سعی کردم کامل بنویسم اما اگه سوالی بود درخدمتم
به امید موفقیت همگان
کیس نامبر:70xx.ابوظبی.2نفر.مصاحبه:هفته اول می.مقصد:مریلند.کلیر:25جون سفرنامه
سلام به همه برو بچه های گل مهاجر سرا که یه دنیا تشکر هم کمشونه.
از اونجایی که سفرنامه دوستان به حدی کامل و واضح هست که نیاز به توضیح اضافه در خصوص روند انجام مدیکال و مصاحبه نیست سعی میکنم تجربیاتم که مشترک نیست رو بنویسم.
مصاحبه من دوشنبه 13 می 2013 بود منم جمعه صبح رفتم بود و پنجشنبه شب برگشتم که سیستمی گرفته بودم چون احتمال میدادم بتونم یکضرب ویزا بگیرم خدمتمو خریدم کارم هم مدیر برنامه ریزی یه شرکت پیمانکاری پتروشیمی و 6 ماه هم تو ایران خودرو کار کردم البته نه بصورت مستقیم شرکتمون پیمانکار ایران خودرو بود.
شنبه صبح بعد از یه صبحونه مفصل ساعت 9:30 رفتم ایستگاه مترو یه کارت نقره ای خریدم و راه افتادم به سمت ایستگاه ابو هیل. ساعت 10:15 رسیدم به ابوهیل از مترو که داشتم میومدم بیرون تو همون راهروی مترو NMC رو دیدم با عکسی که از تو سفرنامه یکی از بچه ها دیده بودم کاملاً حس کردم که قبلاً اومدم اینجا در صورتیکه اولین بارم بود میرم دوبی.
از در رفتم تو سوار آسانسور و طبقه M پیاده شدم. رفتم داخل گفتم واسه مدیکال سفارت آمریکا اومدم پاسپورت و کارت پاستور و سه قطعه عکس 5*5 رو دادم بهشون 2-3 تا فرم پر کردن و فیشها رو دادن پرداخت کردم جمعاً 425 درهم فکر کنم ولی چون آبله مرغون نگرفته بودم (CHICKEN POX) که نوشت واکسنشو بزنم اضافه بر اون 425 درهم 250 درهم فقط واسه آبله مرغون. NMC خیلی شلوغ بود اون روز و تا 1 تقریباً کارم طول کشید. X-RAY و آزمایش خون دادم بعدش رفتم پیش دکتر شوکلا. ازم خواست به سوالاش جواب بدم اسم یه سری مریضیای عجیب و غریب گفت که اینارو گرفتی گفتم نه دستگیری توسط پلیس داشتی گفتم نه سیگار میکشی گفتم بعضی وقتا، بعضی وقتا یعنی روزی چند تا؟ 2-3 تا یه چیزایی نوشت. بهش گفتم آقای دکتر بخاطر 2 نخ سیگار مارو تو مصاحبه رد نکنن. خندید و گفت نه اون آفیسری که باهاتون مصاحبه میکنه هم سیگار میکشه منم خنیدم آدم باحالی بود دکتره. بعد پرده رو خانم پرستار کشید من رو تخت دراز کشیدم حدس میزدم که یه کارای عجیب و غریب قراره انجام بشه ازم خواست شورت و شلوار بکشم پایین که خوب چاره ای نبود بعدشم دست گذاشت جایی که نباید میذاشت و ازم خواست سرفه کنم که کردم و گفت بکش بالا و تموم. (شرمنده این قسمتو قبل رفتنم نمیدونستم واسه همین نوشتم که معذرت) بعدشم گفت فردا ساعت 2 بیا جواب آزمایشو بگیر واکسن آبله مرغونو هم نوشت رفتم زدم و رفتم هتل.


اما فردا که از بدترین روزای زندگیو بود

ساعت 12:30میخواستم برم سمت NMC گفتم قبلش یه RED WINE بزنم که یه خورده بیشتر از مسیر و زندگی لذت ببرم. منو سه تا از دوستا رفته بودیم دوبی خلاصه بعد از یه دو تا پیک شراب راه افتادیم با مترو بریم NMC و بعدش بریم خرید.
با سری گرم و آدامسی در دهن وارد ایستگاه شدیم. سوار مترو شدیم با هم صحبت میکردیم که دم یکی از ایستگاهها یهو یه خانم چادری اومد کارت مترو منو دوستمو خواست من اولش فکر میکردم از این فروشنده هاست که تو متروی خودمون داریم کارتمو دادم دیدم رفت بیرون واگن منم باهاش رفتم چون بدون کارت که نمیشد از ایستگاه بزنی بیرون. غیر از من کارت چند نفر دیگه رو گرفته بود جوری شد که جمعیت بون کارتها با سرکار خانم یه آسانسور شدیمو رفتیم پایین. بازم پرسیم مشکل چیه خانم من کار دارم باید برم. گفت آدامس که فهمیدم مشکلش با آدامسه در آورد گذاشتم لای یه تیکه کاغذ گفتم خوب دیگه مشکل چیه چرا رفیقت پیاده نشد که گفتم خوب در واگن بسته شد که رسیدیم پایین دور خانمه که شاید 10 تا فاطی کماندورو اگه بزاری تو چرخ گوشت یکی از اینا شاید در میومد. دیدم تند تند داره مینویسه 120 درهم واسه آدامس واسه بقیه و منو راهنمایی کرد خدمت شرطه های محترم.
فهمیدم مشکلم باید یه ذره اساسی تر باشه. حالا دارم میرم جواب مدیکالمو بگیرم فردا صبح هم مصاحبه دارم.
فکر کردم که یه شب بازداشتی میتونه چه هزینه ای واسم داشته باشه دنیا روی سرم میچرخید.
به شرطه گفتم آقا میشه بگین مشکل چیه؟
- کارت زدی که
- بله میتونین چک کنین.
- مشروب چرا خوردی؟
- مگه من تو مترو خوردم یا حرکت ناشایستی انجام دادم یا اینکه مزاحم کسی شدم؟ تازی یه ذره شراب بود مشروب سنگین که نبود.
- مشروب خوردی نباید بیای تو میطهای عمومی مترو و اتوبوس.
- آخه من از کجا باید بدونم من تازه یه روزه که اینجام
انگار فهمید من اصلاً تو باغ قوانین اونجا نیستم گفت همینجا وایستا که رفت با خانمه یه خورده صحبت کرد و کارتمو ازش گرفت بهم داد. منو فرستاد تو و گفت دیگه مشروب خوردی تو محیطهای عمومی نیا تو دوبی. که گفتم باشه
از شرطه و اون خانمه تشکر کردم رفتم سوار مترو شدم ایستگاه بعدی پیاده شدم که تو این بین یه شرطه دیگه اومد از جلوم رد شد که من رنگم پرید.
خلاصه پیاده شدم 2 تا پا قرض کردم از ایستگاه اومدم بیرون و بقیه راه رو با تاکسی رفتم.

تو NMC ملیکا رو دیدم 2 -3 بار تاًکید که حتماً صبح بیا دنبالم اسم هتل رو گفتم کارت هتل رو نشون دادم که کجام و گفتن من مسافر دیگه ندارم 300 درهم میگیرم که گفتم باشه اگه یکی دیگه رو گیر آوردی که 2 تایی میریم اگه نه که تنهایی. گفت باشه 5 صبح آماده باش من دم در هتلم.
10 دقیقه به 5 بهشون زنگ زدم که گفتن من ساعت 5 اونجام. چون میخواست فردا اگه برنامه رو یه ضرب شد هتلمو عوض کنم CHECK OUT کردم و با چمدونی بسته میخواستم برم ابوظبی.
یه نسکافه درست کردم خوردم دیدم نیومدن یه آبجو بعدش زدم که شد 5:15 یه زنگ دیگه زدم که گفتن دم در هتلم اونور خیابو کنار ایستگاه مترو
- آخه ایستگاه مترو تا اینجا پیاده 20 دقیقه راهه
- بیا پایین منو میبینی
اومدم پایین هرچه اینور اونورو نگاه کردم خبری نبود ساعت 5:25
- ملیکا خانم کجایین من نمیبینمتون
-من اونور خیابون کنار ایستگاه مترو ام
- اینجا ایستگاه مترو نداره بزار گوشیو بدم این آقاهه (از کارکنان هتل) ببینین شما کجایین و اینجا کجاست.
صحبت کردن آقاهه گوشیو داد بهم
- شما پیاده بیاین جلوی هتل ROTANA من 5 دقیقه دیگه اونجام
من با چمدونی در دست در ساعت 5:30 دقیقه قر قر رو اسفالت در پی ملیکا خانم یه 4-5 دقیقه بعد ملیکا خانم با یه فورد اومد جلوم وایستاد و رفتم ابوظبی. تو دلم گفتم چه شود اون از دیروز اینم از امروز خدا بخیر بگذرونه. صحبت و صحبت قضیه شرطه رو گفتم که گفتن کلی شانس آوردی وگرنه 6 ماه حبس 15 سا ممنوع الورود به امارات با یه نوشابه اضافی مجازاتش بود.
جالب بود که نفر اول رسیدم دم در سفارت که گفتم آفرین به ملیکا خانم با احساس مسئولیتش چون سریعتر از نرمال میروند (رانندگی میکرد).
سوالای سفارت و اخلاق خانم ایرانیه و برخورد مؤدبانه و محترمانه از SECURITY تا OFFICER و شمشادای حیاط هم که تکراریه. نفر بعد من یه زن و شوهر جوون بودن که هردو با کت و شلوار و آقاهه با کراوات تو اون گرما که بنظرم لازم نبود و ماشاالله استاد استرس وارد کردن به خود و دیگران. یه نمونه ازش پرسیدم که عکس باید 5*5 و 6 تا باشه دیگه؟
- آره 6 تا پس تو چطوری میخوای قبول شی؟
- خیلی ممنون بابت روحیه دادنتون دم مصاحبه
گفتم کیف راه نمیدن داخل، مدارک رو تو یه پوشه ای چیزی بریزین
- نه چیزی تو کیف نداریم را ه میدن
- اوکی
- به نظرتون بهمون ویزا میدن؟
جواب دادم بله کی از ما بهتر
رفتم تو بعدش دیدم این دو نفر دستاشونو عین لیفتراک دادن جلو با یه کلی مدرک اومدن
برگه آبی گرفتم کلیرنس نمیدونمم چرا


نکات مهم
1- تحت هیچ شرایطی تو روز که میخواین برین بیرون مشروب نخورین
2- آدامس - سیگار تو محدوده مترو و اتوبوس کاملاً ممنوعه سیگار زندونی هم داره
3- تحت همه شرایط خونسرد باشین دنبال کوچکترین مسئله واسه استرس به خودتون نباشین
4- با لباس رسمی خودمون برین کت و شلوار و کراوات لازم نیست تو این گرما و فکر نکنم رو نظر آفیسر تاٌثیری بذاره
5- اگه بیشتر از 2 نفر باشین تاکسی خیلی بهتر از مترو هست و تقریباً به صرفه
شماره کیس ##2013AS70/ مصاحبه ابوظبی/ تعداد کیس 1 نفر/ تاریخ مصاحبه May W2/ مقصد کالیفرنیا/ Update 2 times/کلیر 14 Aug/بعد از 93 روز طولانییییییییییی
سلام به همه بچه های گل مهاجر سرا

مصاحبه من پنج شنبه هفته پیش بود.
سه شنبه مدیکال داشتم و کارهای مدیکال خیلی ساده و آسون بود اصلا نیازی به کسی ندارید من تو ان ام سی یک پسری رو دیدم که با لیدر اومده بود و 800 درهم ازش گرفته بود و جالب اینجا بود که اصلا کاری انجام نمی داد مواظب باشید. جواب مدیکال چهارشنبه ساعت 6 بعدازظهر آماده بود. و همون جا ملیکا خانم رو دیدم و قرار شد فردا ساعت 4:30 همسرشون با دو نفر دیگه بیاد دنبالمون که پنج شنبه ساعت 4:45 دم در هتل بودند.ما ساعت 6:30 دم سفارت بودیم بعد از 5 دقیقه هم ملیکا خانم با 4 نفر دیگه رسید.
توجه:
اون روز یک زن و شوهر جوان بودند که یادشون رفته بود از نامه دومشون پرینت بگیرند که سریع با ملیکا خانوم رفتند پرینت گرفتند. نامه دوم رو حتما پرینت بگیرید چون حتما لازمتون میشه.
اون روز یک دختر خانم جوان هم بود که پاسپورتش رو تو هتل جا گذاشته بود و متاسفانه دیگه وقت بازگشت نداشتند و مامور سفارت اجازه ورود رو بهش نداد و مجبور شدند که با ملیکا خانوم منتظر بمونند تا اگر اجازه بدند یک شنبه دوباره بیاد. حتما مدارک خود رو دو سه بار چک کنیید.
یک زن و شوهر دیگه هم بودند که با پسرشون امده بودند که حساب بانکی نداشتند و کارخونه و دستگاه هاشون رو ارزش گذاری کرده بودند ولی افیسر ازشون قبول نکرد و گفت ما پول نقد می خوایم چون اینا طول می کشه تا به پول تبدیل بشه.

خلاصه ساعت 7:30 در سفارت باز شد و من نفر دوم بودم. اول که شمارم رو خوند ترجمه مدارکم و نامه تمکن مالی و پوشه مدیکال رو ازم گرفت و پرسید که در ایران چه کار می کنی؟ بهدش گفت برو پولت رو بده و بشین تا صدات کنیم. اون روز سفارت خیلی شلوغ بود و ما خیلی منتظر شدیم بعد از 45 دقیقه شماره من رو دوباره اعلام کردند برای انگشت نگاری و حدود 5 دقیقه بعد شماره من برای سومین بار خونده شد و یک خانم جوان زیبا آمریکایی که فارسی رو بسیار زیبا صحبت می کرد شروع کرد به مصاحبه:
افیسر: سلام خوبی؟
من:سلام ممنون
افیسر: تو آمریکا کسی رو داری؟ می خوای بری پیش کی؟
من: پیش یکی از دوستای خانوادگیمون
افیسر:برای چی می خوای بری؟
من: برای زندگی و کسب موقعیت های بهتر
افیسر: فکر میکنی تو آمریکا زندگی بهتر است؟
من: بله
افیسر: تو دیگه کاری نداری هر موقع ویزات آماده شد برو پستی که انتخاب کردی بگیر.
من: واقعا!!!!!!!!!!!!! ممنونمSmile

وقتی اومدم بیرون اصلا باورم نمیشد به همین راحتی باشه مامانم که وقتی فهمید بغض کرده بود حالا از خوشحالی یا ناراحتی بود دیگه نمیدونم.Cool
خلاصه که ما فکر کنم ساعت 10 راه افتادیم که ساعت 12 رسیدیم دم در هتل و بعد از مدتها یک خواب راحت کردم.Tongue
برای دریافت پاسمم یکشنبه به ملیکا خانم زنگ زدم که گفت من الان پرسیدم گفتند ویزات هنوز آماده نشده که برات بگیرم ما هم بلیتمون دوشنبه صبح بود که مجبور شدیم به پنج شنبه تغییرش بدیم. دوشنبه صبح که اصلا امید نداشتم دیدم که ایمیل دریافت پاس اومده و سریع ساعت 12 رفتم پست و ویزام رو با نشون دادن کپی پاسم گرفتم و از اونجا دوباره رفتم دفتر ایران ایر و بلیتمون رو برای همون دوشنبه شب تغییر دادم . کلا روز پر استرسی داشتیم چون مجبور بودیم همون روز هتلمون رو تحویل بدیم و داشتیم اواره می شدیم خدا رو شکر که همون روز پاسم رو گرفتم.

در پایان از همه دوستان مخصوصا مدیران و پیشکسوتان تشکر می کنم.
شماره کیس:2013AS000075xx/ کنسولگری:ابوظبی/ تاریخ مصاحبه:هفته دوم may/ تعداد افراد منظور در کیس : 1/ دریافت ویزا : یک ضرب
Never laugh at anyone's dreams . People who don't have dreams don't have much .
سلام

خوب دوستان نوبت ما شد كه سفرنامه بنويسيم. ما اين هفته مصاحبه داشتيم و نتيجه گرفتن برگه آبي بود. با بودن سفرنامه هاي كامل دوستان ديگه سعي ميكنم بيشتر به نكات اصلي و يا نكاتي كه بقيه كمتر گفتن اشاره كنم تا شايد بتونه براي دوستاني كه در آينده مصاحبه دارن راهگشا باشه. در كل براي ما همه چيز خيلي خوب بود ولي چون سربازي رفته بودم پيش بيني كليرنس خوردن رو هم داشتم.
كيس ما سه نفر بود و برنده اصلي همسرم. هر چند همسرم خيلي مثبت فكر ميكرد و اميدوار بود يكضرب بگيريم و من خيلي اين ديد مثبت رو دوست دارم اما به نظر من امريكاييها بر اساس دستورالعمل از پيش تعيين شده اي كارها رو انجام ميدن و اين كار خيلي هم درسته و يكي از علل موفقيت امريكاييها همين پايبندي به ديسيپلينها است.
از قبل براي رفتن به مديكال و سفارت با خانوم مليكا هماهنگ كرده بودم و چون پرواز ما تاخير داشت پس از خروج از فرودگاه دبي با خانوم مليكا مستقيما رفتيم مديكال. فقط به صرف اطمينان از بودن دكتر در روز مورد نظرمون وقت مديكال گرفته بودم كه رسيپشن هم طبق گفته هاي دوستان قبلي اصلا اهميتي نداد. ما مديكال رو در nmc دبي انجام داديم و از چهار و نيم بعد از ظهر تا نه شب طول كشيد. اونجا مايع ضد عفوني دست همه جا هست و اگه مثل ما بچه شيطون دارين و به سلامتيش اهميت ميدين خيلي به كارتون مياد چون همه جور آدمي با هر نژادي اونجا مياد و هر چند به نظافتش ميرسن ولي بهر حال مخصوصا براي بچه ها آلوده است. عكس حتما پنج در پنج ببريد. ما عكس سه در چهار و شش در چهار هم برده بوديم كه قبول نكردن. بنابراين مجبور شدم عكسهاي پنج در پنجي كه براي سفارت گرفته بودم رو براي هر نفر سه عدد و براي بچه يك عدد بدم به رسيپشن مديكال. به توصيه خانوم مليكا كه از روي مهربوني و حساسيت ايشون براي موفقيت همه دوستان هست مجبور شدم از روي عكسهاي باقيمانده با هزينه ٩٠ درهم براي خودم و همسرم دوباره چاپ كنم كه كار بيخودي بود چون در سفارت سه عدد عكس پنج در پنج كافي بود. بعد از كلي انتظار در ان ام سي و انجام تست خون و عكس راديولوژي و گرفتن وزن و قد (براي من رو چهار سانت كوتاهتر زد كلا اين پرستار هنديه نه اينكه خودش قد نداره حال ميكنه قد آدماي ديگه رو كمتر بزنه) و معاينه چشم و گرفتن نبض و فشار خون و حتي گرفتن فشار خون بچه زير دو سال كه براي من عجيب بود نوبت به معاينه دكتر رسيد. معاينه دكتر شامل سوالات در خصوص سوابق بيماري و كشيدن سيگار و معاينه گلو، چشمها،ضربان قلب، ريه ها و تنفس،تمام اندامهاي حفره شكمي و پشت بالا تنه، سينه خانومها و اندام تناسلي آقايان هست كه به صورت خصوصي در اتاق خودش انجام ميده. من با دكتر شوكلا انگليسي صحبت كردم كه فكر كنم خيلي خوشش اومد و براي من و همسرم و حتي پسر كوچولومون در پروندمون ديدم كه نوشت no vaccination البته كارت واكسن من و همسرم كامل بود ولي چون پسرم آبله مرغون نگرفته بود و در ايران هم واكسنش پيدا نميشه من ازش خواستم اين واكسن رو تجويز كنه و پيشنهاد كرد واكسن هپاتيت اي و يه واكسن ديگه كه نوشته بود prevental و بعد كه از پرستار پرسيدم گفت براي pneumonia يا همون ذات الريه است رو تجويز كرد كه جمعا ٨٠٠ درهم هزينه واكسنها و ٧٥٠ درهم هزينه معاينه براي سه نفر و ٣٥٠ درهم هم هزينه عكس راديولوژي و آزمايش خون من و همسرم شد. خوشبختانه پسرمون هم اصلا تب نكرد.
مدارك مديكال ما رو خانوم مليكا دو روز بعد گرفت و روز مصاحبه با خودش آورد. ما حدودا ساعت يك ربع به هفت رسيديم سفارت و از ساعت هفت و نيم خانواده به خانواده فرستادن داخل. فقط افسر سكوريتي نامه دوم و پاسپورتها رو چك كرد و آقاي سيك هندي در داخل اتاق نگهباني بود. ما كالسكه بچه رو هم برديم داخل پس اگه بچه كوچيك و كالسكه داشتيد مشكلي نيست. حتما براي خودتون و به خصوص بچه ها خوراكي مختصري ببريد كه توي راه يا قبل از سكوريتي سفارت ميل كنيد براي بردن داخل سفارات هم مشكلي نيست فقط ميگن خودتون جلوي اونها كمي تست كنيد. بعد از اعلام شمارمون رفتيم براي تحويل مدارك. خانوم ايراني كه مدارك رو ميگرفت به نظر من اصلا بد اخلاق نبود فقط ايشون در كارش آدم جدي هستش و خوب اقتضاي كار ايشون همينه. همه چيز به ديد خودمون بستگي داره و به نظر من نبايد به كسي برچسبي مثل بداخلاقي بزنيم. كارها خيلي سريع و مرتب در سفارت انجام ميشه و بعد از پرداخت پول و انگشت نگاري نوبت به مصاحبه رسيد. آفيسر، آقاي بسيار متشخصي بود و در اتاق خصوصي با ما مصاحبه كرد و تاكيد سوالات روي تمكن مالي و بودن همون مبلغ در حساب ، محل سربازي (ارتش يا سپاه و كدوم نيرو- هوايي، دريايي يا زميني)، نوع كاري كه در سربازي انجام دادم و محل كار و پست سازماني و نوع كاري كه خودم و همسرم به اون مشغول هستيم و اينكه تا حالا امريكا رفتيم يا نه بود. آفيسر گفت مدارك شما كامل هست و بعد از برگردوندن باسپورتها و دادن برگه آبي گفت از هفته بعد سايت معروف رو چك كنيد. حتي من از ايشون پرسيدم آيا ما براي گرفتن ويزا مشكلي داريم كه جواب داد ابدا فقط اين يك روال عاديه كه بايد طي بشه. بعد از مصاحبه هم برگشتيم هتل و كل روز رو خوش گذرونديم. قصد دارم به تاپيك كليرنس يا منتظرسرامراجعه نكنم چون فكر ميكنم انتظار رو طولاني تر ميكنه. ما هر كاري تونستيم و لازم بوده رو انجام داديم و براي رسيدن به ويزا بايد از قانون رهايي استفاده كرد يعني ديگه بهش فكر نكنيم جز اينكه هفته اي يكبار سايت مربوطه رو چك كنيم تا اينكه موفقيت خودش از راه برسه.
هر چند اين سفر براي ما خيلي هزينه مالي داشت ولي من تمام سعي خودم رو كردم كه اين سفر براي خانوادم و خودم خيلي عالي باشه و خوش بگذره. از پرواز بيزينس امارات گرفته تا هتل پنج ستاره با ساحل اختصاصي و غيره. پس اگه توان مالي داريد دريغ نكنيد.
در پايان هم از همه دوستان مهاجرسرا به خصوص مديران و اعضاي فعال كه بدون چشمداشت اطلاعاتشون رو با ديگران شر كردن تشكر ميكنم و آرزو ميكنم همه دوستان موفق باشن و به همه آرزوها و اهدافشون برسن.
ساکن شمال ویرجینیا از سپتامبر 2013
در ابتدا جا داره از تمام دوستان و هواداراني كه باعث شدن اكنون پشت اين تريبون قرار بگيرم و قسمت اول سفرنامه رو بنويسم تشكر و قدرداني كنم Big Grin
بخش اول
من 15 سال هست كه امارات زندگي ميكنم وفكر كنم پدرم از سال 75 (تازه فهمیدم از سال 85 بوده نه 75) Smile لاتاري ثبت نام ميكرد و حالا نتيجه داد
يك سال پيش كه فهميدم برنده شدم اولش نفهميدم چه موقعيت توپي برام بوجود امده ولي با گذر زمان و بودن در جمع مهاجرسرايي ها متوجه اوضاع شدم.
اوايل مي سال پيش فهميدم برنده شدم ولي به خاطر مشغله تا يك ماه فرصت فرستادن مدارك رو كه شامل 2 عكس پشت نويسي شده و نامه برنده شدن و دو فرم DS-230 و DSP-122 پيدا نكردم
بعد از فرستادن فرم ها با آرامكس و پرداخت 200 درهم در دوران انتظار تمام تاپيك هاي لاتاري تمام سال هارو مطالعه كردم
با بعضي از سفرنامه ها خوشحال شدم با بعضي نارحت شدم حتي بعضي ها كه دوران طولاني در كليرنس بودن ولي يهو غيب ميشدن رو تمام پستاشون رو ميگشتم تا اثري از ويزاشون پيدا كنم مثلا يكي از دوستان قبل از 30 سپتمبر بدون كلير شدن امد دبي و خوشبختانه كلير شد و روز 30 سپتمبر پاسش رو تحويل سفارت داد
قسمت دوم آماده سازي
از ترس طول كشيدن پرسه تعويض كارت معافي, كارت قبلي رو نگه داشتم
همون اوايل كه دنبال كارام بودم يه روز رفتم سفارت كه ببينم چقدر براي ترجمه مدارك ميگيرن كه گفتن فقط معافي. شناسنامه و كارت ملي رو ترجمه ميكنن و مدارك تحصيلي رو ترجمه نميكنن
با خودم گفتم من كه بجز ديپلم ايران ديپلم امارات رو هم دارم ( من مدرسه ايراني رفتم بنابراين يه ديپلم از ايران دارم و يكي از امارات) پس با خودم گفتم مدارك رو هم سه ماه مونده به مصاحبه ترجمه ميكنم كه وقتي تقريبا دو ماه مونده بود رفتم سفارت و سفارت عزيز هم لطف كردن و گفتن فقط شناسنامه رو ترجمه ميكنن كارت معافي رو ترجمه نميكنن و كارت ملي رو هم عربي ترجمه ميكنن
سپس با 30 درهم شناسنامه رو ترجمه كردم و موندم به انتظار مسافر ايران تا بقيه مدارك رو هم بدم بره ايران تا ترجمه بشه ( اگه ميخواستم اينجا ترجمه كنم براي هر كدوم 300 درهم پياده ميشدم ) پس به لطف عمو پدر كه مسافر بودن و عمو خودم كه زحمت ترجمه رو كشيد و داندانپزشكم خوبم كه زحمت برگردوندن مدارك رو كشيدن كار من اوكي شد
براي مدرك مالي هم 4 ماه پيش نامه بانك گرفته بودم كه دوستان گفتن نبايد بيش از 2ماه ازش كه دوباره هفته قبل از مصاحبه درخواست دادم ولي گفتن كه 5 روز طول ميكشه كه بخاطر كمبود وقت اول هفته مصاحبه رفتم بانك مركزي و همون لحظه نامه رو داد و براي هر نامه 50 درهم پياده شدم يعني 150 درهم
دو هفته قبل از مصاحبه هم با دو عكس و كپي پاس و اصلش به همراه 210 درهم به مركز پليس مرقبات مراجعه نموده و پس از 4 روز سرتيفيكيت پليس رو هم گرفتم
به خاطر تغيير وضعيت كاري فرم ها رو هم دوباره آپديت كردم و دوباره 200 درهم اخ كرديم
هزينه کپي و عكس رو هم سر جمع 100درهم شد
قسمت سوم مديكال
ساعت 4 یکشنبه در بيمارستان ان ام سي حاضري زدم همون موقع اكس ري رو گرفت 125 درهم براي اكس ري پيراهن رو دربياريد و وقتي گفت يه نفس عميق بكشيد و نگه داريد
آزمايش خون 50 درهم بعدش هم تست قد وزن فشار و تست چشم رو اشانتيون گرفتم Smile
بعد گفت براي دكتر شوكا معروف بريد و ساعت 5 بيا اونجا 3 4 تا خانواده ايراني هم امدن كه هيچكدوم از بچه هاي خودمون نبودن و فقط دو زوج بودن كه با مهاجر سرا آشنايي داشتن و چرك نويس هاي اكانت منو هم مطالعه كرده بودن
ساعت 5:15 اولين نفري بودم كه جناب دكي رو زيارت كرديم هرچه سعي كردم بخنديم حتي يه لبخند نشد كه نشد پس بيخيال شدم
در ضمن تلاش نكنيد باهاش دست بديد تا مثل من ضايع نشيد :|
يه سري سوال كرد كه فكر نكنم غير خودش كسي متوجه شده باشه چون لحجه زيادي داشت منم بعد از هر سوال مجبور بودم بگم ساري ؟ كه آخرش شاكي شد
خب برادر من برو جلو آيينه از خودت بپرس ببين متوجه ميشي ؟ Big Grin
بعد از سوال ها گفت بيا پشت پرده كه اول گلو و چشم رو معاينه كرد بعد پيراهن رو دراوردم كليه گردن و شونه رو معاينه كرد بعد هم با ماسماسك يخش سينه رو سپس رو ساق پا رو نگاه كرد
از اينجا به بعد خانم ها نخونيد Smile
.
.
.
.
آقايون گوشتون بياريد جلو !!
فقط ميگه سرفه كنيد
بعد هم تموم
براي واكسن من اون كارت خوشگل زرد رو نداشتم و فقط يه كارت پوسيده و رنگ و رو رفته از زمان كودكي و دوران معصوميت Big Grin داشتم و خودم هم ترجمش كردم
بنابراين خودم رو براي سوراخ سوراخ شدن آماده كرده بودم چون اميد نداشتم كه قبول كنه ولي در كمال تعجب قبول كرد و گفت فقط يه واكسن ثلاثه رو كه 10 سال يه بار بايد تكرار بشه رو بايد بزني منم که اون رو وقت ورود به دبيرستان زده بودم ولي هيچ كارتي ازش نداشتم واسه همين قبول نكرد گفت فردا ساعت 8شب به بعد بيا براي جواب (اونجا 24 ساعته هست پس هر ساعتي بريد مشكل نيست)
بعد هم يه پرستار به همراه يه قبض 250 درهمي ويزيت و يه 100 درهمي واكسن مارو راهي كشير كرده كه همه رو با كرديت كارت پرداختيم و پس از واكسن خوش دستي كه زد گفت يخ بزار روش و يه پنادول (مسكن آزاد هست سوپر ماركت هم ميفروشه) بزن
منو ميگي گفتم برو بابا اين سوسول بازيا چيه ؟ ما اصالتن از لوتي هاي طهرونيم Smile
ولي صبح به غلط كردن افتادم دستم رو نميتونستم تكون بندم Sad
بعد از ظهر دوشنبه هم رفتم براي گرفتن جواب كه 30 دقيقه معطلمون كرد سيسترش بياد اين جواب مارو بياره
قسمت دوم سفرنامه
http://mohajersara.com/thread-5608-post-...#pid344915
2013AS78xx/ابوظبی/۱ نفر/ارسال فرم: ۱۱ جون/ کارنت: ۱۱ مارچ/مصاحبه: ۲۲ می/هزینه‌ها: ۲۷۰۰ درهم/سیاتل/ویزا یکضرب/سفرنامه
از امارات متحده تا ایالات متحده
سفرنامه قسمت دوم و پاياني روز مصاحبه
اول شرايط كيس
مرد زير 25 سال
سربازي معافيت خريد
شغل مدير ماركتينگ شركت خصوصي
سابقه شغلي كارمند فروش و تكنشين بانك
مدرك ديپلم مدرسه ايراني و 18 واحد ليسانس
ويزا خارجي يه ويزا شينگن استفاده شده
يه ويزا آمريكا تاريخ گذشته و مالزي و تايلند و عمان
تمكل مالي 100 هزار درهم
بخش اول مدارك
مداركي كه با خودم برده بودم
نامه قبولي و تاريخ مصاحبه 2 كپي
فرم اصلاح شده اصل و كپي
شناسنامه اصل و ترجمه و كپي از هر دو
كارت ملي اصل و ترجمه و كپي از هر دو
كارت معافي اصل و ترجمه و كپي از هر دو
مدرك پيش دانشگاهي اصل و ترجمه و كپي از هر دو
ديپلم اصل و ترجمه و كپي از هر دو
سرتيفكيت پليس امارات اصل و کپي
نامه بانك اصل و كپي
نامه اشتغال به تحصيل و ريز نمرات از دانشگاه به همراه كپي
مدرك ديپلم و دوره دبيرستان به همراه ريز نمرات دبيرستان از آموزش و پرورش امارات به همراه كپي
مدارك كار قبل و حالي كپي
به همراه مديكال
البته همش استفاده نشد
بخش دوم انتظار براي مصاحبه
چون هفته پيش براي كار از دبي به ابوظبي انتقالم دادن صبح رو ساعت 6 بيدار شدم و يه ربع به 7 كه فكر ميكردم خيلي زوده دمه سفارت بودم كه ديدم همه اون خانواده ها يي كه روز مديكال ديدم اونجا هستن
دو زوج جوان كه با خانوم مليكا امده بودن و هر دو از خوانندگان مهاجرسرا بودن و يه خانواده چهار نفره كه با يه آقايي امده بودن كه ميگفت آقا بيات رو هم اورده اين خانواده هم فقط خواننده مهاجرسرا هستن آفا برنده اصلي بودن و سربازي سپاه
بعد از من يه زوج مسن امدن و يه آقا ايراني و يه زوج ديگه كه من ازشون نپرسيدم كيسشون چي هست
همه اكس ري رو هم اورده بودن
ساعت 8 شروع كردن نامه هارو چك كردن و ساعت 8:30 در رو باز كردن دو نفر دونفر
بعد از بازرسي و عبور از شمشاد هاي معروف وارد ساختمان سفارت شديم و پس از كسب شماره 4 انتظار شروع شد تا تقريبا 8:30 كه شماره يك باجه 8 بلافاصله شماره 2باجه 9 و بعدش شماره 3 به باجه 10
از اين سرعت عمل داشتم شاخ درمياوردم
بخش سوم قبل از مصاحبه
فكر كنم همون خانم جديه منو باجه 8 صدا كرد اول پاس و نامه مصاحبه بعد از اينكه فايل منو اورد اول مدیکال و بعد عكس جديد خواست كه دادم
سپس گفتم فرم جديد دارم كه ازم گرفت
بعد شناسنامه و ترجمش
آخرين مدرك تحصيلي يعني پيش دانشگاهي و ترجمه
كه بلافاصله اصلش رو برميگردوند
سپس نامه بانك رو خواست و بعد درباره كار پرسيد و آيا ازدواج كردم بعد از سربازي پرسيد كه گفتم معافم پرسيد چرا گفتم خريدم گفت چه جوري گفتم چون 15 ساله اينجا زندگي كردم ازم كارت رو خواست كه با ترجمش بهش دادم بعد اصل رو به همراه پاس و فيش 330 دلاري بهم برگردوند و گفت كانتر يك پرداخت كن
پرسیدم که نامه پلیس رو نمیخواید که گفت آها یادم رفت حتما که نامه رو هم دادم
بعد از پرداخت خانم بهم گفت كانتر 11 وقتي رفتم كسي نبود. و آقا شماره 5 سرگردون اونجا بود كه سكريوتي هدايتش كرد پشت سر من بعد شماره 3 كه خانواده 4نفره بودن امدن جلو من با انكه پرورنده من رو ميز بود تا اينكه خانمي كه پولو گرفته بود امد و گفت شماره 4 گفتم منم اون. خانم هم به شماره 3 گفتن لطفا منتظر باشيد
بعد از اثر انگشت نشستم زوج شماره 2 هم امدن از پيش خانم سارا با برگه سفيد كلير و بعد زوج شماره 1 از اتاق امدن با برگه آبي كلير
سپس كانتر 7 خانم سارا شماره 3 رو صدا كرد و در همين لحظه ترسناك در تاريكي شب در جنگلي دور افتاده در ميان صداي گرگان كانتر 6 شماره 4 رو اعلام كرد
بخش آخر مصاحبه
بادستي لرزان راهي كانتر شدم پيش آقا معروف خوش قيافهه ( البته خودم خيلي خوشتيپ تر بودما )
بعد از سلام و صبح بخير گفت بيا تو اتاق
رفتم تو اتاق باز هم سلام. و خوش امد به سفارت آمريكا
آفیسر : بار اولی هست که اینجا میای
من : بله ولی قبلا در دبی برای ویزا توریستی اقدام کرده بودم
آفیسر : دست راست بالا و قسم
من : قبل از قسم باید بگم که من قبلا ویزا توریستی گرفتم ول چون نرفتم در بخش 35 فرمDS-0230 هیچی ننوشتم
گفت اوکی هست حالا قسم
من : قسم خوردم باز هم خوش امد گفت
آفیسر : ازدواج کردی
من : مگه مغز خر خوردم خیر Smile
آفیسر : سرباز رفتی
من : خیر نرفتم
آفیسر : شغل دولتی داشتی
من : خیر من 15 سال هست اینجا هستم
آفیسر : ووووو شما اینجا زندگی میکنید
من : بله
آفیسر : از چه سالی
من : دقیق یادم نیست ولی در فرم نوشتم تاریخ دقیق رو
آفیسر : به چه دلیل مهاجرت کردید
من : این سوال مربوط به پدرم میشه Smile که برای بیزینس امدن
آفیسر : پدرتون در دبی چه میکنند
من : زمانی که دبی بود ...........................
آفیسر چقدر پول دارید
من : تقریبا 100 هزار درهم
آفیسر : نامه از بانک دارید
من : قبلا دادم
آفیسر : آها پیداش کردم
من : Smile
دو سه تا سول دیگه هم بود که الان یادم نیست
بعد گفت تبریک میگم ویزا شما اوکی هست دوشنبه میتونید پاسپورتتون رو بگیرید آیا سی اس سی ثبت نام کردید
من SmileSmileSmile بله
گفت عالیه به آمریکا خوش امدید
من SmileSmile ممنون خداحافظ
امدم بیرون خانواده شماره 3 هم کلیرنس خوردن و خیلی بهم تبریک گفتن
امدم بیرون یه شوخی هم با بچه ها مهاجر سرا کردم که کلی ازم شاکی شدن
الان هم پاس رسیده دبی احتمالا فردا میرم بگیرم Smile

هزینه ها
200 درهم ارسال فرم ها به کی سی سی
210 درهم سرتیفیکیت شرطه
60 درهم نامه و ریز نمرات از دانشگاه
30 درهم ترجمه شناسنامه
بقیه ترجمه ها ایران توسط عموم انجام شد قیمتش رو نمیدونم
50 درهم هزینه نامه بانک که سه تا گرفته بودم شده 150
ارسال فرم آپدیت شده به کی سی سی 200 درهم
525 هزینه مدیکال
150 هزینه عکس و فوتوکپی
330 دلار هم هزینه سفارت
2013AS78xx/ابوظبی/۱ نفر/ارسال فرم: ۱۱ جون/ کارنت: ۱۱ مارچ/مصاحبه: ۲۲ می/هزینه‌ها: ۲۷۰۰ درهم/سیاتل/ویزا یکضرب/سفرنامه
از امارات متحده تا ایالات متحده
نوبتیم که باشه نوبت سفرنامه منه.
از اونجا که همه دوستان سفرنامشون کامله من مطالب مشابه رو نمی نویسم
شرایط من:
مجرد
28 ساله
فوق لیسانس
بدون سابقه کار دولتی
تمکن 58 میلیون تومانی
مصاحبه من یکشنبه بود من 4 شنبه صبح ساعت 8 با پرواز ایران ایر به مقصد دوبی رفتم و 5 شنبه صبح به سمت nmc و کارای پزشکی و البته هیچ مشکلی وجود نداشت برای پیدا کردن بیمارستان اداره پست و غیره چون مترو دبی و کلا سیستم حمل و نقل همه چیزو راحت کرده بود.
هیچ واکسن اضافه ای هم دکتر برای من نزد و 425 درهم رو پرداخت کردم.
روز مصاحبه: با ملیکا همراه دو نفر دیگه هماهنگ کردم و ما رو ساعت 5 با 350 درهم به سمت ابوظبی برد ساعت 6:30 در سفارت بودیم اما با اینکه زود رسیده بودیم من نفر 4 شدم
توصیه من به دوستان اینه که جز برای ترانسفر به سمت ابوظبی با ملیکا خانم سعی کنین بقیه کارها (مثل ثبت نام در csc و گرفتن پاسپورت از اداره پست و رفتن به بیمارستان و گرفتن جوابهای مدیکال) رو خودتون انجام بدین این برای آرامش فکری خودتون بهتره و البته ی سری دلایل هم وجو داره که اگه لازم شد خواهم گفت.
بعد از گرفتن مدارک توسط ی خانم ایرانی در کابین 8 و پرداخت قبض 330 دلار و انگشت نگاری ی آقای خوش تیپ آمریکایی من رو برای مصاحبه به اتاق دیگه ای دعوت کرد و از من خواست دست راستمو بالا ببرم و گفت آیا شما قسم میخورین تمام چیزایی که نوشتین و میگین حقیقت داره؟ منم گفتم بله.
سووالای افیسر به ترتیب زیر بود:
شما دانشمندین؟؟؟؟؟؟
دانشجویید؟
تو دانشگاه درس دادین؟
مدیر بودین؟
کار دولتی داشتین؟
این آزمایشگاهی که تو فرمها نوشتین جای دولتی هست یا خصوصی؟
گرایش شما (گرایش تحصیلی) چی بود؟
آخرین مدرک تحصیلیتون چی هست؟
تمکن مالی شما به تومن چقدر هست؟
کسی رو در آمریکا دارین؟
مجردین؟
تا حالا ازدواج نکردین؟
در آخر هم به من گفت که مدارک شما کامل هست و مشکلی نیست تو سایت ثبت نامکردین؟ منم گفتم بله
پاسپورتتون رو میتونین 4 شنبه صبح از اداره پست بگیرین.
بعد هم فرم مربوطه را امضا فرمودم و تمام (به آمریکا خوش اومدین)
اینم سفرنامه من ببخشید که کوتاه نوشتم اگه سوالی داشتین حتما به من پیغام بدین
از بچه های مهاجرسرا واقعا ممنونم سخاوت شماها در به اشتراک گذاشتن تجربیاتتون واقعا ستودنیه ....
راستی تا یادم نرفته جاهایی که میتونین برین ببینین بدون اینکه بخواین خیلی خرج کنین (با مترو بخواین برین) Dubai Marina میتونین برای پیاده روی برین و Dubai Mall میتونین برای دیدن Water Fountain که خیلی دیدنیه برین میتونین ایستگاه ابن بطوطه رو پیاده شین و ی سری هم به بازار ابن بطوطه بزنین
برای خرید جاهای زیادی هست اما میتونین ی سر با مترو برین City Centre که واسه همون جا هم استگاه داره همینطور ایستگاه Rigga هم میتونین پیاده شین بعضی مغازه ها برای خرید قیمتش مناسبه.
شماره کیس: 7XXX,تاریخ رویت قبولی: 4MAY ,کنسولگری:ابوظبی, ارسال فرم های اول: MAY 14,تعداد افراد کیس: 1نفر, تاریخ مصاحبه: هفته سوم می دریافت ویزا: ی ضرب 22 می
قسمت دوم سفر به امارات
سلام به همه دوستان
من و همسرم بعد از اینکه سه شنبه 14 می کلییر شدیم. بلافاصله برای جمعه بلیط گرفتیم و یکشنبه با اتوبوس از ایستگاه الغبیبه دوبی به سمت ابوظبی حرکت کردیم.رفتن با اتوبوس علاوه بر هزینه رفت و برگشت 50 درهم برای هر نفر خیلی راحتتر از اون چیزی بود که فکر می کردیم .
ساعت 2 پاسها رو تحویل دادیم و یک برگه که روش نوشته بود 5شنبه برای گرفتن پاسها مراجعه کنیم تحویل گرفتیم .سه شنبه شب که سایت سیس رو چک کردیم نوشته شده بود ISSUED.
با وجود اینکه 5شنبه شب بلیط داشتیم چهارشنبه ساعت 2 دوباره رفتیم سفارت تا اگر پاسهامون حاضر هست بگیریم و خوشبختانه پاسهارو به ما تحویل دادن و بقیه کسانی هم که یکشنبه آمده بودن همگی 4شنبه پاسهاشون رو تحویل گرفتن (قابل توجه کسانی که می خوان چهارشنبه با پرواز ماهان برگردن تهران.خیلی نگران نباشن)
با آرزوی بهترینها برای تمام دوستان خوب مهاجرسرایی که در تمامی مراحل گرفتن ویزا از تجربیاتشون استفاده کردم.
شماره کیس:2013AS59XX/تعداد افراد:2 نفر/کنسولگری:آنکارا نهCool. ابوظبی/مصاحبه:هفته اول آپریل/دیگه منتظر نیستیم. Wink
کیس:دختر،مجرد،23 ساله،لیسانس،بیکار
شماره:2013AS00007XXX
هتل :
هتل سه ستاره لندمارک پلازا که بد نیست عالی هم نیست.البته در محیط خوبی هم نیست،در بنی یاس است ولی به متروخیلی نزدیکه از هتل که بیاید بیرون ایستگاه روبروتونه. اینترنتش ساعتی 10درهم است.کافی نت 5 درهم است.
NMC:
26 می در NMC بودم باتوجه به اینکه گفته بودن وقت بگیرید ساعت 4:30 وقت گرفتم و طبق چیزی که به من گفته بودند بعد از حدود 45 دقیقه که نوبتم نشد رفتم قر زدم اما فکر نکنم خیلی تاثیری داشت.اشعه ایکس و خون رو انجام دادم اون خانوم پرستاری که برام خونو گرفت کلی صلوات فرستادمو اینا از بس مهاجرسرا منو ترسونده بودن! اما بیچاره اینقدر خوب زد که آخرش با یه چهره خندان بش گفتم یور گووووووووود!
ماجراهای من و لنز:
بعد ازاینکه وزن و قدم رو گرفتن پرستار گفت بیا چشمتو بگیرم که گفتم من لنز دارم بعد یه کم فکر کرد گفت برو لنزتو دربیار بعد گفت نه نه با لنز می گیرم اینقدرم این هندیا لهجشون سخته اصن آدم متوجه نمیشه هرچی می گفت چه می فهمیدم چه نمی فهمیدم الکی می گفتم اوکی .بعد یه هو گفت کجا میری بیا اینجا وخلاصه با لنز گرفت بعد گفت جعبه لنز داری؟ گفتم بله گفت برو بیار که آوردم و منو برد دستامو شستم لنز رو درآوردم وافتاد تو کاسه دستشویی و دیگه نذاشتمش تو چشمم و هی داشتم با خودم می گفتم حواسم به استریل کردنش باشه. بی لنز،ازم دوباره تست گرفت که با اون فاصله زیادی که گفت وایسم تا خط دوهمون درشت ها بیشتر نتونستم ببینم با اینکه چشمم 2 است بعد یه نچ نچی کردو تاسفی با سر برام خورد نگران شدم اصن .
بعد دوباره صدام کردن اتاق 15 رفتم پیش دکتر شوکلا.مرد خوبی بود خیلی محترم بود.احساس می کنم اگر آدم صداقت داشته باشه کاملا منطقی برخورد می کنه.پرسید الکلی و سیگاری و مالاریا و فلج و این صحبتا که هرچی بود محکم می گفتم نه.
آبله مرغون هم که نگرانش بودموپرسید قبلن گرفتی که گفتم بله و اینم جاش که گفت همین که میگی کافیه.در کل واکسنی نوش جان نکردم اینم پرینتش:
[عکس: 94645449433864631513.png]

بعدش ازم معالجه شکم گرفت که یه دفعه یادم اومد من فتقمو عمل کردم و همون لحظه بهش گفتم که گفت چن ساله بودی و اینا که گفتم و پرستار یه چیزی بهش گفت که فکر کنم گفته شاید دروغ میگه سزارین نباشه؟ که دکتر گفتن وقتی میگه فتق همون فتقه.چشم هامم معاینه آستیگمات کردن و با چراغ قوه چشم هامو دیدن
دکتر ازم پرسیدند ایران مگه چشه که میخای بری آمریکا؟ برای چی میری؟ گفتم زندگی بهتر
بعدشم که پرده رو کشیدند و پرستار معاینه سینه وشکم رو انجام دادوگفت سرفه کن وغوزک پاهامم نگاه کردومعاینه کرد
خلاصه که از 4:20 که اونجا بودیم یک ربع به 8! بالاخره کارم تموم شدوگفتن پس فردا 11 بیاوبا ملیکا خانم قرارسفارت رو گذاشتیم که یک پسر مجرد و یک خانواده 4 نفری دیگه هم بودند که با ملیکا خانوم قرار داشتند.
حالا اینو داشته باشین اومدیم خونه ما یه کیف لپ تاپ تپلی داشتیم که جیبش سوراخ بود و گفتم اینو نبریم وحالا از من اصرارواز بقیه انکااار.اومدیم هتل و هی گشتم و گشتم جعبه لنز نبود(لنزهامم توش بود) دیگه منم ناراحت و چرا به من گوش نمی کنیدو گذاشتین تو جیب سوراخه افتاده و حالا چیکار کنم و اصن بساطی.درآخر دیدم گذاشتمش لب آینه تو همون دستشویی منتها اینقدر حواسم به سرم نمکی مایه لنزواینا بود که کلن فراموش کرده بودم.از من به شما نصیحت جیب هرچی کیف داره باید سااااااااااااالم باشه! تو اون اوضاع و احوال یادتون نمی مونه کدوم سالمه کدوم خراب! یه هو کار دستتون میده.اینم حکمتش این بود که ما جیب کیف رو دوختیم.
سفارت ابوظبی و مصاحبه:
چهارشنبه،ملیکا خانوم بعد ازینکه دنبال بروبچز دیگه رفتند اومدن دنبال من ساعت 4:30 قرار بود که من حاضر باشم که خب طبیعیه از استرسی که داشتم زودتر آماده شدم.ملیکا خانوم هم کمی دیرتر آمدندورفتیم ابوظبی ساعت 6:30 اگر اشتباه نکنم اونجا بودیم یک خانواده ایرانی قبل از ما آنجا بودند که برای ملیکا خانم عجیب بود که از ما زرنگ ترن:دی این خانواده FBI check خوردند نهایتا.
توی راه ملیکا خانوم گفتند که برای یک نفر 50 میلیون تمکن کافیه من 40 داشتم واسپانسر هم داشتم به ملیکا خانوم گفتم حالا 40 مشکلی داره؟ گفتن که نه اونم خوبه اسپانسرتو اصن نشون نده همون کافیه که من ریسکش رو نکردم علاوه بر این اسپانسرم و خودم کلی سختی کشیدیم تا این فرم ها پرشد و به دست من رسید اون از وضع پست ایران که من داده بودم یه ایرانی از دوستان خیلی دور که داره میاد ایران برام بیاره و اونم از اسپانسرم که فوق العاده سرشون شلوغ بود و با این وجود فرم های منو بی کم و کاست پر کرده بودن بنده خدا.
سفارت و روال کار بسیار ساده تر از اون چیزی بود که من فکرش را می کردم و در مهاجرسرا خونده بودم.اول نامه دوم مارابا پاسپورت چک کردند و بازرسی شدیم وشمشادارو رد کردیم و شماره بهمون دادن من رو صدا زدند و خانوم تپل منو دید من که دوستش داشتم نه داد زد سرم نه عصبانی بود وقتی هم سلام کردم خیلی گرم و صمیمی جوابم رو داد ایشون گفتن پاسپورت و نامه رو بده که دادم بعد گفتن "همه" ی مدارکت رو بده که من هرچی داشتم و نداشتم دادم که گفتنش تکرار مکرراته.فکر کنم ملت وقتی میپرسیدن یعنی چیا رو بدم عصبانی میشدن من که نپرسیدم. ریز نمرات دبیرستانم رو پرسیدم فقط که اونم بدم؟گفتن صبر کن اینایی که دادی رو ببینم که در آخراز من نخواستند.مکاتبه های KCC رو هم که داده بودم به من برگردوندند 6 قطعه عکس دادم که دوتاشو برداشتن و دوتای قبلی رو که برای کنتاکی فرستاده بودم پس دادند.یه فیش دادند گفتن برو پرداخت کن بعدم برو انگشت نگاری که هردو رو رفتم و بعد آفیسر جوان آمریکایی منو صدا زدند و گفتن برو توی اتاق.
رفتم توی اتاق و سلام و احوال پرسی وسوگند
قبل از سوگند گفتم یه نکته ای هست میشه بگم؟
من تولدم رو در ثبت نام اولیه روزش اشتباه شده بود ولی در همه ی فرم هایم تصحیح شده را فرستادم که ایشون گفتند مشکلی نیست و بعدش من سوگند خوردم و یک امضا هم بود که کردم.
سوالات:
اهل کجایی؟
کجا زندگی می کنی؟
چه کاره ای؟
تا بحال هیچ شغلی نداشتی؟من کارآموزی رو اشاره کردم
مجردی؟
تا بحال ازدواج کردی؟
آمریکا فامیل داری؟
این مقداری که در حساب شماست چقدر است؟به دلار گفتم که گفتند به تومان بگو
اسپانسر چه نسبتی باهات داره؟
اسپانسرت کجا زندگی میکنه و چه کاره است؟
وقتی میری آمریکا میخوای کجا زندگی کنی؟
کی فارغ التحصیل شدی؟
و در آخر :
ویزای شما آماده است شما میتونید دوشنبه ویزاتون را بگیرید
این رو که گفت خب من ذوق کرده بودم یک اشتباه بزرگی کردم اون هم اینکه داشتن CSC رو توضیح می دادن من هیجان زده شده بودم حرفشون رو قطع کردم و این کارم رو دوبار تکرار کردم که ناراحت شدند و گفتند بذارید حرف من تموم شه.منم معذرت خواستم.بعد گفتم نمیتونم یکشنبه ویزا رو بگیرم؟ که گفتن نه امکانش برای ما نیست متاسفم.
من پست دبی را انتخاب کرده بودم برای همین بیشتر طول می کشید.من با خانم ملیکا مشورت کرده بودم که کجا بزنم ایشون گفته بودند دبی بزن شاید اگر من ابوظبی میزدم بهتر بود و من زودتر می تونستم با هزینه کمتری پاسپورتم رو بگیرم.به هر حال ملیکا خانم گفتند من می تونم شنبه برایت ویزا را بگیرم که ما هم به ایشون سپردیم و مرسی از ایشون شنبه ویزا را برای ما گرفتند و اول صبح ما را از نگرانی رها کردند. هزینه ی ایشون 350 درهم بود.خانم ملیکا خانمی بسیار متشخص،محترم و بدون ادعا هستند که سفر تمام ایرانیان به سفارت را آسان و مطمئن نموده اند.
ویزا رو که تحویل گرفتم به همراه یک پاکت زرد رنگ.این پاکت یک طرفش به صورت اریب باز است و من می تونم تقریبا ببینم که همه ی مدارکم درونش است.
به امید ویزا های یک ضرب همه ی شما دوستان گل و ایرانی و با محبتم.
در پایان از همه کسانی که سفرنامه خود را نوشته بودند سپاس گزاری می کنم.Smile امید که قدمی برای آسان کردن سفر شما برداشته باشم.
شب همگی خوش

نکات کنکوری سفر من به امارات

شرایط:
خانم
مجرد
شغل غیردولتی
فقط حساب بانکی
مصاحبه روز سه شنبه

پرواز:
از آژانس-ماهان-سیستمی- 580000 ت- شنبه شب به وقت دوبی نشست.
فرودگاه دوبی شبها خیلی شلوغ تره.
به راحتی با مترو میتونین از فرودگاه بسمت هتل برین.بیخود پول تاکسی ندین.
برای تغییر بلیط برگشت ماهان مستقیما سراغ خانم محترم غیرایرانی آسیای جنوب شرقی ای برید؛ بسیار دلسوزانه براتون کار خواهند کرد؛ در حدی که من اون وسط از فرط هیجان یک i love u هم بهشون تقدیم کردم!
روی بلیط برگشت من هزینه تغییر تاریخ رو زده 20 درهم و ماهان جان 60 درهم ناقابل دریافت کرد از من؛ یعنی گفتن اصلا از 60 تا 100 درهمه.

هتل:
Eureka با صبحانه بدون ناهار برای 4 شب 619 درهم.
یورکا در حد 100 قدم با مترو ایستگاه "الرقه" فاصله داشت.(حسن عالی)
از لحاظ امکانات معمولی بود.(سشوار و سکیوریتی باکس و تلویزیون و یخچال و کولر)
نسبتا تمیز.
از سایت booking.com یافت به دلیل قیمت پایین و سرستون های تخت جمشیدی بکار رفته در نما! انتخاب شد.
در کامنتهای سایت بوکینگ خیلی از سروصدای دیسکوها شکایت شده بود اما به اتاق من که ط 7 بود خوشبختانه صدایی نمیرسید.
دوستانی در دوبی زحمت رزرو (با شماره کردیت کارت) رو کشیدند.البته به محض رسیدن کل هزینه 4 شب توسط هتل از من دریافت شد.

هواشناسی:
حتما پیش از سفر هوا را چک کنید؛ اگه مثل این روزها روی 40 و چند درجه بچرخه توصیه من همراه داشتن چتره.بویژه به گرمازدگی بچه ها توجه کنید.

سیمکارت:
من از همان باجه اتصالات فرودگاه گرفتم اما حواستون باشه راه اندازیش بین 30 دقیقه تا یک ساعت زمان میبره و اگه مثل من ناچارین بلافاصله پس از رسیدن تماس بگیرین, بهتره از مردم گوشی قرض کنین ! اگه روتون میشه و صد البته اگه تماس داخلی درون شهری دارین نه تماس با ایران.

ایاب و ذهاب در دوبی:
مترو مترو مترو من هم به توصیه دوستان کارت نقره ای خریدم به قیمت 25 درهم و چندباری هم شارژش کردم.
از اولین ایستگاه تقاضای نقشه مترو بکنید. در نقشه کلیه خطوط مترو (سبز و قرمز) ایستگاه ها, زمان رسیدن اولین و آخرین قطار در هر ایستگاه در روزهای کاری و آخر هفته و از همه مهم تر اینکه در هر ایستگاهی چه مرکز مهم اداری تجاری یا درمانی یا توریستی هست, مشخص شده.
100 درهم جریمه خوردن و آشامیدن در مترو
200درهم جریمه سیگار کشیدن در مترو

تغذیه:
من یک نفری بار زیادی نداشتم برای همین هم برای روزهای هفته غذای آماده خریدم و با یک چای ساز سبک و دهان گشاد اونها رو داغ می کردم. بعید میدونم این حقه های کمپینگی به کار خانواده های بچه دار بیاد اما من 100 درصد راضی بودم.
خورشتهای کوچک کامل در چای ساز جا میشدند اما برنج کمی مشکل ساز شد. ضمنا از هتل نخواستم برام غذارو گرم کنه, شاید می پذیرفت.

بیمارستان:
براحتی آب خوردن با مترو بروید.
میتونین مثل من سه قطعه عکس بی ریخت خود را با هر سایزی به nmc براحتی قالب کنید! اعتراضی نمیکنند.
هزینه های درمان در سه فاکتور 50, 125 و 250 درهمی از شما اخذ میشه.

کافی نت:
ساعتی 5 درهم

مصاحبه:
خیلی کوتاه و راحت؛ بی استرس باشین.
حتماحتماحتما با خودتون کتاب ببرین؛ اگه مثل ما با خانم ملیکا برید 4:30 بعنوان نفر اول میاد دنبالتون و 7 دم در سفارت میرسید. تا 8:30 خیلی زمانه که هرچی سرگرم تر باشین و از مکالمات استرس زا دورتر, راحت تر میگذره؛ ضمنا سرانه مطالعه کشور رو هم بالا میبرین Smile
آفیسر شخصا به من گفت برای هر نفر 50,60 میلیون حساب بانکی لازمه؛ برای اطلاع دوستانی که میخوان پول جور کنند بدون سند.
سوالات هم مثل همه در حد کجایی هستی و چرا میخوای بری و برنامه ات چیه و قبل از این شغلت چه میکردی و اینا بود نه بیشتر.
آفیسر به اشتباه داشت کیس منو بخاطر کمبود نقدینگی از حالت یکضرب خارج میکرد؛ به داد کیسم رسیدم و نجاتش دادم رسما؛ بنظرم شما هم میتونین در شرایط مشابه البته, ایشون رو از اشتباه درآرین؛ به حرف شما گوش داده میشه.
اگر در گروه دارین میرین سفارت اشتباه من رو بهیچ وجه تکرار نکنین؛ مصاحبتون که تموم شد خونسردی خود را حفظ کرده و از پریدن بسمت در خروج و اطلاع رسانی بلافاصله به دوستان و اقوام و خانواده رجبی اجتناب کنین چون غیر از جهنم هوای دم کرده و داغ و سنگین ابوظبی و ماشین خاموش خانم ملیکا چیزی در انتظارتون نیست. خیلی شیک و مجلسی بشینین رو همون صندلیهای سالن تا کار همتون تموم شه و همچنان سرانه مطالعه کشور رو بالا ببرین. این توصیه رو جدی بگیرید.

پست:
مصاحبه من سه شنبه بود؛ افسر گفت یکشنبه ویزا درپست دوبی آماده است و بلیط من برای چهارشنبه شب بود. خلاصه که با سلام و صلوات بلیط برای 5شنبه شب از آسمون افتاد در دامان بنده من هم از ترس نرسیدن ویزا 350 درهم به ملیکا خانم دادم تا برام بگیرنش؛ ظهر 5شنبه هم بهم رسوندنش. هیچ وقت نخواهم فهمید این کارو خودمم میتونستم بکنم یا نه؛ البته که دیگه اهمیتی نداره.

سرگرمی ها:
رادیو "شما" موج 93.4 مگاهرتز برای راه رفتن های شما؛
عندکم بالکتاب ! کتاب با خودتون ببرین.
شخصاً رقص آب و موسیقی رو در فواره های دوبای مال به هر چیز دیگری ترجیح میدم. شبها 9:30 به بعد هر نیم ساعت یک بار بمدت 7,8 دقیقه.براحتی با مترو برین.
دیدن ابن بطوطه برای کسانی که ندیدنش؛ اون هم با مترو میشه رفت البته یه جورایی دوریش در حد ایستگاه کهریزکه! اما برین به هر حال.

هزینه ها:
اگر مجردین یا دو نفر حتی و با حمل یک چمدان خوراکی مشکلی ندارین؛ هزینه روزانتون بدون خرید از 50 درهم فراتر نمیره؛ اون هم اگه بیشتر از من مترو سوار شین؛ من که فقط هزینه مترو و آب معدنی دادم: ناهار هانی؛ شام هانی؛ صبحانه هتل؛ پاستیل یک دیگ. پفک و پفیلا و آجیل به مقدار لازم.
جهت ارزانتر تمام شدن سفر که این حمل خوراکیها برای من جواب داد؛ دیگه خود دانید.

خوش بگذره بهتون
قایقی خواهم ساخت کیس نامبر: 2013AS00070xx سفارت: ابوظبی MAY ویزا: یکضرب مقصد:هرچه پیش آید خوش آید سفرنامه: http://goo.gl/jV9e2




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان