کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
هدف از مهاجرتمان چیست؟؟؟
داشتن حقوق اجتماعی بیشتر،درامد بیشتر،کسب تجربه چندین فرهنگ گوناگون سه دلیل عمده من برای مهاجرت هستند
پاسخ
تشکر کنندگان: ابی22 ، mohammad.maleki ، Iman-gta ، behzadb57 ، HAZARA
(2011-08-08 ساعت 12:19)essi_fre نوشته:  سلام.من مدرک مدیریت صنعتی دارم و دارای کارت پایان خدمت هستم.حدود 8میلیون هم پول دارم شاید بتونم به ده میلیون تومن برسونمش.قصد ادامه تحصیلم ندارم.میخوام تا یه سال آینده از ایران مهاجرت کنم.با این مدرکی که من دارم و با این سرمایه کدوم کشور رو پیشنهاد میکنین؟یعنی سریعترین راه برای اینکه از ایران برم چیه؟

دوست عزیز تا اونجایی که من میدونم در هیچ جای دنیا با مدرک کشور دیگه کار تخصصی به یه خارجی نمیدن
من پیشنهاد میکنم شما اول به فکر اقامت گرفتن در ترکیه باشید و از اونجا برای اروپا یا امریکا اقدام کنید
(چون پول شما برای کشورهای درجه 1 کمه و با اقامت ترکیه خیلی راحتتر میشه به اروپا و امریکا رسید عرض کردم)
خداوند انسان را آزاد آفرید و انسان بندگی را برگزید
پاسخ
تشکر کنندگان: essi_fre ، Iman-gta ، HAZARA
به خاطر همه حق و حقوقی که داریم و ازمون گرفتن

به خاطر ارامشی که حقمونه ولی نداریم

به خاطر سلامتیمون
به خاطر بچه مون و.......
پاسخ
تشکر کنندگان: Iman-gta ، behzadb57 ، nahid.t
سلام به همه !

15 صفحه اين تاپيك رو با مطالب زيادي كه داشت و مربوط به 2 سال گذشته مي شد خوندم و فكر مي كنم بسياري از بحث هاي پيش امده غير مرتبط بود كه كاش توسط مديران به جاي مناسبي منتقل مي شد . Cool

-- در پاسخ به سوال هدف از مهاجرتمان چيست ؟ به همه دوستان مهاجرسراييم كه در حال اماده سازي خود براي مهاجرت هستند پيشنهاد ميكنم كه با حوصله و دقت اهداف خود را بنويسند تا هم براي ديگران قابل مقايسه باشد و از همه مهمتر اين اهداف را پس از انجام پروسه مهاجرت و به مقصد رسيدن و حتي پس از چند سال دوباره بخوانند تا بتوانند نتيجه گيري كنند كه در اين راه موفق بوده اند يا خير ؟ ايا به اهدافشان رسيده اند يا خير ؟ ايا اصلا اهدافي را كه براي خود مشخص كرده بودند درست و واقعي بوده است يا خير ؟؟

---- و اهداف من : ( من عادت دارم در مورد اكثر كارهاي عادي زندگيم هم اهداف و امكانات و نتايج احتمالي رو روي كاغذ مي ارم و شماره گذاري مي كنم واقعا مفيد است . مثلا موقع شروع يك بيزنس جديد يا حتي برنامه ريزي براي يك مسافرت ! )

1 - من به عنوان يك ايراني متولد ايران - تهران ، مدت طولاني است كه در اين زندگي معولي و تقريبا موفق خود احساس تنهايي مي كنم . من مردم كوچه و خيابان - فاميل - دوستان - همشهريانم و خودم را انقدر گرفتار مسايل ابتدايي زندگي مي بينم كه فكر مي كنم ايجاد ارتباط با انها برايم غير ممكن شده است.
من كارمند پشت ميز نشين اطاق بايگاني يا افسر اداري يك اداره نيستم . من در بازار بلور فروشان شوش مغازه دارم و روزانه دهها نفر داخل و خارج مغازه من مي شوند ، سلام و عليك مي كنند و تجارت مي كنيم ! ولي من تنهايم در اين ديار !
سالها بعد از پايان تحصيلات دانشگاهي و ازدواج و تكامل زندگي من احساس مي كنم هر چه در اين كشور به انتظار آزادي - شادي - رفاه ( متناسب با زحمتي كه مي كشيد و كاري كه مي كنيد و سرمايه اي كه مي گذاريد ! ) نشستم بي فايده بوده و اينده تاريكي را از نظر روابط انساني ايرانيان و شرايط پيش روي اجتماعي و س.ي.ا.س.ي پيش بيني مي كنم.
اميدوارم پس از مهاجرت به امريكا و سر و سامان دادن به زندگيي كه بايد از صفر بسازم و گذر از مشكلات يكي دو سال اول بتوانم كم كم به ارزوهاي ساده خودم : داشتن كمي وقت براي بودن با خانواده بدون استرس اينكه ايا خرج تفريح و مسافرت و بودن با زن و بچه ادم رو از پرداخت اجاره بالاي مغازه و ماليات و .... عقب نياندازه ! كمي شادي و جواني كردن ( سي سال كه سني نيست ؟! )
داشتن حداقل امكانات شادي و تفريح - نوشيدن هر چه كه دوست دارم‌ ( حلال و حرامش پاي خودم Big Grin) - قدم زدن در خياباني كه جوانانش از فرط كمبود ج.ن.س.ي ، به زن و بچه همه خيره نشوند. Sad
هر روز و هر شب اينور اونور شهر راه رو كساني بند نيارند و با چند تا بچه كلاشينكف به دست تو ماشين آدم زل نزنن و از صداي موسيقي ( اين موهبت اسماني خدا به بندگانش ) ايراد نگيرند .......

2- ارزو دارم پسر من كه امروز 16 ماهه است و اگر فرزندان ديگري هم در اينده داشتم ، بتوانند در جامعه ازاد و به دور از فكر اين مسايل احمقانه و دست و پاگير به درس خوندن - ورزش - كار - جواني كردن و به وقت خودش بزرگ شدن و باليدن بپردازند .
اگر مهاجرت من و همسرم فقط و فقط بتونه راهي باشه كه پسرمون در اينده شانس اينو داشته باشه كه در يك دنياي معمولي ( دنياي داخل ايران ما معمولي نيست ، مشكل داره ! ) رشد كنه و با توجه به عرضه خودش و راهنمايي ما به بالندگي برسه ، خدا رو شاكر خواهم بود كه ثمر زحمت مهاجرت رو چشيده ام !

3 - يكي ديگر از اهداف من انجام كارهاي بزرگ اقتصادي و امتحان كردن انچه چند سال است در سر مي پرورانم در يك اقتصاد ازاد بدور از ر.ا.ن.ت خواري و ر.ش.و.ه خواري و بدور از تحريم - انحصار د.و.ل.ت.ي - صف وايسادن مردم سرمايه دار مملكت براي خريد سكه طلا و ارز 1 درصد ارزونتر از بازار ، از بانك و هزار نميدونم كوفت و زهره مار ديگه (( Sad جنبم داره تموم ميشه ! اگر من كمي پر حرفي كنم مهاجرسرا ف.ل.ت.ر ميشه Sad )



مي خواستم اين نتيجه رو بگيرم ::: پس چرا بايد فكر كنم در راه مهاجرت و آغاز زندگي در امريكا ، اگر تلاش و پشتكار داشته باشم و راه هاي پول سازي رو ياد بگيرم و بكار ببرم موفق نخواهم شد ؟؟؟
شما هم توانايي هاي مثبت خودتون رو ارزيابي كنين و از اين اقدام بزرگ - سخت و مهم نترسيد !!! موفق باشيد !! Big Grin


------- پر حر في هايم را به بزرگواريتان ببخشيد ------- Shy
پاسخ
تشکر کنندگان: ابی22 ، gadfly ، Iman-gta ، ARASH@MH ، da2016 ، behzadb57 ، SH1A2R3 ، humsun ، amiry ، Hediyeh ، nahid.t ، zohreh36 ، ashkan1188 ، MEHR52
من فکر می کنم سن مهاجرت خیلی در تعیین اهداف مهمه...منظورم هم از سن، داشتن تجربه کار، در آمد و تجربه های اجتماعی است. اگر کسی در ایران باشه که تحصیلات و به تبع اون درآمد خوب، ازدواج خوب، شرایط زندگی خوب داشته باشه...باز هم دلایلی برای رفتن از ایران داره....مثلا مسایل اجتماعی نظیر فقری که روز به روز گسترده تر می شه،
افزایش جرم و جنایاتی که دیگه بطور روزمره از افرادی که باهاشون در تماسی می شنوی و یا خودتون قربانیش شدین،
در تماس قرار گرفتن با افراد که کمی بعدتر متوجه می شوید که چقدر بی فرهنگ هستن و تعداد این نوع آدمها که روز به روز افزایش پیدا می کنه،
گسترش فرهنگ بی ادبی، داد و فریاد و ضرب و جرح به جای فرهنگ ادبی و گفتگو،
افزایش تعداد آدمهایی که شما در سرکار باهاشون مواجه می شید و بالا دست شما قرار گرفته اند و شما ذره ای قبولشون ندارید و ....
از این دست دلایل زیاده ...حالا اگر شما جوون و در سنین در حال تجربه باشید که دیگه بدتره...مسایل جوانان هم بهش اضافه می شه و در کل آینده ای مبهم که پیش رو دارند
به هر حال مهاجرت درمان نهایی نیست و اونم اگر با فک و مطالعه و هدف نباشه منجر به ایجاد فضایی مثل همینی که گفتم در اون سر دنیا برای آدم میشه ....
پاسخ
تشکر کنندگان: saied-k ، Iman-gta ، behzadb57 ، ابی22
دوستان عزیز چند وقتیه در امضا برخی اعضا مسایل مذهبی زیاد شده-البته از نظر من عقاید هر کسی تا جاییکه به آزادی عقاید دیگران لطمه ای وارد نکنه قابل احترامه-و این مسئله فکرم رو درگیر کرده چون در ایران ما خیلی چیزها رو داریم که در راستای اینجور چیزاست و که توی امریکا نیست
شما اگه بخواین برین نماز جماعت یا صبح اول وقت دعای ندبه یا سایر ادعیه که نیاز به جمع می باشد و توصیه هم بر جماعت بودن این فرایض شده ایران خیلی بهتره
توی ایران بیشتر از همه جا مسجد و تکیه داریم و هر جایی مشغول کار باشی برای وقت نماز دیگه هیچکی بهت کار نداره و خیلی مسائل که سهولت عبادت رو مهیا کرده
حالا برای کسایی که انسانهای مذهبی هستند دلیل قویتری برای مهاجرت هست؟
البته اینو اضافه کنم تقریبا اکثر آدمها به خدا و . . . اعتقاد دارند ولی منظورم مذهبی اون عده ایند که به غیر این موارد به خیلی مسایل دیگه هم پایبند هستند

2010AS9500
Visa: Sep 2010
First Travel: Dec2010-Mar2011
SSN: After 7 days
Green Card: After 27 days
Second Travel: Nov2011-Dec2011

گاهـــــــــــــــــــــی وقتـــــــــــــــــها . . .

از کنار غصه ها باید رد شد و گفت :

میـــــــــــــــــــــــگ میـــــــــــــــــــــــــگ . . .
پاسخ
تشکر کنندگان: ابی22 ، AmericanHamid ، mohammad.maleki ، free_free ، majidusa01 ، saied-k ، Hediyeh ، armaghani ، MEHR52
هدف از مهاجرت به نظر من 80درصد داشتن زندگی راحت و20درصد عوامل دیگه هست ..

در مورد موضوعی که دوست عزیزمون بهزاد اگر اشتباه نکنم فرمود به نظر من ظاهر انسان با باطن اون خیلی فرق می تونه داشته باشه

من از نزدیکان شنیدم که رفته بود فرانسه میگفت من وقتی وارد هواپیما شدم اکثر کسایی که می دیدم ظاهرشون تقریباً مذهبی بود ولی موقعی که داشتم از هواپیما پیاده میشدم وقتی همون آدم هارو دیدم اولش اصلاً نشناختم چون فکر می کردم کسانی که من دارم می بینمشون چندین نسل خارجی بودن چون واقعاً ضاهر همون آدم های مذهبی الان طوری شده بود که ادم فکر نمی کرد اصلاً اینا ایرانی باشند چه برسه به مذهبی بودن و ...

به نظر من امروزه از ظاهر آدمها هم نمیشه نشخیص داد که این فرد مذهبی یا نه چه برسه به نوشته هاشون.
پاسخ
تشکر کنندگان: mohammad.maleki ، behzadb57 ، armaghani ، MEHR52

هدف از مهاجرت به نظر من 80درصد داشتن زندگی راحت و20درصد عوامل دیگه هست ..

در مورد موضوعی که دوست عزیزمون بهزاد اگر اشتباه نکنم فرمود به نظر من ظاهر انسان با باطن اون خیلی فرق می تونه داشته باشه

آخه شما زندگی راحت رو چی تعریف می کنین و چطور می خواهید در اون س دنیا بهش برسید؟
پاسخ
تشکر کنندگان: behzadb57
(2011-09-26 ساعت 21:26)majidusa01 نوشته:  هدف از مهاجرت به نظر من 80درصد داشتن زندگی راحت و20درصد عوامل دیگه هست ..

در مورد موضوعی که دوست عزیزمون بهزاد اگر اشتباه نکنم فرمود به نظر من ظاهر انسان با باطن اون خیلی فرق می تونه داشته باشه

من از نزدیکان شنیدم که رفته بود فرانسه میگفت من وقتی وارد هواپیما شدم اکثر کسایی که می دیدم ظاهرشون تقریباً مذهبی بود ولی موقعی که داشتم از هواپیما پیاده میشدم وقتی همون آدم هارو دیدم اولش اصلاً نشناختم چون فکر می کردم کسانی که من دارم می بینمشون چندین نسل خارجی بودن چون واقعاً ضاهر همون آدم های مذهبی الان طوری شده بود که ادم فکر نمی کرد اصلاً اینا ایرانی باشند چه برسه به مذهبی بودن و ...

به نظر من امروزه از ظاهر آدمها هم نمیشه نشخیص داد که این فرد مذهبی یا نه چه برسه به نوشته هاشون.
دوست عزيز
لازم مي بينم در مورد مسئله‌اي كه گفتي كه ظاهر با باطن فرق مي كنه يك سري توضيحاتي بدم؛ در بيشتر مواقع درسته ولي اين موضوع در اين محل صدق نمي كنه
كسي كه ظاهرش رو مذهبي حفظ مي كنه و اعتقاد واقعي نداره به چند دليل اينكار رو انجام مي ده كه ممكنه مسايل خانوادگي، محيطي، كاري و . . .
باشه
يك نفر در يك خانواده مذهبي بايد خيلي مسايل رو رعايت كنه و يا يك نفر در يك سازمان (معمولا دولتي) بايستي برخي موارد رو رعايت كنه و ظاهرسازي كنه
ولي توي اين محيط مجازي(مهاجرسرا) كه تقريبا هيچكس همديگر رو از نزديك نمي شناسند و اين جور موارد سودي براي كسي نداره اينگونه ظاهرسازيها معني نداشته و كسانيكه اينجا خودشون رو مذهبي نشون مي دن بايستي واقعا باشن
نتيجه گيري: به نظر از نوشته هاي يه آدم مي شه فهميد مذهبي هست يا نه
دوباره اعلام مي كنم از نظر من مذهب يك امر شخصيه و خصوصيه و به من و هيچكس ديگه مربوط نمي شه Rolleyes Big Grin

2010AS9500
Visa: Sep 2010
First Travel: Dec2010-Mar2011
SSN: After 7 days
Green Card: After 27 days
Second Travel: Nov2011-Dec2011

گاهـــــــــــــــــــــی وقتـــــــــــــــــها . . .

از کنار غصه ها باید رد شد و گفت :

میـــــــــــــــــــــــگ میـــــــــــــــــــــــــگ . . .
پاسخ
تشکر کنندگان: majidusa01
فکر میکنم همه ی توپ و تفنگ های مهاجرسرا به سمت من نشونه گیری شدهBig GrinBig Grin شوخی بود
اول یه نکته درباره ی حرف دوست خوبمون بردیا2010
دوست عزیز من از اون دسته ادمها نیستم که وقتی تو فیلم یا از یه جایی اسم آمریکا رو بشنوم سریع به فکر این بیفتم که هرکی پاش برسه آمریکا میتونه راحت زندگی کنه .
نه من تا الانشم با مشکلات زندگیم در اکثر موارد خودم کنار اومدم پس معنی واژه تلاش رو میدونم در ضمن اگه یه روز صبح پاشم ببینم {خدای نکرده}آمریکا کن فیکون شده باز هم ذره ای از علاقه ی من کم نخواهد شد.
و اما بهزاد جان
دوست عزیز نظر شما رو من تایید میکنم اما بازهم میگم امروزه نمیشه با مشاهده ی ظاهر افراد به باطن اونها پی برد
پاسخ
تشکر کنندگان: behzadb57

توکا نيستانی (کارکاتوریست، برادر مانا نيستانی و از پسران منوچهر نيستانی شاعر مرحوم) از ایران رفت ... در وبلاگ شخصی اش علت رفتنش را توضیح داده خالی از لطف و واقعیت نیست ؛

از زندگی مجرمانه خسته شده بودم...
به چند پسر و دختر طراحی درس می‌دادم که مجاز نبود،
برای طراحی از مدل زنده استفاده می‌کردم که مجاز نبود،
سر کلاس صحبت‌هايي می‌کردم که مجاز نبود،
بجای سريال‌های تلويزيون خودمان کانال‌هايي را تماشا مي‌کردم که مجاز نبود،
به موسيقي‌ای گوش می‌کردم که مجاز نبود،
فيلمهايی را مي‌ديدم و در خانه نگهداري مي‌کردم که مجاز نبود،
گاهي يواشکي سري به "فيس بوق" مي‌زدم که مجاز نبود،
در کامپيوترم کلي عکس از آدم‌هاي دوست‌داشتني و زيبا داشتم که مجاز نبود،
در مهمانيها با غريبههايی معاشرت مي‌کردم که مجاز نبود،
همه‌جا با صداي بلند ميخنديدم که مجاز نبود،
مواقعي که ميبايست غمگين باشم شاد بودم که مجاز نبود،
مواقعي که ميبايست شاد باشم غمگين بودم که مجاز نبود،
خوردن بعضي غذاها را دوست داشتم که مجاز نبود،
نوشيدن نوشابه هايي را ترجيح مي‌دادم که مجاز نبود،
کتاب‌ها و نويسنده‌هايمورد علاقه‌ام هيچکدام مجاز نبود،
در مجله‌ها و روزنامه‌هايي کار کرده بودم که مجاز نبود،
به چيزهايي فکر مي‌کردم که مجازنبود،
آرزوهايي داشتم که مجاز نبود و...
درست است که هيچوقت بابت اين همه رفتار مجرمانه مجازات نشدم اما تضميني وجود نداشت که روزي بابت تک تک آن‌ها مورد مؤاخذه قرار نگيرم و بدتر از همه فکر اينکه هميشه در حال ارتکاب جرم هستم و بايد از دست قانون فرار کنم آزارم مي‌داد
***2012AS16
تاریخ دریافت ویزا:29 March
تاریخ ورود به آمریکا :June 1
تاریخ دریافت گرین کارت : 20 June,Big Grin
تعداد افراد با این کیس:3
پاسخ
تشکر کنندگان: hitab ، majidusa01 ، behzadb57 ، saied-k ، nahid.t ، armaghani ، MEHR52 ، pouya7 ، inanna
(2010-12-14 ساعت 10:29)nicole.gemini نوشته:  
(2010-12-14 ساعت 01:25)xbox نوشته:  یک زمانی(منظورم 15-20سال پیش) بود ، بدون هیچ مهارت خاصی و دانشی ...خیلی راحت می شد به یک کشور جهان اولی و یا توسعه یافته مهاجرت کرد و اقامت گرفت...

اما الان وضع فرق کرده.... نمیشه بی گــٌدار به آب زد! یعنی اگر تو همین ایران ویران! مشکلات پایه را حل نکنیم... نمی تونیم فرار کنیم! یا بهتر بگم مهاجرت کنیم برای زندگی بهتر!


مــتــاسفانه ، در ایـــران جنازه ای در حال حرکت هستیم و بس!Sad

اصلا اینجور فکر نکنید.. هر کشوری و هر جایی مشکلات خودش را دارد... شما که خبر ندارید هر شخص چه شرائط و چه سختیهایی در زندگیش داره.....

فقط مساله کشور مبدا که نیست اون کشورها هم مهاجر لازم داشتند و در واقع نیروی کار و جمعیت جوان می خواستند. الان وضعیت تمام کشورهای دنیا تغییر کرده مثلا کانادا لیست مشاغل مورد نیازش رو بر اساس اغلب کارهای فنی و حرفه ای اعلام می کنه ولی از سوی دیگه میاد دانشجوهای خارجی رو که اقدام می کنند اقامت می ده(در صورت امکان) یا با ایجاد تسهیلات برای ادامه تحصیل مقیمان خودش نیروی کار ماهر کشورش رو فراهم می کنه
کیس:2016as1$$(برنده آقاي همسر)،تعداد:٢نفر،ارسال فرم:٢٩مي،سفارت:آنکارا،مصاحبه:٣ نوامبر،وضعيت: AP، آپديتها: ١١ژانويه،٧ مارچ و٩مارچ تبديل به or نَفَر دوم، ٢١ مارچ نَفَر اصلي و تبديل به or ٢٢مارچ،دريافت ايميل كليير ٢٢ مارچ، مديكال مجدد:٢٩مارچ ارسال٣٠،ايشود:٥ آپريل و دريافت پاسها از پست ٦آپريل، ورود به آمریکا (سیاتل):22 جولای
سفرنامه آنکارا
پاسخ
تشکر کنندگان: armaghani
سلام دوستان
من هم الان که نزدیک وقت مصاحبه هستم دچار همین احساس Voaشدم واقعا ارزش داره آدم همه دلبستگیهاشو این جا بزاره و بره .
من زندگی خوبی دارم البته تمام نکاتی رو هم Payam-przگفته رو قبول دارم و بخاطر همه این چیز ها تصمیم به مهاجرت گرفتم قبل از این که لاتاری هم برنده بشم به چند تا وکیل سر زده بودم تا از این جا فرار کنیم ولی حالا واقعا نمی دونم چی کار کنم گاهی فکر می کنم اگر بخاطر دختر 5 ماهم نبود شاید بی خیال زندگی در امریکا می شدم و فقط برای گرفتن گرین کارت و پاسپورت امریکایی اقدام می کردم ولی حالا تصمیم گرفتم وقتی ویزا م اماده شد همه وسایلم رو بفروشم و خونه ام رو رهن بدم و برم که هوس برگشتن نکنم. و اقعا می ترسم زندگی تو امریکا انقدر سخت باشه که نتونیم بمونیم مثلا کار پیدا نکنیم یا نتونیم خونه بخریم یا به طور کلی شرایطمون از ایران پایین تر باشه البته ما حساب کردیم با اجاره هایی که از ایران می گیریم ماهانه حدود 3000دلار داشته باشیم و اون جور که من فهمیدم با این پول نمیشه زندگی خوبی داشت و باید صرفه جویی کرد همسر من مهندس کامپیوتر هست و اینحا خودمون یه بیزنس کوچک و خوب داشتیم حالا برای همه چیز هایی که اینجا داشتیم دچار تردید شدم؟؟؟؟
من رو راهنمایی کنید ممنون
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، ASALI ، maria2000
(2012-05-07 ساعت 21:15)roze نوشته:  سلام دوستان
من هم الان که نزدیک وقت مصاحبه هستم دچار همین احساس Voaشدم واقعا ارزش داره آدم همه دلبستگیهاشو این جا بزاره و بره .
من زندگی خوبی دارم البته تمام نکاتی رو هم Payam-przگفته رو قبول دارم و بخاطر همه این چیز ها تصمیم به مهاجرت گرفتم قبل از این که لاتاری هم برنده بشم به چند تا وکیل سر زده بودم تا از این جا فرار کنیم ولی حالا واقعا نمی دونم چی کار کنم گاهی فکر می کنم اگر بخاطر دختر 5 ماهم نبود شاید بی خیال زندگی در امریکا می شدم و فقط برای گرفتن گرین کارت و پاسپورت امریکایی اقدام می کردم ولی حالا تصمیم گرفتم وقتی ویزا م اماده شد همه وسایلم رو بفروشم و خونه ام رو رهن بدم و برم که هوس برگشتن نکنم. و اقعا می ترسم زندگی تو امریکا انقدر سخت باشه که نتونیم بمونیم مثلا کار پیدا نکنیم یا نتونیم خونه بخریم یا به طور کلی شرایطمون از ایران پایین تر باشه البته ما حساب کردیم با اجاره هایی که از ایران می گیریم ماهانه حدود 3000دلار داشته باشیم و اون جور که من فهمیدم با این پول نمیشه زندگی خوبی داشت و باید صرفه جویی کرد همسر من مهندس کامپیوتر هست و اینحا خودمون یه بیزنس کوچک و خوب داشتیم حالا برای همه چیز هایی که اینجا داشتیم دچار تردید شدم؟؟؟؟
من رو راهنمایی کنید ممنون

رز عزیز,

همان گونه که شما برای به دست آوردن امکاناتی که در ایران دارید سال ها زحمت کشیده اید در امریکا هم نیاز به زمان نسبتا زیادی دارید تا بتوانید خودتان را به شرایط مطلوب و مورد نظرتان برسانید.
ولی نکته اینجا است که زندگی در امریکا همچنین مستلزم یک تغییر بزرگ در ذهنیت شما نسبت به کیفیت زندگی است. اگر قصد دارید با همین تعریف فعلی از زندگی به جایی مثل لس آنجلس بروید و خود را درگیر شیوه های رایج در زندگی آنجا کنید و در مسابقات مالنمایی شرکت کنید, نه رضایت مالی از زندگی در امریکا برایتان حاصل خواهد شد و نه رضایت روانی. ولی اگر قصد دارید رویه زندگی خود را طوری تغییر دهید که تعریف کیفیت زندگی و بالا و پایین بودن آن اولویت های دیگری پیدا کند, شرایط فعلی شما با توجه به پول ماهیانه و شغل همسرتان برای مهاجرت به امریکا بسیار مساعد است و شما اصلا نیازی به نگران شدن ندارید.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، behzadb57 ، nastaran86 ، Hediyeh ، roze ، nahid.t ، ASALI ، mohajer13 ، IN.USA@2013 ، HAZARA ، MEHR52 ، maria2000
(2012-05-07 ساعت 21:15)roze نوشته:  سلام دوستان
من هم الان که نزدیک وقت مصاحبه هستم دچار همین احساس Voaشدم واقعا ارزش داره آدم همه دلبستگیهاشو این جا بزاره و بره .
من زندگی خوبی دارم البته تمام نکاتی رو هم Payam-przگفته رو قبول دارم و بخاطر همه این چیز ها تصمیم به مهاجرت گرفتم قبل از این که لاتاری هم برنده بشم به چند تا وکیل سر زده بودم تا از این جا فرار کنیم ولی حالا واقعا نمی دونم چی کار کنم گاهی فکر می کنم اگر بخاطر دختر 5 ماهم نبود شاید بی خیال زندگی در امریکا می شدم و فقط برای گرفتن گرین کارت و پاسپورت امریکایی اقدام می کردم ولی حالا تصمیم گرفتم وقتی ویزا م اماده شد همه وسایلم رو بفروشم و خونه ام رو رهن بدم و برم که هوس برگشتن نکنم. و اقعا می ترسم زندگی تو امریکا انقدر سخت باشه که نتونیم بمونیم مثلا کار پیدا نکنیم یا نتونیم خونه بخریم یا به طور کلی شرایطمون از ایران پایین تر باشه البته ما حساب کردیم با اجاره هایی که از ایران می گیریم ماهانه حدود 3000دلار داشته باشیم و اون جور که من فهمیدم با این پول نمیشه زندگی خوبی داشت و باید صرفه جویی کرد همسر من مهندس کامپیوتر هست و اینحا خودمون یه بیزنس کوچک و خوب داشتیم حالا برای همه چیز هایی که اینجا داشتیم دچار تردید شدم؟؟؟؟
من رو راهنمایی کنید ممنون
به دلیل وضعیت مناسب مالی که میگید بهترین گزینه از نظر من 1 سال زندگی پیش مهاجرتی در امریکا هست به شرطی که ظرف این مدت همه چیز رو حتی الامکان یررسی کنید. در بدترین حالت هم شما چیز مهمی از دست نخواهید داد و شاید بالعکس به نتایج بسیار خوبی برسید که ممکن است منجر به ماندن یا نماندن باشد.
واقعیت اینست که هیچ کس به غیر از خود شما پاسخ قطعی برای پرسش شما ندارد و قضیه مانند تمثیل "هر کسی از ظن خود شد یار من " است.

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: ParsTrader ، Hediyeh ، behzadb57 ، saied-k ، ASALI ، hana_fd ، siralex ، armaghani




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان