درود...
می دونم که فشار روی بچه های کلیرنس خورده زیاده ، اگر هم که خانواده یا دوستان از رفتن خبر داشته باشن مثل ما که دیگه واویلا....همش تا حاج حسین رو تو تیلیویزیون می بینن میزنگن ....آقا نرفتین؟...خبری نشد...؟ ...یادش به خیر قدمای سایت میگفتن هر کاری میکنین ، بکنین اما با کسی حرف نزنین...آقا ما گوش نکردیم....از بس ساده ایم.....اما....اما......بزارین داستانی رو براتون بگم......اصل داستان ژاپنیه....میگن یه روزی یه مسابقه ای گذاشته بودن بین غورباغه ها که بهشون جایزه ندن...بله جایزه ندن...یعنی دستشون بندازن و بخندن.....گفته بودن یه تپه ای هست غور غوریا باید مسابقه بدن هر کس هم رسید اون بالا برنده هست....تا مسابقه شروع شد دور و اطرافیا شروع کردن که :
بله اینا 2 تا پرش کنن خسته میشن ......هیچکدوماشون عمراً 10 متر هم نمیتونن برن....اینا مال این حرفا نیستن.....خلاصه اینا میگفتن و غور غوریا هم میشنیدن...و مایوس و سر خورده و دلخورده یکی یکی از مسابقه میشستن کنار .....خلاصه بعد از ساعتی میبیننن اییییی دل غافل ....یکی از غورباقه ها از خط پایان گذشت....خلاصه تماشاچیا مبهوت که چی شد...آخه چطوری.....میان باهاش صحبت کنن میبینن بلههههه.....خانم یا آقا غورباقه کررر بوده....کر......بله کر......یعنی هیچی نمیشنیده...برا همینم مسابقه رو برده بوده.....حالا دوستان ما هم باید خیلی وقتا نشنویم یعنی بی ملاحظه گیها...ضد حالها...قر قر ها.....و نفوس بد زدنها.......تا ما هم برنده باشیم و برنده بمونیم.....
می دونم که فشار روی بچه های کلیرنس خورده زیاده ، اگر هم که خانواده یا دوستان از رفتن خبر داشته باشن مثل ما که دیگه واویلا....همش تا حاج حسین رو تو تیلیویزیون می بینن میزنگن ....آقا نرفتین؟...خبری نشد...؟ ...یادش به خیر قدمای سایت میگفتن هر کاری میکنین ، بکنین اما با کسی حرف نزنین...آقا ما گوش نکردیم....از بس ساده ایم.....اما....اما......بزارین داستانی رو براتون بگم......اصل داستان ژاپنیه....میگن یه روزی یه مسابقه ای گذاشته بودن بین غورباغه ها که بهشون جایزه ندن...بله جایزه ندن...یعنی دستشون بندازن و بخندن.....گفته بودن یه تپه ای هست غور غوریا باید مسابقه بدن هر کس هم رسید اون بالا برنده هست....تا مسابقه شروع شد دور و اطرافیا شروع کردن که :
بله اینا 2 تا پرش کنن خسته میشن ......هیچکدوماشون عمراً 10 متر هم نمیتونن برن....اینا مال این حرفا نیستن.....خلاصه اینا میگفتن و غور غوریا هم میشنیدن...و مایوس و سر خورده و دلخورده یکی یکی از مسابقه میشستن کنار .....خلاصه بعد از ساعتی میبیننن اییییی دل غافل ....یکی از غورباقه ها از خط پایان گذشت....خلاصه تماشاچیا مبهوت که چی شد...آخه چطوری.....میان باهاش صحبت کنن میبینن بلههههه.....خانم یا آقا غورباقه کررر بوده....کر......بله کر......یعنی هیچی نمیشنیده...برا همینم مسابقه رو برده بوده.....حالا دوستان ما هم باید خیلی وقتا نشنویم یعنی بی ملاحظه گیها...ضد حالها...قر قر ها.....و نفوس بد زدنها.......تا ما هم برنده باشیم و برنده بمونیم.....
2013AS45xx ღ دیدن قبولی: 07 نوامبر ۲۰۱۲ ღ ارسال فرمها: 23نوامبر ۲۰۱۲ با ایمیل ღ مصاحبه: 20 مارچ ۲۰۱۳، آنکارا، برگهٔ صورتی ღ سفرنامه ღ مقصد: *San diego *California
، کلیر:16 سپتامبر(180 روز انتظار)، تاریخ issued : سپتامبر 19، دریافت ویزا: 20 سپتامبر *آنکارا* تاریخ ورود به امریکا: 23 نوامبر(قطر ایرلاین)
، کلیر:16 سپتامبر(180 روز انتظار)، تاریخ issued : سپتامبر 19، دریافت ویزا: 20 سپتامبر *آنکارا* تاریخ ورود به امریکا: 23 نوامبر(قطر ایرلاین)












:

