کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
سلام وادامه سفرنامه
من از استانبول با اتوبوس اومدم شرکتهای مختلفی هست اونی که من باهاش اومدم میگفتن جزء بهترینهاست اسمش KAMILKOC تا آنکارا 47 لیره و دو بار حین سفر پذیرایی داشت که نوشیدنی و کیک یا بیسکویت میدادن چند تا کانال تلویزیون هم میگرفت وسط راه هم 45 دقیقه توقف داشت کلا شد 5 ساعت و نیم
نکته : تو ترمینال که پیاده میشید برای استفاده از مترو بیرون نمیایید همونجا تو سالن ترمینال یه پله برقی هست میره بالا و به سمت مترو .
برای استفاده از مترو بایدکارت بگیرید تابلوهای راهنما بهتون میگه که میدون کیزیلای کجا باید پیاده شید
نکته : اکثر مترو هاش ایستگاههاشو اعلام نمیکنند باید توقفها رو بشمارید ( برخلاف استانبول که تابلوهای الکترونیکی داشت و هر ایستگاه رو نشون میداد )
هتل
من هتل ANKARA REGENCY HOTEL بودم . ستاره نداره قیمتهاشم نمیدونم چنده ولی به نظر نمیاد هتل گرونی باشه امکانات خاصی هم نداره از یه مسافر خونه یه کم شیک تره تو همون خیابون مشروطیت سومین خیابون از طرف بلوار آتاتورک. اینجا شمال و جنوبش نمیدونم کدوم طرفه . Tongue سر خیابونش برگر کینگه یه کلاب هم زیر خود هتله که شب اول تا نیمه های شب توش بزن و برقص بود .
کارکنانش هم تقریبا انگلیسی تعطیلن به غیر از رسیپشن
مصاحبه
ساعت 7:40 رسیدم با اینکه پیاده نزدیک 15 دقیقه راه بود ولی چون بارون شدیدی میومد که بعدش برف شد با تاکسی رفتم شد 6 لیرو خورده ایی
ساعت 8:20 درها به روی ما باز شد . چون سفر نامه های دوستان دیگه خیلی کامل بود وارد جزئیات اونجا نمیشم .
کلا دو تا آفیسر برای مصاحبه بود یه خانوم و یه جوون تقریبا کچل و تقریبا ریشو -مصاحبه من با آفیسر جوون بود ( تو وجدان داری ؟ چه جوری شب راحت میخوابی ؟ اون دنیا سر پل صراط باید جواب بدی که چرا به بچه مردم برگه آبی میدی ) Big Grin
-قبل از اینکه شروع کنیم باید ازتون بخوام که قسم بخورید
-قبل از قسم خوردن یه موردی هست که فکر میکنم اشتباه شده و نمیدونم تا چه حد مهمه .من تو ی ثبت نام آن لاین برای لاتاری نمیدونم single زده بودم یا divorced که البته دو تا فرمها رو درست پر کردم
بعد از چک کردن
-شما سینگل نوشته بودی ولی مشکلی نیست چون یه نفر بودی و یه نفر هم هستی

سوال راجع به یکی از کارام و در نهایت سربازی و دادن برگه آبی

نکته مهم که ایکاش موقع پرکردن فرمها رعایت میکردم سعی کنید کاراتون رو اصلا مهم نشون ندیدو خیلی ساده کاراتون رو بنویسید
من یکی از کارام تو یه شرکت حمل و نقل ریلی مواد نفتی بود و تو برهه ایی توقسمت خرید واگن و لوکوموتیو بودم و کارتی که برام چاپ شده بود نوشته بود R&D Supervisor و همین براشون سوال برانگیز بود .ازم پرسید تو قسمت تحقیقات مواد نفتی بودی ؟گفتم نه فقط خرید واگن و لوکوموتیو بود که عنوان شغلیمو خط زد و یه چیز دیگه نوشت و همینطور تو سزبازی نوشته بودم کامپیوتر اپراتور که بعد از توضیحات من خط زد و نوشت سکرتر (فکر کنم ...چون تند تند مینوشت )
....click ..click تو کامپیوترش یه چیزایی وارد کرد و برگه آبی که قبلا اسم من توش بود رو بهم داد و خداحافظ با خوشرویی
آنکارا
تو شهر خیلی نگشتم فقط یه نکته که برای خودم مهم بود
چون اکثرشون انگلیسی بلد نیستند ممکنه برای خرید مایحتاج به مشکل بر بخورید مثلا تو سوپر مارکتها و بقالیها و میوه فروشیها
یه قسمت آنکا مال هست دقیقا مثل هاپر استار خودمون .چیدمانش هم دقیقا به همون شکله اونجا میتونید تمام سبد خانوار رو کامل کنید حتی کمی بیشتر از کاملتر Coolمن چون احساس سرما خوردگی میکردم ( چون صبحش تو برف و سرما مونده بودم )رفتم قسمت نوشیدنیهاش و یه چیزایی برای خودم تجویز کردم و امروز صبح کاملا حالم خوبه Wink
ساعت 7 امروز هم بلیط برگشت دارم
شماره کیس: 2013AS0000018xx/ تاریخ رویت قبولی: 2 می 2012/ کنسولگری: آنکارا/ ارسال فرمهای سری اول: 3 خرداد (23 می)/ کارنت شدن کیس: 13 آگوست/ مصاحبه: 4 دسامبر، دریافت کلیرنس:11 ژانویه/ دریافت ویزا:26 ژانویه
ورود به آمریکا :3 می / دریافت گرین کارت : 17 می 2013
تعداد افراد کيس: 3 نفر
برنده کيس: همسرم
تاريخ ديدن قبولي: 1 مي
تاريخ ارسال مدارک سري اول: 7 مي
تاريخ ارسال مدارک سري دوم: 5 نوامبر
تاريخ پرواز رفت (ترکيش): 20 نوامبر ساعت 5:00
تاريخ مصاحبه: 26 نوامبر
تمکن مالي: يک 100 ميليون و يه 70 ميليون بدون اسپانسر
تاريخ پرواز برگشت (ترکيش): 29 نوامبر ساعت 23:20
با توجه به اين که اکثر موارد در سفرنامه دوستان به صورت کامل توضيح داده شده من فقط سعي مي‌کنم نکات اصلي رو بنويسم و خيلي جزئيات رو توضيح ندم. در سفر رفت همسر مامان سايه عزيز و خانواده محترم‌شون بوديم که البته بعداً باب آشنايي باز شد. پرواز ترکيش خوب بود و صبح که آنکارا رسيديم طبق راهنمايي دوستان سوار اتوبوس اگو 442 شديم که تمام مسير حرکت اتوبوس را توسط GPS ضبط کردم و براي دوستان در پست‌هاي قبل قرار دادم. هتل ما آنکارا پلازا بود که هتل خوبي بود فقط کمي با اينترنت آن (Name: APH-INTERNET) مشکل داشتيم که بعد از مراجعه به رسيپشن آن‌ها اکانت خودشون رو به همراه کلمه عبور در اختيار ما گذاشتن (Name: onburo & Password: 3124190400) بعد از رسيدن به هتل وسايل را گذاشتيم و لابي و راهي مطب دکتر اونگان شديم و تمام مراحل رو همانند ديگر دوستان انجام داديم، آزمايش خون و عکس و بعد از برگشت به مطب دکتر منشي به ما گفت برين و ساعت 4 بعد از ظهر بيايين که لازم هست اين رو بگم که در تمام مراحل منشي دکتر واقعاً با برخورد بسيار خوبي جواب ما رو مي‌داد. ساعت 4 برگشتيم به مطب و مامان سايه عزيز و خانواده محترم‌شون هم اون جا بودن. بالاخره نوبت به ما رسيد ابتدا من رو صدا کردن به اطاق دکتر رفتم و مدتي طول کشيد تا دکتر اومد و بعد از سلام و احوال پرسي به فارسي از من پرسيد که همسر شما به زبان ترکي تسلط دارن؟ (فکر کنم منشي تمام اطلاعات رو در مورد همه قبلاً به دکتر مي‌گه.) گفتم بله. بعد در مورد جراحي و سيگار و … سئوالات متداواج پرسيد و من هم همه رو جواب دادم که نه جراحي داشتم نه سيگار مي‌کشم و نه بيماري خواصي داشتم و دارويي مصرف مي‌کنم. در مورد رشته تحصيلي که به چون به فارسي براش مفهوم نبود انگليسي جواب دادم و بقيه رو هم به انگليسي صحبت کرديم. فقط در آخر گفتم: دکتر من اوريون و آبله رو تو يک سالگي و سرخک رو تو 9 سالگي گرفتم. (البته بدون اين که دکتر ازم سئوال کنه.) بعد گفتم روي تخت بشينم و به صداي ضربان قلب گوش کرد و واکسن آنفلانزا رو زد (که هيچ کدوم از ما آن را تو تهران نزده بوديم) و از واکسن آبله خبري نبود. به نظر من دکتر بسيار آدم موقر و خوبي بود و برخلاف نظر بعضي از دوستان اصلاً آدم پولکي نيست فقط بايد اعتمادش رو جلب کنيد و باور کنه دارين حقيقت رو مي‌گين. در مورد واکسن آبله ايران دکتر اون رو قبول نداره ولي اگر گرفته باشين و حرفتون رو باور کنه روي زدن اون هم اصراري نداره. بعد نوبت همسرم شد که رفت داخل و بعد پسر من رو صدا کردن که با من رفت داخل. پسرم 7 سال داره و مرتب به من مي‌گفت که به دکتر بگو آمپول نزنه. من هم به انگليسي به دکتر گفتم که پسرم مرتب اصرار داره به شما بگم آمپول نزنه چون مي‌ترسه. دکتر هم به من گفت: واقعاً زدن آمپول به بچه‌ها يکي از سخت‌ترين کارهايي هست که انجام مي‌ده ولي چاره‌ي ديگري نداره چون اون کاري که ازش خواستن بايد انجام بده.
چند روز مانده تا مصاحبه رو رفتيم گشتيم و تمام جاهاي خريد رو تو GPS علامت زدم و گذاشتم تو پست روز مصاحبه هم مثل بقيه دوستان صبح رفتيم ما رو فرستادن به سمت ديگر خيابان و بعد از اين که صف ترک‌ها رو راه دادن تو نوبت به گرين‌کارت رسيد همه رفتن تو صف و ما هم به نوبت وارد شديم و مراحل داخل دقيقاً همان‌طوري هست که دوستان قبلاً گفتن. گذشتن از گيت و دادن مدارک و انتخاب زبان مصاحبه (فارسي) و ورود به محوطه انتظار.
در داخل اول که شماره ما را اعلام کردن باجه 10 که رفتيم اول پرسيد انگليسي صحبت مي‌کنيد گفتم: بله. گفت: تو فرمتون تغيير دارين. گفتم: بله. يک سري تغيير داريم که همه رو انجام دادم و هاي لايت کردم (به سفارش يکي از دوستان مهاجرسرايي) که بسيار استقبال کرد و گفت: خيلي خوبه خيلي خوبه بعد گفت بشينين تا شمارتون رو اعلام کنن. بعد باجه 7 براي انگشت نگاري و باجه 4 براي پرداخت پول و بعد باجه 5 براي مصاحبه.
يه خانم مو مشکي جوان بود که با ما مصاحبه کرد. بسيار متين، موقر و مودب اول سلام و بعد از پسرم پرسيد: اسمت چيه؟ گفت: ------. گفت چند سالته: که به اشتباه 7 رو گفت 6 (تازه يک هفته از تولد 7 سالگيش مي‌گذشت براي همين اشتباه کرد). بعد گفت برو بازي کن و پسرم هم رفت. بعد گفت حالا من بايد از شما قسمت بگيرم که همه چيز رو تو فرم درست نوشتيم که من گفتم قبلش من بايد يه توضيح اضافه کنم. اونم با خنده گفت بفرماييد. من هم گفتم: من تو ------- به دنيا اومدم و در تاريخ --/--/-- (نيمه دوم) که بعد در ايران براي اين که زود مدرسه برم تو ثبت احوال آن را به --/--/-- تغيير دادن که در صفحه توضيحات شناسنامه اومده و پاسپورت بچگي‌ام رو هم دارم که تاريخ درست توش هست. اول کلي تعجب کرد و يه بار ترجمه شناسنامه رو کلاً چک کرد و درباره پاسپورت پرسيد و گفتم پاسپورتم با شناسنامه يکي هست ولي پاسپورت بچگي‌ام که با اون اومدم ايران تاريخ درست توشه طبق برگه تولدم تو اتريش. بعد گفت برگه تولد رو ترجمه‌اش رو دارم يا نه که من ترجمه‌ي اون رو با کپي پاسپورت بچگي‌ام رو بهش دادم و شروع کرد به تايپ کردن و يه مقداري هم طول کشيد که وسطش عذر خواهي کرد گفت بايد يه مقداري نُت بردارم. مرحله بعد قسمت و بعد در مورد کار همسرم که از اول تو همين کار بودين؟ بله بعد از من که کار اولتون چي بوده و من توضيح دادم و در مورد کار دومي که انجام دادم و کاري که الان مي‌کنم که با همسرم همکار هستم. در مورد خدمت سربازي من پرسيد که تو کدوم قسمت بودي؟ گفتم آمار و اطلاعات و کامپيوتر. گفت: کجا خدمت کردي؟ گفتم سپاه بعد از همسرم پرسيد کجا مي‌خوايين برين؟ سن ديگو و اسم شهري که مي‌خواييم بريم که گفت اووه بله مي‌شناسم. بعد برگه آبي و همون صحبت هميشگي که يه سري مراحل اداري داره که حدود 4 تا 6 هفته ديگه سايت رو چک کنين و يکيتون بياد و ويزاها رو بگيره و برگه آبي رو داد به ما که البته انتظارش رو داشتيم.
فقط نکته عجيب اين که بعد از اين که اومديم بيرون ديديم تو قسمت تعداد کل افراد کيس نوشته 2 که دليل اون رو نفهميديم.
ما سه روز ديگه هم آنکار بوديم و بعد برگشتيم. البته خودمون عمدي بليط رو اضافه‌تر گرفته بوديم چون مي‌خواستيم يه مرخصي کاري هم برامون باشه.
البته اين رو هم توضيح بدم که ما همه جا به صورت رسمي پوشيديم همون‌طوري هم که براتون تو يک لينک تو پست گذاشته بودم که البته اصولاً اين‌طوري مي‌پوشيم چون به نظر من همه احترام به خودمونه و هم به طرف مقابل و به نظر من بسيار تأثير گذار هست.
به اميد ويزاي يه ضرب براي بقيه دوستان.

پي‌نوشت:
در مورد دوستاني که در آنکارا مصاحبه دارن به نقل از آشنايي که ما در آنکارا داشتيم و خودمون هم جلوي آنکامال اين رو ديديم ....
يک سري افرادي هستن که جلوي بعضي از Mall‌ها و مراکز خريد در حال پخش کردن برگه‌هايي هستند درست مثل تبليغاتي که در ايران در بعضي از خيابان‌ها به صورت دستي پخش مي‌کنند به هيچ عنوان اين برگه‌ها رو نگيريد، اين برگه‌ها، برگه‌هاي کمک به مراکز مختلف هستن و وقتي برگه رو بگيرين چون مثل صادر شدن برگه مي‌مونه يعني از دفترچه جدا مي‌شه ديگه نمي‌تونيد پس بدين و چون عکس آتاتورک روش هست (با توجه به تعصبي که روي اون دارن) نمي‌تونيد بندازين دور و بايد در ازاي اون برگ کمک کنيد. بهتره به هيچ عنوان برگه‌اي رو تو خيابان از کسي نگيرين.
البته ظاهراً اين مورد خيلي پيش نمي‌ياد ولي ما خودمون در قسمت پارکينگ آنکامال يک مورد رو شاهد بوديم که بيچاره کسي که برگه رو گرفته بود نمي‌دونست چيکار کنه و همش مي‌خواست يه جوري اون رو پس بده که ديگه ما رفتيم سوار مترو شديم.
سلام دوستان
از دوستان مصاحبه شده در آنکارا یا ایروان کسی بوده که با روسری رفته باشه مصاحبه؟ من تصمیم دارم با روسری برم؟
case number: 2013AS00005200 ایروان W1A
آموزش زبان انگلیسی: www.eslpod.com
تشکر کنندگان: Tomas ، maria2000 ، آلیس-1980 ، t_arian_n
(2012-12-05 ساعت 23:25)fariba_a نوشته:  سلام دوستان
از دوستان مصاحبه شده در آنکارا یا ایروان کسی بوده که با روسری رفته باشه مصاحبه؟ من تصمیم دارم با روسری برم؟
خب هر جوری دوست دارین برین Wink ولی جون هر کی دوست داری یه وقت دیگران رو ارشاد نکنی Wink البته دلخور نشین الان توضیح میدم :
یکی از دوستان مهاجرسرایی که توی هتل ما بودن البته مصاحبه شون با ما نبود و دو روز زودتر بود , میگفتن یه خانومی که حجاب داشتن توی صف مصاحبه شروع کرده بودن به غر غر کردن و هدایت دوستان و شاکی از اینکه چرا هموطنان از توی هواپیما شروع کردن به کشف حجاب و خلاصه روی اعصاب دوستان رفته بودن Winkو البته در آخر خوشحال و خندان ویزای یکضرب رو گرفته و امیدوارانه به سوی بلاد کفر میرن Wink
€€€ ღ 2013AS آنکارا ۳ نفر ღ آخر نوامبر ღ کلیرنس118 روز ღ سفرنامهاطلاعات کلیرنس منتظر سرا‫۱۱۸ مهاجرسرا
دوستای خوب مهاجر سرا ...دیشب مطلبی گذاشتم که نتونستم کاملش کنم ... زوجی که چند روز بعد از ما مصاحبه داشتن به دلیل اینکه فرد برنده دیپلم هنرستان داشته ،برگ صورتی گرفتن ..اول فکر میکردن قرمز گرفتن و بعد از صحبت تلفنی با هم و اینکه آفسیر بهش فرصت ارائه مدرک را داده متوجه شدیم صورتیه و قرمز نیست Smile و میتونه با تکمیل مدارک ویزاشو بگیره .Wink
اخذ ویزا : 14 مارچ 2013 - سفارت : آنکارا - مقصدفعلی : هیوستون ( تگزاس) - مقصد نهایی : سیاتل
این نیز بگذرد ...
این زوج همونی نیست که یه بچه هم داشتن و نیاورده بودن بچه اشونو؟
من تو صف سفارت باهاشون آشنا شدم و گفتند از دوستان شما هستند ولی از نتیجه مصاحبه اشون خبر ندارم
پی اس : این هتل که بالا نوشتم صورتحساب ازش گرفتم اتاق 2 تخته شبی 50 دلار
شماره کیس: 2013AS0000018xx/ تاریخ رویت قبولی: 2 می 2012/ کنسولگری: آنکارا/ ارسال فرمهای سری اول: 3 خرداد (23 می)/ کارنت شدن کیس: 13 آگوست/ مصاحبه: 4 دسامبر، دریافت کلیرنس:11 ژانویه/ دریافت ویزا:26 ژانویه
ورود به آمریکا :3 می / دریافت گرین کارت : 17 می 2013
تشکر کنندگان: ASALI ، amir82 ، nora ، mgolchin13 ، hamedhamed ، Tomas ، bayat_r ، kasrafo ، pr.kia ، AsemanAbee ، roeentan ، shani89 ، آلیس-1980 ، وردآورد ، t_arian_n
(2012-11-29 ساعت 22:50)escutcheon نوشته:  
(2012-11-27 ساعت 17:44)fire dragon نوشته:  من امروز صبح رسیدم استانبول
در فرودگاه استانبول
1- چرخ دستی ها با سکه یک لیره قابل استفاده می باشند منم که سکه نداشتم همه چی آویزوون

یکی از آشناهای ما که تو استانبول زندگی میکنه با پرواز بعد از من وارد میشد( اختلاف حدود یک ساعت و نیم )و یکی از چمدونهاش دست من بود که اضافه بار نخوره و از اونجا که من نزدیک دو ساعت الاف بودم تا ایشون تشریف بیاورند و با دوتا چمدون و یه کیف لپ تاپ و یه جعبه شیرینی خامه ایی 2 کیلیویی و یه کاور کت و شلوار جلوی فری شاپ پرسه میزدم

2- بعد از نیم ساعت که خسته شدم وسایلو غیر از لپ تاپ کنار یه ستون گذاشتم و کمی فاصله گرفتم تا بطریهای نوشیدنی رو زیارت کنم وقتی برگشتم کت و شلوار نبودند Sad . کت و شلوار و سه تا پیرهن و دو تا کراوات همه تو یه کاور با هم به فنا رفتند و پیگیریهای ما از پلیس محترم فرودگاه به نتیجه ایی نرسید.

3- از فرودگاه که میایید بیرون به تاکسیها اهمیتی قایل نشده و دست چپ پس از حدود بیست قدم مسافت اتوبوسهای HAVAS که اتوبوسهای بزرگی هستند و هر 25 دقیقه می آیند شما را مستقیم تا میدون Taksim می رسونن (نفری 10 لیر ) - زمان نیم ساعت تا 40 دقیقه (البته من یه چرتی هم زدم این وسط )
از میدان تاکسیم تا بیمارستان آمریکاییها راهی نیست ولی هنوز چک نکردم

بیمارستان فردا ظهر

سکه ی 25 تومنی زرد، یا 500 تومنی هم میشه انداخت دوستان

بله ميشه انداخت دوست گرامي، اما فكر نمي كنيد همين جور كارها رو كرديم كه از ما ايراني ها توي تمام دنيا در خيلي از مسائل به بدي ياد مي كنند؟ فكر نميكنيد با انجام اين كار براي خودمون و بقيه هموطناني كه ميرن آنكارا ايجاد دردسر بكنيم و حداقل كاري كه مي كنند اينه كه ديگه به ايراني ها اجازه ندهند از چرخ دستي توي فرودگاه استفاده كنند؟ اون هم با زن و بچه و كلي بار؟ آخه ما كي مي خوايم درست بشيم؟ Sad
خود من با كلي وسائل و چمدان 40 كيلوگرمي چون لير نداشتم ، با وجود اينكه سكه 500 تومني هم توي جيبم بود اما همچين كاري رو نكردم، به همون چيزي كه بهش اعتقاد داريد قسم شايد اينكار اون لحظه مشكل شما رو حل كنه اما دردسر هاي بعديش هم براي ساير هموطنانمون خواهد بود و هم براي خود شما چون اگر قرار باشه بريد ينگه دنيا، اكثر ما بايد از همين مسير بريم و به كشورمون برگرديم.
كيس نامبر 2013AS000006XX/نامه اول:MAY1 2012/سفارت:ANK/كارنت شدن كيس:OCT/نامه دوم:SEP/مصاحبه:NOV/كليرنس: 44 روز/دريافت ويزا:16 Jan/مقصد:سياتل/ تاريخ حدودي ورود به سياتل:May
سلام ،

چشم ما به دیدن این ویزای آمریکا تو پاسامون امروز روشن شد . Smile

UPS امروز پاسپورتها و مدارک رو آورد . جالبه که 2 رو بعد از مصاحبه با اینکه آدرس استانبول داده بودیم به دستمون رسید . راستش رو سایت UPS هر لحظه چک میکردم . از آنکارا هم که راه افتاد تو کل مسیر موقعیتش رو میدیدم . فکر میکردم با هواپیما به استانبول میاد ولی موقیت های چک شده دقیقا همون مسیر زمینی آنکارا استانبول رو نشون دادن که ما با اتوبوس اومدیم . تا نزدیکای خونه ماشین رو Track کردم و چون شماره پلاک خونه رو ناقص زده بودم ، نزدیک خونه که شدن رفتم سر خیابون و منتظر ماشین شدم . وسط راه بهشون اشاره کردم و قبض رو بهشون نشون دادم . اونها هم ازم کارت شناسایی میخواستن . هرچی گفتم پاسپورتها تو پاکت دست اونهاست باز نمیفهمیدن . خلاصه کارت Silver Skywards که ماله هواپیمایی امارات هستش رو تو کیفم پیدا کردم که نام و فامیل من به انگلیسی روش نوشته شده . همون رو پذیرفت و مدارک رو بهم با یه امضا تحویل داد /. والسلام .

(2012-12-06 ساعت 18:59)شهلا 1346 نوشته:  
(2012-12-05 ساعت 04:13)sph نوشته:  سلام به همه دوستان عزیزم

قبل از همه چیز بگم که خیلی منتظر گفتنش بودم .

هووووووووووووررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا .

از استامبول تا ایران را با اتوبوس امدید ؟؟
میگن بلیط را ایران تهیه کنید اتوبوس یا قطار از اون طرف گرونتر در میاد درسته؟؟
برای برگشت بهتره دو روز بعد بلیط بگیریم چون میگن اگر ویزای یک ضرب بدن دو روز بعد ویزا میاد هتل ؟؟ و اگر کلیر بشیم همون روز بعد از سفارت میتونیم برگردیم ؟؟

سلام . نه ما هنوز استانبول هستیم و حتما با اتوبوس بر نمیگردیم . پاسپورتها امروز به دستمون رسید . ایشالله شنبه یکشنبه با پرواز برمیگردیم .
شماره کیس: 2013AS000016XX
تاریخ رویت قبولی: JUN 16th 2012
کنسولگری: آنکارا
تعداد افراد کیس: 4 نفر
ارسال فرم های سری اول: Jun 21
دریافت توسط کی سی سی:14 Jun 26 ,cnfrmd Aug
کارنت شدن کیس: Aug 15
تاریخ مصاحبه :هفته اول دسامبر
جمع تقریبی هزینه ها: عکس +پست 80 +ترجمه 170+واکسن 140
درود بر دوستان خوبم

با توجه به اينكه اكثر دوستان در سفرنامه هاشون در خيلي جاها به جزئيات اشاره كرده اند و سفرنامه هاشون كامله و خيلي خوبه، براي اينكه ساير دوستان و خسته نكنم به نكاتي كه ممكنه براي بقيه دوستان گرامي سودمند باشه سعي مي كنم اشاره كنم و تا حد ممكن مختصر و مفيد بنويسم( تازه سعي كردم مختصر بنويسم شد اين همه، واي به حال مفصل نوشتنم Big Grin ):

روز اول

از فرودگاه امام با پرواز ماهان رسيديم آنكارا و بعد هتل ددمان A و تا ساعت 10 به وقت محلي اتاقمون رو تحويل گرفتيم، با اينكه هتل 5 ستاره بود اما كيفيت استاندارد هاي هتل مثل هتلهاي 3 ستاره دبي بود و در مجموع مناسب بود، به خصوص سيستم گرمايشي هتل، نظافت اتاقها، صبحانه، پرسنل و غيره خوب بودند و فكر كنم دوستان در سفرنامه هاي پيشين راجع به اين هتل نوشته اند.از انجاييكه همسر من متاسفانه به محض ورود سرماي سختي خورد و فرداش پسر 5 ماهه ام، اين سفر برام اصلا سفر خوبي نشد و درگير مريض داري بودم.
بعد از مستقر شدن خواستم برم محل مطب دكتر و سفارت رو مشخص كنم كه يكي از دوستان هم كه توي هتل ما اتاق گرفته بودند، پيش از بنده اينكارو كرده بودند و قرار شد با ايشون فردا براي مطب با هم بريم.

روز دوم

وقتي رسيديم مطب طبقه چهارم، نفر دوم بوديم و منشي دكتر ساعت 9 آمدند ( بعضي از دوستان گفته بودند كه منشي دكتر خوش اخلاقه و بعضي ها گفته بودند بد اخلاقه، بايد بگم كه دكتر دو تا منشي دارند كه يكيشون خوش برخورد و ديگري يكم اخمو و بي حوصله هستند! ).مدارك رو ازمون گرفتند و بعد رفتيم طبقه 5 براي گرفتن نمونه خون و عكس ريه، از هر نفر هم 47.5 دلار گرفتند ( اصلا هم روي وقت قبلي كه گرفتيد حساب نكنيد چون هر كسي زودتر مدارك بده زودتر كارش انجام ميشه و با وقت قبلي كاري ندارند،فقط كساني كه وقت قبلي گرفتند كارشون توي همان روز انجام خواهد شد و به روز ديگه موكول نميكنند).
بعد از تحويل نمونه خون و عكس قفسه سينه دوباره رفتيم طبقه 4 و منتظر ويزيت دكتر شديم و يك به يك رفتيم پيش آقاي دكتر اونگان، ايشون بعد از پركردن برگه واكسيناسيون خودش از روي برگه واكسيناسيون پاستور، يك سري سوالات ( به زبان تركي با هم حرف زديم ) راجع به تحصيلاتم، سوابق جراحي، بيماري هاي خاص، سيگار و غيره از من پرسیدند و سپس با گوشي بنده رو معاينه كردند و بلافاصله شروع كردند به پر كردن سرنگ براي وآكسن آبله مرغان كه بلافاصله از ايشون پرسيدم چه واكسني مي خواهيد بزنيد؟ من شنيدم كه يك نفر قبلا به شما راجع به اين واكسن ظاهرا دروغ گفته كه زود در پاسخ بهم گفت يك نفر نه، خيلي ها دروغ گفتند و ميگن ! Sad ، من هم بهش گفتم كه بابت اين افراد به شخصه از شما پوزش مي خوام، اما تيتر انتي بادي آبله مرغان من و همسرم بالاست و قبلا تيتر رو چك كرديم ، كه در نهايت براي هر دو نفر ما آزمايش نوشت و به پسرم هم واكسن HIB يا مننژيت خردسالان ( به گفته دكتر كه در ايران هم پيدا نميشه ) تزريق كرد و در مجموع براي اين سه مورد هم 125 دلار منشي از ما گرفت.
بعد از انجام همه كارها منشي 260 دلار ناقابل هم ازمون بابت معاينات و ساير كارها گرفت كه در مجموع هزينه مديكال ما شد 480 دلار، و قرار شد فردا بعداز ظهر ساعت 15:00 بريم و جوابها رو بگيريم.

روز سوم

بعد از ظهر رفتيم جواب ها رو با دوست مون كه هم هتلي ما بودند و همينطور عضو مهاجرسرا هم هستند گرفتيم ( نام ايشون رو نمي برم چون شايد دوست نداشته باشند ) و قرار شد فقط پاسخ آزمايشها رو ببريم براي سفارت و باقي برگه ها و CD عكس قفسه سينه بمونه براي هنگام ورود به خاك ينگه دنيا!


روز چهارم يا روز مصاحبه
ساعت 7:45 جلوي در سفارت صف كشيديم (توي صف مهاجرتي ها) و بعد از اينكه تعدادي از تركها رو كه براي ويزاي توريستي ايستاده بودند فرستادند داخل، مامور جلوي در با تطبيق از روي ليست و گذرنامه ها ما رو فرستاد داخل، و چون بچه كوچك داشتيم به خاطر سرما خانمم و پسرم رو بردند توي سالني كه مدارك رو تحويل مي گيرند و من هم توي سرما ته صف كنار بقيه هموطنانم ايستادم!
هنگام تحويل مدارك به خانمي كه اينكار رو انجام ميدهند ( تنها كسي بودند كه توي سفارت به زبان پارسي بسيار تسلط داشتند )، فرمهاي تصحيح شده و نهايي شده DS-230 خودمون و DSP-122 همسرم رو هم به همراه اصل مدارك ، تحويل اين خانم خوش برخورد دادم و بعد از گرفتن شماره، وارد سالن انتظار شديم.
ابتدا پيش از انگشت نگاري ما رو باجه 9 به جهت نقص مدارك خواستند و از من پرسيدند كه كارت معافيتت نيست؟ من هم به خانم مربوطه گفتم كه همكارتون لاي شناسنامه ام گذاشت، اما هي ايشون لاي پرونده ما رو ورق ميزدند ! تا اينكه بعد از كلي توضيح، ايشون بالاخره در نايلون زيپ كيپ رو كه مدارك خرده ريز و كوچك توش بودند رو باز كردند و با لبخند رضايتي كارت كفالت يا همون معافي بنده رو پيدا كردند !
بعد پرداخت پول (990 دلار براي 3 نفر كه 100 دلار دادم و خانم 10 دلار به همراه رسيد بهم برگرداندند) و بعد هم انگشت نگاري و در نهايت مصاحبه با آقاي آفيسر كه اينجا دوستان از ايشون به نام آفيسر ريش قرمز ياد مي كنند، رفتيم جلوي باجه و بعد از سلام و احوالپرسي مصاحبه سريعا اينطوري شروع شد:

* دست راستتون رو بالا ببريد و آيا سوگند مي خوريد كه تمامي چيزهايي كه نوشتيد و اينجا ميگوئيد همگي حقيقت دارند؟
-بله سوگند ميخوريم.
* خوب ( بعد از ديدن كارت كفالت يا همون كارت معافيت بنده از خدمت سربازي و دو مرتبه جلو عقب بردن و ديدن پشت و روي كارت توسط آفيسر محترم ) اين كارت معافيت نيست !!!!
- بله؟؟!!! كارت معافيت نيسسسست؟!!
* خير !!
- اين كارت 23 سال پيش صادر شده و قديميه و چون پدر من اون موقع فوت كردند و من تنها پسر خانواده بودم به همين علت كفالت مادرم رو به عهده گرفتم و از خدمت سربازي معاف شدم، الان حدودا 8 -9 ماهه كه كارتها رو در ايران تعويض مي كنند و از انجاييكه من نمي خواستم بدون كارت توي مصاحبه شركت كنم، اين كارت رو با خودم آوردم و بعد از بازگشت كارتم رو تعويض خواهم كرد.
* من هر روز با 100 نفر ايراني سروكار دارم و خوب مي دونم كه كارت معافيت چه شكلي هست !
* خوب خانم، شما شاغل هستيد؟ شغل شما چيست؟
- من پرستار هستم.
* آقا شما كارشناس الكترونيك هستيد؟
- بله من تكنسين الكترونيك هستم ( به انگليسي گفتم مدرك تحصيلي من كارداني الكترونيك هستش )
* خوب مدارك شما كامله و كم كسري نداره و يك پروسه اداري داره كه مي بايستي انجام بشه ( در اينجا به سرعت برگه آبي رو برداشتند و دور لينك سايت سفارت رو خط كشيدند )، شما بعد از 4 تا 6 هفته به اين سايت مراجعه كنيد و وقتي كه كيس نامبرتون رو ديديد، البته اگر ديديد ! ، يك نفر یياد و به همراه گذرنامه ها ويزاها رو بگيره و نيازي نيست همه افراد بياييد.
- ببخشيد ممكنه بپرسم ايراد كار ما كجاست كه به ما برگه آبي ميديد؟
* من اجازه ندارم بيشتر از اين به شما توضيح بدم، اگر مي خواهيد كه مداركتون بمونه، اگر هم كه نمي خواهيد، بفرمائيد اين هم مداركتون !! ( مدارك رو مي خواستند به من تحويل بدهند ! )
- اوكي، اوكي، باشه خدمت شما، لطف كنيد زحمتش رو بكشيد، سپاسگزارم، امر ديگه اي نداريد؟
* اين هم مدارك اضافه شما به همراه اصل مداركتون.
- ببخشيد، كپي پاسپورت فرد برنده اصلي رو بهش نيازي نداريد كه به همراه فرمهاي قديمي و ترجمه شناسنامه پسرم براي كي سي سي فرستاده بودم دارید به من بر میگردونید؟Sad
* خير، نيازي نداريم، موفق باشيد، خدانگهدار.
- خدانگهدار.
تمام مصاحبه ما به همين سرعت و توي نهايت 2 دقيقه انجام شدSad
بعد برگه آبي رو با رسيد 990 دلار گرفتيم و از سفارت اومديم بيرون، بعد كه رسيديم هتل، يهو يادم افتاد كه اي دل غافل، من و همسرم كليه فرمهاي آپديت شده نهايي رو كه تحويل خانم سالن دوم دادم، هيچ كدوم رو امضاء نكرديم و گذاشتيم در حضور آفيسر امضاء كنيم و چون با جمله اي كه آفيسر بهم گفت " اين كارت، كارت معافيت نيست " مغزم هنگ كرد و فراموش كرديم فرمها رو امضاء كنيم و فقط قسمتي رو كه بايد جلوي آفيسر امضاء كنيم، امضاء كرده بودیم، چون حس كردم با اين حرف ميخواهد بهم بگه كه اين كارت جعليه يا..... ! اونقدر برام اين حرف سنگين تموم شد كه كلا يادم رفت به ايشون بگم كه اولا اگر اين كارت جعلي يا تقلبيه، پس چطوري به من پاسپورت دادند و الان اينجا هستم؟! ( حتي براي اطمينان گواهي فوت پدرم رو هم ترجمه و با خودم برده بودم ) و دوم اينكه اگر من خداي ناكرده دروغ ميگفتم ، پس چرا به ما به جای برگه قرمز، برگه آبي داديد؟!
دوباره با سرعت برگشتم سفارت و بعد از تكرار پروسه ورود، يك شماره گرفتم و توي سالن انتظار منتظر خواندن شماره ام نشستم، بعد رفتم باجه مربوطه و به خانم پشت شيشه ها گفتم كه همچين مشكلي دارم، ايشون هم پرونده ما را زير و رو كرد اما از فرمهاي آپديت شده هيچ خبري نبود و ظاهرا فرمهايي رو كه آفيسر روشون كار كرده بود و نوشته بود به عنوان فرمهاي تصحيح شده قبول كرده بودند و فرمهاي تصحيح شده ما رو كه با كلي دردسر تو دقيقه 90 آماده كرده بودم ظاهرا دور ريخته بودند!!Sad
خانم گفتند توي همين فرمها تغييراتت رو انجام بده، من هم گفتم نيازي هست با ماژيك هاي لايت كنم؟ گفتند خير با خودكار فقط درستش رو كنارشون بنويس، من هم بعد از تصحيح فرمها دوباره برگشتم هتل چون اون فرمها رو زمان ارسال به كي سي سي امضا كرده بوديم و خدا رو شكر لازم نشد زن و بچه ام رو با حال بيماري دوباره ببرم سفارت.

روز پنجم و ششم

از آنجاييكه بليط و هتل رو به صورت چارتر گرفته بوديم، به ناچار اين دو روز رو توي هتل همسر و پسرم استراحت كردند و فقط ظهر تا عصر ششمين روز یه سر به باغ وحش آنكارا زديم كه حداقل خاطره تلخ اين مسافرت ( بيماري خانواده در اولين روز و نگرفتن ويزاي يكضرب ) كمي شيرين بشه و در نهايت روز هفتم با پرواز برگشت آمديم تهران ( توي فرودگاه يكي از خانم هايي كه اون روز ويزاشون رو يكضرب گرفته بودند ديدم و از ايشون پرسيدم كه كپي پاسپورت همسرم كه برنده اصلي هست رو به ما آفيسر برگردوند و اين مطلب منو سخت نگران كرده، اما ايشون گفتند چون كپي برابر اصل پاسپورت همسرتون سياه و سفيد بوده، خود سفارت كپي رنگي ازش ميگيره و توي پرونده مي گذاره، به همين علت اون رو به شما برگردوندند).

اين هم از سفرنامه بنده، اميدوارم براي ساير دوستاني كه ميخواهند براي مصاحبه آنكارا بروند مفيد واقع بشه و اگر نقص يا سوالي دوستان گرامي ديدند يا داشتند بزرگواري كنند به صورت پيام خصوصي به من خبر بدهند تا اون رو اصلاح يا پاسخ بدم.

همواره تندرست، شاد و پيروز باشيد

دريافت ويزا

جمعه 10 ژانويه غروب يكي از دوستان خوبم بهم خبر داد كه سايت سفارت آپديت شده، رفتم و وقتي كيس نامبرمون رو بدون هيچ ستاره اي ديدم چنان هورايي كشيدم كه پسرم ترسيد و زد زير گريهShy
بعد از كلي خوشحالي ( اميدوارم همه دوستان هم هرچه زودتر كلير بشن و اين شادي رو تجربه كنند ) روز يكشنبه رفتم آژانس.... بليط و هتل رو اوكي كردم. بليط پرواز ماهان رفت و برگشت سيستمي ( قابل جابجايي با 45 روز اعتبار ) 543000 تومان رفت دوشنبه 5:30 بامداد و برگشت يكشنبه بعد ساعت 11 بامداد به وقت آنكارا، هتل ددمان بلوك آ 5 ستاره هر شب 68 دلار ( سه شب گرفتم يعني تا بامداد پنجشنبه ) و ترانسفر رفت و برگشت به فرودگاه 25 دلار ( از دوستان اگر كسي هزينه هاي بالا براش مناسب بود و مايل بود كه با اين پكيج براي گرفتن ويزاها بره آنكارا لطفا پيام خصوصي به بنده بديد تا شماره تماس آژانس رو بدم خدمتتون، ضمنا من هم مثل شما هستم و حتي يك ريال هم از اين هزينه ها به جيب بنده نميره، فقط از اين جهت عرض مي كنم كه شايد در هزينه هاي دوستان صرفه جويي ممكنه بشه).
دوشنبه ساعت 10:30 جلوي در سفارت با گذرنامه ها و برگه آبي به صف ايستاديم، تو اين مدت من چند نفر رو ديدم كه بنده هاي خدا از 5 روز تا 12 روز بود كه بدون دريافت گذرنامه يا ويزا بلاتكليف مونده بودند و جلوي در سفارت هم اجازه ورود بهشون نميدادند، فقط ميگفتند تلفن يا ايميل بزنيد، اونها هم در پاسخ مي گفتند تلفن و ايميل رو سفارت پاسخ نميده Sad و از طرفي هم نمي تونستند بي گذرنامه برگردند ايران و همين مسئله باعث شده بود كه كلي هزينه اضافي بابت كنسلي بليط و تمديد هتل پرداخت كنند.
من كه اين صحنه ها رو ديدم، وقتي كه رفتم داخل به خانمي كه جلوي در مدارك رو تحويل مي گرفتند و به زبان پارسي هم مثل زبان مادري حرف ميزدند گفتم:

- درود بر شما، ببخشيد خانم....
- سلام، شما نام و نام خانوادگي افراد كيس مذكور، آدرس هتل، كد پستي ( در صورت امكان )، تلفن ثابت هتل و همراه، شهر و .... رو توي اين فرم بنويسيد و امضاء كنيد.
- چشم.

و بعد از نوشتن كامل مشخصات مورد نياز :

- ببخشيد، ويزاها كي به دستمون.......؟
- بين 3 تا 5 روز كاري، ممكنه بيشتر هم طول بكشه چون سرمون شلوغه.
- ببخشيد من روز پنجشنبه مي بايستي برگردم....
- من نميدونم آقا، همه اين آدمهايي كه اينجا هستند مثل شما اومدن ويزاشون رو بگيرند، واسه تفريح كه نيومدند، مثل شما هم كار دارند ( با بي ادبي تمام مي پريد توي حرفم و اجازه صحبت بهم نميداد )!
- خانم محترم، من كه از شما نخواستم كه خداي ناكرده حق كسي رو ضايع كنيد و كار منو زودتر انجام بديد، من فقط خواستم بگم اگر امكان داره......
- متاسفم، از دست من هيچ كاري بر نمياد، به موقع اش ويزاتون مياد دم هتل !
- ميتونيم بسته پستي مون رو با شماره پيگيري يو پي اس پيگيري كنيم؟
- خير، چون قرارداد ما با يو پي اس تمام شده امكان اينكار وجود نداره !
-سپاسگزارم، خدانگهدار.
- خدانگهدار.

بعد برگشتم هتل و از هتل تكون نخوردم، فقط يك مرتبه از استخر و سوناي هتل كه براي ميهمانان رايگانه استفاده كردمBig Grin
بامداد روز چهارشنبه ساعت 10 به رسپشن هتل سپردم كه من ميرم يه سر تا صرافي و برميگردم، اگر مامور پست اومد لطفا به اون خانم و آقاي مسن كه توي لابي نشسته اند بگيد تا با من تماس بگيرند من خودم رو مي رسونم. تا رفتم و برگشتم حدودا 10 دقيقه طول كشيد، وقتي برگشتم ديدم ماشين يو پي اس جلوي در هتل پارك كرده، مثل برق دويدم توي هتل، تا رفتم مسئول رسپشن هتل بهم گفت شما نبوديد مامور يو پي اس رفت و فردا ظهر مياد Sad
( ناكس به اون خانم و آقا نگفته بود كه مامور پست اومده و همين مطلب باعث ميشد كه من از پرواز پنجشنبه جا بمونم و تا يكشنبه تو هتل بمونم و حدودا يك ميليون ديگه از جيبم بيخودي بپره ! )
منم مثل برق پريدم دم در هتل، ديدم پاكت ويزاهامون زير شيشه جلو داشبرد ماشينه! انگار دنيا رو تو اون لحظه بهم دادن چون در كمتر از 48 ساعت ويزاهامون رسيده بود و ديگه نيازي نبود كه 4 روز ديگه توي هتل زنداني باشم !، ايستادم تا مامور يو پي اس اومد و از قيافم فهميد كه من گيرنده اون پاكت هستم، بعد رفتيم تو هتل و پاكت رو باز كرد و بعد از تطبيق چهره من با عكس گذرنامه، ويزاها و پاكت هاي زرد رنگ معروف رو بهم تحويل داد و 20 لير هم گرفت، منم 15 لير بهش انعام دادمTongue
بعد خوشحال و خندان با يك نگاه فاتحانه به مسئول رسپشن ! ( كه اونم از قيافه اش معلوم بود كه تيرش به سنگ خورده و نزديك به 300 دلار رو بابت 4 شب از دست داده ) رفتم تو اتاقم و تمام ويزاها رو با مشخصات روي پاكت ها چك كردم و وقتي كه از درستي تمام چيزها 100% مطمئن شدم، رفتم نمايندگي ماهان كه 50 متر جلوتر از هتل ددمانه.
بليطم رو دادم و خانم توي دفتر ماهان بهم گفتند از شانس خوش شما پرواز خودتون جا ميده و مي تونيد بدون پرداخت يك لير بليط رو به پنجشنبه جابجا كنيد ! بعد از جابجايي بليط بابت ترانسفر هم تماس گرفتم و ترانسفر پرواز برگشت روز يكشنبه رو به پنجشنبه منتقل كردم و شادمان برگشتم هتل و بامداد روز پنجشنبه با پرواز برگشت ساعت 11 ماهان به همراه ويزاها برگشتم تهران.اميدوارم همه دوستان هم مثل من بدون دردسر و با برنامه ريزي ويزاهاشون رو بگيرند.
باز هم اگر پرسش خاصي بود در خدمت دوستان خوب و بزرگوارم هستم.

براي همه دوستان خوبم آرزوي بهترين و شاد ترين لحظه ها رو در نهايت تندرستي از پروردگار مهربان خواهانم.
بخش اول سفرنامه
با سلامی گرم به تمامی دوستان مهاجر که با به اشتراک گذاشتن تجربیات و دانسته های خودشان برای ما راه را روشن تر و هموارتر ساختند. من هم با این سفرنامه امیدوارم بتوانم اندک اندوخته خودم را در اختیار بقیه دوستان 2013 و حتی ایندگان قرار بدهم تا سپاسی باشد بر محبت شما عزیزان.

توضیح: این نوشته ها شامل تجربه شخصی من و دیدگاه های خودم هست و اظهار نظر هایی که در برخی جاها میکنم صرفا نظر من است و دلیلی بر تاکید یا قطعیت نیست.

چکیده شرایط و مشخصات:
برنده اصلی خودم – لیسانس و 17سال سابقه کار ادرای درارگان غیر دولتی- 2 سفرتوریستی به آمریکا درسالهای دور- شرکت در لاتاری شاید 7-10 بار(دقیق یادم نیست)....همراه همسر - لیسانس و 24 سال سابقه کاردررشته ساختمانی در ارگان غیر دولتی – معافیت کفالت – ساپورت مالی با هم 130 م حساب بانکی + دوسند ملکی + دوسند ماشین

پرواز به انکارا
پرواز ترکیش مشهد-استانبول-انکارا، را بعداز سری اول گران شدن نرخ بلیط و قبل از سری دوم گرانی به مبلغ نفری 900 هزار تومان خریدیم که بعدا شد 1300 و قبلا بود 600 !! پروازمورد خاصی نداشت و به دلیل استاپ و طولانی بودن کمی خسته کننده بود اما برای ما بهتر از این بود که از تهران و فرودگاه امام بریم....چون پرواز مشهد-تهران و تاخیرهای احتمالی که قبلا هم تجربه بدی داشتیم و همینطور رفتن از مهراباد به امام و.....خلاصه برامون بهترین انتخاب همین بود.

هتل انکاراپلازا
از جایی که من در انتخاب هتل شرایط خاصی برام مهمه با 20 تا سایت و اژانس و.....بررسی سفرنامه های عزیزان مهاجرسرا و راهنمایی انها بلاخره هتل انکاراپلازا را برای 6 شب به قیمت540 دلارگرفتم دقیقا با راهنمایی دوستان عزیز با اگو 442 براحتی بعد از 50 دقیقه رسیدیم کیزیلای و از اونجا هم 7-8 دقیقه پیاده تا هتل و با اینکه ساعت حدود 10.30-11 بودچک این کردیم. هتل همونطوری بود که عکسهای توی سایتش هست . تمیز و با همه امکانات و محل مناسب و دسترسی به همه جا نزدیک.... تا سفارت 7-8 دقیقه تا دکتر 12-15 دقیقه تا تونالی هیلمی 5 دقیقه.....خلاصه ما اصلا تاکسی استفاده نکردیم.دور و بر هتل همه جور مغازه از سوپر و بوتیک و ارایشگاه و خیاطی ورستوران محلی و......هم بود. صبحانه در حد همون 4 ستاره و کامل و خوب – اینترنت عالی که تونستیم با ایران با اووو تماس داشته باشیم. ما سیم کارت هم نخریدیم و نیازی نداشتیم.

مدیکال
از یک ماه قبل وقت دکتر را از سایت گرفته بودم.....صبح روز موعود بعد از اینکه مدارکو با اطمینان!! چک کردم پیاده راه افتادیم بطرف کلینیک و هوا افتابی و کمی سرد ولی لذت بخش بود.....چشمتون روز بد نبینه 100 متر مونده بود به مقصد یدفعه انگار هزارنفر بهم گفتن پاسپورتاتون...؟؟!! کنار خیابون اتاتورک نشستم لب باغچه و کیف مدارکو زیر و رو کردم ....نبود که نبود....همه چی بود غیر از پاسپورتامون.....حالم قابل گفتن نیست.....چون من فوق العاده دقیقم اصلا هنگ کرده بودم که چی شده......بعد هم شروع کردم با همسرم دعوا که تقصیر توئه...!!! کوش پس اینا...؟؟!! انرژیم رفت زیر زمین و همونجا نشستم که نیفتم.....!! همسرم که حال منو دید گفت تو بشین من میرم هتل همه جا رو میگردم و پاسارو میارم...... کلا از ذهنم پاک شده بود که چی شده......دردسرتون ندم طاقت نیاوردم دوباره هر دو برگشتیم هتل و چمدون رو زیرو رو کردیم تا بالاخره از توی زیپ یکی از کیفام در اومد...!!!میخواستم از این بی دقتی خودم فریاد بزنم.......جالبه که چند وقت قبل سفرنامه یکی از دوستانو میخوندم همینو نوشته بود که مدارکو تو هتل جا گذاشته.......وعمرا اگه فکر میکردم این اتفاق دقیقا برای خودم پیش بیاد....اینو تعریف کردم که دوستان زیاد نگران انتایم بودن دکتر نباشن و همینطور هم گاهی لازمه به دقت خودمونم شک کنیم...!!!
بهرحال با حدود 1 ساعت تاخیر رسیدیم و اصلا برگه وقت رو منشی نخواست.....اما چون اونروز شلوغ بود ما از 9.30 تا 11.30 منتظر تست خون و عکس شدیم. تو این مدت دیدم عده ای از ایرانیها با لیدر اومده بودن و گویا نفری 40 دلار برای این کار ازشون گرفته بودن و جالب این بود که اکثرا جوان بودن و اگه کمی اطلاعات میداشتن نیازی به این هزینه نبود...که البته بازم من مدیون دوستان عزیز مهاجرسرا هستم که با یک دنیا اطلاعات باارزش به این سفر رفتم.
بعد از انجام تست خون و عکس قفسه سینه و پرداخت 95 دلار از ما خواست که بعداز ظهر ساعت 4 برای ویزیت مراجعه کنیم. راستی حتما موقع عکس نفس را کامل نگه دارین چون همونروز یه اقایی مجبور شد دو بار پول پرداخت کنه و عکسش خراب شده بود. عصر ساعت 4 برگشتیم و خلوت بود و فقط 2 نفر تو مطب بودن.....منشی دکتر فارسی صحبت میکرد. اول همسرم رفت تو برای ویزیت و از قبل بهش سفارش کرده بودم سوالهای دکتر رو تند تند جواب بده و همینطور قد و وزن و بقیه چیزها....2 دقیقه نشد اومد بیرون و بدون اینکه فرصت بشه باهم حرف بزنیم منو فرستاد تو.....رفتم انتهای راهرو سمت چپ و منتظر خانم دکتر بودم که بعد از 2-3 دقیقه دیدم اقای دکتر اومد....برای احترام نیم خیز شدم و سلام کردم و جواب دادو نشست و بعد از چند ثانیه که به پروندم نگاه کرد به اسم کوچک صدام کرد و مسلسل وار شروع کرد به سوالهای همیشگی و منم بی وقفه جواب دادم.....بعد هم یه معاینه سطحی و سوزش سوزن در بازوی راست..... حتی جوابمو که پرسیدم این چی بود نداد.....احساس کردم مثل رباط از قبل بهش یه برنامه دادن که باید انجامش بده.....ودر احساس مسئولیت پزشکیش کمی تردید کردم...!!! بعد از منشی سوال کردم واکسن چی بود و گفت ام ام ار......خدا عالمه....همش شد 190 دلار....به همسرم واکسن نزده بود..... وقرار شد روز بعد از تعطیلی ساعت 3 بریم برای گرفتن جواب.

بخش دوم سفرنامه
روز مصاحبه

شب قبل زودتر به هتل برگشتیم و مدارک را با دقت !! کنترل کردم و هر کدام را در پوشه جداگانه گذاشتم که موقع تحویل بتونم براحتی پیدا کنم. تا صبح که چند بار از خواب پریدم و با اینکه ساعت گذاشته بودم اضطراب داشتم. صبح هم با سفارش دخترم یک دستی به موهام کشیدم که اونجا خوب بنظر بیایم...!! ساعت 7 رفتیم رستوران و یه صبحانه مختصر و مفید خوردیم که اگه تا ظهر طول کشید غش نکنیم...! من از قبل هوا رو سرچ کرده بودم و میدونستم ابری و بارونیه.... ولی چشمتون روز بد نبینه....طوفان و بارون و برف ومه و...خلاصه از در هتل که اومدم بیرون باد داشت منو میبرد......طوری که بنده خدا راننده تاکسی دنده عقب اومد رو پل ورودی هتل که ما سوار شیم.....این تنها تاکسی بود که گرفتیم تا سفارت 2-3 دقیقه بیشتر نبود و 5 لیر گرفت. ساعت 7.50 اونجا بودیم و رفتیم توی صف در باران و بوران ماندگان..... هوا بقدری سرد بود که تا مغز استخوان سوت میکشید..... چتر هم جوابگو نبود....از ساعت 8 شروع کردن به فرستادن ویزاهای توریستی به داخل تا8.30 که تقریبا همه لباساو پالتوها لیچ آب شده بود...گرین کارتی ها رو 4-5 نفری چک میکرد و میفرستاد داخل برای مرحله بعد.... خوشبختانه داخل حیاط یه سرپناه بود که از برف و بارون در امان بودیم ولی سرما همچنان بیداد می کرد.... قیافه ها همه مثل موش آب کشیده.... موهای سشوار کرده ام به تخت سرم چسبیده بود .... قسمت شلوارا از زانو به پایین همه خیس و کفش ها و چکمه ها گل و شل...... خلاصه بیشتر شبیه طوفان زده ها بودیم تا منتظران مصاحبه...!!
خانم متصدی تحویل مدارک همونجا از راه رسید و بدون معطلی یکی یکی در را بازمیکرد تا مدارک رو تحویل بدیم....نوبت ماکه شد باهم رفتیم توو خودش به ترتیب گفت : مدارک پزشکی .... شناسنامه ها.... دوعکس...... سند ازدواج.... آخرین مدرک تحصیلی فرد برنده...... مدارک مالی.... همین.....!! من گفتم تو ایمیل کارت معافیت هم بوده...گفت بده......خیلی سریع گرفت و گذاشت تو پاکت پرسید فارسی یا انگلیسی ...و یک شماره از سیستم گرفت و به ما داد.
بعد وارد سالن اصلی شدیم......سرد سرد سرد...... تمام صندلی های رو به مانیتور و پشت به باجه ها پر بود....یک ردیف صندلی جلوی دیوار روبرو بود که چند تاش خالی بود واونجا نشستیم و تمام سالن در دسترس دید ما بود. تازه داشتم خودمو جمع و جور می کردم که ببینم اصلا اینجا کجاست...؟؟!!
تصور من با آنچه که میدیدم خیلی متفاوت بود..... کاملا یک مکان معمولی و شاید خیلی معمولی تر از برخی ادارات و سازمانها و حتی بانک های ایران.......اون احساس ترس و استرس همونجا تموم شد......باجه ها همونطوری بود که آچی عزیز و بقیه دوستان با شکل توضیح داده بودن..... اونروز حدود 50 نفر ترک ویزای توریستی بودن که با شماره 100 شروع میشد و پشت سرهم اعلام میشد و همشون بدون استثنا یوپی اس میرفتن.....
بعد از حدود 15 دقیقه شماره ما افتاد که بریم باجه 11 برای اصلاح فرمها......من تنها رفتم و خانم ترک بود که انگلیسی صحبت می کرد و فرمها رو داد به من که یک تاریخ شروع بکارم را اصلاح کردم و یه تاریخ تحصیل....همه فرمها با خودکار قرمز بررسی و دور بعضی از جاها خط کشیده شده بود که به دلیل عجله ای که داشتم اصلا دقت نکردم کجاها بود.....
باجه 7 انگشت نگاری بود که بعد از 5-6 دقیقه نوبتمون شد و خیلی راحت با راهنمایی متصدی اونجا انجام شد.....
دوباره نشستیم......همین بشین و پاشوها خودش باعث میشه یه کم یادت بره برای چی اومدی و ناخوداگاه از استرس آدم کم میکنه... حداقل برای من اینجوری بود.... به فاصله حدود 10-12 دقیقه شماره افتاد باجه 4...بانک محترم دریافت وجه 660 دلارکه اونجا رسید پرداخت نداد فقط اسمامونو تو لیستش خط زد.....
ساعت شده بود 10 که اولین زوج ایرانی رفت برای مصاحبه گرین کارت خانوادگی و بعد از 5-6 دقیقه رفتن یوپی اس.
شماره ها اصلا به ترتیب اعلام نمیشه.....زیاد خوشحال نشین اگه شمارتون پایینه...!!!

زمان موعود مشاهده (همون مصاحبه خودمون)
ساعت حدود 11- 11.05 شماره ما افتاد باجه 5 با یک بسم الله بلند شدیم و رفتیم برای مشاهده و معارفه و .....!! خانم خیلی جوان و آرام و خوشرو(فکر نمی کردم اینقدر جوان باشه)..... با سلام و احوالپرسی و ما هم لبخند زورکی به لب...!!
خانم جوان : میتونین برای من سوگند بخورین که هر چی نوشتین و هر چی میگین درسته؟
ما : بله
خانم جوان : دست راستتون رو ببرین بالا و سوگند بخورین
من دستمو بردم بالا همسرم نصفه اورده بود نمیدونم شک داشت....!! خانم جوان گفت آقا شما هم دستتون بالا...!!
فرمها رو از زیر شیشه داد امضا کردیم.
خانم جوان : به من...... کجا کار میکنید؟
اونجا چکار میکنید؟
به همسر.....کار شما چیه؟
به من.... قبلا چکار میکردین؟
به همسر.... اقا شما قبلا کجا کار میکردین؟
به من .... سفرهای قبلی شما به امریکا چه مدت بوده؟
امریکا میخواین برین برای چی؟!!!!
اینجا میکروفون رو خاموش کرد و با بغل دستیش چند ثانیه صحبت کرد....
خانم جوان : اوکی .... پرونده شما کامله ونیاز به یک زمان داره .... برگه آبی کنار دستش و روی پرونده ما بود...شما میتونین سایتو از 4 هفته دیگه چک کنین وشمارتون که در اومد یکیتون برای گرفتن ویزا بیاد.... تشکر کردو اصل مدارک و برگه آبی و رسید پول را تحویل داد و منو با چند تا سوال در زبان مانده در جا گذاشت....!!
ما ساعت 11.30 از سفارت خارج شدیم که هنوز حدود 10-12 نفر ایرانی مونده بودن در انتظار باجه 5 یا 6 برای مصاحبه.

نکات خاص:
خانم جوان فقط چند لحظه به ما نگاه میکرد و همش مشغول تایپ بود و بیشتر به مانیتور نگاه میکرد.
پرونده قطور ما که همه اصل ترجمه ها رو فرستاده بودم باز بود و کاملا دو تا برگه ابی روش دیده میشد که یکیشو به ما داد و یکیشو گذاشت لای پرونده.
هیچ سوالی در مورد مدرک تحصیلی ما و معافیت همسرم و تمکن مالی نکرد.
من با لباس نیمه رسمی کت و شلواربودم که نصفش خیس شده بود...!!
اصلا راجع به ادرس امریکا که داده بودم سوال نکرد.
سوالهایی که من رو زبانم موند و نپرسیدم....!! فقط یکیش یادمه........این بود....ابهامی اگر هست بفرمایین تا پاسخ بدم!!! (یعنی چرا سفید نمیدین؟؟!!)

نتیجه گیری:
میدونم که همه قبل از رفتن استرس دارن ولی واقعا وقتی میرین و می بینین یه جای خیلی معمولیه با کارمندای معمولی و سکیوریتیش هم که طبیعیه باید باشه.....
وقتی جلوی باجه هستین کاملا همه سالن پشت سر افیسر که کارمندا نشستن و مشغول کارن دیده میشه و هیچ چیز ترسناک و عجیبی اونجا نیست...!!
حالا که گذشته اما دارم فکر میکنم اگه و اما و شاید و باید و............!! ولی شاید اگه در جوابها بیشتر توضیح میدادم یا کمی هنر فن بیان داشتم منجر به سفید میشد یا شایدم عصبانی میشد.....خلاصه هر کار بکنین بازم میرین تو فکر که اگه اینجوری گفته بودم شاید بهتر بود..... و ذهنتون تا مدتها درگیر همین جریانه.....
زیاد سخت نگیرین.....نگران نباشین....اونا هم مثل ما آدمای معمولی هستن..... شغلشون ایجاب میکنه با شما جدی و رسمی و موشکافانه برخورد کنن.... اگر واقعا در بیان همه چیز صادق بودین با اعتماد بنفس برین جلو و منتظر نتیجه یک پروسه اداری هم باشین.... توهمین کشور خودمون برای یک کار اداری یا وام یا هر چیز دیگه ای خودتون بهتر میدونین چه مراحلی را باید طی کنین تا شاید به نتیجه برسین......( چقدر روضه خوندم!!!)
ممنون ازهمگی شما و عذر خواهی بابت طولانی شدن سفرنامه.... خیلی سعی کردم خلاصه !!!! باشه...
هنوز یه نکات کوچکی از آنکاراگردی نگفتم که دیگه فکر کنم الان خیلی زیادی میشه...... حتما بعدا خلاصه میگم هر چند شاید تکراری باشه ولی بنظر من هر تجربه ای منحصر بفرده و ارزش خوندن داره.

با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان عزیز.
دنباله سفر به آنکارا (بخش گشت و گذار)

بریم سر مسئله سفرو گردش و خرید و خوراک و......
با وجود اینکه این سفردر اصل کاری هست و تفریحی نیست ولی بهتره از وقت و پولتون بنحو احسن اسفاده کنین و برنامه ریزی داشته باشین که هم براتون تفریح باشه و هم انرژی مثبت برای بقیه راه داشته باشین..... من از گوگل مپ حداکثر استفاده رو کردم... خیلی مفیده...هر جا بخواین برین هم راه وهم مسافت رو میتونین پیدا کنین ...البته باضافه نقشه ها و عکسای دوستان مهاجرسرا....

کلا همسایگان عزیز ترک از یادگیری زبان دوم یا انگلیسی معذورند..... اصلا به خودتون زحمت ندین حتی یک کلمه یا عدد بلد نیستن..... توی فروشگاه برند انگلیسی که آدم توقع داره حداقل دو کلمه یا چند تا عدد بدونن...... متاسفم...... اول برّو برّنگات میکنن و بعدشم با ماشین حساب مبلغ لازم را بهت نشون میدن.... تو کوچه و خیابون و تاکسی هم که بهتره خودتو به لالی بزنی چون زیاد فرقی نمی کنه...!!

آنکارا بیشتر شهر بیزینس هست تا تفریح و گردش.....ولی دیدن بعضی جاها بد نیست....
ما مقبره اتاتورک یا همون انیت کبیر را با مترو خط سبز رفتیم دو نفر 3.5 لیروباغ بزرگ و قشنگیه ....بهر حال پدرکبیرترکیه بحساب میاد و دیدن اونجا اگه وقت و حوصله داشته باشین بد نیست.

[عکس: attachment.php?aid=2659]

قلعه انکارا یا همون انکارا کلاسی را با اتوبوس اولوس سوار شدیم نفری 2 لیرو بهش گفتیم همون ایستگاه اولوس ما رو پیاده کرد.... و بعدش هم یک سربالایی خیلی خفن داره که یا باید از پاهای نازنین استفاده کنین یا 5 لیر بدین تاکسی ببرتون بالا و با اینکه زیاد برای من جالب نبود بازم پشیمون نیستم که رفتم....!! از اون بالا هم یک بنده خدا گفت دنبال من بیاین راهو نشون بدم.... چیزی نبود.... حدود 700-800 پله پله پله......از توی یک پارک اومدیم پایین تا رسیدیم به اولوس.....!

[عکس: attachment.php?aid=2660]

مسجد کوجاتپه هم که خیلی نزدیکه و خیابون مشروطیت را بری بالا میرسی... نمای خیلی قشنگی داره و جلوش هم یه پارک کوچکه و زیرش هم مرکز خرید هست.

[عکس: attachment.php?aid=2661]

قرار بود برج انکارا رو هم بریم که 2 روز اخر خیلی سرد و بارونی شد و برناممون بهم ریخت و نرفتیم.

برای خرید رفتیم انکامال با مترو خط قرمز ایستگاه اکاپورو پیاده شدیم ...... خیلی بزرگ و همه برندا رو داره و قیمتاش هم با تبدیل پول ما خیلی زیاد بود.....ولی دیدنی و قشنگه مخصوصا با تزیینات کریسمس و سال نو میلادی دیدنش خالی از لطف نیست. طبقه اخرش هم فودکورت داره که هر نوع غذایی بخواین هست.

یک مال دیگه هم رفتیم به اسم آرمادا که با متروسبز باید ایستگاه آشتی پیاده شین و از پله ها که اومدین بالا وسط بلوار یک پل هوایی عابر پیاده هست از اون رد شین و یک سراشیبی داره برین خیابون سمت راست... ساختمان شیشه ای آرمادا مشخصه..... از انکامال کوچکتره و برای خرید خیلی گرونه ولی دیدنیه....طبقه پایینش نمایشگاه ماشین های قدیمی بود که جالب بود.... طبقه آخر هم فودکورت داره .......

با اینکه اکثر فروشگاه ها ایندیریم زدن (همون حراج یا تخفیف خودمون)...ولی متاسفانه به ریال که تبدیل میشه 4-5 تا صفر بهش اضافه شده که آدمو از خرید منصرف میکنه....! میدون کیزیلای دقیقا نبش چهارراه اتاتورک و قاضی مصطفی کمال هم یک مال بزرگ هست اسمشو یادم نیست.... وچند طبقه همه چی داره.

و اما خود خیابان اتاتورک حدفاصل میدان کیزیلای و خیابان آکای..... اکثربرندها وفروشگاههایی که تو آنکامال هست اینجام هست و اگه وقت ندارین راه دور برین همین خیابون برای خرید کفایت میکنه.... ما خودمون شاید 50 بار این خیابونو رفت و امد کردیم و من از همه جای دیگه بیشتر دوسش داشتم...!!!
خیابان مشروطیت و کوچه های تقاطع اون که مورد پسند ایرونیا زیاد قرار میگیره... پر جنب و جوش و پر از مغازه و رستوران و هتل و........ خلاصه جای خوبی برای وقت گذروندنه...... هتل هایی که تو این منطقه قرار داره بیشتر ایرونیا میرن که بعضیاش خوبه ولی کلا منطقه پر سرو صدایی هست...

[عکس: attachment.php?aid=2662]

خیابون تونالی هیلمی پشت هتل ما بود و خیلی خیابان باحال و همه جور فروشگاه و رستوران و داروخونه و صرافی و....... آباد و آزاد و شلوغ و خلاصه حتما برین.
ما همه جورغذا خوردیم ...ذائقه ترکها خیلی شبیه ما ایرانیاست.... فست فودهای زنجیره ای هم که تا دلت بخواد قدم به قدم هست.

در کل وقتی اونجا بودم یه جورایی دلم میگرفت... از اینکه چرا و چرا........؟؟!!..
ما با ترکها خیلی چیزای مشترک داریم و فرهنگمون به هم نزدیکه...ولی به نظر من فرهنگ اجتماعی ما خیلی از اونا بالاتره..... البته توریستهای دیگه هم که میان ایران شاید به ما به همین چشم نگاه کنن.... ولی افسوس..... ما حتی برای خوردن یک قهوه استارباکس یا غذای برگرکینگ باید بریم یک کشور دیگه و دلار خرج کنیم.....

نتیجه این همه پرچونگی اینکه : خواه ناخواه این سفر اجباری را باید بریم ...تازه بیشترمون 2 بار باید بریم...!!!...بهرحال ما اونجا بیگانه و مهمان بحساب میایم...... با یه برنامه ریزی درست سعی کنیم حداقل هزینه ممکن را صرف کنیم و حداکثرتفریح را......

و این ما هستیم که با رفتار و آداب خودمون میتونیم فرهنگ خودمونو به بقیه چه ترک چه امریکایی وهر ملیت دیگه ای معرفی کنیم.....

به امید سودمند بودن پرحرفیام و ممنون ازشما ...!
مدیر محترم .... اگر لازمه این پست به انتهای پست قبلی سفرنامه بچسبه لطفا بگین تا انجام بدم.


فایل‌های پیوست پیش‌نمایش تصاویر

2013AS1###-ANK 2 Per-W1 Dec
Clearance: 5 Jul & 17 Sep
سفرنامه
درود بر دوستان مهاجرم

من هم برگه آبی شدم و سفرنامه به مرور تکمیل میشود البته سعی میکنم بیشتر نکات کاربردیو بگم تا اینکه از مسایل غیر کاربردی مثل چند ساعت خابیدم و یا دقیقا کی مسواک زدم یا چند بار موامو شامپو زدم و... که مطمینا واسه هیجکس جالب نیس!!
شرایط :
مجرد - معاف - کار نیمه دولتی - لیسانس- تمکت مالی: 70 ملیون بانکی و یک سند خانه
دکتر :
منشیا 9 صبح میان من نفر اول اومدم 8 : 45 !!
دکتر یکم دیرتر میاد.
هر چی زودتر برید کارتون زودتر انجام میشه.
برای من با اینکه همه چی کامل بود 170 دلار شد.
47 دلار هزینه تست آبله میشه .
یکروزم طول می کشه یعنی کل نتایجو فراداش ساعت 3 میدن!
واکسنی نخوردم.
تست آبله شدم و دکتر روشن گفت تست ایرانو قبول نداره!
خانم دکتر معاینم کرد به نظرم بهتر از آقاشونه.
منشیهای قسمت آزمایشگاه از لحاظ فارسی و انگلیسی بیلمزن.

مصاحبه :
آفیسر ریش قرمز که ب والا من هر چی به ریشش دقت کردم قرمزی ندیدم شاید من کوررنگی دارم ولی به نظرم بتره بهش بگیم مو کوتاه چون موهاشو با 4 زده بود ولی خوشتیپ و جوون و بسیار خوشرو :
آفیسر : خب شما پس در فلان جا کار میکنید..با یک لبخند معنا دار و زل به چشام زده بود و نمی دونم توش دنبال چی بود!!
یعنی اسم محل کارمو یک جوری گفت که گفتم پیش خودم کلک رفتی تمام آمارو در آوردی دیگه !
سوال : کارت توچه زمینه ای ؟
جواب :توضیحات من .جالب اینکه یک لحظه واسه گفتن چندتا واژه تخصصی به ذهنم اومد انگلیسی بگم که اتفاقا خیلی هم خوب شد و اونم تند تند تایپ کرد خدایی تا بحال تایپیست به این سریعی ندیده بودم!!
آفیسر : خوب است و یه چیزایی تایپ کرد و زیر چشمی یک نگاهی به من کرد کلا روانشناسه شدید نزارید بازیتون بده اگر کم بیارید میپیچونتون شدید .
سوال : معافیت پزشکیت برای چیه ؟( من کفالتم و اومد یک دستی بزنه!)
جواب : من پزشکی نیسم !
سوال : پس چی ؟
جواب : توضیحات من .
افیسر : خوب مدارك شما كامله و كم كسري نداره و يك پروسه اداري داره كه مي بايستي انجام بشه بعد از 4 تا 6 هفته به اين سايت مراجعه كنيد و وقتي كه كيس نامبرتون رو ديديد، به همراه گذرنامه برای دریافت بیاید .
از یک طرف خوشحال بودم که زود تموم شد از یک طرفم گفتم بابا یکی دوتا سوال دیگه بپرس یکضربو بده برم.ولی خدارو شاکرم که این مرحلرو رد کردم به امید موفقیت همه و همچنین خودم!!!!
خلاصه منم اومدم بیرون و به جمع منتظران پیوستم!!
حواشی و نکات :
یکی دو روز اول هوا خیلی خوب بود ولی بعدش خیلی سرد شد خیلی لباس گرم ببرید.
ترکیه ای ها در کل خوبن ولی مهمان نواز نیستن زیاد.
توقع از هتلارو پایین بیارید چون خیلی اکی نیسن.
پرسنل هتلا به مشکلات شما بی توجهن و اهمیت زیاد نمیدن و خیلی هم فضول تشریف دارن و در برخورد باهاشون طلبکار باشید.
برای خرید از فروشگاهای ایستگاه مترو کیزیلای استفاده کنید قیمتاش خوبه اونجا
چونه زدن جواب میده.
هوای داخل سفارت از بیرون سردتره من که لباس کم پوشیده بودم یخ کردم.
اگه جلوی در مو فع گشتن گیر دادن عصبی نشین به من که گفت هر چی خوراکی داری جلو ما بخور! فکر کنم به چشاش زل زدم یکم خوشش نیومد! منم آبو قلپی یهو خوردم همشو که گفت stop stop ok go !!
منشی دکتر عصبی ان کلا بعد عکسای منم نداده بودن آزمایشگاه کلن منم دوسه بار بالا پایین رفتم .
من برای رفتن به میدان کیزیلای از اتبوسهای اگو استفاده کردم بیاید خارج فرودگاه 100 قدم دست راست کرایشو اول میگیره فکر کنم 5 لیرو 50 کروش بود!
دفتر ماهان پایینتر از هتل ددمانه برای جابجایی تاریخ برگشت بدرد میخوره.
من عاشق این خیابون karanfil SK شدم که موازی خ آتا ترکه . پر از کافه و فروشگاس . هر شب اونجا بودم
داخل سفارت هیچ گونه امکانات خاصی نداره و متاسفانه سیستم گرمایشی هم نداره و من که تو ذوقم خورد سفارت آمریکا واسه مراجعه کننده هاش هیچ اهمیتی نمیده شعب بانک پاسارگاد امکاناتش 100 برابر بهتره!!!
کیزیلای
[عکس: ankara-kizilay.jpg]
راهی که خدا برای تو در نظر گرفته است را باید بپیمایی !! حق انتخابی نیست!
سلام
بچه ها من داشتم مینوشتم یهو فایرفاکس قاطی کرد و بسته شد و اینا
بعدن دوباره از اول می نویسم
از اونی که فکر میکردم خیلی راحت تر بود. آفیسر من یه خانم خیلی خوش اخلاق و فارسی بلد بود. اون یکی آفیسر زبان فارسیش زیاد خوب نبود.
منم یه ضرب ویزا گرفتم
شرایطم:
خودم تنهایی
لیسانس و چند سال سابقه کار خصوصی
نامه تمکن 34 میلیونی بدون سند و اسپانسر

دکتر:
راهنمایی اونها کامله. هرچند که زبانشون خوب نیست و اسمها رو با لهجه صدا میکنن.
بداخلاق هم نیستن. اگه بهشون لبخند بزنین انگار خستگیشون در میره و خوشحال میشن.
من mmr رو در بزرگسالی نزده بودم و دکتر زحمتش رو کشید برام. Smile

مصاحبه:
من نفر دوم لاتاری ها بودم. اما شماره من و rent عزیز که جلوی من بود رو خیلی دیر صدا زدن. اول خانواده ای که بچه داشتند. بعد دو تا خانمی که کیسشون نامزدی بود. بعد هم زن و شوهرها و خانواده ها. ما مجردها رو دیر صدا زدن. نمیدونم چرا. یعنی از 9:13 دقیقه که روی شماره خورده شده بود نشستیم و منتظر بودیم تا فک کنم ساعت 11:40.

یه چیزی که میخواستم اینجا گفته باشم این بود که ما خودمون باید آبروی ایرانیها رو حفظ کنیم.
جلوی سفارت یه عده ترک با نظم و مرتب ایستاده بودند و اون طرف خیابون یه انبوهی ایرانی که سعی داشتند همدیگه رو هول بدن. ما اولش تقریبن توی صف ایستادیم اما بقیه که اومدن جلوی ما ایستادند و بقیه هم هی جلوتر و هی نامرتب تر.
بعد که مامور سفارت گفت بیایین اینطرف، همه همدیگه رو هول میدادن و هی میگفتن که توی یک صف باشین، برین توی صف و اینا. به نظرم ماکه قصد داریم به یک کشور دیگه بریم خودمون یه سری چیزا رو رعایت کنیم.

و سوال و جوابها:
یه خانم آفیسر با چشمهای رنگی و مسلط به زبان فارسی و خیلی خوش اخلاق که اولش گفت: سلام خسته نباشید. حالتون خوبه Shy
بعد از قسم خوردن:
س: کارت چیه؟
ج: کارشناس راه اندازی نرم افزار.
س: شما که رشته ات یه چیز دیگه س پس چطور میشه که اینکارو میکنی؟ (من معدن خوندم)
ج: من نرم افزار را یاد گرفتم و به مشتری یاد میدم. من کد نویسی نمیکنم. فقط هرچی که خودشون به من یاد دادن رو خودم به مشتری یاد میدم.
سرش رو به نشانه تایید تکون داد. با این سوال بود که بهم استرس وارد شد و هول شدم.
س: توی آمریکا فامیل داری؟
ج: نه یک دوست صمیمی ام آمریکا هست.
س: تا حالا به آمریکا سفر داشتی؟
ج: نه.
شروع کرد به نوشتن کارت سفید. تا کارت رو بهم نداد و خوش آمد نگفت باورم نمیشد.
اینم بگم که کاغذ آبی اونجا بود. مثل اینکه برگه های آبی رو قبلن آماده دارن و اگه لازم نباشه بهت سفید رو میدن. یعنی اون برگه به صورت پیش فرض اونجا هست.

رفتم یو پی اس و ازش پرسیدم بسته ام کی میرسه. یه دختر عنق بود که گفت:
No English
مصاحبه من پنجشنبه بود با me-mo عزیز که روز جمعه پاسپورت اونها اومد. ولی پاسپورت من که هنوز نیومده و باید تا دوشنبه صبر کنم. نمیدونم چرا برای من هنوز نیومده. Sad

ولی در کل خوشحالم. از همین تریبون از سفارت آمریکا به خاطر اینکه این فرصت رو به من و ماها داد خیلی مچکرم.
.....
ادامه .......
بجه ها من پنجشنبه مصاحبه داشتم و امروز که دوشنبه هست هم خبری از یو پی اس نشد. هنوز پاسپورتم دست سفارته. این مرحله هم برای خودش مرحله ایه ها. هم استرس داره هم کلافه ای. مرخصیم هم تموم شد.
امیدوارم فردا یه خبری ازش بشه و این برزخ زود تموم شه.
و ادامه ....
بالاخره پاسپورت من هم اومد و به دستم رسید. 6 روز بعد از مصاحبه پاسپورتم رسید به دستم. به نظرم این مرحله هم یکی از مرحله های سخته. اصلن من بودم یه تاپیک فقط برای انتظار پاسپورت ایجاد میکردم.
وبلاگم
سفرنامه1
سفرنامه2
تاریخ ورود به آمریکا 4/4/2013
شهر اقامت: Houston, Texas
منم که احتمالا میدونین! من با مِمو و ندای عزیز بودم اما آبی گرفتم!
شرایطم:
مجرد
فوق لیسانس ام بی ای
سابقه کاری تو شرکت دهن پر کن!!! Smile)) دولتی نیست اما!!
راستش من فکر کنم آفیسر برگه سفیداش تموم شده بود، چون ازم پرسید کجا میخوای بری و بعدش خیلی زیر مدارکشو گشت اما انگار اونی که میخواست رو پیدا نکرد آخرسر از بغل دستش برگه آبی رو برداشت و داد بهم!
منم گفتم:
وااااااااااااااای یعنی بهم آبی میدین؟؟ Sad یعنی من سفید نمیگیرم؟
گفت: ما میخوایم رنگ اینا رو هر روز عوض کنیم چون شماها میدونین معنیش چیه! منم خندیدم! بعد گفت: آبی بد نیست! منم گفتم: اما من ناراحت شدم!(شایدم گفتم: اما من دوسش ندارم:دی!)
خلاصه اینجوری شد! حالا ایشالا سفرنامه قبلیمو تکمیل میکنم Smile
کلی براتون حرف دارم
راستی سفارت خیلی کوچیکه، شبیه مطب دکتر میمونه!!! اصن تو انکارا همه چی کوچیکه!!! هتل، سفارت، همین!
انقدم بعضیاشون بداخلاقن که خدا میدونه!
مخصوصا فروشنده های یکی از شعبات کالینز، ببخشید اما عین هاپو میمونه!!! دختره وحشی ازش کلی خرید کردیم همچین بد و خشن میگرفت و میذاشت تو پاکت و اینا که تمام خشونتشو با وجودت حس میکردی!!!
کاش اینا 1 کم از ایرانیا فرهنگ رو یاد گرفته بودن! واقعا صد رحمت به ما، حتی الان که کلی از فرهنگمون شاید به باد رفته باشه!
2013AS18xx*مقصد:L.A*مصاحبه:w1 Decآنکارا*کلیرنس 11jan*ویزا 24jan
سفرنامه * مهاجرت نامه * سؤالات آیین نامه رانندگی کالیفرنیا*اطلاعات ویزای توریستی
قسمت دوم! ...

ببخشید! من این پستم رو منتقل کردم تو پست اولم، فعلاً این پست رو حذف نکردم که کسانی که به این آدرس میان! آدرس جدیدم رو داشته باشن!!
http://mohajersara.com/thread-5609-post-...#pid245514
2013AS18xx*مقصد:L.A*مصاحبه:w1 Decآنکارا*کلیرنس 11jan*ویزا 24jan
سفرنامه * مهاجرت نامه * سؤالات آیین نامه رانندگی کالیفرنیا*اطلاعات ویزای توریستی
(2012-12-07 ساعت 13:41)asal1907 نوشته:  دوستانی که زحمت میکشید سفرنامه مینویسین میشه لطفا میزان تمکن مالیتون یا اگر اسپانسر داشتین رو هم بنویسین

تمكن مالي من حدود 19000 يورو با تاريخ نزديك مصاحبه و يك حساب مشترك حدود 30 ميليون كه از تاريخش بيش از 2 ماه ميگذشت. راجع به اين 2 تا آفيسر ازم سوال كرد.
يك سند 3 دانگ ملك هم بود (آفيسر حداقل جلوي من كه توجهي بهش نكرد اصل سندم يادم رفت تحويل بدم كلا)
ازدواجي F2a همسرم-->ارسال مدارك: 4سپتامبر2013،رسيد نامبر:12 سپتامبر، اپروو:21 نوامبر
كيس نامبر خودم:***2013AS، آنكارا،يكضرب،ورود به آمريكا:دسامبر 2012




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان